التجريد في كلمة التوحيد: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'و«' به 'و «')
    جز (جایگزینی متن - 'ن«' به 'ن «')
    خط ۵۳: خط ۵۳:




    مؤلف، كتاب خويش را با توضيح اين مطلب كه: «مفاد حديث شريف نبوى كه كلمه توحيد را دژ استوار خدا دانسته و داخل شدن در آن را باعث ايمنى از عذاب خوانده، تنها با گفتن حاصل نمى‌شود و بايد معناى آن را دريافت و درون و برون را به آن آراست»، آغاز كرده و با تشريح اين مبحث كه: «توحيد، هم آغاز است و هم پايان و مقصود از تعابيرى همچون«كلمة طيبة»، «الكلم الطيب»، «قولا سديدا»، «كلمة التقوى» و... در قرآن كريم، همين كلمه توحيد است»، به پايان رسانده است.
    مؤلف، كتاب خويش را با توضيح اين مطلب كه: «مفاد حديث شريف نبوى كه كلمه توحيد را دژ استوار خدا دانسته و داخل شدن در آن را باعث ايمنى از عذاب خوانده، تنها با گفتن حاصل نمى‌شود و بايد معناى آن را دريافت و درون و برون را به آن آراست»، آغاز كرده و با تشريح اين مبحث كه: «توحيد، هم آغاز است و هم پايان و مقصود از تعابيرى همچون «كلمة طيبة»، «الكلم الطيب»، «قولا سديدا»، «كلمة التقوى» و... در قرآن كريم، همين كلمه توحيد است»، به پايان رسانده است.


    وى، تصريح مى‌كند كه سعادت بر اساس توحيد و شقاوت بر اساس كفر و الحاد حاصل مى‌شود. او، از فلاسفه و عرفايى است كه به اصالت عمل اعتقاد شديد دارد و براى قول بدون عمل در سير الى الله ارزش و اهميتى قائل نيست.
    وى، تصريح مى‌كند كه سعادت بر اساس توحيد و شقاوت بر اساس كفر و الحاد حاصل مى‌شود. او، از فلاسفه و عرفايى است كه به اصالت عمل اعتقاد شديد دارد و براى قول بدون عمل در سير الى الله ارزش و اهميتى قائل نيست.
    خط ۶۷: خط ۶۷:
    3. كلمه‌ى توحيد، اولش كفر و آخرش ايمان است. عالم عدل چون در«لا اله» وقوف كردند، لذا در كفر واقع شدند، پس به آنان هشدار داده شد كه در منزل اول نمانيد و به منزل دوم كه منزل توحيد است، فرود آييد؛ در مقابل آنها، عالم فضل در منزل«الا الله» وقوف كرده و مؤمن شدند و مصداق آيه شريفه: '''«و المؤمنون كلٌّ آمَنَ بالله»''' واقع شدند.
    3. كلمه‌ى توحيد، اولش كفر و آخرش ايمان است. عالم عدل چون در«لا اله» وقوف كردند، لذا در كفر واقع شدند، پس به آنان هشدار داده شد كه در منزل اول نمانيد و به منزل دوم كه منزل توحيد است، فرود آييد؛ در مقابل آنها، عالم فضل در منزل«الا الله» وقوف كرده و مؤمن شدند و مصداق آيه شريفه: '''«و المؤمنون كلٌّ آمَنَ بالله»''' واقع شدند.


    4. نخستين كسى كه در عالم عدل، در كفر«لا اله» قرار گرفت، ابليس بود و اولين كسى كه در عالم فضل، در ايمان«الا الله» واقع شد، حضرت آدم(ع) بود و البته چون ابليس سركرده گروه عالم عدل و آدم(ع) سركرده گروه عالم فضل است، لذا آدمى بايد هوشيار باشد كه به پدرش كه آدم(ع) است، ملحق شود، نه به ابليس.
    4. نخستين كسى كه در عالم عدل، در كفر«لا اله» قرار گرفت، ابليس بود و اولين كسى كه در عالم فضل، در ايمان «الا الله» واقع شد، حضرت آدم(ع) بود و البته چون ابليس سركرده گروه عالم عدل و آدم(ع) سركرده گروه عالم فضل است، لذا آدمى بايد هوشيار باشد كه به پدرش كه آدم(ع) است، ملحق شود، نه به ابليس.


    5. «لا اله»، قسمتى از حصن است، نه تمام آن، پس وقتى انسان از حدود«لا اله» به محدوده «الا الله» رسيد، وارد حصن شده است.
    5. «لا اله»، قسمتى از حصن است، نه تمام آن، پس وقتى انسان از حدود«لا اله» به محدوده «الا الله» رسيد، وارد حصن شده است.
    خط ۷۷: خط ۷۷:
    8. كى از خواب غفلت، بيدار و از مستى خويش هشيار مى‌شوى تا آنچه را ياد مى‌كنى، بفهمى و آنچه را مى‌گويى، بدانى؛ چه، فهميدن، مقدم بر ياد كردن و دانستن، مقدم بر گفتن است.
    8. كى از خواب غفلت، بيدار و از مستى خويش هشيار مى‌شوى تا آنچه را ياد مى‌كنى، بفهمى و آنچه را مى‌گويى، بدانى؛ چه، فهميدن، مقدم بر ياد كردن و دانستن، مقدم بر گفتن است.


    9. هر سلطانى، ولايتش محدود است، مگر سلطان«لا اله الا الله» كه ولايتش نامحدود و هميشگى است.
    9. هر سلطانى، ولايتش محدود است، مگر سلطان «لا اله الا الله» كه ولايتش نامحدود و هميشگى است.


    10. مريد دنيا، فراوان و مريد آخرت، كثير و مريد حق، اندك و خطير است.
    10. مريد دنيا، فراوان و مريد آخرت، كثير و مريد حق، اندك و خطير است.