مناقب (مقامات) اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی: تفاوت میان نسخهها
A-esmaeili (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR148889J1.jpg | عنوان = مناقب | عنوانهای دیگر = | پدیدآورندگان | پدیدآوران = اوحدالدین کرمانی، حامد بن ابیالفخر (نويسنده) فروزانفر، بدیعالزمان (مصحح) |زبان | زبان = فارسی | کد کنگره = 1...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''مناقب (مقامات) اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی'''، از مؤلفات نیمه دوم قرن هفتم، از مؤلفی ناشناخته، از پیروان و معتقدان اوحدالدین است که با تصحیح و حواشی بدیعالزمان | '''مناقب (مقامات) اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی'''، از مؤلفات نیمه دوم قرن هفتم، از مؤلفی ناشناخته، از پیروان و معتقدان اوحدالدین است که با تصحیح و حواشی [[فروزانفر، بدیعالزمان|بدیعالزمان فروزانفر]]، منتشر شده است. | ||
اثر حاضر، کتابی است در ذکر احوال و کرمات اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی (561-635ق)، از بدایت کار و طالب علمی و سیر و سلوک او تا وصول به درجه کمال و رسیدن به درجه ارشاد و روابط وی با همعصرانش از مشایخ و پیران صوفیه و علما و ملوک و دو تن از خلفای بنیالعباس (ناصر و مستنصر) و شرح تحمل و بردباری و سعه صدر و گذشت او نسبت به هجوسرایان و بدگویان و بعضی از آداب و رسوم او در طریقت و تربیت مریدان و کیفیت اتصال پارهای از مریدان به وی با فوائد بسیار لغوی و دستوری<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص55</ref>. | اثر حاضر، کتابی است در ذکر احوال و کرمات [[اوحدالدین کرمانی، حامد بن ابیالفخر|اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی]] (561-635ق)، از بدایت کار و طالب علمی و سیر و سلوک او تا وصول به درجه کمال و رسیدن به درجه ارشاد و روابط وی با همعصرانش از مشایخ و پیران صوفیه و علما و ملوک و دو تن از خلفای بنیالعباس (ناصر و مستنصر) و شرح تحمل و بردباری و سعه صدر و گذشت او نسبت به هجوسرایان و بدگویان و بعضی از آداب و رسوم او در طریقت و تربیت مریدان و کیفیت اتصال پارهای از مریدان به وی با فوائد بسیار لغوی و دستوری<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص55</ref>. | ||
مؤلف این کتاب، یکی از پیروان و معتقدان اوحدالدین بوده و تعبیر او از وی به «شیخ ما» در چند موضع از این کتاب، دلیل این مدعاست، ولی او بیهیچ شک، زمان اوحدالدین را درنیافته است؛ زیرا اگر چنین بود، از باب افتخار و کسب اعتماد بیشتر، بدین نکته اشارت میکرد، اما روایات او به احتمال هرچه قویتر، مستند است به کسانی که زمان اوحدالدین را ادراک کرده و یا از خلفای بلافصل او بودهاند<ref>ر.ک: همان، ص55-56</ref>. | مؤلف این کتاب، یکی از پیروان و معتقدان [[اوحدالدین کرمانی، حامد بن ابیالفخر|اوحدالدین]] بوده و تعبیر او از وی به «شیخ ما» در چند موضع از این کتاب، دلیل این مدعاست، ولی او بیهیچ شک، زمان [[اوحدالدین کرمانی، حامد بن ابیالفخر|اوحدالدین]] را درنیافته است؛ زیرا اگر چنین بود، از باب افتخار و کسب اعتماد بیشتر، بدین نکته اشارت میکرد، اما روایات او به احتمال هرچه قویتر، مستند است به کسانی که زمان [[اوحدالدین کرمانی، حامد بن ابیالفخر|اوحدالدین]] را ادراک کرده و یا از خلفای بلافصل او بودهاند<ref>ر.ک: همان، ص55-56</ref>. | ||
تاریخ تألیف کتاب، بهطور دقیق معلوم نیست، ولی از روی اشاراتی که در ضمن حکایتها به بعضی حوادث میکند، مسلم میگردد که مؤخر از نیمه دوم قرن هفتم تألیف نشده است<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>. | تاریخ تألیف کتاب، بهطور دقیق معلوم نیست، ولی از روی اشاراتی که در ضمن حکایتها به بعضی حوادث میکند، مسلم میگردد که مؤخر از نیمه دوم قرن هفتم تألیف نشده است<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>. | ||
کتاب مشتمل بر هفتادوسه حکایت است که بعضی از آنها، در کتب پیشینیان هم آمده است؛ مانند حکایت پنجم که در | کتاب مشتمل بر هفتادوسه حکایت است که بعضی از آنها، در کتب پیشینیان هم آمده است؛ مانند حکایت پنجم که در «[[حلية الأولياء و طبقات الأصفياء|حلية الأولياء]]» و «[[إحياء علوم الدين|إحياء العلوم]]» ذکر شده که مأخذ آن، حدیث نبوی است و مولانا آن را در دفتر پنجم از مثنوی، به نظم درآورده است و حکایت دهم که منسوب است به [[ابوالقاسم ابراهیم بن محمد محمویه نصرآبادی]] که [[عطار، محمد بن ابراهیم|شیخ عطار]] آن را در [[تذكرة الأولياء (عطار نیشابوری)|تذكرة الأولياء]] آورده است و حکایت دوازدهم که منسوب است به [[ابوبکر بن دلف جحدر]] مشهور به [[شبلی]] (متوفی 334ق) و در ترجمه [[الرسالة القشيرية|رساله قشیریه]] میتوان آن را دید<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:زبانشناسی، زبان و ادبیات]] | |||
[[رده:زبان و ادبیات شرقی (آسیایی)]] | |||
[[رده:زبان و ادبیات فارسی]] | |||
[[رده:مقالات بازبینی | [[رده:مقالات بازبینی شده2 آبان 1403]] | ||
[[رده:مقاله نوشته شده در تاریخ مهر 1403 توسط عباس مکرمی]] | [[رده:مقاله نوشته شده در تاریخ مهر 1403 توسط عباس مکرمی]] | ||
[[رده:مقاله بازبینی شده در تاریخ مهر 1403 توسط محسن عزیزی]] | [[رده:مقاله بازبینی شده در تاریخ مهر 1403 توسط محسن عزیزی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۱۵
مناقب | |
---|---|
پدیدآوران | اوحدالدین کرمانی، حامد بن ابیالفخر (نويسنده) فروزانفر، بدیعالزمان (مصحح) |
ناشر | بنگاه ترجمه و نشر کتاب |
مکان نشر | ایران - تهران |
سال نشر | 1347ش |
چاپ | 1 |
موضوع | شعر فارسی - قرن 7ق. - شعر عرفانی - قرن 7 ق. - عرفان - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | 1347 8م 5152 PIR |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مناقب (مقامات) اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی، از مؤلفات نیمه دوم قرن هفتم، از مؤلفی ناشناخته، از پیروان و معتقدان اوحدالدین است که با تصحیح و حواشی بدیعالزمان فروزانفر، منتشر شده است.
اثر حاضر، کتابی است در ذکر احوال و کرمات اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی (561-635ق)، از بدایت کار و طالب علمی و سیر و سلوک او تا وصول به درجه کمال و رسیدن به درجه ارشاد و روابط وی با همعصرانش از مشایخ و پیران صوفیه و علما و ملوک و دو تن از خلفای بنیالعباس (ناصر و مستنصر) و شرح تحمل و بردباری و سعه صدر و گذشت او نسبت به هجوسرایان و بدگویان و بعضی از آداب و رسوم او در طریقت و تربیت مریدان و کیفیت اتصال پارهای از مریدان به وی با فوائد بسیار لغوی و دستوری[۱].
مؤلف این کتاب، یکی از پیروان و معتقدان اوحدالدین بوده و تعبیر او از وی به «شیخ ما» در چند موضع از این کتاب، دلیل این مدعاست، ولی او بیهیچ شک، زمان اوحدالدین را درنیافته است؛ زیرا اگر چنین بود، از باب افتخار و کسب اعتماد بیشتر، بدین نکته اشارت میکرد، اما روایات او به احتمال هرچه قویتر، مستند است به کسانی که زمان اوحدالدین را ادراک کرده و یا از خلفای بلافصل او بودهاند[۲].
تاریخ تألیف کتاب، بهطور دقیق معلوم نیست، ولی از روی اشاراتی که در ضمن حکایتها به بعضی حوادث میکند، مسلم میگردد که مؤخر از نیمه دوم قرن هفتم تألیف نشده است[۳].
کتاب مشتمل بر هفتادوسه حکایت است که بعضی از آنها، در کتب پیشینیان هم آمده است؛ مانند حکایت پنجم که در «حلية الأولياء» و «إحياء العلوم» ذکر شده که مأخذ آن، حدیث نبوی است و مولانا آن را در دفتر پنجم از مثنوی، به نظم درآورده است و حکایت دهم که منسوب است به ابوالقاسم ابراهیم بن محمد محمویه نصرآبادی که شیخ عطار آن را در تذكرة الأولياء آورده است و حکایت دوازدهم که منسوب است به ابوبکر بن دلف جحدر مشهور به شبلی (متوفی 334ق) و در ترجمه رساله قشیریه میتوان آن را دید[۴].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه کتاب.