شرح حدیث «جنود عقل و جهل»: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - ' == معرفى اجمالى == ' به '')
    جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک ')
    خط ۴۸: خط ۴۸:
    #:حتى علماى اخلاق هم كه تدوين اين علم كردند، يا به طريق علمى - فلسفى بحث و تفتيش كردند، مثل كتاب شريف «طهارة الأعراق» محقق بزرگ [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكويه]] و كتاب شريف «[[اخلاق ناصری]]» تأليف حكيم متأله و فيلسوف متبحر افضل المتأخرين نصير الملة والدين - قدّس اللّه نفسه الزكية - و بسيارى از قسمت‌هاى كتاب «إحياء العلوم» [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] - و اين نحو تأليف علمى را در تصفيه اخلاق و تهذيب باطن تأثيرى بسزا نيست، اگر نگوييم اصلا و رأسا نيست.
    #:حتى علماى اخلاق هم كه تدوين اين علم كردند، يا به طريق علمى - فلسفى بحث و تفتيش كردند، مثل كتاب شريف «طهارة الأعراق» محقق بزرگ [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكويه]] و كتاب شريف «[[اخلاق ناصری]]» تأليف حكيم متأله و فيلسوف متبحر افضل المتأخرين نصير الملة والدين - قدّس اللّه نفسه الزكية - و بسيارى از قسمت‌هاى كتاب «إحياء العلوم» [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] - و اين نحو تأليف علمى را در تصفيه اخلاق و تهذيب باطن تأثيرى بسزا نيست، اگر نگوييم اصلا و رأسا نيست.
    #:كتاب «إحياء العلوم» كه تمام فضلا او را به مدح و ثنا ياد مى‌كنند و او را بدء و ختم علم اخلاق مى‌پندارند، به نظر نويسنده در اصلاح اخلاق و قلع ماده فساد و تهذيب باطن كمكى نمى‌كند.
    #:كتاب «إحياء العلوم» كه تمام فضلا او را به مدح و ثنا ياد مى‌كنند و او را بدء و ختم علم اخلاق مى‌پندارند، به نظر نويسنده در اصلاح اخلاق و قلع ماده فساد و تهذيب باطن كمكى نمى‌كند.
    #:بالجمله... اخلاق علمى و تاريخى و همين طور تفسير ادبى و علمى و شرح احاديث بدين منوال از مقصد و مقصود دور افتادن و تبعيد قريب نمودن است. نويسنده را عقيده آن است كه مهم در علم اخلاق و شرح احاديث مربوطه به آن يا تفسير آيات شريفه راجعه به آن، آن است كه نويسنده آن، با ابشار و تنذير و موعظت و نصيحت و تذكر دادن و يادآورى كردن، هريك از مقاصد خود را در نفوس جايگزين كند؛ به‌عبارت‌ديگر، كتاب اخلاق، موعظه كتبيه بايد باشد و خود معالجه كند دردها و عيب‌ها را نه آنكه راه علاج نشان دهد. ريشه‌هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، يك نفر را به مقصد نزديك نكند و يك قلب ظلمانى را نور ندهد و يك خلق فاسد را اصلاح ننمايد.
    #:بالجمله... اخلاق علمى و تاريخى و همين طور تفسير ادبى و علمى و شرح احاديث بدين منوال از مقصد و مقصود دور افتادن و تبعيد قريب نمودن است. نويسنده را عقيده آن است كه مهم در علم اخلاق و شرح احاديث مربوطه به آن يا تفسير آيات شريفه راجعه به آن، آن است كه نويسنده آن، با ابشار و تنذير و موعظت و نصيحت و تذكر دادن و يادآورى كردن، هريك از مقاصد خود را در نفوس جايگزين كند؛ به‌عبارت‌ديگر، كتاب اخلاق، موعظه كتبيه بايد باشد و خود معالجه كند دردها و عيب‌ها را نه آنكه راه علاج نشان دهد. ريشه‌هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، يك نفر را به مقصد نزدیک  نكند و يك قلب ظلمانى را نور ندهد و يك خلق فاسد را اصلاح ننمايد.
    #:كتاب اخلاق آن است كه به مطالعه آن، نفس قاسى، نرم و غير مهذب، مهذب و ظلمانى، نورانى شود و آن، به آن است كه عالم در ضمن راهنمايى، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالج باشد و كتاب، خود، دواى درد باشد نه نسخه دوانما. طبيب روحانى بايد كلامش حكم دوا داشته باشد نه حكم نسخه و اين كتب مذكوره، نسخه هستند نه دوا، بلكه اگر جرأت بود مى‌گفتم: «نسخه بودن بعضى از آنها نيز مشكوك است»<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/13779/1/11 ر.ک: همان، ص11-13]</ref>
    #:كتاب اخلاق آن است كه به مطالعه آن، نفس قاسى، نرم و غير مهذب، مهذب و ظلمانى، نورانى شود و آن، به آن است كه عالم در ضمن راهنمايى، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالج باشد و كتاب، خود، دواى درد باشد نه نسخه دوانما. طبيب روحانى بايد كلامش حكم دوا داشته باشد نه حكم نسخه و اين كتب مذكوره، نسخه هستند نه دوا، بلكه اگر جرأت بود مى‌گفتم: «نسخه بودن بعضى از آنها نيز مشكوك است»<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/13779/1/11 ر.ک: همان، ص11-13]</ref>
    #نويسنده در سرتاسر كتاب، خواننده را به هدف اصلى تحصيل علوم دينى، كه معرفت اللّه و حصول حقيقت توحيد در قلب است، متذكر مى‌سازد؛ چنان‌كه مى‌نويسد: «حكيم وقتى الهى و عالم هنگامى ربانى و روحانى شود كه علمش الهى و ربانى شود و اگر علمى از توحيد و تجريد فرضا بحث كند، ولى حق‌طلبى و خداخواهى او را به اين بحث نكشانده باشد، بلكه خود علم و فنون بديعه آن، بلكه نفس و جلوه‌هاى آن، او را دعوت كرده باشد، علمش آيت و نمونه و نشانه نيست و حكمتش الهيه نيست، بلكه نفسانيه و طبیعیه است.
    #نويسنده در سرتاسر كتاب، خواننده را به هدف اصلى تحصيل علوم دينى، كه معرفت اللّه و حصول حقيقت توحيد در قلب است، متذكر مى‌سازد؛ چنان‌كه مى‌نويسد: «حكيم وقتى الهى و عالم هنگامى ربانى و روحانى شود كه علمش الهى و ربانى شود و اگر علمى از توحيد و تجريد فرضا بحث كند، ولى حق‌طلبى و خداخواهى او را به اين بحث نكشانده باشد، بلكه خود علم و فنون بديعه آن، بلكه نفس و جلوه‌هاى آن، او را دعوت كرده باشد، علمش آيت و نمونه و نشانه نيست و حكمتش الهيه نيست، بلكه نفسانيه و طبیعیه است.