ابن عنین، محمد بن نصرالله: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات زندگی‌نامه | عنوان = ابن‌ عنين‌، ابوالمحاسن‌ شرف‌الدين‌ محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ حسين‌ بن عنین | تصویر = NUR00000.jpg | اندازه تصویر = | توضیح تصویر = | نام کامل = محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ حسين‌؛ | نام‌های دیگر = ابن‌ عنين‌، ابوالمحاسن...» ایجاد کرد)
     
    جز (جایگزینی متن - '| کد مؤلف = AUTHORCODE' به '| کد مؤلف =AUTHORCODE')
     
    (۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    {{جعبه اطلاعات زندگی‌نامه
    {{جعبه اطلاعات زندگی‌نامه
    | عنوان = ابن‌ عنين‌، ابوالمحاسن‌ شرف‌الدين‌ محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ حسين‌ بن عنین
    | عنوان = ابن‌ عنین‌، ابوالمحاسن‌ شرف‌الدین‌ محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ حسین‌ بن عنین
    | تصویر = NUR00000.jpg
    | تصویر = NUR00000.jpg
    | اندازه تصویر =  
    | اندازه تصویر =  
    | توضیح تصویر =  
    | توضیح تصویر =  
    | نام کامل = محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ حسين‌؛
    | نام کامل = محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ حسین‌
    | نام‌های دیگر = ابن‌ عنين‌، ابوالمحاسن‌ شرف‌الدين‌ محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ حسين‌ بن عنین؛‌
    | نام‌های دیگر = ابن‌ عنین‌، ابوالمحاسن‌ شرف‌الدین‌ محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ حسین‌ بن عنین
    | لقب = شرف‌الدين‌؛
    | لقب = شرف‌الدین‌؛
    | تخلص = ابن‌ عنين‌؛
    | تخلص = ابن‌ عنین‌
    | نسب = انصاری؛
    | نسب = انصاری
    | نام پدر = نصرالله‌ بن‌ حسين‌ بن عنین؛
    | نام پدر = نصرالله‌ بن‌ حسین‌ بن عنین
    | ولادت =549ق‌؛
    | ولادت =549ق‌؛
    | محل تولد = دمشق؛
    | محل تولد = دمشق؛
    | کشور تولد = شام(سوریه)؛
    | کشور تولد = شام(سوریه)
    | محل زندگی = شام، مصر، عراق‌، خراسان‌، آذربايجان‌، خوارزم‌، ماوراءالنهر، هند و يمن‌؛
    | محل زندگی = شام، مصر، عراق‌، خراسان‌، آذربایجان‌، خوارزم‌، ماوراءالنهر، هند و یمن‌
    | رحلت =  630ق‌؛
    | رحلت =  630ق‌؛
    | شهادت =  
    | شهادت =  
    | مدفن = دمشق(محل وفات)؛
    | مدفن = دمشق(محل وفات)
     
    | طول عمر =81
    | طول عمر =81؛
    | نام همسر =  
    | نام همسر =  
    | فرزندان =  
    | فرزندان =  
    | خویشاوندان =
    | خویشاوندان =  
    | دین = اسلام؛
    | دین = اسلام
    | مذهب = شافعی؛
    | مذهب = شافعی
    | پیشه = شاعر، سفیر، وزیر؛
    | پیشه = شاعر، سفیر، وزیر
    | منصب = سفارت، وزارت؛
    | منصب = سفارت، وزارت؛
    | پس از =  
    | پس از =  
    | پیش از =  
    | پیش از =  
    | اساتید = ابن‌ عساکر، ابوالثناء محمود بن‌ ارسلان‌ شيزری، قطب‌الدين‌ نيشابوری، کمال‌الدين‌ شهرزوری، منوچهر بن‌ ترکانشاه، فخر رازی، کمال‌الدين‌ شهرزوری؛
    | اساتید = ابن‌ عساکر، ابوالثناء محمود بن‌ ارسلان‌ شیزری، قطب‌الدین‌ نیشابوری، کمال‌الدین‌ شهرزوری
    | مشایخ =  
    | مشایخ =  
    | معاصرین = ياقوت، نورالدين‌ محمود بن‌ زنگى‌، صلاح‌الدين‌ ايوبى‌، ابن‌ مطران‌، سيف‌الاسلام‌ طغتکين‌، عثمان‌ بن‌ صلاح‌الدين‌، الملک‌ العادل‌، الملک‌ المعظم‌، ابن خلکان، الملک‌ الناصر، الملک‌ الاشرف، امير بدرالدين‌ مودود، صفى‌الدين‌ ابن‌ قابض‌، ابوالفضل‌ يحيى‌‌، جمال‌الدين‌ محمد بن‌ ابى‌ الفضل‌ دَولَعى‌، قاضى‌ فاضل، جمال‌الدين‌ عبدالرحيم‌ بن‌ على‌ بن‌ شيث‌، قاضى‌ ابن‌ ابى‌ عصرون‌، حرستانى، قاضى‌ شرف‌الدين‌، رشيد نابلسى‌، ابن‌ سائق‌، ابن‌ قلانسى‌، سبط ابن‌ جوزی؛‌
    | معاصرین = یاقوت، نورالدین‌ محمود بن‌ زنگى‌، صلاح‌الدین‌ ایوبى‌، ابن‌ مطران‌، سیف‌الاسلام‌ طغتکین‌، عثمان‌ بن‌ صلاح‌الدین‌، الملک‌ العادل‌
    | شاگردان =  
    | شاگردان =  
    | اجازه اجتهاد از =  
    | اجازه اجتهاد از =  
    | درجه علمی =  شاعر؛
    | درجه علمی =  شاعر
    | دانشگاه =  
    | دانشگاه =  
    | حوزه =  
    | حوزه =  
    | علایق پژوهشی =  
    | علایق پژوهشی =  
    | سبک نوشتاری =  
    | سبک نوشتاری =  
    | آثار = 1. دیوان، 2. تاريخ‌ العزيزی؛
    | آثار = دیوان، تاریخ‌ العزیزی
    | وبگاه =  
    | وبگاه =  
    | امضا =  
    | امضا =  
    | کد مؤلف = AUTHORCODE34241AUTHORCODE
    | کد مؤلف =AUTHORCODE34241AUTHORCODE
    }}
    }}
     
    '''ابن‌ عُنَیْن‌، ابوالمحاسن‌ شرف‌الدین‌ محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ حسین‌ بن‌ عُنین‌''' (549 -630ق‌/1154-1233م‌)، شاعر هجوسرای دمشقى‌.
    ''' ابن‌ عنين‌، ابوالمحاسن‌ شرف‌الدين‌ محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ حسين‌ بن‌ عنين‌ '''
     
    ==معرفی اجمالی==
     
    اِبْن‌ِ عُنَيْن‌، ابوالمحاسن‌ شرف‌الدين‌ محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ حسين‌ بن‌ عُنين‌ (549 -630ق‌/1154-1233م‌)، شاعِر هجوسرای دمشقى‌.  
     


    ==نسب==
    ==نسب==
    نیاکان‌ وی از انصار بودند که‌ از مدینه‌ به‌ کوفه‌ کوچ‌ کردند و در محلى‌ موسوم‌ به‌ مسجد بنى‌ نجار ساکن‌ شدند، اما خود وی در دمشق‌ زاده‌ شد.


    نياکان‌ وی از انصار بودند که‌ از مدينه‌ به‌ کوفه‌ کوچ‌ کردند و در محلى‌ موسوم‌ به‌ مسجد بنى‌ نجار ساکن‌ شدند، اما خود وی در دمشق‌ زاده‌ شد.
    [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|یاقوت‌]] که‌ از هم‌روزگاران‌ اوست‌، شرح‌ مفصلى‌ درباره وی نوشته‌ است‌.
     
    ياقوت‌ که‌ از هم‌روزگاران‌ اوست‌، شرح‌ مفصلى‌ درباره وی نوشته‌ است‌.


    ==تحصیلات==
    ==تحصیلات==
    وی در زادگاهش‌ از محضر ابن‌ عساکر بهره‌ گرفت‌ و نحو و لغت‌ را از ابوالثناء محمود بن‌ ارسلان‌ (رسلان‌) شیزری آموخت‌.


    وی در زادگاهش‌ از محضر ابن‌ عساکر بهره‌ گرفت‌ و نحو و لغت‌ را از ابوالثناء محمود بن‌ ارسلان‌ (رسلان‌) شيزری آموخت‌.
    همچنین‌ نزد [[قطب‌الدین‌ نیشابوری]] که‌ در آن‌ زمان‌ ریاست‌ شافعیه‌ را به‌ عهده‌ داشت‌ و در جامع‌ اموی دمشق‌ مجلس‌ تشکیل‌ مى‌داد و نیز کمال‌الدین‌ شهرزوری قاضى‌ القضاه دمشق‌ اندکى‌ فقه‌ آموخت‌. در بغداد از محضر منوچهر بن‌ ترکانشاه‌، راوی مقامات‌ حریری، بهره‌مند شد.  
    همچنين‌ نزد قطب‌الدين‌ نيشابوری که‌ در آن‌ زمان‌ رياست‌ شافعيه‌ را به‌ عهده‌ داشت‌ و در جامع‌ اموی دمشق‌ مجلس‌ تشکيل‌ مى‌داد و نيز کمال‌الدين‌ شهرزوری قاضى‌ القضاه دمشق‌ اندکى‌ فقه‌ آموخت‌. در بغداد از محضر منوچهر بن‌ ترکانشاه‌، راوی مقامات‌ حريری، بهره‌مند شد.  
     


    == شاعری==
    == شاعری==
    وی در نقد شعر چیره‌دست‌ گردید و بر کتاب‌ الجمهره ابن‌ دُرید احاطه‌ یافت‌ و سپس‌ آن‌ را مختصر ساخت‌.


    وی در نقد شعر چيره‌دست‌ گرديد و بر کتاب‌ الجمهره ابن‌ دُريد احاطه‌ يافت‌ و سپس‌ آن‌ را مختصر ساخت‌.
    در 565ق‌، هنگامى‌ که‌ 16 ساله‌ بود، سرودن‌شعر را آغازکرد. آغاز شاعری وی مصادف‌ بود با روزگار حکومت‌ نورالدین‌ محمود بن‌ زنگى‌ که‌ چندان‌ عنایتى‌ به‌ شعر و ادب‌ نداشت‌. زیرا وی مردی پرهیزگار بود و مجالست‌ با شاعران‌ را زیبنده خویش‌ نمى‌یافت‌ و یا شاید به‌ دلیل‌ ترک‌ زبان‌ بودن‌ قادر به‌ درک‌ ظرایف‌ و زیبایی‌های شعر نبود و شاعران‌ هم‌روزگار وی، در سروده‌های خویش‌ به‌ این‌ دو نکته‌ اشاره‌ کرده‌اند.
     
    در 565ق‌، هنگامى‌ که‌ 16 ساله‌ بود، سرودن‌شعر را آغازکرد. آغاز شاعری وی مصادف‌ بود با روزگار حکومت‌ نورالدين‌ محمود بن‌ زنگى‌ که‌ چندان‌ عنايتى‌ به‌ شعر و ادب‌ نداشت‌. زيرا وی مردی پرهيزگار بود و مجالست‌ با شاعران‌ را زيبنده خويش‌ نمى‌يافت‌ و يا شايد به‌ دليل‌ ترک‌ زبان‌ بودن‌ قادر به‌ درک‌ ظرايف‌ و زيبايي‌های شعر نبود و شاعران‌ هم‌روزگار وی، در سروده‌های خويش‌ به‌ اين‌ دو نکته‌ اشاره‌ کرده‌اند.
       
       
    از اين‌ روی شاعر جوان‌ که‌ گويى‌ از خير اميران‌ و بزرگان‌ مأيوس‌ شده‌ بود، به‌ انواعى‌ از شعر از جمله‌ لغز روی آورد که‌ بيشتر به‌ سرگرمى‌ و اقناع‌ شخصى‌ نزديک‌ بود و گويا در اين‌ روزگار بيشتر سرگرمى‌ وی، شرکت‌ در مجالس‌ ادبى‌ و همنشينى‌ با شاعران‌ بود.
    از این‌ روی شاعر جوان‌ که‌ گویى‌ از خیر امیران‌ و بزرگان‌ مأیوس‌ شده‌ بود، به‌ انواعى‌ از شعر از جمله‌ لغز روی آورد که‌ بیشتر به‌ سرگرمى‌ و اقناع‌ شخصى‌ نزدیک‌ بود و گویا در این‌ روزگار بیشتر سرگرمى‌ وی، شرکت‌ در مجالس‌ ادبى‌ و همنشینى‌ با شاعران‌ بود.
     
    اندکى‌ بعد، کار او به‌ هجوسرايى‌ و مجون‌ کشيد و با بى‌پروايى‌، زبان‌ به‌ طعن‌ و استهزای هم‌روزگاران‌ خويش‌ گشود. وی در قصيده‌ای 500 بيتى‌ که‌ آن‌ را «مقراض‌ الاعراض‌» ناميد؛ همه اعيان‌ و اشراف‌ هم‌روزگار خويش‌ را هجو کرد و هيچ‌ يک‌ از آنان‌ را فرونگذاشت‌. از اين‌ قصيده‌ 52 بيت‌ اکنون‌ در ديوان‌ وی برجای مانده‌ است‌.


    در 570ق‌/1174م‌ صلاح‌الدين‌ ايوبى‌ بر دمشق‌ مسلط شد و با آنکه‌ با شاعران‌ و اديبان‌ بر سر مهر بود، روشن‌ نيست‌ از چه‌ روی ابن‌ عنين‌ برای نزديک‌ شدن‌ به‌ وی کوششى‌ نکرد و به‌ جای آن‌ با بى‌پروايى‌، خود او و رجال‌ حکومتش‌ را هجو کرد.
    اندکى‌ بعد، کار او به‌ هجوسرایى‌ و مجون‌ کشید و با بى‌پروایى‌، زبان‌ به‌ طعن‌ و استهزای هم‌روزگاران‌ خویش‌ گشود. وی در قصیده‌ای 500 بیتى‌ که‌ آن‌ را «مقراض‌ الاعراض‌» نامید؛ همه اعیان‌ و اشراف‌ هم‌روزگار خویش‌ را هجو کرد و هیچ‌ یک‌ از آنان‌ را فرونگذاشت‌. از این‌ قصیده‌ 52 بیت‌ اکنون‌ در دیوان‌ وی برجای مانده‌ است‌.


    در 570ق‌/1174م‌ صلاح‌الدین‌ ایوبى‌ بر دمشق‌ مسلط شد و با آنکه‌ با شاعران‌ و ادیبان‌ بر سر مهر بود، روشن‌ نیست‌ از چه‌ روی ابن‌ عنین‌ برای نزدیک‌ شدن‌ به‌ وی کوششى‌ نکرد و به‌ جای آن‌ با بى‌پروایى‌، خود او و رجال‌ حکومتش‌ را هجو کرد.


    ==تبعید، سفرها==
    ==تبعید، سفرها==
    ابن‌ مطران‌ طبیب‌ که‌ از نزدیکان‌ صلاح‌الدین‌ بود، نزد وی به‌ سعایت‌ برخاست‌ و موجبات‌ تبعید او را از دمشق‌ فراهم‌ آورد، اما ابن‌ عنین‌ اقدام‌ او را بى‌پاسخ‌ نگذاشت‌ و در شعری گزنده‌ و نیش‌دار به‌ سختى‌ او را هجو کرد.
    ابن‌ مطران‌ طبيب‌ که‌ از نزديکان‌ صلاح‌الدين‌ بود، نزد وی به‌ سعايت‌ برخاست‌ و موجبات‌ تبعيد او را از دمشق‌ فراهم‌ آورد، اما ابن‌ عنين‌ اقدام‌ او را بى‌پاسخ‌ نگذاشت‌ و در شعری گزنده‌ و نيش‌دار به‌ سختى‌ او را هجو کرد.
     
    پس‌ از آن‌، نزديک‌ به‌ 20 سال‌ از عمر خود را در سرزمين‌های گوناگون‌ از جمله‌ عراق‌، خراسان‌، آذربايجان‌، خوارزم‌، ماوراءالنهر، هند و يمن‌ گذراند.


    در خوارزم‌ و ری به‌ مجلس‌ درس‌ فخر رازی راه‌ يافت‌ و به‌ وی ارادتى‌ ويژه‌ يافت‌ و بارها در سروده‌های خويش‌ او را ستود.
    پس‌ از آن‌، نزدیک‌ به‌ 20 سال‌ از عمر خود را در سرزمین‌های گوناگون‌ از جمله‌ عراق‌، خراسان‌، آذربایجان‌، خوارزم‌، ماوراءالنهر، هند و یمن‌ گذراند.


    در اين‌ مدت‌ کوشيد تا با ستايش‌ برخى‌ حکام‌ به‌ مال‌ و ثروت‌ دست‌ يابد، اما گويا در اين‌ امر چندان‌ موفق‌ نشد و به‌ هر جا که‌ سفر مى‌کرد از هجو و ريشخند فرمانروايان‌ و اشراف‌ دست‌ نمى‌کشيد.
    در خوارزم‌ و ری به‌ مجلس‌ درس‌ فخر رازی راه‌ یافت‌ و به‌ وی ارادتى‌ ویژه‌ یافت‌ و بارها در سروده‌های خویش‌ او را ستود.


    سرانجام‌ به‌ يمن‌ رفت‌ و چندی بين‌ مصر و يمن‌ به‌ تجارت‌ مشغول‌ بود و در مجالس‌ ادبى‌ شاعران‌ و اديبان‌ مصر شرکت‌ جست‌ و ميان‌ آنان‌ به‌ «شاعر شام‌» شهرت‌ يافت‌.
    در این‌ مدت‌ کوشید تا با ستایش‌ برخى‌ حکام‌ به‌ مال‌ و ثروت‌ دست‌ یابد، اما گویا در این‌ امر چندان‌ موفق‌ نشد و به‌ هر جا که‌ سفر مى‌کرد از هجو و ریشخند فرمانروایان‌ و اشراف‌ دست‌ نمى‌کشید.


    در يمن‌ سيف‌الاسلام‌ طغتکين‌ برادر صلاح‌ الدين‌ ايوبى‌ را مدح‌ گفت‌ و از اين‌ راه‌ ثروتى‌ به‌ دست‌ آورد، اما آرزوی بازگشت‌ به‌ دمشق‌ که‌ از هر جای ديگری دوست‌تر مى‌داشت، هيچ‌ گاه‌ در وی خاموش‌ نشد و قصايد بسياری در بيان‌ اين‌ آرزو سرود، چنانکه‌ اکنون‌ بخشى‌ از ديوان‌ او را همين‌ قصيده‌ها که‌ با زيبايى‌ و ظرافت‌ بسيار سروده‌ شده‌ است‌، تشکيل‌ مى‌دهد.
    سرانجام‌ به‌ یمن‌ رفت‌ و چندی بین‌ مصر و یمن‌ به‌ تجارت‌ مشغول‌ بود و در مجالس‌ ادبى‌ شاعران‌ و ادیبان‌ مصر شرکت‌ جست‌ و میان‌ آنان‌ به‌ «شاعر شام‌» شهرت‌ یافت‌.


    ظاهراً عصبيت‌ عربى‌ او نيز بر اين‌ شوق‌ بازگشت‌ مى‌افزود. با اين‌ حال‌ وی هرگز ناخشنودی خويش‌ را از زمامداران‌ دمشق‌ پنهان‌ نساخت‌.
    در یمن‌ سیف‌الاسلام‌ طغتکین‌ برادر صلاح‌ الدین‌ ایوبى‌ را مدح‌ گفت‌ و از این‌ راه‌ ثروتى‌ به‌ دست‌ آورد، اما آرزوی بازگشت‌ به‌ دمشق‌ که‌ از هر جای دیگری دوست‌تر مى‌داشت، هیچ‌ گاه‌ در وی خاموش‌ نشد و قصاید بسیاری در بیان‌ این‌ آرزو سرود، چنانکه‌ اکنون‌ بخشى‌ از دیوان‌ او را همین‌ قصیده‌ها که‌ با زیبایى‌ و ظرافت‌ بسیار سروده‌ شده‌ است‌، تشکیل‌ مى‌دهد.


    در 597ق‌، پس‌ از مرگ‌ عثمان‌ بن‌ صلاح‌الدين‌ (595 ق‌) و تسلط الملک‌ العادل‌ بر سراسر شام‌ و مصر، در قصيده‌ای از وی خواست‌ تا اجازه‌ دهد که‌ به‌ دمشق‌ بازگردد، الملک‌ العادل‌ اجازه‌ داد و او با غروری تمام‌ که‌ از شعرش‌ پيداست‌ به‌ دمشق‌ وارد شد، اما پس‌ از چندی به‌ هجو ملک‌ پرداخت‌.
    ظاهراً عصبیت‌ عربى‌ او نیز بر این‌ شوق‌ بازگشت‌ مى‌افزود. با این‌ حال‌ وی هرگز ناخشنودی خویش‌ را از زمامداران‌ دمشق‌ پنهان‌ نساخت‌.


    در 597ق‌، پس‌ از مرگ‌ عثمان‌ بن‌ صلاح‌الدین‌ (595 ق‌) و تسلط الملک‌ العادل‌ بر سراسر شام‌ و مصر، در قصیده‌ای از وی خواست‌ تا اجازه‌ دهد که‌ به‌ دمشق‌ بازگردد، الملک‌ العادل‌ اجازه‌ داد و او با غروری تمام‌ که‌ از شعرش‌ پیداست‌ به‌ دمشق‌ وارد شد، اما پس‌ از چندی به‌ هجو ملک‌ پرداخت‌.


    ==مناصب==
    ==مناصب==
    با تسلط الملک‌ المعظم‌ بر دمشق‌ دوره طلایى‌ زندگى‌ او آغاز شد: در شمار نزدیکان‌ و همنشینان‌ ملک‌ درآمد و با هزلیّات‌ خویش‌ مجالس‌ وی را گرمى‌ بخشید و نزد وی از اعتبار بسیار برخوردار شد.


    با تسلط الملک‌ المعظم‌ بر دمشق‌ دوره طلايى‌ زندگى‌ او آغاز شد: در شمار نزديکان‌ و همنشينان‌ ملک‌ درآمد و با هزليّات‌ خويش‌ مجالس‌ وی را گرمى‌ بخشيد و نزد وی از اعتبار بسيار برخوردار شد.
    در 623ق‌ از سوی وی به‌ سفارت‌ تعیین‌ شد و در همین‌ سفر در شهر اربل‌ با ابن‌ خلکان‌ دیدار کرد.
     
    در 623ق‌ از سوی وی به‌ سفارت‌ تعيين‌ شد و در همين‌ سفر در شهر اربل‌ با ابن‌ خلکان‌ ديدار کرد.
     
    در اواخر حکومت‌ الملک‌ المعظم‌ به‌ وزارت‌ رسيد و تا پايان‌ حکومت‌ فرزند او الملک‌ الناصر بر اين‌ مقام‌ باقى‌ بود. با آغاز حکومت‌ الملک‌ الاشرف‌ بر دمشق‌ در 626ق‌، از مقام‌ خود برکنار شد و 4 سال‌ پس‌ از آن‌ در 81 سالگى‌ در دمشق‌ درگذشت‌.


    ==هجوسرايى‌ و هزل‌ گويى‌==
    در اواخر حکومت‌ الملک‌ المعظم‌ به‌ وزارت‌ رسید و تا پایان‌ حکومت‌ فرزند او الملک‌ الناصر بر این‌ مقام‌ باقى‌ بود. با آغاز حکومت‌ الملک‌ الاشرف‌ بر دمشق‌ در 626ق‌، از مقام‌ خود برکنار شد و 4 سال‌ پس‌ از آن‌ در 81 سالگى‌ در دمشق‌ درگذشت‌.


    مهم‌ترين‌ ويژگى‌ ابن‌ عنين‌ هجوسرايى‌ و هزل‌ گويى‌ و کثرت‌ اينگونه‌ اشعار نسبت‌ به‌ مضامين‌ ديگر، در ديوان‌ اوست‌، اما به‌ گمان‌ ما در پس‌ اين‌ زبان‌ گزنده‌ و اين‌ چهره شوخ شخصيت‌ ديگری پنهان‌ است‌ که‌ بايد از خلال‌ سروده‌های وی بيرون‌ کشيد.
    ==هجوسرایى‌ و هزل‌ گویى‌==
    مهم‌ترین‌ ویژگى‌ ابن‌ عنین‌ هجوسرایى‌ و هزل‌ گویى‌ و کثرت‌ اینگونه‌ اشعار نسبت‌ به‌ مضامین‌ دیگر، در دیوان‌ اوست‌، اما به‌ گمان‌ ما در پس‌ این‌ زبان‌ گزنده‌ و این‌ چهره شوخ شخصیت‌ دیگری پنهان‌ است‌ که‌ باید از خلال‌ سروده‌های وی بیرون‌ کشید.
       
       
    ستايش‌ها و هجوهای او هيچ‌ يک‌ بى‌سبب‌ و از سر تفنن‌ و يا صرفاً برای به‌ دست‌ آوردن‌ مال‌ و جاه‌ نبوده‌ است‌.
    ستایش‌ها و هجوهای او هیچ‌ یک‌ بى‌سبب‌ و از سر تفنن‌ و یا صرفاً برای به‌ دست‌ آوردن‌ مال‌ و جاه‌ نبوده‌ است‌.


    وی به‌ ندرت‌ زبان‌ به‌ هجو و ريشخند مردم‌ عادی گشود، بلکه‌ آماج‌ زبان‌ زهرآگين‌ وی همواره‌ اشراف‌ و صاحبان‌ قدرت‌ بودند که‌ از جمله آنانند: امير بدرالدين‌ مودود شحنه دمشق‌، صفى‌الدين‌ ابن‌ قابض‌، از رجال‌ حکومت‌ صلاح‌الدين‌ ايوبى، ابوالفضل‌ يحيى‌ قاضى‌ القضات‌ دمشق‌، جمال‌الدين‌ محمد بن‌ ابى‌ الفضل‌ دَولَعى‌ خطيب‌ دمشق، قاضى‌ فاضل، جمال‌الدين‌ عبدالرحيم‌ بن‌ على‌ بن‌ شيث‌ وزير الملک‌ المعظم، قاضى‌ ابن‌ ابى‌ عصرون‌، نايب‌ وی حرستانى و قاضى‌ شرف‌الدين‌.
    وی به‌ ندرت‌ زبان‌ به‌ هجو و ریشخند مردم‌ عادی گشود، بلکه‌ آماج‌ زبان‌ زهرآگین‌ وی همواره‌ اشراف‌ و صاحبان‌ قدرت‌ بودند که‌ از جمله آنانند: امیر بدرالدین‌ مودود شحنه دمشق‌، صفى‌الدین‌ ابن‌ قابض‌، از رجال‌ حکومت‌ صلاح‌الدین‌ ایوبى، ابوالفضل‌ یحیى‌ قاضى‌ القضات‌ دمشق‌، جمال‌الدین‌ محمد بن‌ ابى‌ الفضل‌ دَولَعى‌ خطیب‌ دمشق، قاضى‌ فاضل، جمال‌الدین‌ عبدالرحیم‌ بن‌ على‌ بن‌ شیث‌ وزیر الملک‌ المعظم، قاضى‌ ابن‌ ابى‌ عصرون‌، نایب‌ وی حرستانى و قاضى‌ شرف‌الدین‌.


    وی در کار هجو و ريشخند چندان‌ بى‌پروا بود که‌ حرمت‌ الملک‌ المعظم‌ را نيز که‌ وی را بسيار گرامى‌ مى‌داشت‌، رعايت‌ نمى‌کرد.
    وی در کار هجو و ریشخند چندان‌ بى‌پروا بود که‌ حرمت‌ الملک‌ المعظم‌ را نیز که‌ وی را بسیار گرامى‌ مى‌داشت‌، رعایت‌ نمى‌کرد.


    از فساد حاکم‌ بر خانواده‌های اشراف‌ سخت‌ انتقاد مى‌کرد و خليفه بغداد را در آن‌ شريک‌ مى‌دانست‌.
    از فساد حاکم‌ بر خانواده‌های اشراف‌ سخت‌ انتقاد مى‌کرد و خلیفه بغداد را در آن‌ شریک‌ مى‌دانست‌.


    الملک‌ العادل‌ را شمشير روزی بُر و صاحبان‌ قدرت‌ را باری سنگين‌ بر دوش‌ مردم‌ مى‌ديد.
    الملک‌ العادل‌ را شمشیر روزی‌بُر و صاحبان‌ قدرت‌ را باری سنگین‌ بر دوش‌ مردم‌ مى‌دید.


    دو صفت‌ عدل‌ و انصاف‌ در نظر وی ستودنى‌ بود و رجال‌ و کارگزاران‌ حکومت‌ را از اينکه‌ از اين‌ دو صفت‌ عاريند، تحقير مى‌کرد.
    دو صفت‌ عدل‌ و انصاف‌ در نظر وی ستودنى‌ بود و رجال‌ و کارگزاران‌ حکومت‌ را از اینکه‌ از این‌ دو صفت‌ عاریند، تحقیر مى‌کرد.


    ستايش‌ بسيار وی از فخر رازی به‌ دليل‌ دانش‌ و معرفت‌ او بود، اما با فقيهان‌ و رجال‌ دين‌ ميانه خوشى‌ نداشت‌ و همواره‌ آنان‌ را به‌ استهزا مى‌گرفت، چنانکه‌ يکى‌ از سرگرمي‌های وی آن‌ بود که‌ به‌ جامع‌ دمشق‌ رود و در رواق‌های آن‌ به‌ گردش‌ بپردازد و در مجالس‌ درس‌ و وعظ نکته‌ای برای هزل‌ و بذله‌گويي‌های خويش‌ بيابد. احتمالاً به‌ همين‌ سبب‌ است‌ که‌ ياقوت‌ درباره وی گويد «يُحّل‌ بالصلوه».
    ستایش‌ بسیار وی از فخر رازی به‌ دلیل‌ دانش‌ و معرفت‌ او بود، اما با فقیهان‌ و رجال‌ دین‌ میانه خوشى‌ نداشت‌ و همواره‌ آنان‌ را به‌ استهزا مى‌گرفت، چنانکه‌ یکى‌ از سرگرمی‌های وی آن‌ بود که‌ به‌ جامع‌ دمشق‌ رود و در رواق‌های آن‌ به‌ گردش‌ بپردازد و در مجالس‌ درس‌ و وعظ نکته‌ای برای هزل‌ و بذله‌گویی‌های خویش‌ بیابد. احتمالاً به‌ همین‌ سبب‌ است‌ که‌ یاقوت‌ درباره وی گوید «یُخِل‌ّ بالصلوه».


    گرچه‌ وی به‌ بد دينى‌ متهم‌ شد، اما همو فخر رازی را به‌ دليل‌ دفاع‌ عالمانه‌اش‌ از دين‌ ستود.
    گرچه‌ وی به‌ بد دینى‌ متهم‌ شد، اما همو فخر رازی را به‌ دلیل‌ دفاع‌ عالمانه‌اش‌ از دین‌ ستود.


    وی برخى‌ از اهل‌ دانش‌ و ادب‌ را نيز هجو کرد که‌ رشيد نابلسى‌ شاعر، ابن‌ سائق‌، ابن‌ قلانسى‌ و سبط ابن‌ جوزی از آن‌ جمله‌اند.
    وی برخى‌ از اهل‌ دانش‌ و ادب‌ را نیز هجو کرد که‌ رشید نابلسى‌ شاعر، ابن‌ سائق‌، ابن‌ قلانسى‌ و سبط ابن‌ جوزی از آن‌ جمله‌اند.
    بى‌سبب‌ نيست‌ که‌ سبط ابن‌ جوزی، او را بد زبان‌، فاسق‌ و هرزه‌ خوانده‌ است‌.
    بى‌سبب‌ نیست‌ که‌ سبط ابن‌ جوزی، او را بد زبان‌، فاسق‌ و هرزه‌ خوانده‌ است‌.


    طرفه‌ آنکه‌ در ميان‌ کسانى‌ که‌ هجو شده‌اند، برخى‌ از استادان‌ او و از آن‌ جمله‌ کمال‌الدين‌ شهرزوری و نيز پدر خودش‌ به‌ چشم‌ مى‌خورند.
    طرفه‌ آنکه‌ در میان‌ کسانى‌ که‌ هجو شده‌اند، برخى‌ از استادان‌ او و از آن‌ جمله‌ [[کمال‌الدین‌ شهرزوری]] و نیز پدر خودش‌ به‌ چشم‌ مى‌خورند.


    اين‌ رفتار و نيز ميل‌ به‌ باده‌نوشى و فرو نهادن‌ فريضه دينى‌، موجب‌ گرديد که‌ وی به‌ بد دينى‌ و کفر متهم‌ شود، چنانکه‌ سبط ابن‌ جوزی همنشينى‌ با ابن‌ عنين‌ را يکى‌ از گناهان‌ بزرگ‌ الملک‌ المعظم‌ شمرده‌ است‌ و گويد: آنگاه‌ که‌ ابن‌ عنين‌ مدتى‌ گوشه‌نشينى‌ اختيار کرد و به‌ عبادت‌ مشغول‌ شد، رفتار وی را به‌ جد نگرفتند و الملک‌ المعظم‌ با ارسال‌ اسباب‌ لهو و لعب‌ پيام‌ داده‌ که‌ با آنها به‌ عبادت‌ پردازد.
    این‌ رفتار و نیز میل‌ به‌ باده‌نوشى و فرو نهادن‌ فریضه دینى‌، موجب‌ گردید که‌ وی به‌ بددینى‌ و کفر متهم‌ شود، چنانکه‌ سبط ابن‌ جوزی همنشینى‌ با ابن‌ عنین‌ را یکى‌ از گناهان‌ بزرگ‌ الملک‌ المعظم‌ شمرده‌ است‌ و گوید: آنگاه‌ که‌ ابن‌ عنین‌ مدتى‌ گوشه‌نشینى‌ اختیار کرد و به‌ عبادت‌ مشغول‌ شد، رفتار وی را به‌ جد نگرفتند و الملک‌ المعظم‌ با ارسال‌ اسباب‌ لهو و لعب‌ پیام‌ داده‌ که‌ با آنها به‌ عبادت‌ پردازد.


    با اين‌ حال‌ وی پس‌ از آنکه‌ بر مسند وزارت‌ تکيه‌ زد، درستکاری و صداقت‌ خويش‌ را نشان‌ داد و منابعى‌ که‌ به‌ بد دينى‌ او اشاره‌ کرده‌اند، اين‌ نکته‌ را از ياد نبرده‌اند. خود وی نيز مدّعى‌ درست‌ کرداری و راستى‌ خويش‌ بود و تبعيد از دمشق‌ را نتيجه راستى‌ و درستى‌ که‌ به‌ گفته خود، تنها گناهش‌ بود، مى‌دانست‌.
    با این‌ حال‌ وی پس‌ از آنکه‌ بر مسند وزارت‌ تکیه‌ زد، درستکاری و صداقت‌ خویش‌ را نشان‌ داد و منابعى‌ که‌ به‌ بددینى‌ او اشاره‌ کرده‌اند، این‌ نکته‌ را از یاد نبرده‌اند. خود وی نیز مدّعى‌ درست‌ کرداری و راستى‌ خویش‌ بود و تبعید از دمشق‌ را نتیجه راستى‌ و درستى‌ که‌ به‌ گفته خود، تنها گناهش‌ بود، مى‌دانست‌.


    شرف‌الدين‌ در سروده‌های هجوآميز خويش‌ رو به‌ سوی مردم‌ عادی داشت‌. اقبال‌ مردم‌ و ستايش‌ بسيار از شعر او از همين‌ جا سرچشمه‌ مى‌گرفت‌، چنانکه‌ قطعه‌هايى‌ از شعر او را برخى‌ از مردم‌ گردآورده‌ بودند.
    شرف‌الدین‌ در سروده‌های هجوآمیز خویش‌ رو به‌ سوی مردم‌ عادی داشت‌. اقبال‌ مردم‌ و ستایش‌ بسیار از شعر او از همین‌ جا سرچشمه‌ مى‌گرفت‌، چنانکه‌ قطعه‌هایى‌ از شعر او را برخى‌ از مردم‌ گردآورده‌ بودند.  
    استفاده‌ از واژه‌های عاميانه‌ در اين‌ سروده‌ها  نيز گرايش‌ او را به‌ عامه مردم‌ تأييد مى‌کند. برخى‌ از سروده‌های وی يادآور زجل‌های شاعران‌ سده‌های بعدی است‌.


    شايد بتوان‌ با تحليل‌ و بررسى‌ اشعار وی تصوير روشنى‌ از جامعه اشرافى‌ دمشق‌ در روزگار وی به‌ دست‌ داد.
    استفاده‌ از واژه‌های عامیانه‌ در این‌ سروده‌ها  نیز گرایش‌ او را به‌ عامه مردم‌ تأیید مى‌کند. برخى‌ از سروده‌های وی یادآور زجل‌های شاعران‌ سده‌های بعدی است‌.


    شاید بتوان‌ با تحلیل‌ و بررسى‌ اشعار وی تصویر روشنى‌ از جامعه اشرافى‌ دمشق‌ در روزگار وی به‌ دست‌ داد.


    ==وفات==
    ==وفات==
    در 81 سالگى‌ در دمشق‌ درگذشت‌.
    در 81 سالگى‌ در دمشق‌ درگذشت‌.


    ==آثار==
    ==آثار==
     
    # دیوان‌ ابن‌ عنین‌، که‌ در دمشق‌ (1365ق‌/1946م‌) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌، دو کتاب‌ نیز به‌ وی نسبت‌ داده‌اند که‌ عبارتند از:
    علاوه‌ بر
    # تاریخ‌ العزيزي، در سیره الملک‌ العزیز که‌ ظاهراً برای طغتکین‌ بن‌ ایوب‌ که‌ در آن‌ زمان‌ فرمانروای یمن‌ بود، تألیف‌ کرده‌ است‌.
    # مختصر الجمهرة لابن‌ درید، در لغت‌ که‌ نشانه چیره‌دستى‌ وی در لغت‌ بوده‌ است‌<ref>سیدی،‌ محمد؛ صفری نادری، حسن، ج4، ص347- 345</ref>.
    1- ديوان‌ ابن‌ عنين‌،
     
    که‌ در دمشق‌ (1365ق‌/1946م‌) به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌، دو کتاب‌ نيز به‌ وی نسبت‌ داده‌اند که‌ عبارتند از:
     
    2- تاريخ‌ العزيزی،
     
    در سيره الملک‌ العزيز که‌ ظاهراً برای طغتکين‌ بن‌ ايوب‌ که‌ در آن‌ زمان‌ فرمانروای يمن‌ بود، تأليف‌ کرده‌ است‌.
     
    3- مختصر الجمهره لابن‌ دريد،
     
    در لغت‌ که‌ نشانه چيره‌دستى‌ وی در لغت‌ بوده‌ است‌<ref>سيدی،‌ محمد؛ صفری نادری، حسن، ج4، ص347- 345</ref>.
    == پانویس==
    == پانویس==
    <references/>
    <references/>


    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
     
    سیدی،‌ محمد؛ صفری نادری، حسن، دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.
    سيدی،‌ محمد؛ صفری نادری، حسن، دائر‌ه‌المعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائر‌ه‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.
     
     


    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
    {{وابسته‌ها}}
    [[دیوان ابن عنین]]


    [[رده:زندگی‌نامه]]  
    [[رده:زندگی‌نامه]]  
    [[رده:مقالات بازبینی نشده2]]
    [[رده:مقالات بازبینی شده2 مهر 1402]]
    [[رده:فاقد کد پدیدآور]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۶

    ابن‌ عنین‌، ابوالمحاسن‌ شرف‌الدین‌ محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ حسین‌ بن عنین
    NUR00000.jpg
    نام کاملمحمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ حسین‌
    نام‌های دیگرابن‌ عنین‌، ابوالمحاسن‌ شرف‌الدین‌ محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ حسین‌ بن عنین
    لقبشرف‌الدین‌؛
    تخلصابن‌ عنین‌
    نسبانصاری
    نام پدرنصرالله‌ بن‌ حسین‌ بن عنین
    ولادت549ق‌؛
    محل تولددمشق؛، شام(سوریه)
    محل زندگیشام، مصر، عراق‌، خراسان‌، آذربایجان‌، خوارزم‌، ماوراءالنهر، هند و یمن‌
    رحلت630ق‌؛
    مدفندمشق(محل وفات)
    طول عمر81
    دیناسلام
    مذهبشافعی
    پیشهشاعر، سفیر، وزیر
    منصبسفارت، وزارت؛
    اطلاعات علمی
    درجه علمیشاعر
    اساتیدابن‌ عساکر، ابوالثناء محمود بن‌ ارسلان‌ شیزری، قطب‌الدین‌ نیشابوری، کمال‌الدین‌ شهرزوری
    معاصرینیاقوت، نورالدین‌ محمود بن‌ زنگى‌، صلاح‌الدین‌ ایوبى‌، ابن‌ مطران‌، سیف‌الاسلام‌ طغتکین‌، عثمان‌ بن‌ صلاح‌الدین‌، الملک‌ العادل‌
    برخی آثاردیوان، تاریخ‌ العزیزی

    ابن‌ عُنَیْن‌، ابوالمحاسن‌ شرف‌الدین‌ محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ حسین‌ بن‌ عُنین‌ (549 -630ق‌/1154-1233م‌)، شاعر هجوسرای دمشقى‌.

    نسب

    نیاکان‌ وی از انصار بودند که‌ از مدینه‌ به‌ کوفه‌ کوچ‌ کردند و در محلى‌ موسوم‌ به‌ مسجد بنى‌ نجار ساکن‌ شدند، اما خود وی در دمشق‌ زاده‌ شد.

    یاقوت‌ که‌ از هم‌روزگاران‌ اوست‌، شرح‌ مفصلى‌ درباره وی نوشته‌ است‌.

    تحصیلات

    وی در زادگاهش‌ از محضر ابن‌ عساکر بهره‌ گرفت‌ و نحو و لغت‌ را از ابوالثناء محمود بن‌ ارسلان‌ (رسلان‌) شیزری آموخت‌.

    همچنین‌ نزد قطب‌الدین‌ نیشابوری که‌ در آن‌ زمان‌ ریاست‌ شافعیه‌ را به‌ عهده‌ داشت‌ و در جامع‌ اموی دمشق‌ مجلس‌ تشکیل‌ مى‌داد و نیز کمال‌الدین‌ شهرزوری قاضى‌ القضاه دمشق‌ اندکى‌ فقه‌ آموخت‌. در بغداد از محضر منوچهر بن‌ ترکانشاه‌، راوی مقامات‌ حریری، بهره‌مند شد.

    شاعری

    وی در نقد شعر چیره‌دست‌ گردید و بر کتاب‌ الجمهره ابن‌ دُرید احاطه‌ یافت‌ و سپس‌ آن‌ را مختصر ساخت‌.

    در 565ق‌، هنگامى‌ که‌ 16 ساله‌ بود، سرودن‌شعر را آغازکرد. آغاز شاعری وی مصادف‌ بود با روزگار حکومت‌ نورالدین‌ محمود بن‌ زنگى‌ که‌ چندان‌ عنایتى‌ به‌ شعر و ادب‌ نداشت‌. زیرا وی مردی پرهیزگار بود و مجالست‌ با شاعران‌ را زیبنده خویش‌ نمى‌یافت‌ و یا شاید به‌ دلیل‌ ترک‌ زبان‌ بودن‌ قادر به‌ درک‌ ظرایف‌ و زیبایی‌های شعر نبود و شاعران‌ هم‌روزگار وی، در سروده‌های خویش‌ به‌ این‌ دو نکته‌ اشاره‌ کرده‌اند.

    از این‌ روی شاعر جوان‌ که‌ گویى‌ از خیر امیران‌ و بزرگان‌ مأیوس‌ شده‌ بود، به‌ انواعى‌ از شعر از جمله‌ لغز روی آورد که‌ بیشتر به‌ سرگرمى‌ و اقناع‌ شخصى‌ نزدیک‌ بود و گویا در این‌ روزگار بیشتر سرگرمى‌ وی، شرکت‌ در مجالس‌ ادبى‌ و همنشینى‌ با شاعران‌ بود.

    اندکى‌ بعد، کار او به‌ هجوسرایى‌ و مجون‌ کشید و با بى‌پروایى‌، زبان‌ به‌ طعن‌ و استهزای هم‌روزگاران‌ خویش‌ گشود. وی در قصیده‌ای 500 بیتى‌ که‌ آن‌ را «مقراض‌ الاعراض‌» نامید؛ همه اعیان‌ و اشراف‌ هم‌روزگار خویش‌ را هجو کرد و هیچ‌ یک‌ از آنان‌ را فرونگذاشت‌. از این‌ قصیده‌ 52 بیت‌ اکنون‌ در دیوان‌ وی برجای مانده‌ است‌.

    در 570ق‌/1174م‌ صلاح‌الدین‌ ایوبى‌ بر دمشق‌ مسلط شد و با آنکه‌ با شاعران‌ و ادیبان‌ بر سر مهر بود، روشن‌ نیست‌ از چه‌ روی ابن‌ عنین‌ برای نزدیک‌ شدن‌ به‌ وی کوششى‌ نکرد و به‌ جای آن‌ با بى‌پروایى‌، خود او و رجال‌ حکومتش‌ را هجو کرد.

    تبعید، سفرها

    ابن‌ مطران‌ طبیب‌ که‌ از نزدیکان‌ صلاح‌الدین‌ بود، نزد وی به‌ سعایت‌ برخاست‌ و موجبات‌ تبعید او را از دمشق‌ فراهم‌ آورد، اما ابن‌ عنین‌ اقدام‌ او را بى‌پاسخ‌ نگذاشت‌ و در شعری گزنده‌ و نیش‌دار به‌ سختى‌ او را هجو کرد.

    پس‌ از آن‌، نزدیک‌ به‌ 20 سال‌ از عمر خود را در سرزمین‌های گوناگون‌ از جمله‌ عراق‌، خراسان‌، آذربایجان‌، خوارزم‌، ماوراءالنهر، هند و یمن‌ گذراند.

    در خوارزم‌ و ری به‌ مجلس‌ درس‌ فخر رازی راه‌ یافت‌ و به‌ وی ارادتى‌ ویژه‌ یافت‌ و بارها در سروده‌های خویش‌ او را ستود.

    در این‌ مدت‌ کوشید تا با ستایش‌ برخى‌ حکام‌ به‌ مال‌ و ثروت‌ دست‌ یابد، اما گویا در این‌ امر چندان‌ موفق‌ نشد و به‌ هر جا که‌ سفر مى‌کرد از هجو و ریشخند فرمانروایان‌ و اشراف‌ دست‌ نمى‌کشید.

    سرانجام‌ به‌ یمن‌ رفت‌ و چندی بین‌ مصر و یمن‌ به‌ تجارت‌ مشغول‌ بود و در مجالس‌ ادبى‌ شاعران‌ و ادیبان‌ مصر شرکت‌ جست‌ و میان‌ آنان‌ به‌ «شاعر شام‌» شهرت‌ یافت‌.

    در یمن‌ سیف‌الاسلام‌ طغتکین‌ برادر صلاح‌ الدین‌ ایوبى‌ را مدح‌ گفت‌ و از این‌ راه‌ ثروتى‌ به‌ دست‌ آورد، اما آرزوی بازگشت‌ به‌ دمشق‌ که‌ از هر جای دیگری دوست‌تر مى‌داشت، هیچ‌ گاه‌ در وی خاموش‌ نشد و قصاید بسیاری در بیان‌ این‌ آرزو سرود، چنانکه‌ اکنون‌ بخشى‌ از دیوان‌ او را همین‌ قصیده‌ها که‌ با زیبایى‌ و ظرافت‌ بسیار سروده‌ شده‌ است‌، تشکیل‌ مى‌دهد.

    ظاهراً عصبیت‌ عربى‌ او نیز بر این‌ شوق‌ بازگشت‌ مى‌افزود. با این‌ حال‌ وی هرگز ناخشنودی خویش‌ را از زمامداران‌ دمشق‌ پنهان‌ نساخت‌.

    در 597ق‌، پس‌ از مرگ‌ عثمان‌ بن‌ صلاح‌الدین‌ (595 ق‌) و تسلط الملک‌ العادل‌ بر سراسر شام‌ و مصر، در قصیده‌ای از وی خواست‌ تا اجازه‌ دهد که‌ به‌ دمشق‌ بازگردد، الملک‌ العادل‌ اجازه‌ داد و او با غروری تمام‌ که‌ از شعرش‌ پیداست‌ به‌ دمشق‌ وارد شد، اما پس‌ از چندی به‌ هجو ملک‌ پرداخت‌.

    مناصب

    با تسلط الملک‌ المعظم‌ بر دمشق‌ دوره طلایى‌ زندگى‌ او آغاز شد: در شمار نزدیکان‌ و همنشینان‌ ملک‌ درآمد و با هزلیّات‌ خویش‌ مجالس‌ وی را گرمى‌ بخشید و نزد وی از اعتبار بسیار برخوردار شد.

    در 623ق‌ از سوی وی به‌ سفارت‌ تعیین‌ شد و در همین‌ سفر در شهر اربل‌ با ابن‌ خلکان‌ دیدار کرد.

    در اواخر حکومت‌ الملک‌ المعظم‌ به‌ وزارت‌ رسید و تا پایان‌ حکومت‌ فرزند او الملک‌ الناصر بر این‌ مقام‌ باقى‌ بود. با آغاز حکومت‌ الملک‌ الاشرف‌ بر دمشق‌ در 626ق‌، از مقام‌ خود برکنار شد و 4 سال‌ پس‌ از آن‌ در 81 سالگى‌ در دمشق‌ درگذشت‌.

    هجوسرایى‌ و هزل‌ گویى‌

    مهم‌ترین‌ ویژگى‌ ابن‌ عنین‌ هجوسرایى‌ و هزل‌ گویى‌ و کثرت‌ اینگونه‌ اشعار نسبت‌ به‌ مضامین‌ دیگر، در دیوان‌ اوست‌، اما به‌ گمان‌ ما در پس‌ این‌ زبان‌ گزنده‌ و این‌ چهره شوخ شخصیت‌ دیگری پنهان‌ است‌ که‌ باید از خلال‌ سروده‌های وی بیرون‌ کشید.

    ستایش‌ها و هجوهای او هیچ‌ یک‌ بى‌سبب‌ و از سر تفنن‌ و یا صرفاً برای به‌ دست‌ آوردن‌ مال‌ و جاه‌ نبوده‌ است‌.

    وی به‌ ندرت‌ زبان‌ به‌ هجو و ریشخند مردم‌ عادی گشود، بلکه‌ آماج‌ زبان‌ زهرآگین‌ وی همواره‌ اشراف‌ و صاحبان‌ قدرت‌ بودند که‌ از جمله آنانند: امیر بدرالدین‌ مودود شحنه دمشق‌، صفى‌الدین‌ ابن‌ قابض‌، از رجال‌ حکومت‌ صلاح‌الدین‌ ایوبى، ابوالفضل‌ یحیى‌ قاضى‌ القضات‌ دمشق‌، جمال‌الدین‌ محمد بن‌ ابى‌ الفضل‌ دَولَعى‌ خطیب‌ دمشق، قاضى‌ فاضل، جمال‌الدین‌ عبدالرحیم‌ بن‌ على‌ بن‌ شیث‌ وزیر الملک‌ المعظم، قاضى‌ ابن‌ ابى‌ عصرون‌، نایب‌ وی حرستانى و قاضى‌ شرف‌الدین‌.

    وی در کار هجو و ریشخند چندان‌ بى‌پروا بود که‌ حرمت‌ الملک‌ المعظم‌ را نیز که‌ وی را بسیار گرامى‌ مى‌داشت‌، رعایت‌ نمى‌کرد.

    از فساد حاکم‌ بر خانواده‌های اشراف‌ سخت‌ انتقاد مى‌کرد و خلیفه بغداد را در آن‌ شریک‌ مى‌دانست‌.

    الملک‌ العادل‌ را شمشیر روزی‌بُر و صاحبان‌ قدرت‌ را باری سنگین‌ بر دوش‌ مردم‌ مى‌دید.

    دو صفت‌ عدل‌ و انصاف‌ در نظر وی ستودنى‌ بود و رجال‌ و کارگزاران‌ حکومت‌ را از اینکه‌ از این‌ دو صفت‌ عاریند، تحقیر مى‌کرد.

    ستایش‌ بسیار وی از فخر رازی به‌ دلیل‌ دانش‌ و معرفت‌ او بود، اما با فقیهان‌ و رجال‌ دین‌ میانه خوشى‌ نداشت‌ و همواره‌ آنان‌ را به‌ استهزا مى‌گرفت، چنانکه‌ یکى‌ از سرگرمی‌های وی آن‌ بود که‌ به‌ جامع‌ دمشق‌ رود و در رواق‌های آن‌ به‌ گردش‌ بپردازد و در مجالس‌ درس‌ و وعظ نکته‌ای برای هزل‌ و بذله‌گویی‌های خویش‌ بیابد. احتمالاً به‌ همین‌ سبب‌ است‌ که‌ یاقوت‌ درباره وی گوید «یُخِل‌ّ بالصلوه».

    گرچه‌ وی به‌ بد دینى‌ متهم‌ شد، اما همو فخر رازی را به‌ دلیل‌ دفاع‌ عالمانه‌اش‌ از دین‌ ستود.

    وی برخى‌ از اهل‌ دانش‌ و ادب‌ را نیز هجو کرد که‌ رشید نابلسى‌ شاعر، ابن‌ سائق‌، ابن‌ قلانسى‌ و سبط ابن‌ جوزی از آن‌ جمله‌اند. بى‌سبب‌ نیست‌ که‌ سبط ابن‌ جوزی، او را بد زبان‌، فاسق‌ و هرزه‌ خوانده‌ است‌.

    طرفه‌ آنکه‌ در میان‌ کسانى‌ که‌ هجو شده‌اند، برخى‌ از استادان‌ او و از آن‌ جمله‌ کمال‌الدین‌ شهرزوری و نیز پدر خودش‌ به‌ چشم‌ مى‌خورند.

    این‌ رفتار و نیز میل‌ به‌ باده‌نوشى و فرو نهادن‌ فریضه دینى‌، موجب‌ گردید که‌ وی به‌ بددینى‌ و کفر متهم‌ شود، چنانکه‌ سبط ابن‌ جوزی همنشینى‌ با ابن‌ عنین‌ را یکى‌ از گناهان‌ بزرگ‌ الملک‌ المعظم‌ شمرده‌ است‌ و گوید: آنگاه‌ که‌ ابن‌ عنین‌ مدتى‌ گوشه‌نشینى‌ اختیار کرد و به‌ عبادت‌ مشغول‌ شد، رفتار وی را به‌ جد نگرفتند و الملک‌ المعظم‌ با ارسال‌ اسباب‌ لهو و لعب‌ پیام‌ داده‌ که‌ با آنها به‌ عبادت‌ پردازد.

    با این‌ حال‌ وی پس‌ از آنکه‌ بر مسند وزارت‌ تکیه‌ زد، درستکاری و صداقت‌ خویش‌ را نشان‌ داد و منابعى‌ که‌ به‌ بددینى‌ او اشاره‌ کرده‌اند، این‌ نکته‌ را از یاد نبرده‌اند. خود وی نیز مدّعى‌ درست‌ کرداری و راستى‌ خویش‌ بود و تبعید از دمشق‌ را نتیجه راستى‌ و درستى‌ که‌ به‌ گفته خود، تنها گناهش‌ بود، مى‌دانست‌.

    شرف‌الدین‌ در سروده‌های هجوآمیز خویش‌ رو به‌ سوی مردم‌ عادی داشت‌. اقبال‌ مردم‌ و ستایش‌ بسیار از شعر او از همین‌ جا سرچشمه‌ مى‌گرفت‌، چنانکه‌ قطعه‌هایى‌ از شعر او را برخى‌ از مردم‌ گردآورده‌ بودند.

    استفاده‌ از واژه‌های عامیانه‌ در این‌ سروده‌ها نیز گرایش‌ او را به‌ عامه مردم‌ تأیید مى‌کند. برخى‌ از سروده‌های وی یادآور زجل‌های شاعران‌ سده‌های بعدی است‌.

    شاید بتوان‌ با تحلیل‌ و بررسى‌ اشعار وی تصویر روشنى‌ از جامعه اشرافى‌ دمشق‌ در روزگار وی به‌ دست‌ داد.

    وفات

    در 81 سالگى‌ در دمشق‌ درگذشت‌.

    آثار

    1. دیوان‌ ابن‌ عنین‌، که‌ در دمشق‌ (1365ق‌/1946م‌) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌، دو کتاب‌ نیز به‌ وی نسبت‌ داده‌اند که‌ عبارتند از:
    2. تاریخ‌ العزيزي، در سیره الملک‌ العزیز که‌ ظاهراً برای طغتکین‌ بن‌ ایوب‌ که‌ در آن‌ زمان‌ فرمانروای یمن‌ بود، تألیف‌ کرده‌ است‌.
    3. مختصر الجمهرة لابن‌ درید، در لغت‌ که‌ نشانه چیره‌دستى‌ وی در لغت‌ بوده‌ است‌[۱].

    پانویس

    1. سیدی،‌ محمد؛ صفری نادری، حسن، ج4، ص347- 345

    منابع مقاله

    سیدی،‌ محمد؛ صفری نادری، حسن، دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.

    وابسته‌ها