۱۴۶٬۳۲۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
| خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
[[شهابی، محمود|علامه شهابی]] در سال 1310 راهی تهران شد و در این شهر سکنا گزید و به تدریس دانشهای معقول و منقول در مدرسۀ عالی سپهسالار اهتمام ورزید. از همدورههای او میتوان به [[رضا حکمت]]، [[فروزانفر، بدیعالزمان|بدیعالزمان فروزانفر]]، [[مشکوة، سید محمد|سید محمد مشکات]]، و [[بهار، محمدتقی|ملکالشعرای بهار]] اشاره داشت. زندهیاد [[شهابی، محمود|شهابی]] به همراه پانزده تن از شخصیتهای برجستهای که به شماری اشاره شد، به عضویت شورای عالی فرهنگ درآمدند. یک سال بعد از افتتاح دانشگاه تهران ـ در سال 1313 ـ با نگارش دو رساله که بعدها در قالب کتاب منتشر شد، به کسوت استادی در رشتههای حقوق و فقه دانشکدۀ حقوق درآمد و نزدیک به نیم قرن به تدریس اشتغال داشت. در دورۀ دکتری الهیات کتاب «شفای» ابن سینا را نیز تدریس میکرد. | [[شهابی، محمود|علامه شهابی]] در سال 1310 راهی تهران شد و در این شهر سکنا گزید و به تدریس دانشهای معقول و منقول در مدرسۀ عالی سپهسالار اهتمام ورزید. از همدورههای او میتوان به [[رضا حکمت]]، [[فروزانفر، بدیعالزمان|بدیعالزمان فروزانفر]]، [[مشکوة، سید محمد|سید محمد مشکات]]، و [[بهار، محمدتقی|ملکالشعرای بهار]] اشاره داشت. زندهیاد [[شهابی، محمود|شهابی]] به همراه پانزده تن از شخصیتهای برجستهای که به شماری اشاره شد، به عضویت شورای عالی فرهنگ درآمدند. یک سال بعد از افتتاح دانشگاه تهران ـ در سال 1313 ـ با نگارش دو رساله که بعدها در قالب کتاب منتشر شد، به کسوت استادی در رشتههای حقوق و فقه دانشکدۀ حقوق درآمد و نزدیک به نیم قرن به تدریس اشتغال داشت. در دورۀ دکتری الهیات کتاب «شفای» ابن سینا را نیز تدریس میکرد. | ||
او در دانشهای گوناگون عقلی و نقلی چیره بود. آثار بینظیری در حوزههای منطق، فلسفه، فقه و دین از خود به یادگار گذاشت و شاگردان برجستهای را در ساحتهای گوناگون پروراند. او در طول حیات پربارش دانشجویان برجسته و تأثیرگذار بسیاری را در دو حوزۀ دانشهای عقلی (منطق و فلسفه) و حقوق پرورش داد که از جمله میتوان به [[فردید، سید احمد|سید احمد فردید]]، [[ناصر کاتوزیان]]، [[سجادی، سید جعفر|سید جعفر سجادی]]، [[بهشتی، سید محمد|سید محمد حسینی بهشتی]] و .... اشاره کرد. | او در دانشهای گوناگون عقلی و نقلی چیره بود. آثار بینظیری در حوزههای منطق، فلسفه، فقه و دین از خود به یادگار گذاشت و شاگردان برجستهای را در ساحتهای گوناگون پروراند. او در طول حیات پربارش دانشجویان برجسته و تأثیرگذار بسیاری را در دو حوزۀ دانشهای عقلی (منطق و فلسفه) و حقوق پرورش داد که از جمله میتوان به [[فردید، سید احمد|سید احمد فردید]]، [[ناصر کاتوزیان]]، [[سجادی، سید جعفر|سید جعفر سجادی]]، [[بهشتی، سید محمد|سید محمد حسینی بهشتی]] و.... اشاره کرد. | ||
«خردسنج» نخستین اثر منطقی زندهیاد [[شهابی، محمود|شهابی]] به شمار میرود که برای نخستین بار منتشر میشود. آنچه این اثر را از دیگر نوشتههای منطقی در طول تاریخ و نیز دیگر آثار نویسنده متمایز میسازد، قرارگرفتن سه ویژگی در کنار هم است: نثر سرۀ فارسی، نوآوری و رویکرد انتقادی. | «خردسنج» نخستین اثر منطقی زندهیاد [[شهابی، محمود|شهابی]] به شمار میرود که برای نخستین بار منتشر میشود. آنچه این اثر را از دیگر نوشتههای منطقی در طول تاریخ و نیز دیگر آثار نویسنده متمایز میسازد، قرارگرفتن سه ویژگی در کنار هم است: نثر سرۀ فارسی، نوآوری و رویکرد انتقادی. | ||
| خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
از تصریحات [[شهابی، محمود|علامه شهابی]] در این کتاب و نیز «رهبر خرد» چنین برمیآید که او در کنار واژههایی که ساختۀ ذهن جوشان وی بود و واژههایی که به دلیل مشابهتی خاص برای نخستین بار در معناس موردنظر خویش به کار برده است، دیگر واژهها را از نوشتههای اصیل ادبیات فارسی نیز منابع کهنی که در موضوعات دیگر به رشتۀ تحریر درآمده است، منابعی چون «دادیار در دادپنجه» و رسالۀ «مشکین بانو» در منطق برگرفته است. | از تصریحات [[شهابی، محمود|علامه شهابی]] در این کتاب و نیز «رهبر خرد» چنین برمیآید که او در کنار واژههایی که ساختۀ ذهن جوشان وی بود و واژههایی که به دلیل مشابهتی خاص برای نخستین بار در معناس موردنظر خویش به کار برده است، دیگر واژهها را از نوشتههای اصیل ادبیات فارسی نیز منابع کهنی که در موضوعات دیگر به رشتۀ تحریر درآمده است، منابعی چون «دادیار در دادپنجه» و رسالۀ «مشکین بانو» در منطق برگرفته است. | ||
او دربارۀ انگیزهاش از تألیف کتاب میگوید: «مردمان این عصر نسبت به منطق دو دسته را تشکیل میدهند: یک دسته از آنان که فی الحقیقه خواستار کمال و طالب سعادت و شرافتاند، بهواسطۀ ابهام و اغلاق اغلب کتب منطق، از استفاده از آنها محروم و بالنتیجه متأسف و مهموماند. دستۀ دیگر آناناند که به واسطۀ عدم آشنایی به کلمات قوم، گاهی از روی بیفکری و ندانی بر اصل منطق اعتراض کرده و وجود آن را زاید و بیهوده میشمرند ..... نویسندۀ این اوراق چند سال پیش بدون توجه به جهات فوق، مختصری به نام «خردسنج» به پارسی خالص نگارش داد». | او دربارۀ انگیزهاش از تألیف کتاب میگوید: «مردمان این عصر نسبت به منطق دو دسته را تشکیل میدهند: یک دسته از آنان که فی الحقیقه خواستار کمال و طالب سعادت و شرافتاند، بهواسطۀ ابهام و اغلاق اغلب کتب منطق، از استفاده از آنها محروم و بالنتیجه متأسف و مهموماند. دستۀ دیگر آناناند که به واسطۀ عدم آشنایی به کلمات قوم، گاهی از روی بیفکری و ندانی بر اصل منطق اعتراض کرده و وجود آن را زاید و بیهوده میشمرند..... نویسندۀ این اوراق چند سال پیش بدون توجه به جهات فوق، مختصری به نام «خردسنج» به پارسی خالص نگارش داد». | ||
نویسنده در این کتاب به کتاب [[دانشنامۀ علایی]] [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[شرحی الإشارات|شرح اشارات]] [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]] استناد میکند. در یک مورد هم در ذیل مبحث عکس دیدگاه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را نقل میکند و مدعی میشود که ابن سینا نظریۀ فارابی را نپذیرفته است. | نویسنده در این کتاب به کتاب [[دانشنامۀ علایی]] [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[شرحی الإشارات|شرح اشارات]] [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیرالدین طوسی]] استناد میکند. در یک مورد هم در ذیل مبحث عکس دیدگاه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را نقل میکند و مدعی میشود که ابن سینا نظریۀ فارابی را نپذیرفته است. | ||