النصائح الكافية: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
جز (جایگزینی متن - '<references />↵==منابع مقاله==↵' به '<references /> ==منابع مقاله== ') |
||
(۵۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر =NUR14307J1.jpg | |||
| عنوان =النصائح الکافیة | |||
| عنوانهای دیگر =النصائح الکافیه لمن یتولی معاویه | |||
| | | پدیدآوران = | ||
[[شابندر، غالب]] (محقق) | |||
| | |||
| | |||
[[علوی، محمد بن عقیل]] ( | [[علوی، سید محمد بن عقیل]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | |||
|زبان | | کد کنگره =DS 38/4 /م6ع8 | ||
| موضوع = | |||
اسلام - تاریخ - از آغاز تا 132ق. | |||
|کد کنگره | |||
|موضوع | |||
امویان - تاریخ | امویان - تاریخ | ||
معاویه بن | معاویه بن ابیسفیان، خلیفه اموی، 20 قبل از هجرت - 60ق. - نقد و تفسیر | ||
| ناشر = | |||
|ناشر | مؤسسة الفجر | ||
| مکان نشر =بیروت - لبنان | |||
| سال نشر = 1412 ق یا 1991 م | |||
|مکان نشر | |||
|سال نشر | |||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE14307AUTOMATIONCODE | |||
| چاپ =1 | |||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =14307 | |||
| کتابخوان همراه نور =14307 | |||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
'''النصايح الكافية''' تأليف [[علوی، سید محمد بن عقیل|سيد محمد بن عقيل بن عبدالله عمر بن يحيى علوى]] (1350-1279ق)، بيان و شرح اين مسأله است كه آيا لعن معاويه جايز مىباشد يا خير. كتاب به زبان عربى و در سال (1326ق) تأليف شده است. | |||
انگيزه تألیف كتاب، پاسخ و استدلال به اين سؤال بوده كه آيا فردى كه لعن بر معاويه مىكند گنهكار است يا نه؟ | |||
انگيزه | |||
== ساختار== | == ساختار== | ||
كتاب مشتمل بر يك تنبيه از مؤلف پيرامون موضوع كتاب، يك مقدمه از «شيخ عبدالله سبتى» و متن مىباشد. متن نيز شامل يك خطبه، دو مقام و يك خاتمه است. | كتاب مشتمل بر يك تنبيه از مؤلف پيرامون موضوع كتاب، يك مقدمه از «شيخ عبدالله سبتى» و متن مىباشد. متن نيز شامل يك خطبه، دو مقام و يك خاتمه است. | ||
خط ۵۹: | خط ۳۹: | ||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
جناب «شيخ عبدالله سبتى» در مقدمه، مطالب مهمى پيرامون مؤلف، كتاب و موضوع آن بيان كرده است. وى در مقدمه چنين بيان نموده است: «مسلمانان دو دسته هستند، دسته اول گروهى كه صحابه پيامبر(ص) را مقدس دانسته و هيچ ايرادى را بر آنان وارد نمىدانند. دسته دوم، گروهى هستند كه صحابه پيامبر(ص) را مقدس ندانسته و معتقدند اشكال و ايراد بر آنان رواست». شيوه مؤلف در تأليف و تدوين كتاب، بر طبق نظر گروه دوم است.<ref>مقدمه، ص13</ref> | |||
نویسنده در خطبه، پيرامون انگيزه تأليف كتاب، لعن معاويه و نظر مسلمانان در مورد معاويه مطالبى را ذكر نموده است. | |||
وى مسلمانان را در مورد معاويه به سه گروه تقسيم كرده است: | وى مسلمانان را در مورد معاويه به سه گروه تقسيم كرده است: | ||
خط ۶۹: | خط ۴۷: | ||
#كسانى كه حكم به فسق معاويه مىكنند و بغص و لعن او را جايز مىدانند؛ | #كسانى كه حكم به فسق معاويه مىكنند و بغص و لعن او را جايز مىدانند؛ | ||
#كسانى كه معاويه را حق دانسته و لعن او را جايز نمىدانند؛ | #كسانى كه معاويه را حق دانسته و لعن او را جايز نمىدانند؛ | ||
#كسانى كه در مورد مناقب معاويه، احاديثى بيان نموده و مىگويند سيئات او تبديل به حسنه و خوبى شده است <ref>متن، ص19</ref> | #كسانى كه در مورد مناقب معاويه، احاديثى بيان نموده و مىگويند سيئات او تبديل به حسنه و خوبى شده است.<ref>متن، ص19</ref> | ||
مؤلف، مطالب و مباحث را در دو مقام بيان نموده و شرح و توضيح داده است. اين دو مقام به ترتيب عبارتند از: | مؤلف، مطالب و مباحث را در دو مقام بيان نموده و شرح و توضيح داده است. اين دو مقام به ترتيب عبارتند از: | ||
خط ۷۷: | خط ۵۵: | ||
مقام دوم، در مورد كسانى است كه لعن را مستحب دانسته و مىگويند بايد بغض و كينه او را اعلان نمود. | مقام دوم، در مورد كسانى است كه لعن را مستحب دانسته و مىگويند بايد بغض و كينه او را اعلان نمود. | ||
نویسنده، پيش از بيان مقام اول، مقدمهاى را آورده و در آن، مطالبى پيرامون حقيقت لعن، انواع و معناى لغوى و اصطلاحى لعن بيان نموده است.<ref>متن، ص23</ref> | |||
مقام اول، ادله قائلين به جواز لعن: | مقام اول، ادله قائلين به جواز لعن: | ||
مؤلف در مقام اول، نامهها و مكاتباتى كه بين افراد مختلف نوشته شده را بيان نموده است. براى نمونه نامهاى كه معاويه به سعد بن ابىوقاص نوشته و در آن به تحريك او در مورد قتل عثمان پرداخته است <ref>متن، | مؤلف در مقام اول، نامهها و مكاتباتى كه بين افراد مختلف نوشته شده را بيان نموده است. براى نمونه نامهاى كه معاويه به سعد بن ابىوقاص نوشته و در آن به تحريك او در مورد قتل عثمان پرداخته است.<ref>متن، ص43</ref> | ||
بيان اين مكاتبات، ادله كسانى است كه لعن معاويه را به خاطر عقايد و | بيان اين مكاتبات، ادله كسانى است كه لعن معاويه را به خاطر عقايد و كارهایى كه انجام مىداده و تحريك مردم بر عليه [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]]، جايز مىدانند. | ||
از جمله اين نامهها، موردى است كه حضرت على(ع) به معاويه مىنويسد و نصرت و يارى معاويه از عثمان را تكذيب مىنمايد. اين نامه در | از جمله اين نامهها، موردى است كه [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] به معاويه مىنويسد و نصرت و يارى معاويه از عثمان را تكذيب مىنمايد. اين نامه در نهجالبلاغه نيز ذكر شده است.<ref>متن، ص47</ref> | ||
برخى از امورى كه باعث مىشود كه لعن معاويه جايز باشد، عبارت است از: | برخى از امورى كه باعث مىشود كه لعن معاويه جايز باشد، عبارت است از: | ||
معاويه و اصحاب او جزء قاسطين بودند؛ فرستادن پسر بن ارطا براى فساد در زمين؛ شادى معاويه از قتل عمار؛ جانشين نمودن يزيد؛ | معاويه و اصحاب او جزء قاسطين بودند؛ فرستادن پسر بن ارطا براى فساد در زمين؛ شادى معاويه از قتل عمار؛ جانشين نمودن يزيد؛ تولیت دادن به عمروعاص؛ وصيت معاويه براى سب بر على(ع)؛ خفيف نمودن مقام پيامبر(ص) و استخفاف انصار. | ||
نویسنده در پايان مقام اول، تكملهاى بيان نموده و در آن، مطالبى پيرامون لعن معاويه ذكر كرده است.<ref>متن، 179</ref> | |||
از جمله مطالبى كه در اين قسمت بيان شده، «فسق و بدعت معاويه» است. مؤلف، معاويه را فاسق و صاحب بدعت معرفى نموده و نتيجهگيرى كرده كه بغض و كينه داشتن از معاويه، يك امر مشروع و ملازم با ايمان است و دوست داشتن او، امرى است كه باعث خشم خداوند متعال مىشود <ref>متن، ص199</ref> | از جمله مطالبى كه در اين قسمت بيان شده، «فسق و بدعت معاويه» است. مؤلف، معاويه را فاسق و صاحب بدعت معرفى نموده و نتيجهگيرى كرده كه بغض و كينه داشتن از معاويه، يك امر مشروع و ملازم با ايمان است و دوست داشتن او، امرى است كه باعث خشم خداوند متعال مىشود.<ref>متن، ص199</ref>همچنين در اين تكمله، احاديثى پيرامون سوء حال بنى اميه و مطلبى پيرامون ادله وجوب بغض معاويه بيان شده است. | ||
مقام دوم، رفع شبهه و رد ادله كسانى است كه لعن و اعلان بغض را مستحب مىدانند. در اين مقام پنج شبهه مطرح شده است <ref>متن، ص209</ref> | مقام دوم، رفع شبهه و رد ادله كسانى است كه لعن و اعلان بغض را مستحب مىدانند. در اين مقام پنج شبهه مطرح شده است.<ref>متن، ص209</ref> | ||
اولین شبههاى كه در مقام دوم بيان شده و ادله گروه دوم مىباشد و مؤلف به آن پاسخ داده، تحت عنوان «صحب» است. خلاصه اين دليل چنين است: | |||
«معاويه جزء صحابى بوده است. صحابى كسانى بودند كه گرد پيامبر(ص) جمع بوده و به او ايمان داشتند. اكثر آنان داراى عدالت بودند و با ايمان از دنيا رفتند و بدين جهت، صحابه ناميده شدند. حال اگر اين افراد | «معاويه جزء صحابى بوده است. صحابى كسانى بودند كه گرد پيامبر(ص) جمع بوده و به او ايمان داشتند. اكثر آنان داراى عدالت بودند و با ايمان از دنيا رفتند و بدين جهت، صحابه ناميده شدند. حال اگر اين افراد كارهایى مانند شرب خمر، قتل نفس، زنا، سرقت، مال مردمخورى، گناه كبيره و... را مرتكب مىشدند، آيا شايسته اين نام بودند، پس لعن آنان جايز نيست».<ref>متن، ص209</ref> | ||
شبهه دوم در مورد صلح امام حسن(ع) با معاويه است كه توافق و صلح يك امام واجب الاطاعه را با معاويه دليل بر اين مىدانند كه لعن او جايز نيست <ref>متن، ص244</ref> | شبهه دوم در مورد صلح امام حسن(ع) با معاويه است كه توافق و صلح يك امام واجب الاطاعه را با معاويه دليل بر اين مىدانند كه لعن او جايز نيست.<ref>متن، ص244</ref> | ||
شبهه سوم، برخى از احاديث مىباشد كه در مورد فضل معاويه ذكر شده است. مؤلف، بر اين عقيده است كه هيچ يك از اين احاديث، دارى اصل و اساس نيست <ref>متن، ص256</ref> | شبهه سوم، برخى از احاديث مىباشد كه در مورد فضل معاويه ذكر شده است. مؤلف، بر اين عقيده است كه هيچ يك از اين احاديث، دارى اصل و اساس نيست.<ref>متن، ص256</ref> | ||
شبهه چهارم، در مورد | شبهه چهارم، در مورد تولیت عمر بن خطالب به معاويه بوده و شبه آخر، قول اشعرى در مورد اجتهاد و عدالت معاويه است. | ||
خاتمه مقام دوم، دو مرثيه از | خاتمه مقام دوم، دو مرثيه از سيد ابن شهاب در رثاى [[امام على(ع)]] و اباعبدالله الحسين(ع) است.<ref>متن، ص317</ref> | ||
مؤلف در خاتمه كتاب، نوشتهاى از معتضد بالله عباسى نقل كرده كه وى امت را امر به لعن معاويه نموده است <ref>متن، ص337</ref> و سپس دو تقريض از | مؤلف در خاتمه كتاب، نوشتهاى از معتضد بالله عباسى نقل كرده كه وى امت را امر به لعن معاويه نموده است.<ref>متن، ص337</ref>و سپس دو تقريض از سيد ابن شهاب و شيخ صالح يافعى پيرامون كتاب نقل شده است.<ref>متن، ص347</ref> | ||
== وضعيت كتاب== | == وضعيت كتاب== | ||
فهرست مطالب و موضوعات در پايان كتاب نقل شده است. محقق كتاب، جناب «غالب شابندر»، توضيحات و منابع را در پاورقى ذكر كرده است. | فهرست مطالب و موضوعات در پايان كتاب نقل شده است. محقق كتاب، جناب «غالب شابندر»، توضيحات و منابع را در پاورقى ذكر كرده است. | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references /> | ||
== منابع== | |||
==منابع مقاله== | |||
مقدمه و متن كتاب. | مقدمه و متن كتاب. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:تاریخ (عمومی)]] | [[رده: تاریخ (عمومی)]] | ||
[[رده:تاریخ آسیا]] | [[رده: تاریخ آسیا]] | ||
[[رده:تاریخ کشورهای عربی]] | [[رده: تاریخ کشورهای عربی]] | ||
[[رده:امام علی(ع)]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۳۷
النصائح الکافیة | |
---|---|
پدیدآوران | شابندر، غالب (محقق) علوی، سید محمد بن عقیل (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | النصائح الکافیه لمن یتولی معاویه |
ناشر | مؤسسة الفجر |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1412 ق یا 1991 م |
چاپ | 1 |
موضوع | اسلام - تاریخ - از آغاز تا 132ق.
امویان - تاریخ معاویه بن ابیسفیان، خلیفه اموی، 20 قبل از هجرت - 60ق. - نقد و تفسیر |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DS 38/4 /م6ع8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
النصايح الكافية تأليف سيد محمد بن عقيل بن عبدالله عمر بن يحيى علوى (1350-1279ق)، بيان و شرح اين مسأله است كه آيا لعن معاويه جايز مىباشد يا خير. كتاب به زبان عربى و در سال (1326ق) تأليف شده است.
انگيزه تألیف كتاب، پاسخ و استدلال به اين سؤال بوده كه آيا فردى كه لعن بر معاويه مىكند گنهكار است يا نه؟
ساختار
كتاب مشتمل بر يك تنبيه از مؤلف پيرامون موضوع كتاب، يك مقدمه از «شيخ عبدالله سبتى» و متن مىباشد. متن نيز شامل يك خطبه، دو مقام و يك خاتمه است.
مؤلف، در بيان مطالب و مباحث، از آيات قرآنى كه به صورت كامل ذكر شده و روايات و اشعار عربى استفاده نموده است.
گزارش محتوا
جناب «شيخ عبدالله سبتى» در مقدمه، مطالب مهمى پيرامون مؤلف، كتاب و موضوع آن بيان كرده است. وى در مقدمه چنين بيان نموده است: «مسلمانان دو دسته هستند، دسته اول گروهى كه صحابه پيامبر(ص) را مقدس دانسته و هيچ ايرادى را بر آنان وارد نمىدانند. دسته دوم، گروهى هستند كه صحابه پيامبر(ص) را مقدس ندانسته و معتقدند اشكال و ايراد بر آنان رواست». شيوه مؤلف در تأليف و تدوين كتاب، بر طبق نظر گروه دوم است.[۱]
نویسنده در خطبه، پيرامون انگيزه تأليف كتاب، لعن معاويه و نظر مسلمانان در مورد معاويه مطالبى را ذكر نموده است.
وى مسلمانان را در مورد معاويه به سه گروه تقسيم كرده است:
- كسانى كه حكم به فسق معاويه مىكنند و بغص و لعن او را جايز مىدانند؛
- كسانى كه معاويه را حق دانسته و لعن او را جايز نمىدانند؛
- كسانى كه در مورد مناقب معاويه، احاديثى بيان نموده و مىگويند سيئات او تبديل به حسنه و خوبى شده است.[۲]
مؤلف، مطالب و مباحث را در دو مقام بيان نموده و شرح و توضيح داده است. اين دو مقام به ترتيب عبارتند از:
مقام اول، به بيان و توضيح ادله و استدلال كسانى كه لعن معاويه را جايز و بغض او را واجب مىدانند؛
مقام دوم، در مورد كسانى است كه لعن را مستحب دانسته و مىگويند بايد بغض و كينه او را اعلان نمود.
نویسنده، پيش از بيان مقام اول، مقدمهاى را آورده و در آن، مطالبى پيرامون حقيقت لعن، انواع و معناى لغوى و اصطلاحى لعن بيان نموده است.[۳]
مقام اول، ادله قائلين به جواز لعن:
مؤلف در مقام اول، نامهها و مكاتباتى كه بين افراد مختلف نوشته شده را بيان نموده است. براى نمونه نامهاى كه معاويه به سعد بن ابىوقاص نوشته و در آن به تحريك او در مورد قتل عثمان پرداخته است.[۴]
بيان اين مكاتبات، ادله كسانى است كه لعن معاويه را به خاطر عقايد و كارهایى كه انجام مىداده و تحريك مردم بر عليه حضرت على(ع)، جايز مىدانند.
از جمله اين نامهها، موردى است كه حضرت على(ع) به معاويه مىنويسد و نصرت و يارى معاويه از عثمان را تكذيب مىنمايد. اين نامه در نهجالبلاغه نيز ذكر شده است.[۵]
برخى از امورى كه باعث مىشود كه لعن معاويه جايز باشد، عبارت است از:
معاويه و اصحاب او جزء قاسطين بودند؛ فرستادن پسر بن ارطا براى فساد در زمين؛ شادى معاويه از قتل عمار؛ جانشين نمودن يزيد؛ تولیت دادن به عمروعاص؛ وصيت معاويه براى سب بر على(ع)؛ خفيف نمودن مقام پيامبر(ص) و استخفاف انصار.
نویسنده در پايان مقام اول، تكملهاى بيان نموده و در آن، مطالبى پيرامون لعن معاويه ذكر كرده است.[۶]
از جمله مطالبى كه در اين قسمت بيان شده، «فسق و بدعت معاويه» است. مؤلف، معاويه را فاسق و صاحب بدعت معرفى نموده و نتيجهگيرى كرده كه بغض و كينه داشتن از معاويه، يك امر مشروع و ملازم با ايمان است و دوست داشتن او، امرى است كه باعث خشم خداوند متعال مىشود.[۷]همچنين در اين تكمله، احاديثى پيرامون سوء حال بنى اميه و مطلبى پيرامون ادله وجوب بغض معاويه بيان شده است.
مقام دوم، رفع شبهه و رد ادله كسانى است كه لعن و اعلان بغض را مستحب مىدانند. در اين مقام پنج شبهه مطرح شده است.[۸]
اولین شبههاى كه در مقام دوم بيان شده و ادله گروه دوم مىباشد و مؤلف به آن پاسخ داده، تحت عنوان «صحب» است. خلاصه اين دليل چنين است:
«معاويه جزء صحابى بوده است. صحابى كسانى بودند كه گرد پيامبر(ص) جمع بوده و به او ايمان داشتند. اكثر آنان داراى عدالت بودند و با ايمان از دنيا رفتند و بدين جهت، صحابه ناميده شدند. حال اگر اين افراد كارهایى مانند شرب خمر، قتل نفس، زنا، سرقت، مال مردمخورى، گناه كبيره و... را مرتكب مىشدند، آيا شايسته اين نام بودند، پس لعن آنان جايز نيست».[۹]
شبهه دوم در مورد صلح امام حسن(ع) با معاويه است كه توافق و صلح يك امام واجب الاطاعه را با معاويه دليل بر اين مىدانند كه لعن او جايز نيست.[۱۰]
شبهه سوم، برخى از احاديث مىباشد كه در مورد فضل معاويه ذكر شده است. مؤلف، بر اين عقيده است كه هيچ يك از اين احاديث، دارى اصل و اساس نيست.[۱۱]
شبهه چهارم، در مورد تولیت عمر بن خطالب به معاويه بوده و شبه آخر، قول اشعرى در مورد اجتهاد و عدالت معاويه است.
خاتمه مقام دوم، دو مرثيه از سيد ابن شهاب در رثاى امام على(ع) و اباعبدالله الحسين(ع) است.[۱۲]
مؤلف در خاتمه كتاب، نوشتهاى از معتضد بالله عباسى نقل كرده كه وى امت را امر به لعن معاويه نموده است.[۱۳]و سپس دو تقريض از سيد ابن شهاب و شيخ صالح يافعى پيرامون كتاب نقل شده است.[۱۴]
وضعيت كتاب
فهرست مطالب و موضوعات در پايان كتاب نقل شده است. محقق كتاب، جناب «غالب شابندر»، توضيحات و منابع را در پاورقى ذكر كرده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.