سرخسی، احمد بن طیب: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'عبد اللّه' به 'عبداللّه') |
||
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
}} | }} | ||
'''ابوالعباس احمد بن محمد بن مروان بن طیب سرخسى''' (؟- | '''ابوالعباس احمد بن محمد بن مروان بن طیب سرخسى''' (؟- 286ه ق) معروف به «ابن الفرائقى»، یکى از فلاسفه قرن سوم هجرى و از برجستهترین شاگردان فیلسوف کندى. | ||
معلومات و اطلاعات و فرهنگ عمومى او بسیار متنوع بود زیرا او به فلسفه و ریاضیات و نجوم و طب و موسیقى و منطق و همچنین به شیمى و جغرافیا و تاریخ و حدیث و ادب و علم شریعت مىپرداخت. قفطى در مورد او مىگوید «احمد بن طیب یکى از متفننان در علوم فلسفى و نیز در بسیارى از علوم قدما و عرب بود و نیز مردى بسیار خوشفهم و خوشقریحه و خوشبیان و بلیغ بود و تألیفات و تصنیفات نیکویى داشت. | معلومات و اطلاعات و فرهنگ عمومى او بسیار متنوع بود زیرا او به فلسفه و ریاضیات و نجوم و طب و موسیقى و منطق و همچنین به شیمى و جغرافیا و تاریخ و حدیث و ادب و علم شریعت مىپرداخت. قفطى در مورد او مىگوید «احمد بن طیب یکى از متفننان در علوم فلسفى و نیز در بسیارى از علوم قدما و عرب بود و نیز مردى بسیار خوشفهم و خوشقریحه و خوشبیان و بلیغ بود و تألیفات و تصنیفات نیکویى داشت. | ||
تألیفات گرانبهایى در موسیقى و منطق و علوم دیگر دارد که با عباراتى شیرین و در کمال اختصار نوشته شده است. » | تألیفات گرانبهایى در موسیقى و منطق و علوم دیگر دارد که با عباراتى شیرین و در کمال اختصار نوشته شده است.» | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
او نخست معلم المعتضد، خلیفه عباسى بود، سپس ندیم او و از نزدیکان او شد. معتضد اسرار خود را به او مىگفت و با او در امور مملکت مشورت مىکرد. | او نخست معلم المعتضد، خلیفه عباسى بود، سپس ندیم او و از نزدیکان او شد. معتضد اسرار خود را به او مىگفت و با او در امور مملکت مشورت مىکرد. | ||
وى با آنکه معلم و ندیم و مستشار معتضد بود، دیرى نپایید که به دستور معتضد کشته شد (محرم 286 هجرى). علت این امر افشاى سرى بود که به قاسم بن | وى با آنکه معلم و ندیم و مستشار معتضد بود، دیرى نپایید که به دستور معتضد کشته شد (محرم 286 هجرى). علت این امر افشاى سرى بود که به قاسم بن عبداللّه وزیر و بدر غلام او ارتباط داشت و قاسم با حیله و تزویر به راز مزبور دستیافت و در نتیجه معتضد او را به آن دو نفر سپرد و آنها، هم اموال او را مصادره کردند و هم او را به زندان و سیاهچال انداختند. | ||
چون معتضد به قصد فتح «آمد» و جنگ با احمد بن عیسى بن شیخ بیرون شد جمعى از خوارج و گروهى از دیگر زندانیان از سیهچالها گریختند، مونس فحل که رئیس پلیس و جانشین معتضد در اداره پایتخت بود آنها را مجددا دستگیر کرد و به زندان افکند. احمد جزء فراریان از زندان نبود و ازاینرو امیدوار بود که همین عمل مایه نجات او شود ولى این کار منجر به کشته شدن او شد چون معتضد به قاسم وزیر دستور داد تا صورتى از نامهاى اشخاصى را که باید کشته شوند تهیه کند و بحضور بیاورد تا از فکر آنها آسودهخاطر شود. | چون معتضد به قصد فتح «آمد» و جنگ با احمد بن عیسى بن شیخ بیرون شد جمعى از خوارج و گروهى از دیگر زندانیان از سیهچالها گریختند، مونس فحل که رئیس پلیس و جانشین معتضد در اداره پایتخت بود آنها را مجددا دستگیر کرد و به زندان افکند. احمد جزء فراریان از زندان نبود و ازاینرو امیدوار بود که همین عمل مایه نجات او شود ولى این کار منجر به کشته شدن او شد چون معتضد به قاسم وزیر دستور داد تا صورتى از نامهاى اشخاصى را که باید کشته شوند تهیه کند و بحضور بیاورد تا از فکر آنها آسودهخاطر شود. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
==مذهب== | ==مذهب== | ||
استاد احمد فهمى محمد در تعلیقه خود بر ملل و نحل مىگوید احمد بن طیب همان کسى است که معتضد را واداشت تا معاویه را بر منبرها دشنام گوید و به تمامى شهرها بخشنامهیى بفرستد و در آن بخشنامه چنین آمده است که کسى را اختلاف نیست که آیه وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ درباره بنى امیه نازل شده است. همچنین در حدیث مشهور آمده است که معاویه در تابوتى از آتش در پایینترین قسمت از جهنم قرار گرفته است و همى فریاد مىکشد یا حنان یا منان، و در پاسخ او گفته مىشود: «اکنون توبه مىکنى با آنکه در گذشته نافرمانى مىکردى و از مفسدان بودى. » استاد احمد فهمى در دنباله این مطلب، مىنویسد «این حدیث ساختگى و مجعول است. اگر احمد بن طیب، خود آن را جعل نکرده نگردانیدیم خوابى که ترا نمودیم مگر آزمایشى مردم را و آن درخت نکوهیده در قرآن و مىترسانیم ایشان را (ولى) این ترساندن نمىافزاید مگر سرکشى بزرگ ایشان را. » | استاد احمد فهمى محمد در تعلیقه خود بر ملل و نحل مىگوید احمد بن طیب همان کسى است که معتضد را واداشت تا معاویه را بر منبرها دشنام گوید و به تمامى شهرها بخشنامهیى بفرستد و در آن بخشنامه چنین آمده است که کسى را اختلاف نیست که آیه وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ درباره بنى امیه نازل شده است. همچنین در حدیث مشهور آمده است که معاویه در تابوتى از آتش در پایینترین قسمت از جهنم قرار گرفته است و همى فریاد مىکشد یا حنان یا منان، و در پاسخ او گفته مىشود: «اکنون توبه مىکنى با آنکه در گذشته نافرمانى مىکردى و از مفسدان بودى.» استاد احمد فهمى در دنباله این مطلب، مىنویسد «این حدیث ساختگى و مجعول است. اگر احمد بن طیب، خود آن را جعل نکرده نگردانیدیم خوابى که ترا نمودیم مگر آزمایشى مردم را و آن درخت نکوهیده در قرآن و مىترسانیم ایشان را (ولى) این ترساندن نمىافزاید مگر سرکشى بزرگ ایشان را.» | ||
در تفسیر این آیه گفتهاند: پیامبر (ص) در خواب چنان دید که جمعى از بوزینگان بر منبرش بالا مىروند و مردم را از اسلام به کفر برمىگردانند. سخت دلگیر شد پس جبرئیل آن حضرت را آگاه کرد که این اشاره است به بنى امیه و بوزینگان آنان هستند که محراب و منبر تو را غصب مىکنند و هزار ماه در تصرف خواهند داشت. | در تفسیر این آیه گفتهاند: پیامبر(ص) در خواب چنان دید که جمعى از بوزینگان بر منبرش بالا مىروند و مردم را از اسلام به کفر برمىگردانند. سخت دلگیر شد پس جبرئیل آن حضرت را آگاه کرد که این اشاره است به بنى امیه و بوزینگان آنان هستند که محراب و منبر تو را غصب مىکنند و هزار ماه در تصرف خواهند داشت. | ||
در تبیان و مجمع البیان به روایت از امام محمد باقر(ع) شجره ملعونه، به «بنى امیه» تفسیر شده ولى بعض اهل سنت خواب را به فتح مکه تفسیر کرده و شجره ملعونه را درخت زقوم گفتهاند که در آتش مىروید اما بعض دیگر چون امام ثعلبى و امام فخر رازى و طبرى و قرطبى و حاکم نیشابورى و سیوطى و ابن ابى حاتم و خطیب بغدادى و ابن مردویه و مقریزى و بیهقى و شوکانى و آلوسى از مفسران و علماى اهل سنت، - و نه به تعبیر استاد احمد فهمى، یکى دیگر از رافضیان: - از ابن عباس (معروف به حبر امت) و دیگران روایت کردهاند که مراد از شجره ملعونه در قرآن «بنى امیه» هستند و موضوع خواب را نیز به تمامى آوردهاند. ویراستار باشد قطعا یکى دیگر از رافضیان آن را جعل کرده است. » | در تبیان و مجمع البیان به روایت از امام محمد باقر(ع) شجره ملعونه، به «بنى امیه» تفسیر شده ولى بعض اهل سنت خواب را به فتح مکه تفسیر کرده و شجره ملعونه را درخت زقوم گفتهاند که در آتش مىروید اما بعض دیگر چون امام ثعلبى و امام فخر رازى و طبرى و قرطبى و حاکم نیشابورى و سیوطى و ابن ابى حاتم و خطیب بغدادى و ابن مردویه و مقریزى و بیهقى و شوکانى و آلوسى از مفسران و علماى اهل سنت، - و نه به تعبیر استاد احمد فهمى، یکى دیگر از رافضیان: - از ابن عباس (معروف به حبر امت) و دیگران روایت کردهاند که مراد از شجره ملعونه در قرآن «بنى امیه» هستند و موضوع خواب را نیز به تمامى آوردهاند. ویراستار باشد قطعا یکى دیگر از رافضیان آن را جعل کرده است.» | ||
از مجموع این مطالب مىتوان دریافت که سرخسى شیعه بوده و آنچه به معتضد گفته است ناشى از روح تشیع اوست. همچنانکه احمد فهمى نیز این نکته را دریافته است و شاید شیعه بودن او نیز در اثر تلقین و عقیده استادش کندى بوده است. همچنین سخت محتمل است که نامهاى که معتضد در آن دستور لعن معاویه را صادر کرد و مىخواست آن را به پایتختهاى ممالک اسلامى بخشنامه کند از انشاى همین ابن طیب باشد زیرا روابط او با معتضد بسیار صمیمانه بود و مثل دو دوست بودند. به علاوه شارحان حال او همگى به بلاغت او، و آنکه در نحو و شعر یگانه بود اشاره کردهاند، همچنین در شرح حال او نوشتهاند که به سماع حدیث پرداخت و احادیثى نیز از او روایت شده است. این نامه معتضد نامهاى مفصل است که ابن ابى الحدید در جلد سوم شرح نهج البلاغة، صفحه 442- 445 به اختصار از تاریخ طبرى نقل کرده است. | از مجموع این مطالب مىتوان دریافت که سرخسى شیعه بوده و آنچه به معتضد گفته است ناشى از روح تشیع اوست. همچنانکه احمد فهمى نیز این نکته را دریافته است و شاید شیعه بودن او نیز در اثر تلقین و عقیده استادش کندى بوده است. همچنین سخت محتمل است که نامهاى که معتضد در آن دستور لعن معاویه را صادر کرد و مىخواست آن را به پایتختهاى ممالک اسلامى بخشنامه کند از انشاى همین ابن طیب باشد زیرا روابط او با معتضد بسیار صمیمانه بود و مثل دو دوست بودند. به علاوه شارحان حال او همگى به بلاغت او، و آنکه در نحو و شعر یگانه بود اشاره کردهاند، همچنین در شرح حال او نوشتهاند که به سماع حدیث پرداخت و احادیثى نیز از او روایت شده است. این نامه معتضد نامهاى مفصل است که ابن ابى الحدید در جلد سوم شرح نهج البلاغة، صفحه 442- 445 به اختصار از تاریخ طبرى نقل کرده است. | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
# المسائل. | # المسائل. | ||
# فضائل بغداد و اخبارها. | # فضائل بغداد و اخبارها. | ||
# الطبیخ، این کتاب را برحسب روزها و | # الطبیخ، این کتاب را برحسب روزها و ماههاى سال براى معتضد عباسى نوشته است. | ||
# زاد المسافر و خدمة الملوک. | # زاد المسافر و خدمة الملوک. | ||
# مقالهاى بنام مقالة من ادب الملوک. | # مقالهاى بنام مقالة من ادب الملوک. | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
نعمه، عبدالله، فلاسفه شیعه، ترجمه جعفر غضبان، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب | نعمه، عبدالله، فلاسفه شیعه، ترجمه جعفر غضبان، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، جاپ یکم، 1367ش. | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۸
احمد بن طیب سرخسى | |
---|---|
نام کامل | ابوالعباس احمد بن محمد بن مروان بن طیب سرخسى |
رحلت | 286ق |
ابوالعباس احمد بن محمد بن مروان بن طیب سرخسى (؟- 286ه ق) معروف به «ابن الفرائقى»، یکى از فلاسفه قرن سوم هجرى و از برجستهترین شاگردان فیلسوف کندى.
معلومات و اطلاعات و فرهنگ عمومى او بسیار متنوع بود زیرا او به فلسفه و ریاضیات و نجوم و طب و موسیقى و منطق و همچنین به شیمى و جغرافیا و تاریخ و حدیث و ادب و علم شریعت مىپرداخت. قفطى در مورد او مىگوید «احمد بن طیب یکى از متفننان در علوم فلسفى و نیز در بسیارى از علوم قدما و عرب بود و نیز مردى بسیار خوشفهم و خوشقریحه و خوشبیان و بلیغ بود و تألیفات و تصنیفات نیکویى داشت.
تألیفات گرانبهایى در موسیقى و منطق و علوم دیگر دارد که با عباراتى شیرین و در کمال اختصار نوشته شده است.»
وفات
او نخست معلم المعتضد، خلیفه عباسى بود، سپس ندیم او و از نزدیکان او شد. معتضد اسرار خود را به او مىگفت و با او در امور مملکت مشورت مىکرد.
وى با آنکه معلم و ندیم و مستشار معتضد بود، دیرى نپایید که به دستور معتضد کشته شد (محرم 286 هجرى). علت این امر افشاى سرى بود که به قاسم بن عبداللّه وزیر و بدر غلام او ارتباط داشت و قاسم با حیله و تزویر به راز مزبور دستیافت و در نتیجه معتضد او را به آن دو نفر سپرد و آنها، هم اموال او را مصادره کردند و هم او را به زندان و سیاهچال انداختند.
چون معتضد به قصد فتح «آمد» و جنگ با احمد بن عیسى بن شیخ بیرون شد جمعى از خوارج و گروهى از دیگر زندانیان از سیهچالها گریختند، مونس فحل که رئیس پلیس و جانشین معتضد در اداره پایتخت بود آنها را مجددا دستگیر کرد و به زندان افکند. احمد جزء فراریان از زندان نبود و ازاینرو امیدوار بود که همین عمل مایه نجات او شود ولى این کار منجر به کشته شدن او شد چون معتضد به قاسم وزیر دستور داد تا صورتى از نامهاى اشخاصى را که باید کشته شوند تهیه کند و بحضور بیاورد تا از فکر آنها آسودهخاطر شود.
قاسم، صورتى تهیه کرد و به امضاى خلیفه رساند و سپس نام احمد بن طیب را بر آنها افزود و همگى کشته شدند. روزى معتضد از وضع احمد جویا شد، قاسم در جواب گفت که نامش جزء آن صورت بود و دستور قتل او را نیز صادر کردید و صورت را به او نشان داد، معتضد هم اعتراضى بر او نکرد. این دانشمند بزرگوار را مقامى ارجمند بود و فداى یک خشم بیجا و غفلت معتضد گردید.
احمد بن طیب سرخسى در علم نحو و شعر یگانه زمان خود بود. خوشمعاشرت، خوشمشرب و بذلهگو نیز بود، و به استماع حدیث و روایت آن نیز پرداخته بود.
مناصب
وى در دوران معتضد، در بغداد به تصدى امور حسبى (در روزهاى دوشنبه) و (روزهاى سهشنبه) به رسیدگى امور مواریث (و روزهاى چهارشنبه) به نظارت بر بازار بردهفروشان برگزیده شد و این در تاریخ 7 رجب سال 282 هجرى بود. و بالاخره روز پنجم جمادى الاول سال 283 پس از آنکه معتضد بر او خشمگین شد او را دستگیر کردند. و در روز 23 جمادى الاول او را یکصد تازیانه زدند و به زندانهاى زیرزمینى و سیاهچال سپرده شد.
مذهب
استاد احمد فهمى محمد در تعلیقه خود بر ملل و نحل مىگوید احمد بن طیب همان کسى است که معتضد را واداشت تا معاویه را بر منبرها دشنام گوید و به تمامى شهرها بخشنامهیى بفرستد و در آن بخشنامه چنین آمده است که کسى را اختلاف نیست که آیه وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ درباره بنى امیه نازل شده است. همچنین در حدیث مشهور آمده است که معاویه در تابوتى از آتش در پایینترین قسمت از جهنم قرار گرفته است و همى فریاد مىکشد یا حنان یا منان، و در پاسخ او گفته مىشود: «اکنون توبه مىکنى با آنکه در گذشته نافرمانى مىکردى و از مفسدان بودى.» استاد احمد فهمى در دنباله این مطلب، مىنویسد «این حدیث ساختگى و مجعول است. اگر احمد بن طیب، خود آن را جعل نکرده نگردانیدیم خوابى که ترا نمودیم مگر آزمایشى مردم را و آن درخت نکوهیده در قرآن و مىترسانیم ایشان را (ولى) این ترساندن نمىافزاید مگر سرکشى بزرگ ایشان را.»
در تفسیر این آیه گفتهاند: پیامبر(ص) در خواب چنان دید که جمعى از بوزینگان بر منبرش بالا مىروند و مردم را از اسلام به کفر برمىگردانند. سخت دلگیر شد پس جبرئیل آن حضرت را آگاه کرد که این اشاره است به بنى امیه و بوزینگان آنان هستند که محراب و منبر تو را غصب مىکنند و هزار ماه در تصرف خواهند داشت.
در تبیان و مجمع البیان به روایت از امام محمد باقر(ع) شجره ملعونه، به «بنى امیه» تفسیر شده ولى بعض اهل سنت خواب را به فتح مکه تفسیر کرده و شجره ملعونه را درخت زقوم گفتهاند که در آتش مىروید اما بعض دیگر چون امام ثعلبى و امام فخر رازى و طبرى و قرطبى و حاکم نیشابورى و سیوطى و ابن ابى حاتم و خطیب بغدادى و ابن مردویه و مقریزى و بیهقى و شوکانى و آلوسى از مفسران و علماى اهل سنت، - و نه به تعبیر استاد احمد فهمى، یکى دیگر از رافضیان: - از ابن عباس (معروف به حبر امت) و دیگران روایت کردهاند که مراد از شجره ملعونه در قرآن «بنى امیه» هستند و موضوع خواب را نیز به تمامى آوردهاند. ویراستار باشد قطعا یکى دیگر از رافضیان آن را جعل کرده است.»
از مجموع این مطالب مىتوان دریافت که سرخسى شیعه بوده و آنچه به معتضد گفته است ناشى از روح تشیع اوست. همچنانکه احمد فهمى نیز این نکته را دریافته است و شاید شیعه بودن او نیز در اثر تلقین و عقیده استادش کندى بوده است. همچنین سخت محتمل است که نامهاى که معتضد در آن دستور لعن معاویه را صادر کرد و مىخواست آن را به پایتختهاى ممالک اسلامى بخشنامه کند از انشاى همین ابن طیب باشد زیرا روابط او با معتضد بسیار صمیمانه بود و مثل دو دوست بودند. به علاوه شارحان حال او همگى به بلاغت او، و آنکه در نحو و شعر یگانه بود اشاره کردهاند، همچنین در شرح حال او نوشتهاند که به سماع حدیث پرداخت و احادیثى نیز از او روایت شده است. این نامه معتضد نامهاى مفصل است که ابن ابى الحدید در جلد سوم شرح نهج البلاغة، صفحه 442- 445 به اختصار از تاریخ طبرى نقل کرده است.
آثار
تألیفات او در انواع علوم و در موضوعات گوناگون، معرف شخصیت علمى و فلسفى اوست و دلالت دارد که او بر روش استاد خود کندى بوده و بسیارى از موضوعات علمى که کندى در آن کتاب تألیف کرده، مورد توجه سرخسى نیز قرار گرفته است، تا جایى که کتابهاى هر دو به یک نام و عنوان و در یک موضوعند.
ابن ابى اصیبعة 55 کتاب و رساله از او بدین شرح شمرده است:
- اختصار کتاب ایساغوجى از فرفوریوس، که مسعودى در کتاب التنبیه و الاشراف، ص 53 آن را یاد کرده است.
- اختصار کتاب قاطیغوریاس.
- اختصار کتاب باریرمینیاس.
- اختصار کتاب انالوطیقاى نخستین.
- اختصار کتاب انالوطیقاى دوم.
- النفس.
- الاغشاش و صناعة الحسبة الکبیر.
- غش الصناعات و الحسبة الصغیر.
- نزهة النفوس.
- اللهو الملاهى و نزهة الفکر الساهى، در غنا و خوانندگان و آداب همنشینى و منادمت و انواع اخبار و نوادر. این کتاب را براى خلیفه تألیف کرده و خود احمد بن طیب در این کتاب مىنویسد که در موقع تألیف این کتاب شصت و یکساله بوده است.
- السیاسة الصغیر.
- المدخل الى صناعة النجوم.
- الموسیقى الکبیر، این رساله در دو مقاله است و نظیر ندارد.
- الموسیقى الصغیر.
- المسالک و الممالک، که مسعودى در التنبیه و الاشراف ص 65 بدان اشاره کرده است.
- الارثماطیقى فى الاعداد و الجبر و المقابله.
- المدخل الى صناعة الطب، که رد بر حنین بن اسحاق است.
- المسائل.
- فضائل بغداد و اخبارها.
- الطبیخ، این کتاب را برحسب روزها و ماههاى سال براى معتضد عباسى نوشته است.
- زاد المسافر و خدمة الملوک.
- مقالهاى بنام مقالة من ادب الملوک.
- المدخل الى علم الموسیقى.
- الجلساء و المجالسة.
- رسالة فى جواب ثابت بن قرة فیما سئل عنه.
- مقالة فى البهق و المنش و الکلف.
- رسالة فى السالکین و طرائف اعتقادهم.
- فى منفعة الجبال، مسعودى در کتاب التنبیه و الاشراف ص 46 در تحدید مساحت دریاى حبشه از آن نقل کرده است و آن را رسالة فى منافع البحار و الجبال و الانهار نامیده است.
- رسالة فى وصف مذاهب الصابئین.
- فى ان المبدعات فى حال الابداع لا متحرکة و لا ساکنة.
- فى ماهیة النوم و الرؤیا.
- فى العقل.
- فى وحدانیة اللّه تعالى.
- فى وصایا فوتاغورس.
- فى الفاظ سقراط.
- فى العشق.
- فى برد ایام العجوز.
- فى کون الضباب.
- فى الفأل.
- فى الشطرنج.
- ادب النفس، که نامهایست به معتضد.
- فى الفرق بین نحو العرب و المنطق.
- فى ان ارکان الفلسفة بعضها اعلى من بعض، و این کتاب همان کتاب الاستیفاء اوست.
- فى احداث الجو.
- الرد على جالینوس فى المحل الاول.
- رسالهاى به ابن ثوابه.
- فى ان الجزء ینقسم الى ما لا نهایة له.
- فى اخلاق النفس.
- سیرة الانسان.
- فى القوانین العامة الاولى فى الصناعة الدیالقطیة (دیالکتیکى) یعنى قوانین جدلى بنا بر مذهب ارسطو که آن را براى یکى از دوستان خود نوشته است.
- سوفسطیقاى ارسطو.
- القیان.
- فى الخضابات المسودة للشعر[۱].
پانویس
- ↑ نعمه، عبدالله، ص186-192
منابع مقاله
نعمه، عبدالله، فلاسفه شیعه، ترجمه جعفر غضبان، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، جاپ یکم، 1367ش.