زندگی شاه عباس: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'سرگذشت نامه' به 'سرگذشتنامه ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'زندگی (ابهام زدایی)' به 'زندگی (ابهامزدایی)') |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر| زندگی (ابهامزدایی)}} | |||
'''زندگی شاه عباس'''، اثر [[بلان، لوسين - لويي|لوسین لویی بلان]] است که توسط ولیالله شادان، از فرانسوی به فارسی برگردانده شده و در سال 1375ش، توسط انتشارات اساطیر چاپ شده است. همان طور که از عنوان این اثر تاریخی مشخص است، کتاب به بیان تاریخ ایران در دوره شاه عباس صفوی میپردازد. | '''زندگی شاه عباس'''، اثر [[بلان، لوسين - لويي|لوسین لویی بلان]] است که توسط ولیالله شادان، از فرانسوی به فارسی برگردانده شده و در سال 1375ش، توسط انتشارات اساطیر چاپ شده است. همان طور که از عنوان این اثر تاریخی مشخص است، کتاب به بیان تاریخ ایران در دوره شاه عباس صفوی میپردازد. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۱
زندگی شاه عباس | |
---|---|
پدیدآوران | بلان، لوسين - لويي (نويسنده) شادان، ولي الله (مترجم) |
ناشر | اساطير |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1375ش |
چاپ | 1 |
موضوع | ايران - تاريخ - صفويان، 907 - 1148ق. عباس صفوي اول، شاه ايران، 978 - 1038ق. - سرگذشتنامه |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /ب8ز9 1216 DSR |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
زندگی شاه عباس، اثر لوسین لویی بلان است که توسط ولیالله شادان، از فرانسوی به فارسی برگردانده شده و در سال 1375ش، توسط انتشارات اساطیر چاپ شده است. همان طور که از عنوان این اثر تاریخی مشخص است، کتاب به بیان تاریخ ایران در دوره شاه عباس صفوی میپردازد.
ساختار
کتاب، دارای دیباچه مترجم، پیشگفتار مؤلف و محتوای مطالب در دوازده فصل است.
گزارش محتوا
ایران پس از حمله مغول و تیمور، توانست استقلالش را بازیابد. این بار اوضاع جهان و بهتبع، اوضاع ایران از لحاظ سیاست خارجی و داخلی بهکلی دگرگون شده بود. درحالیکه برای نخستین بار، در قاره اروپا تعادل تازهای ایجاد شد، کشور تازه به قدرت رسیده عثمانی، مشکلاتی برای ایران به وجود آورد که به دگرگونی سیاست ایران انجامید.
پیش از یورش مغول، تنها خطری که ایران را تهدید میکرد، از آسیای مرکزی و حملههای اقوام وحشی ترک بود که با تهاجم مغول به اوج خود رسید. از سوی باختر که از قرنها پیش از لحاظ نظامی در موضع ضعف قرار داشت، خطری متوجه ایران نبود. دولت بیزانس نیز گرچه پیش از اسلام، جنگهای زیادی با ایران داشت، ضمن اینکه ابتدا گرفتار اعراب شد، پس از هجوم سلجوقیان و اشغال بخش خاوری آسیای صغیر، دیگر تهدید نبود. هندوستان هم بااینکه هممرز ایران بود، هیچگاه چشم طمع به این کشور نداشت.
آغاز سلطنت پادشاهان صفوی همزمان با ایجاد دگرگونیهایی در تمام زمینهها بود. آسیای مرکزی که زمانی مهد فرهنگ ایران شمره میشد، پس از یورش مغول و تیمور، از جمعیت ایران خالی ماند و گروههای کوچکی هم که مانده بودند، بر اثر تهدید و فشار ترکهای آسیای مرکزی، به کوهستان خاوری آن منطقه پناه بردند و پس از چند قرن، ملت تاجیکستان را تشکیل دادند. آسیای مرکزی با شهرهایی همچون بخارا و سمرقند با داشتن سابقه درخشان تاریخی و فرهنگی، کاملا ازبکنشین شدند و بهعنوان کانون خطری برای ایران درآمدند.
مهمتر از همه اینکه ایران، در طول دوران صفوی و حتی پس از آن، یعنی تا قرن نوزدهم میلادی، از دو سو، در خطر هجوم امپراطوری عثمانی قرار میگرفت[۱].
مترجم در دیباچه، پس از گفتار مزبور، برای آشنایی بیشتر از اوضاع سیاسی ایران و مشکلات آن زمان در دوره صفویه و بهویژه در عصر شاه عباس، اجمالا به بررسی فعالیتهای اروپای باختری، وضع سیاسی و اجتماعی عثمانی، هند و آسیای مرکزی و همسایگان ایران پرداخته است[۲].
از مطالعه کتاب مشخص میشود که مؤلف آشنایی زیادی به زبانهای عربی و ترکی و بهویژه فارسی داشته و بدین جهت به تمام دشواریها و پیچیدگیهای نثر کتاب عالمآرای عباسی تألیف اسکندربیک ترکمان پی برده و توانسته است استادانه از آن بهرهبرداری کند.
نوشتن تاریخ ایران بهویژه تا میانه سده هفدهم میلادی، کار دشواری نیست؛ زیرا برخلاف کشورهای اروپایی مخصوصا واتیکان، ایران فاقد یک بایگانی برای حفظ اسناد دولتی بود و تمام گزارشها، اسناد، نامهها و فرمانهای شاهی و دولتی در طول تاریخ نابود شده و تنها شمار اندکی از آنها بهطور پراکنده در کتابخانههای بزرگ اروپا، یا نزد چند دوستدار کتاب و عتیقه باقی مانده و یا در برخی کتب از آنها نامی به میان آمده است که دسترسی به آنها چندان آسان نیست...
نوشتن تاریخ ایران - ازآنجاکه از هر دوره و زمانی بیش از چند کتاب در دسترس نیست - کار سادهای است. برای تاریخ پیش از اسلام چند کتاب به یونانی و لاتین، برای پس از اسلام چند کتاب به زبان عربی – کمتر از آنها به فارسی – و از عصر مغول به بعد کتابهایی – بیشترین آنها به فارسی – وجود دارد؛ جز آنکه در طول زمانهای دراز، کتابهای قدیمی هر بار توسط تاریخنویسان از روی هم تکرار میشد...
کمبود کتاب ارزشمند، شامل دوره صفویه نیز میشود، اما خوشبختانه برای این دوره و پس از آن، کتابهایی از تاریخنویسان عثمانی و بهتر از همه، شمار زیادی از سفرنامههای خارجیان و گزارشهای سیاسی و بازرگانی اروپاییان در دست است که از لحاظ تبیین اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن زمان، منابع و مدارک گرانبهایی بشمار میآیند[۳].
پادشاهی شاه عباس اول، بااینکه فاقد آن جنبههای آرمانی است که مردم میپندارند، از بسیاری جهات در قیاس با پادشاهی پیش و پس از خود، بهتر است. برای این دوره، بیش از یک کتاب چاپی با عنوان «عالمآرای عباسی» و چند کتاب خطی، وجود دارد که از جمله میتوان کتابهای «انقلاب الإسلام بين الخاص و العام» محمدعارف ارزرومی، «تاریخ عباسی» جلالالدین محمد یزدی، منجمباشی شاه عباس اول، «خلد برین» محمدیوسف قزوینی، متخلص به واله (که اخیرا چاپ شده) و «روضة الصفوية» میرزابیک جنابدی را نام برد. اما درعینحال، بهترین آنها «عالمآرای عباسی» است، اما همین کتاب هزارصفحهای، خودش جدای از ایرادات چاپی، چند عیب عمده دارد: نثر کتاب، تکرارها و جملههای مترادف و تعارفات و... ملالآوری دارد؛ بهعلاوه که شیوه اطناب در تعارف و مدح و برائت از هرگونه کارهای زشت و جنایتکارانه شاه عباس و بزرگان را در پیش گرفته است. علاوه بر این، کتاب درباره حضور برادران شرلی و همراهانشان در آن زمان در ایران، سکوت کرده است[۴].
مؤلف کتاب حاضر، که آشنایی عمیق به زبان فارسی داشته، توانسته است مطالب مهم و اساسی کتاب عالمآرای عباسی را استخراج و آنها را با کتابهای تاریخ عثمانی و همچنین سفرنامههای خارجیان، تکمیل و بهصورت مختصر و سودمندی از نقطهنظر علمی و انتقادی عرضه کند[۵].
در بخشی از پیشگفتار مؤلف، آمده: «عوامل ترک در زمان پادشاهی شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب اول، مقام نخست را در دولت داشتند. قزلباشها پیش از آنکه تحت فرمان شاه درآیند، بهصورت قبیلهای میزیستند و تحت امر رؤسای خود بودند، رؤسای قبایل، متناسب با اهمیت مقامی که داشتند، به عناوینی همچون بیک، سلطان یا خان نامیده میشدند و آنان را بهطور کلی «امیر» میخواندند. شاه، حکام ایالات و ولایات را از میان امرا برمیگزید و آنها را «امیرالامرا» یا «بیلربی» (بیگلربیگ) میخواندند. امرا، حاکم استان یا شهرستان بودند و «تیولدار» و یا به گفته آن زمان، «دارایی» محل میشدند. امرای حاکم در قبال منصب و عنوانی که از شاه میگرفتند، موظف بودند در زمان جنگ، همراه با جوانان قبیله خود، وارد سپاه شوند. برخی از جوانان در زمان صلح نیز در ردیف قورچیها یا نگهبانان شاهی انتخاب میشدند و تعداد آنان در هیچ شرایطی از ششهزار تن، افزایش نمییافت. علاوه بر این، با گردهمایی امرای بزرگ، «دیوان عالی» تشکیل میشد. این تشکل، دیوان مشورتی هم نام داشت و اصولا مشاوران شاه، بر اساس اصل شاهسونی انتخاب میشدند.
در رژیم حاکم در عصر صفوی که به شیوه سیستم فئودالی بود، ترکها عامل برتری جامعه شناخته میشدند و شاید بتوان گفت که طبقه اشراف را تشکیل میدادند؛ درحالیکه نقش عمده تاجیکها، کشاورزی، بازرگانی و پیشهوری بود و افراد برگزیده آنان نیز در مواردی کارمند دولت، روحانی و وزیر میشدند. وزیران - چه در دربار و چه نزد حاکم بزرگ یا حاکم محلی - نقش کارپرداز و ناظر را داشتند. مستوفی یا خزانهدار، کاتب، منشی و محصل مالیات، جزو طبقه «میرزاها» بشمار میآمدند و از میان تاجیکها برگزیده میشدند. این، بدان جهت بود که بیشتر ترکها بیسواد بودند و تنها استعداد نظامی داشتند و شاه ناگزیر بود وزیر بزرگ «اعتمادالدوله» و خزانهدار کل (مستوفیالممالک) را از میان میرزاهای خود برگزیند.
بدین ترتیب بود که سرانجام، تاجیکها تمام اعضای روحانیت شیعه، یعنی علما و مجتهدین را تشکیل دادند و بهصورت رابط بین دودمان صفوی و مردم درآمدند و شاهان صفوی توسط آنها، فرمانروایی مطلق را به دست آوردند. آنان در قبال اطاعت از پادشاه، به مردم وعده پاداشهایی میدادند که خداوند در قیامت به مؤمن واقعی میبخشد. در دولتی که بر چنین پایهای استوار بود، دو پادشاه نخست صفوی (شاه اسماعیل و شاه طهماسب)، همواره سرگرم دفاع از کشور در برابر دو دشمن سرسخت، یعنی عثمانی و ازبک بودند؛ پس طبیعی بود که عوامل ترک را برتر از دیگران بدانند، زیرا دولت به نیروی نظامی نیاز داشت و چنین نیرویی صرفا در ایلات ترک وجود داشت.
از زمان پادشاهی شاه اسماعیل دوم و سلطان محمد خدابنده، اتکای صرف به قزلباشان، بهعنوان یک خطر برای پادشاه نمایان گشت و با تداوم این سیاست، دودمان صفوی در لبه پرتگاه سقوط قرار گرفت. اما با به سلطنت رسیدن شاه عباس اول، اوضاع تغییر یافت و او توانست پادشاهی را از ریاست شورای اداری با شرکت شاهسونها خارج سازد؛ درنتیجه، اختلاف میان ترک و تاجیک از اهمیت خود افتاد و کشور ایران، توانست گامهای بزرگی بهسوی اتحاد ملی بردارد.
البته چنین کارهایی در زمان کوتاهی صورت نگرفت. پس از صفویه، ایران زیر سلطه دودمانهای ترک افشار و قاجار درآمد و در پایان عصر قاجار، اتحاد ملی شکل بهتر و کاملتری یافت. اختلاف ترک و تاجیک برای رسیدن به حکومت و فرمانروایی کاملا از میان رفت و به تبعیضها (البته به شیوهای که قبلا بود) پایان داده شد»[۶].
وضعیت کتاب
در ترجمه این کتاب، اصطلاحات آن زمان، مانند تاجیک و... حفظ شده و هر جا سخنی از کتاب عالمآرای عباسی نقل شده، عینا میان دو گیومه آمده و مترجم چیزی از خود، مگر در پاورقی، به متن نیفزوده است[۷].
فهرست مطالب در ابتدای کتاب و نکات مترجم در پاورقیها که تعدادشان هم اندک است، ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمههای مترجم و مؤلف کتاب.