ابومدین مغربی، شعیب بن حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ابوحامد غزالى' به 'ابوحامد غزالى ')
    جز (جایگزینی متن - 'تلمسانی (ابهام زدایی)' به 'تلمسانی (ابهام‌زدایی)')
     
    (۷۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    <div class="wikiInfo">
    [[پرونده:NUR03769.jpg|بندانگشتی|ابو مدین مغربی، شعیب بن حسن]]
    [[پرونده:NUR03769.jpg|بندانگشتی|ابومدین مغربی، شعیب بن حسن]]
    {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
    {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
    |-
    |-
    ! نام!! data-type='authorName'|ابو مدین مغربی، شعیب بن حسن
    ! نام!! data-type="authorName" |ابومدین مغربی، شعیب بن حسین
    |-
    |-
    |نام های دیگر  
    |نام‌های دیگر  
    |data-type='authorOtherNames'| اب‍و م‍دی‍ن‌ ال‍ت‍ل‍م‍س‍ان‍ی‌، ش‍ع‍ی‍ب‌ ب‍ن‌ ال‍ح‍س‍ن‌
    | data-type="authorOtherNames" | اب‍و م‍دی‍ن ال‍ت‍ل‍م‍س‍ان‍ی‌، ش‍ع‍ی‍ب ب‍ن ال‍ح‍س‍ین‌


    اب‍و م‍دی‍ن‌ ال‍م‍غ‍رب‍ی‌، ش‍ع‍ی‍ب‌ ب‍ن‌ ال‍ح‍س‍ن‌
    اب‍و م‍دی‍ن ال‍م‍غ‍رب‍ی‌، ش‍ع‍ی‍ب ب‍ن ال‍ح‍س‍ین‌


    ان‍دل‍س‍ی‌، ش‍ع‍ی‍ب‌ ب‍ن‌ ال‍ح‍س‍ن‌
    ان‍دل‍س‍ی‌، ش‍ع‍ی‍ب ب‍ن ال‍ح‍س‍ین‌


    ت‍ل‍م‍س‍ان‍ی‌، ش‍ع‍ی‍ب‌ ب‍ن‌ ال‍ح‍س‍ن‌
    ت‍ل‍م‍س‍ان‍ی‌، ش‍ع‍ی‍ب ب‍ن ال‍ح‍س‍ین‌


    م‍غ‍رب‍ی‌ الان‍ص‍اری‌، ش‍ع‍ی‍ب‌ ب‍ن‌ ال‍ح‍س‍ن‌
    م‍غ‍رب‍ی الان‍ص‍اری‌، ش‍ع‍ی‍ب ب‍ن ال‍ح‍س‍ین‌
    |-
    |-
    |نام پدر  
    |نام پدر  
    |data-type='authorfatherName'|
    | data-type="authorfatherName" |حسین
    |-
    |-
    |متولد  
    |متولد  
    |data-type='authorbirthDate'|
    | data-type="authorbirthDate" |دومین دهه سده 5ق
    |-
    |-
    |محل تولد
    |محل تولد
    |data-type='authorBirthPlace'|
    | data-type="authorBirthPlace" |اندلس
    |-
    |-
    |رحلت  
    |رحلت  
    |data-type='authorDeathDate'|594 هـ.ق
    | data-type="authorDeathDate" |594 ق
    |-
    |-
    |اساتید
    |اساتید
    |data-type='authorTeachers'|
    | data-type="authorTeachers" |ابوسعود اندلسى
     
    ابن حرزهم
     
    على بن غالب فاسى
     
    ايوب بن عبدالله فهرى
    |-
    |-
    |برخی آثار
    |برخی آثار
    |data-type='authorWritings'|
    | data-type="authorWritings" |شرح الحكم الغوثية
    |-class='articleCode'
     
    |کد مولف
    ديوان أبي‌مدين شعيب الغوث
    |data-type='authorCode'|AUTHORCODE3769AUTHORCODE
    |- class="articleCode"
    |کد مؤلف
    | data-type="authorCode" |AUTHORCODE03769AUTHORCODE
    |}
    |}
    </div>
    </div>
    {{کاربردهای دیگر|تلمسانی (ابهام‌زدایی)}}


    '''ابومدين شعيب بن حسین انصارى''' (متوفای حدود 588 تا 593ق)، صوفی، عارف مشهور سده 6ق در اندلس،


    «ابومدين شعيب بن حسين انصارى»، عارف مشهور سده 6ق در اندلس بود.
    ==ولادت==
    از زادروز او اطلاع دقيقى در دست نيست، اما از آنجا كه منابع موجود به سالخوردگى او در هنگام وفات اشاره دارند، مى‌توان گفت كه ولادت او در نخستين يا دومین دهه سده 5ق، بوده است.


    از زادروز او اطلاع دقيقى در دست نيست، اما از آنجا كه منابع موجود به سالخوردگى او در هنگام وفات اشاره دارند، مى‌توان گفت كه ولادت او در نخستين يا دومين دهه سده 5ق، بوده است.
    درباره زادگاه او نيز اختلاف‌نظر است. برخى، مولدش را حصن منتوجب دانسته و به آنجا منسوبش داشته‌اند و بعضى ديگر او را به قريه قنطيانه منسوب كرده‌اند.


    در باره زادگاه او نيز اختلاف‌نظر است. برخى، مولدش را حصن منتوجب دانسته و به آنجا منسوبش داشته‌اند و بعضى ديگر او را به قريه قنطيانه منسوب كرده‌اند. يكى از مريدان ابومدين، محمد بن ابراهيم انصارى به نقل از خود وى گفته است كه در خردسالى، پدر را از دست داده و در پناه برادرانش مى‌زيسته است و آنان نيز او را به چوپانى گماشته بودند، ولى او از اين كار ناخشنود بوده و رغبت به آموختن تعاليم دين و شناخت شرايط و احكام عبادات داشته است؛ ازاين‌روى بر آن شد تا شبانى را رها سازد. سرانجام با وجود ممانعت برادر بزرگ، خانه را ترك كرد و از زادگاه خود بيرون شد. مدتى در سياحت بود و به قول حسن غافقى، مريدى كه 30 سال با ابومدين مصاحبت داشته است، نخست از طريق دريا رهسپار مغرب شد. پس از اين سفر، به اشبيليه بازگشت و سپس به شريش و از آنجا به جزيره خضراء سفر كرد و پس از آن از راه دريا به سبته رفت و در آنجا گاهى نزد ماهى‌گيران اجير شد و سرانجام به مراكش كوچ كرد.
    ==تحصیلات==
    یکى از مريدان ابومدين، محمد بن ابراهیم انصارى به نقل از خود وى گفته است كه در خردسالى، پدر را از دست داده و در پناه برادرانش مى‌زيسته است و آنان نيز او را به چوپانى گماشته بودند، ولى او از این كار ناخشنود بوده و رغبت به آموختن تعاليم دين و شناخت شرايط و احكام عبادات داشته است؛ ازاين‌روى بر آن شد تا شبانى را رها سازد. سرانجام با وجود ممانعت برادر بزرگ، خانه را ترك كرد و از زادگاه خود بيرون شد. مدتى در سياحت بود و به قول حسن غافقى، مريدى كه 30 سال با ابومدين مصاحبت داشته است، نخست از طريق دريا رهسپار مغرب شد. پس از این سفر، به اشبيليه بازگشت و سپس به شريش و از آنجا به جزيره خضراء سفر كرد و پس از آن از راه دريا به سبته رفت و در آنجا گاهى نزد ماهى‌گیران اجير شد و سرانجام به مراكش كوچ كرد.


    در مراكش، نام وى را در زمره سپاهيان نوشتند و به اندلس بردند. اگر درست باشد كه با شيخ ابوسعود اندلسى آشنا بوده و يا نزد او سلوك داشته است، اين آشنايى مى‌بايست مربوط به همين دوره باشد. به‌هرحال ظاهرا در اندلس بوده است كه آوازه مشايخ و فقيهان فاس را شنيده و براى كسب فضل و دانش به آنجا رفته است، اما در فاس از مجلس درس فقيهان و واعظان چندان بهره‌اى نمى‌برده است، تا آنكه به حلقه درس على بن حرزهم پيوست و چون سخنان او را گرم و گيرا يافت، مدتى ملازم مجلس و درس او شد.
    در مراكش، نام وى را در زمره سپاهيان نوشتند و به اندلس بردند. اگر درست باشد كه با شيخ ابوسعود اندلسى آشنا بوده و يا نزد او سلوك داشته است، این آشنايى مى‌بايست مربوط به همین دوره باشد. به‌هرحال ظاهرا در اندلس بوده است كه آوازه مشايخ و فقيهان فاس را شنيده و برای كسب فضل و دانش به آنجا رفته است، اما در فاس از مجلس درس فقيهان و واعظان چندان بهره‌اى نمى‌برده است، تا آنكه به حلقه درس على بن حرزهم پيوست و چون سخنان او را گرم و گیرا يافت، مدتى ملازم مجلس و درس او شد.


    وى کتاب معروف «الرعاية لحقول الله» حارث محاسبى را نزد ابن حرزهم سماع كرد. و احتمال دارد كه آشنايى او با «[[احياء علوم الدين]] » و روش عرفانى [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالى]] نيز حاصل نشست و برخاست با ابن حرزهم بوده باشد، زيرا به قولى، ابومدين «احياء» را نيز از همو استماع كرده است. ظاهرا در همين ايام، ابومدين از مجلس درس ديگر مشايخ مشهور فاس نيز بهره مى‌گرفت؛ چنان‌كه نزد على بن غالب فاسى، [[سنن ترمذى]] را استماع كرد و به حفظ آن توفيق يافت و نزد وى و نزد ايوب بن عبد الله فهرى فقه آموخت.
    وى کتاب معروف «الرعاية لحقول الله» حارث محاسبى را نزد ابن حرزهم سماع كرد. و احتمال دارد كه آشنايى او با «[[إحياء علوم الدين]]» و روش عرفانى [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالى]] نيز حاصل نشست و برخاست با ابن حرزهم بوده باشد، زيرا به قولى، ابومدين «احياء» را نيز از همو استماع كرده است. ظاهرا در همین ايام، ابومدين از مجلس درس ديگر مشايخ مشهور فاس نيز بهره مى‌گرفت؛ چنان‌كه نزد على بن غالب فاسى، [[سنن ترمذى]] را استماع كرد و به حفظ آن توفيق يافت و نزد وى و نزد ايوب بن عبدالله فهرى فقه آموخت.


    ابومدين در دوران اقامت در فاس، بر كنار ساحل، خلوتگاهى داشته است و چون از مجلس درس مشايخ فاس مطلبى يا نكته‌اى فرامى‌گرفته، به خلوتگاه خود پناه مى‌برده و در آن باره به تفكر و تأمل مى‌پرداخته است. علاوه بر آنچه گذشت، او در همين روزگار محضر ابوالحسن سلاوى را هم دريافته و نزد ابو عبد الله محمد دقاق به سلوك پرداخته است. گفته‌اند كه ابومدين، نخست از دقاق، معارف صوفيه را آموخته و از دست او خرقه گرفته است، اما تعلق كلى و كامل او به هزميرى، از مشايخ امى مغرب بوده است.
    ابومدين در دوران اقامت در فاس، بر كنار ساحل، خلوتگاهى داشته است و چون از مجلس درس مشايخ فاس مطلبى يا نكته‌اى فرامى‌گرفته، به خلوتگاه خود پناه مى‌برده و در آن باره به تفكر و تأمل مى‌پرداخته است. علاوه بر آنچه گذشت، او در همین روزگار محضر ابوالحسن سلاوى را هم دريافته و نزد ابوعبدالله محمد دقاق به سلوك پرداخته است. گفته‌اند كه ابومدين، نخست از دقاق، معارف صوفيه را آموخته و از دست او خرقه گرفته است، اما تعلق كلى و كامل او به هزمیرى، از مشايخ امى مغرب بوده است.


    ابومدين، آوازه بزرگى و كرامات ابويعزى را در فاس شنيده و به ملاقاتش شتافته بود و ديدار كوتاه چند روزه‌اى كه با اين پير مغربى داشت، تأثيرى شگرف بر باطن او به جاى گذارد. ابويعزى، به قابليت فراوان او پى برد و او را از خواص شاگردان خود قرار داد. ابومدين، از او اجازه ارشاد گرفت و در تمامى عمر همواره به بزرگداشت ياد وى اهتمام داشت و او را قرين اويس قرنى مى‌دانست.
    ابومدين، آوازه بزرگى و كرامات ابویعزى را در فاس شنيده و به ملاقاتش شتافته بود و ديدار كوتاه چند روزه‌اى كه با این پير مغربى داشت، تأثيرى شگرف بر باطن او به جاى گذارد. ابویعزى، به قابليت فراوان او پى برد و او را از خواص شاگردان خود قرار داد. ابومدين، از او اجازه ارشاد گرفت و در تمامى عمر همواره به بزرگداشت ياد وى اهتمام داشت و او را قرين اویس قرنى مى‌دانست.


    چنين مى‌نمايد كه ابومدين پس از ملاقات با ابويعزى، ناحيه فاس را كه ظاهرا چندان دلبستگى بدان نداشت، ترك گفته و روانه مكه شده است. گويا در همين سفر، در عرفه با شيخ عبد القادر جيلانى آشنا شده و از او حديث شنيده و از دست وى خرقه پوشيده است. احتمال مى‌رود كه در همين سفر، در مكه با شيخ احمد رفاعى نيز آشنا شده باشد. به‌هرحال، چنان‌كه گذشت، وى پيش از اين نيز با تصوف در شرق جهان اسلام آشنايى‌هايى داشته و کتاب «الرعاية» حارث محاسبى و «احياء العلوم» غزالى را نزد ابن حرزهم خوانده بوده است.
    چنين مى‌نمايد كه ابومدين پس از ملاقات با ابویعزى، ناحيه فاس را كه ظاهرا چندان دلبستگى بدان نداشت، ترك گفته و روانه مكه شده است. گویا در همین سفر، در عرفه با شيخ عبدالقادر جيلانى آشنا شده و از او حديث شنيده و از دست وى خرقه پوشيده است. احتمال مى‌رود كه در همین سفر، در مكه با شيخ احمد رفاعى نيز آشنا شده باشد. به‌هرحال، چنان‌كه گذشت، وى پيش از این نيز با تصوف در شرق جهان اسلام آشنايى‌هایى داشته و کتاب «الرعاية» حارث محاسبى و «احياء العلوم» غزالى را نزد ابن حرزهم خوانده بوده است.


    پس از سفر مكه، ابومدين به روايتى مستقيما به بجايه رفت و به قولى ديگر نخست به تلمسان و از آنجا به بجايه رفت و در آنجا اقامت گزيد. وى در بجايه به ارشاد پرداخت. مريدان بسيارى در اطراف او گرد آمدند و در بزرگداشت شيخ مغرب مبالغه مى‌كردند و حتى مى‌پنداشتند كه خداوند، حب او را بر اهل زمين مقدر و مسلم داشته است.
    پس از سفر مكه، ابومدين به روايتى مستقيما به بجايه رفت و به قولى ديگر نخست به تلمسان و از آنجا به بجايه رفت و در آنجا اقامت گزيد. وى در بجايه به ارشاد پرداخت. مريدان بسيارى در اطراف او گرد آمدند و در بزرگداشت شيخ مغرب مبالغه می‌كردند و حتى مى‌پنداشتند كه خداوند، حب او را بر اهل زمین مقدر و مسلم داشته است.


    گفته‌اند كه او نزديك به هزار و به روايتى 12 هزار سالك تربيت كرد كه هر يكى را كراماتى بوده است. در ميان مريدان او افرادى از اصناف و طبقات گوناگون، از فقيه و محدث و قاضى تا صوفى و ملامتى و حتى اشخاص امى ديده مى‌شد و اين نكته دليل بر وسعت مشرب و توانايى‌هاى ابومدين در شناخت احوال گوناگون و ميزان قابليت‌هاى فكرى و روحى اشخاص است. از همين رو بسيارى از بزرگان صوفيه و خانقاهيان مغرب نسبت تربيتشان را به او مى‌رسانند. از مريدان ممتاز ابومدين كه راويان معارف و گفتارهاى او نيز بوده‌اند، مى‌توان از ابواحمد نارى، ابوجعفر ابن سراج، ايوب فهرى، عبد الرزاق جزولى و محمد انصارى را نام برد.
    ==شاگردان==
    گفته‌اند كه او نزدیک به هزار و به روايتى 12 هزار سالك تربيت كرد كه هر یکى را كراماتى بوده است. در میان مريدان او افرادى از اصناف و طبقات گوناگون، از فقيه و محدث و قاضى تا صوفى و ملامتى و حتى اشخاص امى ديده مى‌شد و این نكته دليل بر وسعت مشرب و توانايى‌هاى ابومدين در شناخت احوال گوناگون و میزان قابليت‌هاى فكرى و روحى اشخاص است. از همین رو بسيارى از بزرگان صوفيه و خانقاهيان مغرب نسبت تربيتشان را به او مى‌رسانند. از مريدان ممتاز ابومدين كه راویان معارف و گفتارهاى او نيز بوده‌اند، مى‌توان از ابواحمد نارى، ابوجعفر ابن سراج، ايوب فهرى، عبدالرزاق جزولى و محمد انصارى را نام برد.


    حلقه وسيع مريدان ابومدين را اعم از آنان كه محضر او را دريافته‌اند يا به واسطه، با او پيوندى معنوى داشته‌اند، نبايد از وجود دو صوفى مشهور ديگر، ابن سبعين و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] خالى تصور كرد. ابن سبعين ظاهرا در روزگارى كه در مغرب اقامت داشته، با آثار و آراء ابومدين و شايد هم با مريدان و خليفگان وى آشنا شده بوده و اينكه گفته‌اند كه ابن سبعين به طريق ابومدين خرقه پوشيده است، حكايت از ارتباط او با طريق ابومدين دارد. بااين‌همه، اگر نسبت اين قول به ابن سبعين استوار باشد، شايد بتوان گفت كه وى چندان پيوندى با طريقه ابومدين نداشته است، اما [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ابومدين را نه تنها شيخ خود شمرده، بلكه او را «زبان تصوف» و احياكننده طريقت در بلاد مغرب دانسته و با لقب «شيخ الشيوخ» از او ياد كرده و بالاتر از آن در عرصه عرفان او را چون قطب و امام و از زمره رجال الغيب شناسانده است.
    حلقه وسيع مريدان ابومدين را اعم از آنان كه محضر او را دريافته‌اند يا به واسطه، با او پيوندى معنوى داشته‌اند، نبايد از وجود دو صوفى مشهور ديگر، ابن سبعين و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] خالى تصور كرد. ابن سبعين ظاهرا در روزگارى كه در مغرب اقامت داشته، با آثار و آراء ابومدين و شايد هم با مريدان و خليفگان وى آشنا شده بوده و اينكه گفته‌اند كه ابن سبعين به طريق ابومدين خرقه پوشيده است، حكايت از ارتباط او با طريق ابومدين دارد. بااين‌همه، اگر نسبت این قول به ابن سبعين استوار باشد، شايد بتوان گفت كه وى چندان پيوندى با طريقه ابومدين نداشته است، اما [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ابومدين را نه تنها شيخ خود شمرده، بلكه او را «زبان تصوف» و احياكننده طريقت در بلاد مغرب دانسته و با لقب «شيخ الشيوخ» از او ياد كرده و بالاتر از آن در عرصه عرفان او را چون قطب و امام و از زمره رجال الغيب شناسانده است.


    هرچند دايره اشتهار ابومدين پس از سده ششم هجرى در شرق و غرب جهان اسلام گسترش يافته است، اما وى در زمان حيات نيز يكى از مشهورترين و مقبول‌ترين مشايخ بوده و به سبب همين شهرت و نفوذ فكرى و روحى او، ارباب علوم ظاهر از او تشويش خاطر داشتند و ازاين‌رو، نزد خليفه موحدى، وجود او را براى حكومت وى خطرناك و خود او را همچون رقيبى براى مقام خلافت قلمداد كردند. اگرچه، برخى از متأخران گفته‌اند كه خليفه يعقوب بر اثر كشتن برادر خود دچار تألم روحى شده، مى‌خواست كه درد اضطراب ناشى از قتل برادر را با تقرب به شيخ الشيوخ مغرب تسكين دهد و به قرب او تبرك جويد، اما ترديدى نيست كه يعقوب موحدى از اهل ظاهر حمايت مى‌كرد و آنان نيز كه طبعا آراء و عقايد تأويلى و صوفيانه را برنمى‌تابيدند، ابومدين را كه از ولايت سخن مى‌گفت و آراء تأويل‌آميز خانقاهى داشت و اتباع فراوان يافته بود، خطرى براى حكومت موحدون وانمود كردند. به اين سبب، يعقوب خليفه از والى بجايه خواست تا او را به سوى مراكش سوق دهد. او نيز چنين كرد و شيخ مغرب ظاهرا در اواخر 594ق، به‌سوى مراكش روانه شد و پيش از آنكه به آنجا برسد در نزديكى تلمسان در قريه عباد بيمار شد و درگذشت.
    ==وفات==
    هرچند دايره اشتهار ابومدين پس از سده ششم هجرى در شرق و غرب جهان اسلام گسترش يافته است، اما وى در زمان حيات نيز یکى از مشهورترين و مقبول‌ترين مشايخ بوده و به سبب همین شهرت و نفوذ فكرى و روحى او، ارباب علوم ظاهر از او تشویش خاطر داشتند و ازاين‌رو، نزد خليفه موحدى، وجود او را برای حكومت وى خطرناك و خود او را همچون رقيبى برای مقام خلافت قلمداد كردند. اگرچه، برخى از متأخران گفته‌اند كه خليفه يعقوب بر اثر كشتن برادر خود دچار تألم روحى شده، مى‌خواست كه درد اضطراب ناشى از قتل برادر را با تقرب به شيخ الشيوخ مغرب تسكين دهد و به قرب او تبرک جوید، اما ترديدى نيست كه يعقوب موحدى از اهل ظاهر حمايت مى‌كرد و آنان نيز كه طبعا آراء و عقايد تأویلى و صوفيانه را برنمى‌تابيدند، ابومدين را كه از ولايت سخن مى‌گفت و آراء تأویل‌آمیز خانقاهى داشت و اتباع فراوان يافته بود، خطرى برای حكومت موحدون وانمود كردند. به این سبب، يعقوب خليفه از والى بجايه خواست تا او را به سوى مراكش سوق دهد. او نيز چنين كرد و شيخ مغرب ظاهرا در اواخر 594ق، به‌سوى مراكش روانه شد و پيش از آنكه به آنجا برسد در نزدیکى تلمسان در قريه عباد بيمار شد و درگذشت.


    اينكه بعضى سال فوت او را 580 ثبت كرده‌اند، بى‌ترديد نادرست است، اما ضبط عده‌اى ديگر كه متضمن سال‌هاى 588 تا 593ق است، البته درخور تأمل مى‌نمايد.
    اينكه بعضى سال فوت او را 580 ثبت كرده‌اند، بى‌ترديد نادرست است، اما ضبط عده‌اى ديگر كه متضمن سال‌هاى 588 تا 593ق است، البته درخور تأمل مى‌نمايد.


    پس از دفن، ابومدين حرمت خاص يافت. محمدناصر بن منصور موحدى، بر فراز خاك ابومدين ضريحى گذارد و سلطان ابوالحسن مرينى، مزار او را توسعه داد و مسجدى در جوار آن بنا كرد كه به مسجد سيدى ابومدين معروف شد.
    پس از دفن، ابومدين حرمت خاص يافت. محمدناصر بن منصور موحدى، بر فراز خاک ابومدين ضريحى گذارد و سلطان ابوالحسن مرينى، مزار او را توسعه داد و مسجدى در جوار آن بنا كرد كه به مسجد سيدى ابومدين معروف شد.


    == آثار ==
    ==آثار==
    علاوه بر اقوال بسيارى كه از او در كتب تراجم و تصنيفات صوفيه نقل شده است، آنچه به‌عنوان آثار ابومدين باقى مانده، تنها چند قصيده كوتاه عارفانه است كه در میان مريدانش شهرت داشته و بعضى از صوفيه بدانها استشهاد می‌كردند و نيز برخى نوشته‌هاى كوتاه در حكم و وصايا به نام او منسوب است كه ظاهرا امالى اوست و يا مجموعه برخى گفته‌هاى او كه شاگردان و مريدانش گرد آورده‌اند؛ به‌هرحال، برخى از آثار مزبور عبارتند از:


    {{ستون-شروع|2}}
    # آداب الصحبة؛
    # استغفارية؛
    # انس الوحيد و نزهة المريد في التوحيد همراه با شرح شهاب‌الدين‌احمد بن عبدالقادر با نام «البيان المزيد المشتمل على معانى التنزيه و حقائق التوحيد»؛
    # حرز الاقسام؛
    # عقيدة؛
    # وصية؛
    # بداية المريدين؛
    # حكم؛
    # رسالة في السلوك؛
    # غاية؛
    # قصيدة الجوهرية؛
    # قصيدة الخمرية؛
    # قصيدة المضرية؛
    # مفاتيح الغيب لازالة الريب و ستر العيب<ref>مایل هروی، نجیب، ج6، ص220</ref>.
    {{پایان}}


    علاوه بر اقوال بسيارى كه از او در كتب تراجم و تصنيفات صوفيه نقل شده است، آنچه به‌عنوان آثار ابومدين باقى مانده، تنها چند قصيده كوتاه عارفانه است كه در ميان مريدانش شهرت داشته و بعضى از صوفيه بدانها استشهاد مى‌كردند و نيز برخى نوشته‌هاى كوتاه در حكم و وصايا به نام او منسوب است كه ظاهرا امالى اوست و يا مجموعه برخى گفته‌هاى او كه شاگردان و مريدانش گرد آورده‌اند؛ به‌هرحال، برخى از آثار مزبور عبارتند از:
    ==پانویس==
    <references/>


    1. آداب الصحبة؛
    ==منابع مقاله==


    2. استغفارية؛
    مایل هروی، نجیب، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1373


    3. انس الوحيد و نزهة المريد فى التوحيد همراه با شرح شهاب الدين احمد بن عبد القادر با نام «البيان المزيد المشتمل على معانى التنزيه و حقائق التوحيد»؛


    4. حرز الاقسام؛


    5. عقيدة؛
    ==وابسته‌ها==
     
    {{وابسته‌ها}}
    6. وصية؛
     
    7. بداية المريدين؛
     
    8. حكم؛
     
    9. رسالة فى السلوك؛
     
    10. غاية؛


    11. قصيدة الجوهرية؛


    12. قصيدة الخمرية؛
    [[شرح الحكم الغوثية]]  
     
    13. قصيدة المضرية؛
     
    14. مفاتيح الغيب لازالة الريب و ستر العيب.
     
    == منابع مقاله ==
     
     
    دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج6، ص220، نجيب مايل هروى.
     
     
    == وابسته‌ها ==
    {{وابسته‌ها}}
    [[شرح الحکم الغوثیة]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده


    [[ ديوان أبي مدين شعيب الغوث]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[ديوان أبي‌مدين شعيب الغوث]]  


    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:زندگی‌نامه]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۲:۲۳

    ابومدین مغربی، شعیب بن حسن
    نام ابومدین مغربی، شعیب بن حسین
    نام‌های دیگر اب‍و م‍دی‍ن ال‍ت‍ل‍م‍س‍ان‍ی‌، ش‍ع‍ی‍ب ب‍ن ال‍ح‍س‍ین‌

    اب‍و م‍دی‍ن ال‍م‍غ‍رب‍ی‌، ش‍ع‍ی‍ب ب‍ن ال‍ح‍س‍ین‌

    ان‍دل‍س‍ی‌، ش‍ع‍ی‍ب ب‍ن ال‍ح‍س‍ین‌

    ت‍ل‍م‍س‍ان‍ی‌، ش‍ع‍ی‍ب ب‍ن ال‍ح‍س‍ین‌

    م‍غ‍رب‍ی الان‍ص‍اری‌، ش‍ع‍ی‍ب ب‍ن ال‍ح‍س‍ین‌

    نام پدر حسین
    متولد دومین دهه سده 5ق
    محل تولد اندلس
    رحلت 594 ق
    اساتید ابوسعود اندلسى

    ابن حرزهم

    على بن غالب فاسى

    ايوب بن عبدالله فهرى

    برخی آثار شرح الحكم الغوثية

    ديوان أبي‌مدين شعيب الغوث

    کد مؤلف AUTHORCODE03769AUTHORCODE

    ابومدين شعيب بن حسین انصارى (متوفای حدود 588 تا 593ق)، صوفی، عارف مشهور سده 6ق در اندلس،

    ولادت

    از زادروز او اطلاع دقيقى در دست نيست، اما از آنجا كه منابع موجود به سالخوردگى او در هنگام وفات اشاره دارند، مى‌توان گفت كه ولادت او در نخستين يا دومین دهه سده 5ق، بوده است.

    درباره زادگاه او نيز اختلاف‌نظر است. برخى، مولدش را حصن منتوجب دانسته و به آنجا منسوبش داشته‌اند و بعضى ديگر او را به قريه قنطيانه منسوب كرده‌اند.

    تحصیلات

    یکى از مريدان ابومدين، محمد بن ابراهیم انصارى به نقل از خود وى گفته است كه در خردسالى، پدر را از دست داده و در پناه برادرانش مى‌زيسته است و آنان نيز او را به چوپانى گماشته بودند، ولى او از این كار ناخشنود بوده و رغبت به آموختن تعاليم دين و شناخت شرايط و احكام عبادات داشته است؛ ازاين‌روى بر آن شد تا شبانى را رها سازد. سرانجام با وجود ممانعت برادر بزرگ، خانه را ترك كرد و از زادگاه خود بيرون شد. مدتى در سياحت بود و به قول حسن غافقى، مريدى كه 30 سال با ابومدين مصاحبت داشته است، نخست از طريق دريا رهسپار مغرب شد. پس از این سفر، به اشبيليه بازگشت و سپس به شريش و از آنجا به جزيره خضراء سفر كرد و پس از آن از راه دريا به سبته رفت و در آنجا گاهى نزد ماهى‌گیران اجير شد و سرانجام به مراكش كوچ كرد.

    در مراكش، نام وى را در زمره سپاهيان نوشتند و به اندلس بردند. اگر درست باشد كه با شيخ ابوسعود اندلسى آشنا بوده و يا نزد او سلوك داشته است، این آشنايى مى‌بايست مربوط به همین دوره باشد. به‌هرحال ظاهرا در اندلس بوده است كه آوازه مشايخ و فقيهان فاس را شنيده و برای كسب فضل و دانش به آنجا رفته است، اما در فاس از مجلس درس فقيهان و واعظان چندان بهره‌اى نمى‌برده است، تا آنكه به حلقه درس على بن حرزهم پيوست و چون سخنان او را گرم و گیرا يافت، مدتى ملازم مجلس و درس او شد.

    وى کتاب معروف «الرعاية لحقول الله» حارث محاسبى را نزد ابن حرزهم سماع كرد. و احتمال دارد كه آشنايى او با «إحياء علوم الدين» و روش عرفانى ابوحامد غزالى نيز حاصل نشست و برخاست با ابن حرزهم بوده باشد، زيرا به قولى، ابومدين «احياء» را نيز از همو استماع كرده است. ظاهرا در همین ايام، ابومدين از مجلس درس ديگر مشايخ مشهور فاس نيز بهره مى‌گرفت؛ چنان‌كه نزد على بن غالب فاسى، سنن ترمذى را استماع كرد و به حفظ آن توفيق يافت و نزد وى و نزد ايوب بن عبدالله فهرى فقه آموخت.

    ابومدين در دوران اقامت در فاس، بر كنار ساحل، خلوتگاهى داشته است و چون از مجلس درس مشايخ فاس مطلبى يا نكته‌اى فرامى‌گرفته، به خلوتگاه خود پناه مى‌برده و در آن باره به تفكر و تأمل مى‌پرداخته است. علاوه بر آنچه گذشت، او در همین روزگار محضر ابوالحسن سلاوى را هم دريافته و نزد ابوعبدالله محمد دقاق به سلوك پرداخته است. گفته‌اند كه ابومدين، نخست از دقاق، معارف صوفيه را آموخته و از دست او خرقه گرفته است، اما تعلق كلى و كامل او به هزمیرى، از مشايخ امى مغرب بوده است.

    ابومدين، آوازه بزرگى و كرامات ابویعزى را در فاس شنيده و به ملاقاتش شتافته بود و ديدار كوتاه چند روزه‌اى كه با این پير مغربى داشت، تأثيرى شگرف بر باطن او به جاى گذارد. ابویعزى، به قابليت فراوان او پى برد و او را از خواص شاگردان خود قرار داد. ابومدين، از او اجازه ارشاد گرفت و در تمامى عمر همواره به بزرگداشت ياد وى اهتمام داشت و او را قرين اویس قرنى مى‌دانست.

    چنين مى‌نمايد كه ابومدين پس از ملاقات با ابویعزى، ناحيه فاس را كه ظاهرا چندان دلبستگى بدان نداشت، ترك گفته و روانه مكه شده است. گویا در همین سفر، در عرفه با شيخ عبدالقادر جيلانى آشنا شده و از او حديث شنيده و از دست وى خرقه پوشيده است. احتمال مى‌رود كه در همین سفر، در مكه با شيخ احمد رفاعى نيز آشنا شده باشد. به‌هرحال، چنان‌كه گذشت، وى پيش از این نيز با تصوف در شرق جهان اسلام آشنايى‌هایى داشته و کتاب «الرعاية» حارث محاسبى و «احياء العلوم» غزالى را نزد ابن حرزهم خوانده بوده است.

    پس از سفر مكه، ابومدين به روايتى مستقيما به بجايه رفت و به قولى ديگر نخست به تلمسان و از آنجا به بجايه رفت و در آنجا اقامت گزيد. وى در بجايه به ارشاد پرداخت. مريدان بسيارى در اطراف او گرد آمدند و در بزرگداشت شيخ مغرب مبالغه می‌كردند و حتى مى‌پنداشتند كه خداوند، حب او را بر اهل زمین مقدر و مسلم داشته است.

    شاگردان

    گفته‌اند كه او نزدیک به هزار و به روايتى 12 هزار سالك تربيت كرد كه هر یکى را كراماتى بوده است. در میان مريدان او افرادى از اصناف و طبقات گوناگون، از فقيه و محدث و قاضى تا صوفى و ملامتى و حتى اشخاص امى ديده مى‌شد و این نكته دليل بر وسعت مشرب و توانايى‌هاى ابومدين در شناخت احوال گوناگون و میزان قابليت‌هاى فكرى و روحى اشخاص است. از همین رو بسيارى از بزرگان صوفيه و خانقاهيان مغرب نسبت تربيتشان را به او مى‌رسانند. از مريدان ممتاز ابومدين كه راویان معارف و گفتارهاى او نيز بوده‌اند، مى‌توان از ابواحمد نارى، ابوجعفر ابن سراج، ايوب فهرى، عبدالرزاق جزولى و محمد انصارى را نام برد.

    حلقه وسيع مريدان ابومدين را اعم از آنان كه محضر او را دريافته‌اند يا به واسطه، با او پيوندى معنوى داشته‌اند، نبايد از وجود دو صوفى مشهور ديگر، ابن سبعين و ابن عربى خالى تصور كرد. ابن سبعين ظاهرا در روزگارى كه در مغرب اقامت داشته، با آثار و آراء ابومدين و شايد هم با مريدان و خليفگان وى آشنا شده بوده و اينكه گفته‌اند كه ابن سبعين به طريق ابومدين خرقه پوشيده است، حكايت از ارتباط او با طريق ابومدين دارد. بااين‌همه، اگر نسبت این قول به ابن سبعين استوار باشد، شايد بتوان گفت كه وى چندان پيوندى با طريقه ابومدين نداشته است، اما ابن عربى ابومدين را نه تنها شيخ خود شمرده، بلكه او را «زبان تصوف» و احياكننده طريقت در بلاد مغرب دانسته و با لقب «شيخ الشيوخ» از او ياد كرده و بالاتر از آن در عرصه عرفان او را چون قطب و امام و از زمره رجال الغيب شناسانده است.

    وفات

    هرچند دايره اشتهار ابومدين پس از سده ششم هجرى در شرق و غرب جهان اسلام گسترش يافته است، اما وى در زمان حيات نيز یکى از مشهورترين و مقبول‌ترين مشايخ بوده و به سبب همین شهرت و نفوذ فكرى و روحى او، ارباب علوم ظاهر از او تشویش خاطر داشتند و ازاين‌رو، نزد خليفه موحدى، وجود او را برای حكومت وى خطرناك و خود او را همچون رقيبى برای مقام خلافت قلمداد كردند. اگرچه، برخى از متأخران گفته‌اند كه خليفه يعقوب بر اثر كشتن برادر خود دچار تألم روحى شده، مى‌خواست كه درد اضطراب ناشى از قتل برادر را با تقرب به شيخ الشيوخ مغرب تسكين دهد و به قرب او تبرک جوید، اما ترديدى نيست كه يعقوب موحدى از اهل ظاهر حمايت مى‌كرد و آنان نيز كه طبعا آراء و عقايد تأویلى و صوفيانه را برنمى‌تابيدند، ابومدين را كه از ولايت سخن مى‌گفت و آراء تأویل‌آمیز خانقاهى داشت و اتباع فراوان يافته بود، خطرى برای حكومت موحدون وانمود كردند. به این سبب، يعقوب خليفه از والى بجايه خواست تا او را به سوى مراكش سوق دهد. او نيز چنين كرد و شيخ مغرب ظاهرا در اواخر 594ق، به‌سوى مراكش روانه شد و پيش از آنكه به آنجا برسد در نزدیکى تلمسان در قريه عباد بيمار شد و درگذشت.

    اينكه بعضى سال فوت او را 580 ثبت كرده‌اند، بى‌ترديد نادرست است، اما ضبط عده‌اى ديگر كه متضمن سال‌هاى 588 تا 593ق است، البته درخور تأمل مى‌نمايد.

    پس از دفن، ابومدين حرمت خاص يافت. محمدناصر بن منصور موحدى، بر فراز خاک ابومدين ضريحى گذارد و سلطان ابوالحسن مرينى، مزار او را توسعه داد و مسجدى در جوار آن بنا كرد كه به مسجد سيدى ابومدين معروف شد.

    آثار

    علاوه بر اقوال بسيارى كه از او در كتب تراجم و تصنيفات صوفيه نقل شده است، آنچه به‌عنوان آثار ابومدين باقى مانده، تنها چند قصيده كوتاه عارفانه است كه در میان مريدانش شهرت داشته و بعضى از صوفيه بدانها استشهاد می‌كردند و نيز برخى نوشته‌هاى كوتاه در حكم و وصايا به نام او منسوب است كه ظاهرا امالى اوست و يا مجموعه برخى گفته‌هاى او كه شاگردان و مريدانش گرد آورده‌اند؛ به‌هرحال، برخى از آثار مزبور عبارتند از:

    1. آداب الصحبة؛
    2. استغفارية؛
    3. انس الوحيد و نزهة المريد في التوحيد همراه با شرح شهاب‌الدين‌احمد بن عبدالقادر با نام «البيان المزيد المشتمل على معانى التنزيه و حقائق التوحيد»؛
    4. حرز الاقسام؛
    5. عقيدة؛
    6. وصية؛
    7. بداية المريدين؛
    8. حكم؛
    9. رسالة في السلوك؛
    10. غاية؛
    11. قصيدة الجوهرية؛
    12. قصيدة الخمرية؛
    13. قصيدة المضرية؛
    14. مفاتيح الغيب لازالة الريب و ستر العيب[۱].

    پانویس

    1. مایل هروی، نجیب، ج6، ص220

    منابع مقاله

    مایل هروی، نجیب، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1373


    وابسته‌ها