مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۴۲: خط ۴۲:


==ساختار==
==ساختار==
کتاب دارای سخن ناشر، مقدمه و محتوای مطالب در 10 فصل است. در پایان هر فصل خلاصه آن فصل به همراه سؤالاتی مرتبط به آن ذکر شده است.
کتاب دارای سخن ناشر، مقدمه و محتوای مطالب در 10 فصل است. در پایان هر فصل خلاصه آن فصل به همراه سؤالاتی مرتبط به آن ذکر شده است.


نویسنده در نگارش این اثر از 169 اثر فارسی، عربی و لاتین از منابع شیعه و سنی و غیرمسلمانان بهره برده است که برخی از آن‌ها پس از قرآن و نهج‌البلاغه عبارت‌اند از: [[روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني|روح‌المعاني آلوسی]]، [[تاریخ پیامبر اسلام(ص)|تاریخ پیامبر اسلام(ص) آیتی]]، [[الكامل في التاريخ|الكامل في التاريخ ابن اثیر]]، [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمية)|طبقات الکبرای ابن سعد]]، [[الإشارات و التنبيهات مع المحاكمات|اشارات و تنبیهات]] و [[الشفاء|شفای بوعلی]]، [[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم]] و فتوحات مكیه [[ابن‌عربی، محمد بن علی|محی‌الدین عربی]]، احیای فکر دینی در اسلام محمد اقبال، [[تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن|مخزن العرفان بانو امین]]، علم و دین ایان باربور، [[البرهان في تفسير القرآن|البرهان في تفسير القرآن سیدهاشم بحرانی]]، فلسفه دین جان هیک، [[جامع البيان في تفسير القرآن (تفسير الطبري)|جامع البیان في تفسير آی القرآن طبری]]، [[قرآن شناسی (مصباح یزدی)|قرآن‌شناسی]]، آموزش عقاید و آموزش فلسفه [[مصباح یزدی، محمدتقی|محمدتقی مصباح یزدی]]، [[الميزان في تفسير القرآن|الميزان في تفسير القرآن محمدحسین طباطبایی]] و....<ref>ر.ک: فهرست منابع، ص343-352</ref>
نویسنده در نگارش این اثر از 169 اثر فارسی، عربی و لاتین از منابع شیعه و سنی و غیرمسلمانان بهره برده است که برخی از آن‌ها پس از قرآن و نهج‌البلاغه عبارت‌اند از: [[روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني|روح‌المعاني آلوسی]]، [[تاریخ پیامبر اسلام(ص)|تاریخ پیامبر اسلام(ص) آیتی]]، [[الكامل في التاريخ|الكامل في التاريخ ابن اثیر]]، [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمية)|طبقات الکبرای ابن سعد]]، [[الإشارات و التنبيهات مع المحاكمات|اشارات و تنبیهات]] و [[الشفاء|شفای بوعلی]]، [[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم]] و فتوحات مكیه [[ابن‌عربی، محمد بن علی|محی‌الدین عربی]]، احیای فکر دینی در اسلام محمد اقبال، [[تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن|مخزن العرفان بانو امین]]، علم و دین ایان باربور، [[البرهان في تفسير القرآن|البرهان في تفسير القرآن سیدهاشم بحرانی]]، فلسفه دین جان هیک، [[جامع البيان في تفسير القرآن (تفسير الطبري)|جامع البیان في تفسير آی القرآن طبری]]، [[قرآن شناسی (مصباح یزدی)|قرآن‌شناسی]]، آموزش عقاید و آموزش فلسفه [[مصباح یزدی، محمدتقی|محمدتقی مصباح یزدی]]، [[الميزان في تفسير القرآن|الميزان في تفسير القرآن محمدحسین طباطبایی]] و....<ref>ر.ک: فهرست منابع، ص343-352</ref>


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
مؤلف در مقدمه به فصول کتاب اشاره می‌کند<ref>مقدمه کتاب، ص20</ref> و می‌گوید: «وحى» از گزاره‌هاى مهمى است که علم کلام، علوم قرآنى و فلسفه دین، آن را بررسی کرده‌اند بسیارى از ادیان از جمله هندو، بودا، یهود، مسیحیت و اسلام، اصل وحى را پذیرفته‌اند؛ اگرچه در چگونگى و تعریف آن با هم اختلاف دارند. وحى با نبوت پیوند ناگسستنى دارد و از پایه‌هاى دین شمرده مى‌شود و راه ارتباط‍‌ خداوند متعال با پیامبران است.»<ref>همان، ص19</ref>  
مؤلف در مقدمه به فصول کتاب اشاره می‌کند<ref>مقدمه کتاب، ص20</ref> و می‌گوید: «وحى» از گزاره‌هاى مهمى است که علم کلام، علوم قرآنى و فلسفه دین، آن را بررسی کرده‌اند بسیارى از ادیان از جمله هندو، بودا، یهود، مسیحیت و اسلام، اصل وحى را پذیرفته‌اند؛ اگرچه در چگونگى و تعریف آن با هم اختلاف دارند. وحى با نبوت پیوند ناگسستنى دارد و از پایه‌هاى دین شمرده مى‌شود و راه ارتباط‍‌ خداوند متعال با پیامبران است.»<ref>همان، ص19</ref>  




خط ۵۶: خط ۵۶:
فصل دوم به امکان و اقسام وحی اختصاص یافته است. نویسنده در این فصل معتقد است که وحی، ارتباط انسان با خداوند و عالم ماوراء طبیعت است که از مجاری عادی به دست نمی‌آید و فهم آن نیز بسیار مشکل می‌نمایند؛ به همین جهت عده‌ای گفته‌اند که انسان مادی امکان برقراری پیوند با عالم مجرد را ندارد؛ لکن از دیدگاه قرآن و برهان‌های فلسفی، انسان علاوه بر جسم، روح مجرد نیز دارد. وحدت شخصیت انسان در طول زندگی و تغییر نیافتن ذات انسان و نسبت دادن فعل به ذات نه به اعضا و جوارح، اصیل بودن روح مجرد انسان را نشان می‌دهد که با آن می‌توان با عالم غیب ارتباط برقرار کرد. آیاتی از جمله «سجده آیات 7-9 و مؤمنون آیات 12-14» به بیان وجود روح انسان می‌پردازد.<ref>همان، ص98</ref>
فصل دوم به امکان و اقسام وحی اختصاص یافته است. نویسنده در این فصل معتقد است که وحی، ارتباط انسان با خداوند و عالم ماوراء طبیعت است که از مجاری عادی به دست نمی‌آید و فهم آن نیز بسیار مشکل می‌نمایند؛ به همین جهت عده‌ای گفته‌اند که انسان مادی امکان برقراری پیوند با عالم مجرد را ندارد؛ لکن از دیدگاه قرآن و برهان‌های فلسفی، انسان علاوه بر جسم، روح مجرد نیز دارد. وحدت شخصیت انسان در طول زندگی و تغییر نیافتن ذات انسان و نسبت دادن فعل به ذات نه به اعضا و جوارح، اصیل بودن روح مجرد انسان را نشان می‌دهد که با آن می‌توان با عالم غیب ارتباط برقرار کرد. آیاتی از جمله «سجده آیات 7-9 و مؤمنون آیات 12-14» به بیان وجود روح انسان می‌پردازد.<ref>همان، ص98</ref>


نویسنده در فصل سوم کتاب متذکر می‌شود که ماهیت وحی را فقط انبیاء می‌دانند و دیگر افراد نمی‌توانند آن را بشناسند مگر با فهم ویژگی‌های آن<ref>ر.ک: کتاب، ص101</ref> وی اسرارآمیز بودن را از این ویژگی‌ها می‌داند و کلامی از [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبایی]] درباره نامیدن آن به شعور مرموز و رازآمیز الهى ذکر می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص101-102</ref> لزوم وجود رابطه دوسویه در وحی که یکی ذات آمر و دیگری ذات مأمور و گیرنده پیام است، از جنس علم حضوری بودن وحی که با طبع قابلیت صدق و کذب در آن راه ندارد و کوچک‌ترین خطا در آن به معنی نفی وحی یا ندانستن حقیقت است، و همچنین قابل تعلیم و تعلم نبودن آن به همین دلیل که از جنس علم حضوری است و آنچه قابلیت تعلیم دارد علم حصولی و تصوری است، از دیگر ویژگی‌های وحی است. نویسنده در اینجا جمله‌ای را از اقبال نقل می‌کند؛ «اقبال مى‌نویسد: [وحى یک تجربه باطنى است] ازآنجاکه صفت تجربه باطنى این است که بى‌واسطه و مستقیم آزموده شود، روشن است که نمى‌توان آن را به دیگرى انتقال داد».<ref>همان، ص103</ref>  
نویسنده در فصل سوم کتاب متذکر می‌شود که ماهیت وحی را فقط انبیاء می‌دانند و دیگر افراد نمی‌توانند آن را بشناسند مگر با فهم ویژگی‌های آن<ref>ر.ک: کتاب، ص101</ref> وی اسرارآمیز بودن را از این ویژگی‌ها می‌داند و کلامی از [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبایی]] درباره نامیدن آن به شعور مرموز و رازآمیز الهى ذکر می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص101-102</ref> لزوم وجود رابطه دوسویه در وحی که یکی ذات آمر و دیگری ذات مأمور و گیرنده پیام است، از جنس علم حضوری بودن وحی که با طبع قابلیت صدق و کذب در آن راه ندارد و کوچک‌ترین خطا در آن به معنی نفی وحی یا ندانستن حقیقت است، و همچنین قابل تعلیم و تعلم نبودن آن به همین دلیل که از جنس علم حضوری است و آنچه قابلیت تعلیم دارد علم حصولی و تصوری است، از دیگر ویژگی‌های وحی است. نویسنده در اینجا جمله‌ای را از اقبال نقل می‌کند؛ «اقبال مى‌نویسد: [وحى یک تجربه باطنى است] ازآنجاکه صفت تجربه باطنى این است که بى‌واسطه و مستقیم آزموده شود، روشن است که نمى‌توان آن را به دیگرى انتقال داد».<ref>همان، ص103</ref>  


مرکز دریافت وحی به دلیل آیه‌های 193 و 194 سوره شعرا قلب است و منظور از قلب عضو صنوبری نیست بلکه چنانکه [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبایی]] نوشته: پیامبر با روح شریف خود بدون مشارکت حواس ظاهری که ابزارهای کاربردی برای ادراک امور جزئی هستند وحی را دریافت می‌کند. مؤید این امر این است که گاهی پیامبر در میان مردم بودند و وحی نازل می‌شد و فقط پیامبر(ص) آن را دریافت می‌کرد و اگر اعضا و جوارح مادی دخالتی در این امر می‌داشتند باید سایر حاضرین نیز آن را درک می‌کردند. از دیگر ویژگی‌های وحی غیر اختیاری بودن آن برای پیامبران است.<ref>ر.ک: همان، ص104-106</ref>
مرکز دریافت وحی به دلیل آیه‌های 193 و 194 سوره شعرا قلب است و منظور از قلب عضو صنوبری نیست بلکه چنانکه [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبایی]] نوشته: پیامبر با روح شریف خود بدون مشارکت حواس ظاهری که ابزارهای کاربردی برای ادراک امور جزئی هستند وحی را دریافت می‌کند. مؤید این امر این است که گاهی پیامبر در میان مردم بودند و وحی نازل می‌شد و فقط پیامبر(ص) آن را دریافت می‌کرد و اگر اعضا و جوارح مادی دخالتی در این امر می‌داشتند باید سایر حاضرین نیز آن را درک می‌کردند. از دیگر ویژگی‌های وحی غیر اختیاری بودن آن برای پیامبران است.<ref>ر.ک: همان، ص104-106</ref>


علوی مهر در بخش دخالت جنسیت در وحی می‌نویسد: «مطابق آیات قرآن، پیامبران الهى همه از جنس مذکر بوده‌اند و هیچ پیامبرى زن نبوده است. اگرچه گفت‌وگوهایى میان فرشتگان و برخى از زنان، مانند حضرت مریم و نیز وحى به مادر حضرت موسى وجود دارد، این از وحى رسالى نبوده است؛ بلکه به معناى دیگرى است»<ref>همان، ص108</ref>
علوی مهر در بخش دخالت جنسیت در وحی می‌نویسد: «مطابق آیات قرآن، پیامبران الهى همه از جنس مذکر بوده‌اند و هیچ پیامبرى زن نبوده است. اگرچه گفت‌وگوهایى میان فرشتگان و برخى از زنان، مانند حضرت مریم و نیز وحى به مادر حضرت موسى وجود دارد، این از وحى رسالى نبوده است؛ بلکه به معناى دیگرى است»<ref>همان، ص108</ref>
خط ۶۴: خط ۶۴:
نویسنده در فصل پنجم از وحی و تجربه دینی سخن به میان می‌آورد. او زمینه پیدایش تجربه دینی را چنین بیان می‌کند: «رویکردهاى گوناگونى به تجربه دینى، بر اساس زمینه‌هاى مختلفى بوده است که در قرون هیجده و نوزده پدید آمد که مهم‌ترین آن، نقادى کتاب مقدس و تعارض عهدین با عقل و علم بوده است. این زمینه از مسیحیت پروتستان آغاز شد؛ زیرا متکلمان مسیحى به‌ویژه شلایر ماخر اشکالاتى، به ایمان مسیحى کتاب مقدس و تردیدکنندگان در عیساى تاریخى صورت دادند. وى ایمان را از محتواى کتاب مقدس خارج کرده، آن را به درون‌گرایى معنوى شخص مسیح منتقل کرد و معجزه حضرت مسیح(ع) را نه در خوارق عادات - که منطق علمى آن را نمى‌پذیرفت - بلکه در لبریز شدن عیسى از خدا و حضور خدا مى‌دید و این‌که عیسى مى‌توانست آن احساس حضور را به دیگران منتقل سازد و این همان وحى است که مسیحیت پروتستان آن را مطرح نمود. احساسات، معنویات و عواطف را در وحى و تجربه دینى، اصل و تجربه دینى را مبنا و مبدأ آموزه‌هاى دینى و وحى دانستند. این چیزى است که «تاریخ نجات بشر» نام گرفت و در مسیحیت پروتستان رواج گسترده‌اى یافت. ازاین‌روست که متکلمان مسیحى گذرگاه وحى را تجربه بشر مى‌دانند و معتقدند که مى‌شود وحى را از منظر تجربه بشر معاصر نگریست»<ref>همان، ص135-136</ref>
نویسنده در فصل پنجم از وحی و تجربه دینی سخن به میان می‌آورد. او زمینه پیدایش تجربه دینی را چنین بیان می‌کند: «رویکردهاى گوناگونى به تجربه دینى، بر اساس زمینه‌هاى مختلفى بوده است که در قرون هیجده و نوزده پدید آمد که مهم‌ترین آن، نقادى کتاب مقدس و تعارض عهدین با عقل و علم بوده است. این زمینه از مسیحیت پروتستان آغاز شد؛ زیرا متکلمان مسیحى به‌ویژه شلایر ماخر اشکالاتى، به ایمان مسیحى کتاب مقدس و تردیدکنندگان در عیساى تاریخى صورت دادند. وى ایمان را از محتواى کتاب مقدس خارج کرده، آن را به درون‌گرایى معنوى شخص مسیح منتقل کرد و معجزه حضرت مسیح(ع) را نه در خوارق عادات - که منطق علمى آن را نمى‌پذیرفت - بلکه در لبریز شدن عیسى از خدا و حضور خدا مى‌دید و این‌که عیسى مى‌توانست آن احساس حضور را به دیگران منتقل سازد و این همان وحى است که مسیحیت پروتستان آن را مطرح نمود. احساسات، معنویات و عواطف را در وحى و تجربه دینى، اصل و تجربه دینى را مبنا و مبدأ آموزه‌هاى دینى و وحى دانستند. این چیزى است که «تاریخ نجات بشر» نام گرفت و در مسیحیت پروتستان رواج گسترده‌اى یافت. ازاین‌روست که متکلمان مسیحى گذرگاه وحى را تجربه بشر مى‌دانند و معتقدند که مى‌شود وحى را از منظر تجربه بشر معاصر نگریست»<ref>همان، ص135-136</ref>


او تعارض عهدین با مباحث عقلی و علمی و برخی قوانین بشری و همچنین اعتراف به غیر الهی بودن آن را از زمینه‌های پیدایش نظریه تجربه دینی می‌داند و دیدگاه‌های احساس‌گرایانه، ادراک و تجربه حسی، تجربه امر فراحسی و عرفان‌گرایی در تجربه دینی را به شکل مختصر توضیح می‌دهد.<ref>ر.ک: همان، ص136-139</ref> سپس رویکرد قرآن دراین‌باره را می‌نویسد؛ تعبیرهای «اوحینا»، «اصطفینا»، «اجتبینا» و مانند آن در قرآن دلالت بر این مطلب دارند که وحی از جانب خداست، همچنین آیاتی که دلالت دارند که پیامبر(ص) از جانب خودش سخن نگفته مانند «وَ إِنَّك‌ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ‌ مِنْ‌ لَدُنْ‌ حَکيمٍ‌ عَلِيمٍ‌» در آیه 6 سوره نمل و «إِنْ‌ أَتَّبِعُ‌ إِلاّ ما يوحى‌ إِلَی» در آیه 15 سوره یونس و.... او پس از بیان این امر به بیان تفاوت تجربه عرفانی با وحی می‌پردازد و در تأیید تجربه عرفانی کلماتی از ملاصدرا، علامه حسن‌زاده، سهروردی، [[خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی]]   و دیگران نقل می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص143-151</ref> «تجربه عرفانى با وحى تفاوت‌هاى اساسى دارد؛ زیرا عرفان و شهود از درون شخص برخاسته است؛ اما وحى از بیرون وجود انسان یعنى از خداوند بر انسان نازل مى‌شود و این دو با هم یکى نیستند. حتى عارفانى مانند ابن عربى تصریح دارند که آنچه ما به دست آورده‌ایم با آنچه پیامبران دارند تفاوت ماهوى دارد.»<ref>همان، ص151</ref>
او تعارض عهدین با مباحث عقلی و علمی و برخی قوانین بشری و همچنین اعتراف به غیر الهی بودن آن را از زمینه‌های پیدایش نظریه تجربه دینی می‌داند و دیدگاه‌های احساس‌گرایانه، ادراک و تجربه حسی، تجربه امر فراحسی و عرفان‌گرایی در تجربه دینی را به شکل مختصر توضیح می‌دهد.<ref>ر.ک: همان، ص136-139</ref> سپس رویکرد قرآن دراین‌باره را می‌نویسد؛ تعبیرهای «اوحینا»، «اصطفینا»، «اجتبینا» و مانند آن در قرآن دلالت بر این مطلب دارند که وحی از جانب خداست، همچنین آیاتی که دلالت دارند که پیامبر(ص) از جانب خودش سخن نگفته مانند «وَ إِنَّك‌ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ‌ مِنْ‌ لَدُنْ‌ حَکيمٍ‌ عَلِيمٍ‌» در آیه 6 سوره نمل و «إِنْ‌ أَتَّبِعُ‌ إِلاّ ما يوحى‌ إِلَی» در آیه 15 سوره یونس و.... او پس از بیان این امر به بیان تفاوت تجربه عرفانی با وحی می‌پردازد و در تأیید تجربه عرفانی کلماتی از ملاصدرا، علامه حسن‌زاده، سهروردی، [[خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی]] و دیگران نقل می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص143-151</ref> «تجربه عرفانى با وحى تفاوت‌هاى اساسى دارد؛ زیرا عرفان و شهود از درون شخص برخاسته است؛ اما وحى از بیرون وجود انسان یعنى از خداوند بر انسان نازل مى‌شود و این دو با هم یکى نیستند. حتى عارفانى مانند ابن عربى تصریح دارند که آنچه ما به دست آورده‌ایم با آنچه پیامبران دارند تفاوت ماهوى دارد.»<ref>همان، ص151</ref>


در فصول بعدی به وحی در ادیان یهود و مسیحیت، خطاناپذیری وحی، الهی بودن متن وحی، فترت وحی، و وحدت و تکرار وحی با توجه به نزول قرآن بر هفت حرف مورد بررسی قرار گرفته است.
در فصول بعدی به وحی در ادیان یهود و مسیحیت، خطاناپذیری وحی، الهی بودن متن وحی، فترت وحی، و وحدت و تکرار وحی با توجه به نزول قرآن بر هفت حرف مورد بررسی قرار گرفته است.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست منابع در انتهای کتاب ذکر شده است.
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست منابع در انتهای کتاب ذکر شده است.


۶۱٬۱۸۹

ویرایش