شرح اللمع: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - 'رسول الله' به 'رسول‌الله')
     
    (۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
    خط ۷: خط ۷:
    [[شیرازی، ابراهیم بن علی]] (نويسنده)
    [[شیرازی، ابراهیم بن علی]] (نويسنده)
    [[ابن جنی، عثمان بن جنی]] (نويسنده)
    [[ابن جنی، عثمان بن جنی]] (نويسنده)
    [[ترکی، عبدالمجید]] ( محقق)
    [[ترکی، عبدالمجید]] (محقق)
    [[ترکی، عبدالمجید]] ( مقدمه نويس)
    [[ترکی، عبدالمجید]] (مقدمه‌نويس)
    |زبان
    |زبان
    | زبان = عربی
    | زبان = عربی
    خط ۳۱: خط ۳۱:
    [[شیرازی، ابراهیم بن علی|ابواسحاق]] در نگارش خود، سبک متکلّمان را که سبک شافعی در «الرساله» است، در این کتاب پیش گرفته و قواعد اصولی را بدون نگاه به دانش فقه بحث کرده‌ است. اصولیان دانش اصول را به دو روش می‌نوشته‌اند؛ گروهی، شیوه متکلمان و دسته‌ای دیگر، شیوه فقیهان را برمی‌گزیده‌اند. در نگارش به شیوه کلامی، صبغۀ عقلی و استدلالی چیره بوده و بر این نکته پای می‌فشرد که قواعد اصولی، نخست باید پی‌ریزی گردیده، سپس فقه بر مبنای آن، استخراج و فروع بر اساس آن، استنباط شود؛ مثلا برای اثبات حجیت قیاس، به دلیل‌هایی از قرآن، سنت، عقل و اجماع تمسک می‌شود؛ اما به اینکه از قیاس در کدام فرع فقهی بهره ‌جسته ‌می‌شود، بی‌توجه است. <ref>ر.ک: ربانی بیرجندی، محمدحسن، ص52</ref>
    [[شیرازی، ابراهیم بن علی|ابواسحاق]] در نگارش خود، سبک متکلّمان را که سبک شافعی در «الرساله» است، در این کتاب پیش گرفته و قواعد اصولی را بدون نگاه به دانش فقه بحث کرده‌ است. اصولیان دانش اصول را به دو روش می‌نوشته‌اند؛ گروهی، شیوه متکلمان و دسته‌ای دیگر، شیوه فقیهان را برمی‌گزیده‌اند. در نگارش به شیوه کلامی، صبغۀ عقلی و استدلالی چیره بوده و بر این نکته پای می‌فشرد که قواعد اصولی، نخست باید پی‌ریزی گردیده، سپس فقه بر مبنای آن، استخراج و فروع بر اساس آن، استنباط شود؛ مثلا برای اثبات حجیت قیاس، به دلیل‌هایی از قرآن، سنت، عقل و اجماع تمسک می‌شود؛ اما به اینکه از قیاس در کدام فرع فقهی بهره ‌جسته ‌می‌شود، بی‌توجه است. <ref>ر.ک: ربانی بیرجندی، محمدحسن، ص52</ref>


    [[ترکی، عبدالمجید|ترکی]] در تهیه این کتاب از دو نسخه پاریس و نسخه استانبول بهره جسته است.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص66</ref>‏او شرح اللمع را در مقدمه نخستش چنین توصیف می‌کند که متأسفانه، از این کتاب فقط قسم دوم از آن به دست ما رسیده است که البته، باب‌های اصلی را در بردارد. مباحث خبر، اجماع، قیاس، استحسان، استصحاب، ادله، تقلید، فتوا، اجتهاد و اختلاف در این قسمت آمده‌اند. او می‌گوید در کتاب اول (جزء اول) ظاهراً مبحث‌های قرآن و قضایایی را مانند مباحث‌ امر، نهی، عموم، خصوص، ظاهر، تأویل، ناسخ و منسوخ که اصولیان عادتاً در آثارشان می‌آورند، در برداشته است<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>‏اما او در مقدمه دوم بر شرح اللمع، می‌گوید که با دست‌یابی به نسخه استانبول مباحث کامل‌تری دیده می‌شود.<ref>ر.ک: همان، ص66</ref>بنابراین، در شرح اللمع مباحث «اقسام کلام، بیان و وجوه آن، نسخ، حروف المعانی، افعال رسول‌الله (ص)، خبر، اجماع، قیاس، استحسان، استصحاب، استعمال ادله و استخراج آن‌ها، تقلید، فتوا، اجتهاد، اختلاف (تخریج المجتهد المسألة علی قولین)، اجتهاد رسول الله (ص)» باب‌بندی گردیده و به‌تفصیل، شرح گردیده‌اند. محقق، قسمت دوم کتاب را از نخستین بخش آن مهم‌تر می‌داند؛ زیرا ابواسحاق مبحث «قیاس» را در آنجا آورده و پژوهشی فنی، دقیق و کامل را به‌تفصیل ارائه داده است که مانند آن را به‌سختی می‌توان در نوشته‌های کسان دیگر یافت. همچنین او مسائل اختلافی را در همین قسمت جای‌داده است.<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>‏
    [[ترکی، عبدالمجید|ترکی]] در تهیه این کتاب از دو نسخه پاریس و نسخه استانبول بهره جسته است.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص66</ref>‏او شرح اللمع را در مقدمه نخستش چنین توصیف می‌کند که متأسفانه، از این کتاب فقط قسم دوم از آن به دست ما رسیده است که البته، باب‌های اصلی را در بردارد. مباحث خبر، اجماع، قیاس، استحسان، استصحاب، ادله، تقلید، فتوا، اجتهاد و اختلاف در این قسمت آمده‌اند. او می‌گوید در کتاب اول (جزء اول) ظاهراً مبحث‌های قرآن و قضایایی را مانند مباحث‌ امر، نهی، عموم، خصوص، ظاهر، تأویل، ناسخ و منسوخ که اصولیان عادتاً در آثارشان می‌آورند، در برداشته است<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>‏اما او در مقدمه دوم بر شرح اللمع، می‌گوید که با دست‌یابی به نسخه استانبول مباحث کامل‌تری دیده می‌شود.<ref>ر.ک: همان، ص66</ref>بنابراین، در شرح اللمع مباحث «اقسام کلام، بیان و وجوه آن، نسخ، حروف المعانی، افعال رسول‌الله(ص)، خبر، اجماع، قیاس، استحسان، استصحاب، استعمال ادله و استخراج آن‌ها، تقلید، فتوا، اجتهاد، اختلاف (تخریج المجتهد المسألة علی قولین)، اجتهاد رسول‌الله(ص)» باب‌بندی گردیده و به‌تفصیل، شرح گردیده‌اند. محقق، قسمت دوم کتاب را از نخستین بخش آن مهم‌تر می‌داند؛ زیرا ابواسحاق مبحث «قیاس» را در آنجا آورده و پژوهشی فنی، دقیق و کامل را به‌تفصیل ارائه داده است که مانند آن را به‌سختی می‌توان در نوشته‌های کسان دیگر یافت. همچنین او مسائل اختلافی را در همین قسمت جای‌داده است.<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>‏


    در باور محقق، این کتاب بدون تردید از آنِ ابواسحاق است و درستی این نسبت را فقط حاجی خلیفه اثبات کرده است. او این کتاب را پس از تألیف کتاب «التلخیص» یا همان «الملخص فی الجدل»، بر شیوه اصولی مذهب شافعی بنا نهاده و با تقسیم و تبویب آن، به روش جدلی نوشته است.<ref>ر.ک: همان، ص59-57</ref>‏
    در باور محقق، این کتاب بدون تردید از آنِ ابواسحاق است و درستی این نسبت را فقط حاجی خلیفه اثبات کرده است. او این کتاب را پس از تألیف کتاب «التلخیص» یا همان «الملخص فی الجدل»، بر شیوه اصولی مذهب شافعی بنا نهاده و با تقسیم و تبویب آن، به روش جدلی نوشته است.<ref>ر.ک: همان، ص59-57</ref>‏
    خط ۳۷: خط ۳۷:
    [[شیرازی، ابراهیم بن علی|ابواسحاق]] در شیوه نگارش خود، دیدگاه‌ها را با طرح مسئله‌های پی‌درپی و آوردن همه آرای مشهور، به‌تفصیل شرح کرده است. او رأی خود را در آغاز، بیان نموده، سپس به بررسی آرای مخالف پرداخته و آن‌ها را یکی‌یکی با استناد به قرآن، سنت، دیدگاه صحابه و تابعین و همچنین با برهان‌های عقلی نقد و ابطال می‌کند. بیشتر این آرای مخالف از آنِ معتزلیان است. البته، آرای اشعریان، مالکیان، حنفیان و اهل ظاهر را نیز نقد کرده است. ابواسحاق عادتاً آرای شافعیان، به‌ویژه دیدگاه‌های استادش «ابوطیب طبری» را پذیرفته و آنان را تأیید می‌کند و چنانچه اختلافی میان آرای شافعیان ببیند، دست به ترجیح برده و آن رأیی را که به سنت نزدیک‌تر است و راست‌تر می‌نماید، برگزیده است.<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>
    [[شیرازی، ابراهیم بن علی|ابواسحاق]] در شیوه نگارش خود، دیدگاه‌ها را با طرح مسئله‌های پی‌درپی و آوردن همه آرای مشهور، به‌تفصیل شرح کرده است. او رأی خود را در آغاز، بیان نموده، سپس به بررسی آرای مخالف پرداخته و آن‌ها را یکی‌یکی با استناد به قرآن، سنت، دیدگاه صحابه و تابعین و همچنین با برهان‌های عقلی نقد و ابطال می‌کند. بیشتر این آرای مخالف از آنِ معتزلیان است. البته، آرای اشعریان، مالکیان، حنفیان و اهل ظاهر را نیز نقد کرده است. ابواسحاق عادتاً آرای شافعیان، به‌ویژه دیدگاه‌های استادش «ابوطیب طبری» را پذیرفته و آنان را تأیید می‌کند و چنانچه اختلافی میان آرای شافعیان ببیند، دست به ترجیح برده و آن رأیی را که به سنت نزدیک‌تر است و راست‌تر می‌نماید، برگزیده است.<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>


    [[ترکی، عبدالمجید|ترکی]] (محقق) در نخستین مقدمه‌ای که برای این کتاب نوشته است، می‌گوید که ‏ابواسحاق بسیار به آثار دیگران و همچنین به آیه‌های قرآنی و حدیث‌های نبوی استشهاد کرده است و تمسک به دو مورد اخیر، او را در شمار اهل‌سنت، اهل حدیث و اهل جماعت باقی نگاه‌داشته و با نقدهایی که در این کتاب به باورهای اشاعره می‌زند، خود را از متهم بودن به اشعری‌گری تبرئه کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص55-54</ref>‏اما [[ترکی، عبدالمجید|ترکی]] در مقدمه دومش این نگاه را تعدیل کرده و در باره «عقیده شیرازی» به اینکه او گرایش اشعری داشته و یا سلفی بوده است، توضیح داده است؛<ref>ر.ک: همان، ص73</ref>ترکی به اختلاف میان خلیفه بغداد -که حنبلی بوده است- با سلجوقیان -که یا حنفی و یا شافعی و اشعری مسلک بوده‌اند-<ref>ر.ک: همان، ص74</ref>و نیز به مناظره‌ای که میان ابواسحاق با «شریف ابوجعفر» درگرفته و برای مصالحه و آرام‌کردن او، به آرای اصولی خود در معارضه با اشعریان استناد کرده، اشاره می‌کند <ref>ر.ک: همان، ص75</ref>و می‌گوید این نگاه به ابواسحاق، در نسخه پاریس که نگارش آن متعلق به زمان پس از مصالحه با ابوجعفر بوده و او از تعلقات اشعری‌اش دوری گزیده، نمایان است. اما با دستیابی به نسخه استانبول -که کامل‌تر از نسخه پاریس است- چنین برمی‌آید که ابواسحاق تهمت پیروی‌کردنش از عقیده ابن حنبل را از خود زدوده است و می‌گوید: «این نیست، مگر سخن جاهلانی که درباره ما می‌گویند: ما در فروع از مسلک شافعی پیروی کرده و در اصول حنبلی مسلکیم».<ref>ر.ک: همان، ص76</ref>او در جای دیگر، باورش را به عقاید اشعری نمایان کرده و از الهام غیبی که پیامبر (ص) در تایید شافعی و اشعری به او داده است، خبر می‌دهد.<ref>ر.ک: همان، ص78</ref>
    [[ترکی، عبدالمجید|ترکی]] (محقق) در نخستین مقدمه‌ای که برای این کتاب نوشته است، می‌گوید که ‏ابواسحاق بسیار به آثار دیگران و همچنین به آیه‌های قرآنی و حدیث‌های نبوی استشهاد کرده است و تمسک به دو مورد اخیر، او را در شمار اهل‌سنت، اهل حدیث و اهل جماعت باقی نگاه‌داشته و با نقدهایی که در این کتاب به باورهای اشاعره می‌زند، خود را از متهم بودن به اشعری‌گری تبرئه کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص55-54</ref>‏اما [[ترکی، عبدالمجید|ترکی]] در مقدمه دومش این نگاه را تعدیل کرده و در باره «عقیده شیرازی» به اینکه او گرایش اشعری داشته و یا سلفی بوده است، توضیح داده است؛<ref>ر.ک: همان، ص73</ref>ترکی به اختلاف میان خلیفه بغداد -که حنبلی بوده است- با سلجوقیان -که یا حنفی و یا شافعی و اشعری مسلک بوده‌اند-<ref>ر.ک: همان، ص74</ref>و نیز به مناظره‌ای که میان ابواسحاق با «شریف ابوجعفر» درگرفته و برای مصالحه و آرام‌کردن او، به آرای اصولی خود در معارضه با اشعریان استناد کرده، اشاره می‌کند <ref>ر.ک: همان، ص75</ref>و می‌گوید این نگاه به ابواسحاق، در نسخه پاریس که نگارش آن متعلق به زمان پس از مصالحه با ابوجعفر بوده و او از تعلقات اشعری‌اش دوری گزیده، نمایان است. اما با دستیابی به نسخه استانبول -که کامل‌تر از نسخه پاریس است- چنین برمی‌آید که ابواسحاق تهمت پیروی‌کردنش از عقیده ابن حنبل را از خود زدوده است و می‌گوید: «این نیست، مگر سخن جاهلانی که درباره ما می‌گویند: ما در فروع از مسلک شافعی پیروی کرده و در اصول حنبلی مسلکیم».<ref>ر.ک: همان، ص76</ref>او در جای دیگر، باورش را به عقاید اشعری نمایان کرده و از الهام غیبی که پیامبر(ص) در تایید شافعی و اشعری به او داده است، خبر می‌دهد.<ref>ر.ک: همان، ص78</ref>


    ابواسحاق هرچند که این کتاب را شرحی برای «اللمع» قرار داده و به لحاظ شکلی مانند هم‌‌اند، اما این دو، نگارش متفاوتی با یکدیگر داشته و با اینکه در عنوان‌ها مشابه‌اند، شرح اللمع تحریر تازه‌ای را در خود ارائه می‌دهد.<ref>ر.ک: همان، ص66</ref>محقق از سه کتاب دیگر ابواسحاق با عنوآن‌های «نُصح أهل العلم»، «کتاب القیاس» و «الحدود» نام می‌برد که ابواسحاق نام آن‌ها در شرح اللمع آورده؛ ولی اکنون در دسترس نیستند.<ref>ر.ک: همان، ص64</ref>
    ابواسحاق هرچند که این کتاب را شرحی برای «اللمع» قرار داده و به لحاظ شکلی مانند هم‌‌اند، اما این دو، نگارش متفاوتی با یکدیگر داشته و با اینکه در عنوان‌ها مشابه‌اند، شرح اللمع تحریر تازه‌ای را در خود ارائه می‌دهد.<ref>ر.ک: همان، ص66</ref>محقق از سه کتاب دیگر ابواسحاق با عنوآن‌های «نُصح أهل العلم»، «کتاب القیاس» و «الحدود» نام می‌برد که ابواسحاق نام آن‌ها در شرح اللمع آورده؛ ولی اکنون در دسترس نیستند.<ref>ر.ک: همان، ص64</ref>
    خط ۴۷: خط ۴۷:
    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    # مقدمه محقق
    # مقدمه محقق
    # ربانی بیرجندی، محمد حسن، «اصول اهل سنت»، فصلنامه حقوق مبانی و اسلامی فقه مطالعات نشریه اصول و فقه، زمستان 1392، شماره 28.
    #[[:noormags:1070345|ربانی بیرجندی، محمد حسن، «اصول اهل سنت»، فصلنامه حقوق مبانی و اسلامی فقه مطالعات نشریه اصول و فقه، زمستان 1392، شماره 28]].
    https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1070345/%d8%a7%d8%b5%d9%88%d9%84-%d8%a7%d9%87%d9%84-%d8%b3%d9%86%d8%aa
     


    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==
    خط ۵۶: خط ۵۴:
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]


    [[رده:مقالات بازبینی نشده2]]
    [[رده:مقالات بازبینی شده2 خرداد 1402]]
    [[رده:مقاله نوشته شده در تاریخ اردیبهشت 1402 توسط سید حمید رضا حسینی هاشمی]]
    [[رده:مقاله نوشته شده در تاریخ اردیبهشت 1402 توسط سید حمید رضا حسینی هاشمی]]
    [[رده:مقاله بازبینی شده در تاریخ اردیبهشت 1402 توسط فریدون سبحانی]]
    [[رده:مقاله بازبینی شده در تاریخ اردیبهشت 1402 توسط فریدون سبحانی]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۸ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۰۰

    شرح اللمع
    شرح اللمع
    پدیدآورانشیرازی، ابراهیم بن علی (نويسنده)

    ابن جنی، عثمان بن جنی (نويسنده) ترکی، عبدالمجید (محقق)

    ترکی، عبدالمجید (مقدمه‌نويس)
    ناشردار الغرب الإسلامي
    مکان نشرلبنان - بیروت
    سال نشر1408ق - 1988م
    چاپ1
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    شرح اللمع، اثر ابواسحاق ابراهیم شیرازی(476-393ق) عالم بزرگ شافعی مذهب و صاحب دو کتاب اصولی«التبصره» و «اللمع‌ فی‌ اصول‌ الفقه‌» است. او این شرح را که نام دیگر آن «الوصول‌ إلی‌ مسا‌ئل‌ الأصول‌» است، بر «اللمع» نوشته است. «شرح اللمع» با تحقیق، مقدمه و فهرست‌نگاری عبدالمجید ترکی عرضه شده است.

    ابواسحاق در نگارش خود، سبک متکلّمان را که سبک شافعی در «الرساله» است، در این کتاب پیش گرفته و قواعد اصولی را بدون نگاه به دانش فقه بحث کرده‌ است. اصولیان دانش اصول را به دو روش می‌نوشته‌اند؛ گروهی، شیوه متکلمان و دسته‌ای دیگر، شیوه فقیهان را برمی‌گزیده‌اند. در نگارش به شیوه کلامی، صبغۀ عقلی و استدلالی چیره بوده و بر این نکته پای می‌فشرد که قواعد اصولی، نخست باید پی‌ریزی گردیده، سپس فقه بر مبنای آن، استخراج و فروع بر اساس آن، استنباط شود؛ مثلا برای اثبات حجیت قیاس، به دلیل‌هایی از قرآن، سنت، عقل و اجماع تمسک می‌شود؛ اما به اینکه از قیاس در کدام فرع فقهی بهره ‌جسته ‌می‌شود، بی‌توجه است. [۱]

    ترکی در تهیه این کتاب از دو نسخه پاریس و نسخه استانبول بهره جسته است.[۲]‏او شرح اللمع را در مقدمه نخستش چنین توصیف می‌کند که متأسفانه، از این کتاب فقط قسم دوم از آن به دست ما رسیده است که البته، باب‌های اصلی را در بردارد. مباحث خبر، اجماع، قیاس، استحسان، استصحاب، ادله، تقلید، فتوا، اجتهاد و اختلاف در این قسمت آمده‌اند. او می‌گوید در کتاب اول (جزء اول) ظاهراً مبحث‌های قرآن و قضایایی را مانند مباحث‌ امر، نهی، عموم، خصوص، ظاهر، تأویل، ناسخ و منسوخ که اصولیان عادتاً در آثارشان می‌آورند، در برداشته است[۳]‏اما او در مقدمه دوم بر شرح اللمع، می‌گوید که با دست‌یابی به نسخه استانبول مباحث کامل‌تری دیده می‌شود.[۴]بنابراین، در شرح اللمع مباحث «اقسام کلام، بیان و وجوه آن، نسخ، حروف المعانی، افعال رسول‌الله(ص)، خبر، اجماع، قیاس، استحسان، استصحاب، استعمال ادله و استخراج آن‌ها، تقلید، فتوا، اجتهاد، اختلاف (تخریج المجتهد المسألة علی قولین)، اجتهاد رسول‌الله(ص)» باب‌بندی گردیده و به‌تفصیل، شرح گردیده‌اند. محقق، قسمت دوم کتاب را از نخستین بخش آن مهم‌تر می‌داند؛ زیرا ابواسحاق مبحث «قیاس» را در آنجا آورده و پژوهشی فنی، دقیق و کامل را به‌تفصیل ارائه داده است که مانند آن را به‌سختی می‌توان در نوشته‌های کسان دیگر یافت. همچنین او مسائل اختلافی را در همین قسمت جای‌داده است.[۵]

    در باور محقق، این کتاب بدون تردید از آنِ ابواسحاق است و درستی این نسبت را فقط حاجی خلیفه اثبات کرده است. او این کتاب را پس از تألیف کتاب «التلخیص» یا همان «الملخص فی الجدل»، بر شیوه اصولی مذهب شافعی بنا نهاده و با تقسیم و تبویب آن، به روش جدلی نوشته است.[۶]

    ابواسحاق در شیوه نگارش خود، دیدگاه‌ها را با طرح مسئله‌های پی‌درپی و آوردن همه آرای مشهور، به‌تفصیل شرح کرده است. او رأی خود را در آغاز، بیان نموده، سپس به بررسی آرای مخالف پرداخته و آن‌ها را یکی‌یکی با استناد به قرآن، سنت، دیدگاه صحابه و تابعین و همچنین با برهان‌های عقلی نقد و ابطال می‌کند. بیشتر این آرای مخالف از آنِ معتزلیان است. البته، آرای اشعریان، مالکیان، حنفیان و اهل ظاهر را نیز نقد کرده است. ابواسحاق عادتاً آرای شافعیان، به‌ویژه دیدگاه‌های استادش «ابوطیب طبری» را پذیرفته و آنان را تأیید می‌کند و چنانچه اختلافی میان آرای شافعیان ببیند، دست به ترجیح برده و آن رأیی را که به سنت نزدیک‌تر است و راست‌تر می‌نماید، برگزیده است.[۷]

    ترکی (محقق) در نخستین مقدمه‌ای که برای این کتاب نوشته است، می‌گوید که ‏ابواسحاق بسیار به آثار دیگران و همچنین به آیه‌های قرآنی و حدیث‌های نبوی استشهاد کرده است و تمسک به دو مورد اخیر، او را در شمار اهل‌سنت، اهل حدیث و اهل جماعت باقی نگاه‌داشته و با نقدهایی که در این کتاب به باورهای اشاعره می‌زند، خود را از متهم بودن به اشعری‌گری تبرئه کرده است.[۸]‏اما ترکی در مقدمه دومش این نگاه را تعدیل کرده و در باره «عقیده شیرازی» به اینکه او گرایش اشعری داشته و یا سلفی بوده است، توضیح داده است؛[۹]ترکی به اختلاف میان خلیفه بغداد -که حنبلی بوده است- با سلجوقیان -که یا حنفی و یا شافعی و اشعری مسلک بوده‌اند-[۱۰]و نیز به مناظره‌ای که میان ابواسحاق با «شریف ابوجعفر» درگرفته و برای مصالحه و آرام‌کردن او، به آرای اصولی خود در معارضه با اشعریان استناد کرده، اشاره می‌کند [۱۱]و می‌گوید این نگاه به ابواسحاق، در نسخه پاریس که نگارش آن متعلق به زمان پس از مصالحه با ابوجعفر بوده و او از تعلقات اشعری‌اش دوری گزیده، نمایان است. اما با دستیابی به نسخه استانبول -که کامل‌تر از نسخه پاریس است- چنین برمی‌آید که ابواسحاق تهمت پیروی‌کردنش از عقیده ابن حنبل را از خود زدوده است و می‌گوید: «این نیست، مگر سخن جاهلانی که درباره ما می‌گویند: ما در فروع از مسلک شافعی پیروی کرده و در اصول حنبلی مسلکیم».[۱۲]او در جای دیگر، باورش را به عقاید اشعری نمایان کرده و از الهام غیبی که پیامبر(ص) در تایید شافعی و اشعری به او داده است، خبر می‌دهد.[۱۳]

    ابواسحاق هرچند که این کتاب را شرحی برای «اللمع» قرار داده و به لحاظ شکلی مانند هم‌‌اند، اما این دو، نگارش متفاوتی با یکدیگر داشته و با اینکه در عنوان‌ها مشابه‌اند، شرح اللمع تحریر تازه‌ای را در خود ارائه می‌دهد.[۱۴]محقق از سه کتاب دیگر ابواسحاق با عنوآن‌های «نُصح أهل العلم»، «کتاب القیاس» و «الحدود» نام می‌برد که ابواسحاق نام آن‌ها در شرح اللمع آورده؛ ولی اکنون در دسترس نیستند.[۱۵]

    محقق (ترکی) زندگی فردی، سیاسی و دینی ابواسحاق را که در سدۀ پنجم می‌زیسته، شرح می‌دهد؛ سده‌ای که اصول فقه در آن قرن شکوفا شده است. محقق شرح کوتاهی نیز از مذاهب اربعه و مذهب‌های شیعی، زیدی و باطنیگری همراه با شرایط سیاسی آن دوره‌ها ارائه کرده است.[۱۶]

    پانویس

    1. ر.ک: ربانی بیرجندی، محمدحسن، ص52
    2. ر.ک: مقدمه محقق، ص66
    3. ر.ک: همان، ص57
    4. ر.ک: همان، ص66
    5. ر.ک: همان، ص6
    6. ر.ک: همان، ص59-57
    7. ر.ک: همان، ص59
    8. ر.ک: همان، ص55-54
    9. ر.ک: همان، ص73
    10. ر.ک: همان، ص74
    11. ر.ک: همان، ص75
    12. ر.ک: همان، ص76
    13. ر.ک: همان، ص78
    14. ر.ک: همان، ص66
    15. ر.ک: همان، ص64
    16. ر.ک: همان، ص19

    منابع مقاله

    1. مقدمه محقق
    2. ربانی بیرجندی، محمد حسن، «اصول اهل سنت»، فصلنامه حقوق مبانی و اسلامی فقه مطالعات نشریه اصول و فقه، زمستان 1392، شماره 28.

    وابسته‌ها