أخبار الوافدات من النساء علی معاوية بن أبي‌سفيان: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'ابیسفیان' به 'ابی‌سفیان')
    جز (جایگزینی متن - 'ابى طالب' به 'ابى‌طالب')
    خط ۷۳: خط ۷۳:
    در اين هنگام، سوده سرش را پايين انداخت و گريست. سپس سرش را بلند كرد و دو بيت در رثاى [[امام على(ع)]]سرود. معاويه پس از شنيدن اين اشعار، پرسيد: كسى كه اين چنين او را توصيف مى‌كنى، كيست؟
    در اين هنگام، سوده سرش را پايين انداخت و گريست. سپس سرش را بلند كرد و دو بيت در رثاى [[امام على(ع)]]سرود. معاويه پس از شنيدن اين اشعار، پرسيد: كسى كه اين چنين او را توصيف مى‌كنى، كيست؟


    سوده پاسخ داد: او اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب(ع) است.
    سوده پاسخ داد: او اميرالمؤمنين علىّ بن ابى‌طالب(ع) است.


    معاويه پرسيد: درباره على(ع) چه مى‌دانى و چقدر او را مى‌شناسى؟
    معاويه پرسيد: درباره على(ع) چه مى‌دانى و چقدر او را مى‌شناسى؟


    سوده پاسخ داد: مشابه همين صحنه در زمان خلافت على بن ابى طالب(ع) پيش آمد و ما به عنوان شكايت از يك كارگزار، به مركز حكومت علوى مراجعه كرديم. من به عنوان نماينده قوم خود حركت كردم تا شكايت به محكمه [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] ببرم. وقتى وارد منزل [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] شدم، ديدم در حال نماز و مشغول عبادت خداوند است. پس از نماز، با رحمت و رأفت رو به من كرد و فرمود: حاجتى دارى؟ من هم ماجراى ظلم و ستم آن مرد را براى امام(ع) تعريف كردم. امام وقتى موضوع را شنيد، گريست و فرمود: خدايا! تو شاهد و گواه من و اينان باش كه من كارگزارانم را به ستم‌كارى و اهمال در حقوق مردم وادار نكرده‌ام. آن‌گاه قطعه پوستى از جيب خود درآورد و پس از ذكر آياتى از سوره هود، خطاب به كارگزار خود چنين فرمود: وقتى نامه‌ام را دريافت كردى، هر چه از حقوق مردم در دست دارى نگهدار تا كسى را بفرستم كه از تو بستاند و به صاحبانش بدهد. والسلام.
    سوده پاسخ داد: مشابه همين صحنه در زمان خلافت على بن ابى‌طالب(ع) پيش آمد و ما به عنوان شكايت از يك كارگزار، به مركز حكومت علوى مراجعه كرديم. من به عنوان نماينده قوم خود حركت كردم تا شكايت به محكمه [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] ببرم. وقتى وارد منزل [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] شدم، ديدم در حال نماز و مشغول عبادت خداوند است. پس از نماز، با رحمت و رأفت رو به من كرد و فرمود: حاجتى دارى؟ من هم ماجراى ظلم و ستم آن مرد را براى امام(ع) تعريف كردم. امام وقتى موضوع را شنيد، گريست و فرمود: خدايا! تو شاهد و گواه من و اينان باش كه من كارگزارانم را به ستم‌كارى و اهمال در حقوق مردم وادار نكرده‌ام. آن‌گاه قطعه پوستى از جيب خود درآورد و پس از ذكر آياتى از سوره هود، خطاب به كارگزار خود چنين فرمود: وقتى نامه‌ام را دريافت كردى، هر چه از حقوق مردم در دست دارى نگهدار تا كسى را بفرستم كه از تو بستاند و به صاحبانش بدهد. والسلام.


    سوده در ادامه گفت: امام اين نامه را به من داد و با آن نامه مشكل ما حل شد.»
    سوده در ادامه گفت: امام اين نامه را به من داد و با آن نامه مشكل ما حل شد.»