خمخانه وحدت: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'مى‏ش' به 'می‌‏ش')
    جز (جایگزینی متن - ' {{' به '{{')
    خط ۵۴: خط ۵۴:


    در بخش دوم، اشعار [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]]، از کلیات دیوان او، آورده شده است. شیخ علاءالدوله، علاوه بر تصانیف فراوانی که داشت، به شعر و شاعری نیز رغبتی تمام داشته و بیشتر مواقع، افکار و آمال خود را به نظم درمی‎آورده است. از میان ارادتمندان متعدد شیخ علاءالدوله، خواجوی کرمانی شاعر معروف، مشهورتر از همه است، که مدتی از دوران سلوک را در خدمت شیخ در صوفی‎آباد سمنان گذرانده و در آنجا معتکف بوده است. دولت‎شاه سمرقندی در ضمن شرح احوال خواجوی کرمانی می‎گوید: «در اثنای سیاحت، به صحبت حضرت شيخ‎ العارفين قدوة ‎المحققين سلطان الواصلين ركن ‎الملة و الدين [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانی]] (قدس الله سره العزيز) رسید و مرید شیخ شد و سال‎ها در صوفی‎آباد، اشعار شیخ را جمع نموده و این را در حق شیخ می‎گوید:  
    در بخش دوم، اشعار [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]]، از کلیات دیوان او، آورده شده است. شیخ علاءالدوله، علاوه بر تصانیف فراوانی که داشت، به شعر و شاعری نیز رغبتی تمام داشته و بیشتر مواقع، افکار و آمال خود را به نظم درمی‎آورده است. از میان ارادتمندان متعدد شیخ علاءالدوله، خواجوی کرمانی شاعر معروف، مشهورتر از همه است، که مدتی از دوران سلوک را در خدمت شیخ در صوفی‎آباد سمنان گذرانده و در آنجا معتکف بوده است. دولت‎شاه سمرقندی در ضمن شرح احوال خواجوی کرمانی می‎گوید: «در اثنای سیاحت، به صحبت حضرت شيخ‎ العارفين قدوة ‎المحققين سلطان الواصلين ركن ‎الملة و الدين [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانی]] (قدس الله سره العزيز) رسید و مرید شیخ شد و سال‎ها در صوفی‎آباد، اشعار شیخ را جمع نموده و این را در حق شیخ می‎گوید:  
     
    {{شعر}}{{ب|''هر کو به ره علی عمرانی شد''|2=''چون خضر به سرچشمه حیوانی شد''}}{{ب|''از وسوسه و غارت شیطان وارست ''|2=''مانند علاءالدوله سمنانی شد''}}{{پایان شعر}}<ref>سمنانی، شیخ علاءالدوله، ص85</ref>.
    {{شعر}}
    {{ب|''هر کو به ره علی عمرانی شد''|2=''چون خضر به سرچشمه حیوانی شد''}}
    {{ب|''از وسوسه و غارت شیطان وارست ''|2=''مانند علاءالدوله سمنانی شد''}}{{پایان شعر}}<ref>سمنانی، شیخ علاءالدوله، ص85</ref>.


    به‎منظور آشنایی با سبک شعر علاءالدوله، به برخی از اشعار وی، اشاره می‎شود:
    به‎منظور آشنایی با سبک شعر علاءالدوله، به برخی از اشعار وی، اشاره می‎شود:
    جمله هستی ز توست:
    جمله هستی ز توست:
     
    {{شعر}}{{ب|''جهان را بلندی و پستی ز توست''|2=''تویی هست و آن جمله هستی ز توست''}}{{ب|''غلط کرد آن‎کس که گفت این تویی''|2='' بگو ره نماید مه دین تویی''}}{{ب|''همه چیز را رسم و آئین ز توست''|2=''یقین نور چشم جهان‎بین ز توست''}}{{ب|''تو هستی منزه به ذات و صفات ''|2=''ز فیض تو پیدا شد این کاینات''}}{{پایان شعر}}.
    {{شعر}}
    {{ب|''جهان را بلندی و پستی ز توست''|2=''تویی هست و آن جمله هستی ز توست''}}
    {{ب|''غلط کرد آن‎کس که گفت این تویی''|2='' بگو ره نماید مه دین تویی''}}
    {{ب|''همه چیز را رسم و آئین ز توست''|2=''یقین نور چشم جهان‎بین ز توست''}}
    {{ب|''تو هستی منزه به ذات و صفات ''|2=''ز فیض تو پیدا شد این کاینات''}}
    {{پایان شعر}}.


    سوی خم‎خانه:
    سوی خم‎خانه:
    {{شعر}}{{ب|''ای اهل خرابات کجاییت کجاییت ''|2=''زود از سر تعجیل بیاییت بیاییت''}}{{ب|''کان عاشق ما مست در این کوی فتاده است''|2=''زود از سر لطف و کرمش در بگشاییت''}}{{ب|''در دیده عزت به کمال رخ دلدار''|2=''هین دست بگیریدش و راهش بنماییت''}}{{پایان شعر}}


    {{شعر}}
    ای عشق:{{شعر}}{{ب|''ای عشق طبیب درد مایی ''|2=''دیوانه عشق را دوایی''}}{{ب|''تو آب حیات جاودانی''|2=''از کوثر لطف ایزد آیی''}}{{ب|''سیمرغ هوای لامکانی''|2=''ز آشانه خاص کبریایی''}}{{ب|''در دیده عقل و چشم ایمان''|2=''ماننده کحل توتیایی''}}{{پایان شعر}}
    {{ب|''ای اهل خرابات کجاییت کجاییت ''|2=''زود از سر تعجیل بیاییت بیاییت''}}
    {{ب|''کان عاشق ما مست در این کوی فتاده است''|2=''زود از سر لطف و کرمش در بگشاییت''}}
    {{ب|''در دیده عزت به کمال رخ دلدار''|2=''هین دست بگیریدش و راهش بنماییت''}}
    {{پایان شعر}}
     
    ای عشق:
    {{شعر}}
    {{ب|''ای عشق طبیب درد مایی ''|2=''دیوانه عشق را دوایی''}}
    {{ب|''تو آب حیات جاودانی''|2=''از کوثر لطف ایزد آیی''}}
    {{ب|''سیمرغ هوای لامکانی''|2=''ز آشانه خاص کبریایی''}}
    {{ب|''در دیده عقل و چشم ایمان''|2=''ماننده کحل توتیایی''}}
    {{پایان شعر}}


    طاعت آزادگان:
    طاعت آزادگان:{{شعر}}{{ب|''صد خانه اگر به طاعت آباد کنی''|2='' به زآن نبود که خاطری شاد کنی''}}{{ب|''گر بنده کنی ز لطف آزادی را''|2='' بهتر که هزار بنده آزاد کنی''}}{{پایان شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''صد خانه اگر به طاعت آباد کنی''|2='' به زآن نبود که خاطری شاد کنی''}}
    {{ب|''گر بنده کنی ز لطف آزادی را''|2='' بهتر که هزار بنده آزاد کنی''}}
    {{پایان شعر}}


    خوشا دلی:
    خوشا دلی:
     
    {{شعر}}{{ب|''خوشا دلی که ز دلدار خود خبر دارد ''|2=''خوش آن‎که بر سر کویش شبی گذر دارد''}}{{ب|''جمال دوست نبیند هر آن‎که عاشق نیست''|2=''به عشق کی رسد آن‎کس که کار خر دارد''}}{{ب|''درون جان سفری عاشقانه خواهم کرد''|2=''خوشا کسی که در این ره سر سفر دارد''}}{{ب|''چو جای زهد و صلاح است عاشقی را کو''|2=''به پیش تیر بلا جان خود سپر دارد''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: متن کتاب، بخش دوم، ص1-‎7</ref>.'''
    {{شعر}}
    {{ب|''خوشا دلی که ز دلدار خود خبر دارد ''|2=''خوش آن‎که بر سر کویش شبی گذر دارد''}}
    {{ب|''جمال دوست نبیند هر آن‎که عاشق نیست''|2=''به عشق کی رسد آن‎کس که کار خر دارد''}}
    {{ب|''درون جان سفری عاشقانه خواهم کرد''|2=''خوشا کسی که در این ره سر سفر دارد''}}
    {{ب|''چو جای زهد و صلاح است عاشقی را کو''|2=''به پیش تیر بلا جان خود سپر دارد''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: متن کتاب، بخش دوم، ص1-‎7</ref>.'''


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==