أخبار الدولة العباسية: تفاوت میان نسخهها
(لینک درون متنی) |
جز (جایگزینی متن - ' :' به ':') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
در بخش نخست کتاب به عباس و فرزندان او پرداخته شده است و بخش دوم - که تا حدود بسیاری از حیث سیاق تألیف از بخش نخست جداست - به چگونگى آغاز و ادامه دعوت عباسیان تا براندازی امویان اختصاص یافته است. در بخش نخست، در عنوانبندی، نظم بیشتری به چشم مىخورد. پس از ذکر مرگ عباس بن عبدالمطلب، نخست به معرفى اجمالى فرزندان او پرداخته شده و سپس بر اساس مآخذ و گفتههای گوناگون، بهطور نامنظم، زندگى و مناقب ایشان شرح داده شده است. نویسنده پس از شرح احوالى از محمد بن على، به روایات «انتقال وصایت» پرداخته است و بخش دوم کتاب از همین جا آغاز مىشود. در واقع چنین به نظر مىرسد که مؤلف، بخش نخست را از جایهای گوناگون جمع کرده و به بخش دوم - که بیشتر مقصود او آوردن آن اخبار بوده است - افزوده، تا کتابى در اخبار عباسیان فراهم کرده باشد. ازاینرو روایات بخش نخست اهمیتى بیشتر از بخش دوم ندارد و تنها از جهت اسناد به کار مىآید<ref>ر.ک: بهرامیان، علی، ج7، ص153</ref>. | در بخش نخست کتاب به عباس و فرزندان او پرداخته شده است و بخش دوم - که تا حدود بسیاری از حیث سیاق تألیف از بخش نخست جداست - به چگونگى آغاز و ادامه دعوت عباسیان تا براندازی امویان اختصاص یافته است. در بخش نخست، در عنوانبندی، نظم بیشتری به چشم مىخورد. پس از ذکر مرگ عباس بن عبدالمطلب، نخست به معرفى اجمالى فرزندان او پرداخته شده و سپس بر اساس مآخذ و گفتههای گوناگون، بهطور نامنظم، زندگى و مناقب ایشان شرح داده شده است. نویسنده پس از شرح احوالى از محمد بن على، به روایات «انتقال وصایت» پرداخته است و بخش دوم کتاب از همین جا آغاز مىشود. در واقع چنین به نظر مىرسد که مؤلف، بخش نخست را از جایهای گوناگون جمع کرده و به بخش دوم - که بیشتر مقصود او آوردن آن اخبار بوده است - افزوده، تا کتابى در اخبار عباسیان فراهم کرده باشد. ازاینرو روایات بخش نخست اهمیتى بیشتر از بخش دوم ندارد و تنها از جهت اسناد به کار مىآید<ref>ر.ک: بهرامیان، علی، ج7، ص153</ref>. | ||
کتاب از حیث منابع و اسناد، مجموعه آشفتهای است و مؤلف – دستکم تا آنجا که در نسخه موجود دیده مىشود - نظم خاصى در ارجاع و ذکر منابع نداشته و به نقل کامل اسناد در صدر اخبار نپرداخته است. این موضوع برای مؤلف گویا چندان ضرورتى نداشته است. نویسنده گاه روایت را از کتابى برگرفته و بدون نام بردن از کتاب و گاه مؤلف، تنها سلسله سند روایت را آورده است. ازاینرو سرتاسر کتاب مملو از اسنادی است که راوی آن، گاه به سده اول و گاه به دوم و سوم مىرسد و البته هیچیک از سده 4ق، پایینتر نمىآید؛ مثلاً سلسله اسناد او در صدر یک خبر این است : «سفيان بن عُيينة عن عبدالله بن يزيد»، یا: «سليمان بن حرب عن حَمّاد بن سلمة». در برخى مواضع او تنها به ذکر نام مؤلف مآخذ مورد استناد خود بسنده کرده است؛ مثلاً «العَنَزي قال...»، «أحمد بن يحيى بن جابر [البلاذري] قال...» و «عمر بن شَبَّة قال...». درهمریختگى اسناد در صدر اخبار که بعید است از تصرفات کاتب نسخه باشد، نشان مىدهد که مؤلف کتاب یک محدث یا حتى اخباری حرفهای نبوده است و این امر تا حدودی مىتواند یکى از راههای شناختن مؤلف باشد. بااینهمه، از آنجا که اسناد کتاب گاهى به مؤلفان و محدثان و اخباریان بزرگ سده 3ق و گاه پیش از آن، منتهى مىشود، همچون [[ابن شبه نمیری، عمر بن شبه|ابن شبّه]]، عباس بن محمد دوری، [[بلاذری، احمد بن یحیی|احمد بن یحیى بلاذری]]، عباس بن هشام کلبى و محمد بن هیثم بن عدی، دوری حدس زده است که کتاب در نیمه دوم سده 3ق، نوشته شده است و مىتواند از تنها مؤلف شناختهشده این دوره - به گمان دوری - که تألیفى هم مشابه با موضوع این کتاب بدو منسوب کردهاند، یعنى محمد بن صالح بن مهران، مشهور به ابن نطّاح، مؤلف اثری با عنوان «كتاب (یا أخبار) الدولة العباسية» باشد. دوری خود به این نکته توجه داده است که اینک کتاب ابن نطّاح در دست نیست و منقولات از آن در آثار برجایمانده از دیگران نیز چندان نیست که بتوان میان آن و نسخه موجود مقایسهای انجام داد. گرچه مستندات وی برای انتساب این نسخه به ابن نطّاح کافى نیست، بااینهمه، او نظر خود را در باب مؤلف، دوباره در مقدمه کتاب «أخبار الدولة العباسية» تکرار کرده است<ref>ر.ک: همان، ص153-154</ref>. | کتاب از حیث منابع و اسناد، مجموعه آشفتهای است و مؤلف – دستکم تا آنجا که در نسخه موجود دیده مىشود - نظم خاصى در ارجاع و ذکر منابع نداشته و به نقل کامل اسناد در صدر اخبار نپرداخته است. این موضوع برای مؤلف گویا چندان ضرورتى نداشته است. نویسنده گاه روایت را از کتابى برگرفته و بدون نام بردن از کتاب و گاه مؤلف، تنها سلسله سند روایت را آورده است. ازاینرو سرتاسر کتاب مملو از اسنادی است که راوی آن، گاه به سده اول و گاه به دوم و سوم مىرسد و البته هیچیک از سده 4ق، پایینتر نمىآید؛ مثلاً سلسله اسناد او در صدر یک خبر این است: «سفيان بن عُيينة عن عبدالله بن يزيد»، یا: «سليمان بن حرب عن حَمّاد بن سلمة». در برخى مواضع او تنها به ذکر نام مؤلف مآخذ مورد استناد خود بسنده کرده است؛ مثلاً «العَنَزي قال...»، «أحمد بن يحيى بن جابر [البلاذري] قال...» و «عمر بن شَبَّة قال...». درهمریختگى اسناد در صدر اخبار که بعید است از تصرفات کاتب نسخه باشد، نشان مىدهد که مؤلف کتاب یک محدث یا حتى اخباری حرفهای نبوده است و این امر تا حدودی مىتواند یکى از راههای شناختن مؤلف باشد. بااینهمه، از آنجا که اسناد کتاب گاهى به مؤلفان و محدثان و اخباریان بزرگ سده 3ق و گاه پیش از آن، منتهى مىشود، همچون [[ابن شبه نمیری، عمر بن شبه|ابن شبّه]]، عباس بن محمد دوری، [[بلاذری، احمد بن یحیی|احمد بن یحیى بلاذری]]، عباس بن هشام کلبى و محمد بن هیثم بن عدی، دوری حدس زده است که کتاب در نیمه دوم سده 3ق، نوشته شده است و مىتواند از تنها مؤلف شناختهشده این دوره - به گمان دوری - که تألیفى هم مشابه با موضوع این کتاب بدو منسوب کردهاند، یعنى محمد بن صالح بن مهران، مشهور به ابن نطّاح، مؤلف اثری با عنوان «كتاب (یا أخبار) الدولة العباسية» باشد. دوری خود به این نکته توجه داده است که اینک کتاب ابن نطّاح در دست نیست و منقولات از آن در آثار برجایمانده از دیگران نیز چندان نیست که بتوان میان آن و نسخه موجود مقایسهای انجام داد. گرچه مستندات وی برای انتساب این نسخه به ابن نطّاح کافى نیست، بااینهمه، او نظر خود را در باب مؤلف، دوباره در مقدمه کتاب «أخبار الدولة العباسية» تکرار کرده است<ref>ر.ک: همان، ص153-154</ref>. | ||
باید اذعان کرد که شناخت مؤلف، از روی اسناد موجود کتاب کاری دشوار است، اما با افزودن برخى آگاهیهای پراکنده، مىتوان به نتایجى دست یافت. در اوایل کتاب، در صدر سند یک خبر، نام على بن ابراهیم بن هاشم قمى دیده مىشود که از قول پدرش به نقل روایتى پرداخته و مؤلف سند خود را به شخص على بن ابراهیم با تعبیر «أخبرنا» متصل کرده است. باآنکه تاریخ درگذشت این على بن ابراهیم که از شیوخ روایى نامدار شیعه بشمار مىآید، چندان روشن نیست، اما روایتى در دست است که نشان مىدهد، وی دستکم تا 307ق، زنده بوده است. اگر گوینده «أخبرنا» در صدر روایت، مؤلف کتاب باشد، مىتوان با قید احتیاط او را در شمار رجال اوایل سده 4ق، محسوب کرد و دلایل دیگری هم این تخمین را تأیید مىکند. البته این نکته نیز حائز اهمیت است که در نسخه موجود، در صدر غالب سلسله سندها «أخبرنا» آمده که بىشک در بسیاری از آنها میان سند نخست روایت و مؤلف کتاب - با توجه به آنچه ذکر شد - بیش از 100 سال فاصله دیده مىشود و این نکته آنگاه که مؤلف سند خود را به رجال بزرگ دعوت عباسى همچون سالم اعجمى از طریق فرزندش محمد و یا مهاجر بن عثمان از طریق مالک بن هیثم مىرساند، بهخصوص در بخش دوم، بیشتر نمایان است. ازاینرو به اینگونه اسناد برای تخمین زمان حیات مؤلف، نمىتوان اتکا کرد. اما وجود نام على بن ابراهیم قمى در این کتاب، مربوط ساختن مؤلف آن را به سدههای 1-3ق، دشوار مىسازد و به همین سبب انتساب کتاب به ابن نطاح درست نمىنماید<ref>ر.ک: همان، ص154</ref>. | باید اذعان کرد که شناخت مؤلف، از روی اسناد موجود کتاب کاری دشوار است، اما با افزودن برخى آگاهیهای پراکنده، مىتوان به نتایجى دست یافت. در اوایل کتاب، در صدر سند یک خبر، نام على بن ابراهیم بن هاشم قمى دیده مىشود که از قول پدرش به نقل روایتى پرداخته و مؤلف سند خود را به شخص على بن ابراهیم با تعبیر «أخبرنا» متصل کرده است. باآنکه تاریخ درگذشت این على بن ابراهیم که از شیوخ روایى نامدار شیعه بشمار مىآید، چندان روشن نیست، اما روایتى در دست است که نشان مىدهد، وی دستکم تا 307ق، زنده بوده است. اگر گوینده «أخبرنا» در صدر روایت، مؤلف کتاب باشد، مىتوان با قید احتیاط او را در شمار رجال اوایل سده 4ق، محسوب کرد و دلایل دیگری هم این تخمین را تأیید مىکند. البته این نکته نیز حائز اهمیت است که در نسخه موجود، در صدر غالب سلسله سندها «أخبرنا» آمده که بىشک در بسیاری از آنها میان سند نخست روایت و مؤلف کتاب - با توجه به آنچه ذکر شد - بیش از 100 سال فاصله دیده مىشود و این نکته آنگاه که مؤلف سند خود را به رجال بزرگ دعوت عباسى همچون سالم اعجمى از طریق فرزندش محمد و یا مهاجر بن عثمان از طریق مالک بن هیثم مىرساند، بهخصوص در بخش دوم، بیشتر نمایان است. ازاینرو به اینگونه اسناد برای تخمین زمان حیات مؤلف، نمىتوان اتکا کرد. اما وجود نام على بن ابراهیم قمى در این کتاب، مربوط ساختن مؤلف آن را به سدههای 1-3ق، دشوار مىسازد و به همین سبب انتساب کتاب به ابن نطاح درست نمىنماید<ref>ر.ک: همان، ص154</ref>. |