۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'خواجه نصيرالدين طوسى' به 'خواجه نصيرالدين طوسى') |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
«شكى نيست كه قدما حافظ را، به رغم همه استعارات عرفانى، به حق، به كفر منسوب داشتهاند». از آن گذشته، او را تلويحا دغل معرفى مىكند و مىگويد: فقط «چنانچه ممدوح رغبتى نشان بدهد، وى مىكوشد كه از همين راه بدو تقرب جويد». «حسن ظن» مؤلّف نسبت به مسلمانان تا بدان پايه است كه «زاهد» را، به طور كلى، رياكار و منافق مىداند؛ چنانكه در ترجمه رند و زاهد، عنوان كتاب محمد بن سليمان فضولى، بهجاى زاهد در متن آلمانى و در متن انگليسى گذارده شده است. لكن، گاهى، خود انصاف مىدهد و به يكطرفه بودن بعضى قضاوتها اعتراف مىكند، چنانكه، فىالمثل، در بخش «عارفان بزرگ»، در يك مورد، مىگويد «اين داورى غير منصفانه و اروپايى است». | «شكى نيست كه قدما حافظ را، به رغم همه استعارات عرفانى، به حق، به كفر منسوب داشتهاند». از آن گذشته، او را تلويحا دغل معرفى مىكند و مىگويد: فقط «چنانچه ممدوح رغبتى نشان بدهد، وى مىكوشد كه از همين راه بدو تقرب جويد». «حسن ظن» مؤلّف نسبت به مسلمانان تا بدان پايه است كه «زاهد» را، به طور كلى، رياكار و منافق مىداند؛ چنانكه در ترجمه رند و زاهد، عنوان كتاب محمد بن سليمان فضولى، بهجاى زاهد در متن آلمانى و در متن انگليسى گذارده شده است. لكن، گاهى، خود انصاف مىدهد و به يكطرفه بودن بعضى قضاوتها اعتراف مىكند، چنانكه، فىالمثل، در بخش «عارفان بزرگ»، در يك مورد، مىگويد «اين داورى غير منصفانه و اروپايى است». | ||
نظرش نسبت به سلاطين و دربارها و بزرگان غالبا منفى است. از صفويه همه جا با نوعى استهزا سخن مىگويد كه ظاهرا به حكم پاىبندى آنان به اصول مذهبى است. نادر شاه، كه در ارادتش به مولاى متقيان خلاف نيست، به گفته او در صدد «اصلاحات دينى» بوده است (كه ظاهرا تحريف ندانسته اين حقيقت است كه اين پادشاه براى قرار دادن مذهب شيعه در عداد مذاهب چهارگانه تسنن كوششهايى كرده است). به طور كلى، به هر كس كه توانسته تاخته است (و البته، در مواردى هم محق بوده است). سخنان نيشدارش درباره قابوس وشمگير و خواجه نصيرالدين طوسى از اين جمله است. | نظرش نسبت به سلاطين و دربارها و بزرگان غالبا منفى است. از صفويه همه جا با نوعى استهزا سخن مىگويد كه ظاهرا به حكم پاىبندى آنان به اصول مذهبى است. نادر شاه، كه در ارادتش به مولاى متقيان خلاف نيست، به گفته او در صدد «اصلاحات دينى» بوده است (كه ظاهرا تحريف ندانسته اين حقيقت است كه اين پادشاه براى قرار دادن مذهب شيعه در عداد مذاهب چهارگانه تسنن كوششهايى كرده است). به طور كلى، به هر كس كه توانسته تاخته است (و البته، در مواردى هم محق بوده است). سخنان نيشدارش درباره قابوس وشمگير و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از اين جمله است. | ||
گذشته از اين لغزشها، كه ناشى از طرز فكر و نحوه قضاوت مؤلف است، باز هم ايراداتى بر اين كتاب وارد است؛ خواه به حكم اشتباهاتى كه فقط صاحبنظران و متبحران در شعر و ادب فارسى متوجه آن مىشوند و خواه به علت اشتباهات كوچك و بىاهميتى كه، در يكى دو مورد، مترجم در پانويس بدان اشاره كرده است. | گذشته از اين لغزشها، كه ناشى از طرز فكر و نحوه قضاوت مؤلف است، باز هم ايراداتى بر اين كتاب وارد است؛ خواه به حكم اشتباهاتى كه فقط صاحبنظران و متبحران در شعر و ادب فارسى متوجه آن مىشوند و خواه به علت اشتباهات كوچك و بىاهميتى كه، در يكى دو مورد، مترجم در پانويس بدان اشاره كرده است. |
ویرایش