اندیشه‌های فلسفی و کلامی خواجه نصیرالدین طوسی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ولي' به 'ولی'
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
جز (جایگزینی متن - 'ولي' به 'ولی')
خط ۴۴: خط ۴۴:
#:ب)- پس از آن او با خواندن درستِ نسخه‌ها و بررسى و مقايسه آنها با يكديگر، در زمينه هريك از پرسمان‌هاى فلسفى و كلامى، سير تكاملى انديشه‌هاى فلسفى و كلامى [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه]] را دريافته است؛
#:ب)- پس از آن او با خواندن درستِ نسخه‌ها و بررسى و مقايسه آنها با يكديگر، در زمينه هريك از پرسمان‌هاى فلسفى و كلامى، سير تكاملى انديشه‌هاى فلسفى و كلامى [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه]] را دريافته است؛
#:ج)- آنگاه وى با معيار قرار دادن اين دريافت‌هاى درست و واقعى، به تصحيح عقيده‌ها و نظرهاى ديگر پژوهندگان نيز درباره زندگانى و شخصيت و انديشه‌هاى فلسفى و كلامى خواجه پرداخته و در طىّ سيزده فصلِ كتاب، سره از ناسره را بازشناسانده است.<ref>ر.ک: مقدمه كتاب، ص15-16</ref>
#:ج)- آنگاه وى با معيار قرار دادن اين دريافت‌هاى درست و واقعى، به تصحيح عقيده‌ها و نظرهاى ديگر پژوهندگان نيز درباره زندگانى و شخصيت و انديشه‌هاى فلسفى و كلامى خواجه پرداخته و در طىّ سيزده فصلِ كتاب، سره از ناسره را بازشناسانده است.<ref>ر.ک: مقدمه كتاب، ص15-16</ref>
#هولاكو در حمله‌اش به بغداد، در سال 655ق1257/م، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|نصيرالدّين طوسى]] را با خودش به‌همراه برد. نتيجه اين همراه بودنِ وى آن شد كه طوسى در معرض هجوى سخت از سوى تاريخ‌نگارانى قرار گرفت كه حتّى در مسلمانى وى شك درافكندند. سركرده اين دسته ابن قيّم جوزيه بود كه مسئوليّت خون‌ريزى‌ها و پرده‌درى‌ها و شكست اسلام و مسلمانان در بغداد را به گردن طوسى افكند؛ افزون بر اينكه [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] او را متّهم ساخت به اين كه كارِ كشتن خليفه، المستعصم‌باللّه را در نظر هولاكو آسان جلوه‌گر ساخته است... درست است كه طوسى با هولاكو همراه گرديد، ليكن از همان آغاز در بغداد، توجّهش به رهایى‌بخشى و نجات دادن بيشترين شمار ممكن جان‌هاى مردم، به‌ويژه فيلسوفان و دانشمندان و اخترشناسان - چنان‌كه عمده پژوهندگان تأكيد مى‌ورزند - معطوف بود؛ زيرا كه نابودگرى مغولانه، امرى در حال وقوع بود كه هيچ راه گريزى از آن وجود نداشت و طوسى هيچ راهكارى در جلوگيرى از آن نمى‌يافت. بنابراین، وى تصميم گرفت كه بر زخم‌ها مرهمى بنهد. در پى آن از هولاكو فرمانى گرفت مبنى بر اينكه: «در جلو دروازه الحلبه بايستد و به مردم امان بدهد تا از اين دروازه جان سالم به در برند و مردم گروها گروه، به‌انبوهى، بيرون مى‌شتافتند».<ref>ر.ک: متن كتاب، ص31-34</ref>
#هولاكو در حمله‌اش به بغداد، در سال 655ق1257/م، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|نصيرالدّين طوسى]] را با خودش به‌همراه برد. نتيجه اين همراه بودنِ وى آن شد كه طوسى در معرض هجوى سخت از سوى تاريخ‌نگارانى قرار گرفت كه حتّى در مسلمانى وى شك درافكندند. سركرده اين دسته ابن قيّم جوزيه بود كه مسئولیّت خون‌ريزى‌ها و پرده‌درى‌ها و شكست اسلام و مسلمانان در بغداد را به گردن طوسى افكند؛ افزون بر اينكه [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] او را متّهم ساخت به اين كه كارِ كشتن خليفه، المستعصم‌باللّه را در نظر هولاكو آسان جلوه‌گر ساخته است... درست است كه طوسى با هولاكو همراه گرديد، ليكن از همان آغاز در بغداد، توجّهش به رهایى‌بخشى و نجات دادن بيشترين شمار ممكن جان‌هاى مردم، به‌ويژه فيلسوفان و دانشمندان و اخترشناسان - چنان‌كه عمده پژوهندگان تأكيد مى‌ورزند - معطوف بود؛ زيرا كه نابودگرى مغولانه، امرى در حال وقوع بود كه هيچ راه گريزى از آن وجود نداشت و طوسى هيچ راهكارى در جلوگيرى از آن نمى‌يافت. بنابراین، وى تصميم گرفت كه بر زخم‌ها مرهمى بنهد. در پى آن از هولاكو فرمانى گرفت مبنى بر اينكه: «در جلو دروازه الحلبه بايستد و به مردم امان بدهد تا از اين دروازه جان سالم به در برند و مردم گروها گروه، به‌انبوهى، بيرون مى‌شتافتند».<ref>ر.ک: متن كتاب، ص31-34</ref>
#روش [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|طوسى]] در مسئله هستى/وجود و چيستى/ماهيّت، همان روش فيلسوفان و به‌خصوص [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]ست، كه بر اين پا مى‌فشارد كه جدايى‌پذيرى ماهيّت از وجودِ واجب، مُحال است. همچنين پا مى‌فشارد بر اينكه هستى، در آن بخش كه به واجب متعال مخصوص است، خود همان چيستى است، امّا در غير واجب، پس آن، نه چيستى است و نه جزئى از چيستى، بلكه خود يك امر عارضى است، همچون سفيدى كه بر سفيدى برف و سفيدى عاج حمل مى‌گردد. آن امر، ازاين‌روست كه ميان دو كناره تضادّ قرارگيرنده در رنگ‌ها گونه‌هایى، بالقوه، بى‌نهایت وجود دارند كه حتّى به‌تفصيل برایشان نامى هم وجود ندارد. امّا در خصوص مسئله شناخت و ادراك خدا، طوسى از فيلسوفانِ معتقد به اين امر پيروى مى‌كند كه حقيقت خداى متعال براى بشر ناشناختنى است و تمام آنچه بشر مى‌تواند بشناسد، تنها همان هستى عامّ است، نه هستى ويژه و سبب آن، بدون كمترين شكّى، به تأكيد بر اين گفتمان برمى‌گردد كه هستى، خود همان چيستى است و وجود عين ماهيّت، ليكن معتقدان به اينكه هستىِ واجب‌الوجود يك امر فزون‌شونده بر حقيقت اوست، پس اعلام مى‌دارند كه ذات خداى متعال شناختنى است؛ زيرا كه شناخت هستى خدا، در نتيجه، به شناخت چيستى‌اش مى‌انجامد و بيشتر متكلّمان به اين گفتمان گرايش يافته‌اند.<ref>متن كتاب، ص118-119</ref>
#روش [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|طوسى]] در مسئله هستى/وجود و چيستى/ماهيّت، همان روش فيلسوفان و به‌خصوص [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]ست، كه بر اين پا مى‌فشارد كه جدايى‌پذيرى ماهيّت از وجودِ واجب، مُحال است. همچنين پا مى‌فشارد بر اينكه هستى، در آن بخش كه به واجب متعال مخصوص است، خود همان چيستى است، امّا در غير واجب، پس آن، نه چيستى است و نه جزئى از چيستى، بلكه خود يك امر عارضى است، همچون سفيدى كه بر سفيدى برف و سفيدى عاج حمل مى‌گردد. آن امر، ازاين‌روست كه ميان دو كناره تضادّ قرارگيرنده در رنگ‌ها گونه‌هایى، بالقوه، بى‌نهایت وجود دارند كه حتّى به‌تفصيل برایشان نامى هم وجود ندارد. امّا در خصوص مسئله شناخت و ادراك خدا، طوسى از فيلسوفانِ معتقد به اين امر پيروى مى‌كند كه حقيقت خداى متعال براى بشر ناشناختنى است و تمام آنچه بشر مى‌تواند بشناسد، تنها همان هستى عامّ است، نه هستى ويژه و سبب آن، بدون كمترين شكّى، به تأكيد بر اين گفتمان برمى‌گردد كه هستى، خود همان چيستى است و وجود عين ماهيّت، ليكن معتقدان به اينكه هستىِ واجب‌الوجود يك امر فزون‌شونده بر حقيقت اوست، پس اعلام مى‌دارند كه ذات خداى متعال شناختنى است؛ زيرا كه شناخت هستى خدا، در نتيجه، به شناخت چيستى‌اش مى‌انجامد و بيشتر متكلّمان به اين گفتمان گرايش يافته‌اند.<ref>متن كتاب، ص118-119</ref>
#نویسنده محترم سرانجام، كاوش خودش را اين‌گونه به پايان برده است: نصيرالدّين طوسى تنها يك پژوهشگر علمى و فلك‌شناس رياضى‌دان نبوده است، بلكه او فيلسوفى بوده كه يك دستگاه فلسفى كمال‌پذير، از هر دو جنبه عملى و نظرى، داشته است. وضعيّت وى همچون وضعيّت فيلسوفان اسلام، از قبيل: كِنْدى و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و ديگران است... نصيرالدّين طوسى پس از تلاش‌هاى غزالى در جهت نابودى فلسفه، زنده‌كننده آن در مشرق بشمار مى‌آيد. كارهاى او در شرح الإشارات و در تلخيص المحصّل و در تجريد الاعتقاد و در فصول العقايد توانمندى او را نه‌تنها در فلسفه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، كه به‌طور آشكارا با مكتب غزالى در تضادّ است، نشان مى‌دهند، بلكه بر بلندمرتبگى او در فراگيرى همه مبانى فلسفه قديم دلالت دارند. او از چشمه همواره جوشان فلسفه‌هاى شرقى هندى و ایران باستانى و اسلامى، گذشته از فلسفه مسيحى صوفيانه و فلسفه يونانى با هر دو نوع مشّايى و افلاطونى‌اش، بهره مى‌گيرد.
#نویسنده محترم سرانجام، كاوش خودش را اين‌گونه به پايان برده است: نصيرالدّين طوسى تنها يك پژوهشگر علمى و فلك‌شناس رياضى‌دان نبوده است، بلكه او فيلسوفى بوده كه يك دستگاه فلسفى كمال‌پذير، از هر دو جنبه عملى و نظرى، داشته است. وضعيّت وى همچون وضعيّت فيلسوفان اسلام، از قبيل: كِنْدى و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و ديگران است... نصيرالدّين طوسى پس از تلاش‌هاى غزالى در جهت نابودى فلسفه، زنده‌كننده آن در مشرق بشمار مى‌آيد. كارهاى او در شرح الإشارات و در تلخيص المحصّل و در تجريد الاعتقاد و در فصول العقايد توانمندى او را نه‌تنها در فلسفه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، كه به‌طور آشكارا با مكتب غزالى در تضادّ است، نشان مى‌دهند، بلكه بر بلندمرتبگى او در فراگيرى همه مبانى فلسفه قديم دلالت دارند. او از چشمه همواره جوشان فلسفه‌هاى شرقى هندى و ایران باستانى و اسلامى، گذشته از فلسفه مسيحى صوفيانه و فلسفه يونانى با هر دو نوع مشّايى و افلاطونى‌اش، بهره مى‌گيرد.
خط ۵۳: خط ۵۳:
در كتاب حاضر، فهرست مطالب در آغاز آن و فهرست‌هاى فنى (آيات، روايات، كسان، جاى‌ها، كتاب‌ها، اصطلاح‌هاى فلسفى و كلامى و فرقه‌ها و گروه‌ها) و همچنين فهرست منابع در پايان آمده است.
در كتاب حاضر، فهرست مطالب در آغاز آن و فهرست‌هاى فنى (آيات، روايات، كسان، جاى‌ها، كتاب‌ها، اصطلاح‌هاى فلسفى و كلامى و فرقه‌ها و گروه‌ها) و همچنين فهرست منابع در پايان آمده است.


نویسنده محترم براى توليد اين اثر، از منابع متعدد و معتبرى (164 كتاب عربى و لاتين) استفاده كرده است.
نویسنده محترم براى تولید اين اثر، از منابع متعدد و معتبرى (164 كتاب عربى و لاتين) استفاده كرده است.


كتاب حاضر، مستند است و نویسنده و مترجم ارجاعات، استنادات و توضيحات خودشان را به‌صورت پاورقى آورده‌اند.
كتاب حاضر، مستند است و نویسنده و مترجم ارجاعات، استنادات و توضيحات خودشان را به‌صورت پاورقى آورده‌اند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش