ابن ‌هباریه، محمد بن ‌محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - '| کد مؤلف = AUTHORCODE' به '| کد مؤلف =AUTHORCODE')
     
    (۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    {{جعبه اطلاعات زندگی‌نامه
    {{جعبه اطلاعات زندگی‌نامه
    | عنوان = ابن ‌هباریه، محمد بن ‌محمد  
    | عنوان = ابن ‌هباریه، محمد بن ‌محمد  
    | تصویر = NUR12839.jpg
    | تصویر = NUR12839.jpg
    | اندازه تصویر =  
    | اندازه تصویر =  
    خط ۲۹: خط ۲۸:
    | پیش از =  
    | پیش از =  
    | اساتید =  
    | اساتید =  
    | مشایخ =  
    | مشایخ =  
    | معاصرین = مالک بانیاسی و ابوجعفر مسلمه
    | معاصرین = مالک بانیاسی و ابوجعفر مسلمه
    | شاگردان =  
    | شاگردان =  
    خط ۴۱: خط ۴۰:
    | وبگاه =  
    | وبگاه =  
    | امضا =  
    | امضا =  
    | کد مؤلف = AUTHORCODE12839AUTHORCODE
    | کد مؤلف =AUTHORCODE12839AUTHORCODE
    }}
    }}


    خط ۴۷: خط ۴۶:


    ==زادگاه==
    ==زادگاه==
    مآخذ موجود همه گزارش‌هایی یکسان را که غالباً از عمادالدین کاتب گرفته‌اند، درباره او تکرار کرده‌اند، از این گزارش‌ها چنین بر می‌آید که وی در بغداد زاده شده . [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن ‌حجر]] که منبع اطلاعات او را درباره ابن ‌هباریه نمی‌دانیم، آگاهی بیشتری درباره وی به دست داده است، اما وی زادگاه ابن ‌هباریه را آذربایجان دانسته که البته صحت آن بسیار بعید می‌نماید، اگرچه این نظر را برخی از پژوهشگران معاصر پذیرفته‌اند، درست‌تر آن است که آذربایجان را تصحیف درزیجان، روستایی از توابع بغداد بدانیم.  
    مآخذ موجود همه گزارش‌هایی یکسان را که غالباً از عمادالدین کاتب گرفته‌اند، درباره او تکرار کرده‌اند، از این گزارش‌ها چنین بر می‌آید که وی در بغداد زاده شده. [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن ‌حجر]] که منبع اطلاعات او را درباره ابن ‌هباریه نمی‌دانیم، آگاهی بیشتری درباره وی به دست داده است، اما وی زادگاه ابن ‌هباریه را آذربایجان دانسته که البته صحت آن بسیار بعید می‌نماید، اگرچه این نظر را برخی از پژوهشگران معاصر پذیرفته‌اند، درست‌تر آن است که آذربایجان را تصحیف درزیجان، روستایی از توابع بغداد بدانیم.  


    ==ویژگی‌های شعر او==
    ==ویژگی‌های شعر او==
    زبان شعر ابن ‌هباریه استوار، روشن و غالباً به دور از هرگونه پیچیدگی است. در آثار وی، آنچه در دست داریم، گرایشی به کلام عامیانه دیده نمی‌شود و کلمات فارسی این آثار که برخی در دوران عباسی به عربی راه یافته، هیچ کدام نوظهور نیستند. در هجا وی را بیشتر می‌توان با ابن ‌عنین در یک صف نهاد تا ابن ‌معذل که به هجو مردم عادی می‌پرداخته است.
    زبان شعر ابن ‌هباریه استوار، روشن و غالباً به دور از هرگونه پیچیدگی است. در آثار وی، آنچه در دست داریم، گرایشی به کلام عامیانه دیده نمی‌شود و کلمات فارسی این آثار که برخی در دوران عباسی به عربی راه یافته، هیچ کدام نوظهور نیستند. در هجا وی را بیشتر می‌توان با ابن ‌عنین در یک صف نهاد تا ابن ‌معذل که به هجو مردم عادی می‌پرداخته است.  


    وی که به شهادت کتابهایش هرگز جانب علم را فرو نگذاشت، از آنجا که ذوق و پسند عامه را مایل به هزل یافت، چندی نگذشت که شعر خویش را به سُخف و مجون درآمیخت و ابن ‌حجاج را که استاد اشعار سخیف بود، به پیشوایی برگزید و اگرچه هرگز به پای او نرسید، در مقام شایسته‌ترین جانشین وی، ادامه دهنده یکی از دو گرایش مهم ادب عربی در عهد سلجوقی گردید.
    وی که به شهادت کتابهایش هرگز جانب علم را فرو نگذاشت، از آنجا که ذوق و پسند عامه را مایل به هزل یافت، چندی نگذشت که شعر خویش را به سُخف و مجون درآمیخت و ابن ‌حجاج را که استاد اشعار سخیف بود، به پیشوایی برگزید و اگرچه هرگز به پای او نرسید، در مقام شایسته‌ترین جانشین وی، ادامه دهنده یکی از دو گرایش مهم ادب عربی در عهد سلجوقی گردید.  


    اگرچه سروده‌های سُخف‌آمیز ابن ‌هباربه برای روشن ساختن گوشه‌هایی از زندگی اجتماعی و ذوق و سلیقه مردم روزگار وی به کار می‌آید و از دست رفتن دیوان وی که به 3 یا 4 مجلد می‌رسیده است، از این دیدگاه تأسف‌بار است، احتمالاً این جنبه شعر او از تازگی و اهمیت چندانی برخوردار نبوده و اگر همه دیوان وی نیز که غالب آن اشعار سخیف بوده است، بر جای می‌ماند، چه بسا، تنها فایده آن این بود که ابن ‌حجاج دیگری در ادب عرب پدید می‌آمد.
    اگرچه سروده‌های سُخف‌آمیز ابن ‌هباربه برای روشن ساختن گوشه‌هایی از زندگی اجتماعی و ذوق و سلیقه مردم روزگار وی به کار می‌آید و از دست رفتن دیوان وی که به 3 یا 4 مجلد می‌رسیده است، از این دیدگاه تأسف‌بار است، احتمالاً این جنبه شعر او از تازگی و اهمیت چندانی برخوردار نبوده و اگر همه دیوان وی نیز که غالب آن اشعار سخیف بوده است، بر جای می‌ماند، چه بسا، تنها فایده آن این بود که ابن ‌حجاج دیگری در ادب عرب پدید می‌آمد.  


    اما جنبه بااهمیت‌تر شعر ابن ‌هباریه، هجاهای اوست که باتوجه به آنچه از آنها در دست است و نیز گزارش منابع موجود، همه درباره قدرتمندان و فرمانروایان بوده است. وی در آغاز به ستایش آنان پرداخت، اما چون ظاهراً از این ستایش‌ها طرفی نبست، به هجا روی آورد و این هجاها گاه به گونه‌ای باج‌خواهی تبدیل می‌شد.  
    اما جنبه بااهمیت‌تر شعر ابن ‌هباریه، هجاهای اوست که باتوجه به آنچه از آنها در دست است و نیز گزارش منابع موجود، همه درباره قدرتمندان و فرمانروایان بوده است. وی در آغاز به ستایش آنان پرداخت، اما چون ظاهراً از این ستایش‌ها طرفی نبست، به هجا روی آورد و این هجاها گاه به گونه‌ای باج‌خواهی تبدیل می‌شد.  
    خط ۶۰: خط ۵۹:
    ==زندگانی==
    ==زندگانی==


    ابن ‌هباریه چندی در بغداد با اهل علم نشست و برخاست کرد و در مجلسی تنی چند از آنان، از جمله مالک بانیاسی و ابوجعفر مسلمه شرکت جست و سرانجام در نقد شعر و علم انساب چیره‌دست شد، اما ملازمت اهل علم او را از میگساری در میخانه‌های قُطْرَبُّل باز نداشت.
    ابن ‌هباریه چندی در بغداد با اهل علم نشست و برخاست کرد و در مجلسی تنی چند از آنان، از جمله مالک بانیاسی و ابوجعفر مسلمه شرکت جست و سرانجام در نقد شعر و علم انساب چیره‌دست شد، اما ملازمت اهل علم او را از میگساری در میخانه‌های قُطْرَبُّل باز نداشت.  


    نخستین قربانیان هجاهای وی، خاندان جهیری، احتمالاً نخستین ممدوحان او بودند که نمونه جالب توجه آن را برخی مآخذ گزارش کرده‌اند. وی دامنه هرزه‌گویی‌های خود را به این خاندان منحصر نساخت و قدرتمندان دیگر را نیز چندان به ریشخند گرفت تا خون وی را مباح دانستند.  
    نخستین قربانیان هجاهای وی، خاندان جهیری، احتمالاً نخستین ممدوحان او بودند که نمونه جالب توجه آن را برخی مآخذ گزارش کرده‌اند. وی دامنه هرزه‌گویی‌های خود را به این خاندان منحصر نساخت و قدرتمندان دیگر را نیز چندان به ریشخند گرفت تا خون وی را مباح دانستند.  


    ابن هباریه که از بیم جان خود بغداد را ترک کرده بود چندی در شهرهای گوناگون عراق سرگردان بود و سپس به اصفهان رفت. در اصفهان گویا با مساعدت ابوالفرج یحیی بن ‌تلمیذ مورد حمایت خواجه نظام‌الملک قرار گرفت و به ستایش وی پرداخت. گرچه اطرافیان وزیر با او بر سر مهر نبودند، وی از عنایت خواجه نظام‌الملک برخوردار بود و در نعمت و آسایش می‌زیست. این نیکبختی دیری نپایید و ابن ‌هباریه قربانی رقابت میان خواجه نظام الملک و ابن ‌دارست گردید، بدین‌سان که بر اثر تحریک ابن ‌دارست به هجو ولی نعمت خویش پرداخت. نظام الملک ظاهراً از این گناه وی درگذشت و حتی بر اکرام خویش نسبت به او بیفزود، تا آنجا که به گزارش ابن ‌جوزی 500 دینار نیز به وی صله پرداخت، اما او بار دیگر نظام الملک را هجو کرد. این بار وزیر به کشتن او فرمان داد و ابن ‌هباریه به محمد بن ‌ثابت خجندی پناه برد. خجندی در مجلس مناظره‌ای که با حضور فقیهان در برابر نظام الملک تشکیل می‌شد، به شفاعت از وی پرداخت و وزیر بار دیگر از گناه وی درگذشت و ابن ‌هباریه ظاهراً، برای جبران آنچه گذشته بود، قصیده‌ای را که در ستایش وی سروده بود، بخواند، اما تملّق کفرآمیز وی بار دیگر خشم ممدوح را برانگیخت. از این پس وی چندی از عمر خویش را در سرگردانی، ناامنی و تنگدستی در جست و جوی پناهگاهی تازه گذراند.
    ابن هباریه که از بیم جان خود بغداد را ترک کرده بود چندی در شهرهای گوناگون عراق سرگردان بود و سپس به اصفهان رفت. در اصفهان گویا با مساعدت ابوالفرج یحیی بن ‌تلمیذ مورد حمایت خواجه نظام‌الملک قرار گرفت و به ستایش وی پرداخت. گرچه اطرافیان وزیر با او بر سر مهر نبودند، وی از عنایت خواجه نظام‌الملک برخوردار بود و در نعمت و آسایش می‌زیست. این نیکبختی دیری نپایید و ابن ‌هباریه قربانی رقابت میان خواجه نظام الملک و ابن ‌دارست گردید، بدین‌سان که بر اثر تحریک ابن ‌دارست به هجو ولی نعمت خویش پرداخت. نظام الملک ظاهراً از این گناه وی درگذشت و حتی بر اکرام خویش نسبت به او بیفزود، تا آنجا که به گزارش ابن ‌جوزی 500 دینار نیز به وی صله پرداخت، اما او بار دیگر نظام الملک را هجو کرد. این بار وزیر به کشتن او فرمان داد و ابن ‌هباریه به محمد بن ‌ثابت خجندی پناه برد. خجندی در مجلس مناظره‌ای که با حضور فقیهان در برابر نظام الملک تشکیل می‌شد، به شفاعت از وی پرداخت و وزیر بار دیگر از گناه وی درگذشت و ابن ‌هباریه ظاهراً، برای جبران آنچه گذشته بود، قصیده‌ای را که در ستایش وی سروده بود، بخواند، اما تملّق کفرآمیز وی بار دیگر خشم ممدوح را برانگیخت. از این پس وی چندی از عمر خویش را در سرگردانی، ناامنی و تنگدستی در جست و جوی پناهگاهی تازه گذراند.  


    خلیفه بغداد بی‌خردتر از آن بود که شاعر بدو پناه برد. ابن ‌دارست نیز که به سبب دوستی با ابن ‌هباریه از عنایت خواجه محروم مانده بود، چندان گشاده دست نبود که نیازهای شاعر را برآورده سازد. از همه مهم‌تر، شاعر به بددینی و بدزبانی شهرت یافته بود. از این‌رو در قصیده سینیّه‌ای همه قدرتمندان روزگار خویش را به باد ناسزا گرفت و سپس از اصفهان قصد کرمان کرد. در کرمان به ستایش ایرانشاه سلجوقی و مکرم بن ‌علاء وزیر پرداخت.
    خلیفه بغداد بی‌خردتر از آن بود که شاعر بدو پناه برد. ابن ‌دارست نیز که به سبب دوستی با ابن ‌هباریه از عنایت خواجه محروم مانده بود، چندان گشاده دست نبود که نیازهای شاعر را برآورده سازد. از همه مهم‌تر، شاعر به بددینی و بدزبانی شهرت یافته بود. از این‌رو در قصیده سینیّه‌ای همه قدرتمندان روزگار خویش را به باد ناسزا گرفت و سپس از اصفهان قصد کرمان کرد. در کرمان به ستایش ایرانشاه سلجوقی و مکرم بن ‌علاء وزیر پرداخت.  


    اقامت او در کرمان اگر چه مصادف با سالهای پایان عمر وی بود، چندان پربار است که از وی چهره‌ای تازه ارائه می‌دهد، بهترین آثار وی که همه اهمیت او مرهون آنهاست، در کرمان و در همین سالها پدید آمدند.  
    اقامت او در کرمان اگر چه مصادف با سالهای پایان عمر وی بود، چندان پربار است که از وی چهره‌ای تازه ارائه می‌دهد، بهترین آثار وی که همه اهمیت او مرهون آنهاست، در کرمان و در همین سالها پدید آمدند.  
    خط ۷۵: خط ۷۴:
    شاید بتوان گفت که ابن ‌هباریه به رغم شهرت به فساد اخلاق، ستایش‌های اغراق‌آمیز از قدرتمندان و نیز بدزبانی، نشانه‌هایی از آزادگی و خردمندی را نیز در وجود خویش داشته است. وی در یکی از اشعار خود از اینکه ناگزید بوده است، آبرو و نیز ظرافت هنر خویش را دست مایه معیشت سازد، نالیده است. همچنین در روزگار اقامت در بغداد از اینکه می‌دیده است شهر بغداد با همه زیبایی‌هایش مسکن توانگران بی‌خردی است که همه اسباب خوشگذرانی خود را در آن می‌یابند د، اما از جوانمردی و انسانیت در آن خبری نیست، شکوه کرده است. این چهره وی در یکی از آثار او نیز که تاریخ تألیف آن روشن نیست، آشکار است.  
    شاید بتوان گفت که ابن ‌هباریه به رغم شهرت به فساد اخلاق، ستایش‌های اغراق‌آمیز از قدرتمندان و نیز بدزبانی، نشانه‌هایی از آزادگی و خردمندی را نیز در وجود خویش داشته است. وی در یکی از اشعار خود از اینکه ناگزید بوده است، آبرو و نیز ظرافت هنر خویش را دست مایه معیشت سازد، نالیده است. همچنین در روزگار اقامت در بغداد از اینکه می‌دیده است شهر بغداد با همه زیبایی‌هایش مسکن توانگران بی‌خردی است که همه اسباب خوشگذرانی خود را در آن می‌یابند د، اما از جوانمردی و انسانیت در آن خبری نیست، شکوه کرده است. این چهره وی در یکی از آثار او نیز که تاریخ تألیف آن روشن نیست، آشکار است.  


    گزارش مآخذ درباره خبث لسان وی و هجو همه مردم حتی پدر و مادر خویش را باید در شمار گزارش‌های سنتی و داوری‌های رایج درباره اینگونه شاعران دانست. احتمالاً قصیده سینیّه وی در هجو نظام الملک، ملکشاه، ابوالغنائم، خلیفه مقتدی و دیگر قدرتمندان موجب چنین شهرتی گردیده است. حتی شعر رکیک وی خطاب به بارع دبّاس را نیز که برخی نقل همه آن را دور از شرم پنداشته‌اند، باید نوعی شوخی بین دو دوست صاحب ذوق دانست، چنانکه بارع نیز پاسخی درخور به آن داده است، اما همین شعر نیز هنگامی سروده شده که بارع در کسوت صاحب مقامی، از دیدار با وی تن زد و یا ابن ‌هباریه به سبب اشتغال بارع به مهمات شغل خود، از دیدار وی محروم گردید.  
    گزارش مآخذ درباره خبث لسان وی و هجو همه مردم حتی پدر و مادر خویش را باید در شمار گزارش‌های سنتی و داوری‌های رایج درباره اینگونه شاعران دانست. احتمالاً قصیده سینیّه وی در هجو نظام الملک، ملکشاه، ابوالغنائم، خلیفه مقتدی و دیگر قدرتمندان موجب چنین شهرتی گردیده است. حتی شعر رکیک وی خطاب به بارع دبّاس را نیز که برخی نقل همه آن را دور از شرم پنداشته‌اند، باید نوعی شوخی بین دو دوست صاحب ذوق دانست، چنانکه بارع نیز پاسخی درخور به آن داده است، اما همین شعر نیز هنگامی سروده شده که بارع در کسوت صاحب مقامی، از دیدار با وی تن زد و یا ابن ‌هباریه به سبب اشتغال بارع به مهمات شغل خود، از دیدار وی محروم گردید.  


    ==مذهب==
    ==مذهب==
    مآخذ کهن درباره مذهب ابن ‌هباریه سکوت اختیار کرده‌اند. تنها ابن ‌جوزی به رثای وی درباره امام حسین(ع) اشاره کرده است ، اما قمی وی را شیعه دانسته و گزارشی از حضور وی بر تربت امام حسین(ع) و گریستن وی بر خاندان [[امام علی علیه‌السلام|علی بن ‌ابی‌طالب(ع)]] و نیز مرثیه‌های او به دست داده است که قابل تأمل است.  
    مآخذ کهن درباره مذهب ابن ‌هباریه سکوت اختیار کرده‌اند. تنها ابن ‌جوزی به رثای وی درباره امام حسین(ع) اشاره کرده است، اما قمی وی را شیعه دانسته و گزارشی از حضور وی بر تربت امام حسین(ع) و گریستن وی بر خاندان [[امام علی علیه‌السلام|علی بن ‌ابی‌طالب(ع)]] و نیز مرثیه‌های او به دست داده است که قابل تأمل است.  


    ==وفات==
    ==وفات==
    خط ۸۹: خط ۸۸:
    نسخه‌های متعددی که از الصادح و الباغم موجود است و نیز چاپهای مکرر آن، نشانه آن است که این کتاب همواره مورد علاقه مردم بوده است. برخی از ادیبان نیز به آن توجه نشان داده‌اند، ازجمله ابن ‌حجّه حموی آن را با عنوان تغریدات الصباح مختصر کرده و ابن ‌حلوانی با اقتباس از آن، اثر دیگرش با عنوان الناغم من الصادح والباغم فراهم آورده است.  
    نسخه‌های متعددی که از الصادح و الباغم موجود است و نیز چاپهای مکرر آن، نشانه آن است که این کتاب همواره مورد علاقه مردم بوده است. برخی از ادیبان نیز به آن توجه نشان داده‌اند، ازجمله ابن ‌حجّه حموی آن را با عنوان تغریدات الصباح مختصر کرده و ابن ‌حلوانی با اقتباس از آن، اثر دیگرش با عنوان الناغم من الصادح والباغم فراهم آورده است.  


    #نظم رساله فلسفی و عرفانی [[حي بن یقظان|حی بن ‌یقظان]] [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‌سینا]] ازمهم‌ترین اثار ابن ‌هباریه که احتمالاً آن نیز در همین دوره سروده شده است. این ‌منظومه گاه به خود [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‌سینا]] نسبت داده شده است، اما در آغاز نسخه‌ای از این اثر که در استانبول موجود است، اشاره شده است که از ابن ‌هباریه درخواست شد تا رساله حی بن ‌یقظان ابن ‌سینا را به نظم درآورد و او به سبب ناآشنایی به معانی آن از این درخواست سرباز زد، اما سرانجام بر سبیل آزمایش به نظم رساله همّت گماشت. این منظومه در 154 بیت است که تقریباً با رساله منثور [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‌سینا]] مطابق است.  
    #نظم رساله فلسفی و عرفانی [[حي بن یقظان|حی بن ‌یقظان]] [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‌سینا]] ازمهم‌ترین اثار ابن ‌هباریه که احتمالاً آن نیز در همین دوره سروده شده است. این ‌منظومه گاه به خود [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‌سینا]] نسبت داده شده است، اما در آغاز نسخه‌ای از این اثر که در استانبول موجود است، اشاره شده است که از ابن ‌هباریه درخواست شد تا رساله حی بن ‌یقظان ابن ‌سینا را به نظم درآورد و او به سبب ناآشنایی به معانی آن از این درخواست سرباز زد، اما سرانجام بر سبیل آزمایش به نظم رساله همّت گماشت. این منظومه در 154 بیت است که تقریباً با رساله منثور [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‌سینا]] مطابق است.  


    افزون بر آثاری که یاد شد، کتابهای زیر نیز در شمار آثار ابن ‌هباریه است:  
    افزون بر آثاری که یاد شد، کتابهای زیر نیز در شمار آثار ابن ‌هباریه است:  
    خط ۱۱۰: خط ۱۰۹:


    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    [https://www.cgie.org.ir/fa/article/226095/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%87%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%87 سیدی، سید محمد، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.]
    [https://www.cgie.org.ir/fa/article/226095/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%87%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%87 سیدی، سید محمد، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.]


    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==
    خط ۱۱۶: خط ۱۱۵:


    [[رده:زندگی‌نامه]]  
    [[رده:زندگی‌نامه]]  
    [[رده:مقالات بازبینی نشده2]]
    [[رده:مقالات بازبینی شده2 خرداد 1402]]
    [[رده:فاقد کد پدیدآور]]
    [[رده:فاقد کد پدیدآور]]
    [[رده:مقالات نوشته شده خرداد 1402 فاضل گرنه‌زاده]]
    [[رده:مقالات نوشته شده خرداد 1402 فاضل گرنه‌زاده]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۳

    ابن ‌هباریه، محمد بن ‌محمد
    NUR12839.jpg
    نام کاملابن ‌هَبّاریّه، ابویعلی محمد، ملقب به نظام‌الدین
    لقبنظام الدین
    نام پدرمحمد
    ولادتحدود 414ق
    رحلت509
    مذهبشیعه
    اطلاعات علمی
    معاصرینمالک بانیاسی و ابوجعفر مسلمه
    برخی آثارنتائج الفطنة فی نظم کلیلة و دمنة،

    ابن ‌هَبّاریّه، ابویعلی محمد، ملقب به نظام‌الدین (ح 414-509ق/1023-1115م)، شاعر هجو سرای عرب در عهد سلجوقیان. هبار نام جد مادری او بوده است.

    زادگاه

    مآخذ موجود همه گزارش‌هایی یکسان را که غالباً از عمادالدین کاتب گرفته‌اند، درباره او تکرار کرده‌اند، از این گزارش‌ها چنین بر می‌آید که وی در بغداد زاده شده. ابن ‌حجر که منبع اطلاعات او را درباره ابن ‌هباریه نمی‌دانیم، آگاهی بیشتری درباره وی به دست داده است، اما وی زادگاه ابن ‌هباریه را آذربایجان دانسته که البته صحت آن بسیار بعید می‌نماید، اگرچه این نظر را برخی از پژوهشگران معاصر پذیرفته‌اند، درست‌تر آن است که آذربایجان را تصحیف درزیجان، روستایی از توابع بغداد بدانیم.

    ویژگی‌های شعر او

    زبان شعر ابن ‌هباریه استوار، روشن و غالباً به دور از هرگونه پیچیدگی است. در آثار وی، آنچه در دست داریم، گرایشی به کلام عامیانه دیده نمی‌شود و کلمات فارسی این آثار که برخی در دوران عباسی به عربی راه یافته، هیچ کدام نوظهور نیستند. در هجا وی را بیشتر می‌توان با ابن ‌عنین در یک صف نهاد تا ابن ‌معذل که به هجو مردم عادی می‌پرداخته است.

    وی که به شهادت کتابهایش هرگز جانب علم را فرو نگذاشت، از آنجا که ذوق و پسند عامه را مایل به هزل یافت، چندی نگذشت که شعر خویش را به سُخف و مجون درآمیخت و ابن ‌حجاج را که استاد اشعار سخیف بود، به پیشوایی برگزید و اگرچه هرگز به پای او نرسید، در مقام شایسته‌ترین جانشین وی، ادامه دهنده یکی از دو گرایش مهم ادب عربی در عهد سلجوقی گردید.

    اگرچه سروده‌های سُخف‌آمیز ابن ‌هباربه برای روشن ساختن گوشه‌هایی از زندگی اجتماعی و ذوق و سلیقه مردم روزگار وی به کار می‌آید و از دست رفتن دیوان وی که به 3 یا 4 مجلد می‌رسیده است، از این دیدگاه تأسف‌بار است، احتمالاً این جنبه شعر او از تازگی و اهمیت چندانی برخوردار نبوده و اگر همه دیوان وی نیز که غالب آن اشعار سخیف بوده است، بر جای می‌ماند، چه بسا، تنها فایده آن این بود که ابن ‌حجاج دیگری در ادب عرب پدید می‌آمد.

    اما جنبه بااهمیت‌تر شعر ابن ‌هباریه، هجاهای اوست که باتوجه به آنچه از آنها در دست است و نیز گزارش منابع موجود، همه درباره قدرتمندان و فرمانروایان بوده است. وی در آغاز به ستایش آنان پرداخت، اما چون ظاهراً از این ستایش‌ها طرفی نبست، به هجا روی آورد و این هجاها گاه به گونه‌ای باج‌خواهی تبدیل می‌شد.

    زندگانی

    ابن ‌هباریه چندی در بغداد با اهل علم نشست و برخاست کرد و در مجلسی تنی چند از آنان، از جمله مالک بانیاسی و ابوجعفر مسلمه شرکت جست و سرانجام در نقد شعر و علم انساب چیره‌دست شد، اما ملازمت اهل علم او را از میگساری در میخانه‌های قُطْرَبُّل باز نداشت.

    نخستین قربانیان هجاهای وی، خاندان جهیری، احتمالاً نخستین ممدوحان او بودند که نمونه جالب توجه آن را برخی مآخذ گزارش کرده‌اند. وی دامنه هرزه‌گویی‌های خود را به این خاندان منحصر نساخت و قدرتمندان دیگر را نیز چندان به ریشخند گرفت تا خون وی را مباح دانستند.

    ابن هباریه که از بیم جان خود بغداد را ترک کرده بود چندی در شهرهای گوناگون عراق سرگردان بود و سپس به اصفهان رفت. در اصفهان گویا با مساعدت ابوالفرج یحیی بن ‌تلمیذ مورد حمایت خواجه نظام‌الملک قرار گرفت و به ستایش وی پرداخت. گرچه اطرافیان وزیر با او بر سر مهر نبودند، وی از عنایت خواجه نظام‌الملک برخوردار بود و در نعمت و آسایش می‌زیست. این نیکبختی دیری نپایید و ابن ‌هباریه قربانی رقابت میان خواجه نظام الملک و ابن ‌دارست گردید، بدین‌سان که بر اثر تحریک ابن ‌دارست به هجو ولی نعمت خویش پرداخت. نظام الملک ظاهراً از این گناه وی درگذشت و حتی بر اکرام خویش نسبت به او بیفزود، تا آنجا که به گزارش ابن ‌جوزی 500 دینار نیز به وی صله پرداخت، اما او بار دیگر نظام الملک را هجو کرد. این بار وزیر به کشتن او فرمان داد و ابن ‌هباریه به محمد بن ‌ثابت خجندی پناه برد. خجندی در مجلس مناظره‌ای که با حضور فقیهان در برابر نظام الملک تشکیل می‌شد، به شفاعت از وی پرداخت و وزیر بار دیگر از گناه وی درگذشت و ابن ‌هباریه ظاهراً، برای جبران آنچه گذشته بود، قصیده‌ای را که در ستایش وی سروده بود، بخواند، اما تملّق کفرآمیز وی بار دیگر خشم ممدوح را برانگیخت. از این پس وی چندی از عمر خویش را در سرگردانی، ناامنی و تنگدستی در جست و جوی پناهگاهی تازه گذراند.

    خلیفه بغداد بی‌خردتر از آن بود که شاعر بدو پناه برد. ابن ‌دارست نیز که به سبب دوستی با ابن ‌هباریه از عنایت خواجه محروم مانده بود، چندان گشاده دست نبود که نیازهای شاعر را برآورده سازد. از همه مهم‌تر، شاعر به بددینی و بدزبانی شهرت یافته بود. از این‌رو در قصیده سینیّه‌ای همه قدرتمندان روزگار خویش را به باد ناسزا گرفت و سپس از اصفهان قصد کرمان کرد. در کرمان به ستایش ایرانشاه سلجوقی و مکرم بن ‌علاء وزیر پرداخت.

    اقامت او در کرمان اگر چه مصادف با سالهای پایان عمر وی بود، چندان پربار است که از وی چهره‌ای تازه ارائه می‌دهد، بهترین آثار وی که همه اهمیت او مرهون آنهاست، در کرمان و در همین سالها پدید آمدند.

    ابن ‌هباریه در این آثار، دیگر آن شاعر هرزه درای بدزبان نیست که پوشیده‌ترین و شرم‌آورترین معانی را در شعر خویش می‌گنجانید، بلکه در کسوت خردمندی که دل نگران ارزش‌های اخلاقی روزگار خویش است، ظاهر می‌گردد. از این روی آثار این دوره از زندگی وی مشحون از اندرزهای اخلاقی است.

    خصوصیات اخلاقی

    شاید بتوان گفت که ابن ‌هباریه به رغم شهرت به فساد اخلاق، ستایش‌های اغراق‌آمیز از قدرتمندان و نیز بدزبانی، نشانه‌هایی از آزادگی و خردمندی را نیز در وجود خویش داشته است. وی در یکی از اشعار خود از اینکه ناگزید بوده است، آبرو و نیز ظرافت هنر خویش را دست مایه معیشت سازد، نالیده است. همچنین در روزگار اقامت در بغداد از اینکه می‌دیده است شهر بغداد با همه زیبایی‌هایش مسکن توانگران بی‌خردی است که همه اسباب خوشگذرانی خود را در آن می‌یابند د، اما از جوانمردی و انسانیت در آن خبری نیست، شکوه کرده است. این چهره وی در یکی از آثار او نیز که تاریخ تألیف آن روشن نیست، آشکار است.

    گزارش مآخذ درباره خبث لسان وی و هجو همه مردم حتی پدر و مادر خویش را باید در شمار گزارش‌های سنتی و داوری‌های رایج درباره اینگونه شاعران دانست. احتمالاً قصیده سینیّه وی در هجو نظام الملک، ملکشاه، ابوالغنائم، خلیفه مقتدی و دیگر قدرتمندان موجب چنین شهرتی گردیده است. حتی شعر رکیک وی خطاب به بارع دبّاس را نیز که برخی نقل همه آن را دور از شرم پنداشته‌اند، باید نوعی شوخی بین دو دوست صاحب ذوق دانست، چنانکه بارع نیز پاسخی درخور به آن داده است، اما همین شعر نیز هنگامی سروده شده که بارع در کسوت صاحب مقامی، از دیدار با وی تن زد و یا ابن ‌هباریه به سبب اشتغال بارع به مهمات شغل خود، از دیدار وی محروم گردید.

    مذهب

    مآخذ کهن درباره مذهب ابن ‌هباریه سکوت اختیار کرده‌اند. تنها ابن ‌جوزی به رثای وی درباره امام حسین(ع) اشاره کرده است، اما قمی وی را شیعه دانسته و گزارشی از حضور وی بر تربت امام حسین(ع) و گریستن وی بر خاندان علی بن ‌ابی‌طالب(ع) و نیز مرثیه‌های او به دست داده است که قابل تأمل است.

    وفات

    درباره تاریخ مرگ ابن ‌هباریه نیز میان مآخذ کهن اختلاف بسیار است، چنانکه مرگ وی را در سالهای پس از 490 و پیش از 504 و 509ق دانسته، اما بیشتر آنها 509ق را صحیح دانسته‌اند. از سوی دیگر ابن ‌حجر تنها مأخذی است که به‌طور دقیق، به طول عمر و نیز وفات وی اشاره کرده و 509ق را برگزیده است.

    آثار

    1. نتائج الفطنة فی نظم کلیلة و دمنة، این کتاب از مهم‌ترین آثار ابن ‌هباریه که یکی از نمونه‌های شاخص شعر تعلیمی در این دوره به‌شمار می‌آید. این کتاب که به ادعای خود وی تنها در 10 روز به نظم درآمده، برای اهدا به مجدالملک وزیر برکیارق سروده شده و توسط دوست و حامی شاعر، ابوالفرج یحیی بن ‌تلمیذ، روز عید نوروز به وی تقدیم شده است. با آنکه سبب اهدای کتاب و نام مجدالملک در مقدمه منظومه آمده است، به گفته طاهر شاعر ادعا کرده است که روزگار خویش هیچ‌کس را شایسته آن نیافته که کتاب خود را به وی اهدا کند و از این‌رو تنها انگیزه او در سرودن آن، جاودانه ساختن یاد خویش بوده است.
    2. الصادح والباغم، این اثر منظومه‌ای است در 000‘2 بیت و شامل حکایت‌های اخلاقی است که به شیوه کلیله و دمنه از زبان جانوران نقل شده و ابن ‌هباریه هنر قصه‌‌پردازی خویش را در آن نشان داده و به گفته خود وی 10 سال از عمر خویش را بر سر سرودن آن نهاده است. جنبه اخلاقی این کتاب که شاعر در آن اندیشه‌ها و تجربه‌های خویش را در قالب حکایت‌های گوناگون به نظم کشیده، بسیار بیشتر از اثر پیشین است. با این حال، کتاب از دو دیدگاه دارای اهمیت است، نخست آنکه رفتار اجتماعی و ضعف‌های اخلاقی مردم هم‌روزگار وی در آن بازتاب یافته است، دیگر آنکه کتاب بیانگر اخلاق سیاسی حاکم بر جامعه آن روز است. موضوع اخیر در دو فصل کتاب با عنوانهای «فی صحبه السلطان» و «فی واجبات السلطان» قابل بررسی است.

    نسخه‌های متعددی که از الصادح و الباغم موجود است و نیز چاپهای مکرر آن، نشانه آن است که این کتاب همواره مورد علاقه مردم بوده است. برخی از ادیبان نیز به آن توجه نشان داده‌اند، ازجمله ابن ‌حجّه حموی آن را با عنوان تغریدات الصباح مختصر کرده و ابن ‌حلوانی با اقتباس از آن، اثر دیگرش با عنوان الناغم من الصادح والباغم فراهم آورده است.

    1. نظم رساله فلسفی و عرفانی حی بن ‌یقظان ابن ‌سینا ازمهم‌ترین اثار ابن ‌هباریه که احتمالاً آن نیز در همین دوره سروده شده است. این ‌منظومه گاه به خود ابن ‌سینا نسبت داده شده است، اما در آغاز نسخه‌ای از این اثر که در استانبول موجود است، اشاره شده است که از ابن ‌هباریه درخواست شد تا رساله حی بن ‌یقظان ابن ‌سینا را به نظم درآورد و او به سبب ناآشنایی به معانی آن از این درخواست سرباز زد، اما سرانجام بر سبیل آزمایش به نظم رساله همّت گماشت. این منظومه در 154 بیت است که تقریباً با رساله منثور ابن ‌سینا مطابق است.

    افزون بر آثاری که یاد شد، کتابهای زیر نیز در شمار آثار ابن ‌هباریه است:

    آثار خطی

    1. فلک المعالی، کتابی است شامل پند و اندرز، در قالب حکایت‌های منظوم و منثور. این کتاب در 12 فصل تنظیم شده و نسخه‌ای از آن در ایاصوفیه موجود است.

    آثار یافت نشده

    1. دیوان
    2. ذکر الذکر و فضل الشعر
    3. کتابی در رد ابومحمد الغندجانی
    4. زجر النابح، در دفاع از ابوالعلاء و تأیید سقط الزند
    5. کتاب اللقائط
    6. مجانین العقلاء
    7. المجدی، که گفته‌اند آن را برای مجدالملک تألیف کرده است.
    8. نزهه الاحیاء، که منظومه‌ای ادبی بوده است و نیز ارجوزه‌ای در ذم مدارس و خانقاه‌ها [۱].

    پانویس

    1. سیدی، سید محمد، ج5، ص 99-102

    منابع مقاله

    سیدی، سید محمد، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.

    وابسته‌ها