حسین عليه‌السلام شهید آگاه و رهبر نجات‌بخش: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
    جز (جایگزینی متن - 'امیرالمؤمنین(ع)' به 'امیرالمؤمنین(ع) ')
    خط ۷۱: خط ۷۱:


    ===بخش چهارم===  
    ===بخش چهارم===  
    آیت‌الله صافی در بخش چهارم که مشتمل بر 31 قسمت است، در قسمت‌های گوناگون به بیان موضوعاتی مختلف می‌پردازد؛ از جمله در ابتدای بخش، به خطبه‌ای از امام حسین(ع)می‌پردازد که بیان حضرت در این خطبه بر کتاب «شهید جاوید» خط بطلان می‌کشد و در قسمتی دیگر از این بخش، به بررسی کتاب «السياسة الحسينية» از موسیو ماربین آلمانی پرداخته و اصول مطالب آن را در موضوع قیام، برخلاف دیگر کتب مستشرقین، موافق با مبانی تشیع می‌داند و سپس به چهار اشکالی که به ماربین و کتابش شده، پاسخ می‌گوید و آنگاه با رسیدگی به ادعای «به سود اسلام نبودن ماجرای عاشورا» می‌نویسد: «کاش پیش از این مرده بودم و عمر به من این‌قدر مهلت نداده بود تا زنده بمانم و در محیط تشیع این نغمه را بشنوم که قیام و شهادت سرور فداکاران راه اسلام سیدالشهداء(ع)، به سود اسلام نبود». سپس به این اشکال پاسخ می‌دهد و برای مثال سخنی از امیرالمؤمنین(ع)را می‌آورد که این قیام، شیعه را باقی‌تر و افزون‌تر ساخت و در قسمت دیگر این بخش، به بررسی شعر معروف:
    آیت‌الله صافی در بخش چهارم که مشتمل بر 31 قسمت است، در قسمت‌های گوناگون به بیان موضوعاتی مختلف می‌پردازد؛ از جمله در ابتدای بخش، به خطبه‌ای از امام حسین(ع)می‌پردازد که بیان حضرت در این خطبه بر کتاب «شهید جاوید» خط بطلان می‌کشد و در قسمتی دیگر از این بخش، به بررسی کتاب «السياسة الحسينية» از موسیو ماربین آلمانی پرداخته و اصول مطالب آن را در موضوع قیام، برخلاف دیگر کتب مستشرقین، موافق با مبانی تشیع می‌داند و سپس به چهار اشکالی که به ماربین و کتابش شده، پاسخ می‌گوید و آنگاه با رسیدگی به ادعای «به سود اسلام نبودن ماجرای عاشورا» می‌نویسد: «کاش پیش از این مرده بودم و عمر به من این‌قدر مهلت نداده بود تا زنده بمانم و در محیط تشیع این نغمه را بشنوم که قیام و شهادت سرور فداکاران راه اسلام سیدالشهداء(ع)، به سود اسلام نبود». سپس به این اشکال پاسخ می‌دهد و برای مثال سخنی از [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] را می‌آورد که این قیام، شیعه را باقی‌تر و افزون‌تر ساخت و در قسمت دیگر این بخش، به بررسی شعر معروف:
    «إن كان دين محمد لم يستقم إلا بقتلي يا سيوف خذيني» می‌پردازد.  
    «إن كان دين محمد لم يستقم إلا بقتلي يا سيوف خذيني» می‌پردازد.