القصيدة الموشحة بالأسماء المؤنثة السماعية: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'به'''' به 'به '''') برچسبها: واگردانی دستی برگرداندهشده |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' به'''' به ' به '''') برچسبها: واگردانی دستی ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۲۹
القصيدة الموشحة بالأسماء المؤنثة السماعية | |
---|---|
پدیدآوران | ابن حاجب، عثمان بن عمر (نويسنده) عبد الله، طارق نجم (محقق) |
ناشر | دار البلاغة |
مکان نشر | لبنان - بیروت |
سال نشر | 1411ق - 1991م |
چاپ | 1 |
شابک | - |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /ع2 ق608 4223 PJ |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
القصيدة الموشحة بالأسماء المؤنثة السماعية، اثر ابن حاجب، ابوعمرو جمالالدین عثمان بن عمر (570-646ق)، رسالهای است که در آن، اسامی مؤنثی که سماعی بوده و خالی از علامت تأنیثند، برشمرده شده است.
الموشحه، نوعی شعر است که اتحاد لازم، در قافیه آن نباشد و «قصيدة الموشحة» ابن حاجب، شهرت فراوانی در این زمینه دارد. این قصیده، شامل 23 بیت است و در مجموع، به 60 کلمه اشاره دارد که به نظر نویسنده، بهطور حتم، مؤنث سماعی است. این کلمات، بهترتیبی که در شعر او آمده است، عبارتند از: العين، الأذن، الأنفس، الدار و...[۱].
البته از آنچه ابن حاجب در این کتاب ذکر کرده است، علمای لغت بر مؤنث بودن 34 کلمه متفقالقول هستند، اما دو کلمه «الإست» و «السعير» را فقط ابن حاجب مؤنث دانسته است و 6 کلمهای را که ابن حاجب ترجیحا مؤنث میداند، شامل: «العقرب، الفلك، الثعلب، الأرنب، الفرس، الضبع» میباشد و 8 کلمهای که به نظر علمای لغت، مؤنث دانستن آنها ارجح است، عبارتند از: «الدلو، الجحيم، الفردوس، الذراع، الخمر، العنكبوت، موسی، السراويل» و 10 کلمه دیگر که اختلافی است - برخی مذکر و برخی مؤنث دانستهاند - به شرح زیر است:
- العين الباصرة: ابوموسی الحامض، مذکر دانستن آن را جایز دانسته است.
- الأرض: علمای لغت با استناد به آیات قرآن، مؤنث میدانند، ولی ابوالبرکات انباری به جواز مذکر دانستن آن در شعر اشاره دارد.
- العضد: اغلب مؤنث میدانند و برای مذکر بودن آن دلیل ارائه نشده، ولی بهصورت نادر بهکار رفته است.
- البئر: با استناد به و بئر معطلة (الحج: 45) همه مؤنث دانستهاند، مگر زجاجی که آن را هم مذکر و هم مؤنث دانسته است.
- الذهب: مشهور بین علمای لغت، مؤنث بودن آن است، ولی فراء اشاره کرده که گاهی مذکر است.
- درع الحديد: اکثر علما، حکم به تأنیث این کلمه دارند، گرچه ابن انباری مذکر بودن آن را با استناد به فصیحان قبیله بنیتمیم جایز دانسته است.
- الحرب، العقب و الساق: فقط ابوعبدالله، راوی کتاب «المذكر و المؤنث» فراء این کلمات را مذکر دانسته است.
- الكف: غالبا مؤنث میدانند، ولی ابن انباری، مذکر دانستن آن را جایز میشمارد[۲].
پانویس
منابع مقاله
- متن کتاب.
- ستاریان، مهدی، «فرهنگ بسامدی مؤنثهای سماعی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، اخلاق، تابستان 1381- شماره 10.