۱۴۶٬۳۴۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') |
||
| خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
«مسلمان مدرن» فرزند ابراهیم است، اگر چه امروز دلیری اندیشیدن را نسب از کانت میبرد و ایمان خائفانه را از کییرکگور، اما از این سرمشق امروز تا آن «سرنمون» تاریخی دیروز راهی نیست، چراکه آدمیان در تاریخ زندگی میکنند و پیوسته نسبت خود را با میراث و سنت گذشتۀ خویش میسنجند، از اینرو، گاه به تقدیس سنت مینشینند و در گذشته میمانند و گاه به بازخوانی نقادانۀ آن میپردازند و به آن سبب گامی به پیش مینهند. | «مسلمان مدرن» فرزند ابراهیم است، اگر چه امروز دلیری اندیشیدن را نسب از کانت میبرد و ایمان خائفانه را از کییرکگور، اما از این سرمشق امروز تا آن «سرنمون» تاریخی دیروز راهی نیست، چراکه آدمیان در تاریخ زندگی میکنند و پیوسته نسبت خود را با میراث و سنت گذشتۀ خویش میسنجند، از اینرو، گاه به تقدیس سنت مینشینند و در گذشته میمانند و گاه به بازخوانی نقادانۀ آن میپردازند و به آن سبب گامی به پیش مینهند. | ||
به همین ترتیب، سرنمون و سرمشق ابراهیم(ع) در سنت دینی ما حماسهای است از دعوت به محاجه با سنت و میراث در جهت عصیان بر گذشتهای که امروز را در چنبرۀ دیروز خود درآورده و در کام خود کشیده است و شاید به همین خاطر است که محمد (ص) مشفقانه و مصرانه درپیام خود به قصۀ ابراهیم تذکر میداد. برای او ابراهیم یادآور آن است که ما هم میتوانیم چون او بر بتها و عقاید پوسیدۀ گذشتگان بشوریم و عصیان کنیم. بیشک، برای ما محمد (ص) و پیام او چنین سرنمون و امامی است و بر این سنت حنیف است که پرسش و جستجو در پی «حقیقت» و «رهایی» آغاز شده و این مجموعه محصول چنین گفتگوهایی است. | به همین ترتیب، سرنمون و سرمشق ابراهیم(ع) در سنت دینی ما حماسهای است از دعوت به محاجه با سنت و میراث در جهت عصیان بر گذشتهای که امروز را در چنبرۀ دیروز خود درآورده و در کام خود کشیده است و شاید به همین خاطر است که محمد(ص) مشفقانه و مصرانه درپیام خود به قصۀ ابراهیم تذکر میداد. برای او ابراهیم یادآور آن است که ما هم میتوانیم چون او بر بتها و عقاید پوسیدۀ گذشتگان بشوریم و عصیان کنیم. بیشک، برای ما محمد(ص) و پیام او چنین سرنمون و امامی است و بر این سنت حنیف است که پرسش و جستجو در پی «حقیقت» و «رهایی» آغاز شده و این مجموعه محصول چنین گفتگوهایی است. | ||
نگارنده در این گفتگوها دو طرح و شاید دو دغدغه را توأمان دنبال کرده است؛ نخست، دغدغه و شوق یافتن حقیقت است و دوم، رهایی و آزادی. طرح نخست برای او پرسش از وجود خدا ـ اینجا الله ـ را به مثابه سرفصلی آغاز میکند که با گشودن و طرح آن متوان از معناداری یا بیمعنایی زندگی، مرگ و نیستی و پوچی در برابر دغدغۀ جاودانگی و خلود بشر پرسید و پنداشتهها و داشتههای خود را به نقد کشید و محک زد؛ پرسشی دشوار برای ساکنان دنیای مدرن و به خصوص برای ما تازهواردان این دنیا. در جهانی که علم قصد دارد همه چیز را افسونزدایی و سکولار کند و هر آنچه را قدسی و آسمانی است به جامعه، طبقه، احساس، یا ناخودآگاه تحویل و احاطه دهد. اینها پرسشها و چالشهای نگارنده است که پیوسته از ورای سؤالها و گفتگوهای او رخ مینماید و در این مجموعه خود را بازمیتاباند. | نگارنده در این گفتگوها دو طرح و شاید دو دغدغه را توأمان دنبال کرده است؛ نخست، دغدغه و شوق یافتن حقیقت است و دوم، رهایی و آزادی. طرح نخست برای او پرسش از وجود خدا ـ اینجا الله ـ را به مثابه سرفصلی آغاز میکند که با گشودن و طرح آن متوان از معناداری یا بیمعنایی زندگی، مرگ و نیستی و پوچی در برابر دغدغۀ جاودانگی و خلود بشر پرسید و پنداشتهها و داشتههای خود را به نقد کشید و محک زد؛ پرسشی دشوار برای ساکنان دنیای مدرن و به خصوص برای ما تازهواردان این دنیا. در جهانی که علم قصد دارد همه چیز را افسونزدایی و سکولار کند و هر آنچه را قدسی و آسمانی است به جامعه، طبقه، احساس، یا ناخودآگاه تحویل و احاطه دهد. اینها پرسشها و چالشهای نگارنده است که پیوسته از ورای سؤالها و گفتگوهای او رخ مینماید و در این مجموعه خود را بازمیتاباند. | ||