كاشف الأسرار بانضمام پاسخ به چند پرسش و رسالهای در روش سلوک و خلوت نشینی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ن«' به 'ن «') |
جز (جایگزینی متن - 'ى«' به 'ی «') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
'''كاشف الاسرار'''، به زبان فارسى، مهمترين اثر عرفانى شيخ نور الدين، عبدالرحمن اسفراينى است كه به انضمام دو رساله ديگر به | '''كاشف الاسرار'''، به زبان فارسى، مهمترين اثر عرفانى شيخ نور الدين، عبدالرحمن اسفراينى است كه به انضمام دو رساله ديگر به نامهای «پاسخ به چند پرسش» و «روش سلوك و خلوتنشينى»، به اهتمام هرمان لندلت، زير نظر [[محقق، مهدی|دكتر مهدى محقق]]، استاد دانشگاه تهران و همچنين چارلز آدامز، در سال 1358ش، توسط دانشگاه تهران به چاپ رسيده است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
براى آشنايى با نوع نگارش و مباحث كتاب، به نمونه زير توجه كنيد: | براى آشنايى با نوع نگارش و مباحث كتاب، به نمونه زير توجه كنيد: | ||
«عجب، وقتى اين ضعيف در ولايت جوين در ديهى كه آن را نشكرد گويند مقيم بود، جماعتى درويشان حاضر بودند، هر كس را در ميان سخنى مىرفت، ناگاه اين سخن در ميان آمد كه «نهاية الأولياء بداية الأنبياء». عزيزى روايت كرد از شيخ سعد الدين حموئى - قدس الله روحه العزيز - كه وى برعكس اين، گفته است؛ | «عجب، وقتى اين ضعيف در ولايت جوين در ديهى كه آن را نشكرد گويند مقيم بود، جماعتى درويشان حاضر بودند، هر كس را در ميان سخنى مىرفت، ناگاه اين سخن در ميان آمد كه «نهاية الأولياء بداية الأنبياء». عزيزى روايت كرد از شيخ سعد الدين حموئى - قدس الله روحه العزيز - كه وى برعكس اين، گفته است؛ يعنی «بداية الأولياء نهاية الأنبياء». | ||
چون اول بود كه اين سخن به سمع اين ضعيف رسيد، حاليا در ظاهر ميان اين سخن و سخن ديگران مناقضتى پديد بود. اين ضعيف آن را انصاف نداد، بلكه از ظاهر اين سخن انكارى از باطن برخاست و مدتى متفكر اين سخن مىبود تا كه الله تعالى آن را ناگاه بر دل اين ضعيف كشف گردانيد؛ باز دانست كه درين سخن، مناقضتى لازم نيست، زيرا كه سخن ديگران در سلوك طريقت است و سخن شيخ، در سلوك شريعت؛ يعنى مصطفى - صلوات الله و سلامه عليه - در كمال نهايت نبوت بود كه اين آيه فرو آمد كه'''«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى»'''، پس اين نعمت شريعت محمدى بود - عليه الصلوة و التحية - كه در كمال نبوت به نهايت رسيده بود؛ ازينروى، كمال شريعت در نهايت نبوت آمد و گرفتن تمامى شريعت، ابتداى ولايت باشد؛ لاجرم اين سخن راست باشد كه «بداية الأولياء نهاية الأنبياء»، زيرا در آخر كه نبى نهاد، ولى را برمىبايد داشت. | چون اول بود كه اين سخن به سمع اين ضعيف رسيد، حاليا در ظاهر ميان اين سخن و سخن ديگران مناقضتى پديد بود. اين ضعيف آن را انصاف نداد، بلكه از ظاهر اين سخن انكارى از باطن برخاست و مدتى متفكر اين سخن مىبود تا كه الله تعالى آن را ناگاه بر دل اين ضعيف كشف گردانيد؛ باز دانست كه درين سخن، مناقضتى لازم نيست، زيرا كه سخن ديگران در سلوك طريقت است و سخن شيخ، در سلوك شريعت؛ يعنى مصطفى - صلوات الله و سلامه عليه - در كمال نهايت نبوت بود كه اين آيه فرو آمد كه'''«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى»'''، پس اين نعمت شريعت محمدى بود - عليه الصلوة و التحية - كه در كمال نبوت به نهايت رسيده بود؛ ازينروى، كمال شريعت در نهايت نبوت آمد و گرفتن تمامى شريعت، ابتداى ولايت باشد؛ لاجرم اين سخن راست باشد كه «بداية الأولياء نهاية الأنبياء»، زيرا در آخر كه نبى نهاد، ولى را برمىبايد داشت. | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
4. نامهاى است كه احتمالاً در پاسخ شيخ الاسلام، جمال الدين نوشته شده و خوابى را كه اين شخص ديده، تعبير عرفانى مىكند. | 4. نامهاى است كه احتمالاً در پاسخ شيخ الاسلام، جمال الدين نوشته شده و خوابى را كه اين شخص ديده، تعبير عرفانى مىكند. | ||
5. پاسخ به سؤالى است در بارهى حديث | 5. پاسخ به سؤالى است در بارهى حديث قدسی «لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى». | ||
6. پاسخ به سؤالى در مورد بيان شيخ ابوالحسن بستى در بارهى نزول موجودات از وراى قدم و صعود آنها به طرف وحدت مطلق. | 6. پاسخ به سؤالى در مورد بيان شيخ ابوالحسن بستى در بارهى نزول موجودات از وراى قدم و صعود آنها به طرف وحدت مطلق. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
فصل سوم، در بارهى آداب صوفيان و قواعد مذهب ايشان است. اسفراينى تصريح مىكند كه آداب صوفيان بر اساس قانون شريعت الهى است و سير و سلوك اين طايفه بر پايه طريقت مصطفوى است و طريقت، سر شريعت است و قانون مذهب ايشان جمع ميان مذاهب مختلفه بر سبيل احتياط است تا هر چه در ميان مذاهب مختلف به تقوا نزديكتر باشد، آن را اختيار كنند. وى همچنين در بارهى واژه صوفى و مشتقات آن بحث مىكند. | فصل سوم، در بارهى آداب صوفيان و قواعد مذهب ايشان است. اسفراينى تصريح مىكند كه آداب صوفيان بر اساس قانون شريعت الهى است و سير و سلوك اين طايفه بر پايه طريقت مصطفوى است و طريقت، سر شريعت است و قانون مذهب ايشان جمع ميان مذاهب مختلفه بر سبيل احتياط است تا هر چه در ميان مذاهب مختلف به تقوا نزديكتر باشد، آن را اختيار كنند. وى همچنين در بارهى واژه صوفى و مشتقات آن بحث مىكند. | ||
در فصل چهارم، در كيفيت جمعيت قلب سخن به ميان مىآيد كه سالك بايد تمامى اشتغالات را از دل بيرون كند و يكسره بهسوى حضرت حق متوجه باشد و | در فصل چهارم، در كيفيت جمعيت قلب سخن به ميان مىآيد كه سالك بايد تمامى اشتغالات را از دل بيرون كند و يكسره بهسوى حضرت حق متوجه باشد و كلمهی «لا اله الا الله» را ورد خود قرار دهد و چون سر اين كلمه بر دل تجلى كند، آتش در مملكت حس زند و سلطان عقل را به باد دهد. | ||
در فصل پنجم، آداب ذكر بيان مىشود كه هشت قسم است: | در فصل پنجم، آداب ذكر بيان مىشود كه هشت قسم است: |