فاطمة الزهراء سلام‌الله‌علیها وتر في غمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' .' به '.'
جز (جایگزینی متن - ' می ك' به ' می‌ك')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
 
خط ۳۹: خط ۳۹:
[[امام موسی صدر]] در مقدمه کتاب می‌نویسد:
[[امام موسی صدر]] در مقدمه کتاب می‌نویسد:


...با وجود این احساس بود كه در صومعه استاد بزرگوار و ادیب عالی مقام [[کتانی، سلیمان|سلیمان كتانی]] در قریه بسكنتا واقع بر دامنه كوه صنین می نشستم و به او كه كتاب عزیزش موسوم به فاطمة الزهرا(س) وتر فی غمد را می خواند،گوش فرا می‌دادم . من در حالی به او گوش می سپردم كه در برابرم صفحاتی شكوهمند نمایان می‌شد صفحاتی كه از زیبایی ذوق و عظمت هنر آن استاد عالی مقام پرده برمی‌داشت. من دست در دست او ساعاتی در دنیای وسیع و درخشان فاطمه(س) سیر كردم. احساس والایی و سرافرازی می نمودم و از لذت دیده و دیدار بهره مند می‌شدم و با عقل و قلبم در برابر این میراث بزرگ و شورانگیز، احساس سربلندی می‌كردم. بهره عمر من همین ساعات بود؛ ساعاتی كه در مقابل جمال الهی فاطمه(س) كه بر اندیشه و قلب این مرد انعكاس یافته بود قرار داشتم.<ref> ر.ک: مقدمه کتاب، ص34-35</ref>
...با وجود این احساس بود كه در صومعه استاد بزرگوار و ادیب عالی مقام [[کتانی، سلیمان|سلیمان كتانی]] در قریه بسكنتا واقع بر دامنه كوه صنین می نشستم و به او كه كتاب عزیزش موسوم به فاطمة الزهرا(س) وتر فی غمد را می خواند،گوش فرا می‌دادم. من در حالی به او گوش می سپردم كه در برابرم صفحاتی شكوهمند نمایان می‌شد صفحاتی كه از زیبایی ذوق و عظمت هنر آن استاد عالی مقام پرده برمی‌داشت. من دست در دست او ساعاتی در دنیای وسیع و درخشان فاطمه(س) سیر كردم. احساس والایی و سرافرازی می نمودم و از لذت دیده و دیدار بهره مند می‌شدم و با عقل و قلبم در برابر این میراث بزرگ و شورانگیز، احساس سربلندی می‌كردم. بهره عمر من همین ساعات بود؛ ساعاتی كه در مقابل جمال الهی فاطمه(س) كه بر اندیشه و قلب این مرد انعكاس یافته بود قرار داشتم.<ref> ر.ک: مقدمه کتاب، ص34-35</ref>


کتانی در پیشگفتار کتاب چنین نویسد:  
کتانی در پیشگفتار کتاب چنین نویسد:  
خط ۵۱: خط ۵۱:
کتّانی در انتهای کتاب خود، بانوی بزرگوار اسلام را چنین خطاب می‌کند:
کتّانی در انتهای کتاب خود، بانوی بزرگوار اسلام را چنین خطاب می‌کند:


«فاطمه، ای دخت مصطفی! ای دختر روشن‏‌ترین چهره‏‌ای که زمین را بر روی دو کتف خود بلند کرد ... تو همیشه با محبت زیست کردی، تو با پاکی و پاکدامنی زیستی ... سپس زمین را همراه با لبخندی استهزا آمیز رها کردی و به ابدیت پیوستی ...
«فاطمه، ای دخت مصطفی! ای دختر روشن‏‌ترین چهره‏‌ای که زمین را بر روی دو کتف خود بلند کرد... تو همیشه با محبت زیست کردی، تو با پاکی و پاکدامنی زیستی... سپس زمین را همراه با لبخندی استهزا آمیز رها کردی و به ابدیت پیوستی...


ای دختر پیامبر!
ای دختر پیامبر!