ویتگنشتاین و کواین: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURویتگنشتاین و کواینJ1.jpg | عنوان =ویتگنشتاین و کواین | عنوان‌های دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = آرینگتون، رابرت ال (نویسنده) یوهان گلاک، هانس (محقق) شقاقی، حسین (مترجم) |زبان | زبان = | کد کنگره =‏ | موضوع = |ناشر...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۰: خط ۱۰:
|زبان  
|زبان  
| زبان =
| زبان =
| کد کنگره =
| کد کنگره =‏B ۸۰۸/۵/آ۴و۹ ۱۳۹۷
| موضوع =
| موضوع =کواین‌، ویلاردون‌ اورمن‌، ۱۹۰۸-۲۰۰۰م‌.,ویتگنشتا‌ین‌، لودویگ‌، ۱۸۸۹-۱۹۵۱م‌.,تحلیل‌ فلسفی‌
|ناشر  
|ناشر  
| ناشر =امید صبا  
| ناشر =امید صبا  
خط ۲۷: خط ۲۷:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''ویتگنشتاین و کواین''' تألیف جمعی از نویسندگان به ویراستاری رابرت ال. آرینگتون، هانس ـ یوهان گلاک، ترجمه حسین شقاقی، کواین و ویتگنشتاین دو فیلسوف مهم قرن بیستم محسوب می‌شوند و مسلماً در حوزۀ فلسفه تحلیل، می‌توان به نحو مستدل آنها را مهم‌ترین فیلسوفان این قرن دانست.
'''ویتگنشتاین و کواین''' تألیف جمعی از نویسندگان به ویراستاری [[آرینگتون، رابرت ال|رابرت ال. آرینگتون]]، [[یوهان گلاک، هانس|هانس ـ یوهان گلاک]]، ترجمه [[شقاقی، حسین|حسین شقاقی]]، [[کواین]] و [[ویتگنشتاین]] دو فیلسوف مهم قرن بیستم محسوب می‌شوند و مسلماً در حوزۀ فلسفه تحلیل، می‌توان به نحو مستدل آنها را مهم‌ترین فیلسوفان این قرن دانست.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۳: خط ۳۳:


==گزارش کتاب==
==گزارش کتاب==
کواین و ویتگنشتاین دو فیلسوف مهم قرن بیستم محسوب می‌شوند و مسلماً در حوزۀ فلسفه تحلیل، می‌توان به نحو مستدل آنها را مهم‌ترین فیلسوفان این قرن دانست. «رسالۀ منطقی فلسفی» ویتگنشتاین منادی چرخش زبانی فلسفۀ تحلیلی قرن بیستم و الهام‌بخش پوزیتیویست‌های منطقی حلقۀ وین است و در عین حال کتاب پژوهش‌‌های فلسفی (1953) او نیروی اصلی پشتوانۀ تحلیل مفهومی‌ای بود که تا دهه هفتاد بر فلسفۀ انگلیسی زبان مسلط شد و تأثیر آن بر فلاسفۀ معاصر ادامه دارد. کواین سرشناس‌ترین فیلسوف پساپوزیتیویست در آمریکا است، آثار او یک نقطه عطف سرنوشت‌ساز در تکامل فلسفۀ تحلیلی است و آغازی است برای عزیمت از پوزیتیویسم و تحلیل مفهومی. حاصل آنکه، اگر می‌خواهیم اندیشۀ فلسفی متأخر و معاصر را بفهمیم، دریافتی از شباهت‌ها و تفاوت‌ها بین فلسفه‌های ویتگنشتاین و کواین ضروری است. مقایسۀ این دو فیلسوف ما را مستقیماً به قلب مباحث و مناقشات زنده در فلسفۀ تحلیلی هدایت می‌کند. هم ویتگنشتاین و هم کواین به شیوه‌های مخصوص خود پیوندهای عمیقی را بین موضوعات و مسائل به ظاهر بی‌ارتباط ایجاد کردند؛ موضوعات و مسائلی مثل معنا، ضرورت منطقی، معرفت و ماهیت فلسفه.
[[کواین]] و [[ویتگنشتاین]] دو فیلسوف مهم قرن بیستم محسوب می‌شوند و مسلماً در حوزۀ فلسفه تحلیل، می‌توان به نحو مستدل آنها را مهم‌ترین فیلسوفان این قرن دانست. «رسالۀ منطقی فلسفی» [[ویتگنشتاین]] منادی چرخش زبانی فلسفۀ تحلیلی قرن بیستم و الهام‌بخش پوزیتیویست‌های منطقی حلقۀ وین است و در عین حال کتاب پژوهش‌‌های فلسفی (1953) او نیروی اصلی پشتوانۀ تحلیل مفهومی‌ای بود که تا دهه هفتاد بر فلسفۀ انگلیسی زبان مسلط شد و تأثیر آن بر فلاسفۀ معاصر ادامه دارد. کواین سرشناس‌ترین فیلسوف پساپوزیتیویست در آمریکا است، آثار او یک نقطه عطف سرنوشت‌ساز در تکامل فلسفۀ تحلیلی است و آغازی است برای عزیمت از پوزیتیویسم و تحلیل مفهومی. حاصل آنکه، اگر می‌خواهیم اندیشۀ فلسفی متأخر و معاصر را بفهمیم، دریافتی از شباهت‌ها و تفاوت‌ها بین فلسفه‌های [[ویتگنشتاین]] و [[کواین]] ضروری است. مقایسۀ این دو فیلسوف ما را مستقیماً به قلب مباحث و مناقشات زنده در فلسفۀ تحلیلی هدایت می‌کند. هم [[ویتگنشتاین]] و هم [[کواین]] به شیوه‌های مخصوص خود پیوندهای عمیقی را بین موضوعات و مسائل به ظاهر بی‌ارتباط ایجاد کردند؛ موضوعات و مسائلی مثل معنا، ضرورت منطقی، معرفت و ماهیت فلسفه.


کواین فلسفه را در تداوم علم می‌داند و انکار می‌کند که فلسفه از حیث موضوع یا روش متمایز از علوم است. فلسفه نزد کواین مانند علم با مسائل مربوط به امور واقع سروکار دارد و روش‌شناسی آن اجمالاً تجربی است، هر چند با کلی‌ترین ابعاد و ویژگی‌های واقعیت سروکار دارد. در مقابل ویتگنشتاین تأکید می‌کند تقابل بین گزاره‌های ضروری و گزاره‌های تجربی حتی بزرگ‌تر از چیزی است که در سنت فلسفی تصور می‌شد. می‌توان گفت گزاره‌های تجربی اوضاع ممکن را توصیف می‌کنند، اما نمی‌توان گفت گزاره‌های ضروری اوضاع ضروری را توصیف می‌کنند.
[[کواین]] فلسفه را در تداوم علم می‌داند و انکار می‌کند که فلسفه از حیث موضوع یا روش متمایز از علوم است. فلسفه نزد کواین مانند علم با مسائل مربوط به امور واقع سروکار دارد و روش‌شناسی آن اجمالاً تجربی است، هر چند با کلی‌ترین ابعاد و ویژگی‌های واقعیت سروکار دارد. در مقابل ویتگنشتاین تأکید می‌کند تقابل بین گزاره‌های ضروری و گزاره‌های تجربی حتی بزرگ‌تر از چیزی است که در سنت فلسفی تصور می‌شد. می‌توان گفت گزاره‌های تجربی اوضاع ممکن را توصیف می‌کنند، اما نمی‌توان گفت گزاره‌های ضروری اوضاع ضروری را توصیف می‌کنند.


این کتاب تلاشی است برای فراهم کردن میدانی برای مباحثه‌های دنباله‌دار و مستمر در باب نسبت بین ویتگنشتاین و کواین. مباحث و مسائل روش‌شناختی و بنیادینی که در آن مطرح شده است، برای مسیر آیندۀ فلسفۀ تحلیل حیاتی و تعیین‌کننده است. به علاوه، از آنجا که فیلسوفان آمریکایی در نادیده گرفتن سهم ویتگنشتاین در باب مسائل مهم فسلفه مستعدند و در عین حال فیلسوفان تحلیل در بریتانیا و اروپا تمایل ندارند به اعتراض ریشه‌ای و بنیادینی که آثار کواین به شیوۀ تفکر آنها مطرح می‌کند، توجه کنند. هم‌نشینی اندیشه‌های این دو فیلسوف اهمیت مضاعف پیدا می‌کند.
این کتاب تلاشی است برای فراهم کردن میدانی برای مباحثه‌های دنباله‌دار و مستمر در باب نسبت بین [[ویتگنشتاین]] و [[کواین]]. مباحث و مسائل روش‌شناختی و بنیادینی که در آن مطرح شده است، برای مسیر آیندۀ فلسفۀ تحلیل حیاتی و تعیین‌کننده است. به علاوه، از آنجا که فیلسوفان آمریکایی در نادیده گرفتن سهم [[ویتگنشتاین]] در باب مسائل مهم فسلفه مستعدند و در عین حال فیلسوفان تحلیل در بریتانیا و اروپا تمایل ندارند به اعتراض ریشه‌ای و بنیادینی که آثار کواین به شیوۀ تفکر آنها مطرح می‌کند، توجه کنند. هم‌نشینی اندیشه‌های این دو فیلسوف اهمیت مضاعف پیدا می‌کند.


مفسران در باب نسبت بین ویتگنشتاین و کواین دیدگاه‌های متفاوتی دارند. از یک‌سو به نظر بعضی از مفسران این دو فیلسوف یک سخن را، به شیوه‌های متفاوت و از چشم‌اندازهای متفاوت می‌گویند. اگر به این شیوه به ویتگنشتاین و کواین نگاه کنیم. شباهت‌هایی را بین این دو خواهیم دید. از سوی دیگر، مفسرانی با یک مسلک دیگر، شباهت‌های بالا را سطحی دانستند و مدعی شدند که تعارضی بنیادین بین دیدگاه‌های این دو وجود دارد.
مفسران در باب نسبت بین [[ویتگنشتاین]] و [[کواین]] دیدگاه‌های متفاوتی دارند. از یک‌سو به نظر بعضی از مفسران این دو فیلسوف یک سخن را، به شیوه‌های متفاوت و از چشم‌اندازهای متفاوت می‌گویند. اگر به این شیوه به ویتگنشتاین و کواین نگاه کنیم. شباهت‌هایی را بین این دو خواهیم دید. از سوی دیگر، مفسرانی با یک مسلک دیگر، شباهت‌های بالا را سطحی دانستند و مدعی شدند که تعارضی بنیادین بین دیدگاه‌های این دو وجود دارد.


فصول این کتاب بسیاری از وجوه شباهت و تفاوت بین فلسفه‌های کواین و ویتگنشتاین را نشان می‌دهد و همه این فصول به طور اختصاصی برای این مجلد نگاشته شده است. سه فصل نخست به مقایسۀ کلی و مباحث روش‌شناختی اختصاص دارد. در فصل اول پی.ام.اس.هکریک دیدگاه اجمالی در باب شباهت‌های ظاهری میان این دو را مطرح می‌کند و در ادامه استدلال می‌کند که بسیاری از این شباهت‌ها سطحی است و تفاوت‌های عمیقی بین این دو متفکر وجود دارد. او همچنین نشان می‌دهد که چگونه می‌توان از یک نظرگاه ویتگنشتاینی به بعضی از مواضع کواین انتقاد کرد. فصل دوم بر شباهت بین راسل و کواین تمرکز کرده است. نویسنده مدعی است این شباهت یک تقابل ظریف و در عین حال مهم را با آثار ویتگنشتاین ایجاد می‌کند. در فصل سوم کریستفر هُکوی اندیشۀ کواین و ویتگنشتاین را در نسبت با فلسفه رودلف کارنپ و ایدۀ بازنمای واضح منطق زبان نگریسته است. او نشان می‌دهد که هر دو متفکر نسبت به ایدۀ مذکور رهیافتی مذبذب و مردد دارند.
فصول این کتاب بسیاری از وجوه شباهت و تفاوت بین فلسفه‌های [[کواین]] و [[ویتگنشتاین]] را نشان می‌دهد و همه این فصول به طور اختصاصی برای این مجلد نگاشته شده است. سه فصل نخست به مقایسۀ کلی و مباحث روش‌شناختی اختصاص دارد. در فصل اول پی.ام.اس.هکریک دیدگاه اجمالی در باب شباهت‌های ظاهری میان این دو را مطرح می‌کند و در ادامه استدلال می‌کند که بسیاری از این شباهت‌ها سطحی است و تفاوت‌های عمیقی بین این دو متفکر وجود دارد. او همچنین نشان می‌دهد که چگونه می‌توان از یک نظرگاه ویتگنشتاینی به بعضی از مواضع کواین انتقاد کرد. فصل دوم بر شباهت بین راسل و کواین تمرکز کرده است. نویسنده مدعی است این شباهت یک تقابل ظریف و در عین حال مهم را با آثار ویتگنشتاین ایجاد می‌کند. در فصل سوم کریستفر هُکوی اندیشۀ [[کواین]] و [[ویتگنشتاین]] را در نسبت با فلسفه رودلف کارنپ و ایدۀ بازنمای واضح منطق زبان نگریسته است. او نشان می‌دهد که هر دو متفکر نسبت به ایدۀ مذکور رهیافتی مذبذب و مردد دارند.


معرفت و شکاکیت موضوعات دو فصل بعدی است. راجر گیبسون شباهت‌های روشنی بین دیدگاه‌های کل‌گرایانه کواین و دیدگاه‌های ویتگنشتاین در کتاب در باب یقین یافته است. داگلاس وینبلاد از منظر نسبت کواین و ویتگنشتاین با مسأله شکاکیت، به این دو متفکر نگریسته است و شباهت‌های جالبی را بین پاسخ‌های آنها به شکاک متذکر شده است.
معرفت و شکاکیت موضوعات دو فصل بعدی است. راجر گیبسون شباهت‌های روشنی بین دیدگاه‌های کل‌گرایانه کواین و دیدگاه‌های ویتگنشتاین در کتاب در باب یقین یافته است. داگلاس وینبلاد از منظر نسبت کواین و ویتگنشتاین با مسأله شکاکیت، به این دو متفکر نگریسته است و شباهت‌های جالبی را بین پاسخ‌های آنها به شکاک متذکر شده است.
خط ۴۹: خط ۴۹:
هانس گلاک با توجه به بحث ترجمۀ ریشه‌ای، تشخیص داده است این تصور که فهم زبانی معادل است با ساختن نظریه‌های تبیین‌گرا از شواهد غیر معنی‌شناختی، مجه اشتراک کواین و دیویدسون است. او با به کارگیری ابعادی از فلسفه ویتگنشتاین، استدلال می‌کند که این نوع نظریه ساختن هرگز انجام‌پذیرنیست. او سعی می‌کند تبیینی دیگر از ترجمۀ ریشه‌ای ارائه کند.
هانس گلاک با توجه به بحث ترجمۀ ریشه‌ای، تشخیص داده است این تصور که فهم زبانی معادل است با ساختن نظریه‌های تبیین‌گرا از شواهد غیر معنی‌شناختی، مجه اشتراک کواین و دیویدسون است. او با به کارگیری ابعادی از فلسفه ویتگنشتاین، استدلال می‌کند که این نوع نظریه ساختن هرگز انجام‌پذیرنیست. او سعی می‌کند تبیینی دیگر از ترجمۀ ریشه‌ای ارائه کند.


دیلمن و آرینگتون به اقتضائات هستی‌شناختی دیدگاه‌های کواین و ویتگنشتاین توجه کرده‌اند. این نویسندگان موافقند که کواین و ویتگنشتاین در این بحث بسیار با هم فاصله دارند. دیلمن قاطعانه یک حملۀ ویتگنشتاینی را ضد هستی‌شناسی علم‌محور کواین تدارک دیده است و آرینگتون در باب این مسأله تحقیق کرده است که اگر دیتگنشتاین با مفهوم التزام هستی‌شناختی کواین مواجه می‌شد، دربارۀ آن چه موضعی می‌گرفت. آرینگتون با جمع‌آوری اشارت‌های جسته‌گریختۀ ویتگنشتاین در باب مفهوم وجود، به این پرسش پاسخ داده است.
دیلمن و آرینگتون به اقتضائات هستی‌شناختی دیدگاه‌های کواین و [[ویتگنشتاین]] توجه کرده‌اند. این نویسندگان موافقند که کواین و ویتگنشتاین در این بحث بسیار با هم فاصله دارند. دیلمن قاطعانه یک حملۀ ویتگنشتاینی را ضد هستی‌شناسی علم‌محور کواین تدارک دیده است و آرینگتون در باب این مسأله تحقیق کرده است که اگر دیتگنشتاین با مفهوم التزام هستی‌شناختی کواین مواجه می‌شد، دربارۀ آن چه موضعی می‌گرفت. آرینگتون با جمع‌آوری اشارت‌های جسته‌گریختۀ ویتگنشتاین در باب مفهوم وجود، به این پرسش پاسخ داده است.
 
دو فصل انتهایی سعی دارند کواین و ویتگنشتاین را به دو نظریۀ دیگر ارتباط دهند. شانکر اندیشۀ آنها را در ارتباط با ایده‌هایی در علوم‌شناختی و به ویژه نظریه محدودیت به کار می‌گیرد. او سعی می‌کند نشان دهد چطور تز عدم تعیم ترجمۀ کواین می تواند در طرح نظریۀ بسیار ذهن‌گرایانه محدودیت کمک کند. او همچنین تصریح می‌کند فلسفۀ ویتگنشتاین اصلاحیۀ  مناسبی هم برای ذهن‌گرایی و هم برای رفتارگرایی ارائه می‌کند.
 
فصلی که پُست آن را نگاشته است، هم ویتگنشتاین و هم کواین را مورد انتقاد قرار می‌دهد. او استدلال می‌کند فلسفۀ کواین مبتنی است بر نظریه‌های علمی تاریخ‌گذشته و پُست در آثار میلیکان یک نظریۀ زیست‌شناختی به روز در باب زبان و اندیشه یافته است که با بسیار از گفته‌های کواین در تعارض است. اما می‌توان گفت هر چند پُست نکات خاصی در فلسفۀ کواین را رد می‌کند، مستقیماً درون روش‌شناسی فلسفی کواین کار می‌کند. او از آنچه به نظرش اندیشه علمی به‌روز است، تعمیم‌های فلسفی‌ای ارائه می‌کند، و سعی می‌کند نشان دهد چگونه چنین نظریۀ تجربی‌ای شکست اندیشۀ ویتگنشتاین را ثابت می‌کند.<ref>[https://literaturelib.com/books/3489 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>


دو فصل انتهایی سعی دارند کواین و ویتگنشتاین را به دو نظریۀ دیگر ارتباط دهند. شانکر اندیشۀ آنها را در ارتباط با ایده‌هایی در علوم‌شناختی و به ویژه نظریه محدودیت به کار می‌گیرد. او سعی می‌کند نشان دهد چطور تز عدم تعیم ترجمۀ کواین می تواند در طرح نظریۀ بسیار ذهن‌گرایانه محدودیت کمک کند. او همچنین تصریح می‌کند فلسفۀ [[ویتگنشتاین]] اصلاحیۀ  مناسبی هم برای ذهن‌گرایی و هم برای رفتارگرایی ارائه می‌کند.


فصلی که پُست آن را نگاشته است، هم [[ویتگنشتاین]] و هم [[کواین]] را مورد انتقاد قرار می‌دهد. او استدلال می‌کند فلسفۀ کواین مبتنی است بر نظریه‌های علمی تاریخ‌گذشته و پُست در آثار میلیکان یک نظریۀ زیست‌شناختی به روز در باب زبان و اندیشه یافته است که با بسیار از گفته‌های کواین در تعارض است. اما می‌توان گفت هر چند پُست نکات خاصی در فلسفۀ کواین را رد می‌کند، مستقیماً درون روش‌شناسی فلسفی کواین کار می‌کند. او از آنچه به نظرش اندیشه علمی به‌روز است، تعمیم‌های فلسفی‌ای ارائه می‌کند، و سعی می‌کند نشان دهد چگونه چنین نظریۀ تجربی‌ای شکست اندیشۀ [[ویتگنشتاین]] را ثابت می‌کند.<ref>[https://literaturelib.com/books/3489 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>
==پانويس ==
==پانويس ==
<references />
<references />
خط ۶۷: خط ۶۵:


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:فلسفه، مذهب و روانشناسی]]
[[رده:مقالات(فروردین 1404) باقی زاده]]
[[رده:مقالات(فروردین 1404) باقی زاده]]
[[رده:مقالات بازبینی نشده2]]
[[رده:مقالات بازبینی شده2 فروردین 1404]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ آوریل ۲۰۲۵، ساعت ۲۰:۰۵

ویتگنشتاین و کواین تألیف جمعی از نویسندگان به ویراستاری رابرت ال. آرینگتون، هانس ـ یوهان گلاک، ترجمه حسین شقاقی، کواین و ویتگنشتاین دو فیلسوف مهم قرن بیستم محسوب می‌شوند و مسلماً در حوزۀ فلسفه تحلیل، می‌توان به نحو مستدل آنها را مهم‌ترین فیلسوفان این قرن دانست.

ویتگنشتاین و کواین
ویتگنشتاین و کواین
پدیدآورانآرینگتون، رابرت ال (نویسنده)

یوهان گلاک، هانس (محقق)

شقاقی، حسین (مترجم)
ناشرامید صبا
مکان نشرتهران
سال نشر1397
شابک9ـ55ـ6269ـ600ـ978
موضوعکواین‌، ویلاردون‌ اورمن‌، ۱۹۰۸-۲۰۰۰م‌.,ویتگنشتا‌ین‌، لودویگ‌، ۱۸۸۹-۱۹۵۱م‌.,تحلیل‌ فلسفی‌
کد کنگره
‏B ۸۰۸/۵/آ۴و۹ ۱۳۹۷

ساختار

کتاب در یازده بخش تدوین شده است.

گزارش کتاب

کواین و ویتگنشتاین دو فیلسوف مهم قرن بیستم محسوب می‌شوند و مسلماً در حوزۀ فلسفه تحلیل، می‌توان به نحو مستدل آنها را مهم‌ترین فیلسوفان این قرن دانست. «رسالۀ منطقی فلسفی» ویتگنشتاین منادی چرخش زبانی فلسفۀ تحلیلی قرن بیستم و الهام‌بخش پوزیتیویست‌های منطقی حلقۀ وین است و در عین حال کتاب پژوهش‌‌های فلسفی (1953) او نیروی اصلی پشتوانۀ تحلیل مفهومی‌ای بود که تا دهه هفتاد بر فلسفۀ انگلیسی زبان مسلط شد و تأثیر آن بر فلاسفۀ معاصر ادامه دارد. کواین سرشناس‌ترین فیلسوف پساپوزیتیویست در آمریکا است، آثار او یک نقطه عطف سرنوشت‌ساز در تکامل فلسفۀ تحلیلی است و آغازی است برای عزیمت از پوزیتیویسم و تحلیل مفهومی. حاصل آنکه، اگر می‌خواهیم اندیشۀ فلسفی متأخر و معاصر را بفهمیم، دریافتی از شباهت‌ها و تفاوت‌ها بین فلسفه‌های ویتگنشتاین و کواین ضروری است. مقایسۀ این دو فیلسوف ما را مستقیماً به قلب مباحث و مناقشات زنده در فلسفۀ تحلیلی هدایت می‌کند. هم ویتگنشتاین و هم کواین به شیوه‌های مخصوص خود پیوندهای عمیقی را بین موضوعات و مسائل به ظاهر بی‌ارتباط ایجاد کردند؛ موضوعات و مسائلی مثل معنا، ضرورت منطقی، معرفت و ماهیت فلسفه.

کواین فلسفه را در تداوم علم می‌داند و انکار می‌کند که فلسفه از حیث موضوع یا روش متمایز از علوم است. فلسفه نزد کواین مانند علم با مسائل مربوط به امور واقع سروکار دارد و روش‌شناسی آن اجمالاً تجربی است، هر چند با کلی‌ترین ابعاد و ویژگی‌های واقعیت سروکار دارد. در مقابل ویتگنشتاین تأکید می‌کند تقابل بین گزاره‌های ضروری و گزاره‌های تجربی حتی بزرگ‌تر از چیزی است که در سنت فلسفی تصور می‌شد. می‌توان گفت گزاره‌های تجربی اوضاع ممکن را توصیف می‌کنند، اما نمی‌توان گفت گزاره‌های ضروری اوضاع ضروری را توصیف می‌کنند.

این کتاب تلاشی است برای فراهم کردن میدانی برای مباحثه‌های دنباله‌دار و مستمر در باب نسبت بین ویتگنشتاین و کواین. مباحث و مسائل روش‌شناختی و بنیادینی که در آن مطرح شده است، برای مسیر آیندۀ فلسفۀ تحلیل حیاتی و تعیین‌کننده است. به علاوه، از آنجا که فیلسوفان آمریکایی در نادیده گرفتن سهم ویتگنشتاین در باب مسائل مهم فسلفه مستعدند و در عین حال فیلسوفان تحلیل در بریتانیا و اروپا تمایل ندارند به اعتراض ریشه‌ای و بنیادینی که آثار کواین به شیوۀ تفکر آنها مطرح می‌کند، توجه کنند. هم‌نشینی اندیشه‌های این دو فیلسوف اهمیت مضاعف پیدا می‌کند.

مفسران در باب نسبت بین ویتگنشتاین و کواین دیدگاه‌های متفاوتی دارند. از یک‌سو به نظر بعضی از مفسران این دو فیلسوف یک سخن را، به شیوه‌های متفاوت و از چشم‌اندازهای متفاوت می‌گویند. اگر به این شیوه به ویتگنشتاین و کواین نگاه کنیم. شباهت‌هایی را بین این دو خواهیم دید. از سوی دیگر، مفسرانی با یک مسلک دیگر، شباهت‌های بالا را سطحی دانستند و مدعی شدند که تعارضی بنیادین بین دیدگاه‌های این دو وجود دارد.

فصول این کتاب بسیاری از وجوه شباهت و تفاوت بین فلسفه‌های کواین و ویتگنشتاین را نشان می‌دهد و همه این فصول به طور اختصاصی برای این مجلد نگاشته شده است. سه فصل نخست به مقایسۀ کلی و مباحث روش‌شناختی اختصاص دارد. در فصل اول پی.ام.اس.هکریک دیدگاه اجمالی در باب شباهت‌های ظاهری میان این دو را مطرح می‌کند و در ادامه استدلال می‌کند که بسیاری از این شباهت‌ها سطحی است و تفاوت‌های عمیقی بین این دو متفکر وجود دارد. او همچنین نشان می‌دهد که چگونه می‌توان از یک نظرگاه ویتگنشتاینی به بعضی از مواضع کواین انتقاد کرد. فصل دوم بر شباهت بین راسل و کواین تمرکز کرده است. نویسنده مدعی است این شباهت یک تقابل ظریف و در عین حال مهم را با آثار ویتگنشتاین ایجاد می‌کند. در فصل سوم کریستفر هُکوی اندیشۀ کواین و ویتگنشتاین را در نسبت با فلسفه رودلف کارنپ و ایدۀ بازنمای واضح منطق زبان نگریسته است. او نشان می‌دهد که هر دو متفکر نسبت به ایدۀ مذکور رهیافتی مذبذب و مردد دارند.

معرفت و شکاکیت موضوعات دو فصل بعدی است. راجر گیبسون شباهت‌های روشنی بین دیدگاه‌های کل‌گرایانه کواین و دیدگاه‌های ویتگنشتاین در کتاب در باب یقین یافته است. داگلاس وینبلاد از منظر نسبت کواین و ویتگنشتاین با مسأله شکاکیت، به این دو متفکر نگریسته است و شباهت‌های جالبی را بین پاسخ‌های آنها به شکاک متذکر شده است.

دو فصل بعدی به فلسفۀ زبان ارتباط دارند. جان کانفیلد مفسر دیگری است که شباهت‌ بین کواین و ویتگنشتاین را صرفاً سطحی و ظاهری می‌داند. کانفیلد به برداشت‌های متفاوت هر یک از این دو متفکر، از اصطلاح «کاربرد» متمرکز شده است. او از پژوهش‌های خود نتیجه می‌گیرد که هر چند کواین به اصطلاحات کاربرد و بازی‌های زبانی متوسل می‌شود، مراد او از این اصطلاحات اساساً با مقصود ویتگنشتاین از آنها متفاوت است. کانفیلد همچون هکوی تعارضی را بین تمرکز و توجه وحدت‌گرایانه کواین به علم و کثرت‌گرایی بازی‌های زبانی متنوع ویتگنشتاین متذکر می‌شود.

هانس گلاک با توجه به بحث ترجمۀ ریشه‌ای، تشخیص داده است این تصور که فهم زبانی معادل است با ساختن نظریه‌های تبیین‌گرا از شواهد غیر معنی‌شناختی، مجه اشتراک کواین و دیویدسون است. او با به کارگیری ابعادی از فلسفه ویتگنشتاین، استدلال می‌کند که این نوع نظریه ساختن هرگز انجام‌پذیرنیست. او سعی می‌کند تبیینی دیگر از ترجمۀ ریشه‌ای ارائه کند.

دیلمن و آرینگتون به اقتضائات هستی‌شناختی دیدگاه‌های کواین و ویتگنشتاین توجه کرده‌اند. این نویسندگان موافقند که کواین و ویتگنشتاین در این بحث بسیار با هم فاصله دارند. دیلمن قاطعانه یک حملۀ ویتگنشتاینی را ضد هستی‌شناسی علم‌محور کواین تدارک دیده است و آرینگتون در باب این مسأله تحقیق کرده است که اگر دیتگنشتاین با مفهوم التزام هستی‌شناختی کواین مواجه می‌شد، دربارۀ آن چه موضعی می‌گرفت. آرینگتون با جمع‌آوری اشارت‌های جسته‌گریختۀ ویتگنشتاین در باب مفهوم وجود، به این پرسش پاسخ داده است.

دو فصل انتهایی سعی دارند کواین و ویتگنشتاین را به دو نظریۀ دیگر ارتباط دهند. شانکر اندیشۀ آنها را در ارتباط با ایده‌هایی در علوم‌شناختی و به ویژه نظریه محدودیت به کار می‌گیرد. او سعی می‌کند نشان دهد چطور تز عدم تعیم ترجمۀ کواین می تواند در طرح نظریۀ بسیار ذهن‌گرایانه محدودیت کمک کند. او همچنین تصریح می‌کند فلسفۀ ویتگنشتاین اصلاحیۀ مناسبی هم برای ذهن‌گرایی و هم برای رفتارگرایی ارائه می‌کند.

فصلی که پُست آن را نگاشته است، هم ویتگنشتاین و هم کواین را مورد انتقاد قرار می‌دهد. او استدلال می‌کند فلسفۀ کواین مبتنی است بر نظریه‌های علمی تاریخ‌گذشته و پُست در آثار میلیکان یک نظریۀ زیست‌شناختی به روز در باب زبان و اندیشه یافته است که با بسیار از گفته‌های کواین در تعارض است. اما می‌توان گفت هر چند پُست نکات خاصی در فلسفۀ کواین را رد می‌کند، مستقیماً درون روش‌شناسی فلسفی کواین کار می‌کند. او از آنچه به نظرش اندیشه علمی به‌روز است، تعمیم‌های فلسفی‌ای ارائه می‌کند، و سعی می‌کند نشان دهد چگونه چنین نظریۀ تجربی‌ای شکست اندیشۀ ویتگنشتاین را ثابت می‌کند.[۱]

پانويس


منابع مقاله

پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

وابسته‌ها