۱۴۶٬۷۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
| خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
یکی از دلایلی که برای ماندگاری حافظ و توجه مداوم به شعرش ذکر میکنند، حضور دیوان او در خانههای ایرانیان است. به زعم دوستان اگر حافظ عظمتی نداشت، مردمان این اندازه با او انس نمیگرفتند. همین تأیید همگانی را نشانه عظمت او دانستهاند. اما در اینجا دو نکته مغفول میماند. اولاً دوستان خود نیز میدانند که عامه مردم معیاری زیباییشناختی برای تشخیص شعر خوب از بد ندارند. به کلی وزنها را نمیشناسند و حتی شعرهای حافظ را نیز اشتباه میخوانند. عامه مردم ـ دقیقاً همچون جامعه ادبی ایران ـ بیشتر مجذوب جاذبههای فرامتنی در شعر حافظند. ایشان خواجه شیراز را به واسطه لسانالغیبیش دوست میدارند. به گاه شادی یا غم، تفألی به دیوانش میزنند و از او چاره میجویند یا نقش آینده میپرسند. شگفتا که دوستان همین نکته را نیز دلیلی بر درستی دعوی خویش دانستهاند: حافظ آنقدر بزرگ است که حتی مردم ناآگاه از عالم شعر نیز دوستش دارند! استدلال موجه کاملاً برعکس است. در واقع دوستان مقدمه و نتیجه استدلال خویش را جابجا کردهاند. ابتدا باید ثابت شود که حافظ شاعر بزرگی است. در این صورت میتوانیم خلایق را در گرایش به او محق بدانیم. ثانیاً مردم شاعر دیگری را نمیشناسند. در حقیقت شاعران دیگر به ایشان عرضه نشدهاند تا میانشان به قضاوت بنشینند. ذائقه مردم را نیز جامعه ادبی ایران تعیین میکند. کافی است نگاهی بیندازیم به تعداد نسخی که از دیوانهای حافظ و فیالمثل ادیب صابر ترمذی انتشار مییابد. چند کس در ایران شاعر اخیر را میشناسد یا حتی نامی از او شنیده است؟ مردمان بر خلاف آنچه میپندازند، نمیتوانند متقاضی کالایی باشند که به ایشان عرضه نمیشود. هم از این رو استدلال دوستان که اقبال (به ادعای ایشان) ششصد ساله مردمان به حافظ را دلیل بر عظمتش دانستهاند، به کلی ناصواب است. | یکی از دلایلی که برای ماندگاری حافظ و توجه مداوم به شعرش ذکر میکنند، حضور دیوان او در خانههای ایرانیان است. به زعم دوستان اگر حافظ عظمتی نداشت، مردمان این اندازه با او انس نمیگرفتند. همین تأیید همگانی را نشانه عظمت او دانستهاند. اما در اینجا دو نکته مغفول میماند. اولاً دوستان خود نیز میدانند که عامه مردم معیاری زیباییشناختی برای تشخیص شعر خوب از بد ندارند. به کلی وزنها را نمیشناسند و حتی شعرهای حافظ را نیز اشتباه میخوانند. عامه مردم ـ دقیقاً همچون جامعه ادبی ایران ـ بیشتر مجذوب جاذبههای فرامتنی در شعر حافظند. ایشان خواجه شیراز را به واسطه لسانالغیبیش دوست میدارند. به گاه شادی یا غم، تفألی به دیوانش میزنند و از او چاره میجویند یا نقش آینده میپرسند. شگفتا که دوستان همین نکته را نیز دلیلی بر درستی دعوی خویش دانستهاند: حافظ آنقدر بزرگ است که حتی مردم ناآگاه از عالم شعر نیز دوستش دارند! استدلال موجه کاملاً برعکس است. در واقع دوستان مقدمه و نتیجه استدلال خویش را جابجا کردهاند. ابتدا باید ثابت شود که حافظ شاعر بزرگی است. در این صورت میتوانیم خلایق را در گرایش به او محق بدانیم. ثانیاً مردم شاعر دیگری را نمیشناسند. در حقیقت شاعران دیگر به ایشان عرضه نشدهاند تا میانشان به قضاوت بنشینند. ذائقه مردم را نیز جامعه ادبی ایران تعیین میکند. کافی است نگاهی بیندازیم به تعداد نسخی که از دیوانهای حافظ و فیالمثل ادیب صابر ترمذی انتشار مییابد. چند کس در ایران شاعر اخیر را میشناسد یا حتی نامی از او شنیده است؟ مردمان بر خلاف آنچه میپندازند، نمیتوانند متقاضی کالایی باشند که به ایشان عرضه نمیشود. هم از این رو استدلال دوستان که اقبال (به ادعای ایشان) ششصد ساله مردمان به حافظ را دلیل بر عظمتش دانستهاند، به کلی ناصواب است. | ||
هدف اصلی و اولیه نویسنده ناشاعری حافظ است. شئونی دیگر که دیگران برای او قائلند، تا جایی در بحث طرح خواهند شد که به متن راجع باشند. مفسران و منتقدانی که در این کتاب به آنها ارجاع داده شده است، ضرورتاً برجستهترین حامیان حافظ نیستند. میشد به صدها کتاب و مقاله و خطابه و ... دیگر نیز ارجاع داد. اما به آنانی بسنده شده که به مناسبت متن پایشان پیش آمد یا بیش از همه در تیررسم بودند. | هدف اصلی و اولیه نویسنده ناشاعری حافظ است. شئونی دیگر که دیگران برای او قائلند، تا جایی در بحث طرح خواهند شد که به متن راجع باشند. مفسران و منتقدانی که در این کتاب به آنها ارجاع داده شده است، ضرورتاً برجستهترین حامیان حافظ نیستند. میشد به صدها کتاب و مقاله و خطابه و... دیگر نیز ارجاع داد. اما به آنانی بسنده شده که به مناسبت متن پایشان پیش آمد یا بیش از همه در تیررسم بودند. | ||
نویسنده از مخاطب انتظار دارد پینوشتها را نیز از نظر بگذراند. متن اصلی کتاب عمدتاً ذکر نقایص و نارواییهای حافظ است؛ اما در پینوشتها روی دیگر ماجرا یعنی نقایص و نارواییهای مریدان او رو میشود. | نویسنده از مخاطب انتظار دارد پینوشتها را نیز از نظر بگذراند. متن اصلی کتاب عمدتاً ذکر نقایص و نارواییهای حافظ است؛ اما در پینوشتها روی دیگر ماجرا یعنی نقایص و نارواییهای مریدان او رو میشود. | ||