۱۵٬۴۸۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
| کد مؤلف = AUTHORCODE34265AUTHORCODE | | کد مؤلف = AUTHORCODE34265AUTHORCODE | ||
}} | }} | ||
''' اَحوَص، عبدالله بن محمد بن عاصم انصاری'''(ح 35- 105ق/ 655 -723م)، شاعر عصر اموی. | ''' اَحوَص، عبدالله بن محمد بن عاصم انصاری'''(ح 35- 105ق/ 655 -723م)، شاعر عصر اموی. | ||
==نسب== | ==نسب== | ||
وی از قبيله اوس برخاسته، و نسبت انصاری او از همين جاست. | وی از قبيله اوس برخاسته، و نسبت انصاری او از همين جاست. | ||
==کنیه== | ==کنیه== | ||
وی 3 کنيه داشت: ابوعاصم، ابوعثمان و ابو محمد؛ اما عاقبت به لقب احوص که به سبب تنگى گوشه چشم بر او اطلاق شده بود، شهرت يافت. | وی 3 کنيه داشت: ابوعاصم، ابوعثمان و ابو محمد؛ اما عاقبت به لقب احوص که به سبب تنگى گوشه چشم بر او اطلاق شده بود، شهرت يافت. | ||
==نیای احوص، مادر== | ==نیای احوص، مادر== | ||
نيای وی عاصم بن ثابت از اصحاب معروف پيامبر(ص) بود و در جنگ بدر و احد حضور داشت. احوص در ابياتى به عاصم سخت باليده، و به کشته شدن وی به دست بنى لحيان در يوم الرجيع (3ق) اشاره کرده است. مادر احوص اثيله دختر عمير بن مخشى بود. | نيای وی عاصم بن ثابت از اصحاب معروف پيامبر(ص) بود و در جنگ بدر و احد حضور داشت. احوص در ابياتى به عاصم سخت باليده، و به کشته شدن وی به دست بنى لحيان در يوم الرجيع (3ق) اشاره کرده است. مادر احوص اثيله دختر عمير بن مخشى بود. | ||
==شخصيت و زندگى== | ==شخصيت و زندگى== | ||
منابع کهن درباره شخصيت و زندگى احوص به نقل رواياتى اندک بسنده کردهاند. | منابع کهن درباره شخصيت و زندگى احوص به نقل رواياتى اندک بسنده کردهاند. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۵: | ||
==زادگاه، ولادت== | ==زادگاه، ولادت== | ||
احوص در قباء به دنيا آمد و در همانجا پرورش يافت. در منابع کهن، تاريخ ولادت وی روشن نيست. از معاصران، بلاشر ولادت وی را به تخمين سال 35ق/655م، و جمال سال 40ق دانستهاند. | احوص در قباء به دنيا آمد و در همانجا پرورش يافت. در منابع کهن، تاريخ ولادت وی روشن نيست. از معاصران، بلاشر ولادت وی را به تخمين سال 35ق/655م، و جمال سال 40ق دانستهاند. | ||
==انتقال مرکز خلافت از حجاز به شام== | ==انتقال مرکز خلافت از حجاز به شام== | ||
در روزگار احوص مرکز خلافت از حجاز به شام منتقل شده بود و انصار در مدينه، و قريش در مکه به مخالفت با دستگاه خلافت برخاسته بودند. سياست امويان بر آن قرار گرفته بود که از يک سو به کمک ثروتهای کلانى که از فتوحات به دست مىآمد، همه امکانات خوش خواری و خوش نوشى را در اين شهرها فراهم سازند تا ساکنان اين نواحى را به خود جلب کنند و از ديگر سو درصدد بر آمدند تا شاعران بى بند و بار، اما خوش قريحه اين شهرها را با پاداشهای گزاف تطميع کنند تا به مدح امويان و ذم دشمنان آنان بپردازند. | |||
در روزگار احوص مرکز خلافت از حجاز به شام منتقل شده بود و انصار در مدينه، و قريش در مکه به مخالفت با دستگاه خلافت برخاسته بودند. سياست امويان بر آن قرار گرفته بود که از يک سو به کمک ثروتهای کلانى که از فتوحات به دست مىآمد، همه امکانات خوش خواری و خوش نوشى را در اين شهرها فراهم سازند تا ساکنان اين نواحى را به خود جلب کنند و از ديگر سو درصدد بر آمدند تا شاعران بى بند و بار، اما خوش قريحه اين شهرها را با پاداشهای گزاف تطميع کنند تا به مدح امويان و ذم دشمنان آنان بپردازند. | |||
==تازيانه و تبعيد== | ==تازيانه و تبعيد== | ||
احوص نيز همچون بسياری از شاعران نتوانست دامن از مديحه سرايى و سرسپردگى امويان، پاکيزه نگه دارد، اما به سبب بدبينى و سوء ظن خليفگان اموی نسبت به انصار، هرگز نتوانست پايگاه مناسبى در دربار امويان به دست آورد؛ خاصه آنکه عبدالله بن حنظله که در واقعه حرّه در 63ق برضد امويان شوريده بود، از خويشان نزديک احوص بود. از همين رو دورانى از زندگى شاعر با تلخکاميهای بسيار سپری شد و بارها طعم تلخ تازيانه و حتى تبعيد را چشيد. | احوص نيز همچون بسياری از شاعران نتوانست دامن از مديحه سرايى و سرسپردگى امويان، پاکيزه نگه دارد، اما به سبب بدبينى و سوء ظن خليفگان اموی نسبت به انصار، هرگز نتوانست پايگاه مناسبى در دربار امويان به دست آورد؛ خاصه آنکه عبدالله بن حنظله که در واقعه حرّه در 63ق برضد امويان شوريده بود، از خويشان نزديک احوص بود. از همين رو دورانى از زندگى شاعر با تلخکاميهای بسيار سپری شد و بارها طعم تلخ تازيانه و حتى تبعيد را چشيد. | ||
خط ۸۹: | خط ۸۳: | ||
==در دستگاه عبدالعزيز بن مروان== | ==در دستگاه عبدالعزيز بن مروان== | ||
از روزگار يزيد تا حدود سال 65ق اطلاعى از وی در دست نيست. براساس قصايدی که در مدح عبدالعزيز بن مروان (حک 65 - 85ق) حاکم مصر سروده، به حدس مىتوان گفت شاعر در اين روزگار که مقارن با حکومت عبدالملک بن مروان (65 - 86ق) بوده، در دستگاه عبدالعزيز به سر مىبرده است. | از روزگار يزيد تا حدود سال 65ق اطلاعى از وی در دست نيست. براساس قصايدی که در مدح عبدالعزيز بن مروان (حک 65 - 85ق) حاکم مصر سروده، به حدس مىتوان گفت شاعر در اين روزگار که مقارن با حکومت عبدالملک بن مروان (65 - 86ق) بوده، در دستگاه عبدالعزيز به سر مىبرده است. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۰: | ||
==ندیم وليد بن عبدالملک== | ==ندیم وليد بن عبدالملک== | ||
پس از روی کار آمدن وليد بن عبدالملک (حک 86 -96ق)، احوص راهى شام شد و با قصيدهای در مدح خليفه جديد، بخت خود را آزمود. وليد او را گرامى داشت و جوايزی به او بخشيد. در روايت ديگری آمده است که چون ابن سريج در حضور وليد اشعاری از احوص را به آواز برخواند، خليفه شاعر را از مدينه فرا خواند و او را از نديمان خود گردانيد، اما چون با غلامان دربار، رسوايى به بار آورد، خليفه سخت بر آشفت و او را به مدينه باز گرداند و به ابوبکر بن حزم، قاضى مدينه دستور داد تا او را 100 تازيانه زند. | پس از روی کار آمدن وليد بن عبدالملک (حک 86 -96ق)، احوص راهى شام شد و با قصيدهای در مدح خليفه جديد، بخت خود را آزمود. وليد او را گرامى داشت و جوايزی به او بخشيد. در روايت ديگری آمده است که چون ابن سريج در حضور وليد اشعاری از احوص را به آواز برخواند، خليفه شاعر را از مدينه فرا خواند و او را از نديمان خود گردانيد، اما چون با غلامان دربار، رسوايى به بار آورد، خليفه سخت بر آشفت و او را به مدينه باز گرداند و به ابوبکر بن حزم، قاضى مدينه دستور داد تا او را 100 تازيانه زند. | ||
شاعر در يکى از قصايد خود در مدح وليد، با مبالغه بسيار وی را امام و پيشوای دينى مردم از جانب خداوند معرفى کرده است. | شاعر در يکى از قصايد خود در مدح وليد، با مبالغه بسيار وی را امام و پيشوای دينى مردم از جانب خداوند معرفى کرده است. | ||
خط ۱۰۴: | خط ۹۶: | ||
==در زمان سليمان بن عبدالملک== | ==در زمان سليمان بن عبدالملک== | ||
با پايان يافتن خلافت وليد و روی کار آمدن سليمان بن عبدالملک (96 - 99ق)، دوران تلخکامى احوص آغاز شد، خاصه آنکه خليفه، دشمن کينهتوز وی ابوبکر بن حزم را به حکومت مدينه بر گماشت (96ق). ميان ابن حزم و احوص کينهای ديرينه بود و در واپسين سالهای حکومت وليد، اختلاف بين آن دو شدت يافته، و به روايتى احوص باعث عزل وی از حکومت مدينه (احتمالاً منصب قضا) شده بود؛ و اينک ابن حزم که در پى انتقامجويى بود، فرصت را غنيمت شمرده، از خليفه جديد دستور مجازات و سرانجام تبعيد احوص به جزيره دهلک در دريای سرخ را گرفت. البته درباره تبعيد شاعر روايات سخت آشفته است: | با پايان يافتن خلافت وليد و روی کار آمدن سليمان بن عبدالملک (96 - 99ق)، دوران تلخکامى احوص آغاز شد، خاصه آنکه خليفه، دشمن کينهتوز وی ابوبکر بن حزم را به حکومت مدينه بر گماشت (96ق). ميان ابن حزم و احوص کينهای ديرينه بود و در واپسين سالهای حکومت وليد، اختلاف بين آن دو شدت يافته، و به روايتى احوص باعث عزل وی از حکومت مدينه (احتمالاً منصب قضا) شده بود؛ و اينک ابن حزم که در پى انتقامجويى بود، فرصت را غنيمت شمرده، از خليفه جديد دستور مجازات و سرانجام تبعيد احوص به جزيره دهلک در دريای سرخ را گرفت. البته درباره تبعيد شاعر روايات سخت آشفته است: | ||
به گفته ابن سلام چون احوص اشعاری عاشقانه برای همسران اشراف مىسرود و باعث رسوايى آنان مىشد، گروهى از بزرگان مدينه، به سليمان بن عبدالملک شکايت بردند (که شکايت مردم را به تحريک ابن حزم ذکر کرده است) و خليفه به ابن حزم دستور داد تا شاعر را تازيانه زند و به دهلک تبعيد کند، و گفتهاند که وی تا روزگار يزيد بن عبدالملک (حک 101- 105ق) در تبعيد بوده است. | به گفته ابن سلام چون احوص اشعاری عاشقانه برای همسران اشراف مىسرود و باعث رسوايى آنان مىشد، گروهى از بزرگان مدينه، به سليمان بن عبدالملک شکايت بردند (که شکايت مردم را به تحريک ابن حزم ذکر کرده است) و خليفه به ابن حزم دستور داد تا شاعر را تازيانه زند و به دهلک تبعيد کند، و گفتهاند که وی تا روزگار يزيد بن عبدالملک (حک 101- 105ق) در تبعيد بوده است. | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۰۱: | ||
==در زمان عمر بن عبدالعزيز== | ==در زمان عمر بن عبدالعزيز== | ||
با توجه به روايت ابن سلام، وی مىبايست در تمام دوران حکومت عمر بن عبدالعزيز (99 -101ق) در تبعيد بوده باشد؛ حال آنکه دست کم دو روايت درباره ديدار وی با عمر بن عبدالعزيز در منابع آمده است. | با توجه به روايت ابن سلام، وی مىبايست در تمام دوران حکومت عمر بن عبدالعزيز (99 -101ق) در تبعيد بوده باشد؛ حال آنکه دست کم دو روايت درباره ديدار وی با عمر بن عبدالعزيز در منابع آمده است. | ||
به گفته ابوالفرج، يک بار احوص به همراه کثير و نصيب، به دربار عمر بن عبدالعزيز رفت و عمر که چندان توجهى به شاعران نداشت، آنان را به حضور نپذيرفت تا سرانجام پس از 4 ماه انتظار، به پايمردی مسلمه بن عبدالملک به حضور خليفه رسيدند و مدايح خود را به او تقديم داشتند، اما خليفه از آنان استقبال چندانى نکرد و با اين حال به هر کدام پاداشى در خور داد. | به گفته ابوالفرج، يک بار احوص به همراه کثير و نصيب، به دربار عمر بن عبدالعزيز رفت و عمر که چندان توجهى به شاعران نداشت، آنان را به حضور نپذيرفت تا سرانجام پس از 4 ماه انتظار، به پايمردی مسلمه بن عبدالملک به حضور خليفه رسيدند و مدايح خود را به او تقديم داشتند، اما خليفه از آنان استقبال چندانى نکرد و با اين حال به هر کدام پاداشى در خور داد. |