الشيعة في العالم (لبیب بیضون): تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'شیعه (ابهام زدایی)' به 'شیعه (ابهامزدایی)') |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر| شیعه (ابهامزدایی)}} | |||
{{کاربردهای دیگر| شیعه ( | |||
'''الشيعة في العالم'''، اثر مؤلف معاصر سوری، [[بیضون، لبیب|لبیب بیضون]] در موضوع معرفی شیعه و مذاهب مرتبط با آن بههمراه پراکندگی شیعیان در جهان است. | '''الشيعة في العالم'''، اثر مؤلف معاصر سوری، [[بیضون، لبیب|لبیب بیضون]] در موضوع معرفی شیعه و مذاهب مرتبط با آن بههمراه پراکندگی شیعیان در جهان است. | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۲۸: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۴ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۲۵
الشيعة في العالم | |
---|---|
پدیدآوران | بيضون، لبيب (نویسنده) |
ناشر | مؤلف |
سال نشر | مجلد1: 1991م , 1411ق , |
چاپ | 1 |
موضوع | شيعه - تاريخ شيعه- فرقهها |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 239 /ب9ش9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الشيعة في العالم، اثر مؤلف معاصر سوری، لبیب بیضون در موضوع معرفی شیعه و مذاهب مرتبط با آن بههمراه پراکندگی شیعیان در جهان است.
ساختار
مؤلف، کتاب را با معرفی شیعه آغاز میکند و در ادامه فرق منشعب از آن را مورد بررسی قرار میدهد، سپس تاریخ شیعه و چگونگی گرایش برخی از حاکمان را به این مذهب توضیح داده و در نهایت پراکندگی جغرافیایی شیعیان در جهان را، به بحث میگذارد.
با توجه به اینکه مؤلف خود از اهالی سوریه بشمار میرود بسیاری از مطالب کتابش را با تکیه بر آن منطقه نوشته است.
گزارش محتوا
مؤلف بعد از تعریف لفظی و اصطلاحی شیعه به فراز «عترتي أهلبيتي» از حدیث ثقلین توجه کرده و گفته است که منظور پیامبر(ص) از آن در حدیث «إنیتارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي أهلبيتي»، همان ائمه دوازدهگانه هستند که دستورات آنها همان دستورات پیامبر(ص) است.[۱] سپس به ذکر نام ائمه و محل دفن آنها میپردازد[۲]
ایشان در ادامه فرق منشعب از شیعه از قبیل کیسانیه، زیدیه، اسماعیلیه، نزاریه، بابیه، بهاییه و... را برشمرده و چگونگی شکلگیری هرکدام را بههمراه برخی از آرا و نظرات آنان آورده است.[۳]
لبیب بیضون در تاریخچه شیعه، با اشاره به اینکه پایههای حکومت شیعی در قرن چهارم بهوسیله آلبویه، فاطمیه و حمدانیان مستحکم شده، میگوید: بنیانگذاران آلبویه از شهرهای شمالی ایران بودند که در سال 334ق، وارد بغداد شدند (درحالیکه برای خلیفه عباسی چیزی جز نفوذ دینی ظاهری باقی نماند) و دولت آنها بیش از صد سال ادامه یافت. آنان در سال 447ق، با شکست در برابر سلجوقیان از بین رفتند[۴]
حکومت شیعی دولت حمدانیان از تاریخ 320ق، آغاز شده و تا 394ق، به پایان رسیده است. مناطق تحت اشراف آنان شام و برخی نواحی اطراف آن بود که توسط سیفالدوله حمدانی پایهگذاری شده است.[۵]
دولت فاطمیان بیش از دو قرن از تاریخ 297ق، تا 567ق، بر شمال آفریقا حکومت کردند. این دولت توسط عبیدالله بن محمد از نوادگان امام صادق(ع) پایهگذاری شد[۶]
ایشان در ادامه چگونگی ورود مذهب شیعه به برخی از بلاد، از جمله دمشق و ایران مورد بررسی قرار داده و میگوید: «چگونگی ورود مذهب تشیع در ایران یکی از امور عجیب و خارقالعاده است که باید مورد توجه قرار گیرد». سپس آن امر خارقالعاده و عجیب را چنین بیان میکند:
«روزی شاه خدابنده که مذهب حنفی داشت، در حال مستی به همسرش غضب کرد و او را سه طلاقه کرد (با توجه به اینکه اگر مردی همسرش را سه طلاقه کند دیگر نمیتواند با او ازدواج کند، مگر آنکه او با مرد دیگری ازدواج نماید و سپس آن مرد، او را طلاق دهد، که در این صورت پس از پایان عده طلاق، شوهر اول میتواند با او مجددا ازدواج نماید).
شاه خدابنده بهخاطر علاقه شدیدی که به همسرش داشت از کار خود پشیمان شد و علمای بزرگ اسلام را به حضور طلبید و جریان را به آنان گفت و از آنان خواست تا چارهای ارائه دهند.
همه علما گفتند: هیچ راه حلی وجود ندارد، جز اینکه همسر مطلقهات با مردی ازدواج کند و آن مرد بعد از آمیزش با او، او را طلاق دهد.
شاه خدابنده گفت: در هر مسئلهای، اختلاف و گفتگو وجود دارد؛ آیا بین شما در این مسئله اختلاف نیست؟ همه علما به اتفاق گفتند: نه.
یکی از وزیران شاه گفت: من یکی از علما را میشناسم که در شهر «حله» سکونت دارد و به فتوای او اینگونه طلاق، باطل است.
شاه خدابنده برای آن عالم که علامه حلی بود، نامه نوشت و وی را احضار نمود.
به دستور شاه خدابنده مجلس بزرگی تشکیل شد و علمای برجسته چهار مذهب اهل تسنن در آن مجلس حاضر شدند، سپس علامه وارد آن مجلس گردید، ولی هنگام ورود، کفشهای خود را به دست گرفت و به اهل مجلس سلام کرد و در کنار شاه نشست.
علمای حاضر در مجلس، شاه را بهخاطر دعوت از علامه حلی ملامت کردند.
شاه گفت: آنچه را که او در ورود به مجلس انجام داد، از خودش بپرسید.
علما به علامه حلی گفتند:
چرا هنگام ورود، در برابر شاه خم نشدی و سجده نکردی؟ و آداب مجلس را رعایت ننمودی؟
علامه در پاسخ گفت: رسول خدا(ص) عالیترین مقام حکومت را داشت و مردم تنها به او سلام میکردند؛ چه، رکوع و سجود جز در برابر خدا جایز نیست.
گفتند: چرا رعایت ادب نکردی و در کنار شاه نشستی؟
علامه در پاسخ گفت: در مجلس جز در کنار شاه، جای خالی نبود.
گفتند: چرا کفشهای خود را به دست گرفته و همراه خود آوردی؟ این کار مؤدبانه نیست.
علامه گفت: ترسیدم پیروان مذهب حنفی آن را بدزدند؛ چنانکه ابوحنیفه کفش رسول خدا(ص) را دزدید.
علمای حنفی گفتند: این تهمت را نزن، در زمان رسول خدا(ص) هنوز ابوحنیفه متولد نشده بود.
علامه گفت: فراموش کردم شافعی این دزدی را کرد.
علمای شافعی فریاد زدند: تهمت نزن که تولد شافعی روز وفات ابوحنیفه بود.
علامه گفت: اشتباه کردم مالک این دزدی را کرد.
علمای مالکی فریاد زدند: این تهمت است.
علامه گفت: پس احمد حنبل دزدید.
علمای حنبلی، منکر شده و گفتند این تهمت است.
در این هنگام، علامه رو به شاه خدابنده کرد و گفت: دانستی که به اعتراف خود علمای اهل سنت هیچیک از رؤسای چهار مذهب در زمان پیامبر(ص) نبودند و پس از صد سال، بلکه بیشتر بعد از پیامبر متولد شدهاند؛ پس اینان چگونه اجتهاد را منحصر در این چهار نفر نموده و اگر مجتهدی از آنان اعلم و افقه و اتقی باشد، ولی فتوایش برخلاف فتوای آنان باشد، به قول او عمل نمیکنند؟!.
شاه خدابنده به علمای اهل تسنن رو کرد و گفت: آیا این درست است که هیچکدام از رؤسای مذاهب چهارگانه در زمان رسول خدا(ص) نبودهاند؟.
آنان گفتند: آری، درست است.
در اینجا بود که علامه گفت: جامعه شیعه، مذهب خود را از امیر مؤمنان علی(ع) گرفته که آن حضرت جان پیامبر(ص) و پسر عمو و برادر و وصی آن حضرت بود.
شاه خدابنده گفت: طلاق در نظر شما چگونه است.
علامه حلی در جواب به شرایط طلاق اشاره میکند. سپس به پادشاه میگوید: طلاق شما صحیح نیست و شروط آن محقق نشده است... شاه با شنیدن این حکم و استدلالهای قبل درباره مذهب شیعه، پی به حقانیت آن برده و دستور میدهد که آن مذهب را برگزیده و دستور داد که خطبه به نام ائمه اطهار(ع) خوانده شود، سکه به نام آنها ضرب شود و بر سردر همه مساجد و مشاهد نام آنها مکتوب گردد..[۷]
مؤلف میگوید: هرچند شیعه امامیه اکثریت مسلمانان را تشکیل نمیدهند و از یک میلیارد مسلمان حدود دویست میلیون آنها شیعه امامیه هستند، لکن میدانیم که اکثریت دلالت بر حقانیت نمیکند؛ چنانکه خداوند در سوره سبأ میفرماید: «وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّکُورُ» (سبأ: 13)؛ «و از بندگان من اندكى سپاسگزارند». سپس به وجود داشتن شیعیان جعفری در همه نقاط جهان و بیداری و ازدیاد آنها پس از انقلاب اسلامی ایران و... اشاره کرده است.[۸]
مؤلف در ادامه، به پراکندگی شیعیان در قارههای آمریکا، اروپا، آفریقا و آسیا اشاره میکند و کشورهایی را که جمعیتی از شیعه را در خود جای دادهاند برمیشمارد. وی در این بخش از کتاب، به موقعیت جغرافیایی و تعداد شیعیان هر کشور اشاره میکند.
ایشان در پایان با نام بردن از کشورهایی آسیایی که دارای جمعیتی از شیعیان هستند، از جمله هند، پاکستان، کشمیر، افغانستان، سپس ایران و کشورهای عربی از قبیل عراق، کویت، عربستان، لبنان و بهخصوص سوریه، کتاب را خاتمه میدهد[۹]
وضعیت کتاب
فهرست محتویات در پایان کتاب آمده است.
کتاب، فاقد پاورقی است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.