حکمة الإشراق: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} | ||
[[الحکمة الإشراقیة (مجموعه مصنفات شهابالدین یحیی السهروردی)]] | |||
[[شرح حكمة الإشراق]] | [[شرح حكمة الإشراق]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۸
حکمة الاشراق | |
---|---|
پدیدآوران | قطبالدین شیرازی، محمود بن مسعود (شارح)
حبیبی، نجفقلی (مصحح) خامنهای، سید محمد (زير نظر) سهروردی، یحیی بن حبش (نویسنده) محمدي، مقصود (ويراستار) صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (حاشيه نويس) |
ناشر | بنياد حکمت اسلامی صدرا |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1392ش |
چاپ | 1 |
شابک | 978-600-5101-55-3 |
تعداد جلد | 4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
حکمة الإشراق، مهمترین اثر شهابالدین یحیی بن امیرک سهروردی، معروف به شیخ اشراق است که در 582ق، آن را به پایان آورده است.
تصحیح، تحقیق و مقدمه کتاب به قلم نجفقلی حبیبی به سامان رسیده است. درباره سبب تصنیف کتاب، سهروردی تصریح کرده است که به خواهش و اصرار «اخوان» و برای احتراز از عصیان بر پروردگار - که از عالمان و حکیمان پیمان گرفته است تا جویندگان و طالبان مستعد را علم و حکمت بیاموزند - بدان کار دشوار اقدام کرده و آنچه را از راه کشف و ذوق در خلوات و تجردهای خود از عالم ماده دریافته بوده، در آن درج کرده است.[۱]
ساختار
این اثر چهار جلدی مشتمل بر سه مقدمه از مصحح، شارح و مصنف و متن اثر در دو دو بخش است: در بخش اول، ابتدا شرح حکمة الإشراق قطبالدین شیرازی بخش منطق (القسم الأوّل) و بعد تعلیقات ملاصدرا بر آن، در دو جلد آمده است.
در بخش دوم نیز به همان ترتیب ابتدا شرح حکمة الإشراق قطبالدین شیرازی بخش الهیات (القسم الثانی) و بعد تعلیقات ملاصدرا بر آن، در دو جلد آخر قرار گرفته است.
هر قسم به چند «مقاله»، بعضی مقالهها به چند «ضابط» و بعضی ضابطها به چند «فصل» و «دقیقه» و «قاعده» و بعضی از فصلها به چند «قاعده» و «حکومة» و گاه بعضی قاعدهها هم به چند حکومة تقسیم شده است.[۲]
مقدمه 30 صفحهای مصحح کتاب حاوی سه بخش است:
- شرح حال مختصری از پدیدآورندگان این اثر؛
- اهمیت این کتاب و معرفی اجمالی هریک از آثار؛
- گزارش کار تصحیح اثر و سامان دهی آن.
گزارش محتوا
این کتاب به لحاظ اشتمال بر حکمة الإشراق سهروردی و شرح مزجی قطبالدین شیرازی بر آن و تعلیقات ملاصدرا بر آنها و طرح و نقد دیدگاههای مشاء و اشراق و حکمت متعالیه، انصافاً گنجینه عظیمی است در معارف الهی در حوزههای مختلف حکمت اعم از منطق و طبیعی و الهی (حکمت نظری و عملی) در مسیر تاریخی حکمت مشاء و اشراق و حکمت متعالیه و نیز به لحاظ اشتمال بر بن مایههای عظیم عرفانی و برهانی و قرآنی و نیز به لحاظ اشتمال بر پرسش و پاسخ و اشکال و اعتراض و دفاع و نقد آراء، که از این بابت نمونه برجستهای است از نحوه تلاش علمی دانشمندان ما برای کشف حقیقت و شاخص شایستهای است در نقد علمی و سابقه تاریخی نقد علمی مسلمانان تا قرن دهم هجری.[۳]
درباره تسمیه کتاب و نظام فلسفی موصوف در آن به حکمت اشراق، سهروردی و شارحان نامدار کتاب او با اشارات و تعابیر مختلف، اما قریب به یک معنی، سخن راندهاند. چون حکمت به مثابه شرارههای نور - شروق - به شکل شهابهای قدسی از انوار روحانی سماوی بر نفس، بر حسب استعداد او، وارد میشود؛ یا چون مبتنی بر حکمت کشفی و ذوقی مشرقیان - مردم مشرق، سرچشمه نور - یعنی ایرانیان است، به حکمت اشراقی، یعنی ظهور و تابش انوار عقلیه بر نفس به وقت تجرد آن نام بردار شده است.[۴]
منابع حكمة الإشراق عبارتند از:
- حكمت الهى يونان: او در ميان يونانيان براى فيثاغورث، امپدكلس و بهويژه افلاطون، ارزش و احترام خاصى قائل بوده و افلاطون را «امام الحكمة» و پيشواى حكماى اشراق مىداند. مقام علمى ارسطو را مىستايد، اما افلاطون را بسى برتر از وى مىداند.
- حكمت مشاء: وى با حكمت مشاء، بهويژه افكار ابن سينا نيز آشنايى كامل داشته و بدون شك، اجزايى از حكمت مشرقى و قطعاتى از كتاب «الانصاف» ابن سينا را در دسترس داشته است.
- حكمت ايران باستان: او به حكمت پارسى و شخص زرتشت توجه خاصى داشته و پارهاى از مطالب و برخى از اصطلاحات حكمت اشراق را از اوستا و منابع پهلوى گرفته است. او در كتاب «حكمة الإشراق»، از زرتشت با عنوان حكيم فاضل نام برده و خود را زندهكننده حكمت ايران باستان معرفى كرده است.
- تعاليم اسلامى: وى حكيمى مسلمان و معتقد و پايبند به ظاهر و باطن دين بوده و در فقه اسلامى كتاب نوشته است و سور قرآنى را تفسير كرده و كتب او سرشار از آيات و روايات اسلامى است. وى دوگانهپرستان و پيروان مانى و مزدك را آشكارا نكوهش مىكند.
این کتاب در دو قسمت سامان یافته است:
قسمت اول، در ضوابطاندیشه (ضوابط الفکر) در مباحث منطق که از آن به «ابزار نگهبان فکر» (الآلة المشهورة الواقیة للفکر) تعبیر کرده است و تعبیر کوتاهی است از سخن ابن سینا در اول اشارات[۵]
این قسم مشتمل بر 3 مقاله است. مباحثی چون دلالت لفظ بر معنی، تصور و تصدیق، ماهیت، فرق میان اعراض ذاتی و غریب، وجود کلی در خارج، معارف انسان و نقد قاعده مشائی در تعریفات، در مقاله اول زیر عنوان «معارف و تعریف» و طی 7 ضابط و یک فصل و یک قاعده مطرح شده است. مقاله دوم در 7 ضابط و یک دقیقه و دو قاعده و 5 فصل درباره حجتها و مبادی آن به بحث در اقسام و جهات قضایا و به خصوص نظریه قضیه ضروریه بتاته که از ابداعات سهروردی است، انواع قیاس، تمثیل، برهانهای انی و لمی و نقد این قاعده که همه قضایات به موجبه ضروریه بازمیگردد، اختصاص یافته است. درباره مغالطات و بعضی قواعد اشراقی و نقد بعضی قواعد مشائی در آن، بحث در مقومات شی ء، بحث در صورت و هیولی و... از جمله مباحث مقاله سوم در 3 فصل اصلی و 8 قاعده و دو فصل فرعی و چند حکومة است.[۶]
قسم دوم در باب انوار الهیه و نورالانوار و مبادی وجود و ترتیب آن، شامل 5 مقاله است. در مقاله اول، شامل 9 فصل و یک حکومة، درباره حقیقت نور و ظلمت، احتیاج جسم در وجود به نور مجرد، اقسام نور، اختلاف انوار مجرده به نقص و کمال نه به نوع و در مقاله دوم درباره صدور معلول واحد از واحد حقیقی، احکام برزخ، ارادی بودن حرکات افلاک، کیفیت صدور کثرت از نورالانوار، توجه قهری هر نور عالی به نور سافل و محبت هر نور سافل به عالی، ارباب انواع، علم خدا به قاعده اشراقی، قاعده امکان اشرف و چند فصل و قاعده دیگر سخن رانده است. مقاله سوم درباره کیفیت فعل نورالانوار قاهره و تکمله درباره حرکات علوی است. سهروردی در این مقاله، طی 4 فصل و یک قاعده از ازلیت فعل نورالانوار، قدم عالم و حرکات دوریه تامه افلاک، ازلیت زمان و مکان و جعل ماهیت سخن رانده است. مقاله چهارم در 8 فصل، درباره برزخ و مسائل آن، حواس پنج گانه ظاهره، تغییر در کیف نه در صور جوهریه، نسبت میان نفس ناطقه و روح میانی، نامنحصر بودن حواس باطن به 5 حس، حقیقت صور مرایا و تخیل است و مقاله پنجم به مباحثی چون تناسخ، احوال نفوس انسانی بعد از مفارقت از بدن، شر و شقاوت، کیفیت صدور موالید نامتناهی از علویات، سبب انذارات و اطلاع بر امور غیبی و آنچه کاملان از این امور درمی یابند و احوال سالکان در 9 فصل و یک قاعده اختصاص یافته است.[۷]
«شرح» قطبالدین شیرازی (متوفی 710ق) بر حکمة الإشراق، پس از شرح شمسالدین محمد بن محمود شهرزوری (زنده در 687ق)، دومین شرح مهم بر این کتاب است که همواره مورد توجه علمای فن بوده است و بدون اغراق از زمان تألیف تاکنون، به ویژه در حوزههای علمی ایران مهمترین تکیه گاه حکمت اشراقی سهروردی بوده است. مراجعات دشتکیها و دوانی و بعدا میرداماد و ملاصدرا تا روزگار ما به آن، مقام شامخ آن را مشخص میسازد؛ درحالی که شرح شهرزوری و حتی متن حکمة الإشراق، به تنهایی از چنین اقبالی برخوردار نبوده است. این شرح، مزجی است و قطبالدین کوشیده است مشکلات کتاب را توضیح دهد و توانسته است با استفاده از دیگر آثار شیخ اشراق و نیز از شرح تلویحات ابن کمونه، به خصوص در بخش منطق و کم تر از شرح حکمة الإشراق شهرزوری و بسیار از آثار ابن سینا از جمله شفا، اشارات و شرح خواجه بر آن، نیز ذوق و استنباط شخصی، اهداف خود را از شرح این کتاب با موفقیت به انجام رساند؛ چنان که قرنهاست مورد اعتماد و استناد علمای حکمت قرار دارد[۸]
به نظر میرسد تعلیقات ملاصدرا همین مقدار بوده است. ملاصدرا اغلب برای نوشتن تعلیقه بر حکمة الإشراق از «قوله» و برای تعلیقه بر شرح حکمة الإشراق از عبارت «قول الشارح» استفاده کرده است. ملاصدرا جمعا 669 تعلیقه بر این کتاب نوشته است و از این تعداد، در حدود 27 مورد در بخش منطق و 2 مورد در بخش الهیات بر «قول الشارح» تعلیقه نوشته است. البته در مواردی ضمن تعلیقه بر سخن سهروردی به بررسی نظر شارح نیز پرداخته است.[۹]
ملاصدرا در تعلیقات خود بر حکمة الإشراق علاوه بر شرح و توضیح عبارات و تبیین نظر سهروردی، به تحلیل دیدگاه او میپردازد و با استدلال به نقض یا اثبات نظر او همت میگمارد. اغلب با توجه به حکمت متعالیه خود، با دیدگاههای سهروردی برخورد میکند. در مجموع برخورد ملاصدرا با عبارات سهروردی همچون قطبالدین شیرازی فقط حل و توصیف و تبیین و دفاع نیست، بلکه در عین توضیح و تبیین و دفاع، رد و نقض نیز هست[۱۰]
وضعیت کتاب
در ابتدای هر جلد، فهرست مطالب و در انتهای آن فهارس آیات، احادیث و اقوال، اشعار، نام اشخاص، گروهها، کتابها و اصطلاحات ذکر شده است.
بخش منطق تعلیقات ملاصدرا توسط حسین ضیائی تربتی تصحیح شده و در مقدمه مصحح به نسخههای مورد استناد ایشان اشاره شده است.[۱۱]
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- سجادی، صادق، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج21، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1392.