احیای حکمت (مشتمل بر طبیعیات): تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'مى‏پ' به 'می‌‏پ')
    جز (جایگزینی متن - 'ه‏اى' به 'ه‏‌اى')
    خط ۵۸: خط ۵۸:
    [[ابراهیمی دینانی، غلامحسین|دکتر دینانی]] در ادامه پیشگفتار از اهمیت زنده نگه‌داشتن کتاب‌های چاپی آن دوره و تلاشش در راستای تصحیح و احیای این متون با کمک دانشجویان مستعد دوره‎های کارشناسی ارشد و دکتری، سخن می‎گوید. این اثر پایان‌نامه کارشناسی ارشد فاطمه فنا در دانشگاه تهران و در همین راستا است.<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>
    [[ابراهیمی دینانی، غلامحسین|دکتر دینانی]] در ادامه پیشگفتار از اهمیت زنده نگه‌داشتن کتاب‌های چاپی آن دوره و تلاشش در راستای تصحیح و احیای این متون با کمک دانشجویان مستعد دوره‎های کارشناسی ارشد و دکتری، سخن می‎گوید. این اثر پایان‌نامه کارشناسی ارشد فاطمه فنا در دانشگاه تهران و در همین راستا است.<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>


    على‎قلى بن قرچغاى خان ابتداى کتاب را به خطبه‏اى در حمد و سپاس خداوند و سلام و درود بر پیامبر عظیم‎الشأن اسلام و خاندان عصمت و طهارت(ع) آراسته است. آنگاه با پیشگفتارى در بیان مراتب حکمت موافق با قول معصومین(ع) و شریعت و مطابق رأى ارسطو، همراه با اقوالى که دراین‌باره آورده، آغاز می‌‏کند و اظهار مى‏‌دارد که: <ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص55</ref> «ما نیز مقتفیاَ لآثار الشریعة، فن حکمت را مترتب به دو مرتبه ساختیم؛ و مرتبه اوّل و أسفل که مشتمل بر فنون حکمت عامه طبیعى و الهى است، آنچه از اصول معتمده حکیم بزرگ ارسطاطالیس و سایر اساطین حکماى قدیم استنباط کرده مدلل و مبرهن ساخته بودیم، به فضل‌الله و قوته، در این کتاب تقریر و تحریر خواهیم کرد- ان شاء الله؛ و مرتبه دویم که مشتمل بر حکمت خاصه عالیه است همان متن کتاب مستطاب اثولوجیا را که فى الحقیقة نور مبین و کتاب متین حکمت است مطابقاً لآیات القرآن العظیم و موافقاً لأحادیث المعصوم الکریم، بعدازاین شرح و بیان خواهیم کرد- ان شاء الله؛ و این کتاب را مشتمل بر چهار مقدمه و دو فن و دوازده باب و پنجاه‌وپنج مقاله و یک خاتمه و یک وصیت ساختیم و احیاى حکمت نام نهادیم.»<ref>مقدمه مصنف، ص115</ref>
    على‎قلى بن قرچغاى خان ابتداى کتاب را به خطبه‏‌اى در حمد و سپاس خداوند و سلام و درود بر پیامبر عظیم‎الشأن اسلام و خاندان عصمت و طهارت(ع) آراسته است. آنگاه با پیشگفتارى در بیان مراتب حکمت موافق با قول معصومین(ع) و شریعت و مطابق رأى ارسطو، همراه با اقوالى که دراین‌باره آورده، آغاز می‌‏کند و اظهار مى‏‌دارد که: <ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص55</ref> «ما نیز مقتفیاَ لآثار الشریعة، فن حکمت را مترتب به دو مرتبه ساختیم؛ و مرتبه اوّل و أسفل که مشتمل بر فنون حکمت عامه طبیعى و الهى است، آنچه از اصول معتمده حکیم بزرگ ارسطاطالیس و سایر اساطین حکماى قدیم استنباط کرده مدلل و مبرهن ساخته بودیم، به فضل‌الله و قوته، در این کتاب تقریر و تحریر خواهیم کرد- ان شاء الله؛ و مرتبه دویم که مشتمل بر حکمت خاصه عالیه است همان متن کتاب مستطاب اثولوجیا را که فى الحقیقة نور مبین و کتاب متین حکمت است مطابقاً لآیات القرآن العظیم و موافقاً لأحادیث المعصوم الکریم، بعدازاین شرح و بیان خواهیم کرد- ان شاء الله؛ و این کتاب را مشتمل بر چهار مقدمه و دو فن و دوازده باب و پنجاه‌وپنج مقاله و یک خاتمه و یک وصیت ساختیم و احیاى حکمت نام نهادیم.»<ref>مقدمه مصنف، ص115</ref>


    «مصنف، مباحث خود را غالباً با آیات قرآن، احادیث ائمه(ع) و اقوال و آراى حکماى متقدم و متأخر و حتى معاصرانش طرح می‌‏کند، ازاین‏رو شمار اقوالى که به نقل آن‌ها پرداخته بیش از پانصد قول است. وى همچنین بعضاً مطالبى را ذیل عناوین تنبیه، تحقیق، تذنیب، قانون و وصل بیان می‌‏کند و گاه بحث خود را در قالب طرح شکوک و ازاله آن‌ها دنبال کرده است.»<ref>مقدمه مصحح، ص38</ref>
    «مصنف، مباحث خود را غالباً با آیات قرآن، احادیث ائمه(ع) و اقوال و آراى حکماى متقدم و متأخر و حتى معاصرانش طرح می‌‏کند، ازاین‏رو شمار اقوالى که به نقل آن‌ها پرداخته بیش از پانصد قول است. وى همچنین بعضاً مطالبى را ذیل عناوین تنبیه، تحقیق، تذنیب، قانون و وصل بیان می‌‏کند و گاه بحث خود را در قالب طرح شکوک و ازاله آن‌ها دنبال کرده است.»<ref>مقدمه مصحح، ص38</ref>
    خط ۷۲: خط ۷۲:
    در فن دوم(الهیات) مباحث؛ تقسیم علم الهیات، صدق و کذب و حق و باطل، عام و خاص و کلی و جزئی، اعراض نسبی، ماده اولای عنصر سماوی، اصالت وجود یا ماهیت، جعل، علت و اقسام آن، اثبات واجب‌الوجود و علت‌العلل، توحید واجب‌الوجود، علم و اقسام آن، عرضیت علم حقیقی حصولی و حضوری، وجود ذهنی، معاد عقلانی و جسمانی و... مطرح می‎گردد.<ref>ر.ک: همان، ص79-105</ref>
    در فن دوم(الهیات) مباحث؛ تقسیم علم الهیات، صدق و کذب و حق و باطل، عام و خاص و کلی و جزئی، اعراض نسبی، ماده اولای عنصر سماوی، اصالت وجود یا ماهیت، جعل، علت و اقسام آن، اثبات واجب‌الوجود و علت‌العلل، توحید واجب‌الوجود، علم و اقسام آن، عرضیت علم حقیقی حصولی و حضوری، وجود ذهنی، معاد عقلانی و جسمانی و... مطرح می‎گردد.<ref>ر.ک: همان، ص79-105</ref>


    وی در بحث معاد عقلانی و جسمانی معتقد است «معاد بنا بر آنچه مشهور نزد جمهور است عبارت است از رجوع هر نفس ناطقه‏اى به‌سوی مبدأش. آنگاه گوید: نفس بنا بر آنچه از احادیث معصومین(ع) و کلام حکماى الهى مستفاد است بر سه قسم است که هر یک معادى مناسب خود دارند»<ref>همان، ص103</ref>  
    وی در بحث معاد عقلانی و جسمانی معتقد است «معاد بنا بر آنچه مشهور نزد جمهور است عبارت است از رجوع هر نفس ناطقه‏‌اى به‌سوی مبدأش. آنگاه گوید: نفس بنا بر آنچه از احادیث معصومین(ع) و کلام حکماى الهى مستفاد است بر سه قسم است که هر یک معادى مناسب خود دارند»<ref>همان، ص103</ref>  


    «یکى از مسائلى که مصنف به بررسى آن پرداخته است مسئله وجود ذهنى است. البته وى با همین عنوان «وجود ذهنى» از آن بحث نمی‌‏کند. آنچه از عبارات وى درباره علم به اشیا به دست مى‏آید این است که وى قائل است به اینکه در علم به اشیا، مثال و شبح و صورت شى‏ء در ذهن عالم حاصل می‌‏گردد. قول وى به شبح با اقوال قائلین به شبح در مسئله وجود ذهنى نیز متفاوت است. آنچه مصنف در این موضع به بررسى آن می‌‏پردازد این است که آیا در علم به اشیا، ماهیات آن‌ها بأنفسها در ذهن مى‏آید یا اشباح آن‌ها؛ و اگر شبح اشیا به ذهن مى‏آید، آیا این شبح و صورت مثالى عین ذى شبح و ممثل منه است؟ در پاسخ به این سؤالات، وى ابتدا تصریح می‌‏کند که علم و حس «عرض شبحى» و «مثالى نورانى» است که در نفس حاصل مى‏‌شود. سپس خاطرنشان مى‏‌کند که جمعى کثیر از فحول حکما در این مسئله قائل به عینیت تام من جمیع الوجوه در مرتبه هى هى میان این شبح و مثال نورانى کلى موجود در ذهن با حقیقت و ماهیت خارجى ذى شبح و ممثل منه هستند؛ و رأى کثیر دیگرى نیز آن است که میان آن‌ها مباینت تام من جمیع الوجوه است. رأى مختار مصنف این است که میان شبح و صورت مثالى نورانى موجود در ذهن با حقیقت و ماهیت خارجى ذى شبح و ممثل منه نه مباینت تام من جمیع الوجوه است نه عینیت من جمیع الوجوه، بلکه به وجهى عین و به وجهى غیرند. وى این قول را، چنان‏که خود می‌‏گوید، در کتاب دیگرش به نام جمع بین الرأیین و تصالح الطرفین و تأویل القولین آورده است.»<ref>همان، ص97</ref>
    «یکى از مسائلى که مصنف به بررسى آن پرداخته است مسئله وجود ذهنى است. البته وى با همین عنوان «وجود ذهنى» از آن بحث نمی‌‏کند. آنچه از عبارات وى درباره علم به اشیا به دست مى‏آید این است که وى قائل است به اینکه در علم به اشیا، مثال و شبح و صورت شى‏ء در ذهن عالم حاصل می‌‏گردد. قول وى به شبح با اقوال قائلین به شبح در مسئله وجود ذهنى نیز متفاوت است. آنچه مصنف در این موضع به بررسى آن می‌‏پردازد این است که آیا در علم به اشیا، ماهیات آن‌ها بأنفسها در ذهن مى‏آید یا اشباح آن‌ها؛ و اگر شبح اشیا به ذهن مى‏آید، آیا این شبح و صورت مثالى عین ذى شبح و ممثل منه است؟ در پاسخ به این سؤالات، وى ابتدا تصریح می‌‏کند که علم و حس «عرض شبحى» و «مثالى نورانى» است که در نفس حاصل مى‏‌شود. سپس خاطرنشان مى‏‌کند که جمعى کثیر از فحول حکما در این مسئله قائل به عینیت تام من جمیع الوجوه در مرتبه هى هى میان این شبح و مثال نورانى کلى موجود در ذهن با حقیقت و ماهیت خارجى ذى شبح و ممثل منه هستند؛ و رأى کثیر دیگرى نیز آن است که میان آن‌ها مباینت تام من جمیع الوجوه است. رأى مختار مصنف این است که میان شبح و صورت مثالى نورانى موجود در ذهن با حقیقت و ماهیت خارجى ذى شبح و ممثل منه نه مباینت تام من جمیع الوجوه است نه عینیت من جمیع الوجوه، بلکه به وجهى عین و به وجهى غیرند. وى این قول را، چنان‏که خود می‌‏گوید، در کتاب دیگرش به نام جمع بین الرأیین و تصالح الطرفین و تأویل القولین آورده است.»<ref>همان، ص97</ref>