التربیة الاسلامیة، دراسة مقارنة: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'تربیت اسلامی (ابهام زدایی)' به 'تربیت اسلامی (ابهامزدایی)') |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|تربیت اسلامی ( | {{کاربردهای دیگر|تربیت اسلامی (ابهامزدایی)}} | ||
'''التربیة الاسلامیة، دراسة مقارنة'''، تألیف محمد احمد جاد صبح، کوششی است جهت معرفى ویژگیهاى کلى تربیت اسلامى و تربیت غربى، و مقایسه این دو نظام تربیتی تا معلوم آید که تربیت اسلامى از هر جهت به از تربیت غربى است و شایستگى دارد تربیتى جهانى باشد. | '''التربیة الاسلامیة، دراسة مقارنة'''، تألیف محمد احمد جاد صبح، کوششی است جهت معرفى ویژگیهاى کلى تربیت اسلامى و تربیت غربى، و مقایسه این دو نظام تربیتی تا معلوم آید که تربیت اسلامى از هر جهت به از تربیت غربى است و شایستگى دارد تربیتى جهانى باشد. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۳: | ||
این مجموعه گذشته از مقدمه، داراى هشت باب است که سه باب آن در جلد نخست و پنج باب دیگرش در جلد دوم آمده است. اینک آشنایى با جلد نخست: | این مجموعه گذشته از مقدمه، داراى هشت باب است که سه باب آن در جلد نخست و پنج باب دیگرش در جلد دوم آمده است. اینک آشنایى با جلد نخست: | ||
باب اول. تربیت اسلامى: در این باب از نیاز انسان به تربیت اسلامى مىگوید و به ماهیت آن اشاره مىکند و آن را پویا و بالنده، با صلابت اما انعطافپذیر و نیز سازگار با روح زمان مىخواند. قرآن، حدیث و سیرۀ بزرگان را منابع آن مىشمارد و مىگوید انسان محور تربیت اسلامى است. به اصالت تربیت اسلامى مىپردازد و آن را با تربیت یونانى، رومى، یهودى، مسیحى و عرب جاهلى مىسنجد و از فلسفه تربیتى اسلام یاد مىکند و از دیدگاه آن نسبت به انسان، هستى، زندگى و حیات اخروى مىگوید و با شرح مبانى تربیت اسلامى(توحید، نبوت پیامبر اکرم(ص)، نماز، روزه، زکات، حج)به زمینهها و انواع تربیت اسلامى مىرسد و از تربیت جسمى، عقلى، اخلاقى، روحى، اجتماعى، نفسى، عملى و هنرى بشرح مىگوید. آنگاه از اصول تربیتى اسلام یاد مىکند و موارد زیر را بازمىشکافد: ایمان کامل به اسلام، همراه کردن ایمان با عمل، توجه به رابطه میان خالق و مخلوق، حرمت انسان، تربیت باطن، توجه به اسوۀ حسنه، اسلام داراى نظام اخلاقى است، مردم همگى فرزند آدماند، همه انسانها حق روزى دارند، آزادى در کردار و گفتار در چهارچوب ارزشهاى اسلامى، برابرى میان مردم و عدالت اجتماعى. پس از این روشهاى تربیت اسلامى(روش عمل و تکرار، پرسش و پاسخ، تشبیه و تمثیل، داستانسرایى، علمى و منطقى، الگویى، پند و موعظه، تشویق و تنبیه، توبه)را شرح و شماره مىکند. ویژگیهاى تربیت اسلامى؛ یعنى، یگانگى معبود، توجه به جسم و جان، توازن، روش متکامل، روش علمى، عدالت و توجه به ارزشها، فراز دیگر این باب است که بدان مىپردازد و پس از آن از عوامل تربیت در اسلام(خانه، مدرسه، مسجد، جامعه) یاد مىکند و به هدفهاى تربیت اسلامى(پرورش انسان فرهیخته، پرورش مبلغان دینى، تربیت امت اسلامى، تثبیت عقاید اسلامى در ذهن متربى)مىپردازد و از غایات(دینى، روحى، اجتماعى، علمى و اقتصادى)آن مىگوید و به مراکز آموزشى چون: مسجد، مدرسه، مکتبخانه، منازل، مجالس، سفرهاى علمى، صحرا، کتابخانه و برخى ابزار آموزشى اشاره مىکند. سپس به آموزگار در تربیت اسلامى مىرسد از آموزگار کودکان، مؤدبان که فرزندان اشراف را آموزش مىدادند و علما مىگوید و به متعلم در تربیت اسلامى نظر مىکند و از تربیت پیش از مدرسه(در خانه)، و تربیت مدرسهاى مىگوید و یادآور مىشود که فرصت و امکان آموزش همگانى بوده است و اصل تفرد رعایت مىشده است و به کودکان تهىدست هم مىپرداختهاند و عقبماندگان ذهنى را هم از نظر دور نمىداشتهاند. پس از این به آموزش زنان مىپردازد و برخى از زنان دانشآموختۀ بنام را معرفى مىکند و به محتوا و برنامۀ آموزشى مدرسههاى ابتدایى مىپردازد و آن را در مغرب، اندلس و مشرق اسلامى با هم مىسنجد. پس از آن به مواد درسى در آموزش متوسطه و آموزش عالى مىپردازد. | باب اول. تربیت اسلامى: در این باب از نیاز انسان به تربیت اسلامى مىگوید و به ماهیت آن اشاره مىکند و آن را پویا و بالنده، با صلابت اما انعطافپذیر و نیز سازگار با روح زمان مىخواند. قرآن، حدیث و سیرۀ بزرگان را منابع آن مىشمارد و مىگوید انسان محور تربیت اسلامى است. به اصالت تربیت اسلامى مىپردازد و آن را با تربیت یونانى، رومى، یهودى، مسیحى و عرب جاهلى مىسنجد و از فلسفه تربیتى اسلام یاد مىکند و از دیدگاه آن نسبت به انسان، هستى، زندگى و حیات اخروى مىگوید و با شرح مبانى تربیت اسلامى(توحید، نبوت پیامبر اکرم(ص)، نماز، روزه، زکات، حج)به زمینهها و انواع تربیت اسلامى مىرسد و از تربیت جسمى، عقلى، اخلاقى، روحى، اجتماعى، نفسى، عملى و هنرى بشرح مىگوید. آنگاه از اصول تربیتى اسلام یاد مىکند و موارد زیر را بازمىشکافد: ایمان کامل به اسلام، همراه کردن ایمان با عمل، توجه به رابطه میان خالق و مخلوق، حرمت انسان، تربیت باطن، توجه به اسوۀ حسنه، اسلام داراى نظام اخلاقى است، مردم همگى فرزند آدماند، همه انسانها حق روزى دارند، آزادى در کردار و گفتار در چهارچوب ارزشهاى اسلامى، برابرى میان مردم و عدالت اجتماعى. پس از این روشهاى تربیت اسلامى(روش عمل و تکرار، پرسش و پاسخ، تشبیه و تمثیل، داستانسرایى، علمى و منطقى، الگویى، پند و موعظه، تشویق و تنبیه، توبه) را شرح و شماره مىکند. ویژگیهاى تربیت اسلامى؛ یعنى، یگانگى معبود، توجه به جسم و جان، توازن، روش متکامل، روش علمى، عدالت و توجه به ارزشها، فراز دیگر این باب است که بدان مىپردازد و پس از آن از عوامل تربیت در اسلام(خانه، مدرسه، مسجد، جامعه) یاد مىکند و به هدفهاى تربیت اسلامى(پرورش انسان فرهیخته، پرورش مبلغان دینى، تربیت امت اسلامى، تثبیت عقاید اسلامى در ذهن متربى)مىپردازد و از غایات(دینى، روحى، اجتماعى، علمى و اقتصادى)آن مىگوید و به مراکز آموزشى چون: مسجد، مدرسه، مکتبخانه، منازل، مجالس، سفرهاى علمى، صحرا، کتابخانه و برخى ابزار آموزشى اشاره مىکند. سپس به آموزگار در تربیت اسلامى مىرسد از آموزگار کودکان، مؤدبان که فرزندان اشراف را آموزش مىدادند و علما مىگوید و به متعلم در تربیت اسلامى نظر مىکند و از تربیت پیش از مدرسه(در خانه)، و تربیت مدرسهاى مىگوید و یادآور مىشود که فرصت و امکان آموزش همگانى بوده است و اصل تفرد رعایت مىشده است و به کودکان تهىدست هم مىپرداختهاند و عقبماندگان ذهنى را هم از نظر دور نمىداشتهاند. پس از این به آموزش زنان مىپردازد و برخى از زنان دانشآموختۀ بنام را معرفى مىکند و به محتوا و برنامۀ آموزشى مدرسههاى ابتدایى مىپردازد و آن را در مغرب، اندلس و مشرق اسلامى با هم مىسنجد. پس از آن به مواد درسى در آموزش متوسطه و آموزش عالى مىپردازد. | ||
در باب دوم، نخست یادآور مىشود که تربیت غربى نمىتواند انسان را به ساحل نجات برد و حقوق انسان را پاس دارد بنابراین نمىتواند تربیتى جهانى باشد. آنگاه به جهانى بودن تربیت اسلامى اشاره مىکند و دلایل آن را مىآورد و مىافزاید تربیت اسلامى براى تحقق هدفهاى تربیتى خود لازم مىداند پیش از ولادت کودک محیط خانوادگى مناسبى براى او پیشبینى شود و حقوق کودک پیش از زادن و پس از آن بکمال رعایت شود. پس از این به محتواى تربیت اشاره و آن را سه بخش مىکند: برنامه درسى کسانى که علم را از روى وظیفه مىآموزند؛ آنها که علم را براى خود علم مىآموزند و برنامه آنها که در پى آموزشهاى فنى و حرفهاى مىروند. آنگاه به پارهاى از پیشگامیهاى تربیت اسلامى نسبت به تربیت غربى مىپردازد و از توجه پدران به تربیت فرزندان در تربیت اسلامى یاد مىکند و نمونهاى از آن را مىآورد. | در باب دوم، نخست یادآور مىشود که تربیت غربى نمىتواند انسان را به ساحل نجات برد و حقوق انسان را پاس دارد بنابراین نمىتواند تربیتى جهانى باشد. آنگاه به جهانى بودن تربیت اسلامى اشاره مىکند و دلایل آن را مىآورد و مىافزاید تربیت اسلامى براى تحقق هدفهاى تربیتى خود لازم مىداند پیش از ولادت کودک محیط خانوادگى مناسبى براى او پیشبینى شود و حقوق کودک پیش از زادن و پس از آن بکمال رعایت شود. پس از این به محتواى تربیت اشاره و آن را سه بخش مىکند: برنامه درسى کسانى که علم را از روى وظیفه مىآموزند؛ آنها که علم را براى خود علم مىآموزند و برنامه آنها که در پى آموزشهاى فنى و حرفهاى مىروند. آنگاه به پارهاى از پیشگامیهاى تربیت اسلامى نسبت به تربیت غربى مىپردازد و از توجه پدران به تربیت فرزندان در تربیت اسلامى یاد مىکند و نمونهاى از آن را مىآورد. | ||
در باب سوم، از آرا و | در باب سوم، از آرا و دیدگاههاى تربیتى شمارى از مربیان بزرگ مسلمان یاد مىکند (ص 369)؛ یعنى: ابن سحنون(178-236 ق)، زرنوجى(متوفى 591 ه)، قابسى(324 -403 ق)، ابن عبد البر(370-463 ق)، فارابى(259-339 ق)، ابن سینا(370-428 ق)، ابن مسکویه(متوفى 421 ق)، اخوان الصفا(قرن نیمۀ چهارم هجرى)، غزالى(450 -505 ق)، ابن خلدون(732-808 ق)، ابن حجر هیثمى(908-974 ق)، العز بن عبد السلام (577-660 ق)، ابن تیمیة(661-728 ق)، محمد بن عبد الوهاب(1115-1206 ق)، محمد عبده(1266-1323 ق)، حسن البنا(1324-1369 ق). | ||
در جلد دوم، پنج باب دیگر از این مجموعه دو جلدى آمده است. در باب چهارم به تربیت نوین در غرب مىپردازد و از اعتراف غربیها به تأثر غرب از عرب(مسلمان)یاد مىکند و نتیجه مىگیرد که تعلیم و تربیت غرب بسیارى از مبادى، اصول، ویژگیها، هدفها و نگرشهاى خود را از تربیت اسلامى دارد. سپس به روند تحول در آموزش غرب از قرن سیزدهم تاکنون مىپردازد و با برشماردن ویژگیهاى اصلى تربیت غربى در این دوران، آنها را با مفاهیم آمده در تربیت اسلامى مىسنجد تا فضل تقدم مسلمانان را نشان دهد. | در جلد دوم، پنج باب دیگر از این مجموعه دو جلدى آمده است. در باب چهارم به تربیت نوین در غرب مىپردازد و از اعتراف غربیها به تأثر غرب از عرب(مسلمان)یاد مىکند و نتیجه مىگیرد که تعلیم و تربیت غرب بسیارى از مبادى، اصول، ویژگیها، هدفها و نگرشهاى خود را از تربیت اسلامى دارد. سپس به روند تحول در آموزش غرب از قرن سیزدهم تاکنون مىپردازد و با برشماردن ویژگیهاى اصلى تربیت غربى در این دوران، آنها را با مفاهیم آمده در تربیت اسلامى مىسنجد تا فضل تقدم مسلمانان را نشان دهد. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۳: | ||
در شرح فلسفه تربیتى غرب از نگرش آن به انسان، هستى و حیات مىگوید و حق آموزش، آزادى، همکارى خانه و مدرسه و برابرى را از اصول تربیت غربى مىخواند و براى تبیین مبانى آن از تقدم تربیت بر تعلیم، محوریت کودک در تربیت و جدایىناپذیرى تربیت از روانشناسى مىگوید و موضع غرب نسبت به رشد انسان را مىآورد و به هدفهاى تربیت غربى اشاره مىکند و گاه آنها را با تربیت اسلامى به کوتاهى مقایسه مىکند. | در شرح فلسفه تربیتى غرب از نگرش آن به انسان، هستى و حیات مىگوید و حق آموزش، آزادى، همکارى خانه و مدرسه و برابرى را از اصول تربیت غربى مىخواند و براى تبیین مبانى آن از تقدم تربیت بر تعلیم، محوریت کودک در تربیت و جدایىناپذیرى تربیت از روانشناسى مىگوید و موضع غرب نسبت به رشد انسان را مىآورد و به هدفهاى تربیت غربى اشاره مىکند و گاه آنها را با تربیت اسلامى به کوتاهى مقایسه مىکند. | ||
سپس به مربیان بزرگ غرب مىپردازد و نگرشهاى تربیتى آنها را بسیار کوتاه مىآورد؛ کسانى چون: مارتین لوتر، فرانسیس بیکن، جان میلتون، جان لاک، ولتر، روسو، پستالوزى، هربارت، فروبل، اسپنسر، کریشن اشتاینر، دکرولى، منتسورى و دیوئى. آنگاه پارهاى از | سپس به مربیان بزرگ غرب مىپردازد و نگرشهاى تربیتى آنها را بسیار کوتاه مىآورد؛ کسانى چون: مارتین لوتر، فرانسیس بیکن، جان میلتون، جان لاک، ولتر، روسو، پستالوزى، هربارت، فروبل، اسپنسر، کریشن اشتاینر، دکرولى، منتسورى و دیوئى. آنگاه پارهاى از دیدگاههاى آنها را با نگرشهاى تربیتى اسلام مىسنجد. | ||
در باب پنجم، نخست به حقایقى از تربیت اسلامى و تربیت غربى مىپردازد و آراى برخى از غربیان را دربارۀ جنبههاى گوناگون اسلام بازمىگوید و تربیت اسلامى را با تربیت غربى از لحاظ، اصالت، آبشخور، فلسفه، اصول، مبانى، روش و هدف مقایسه مىکند و با دستهبندى ویژگیهاى زیرساختى تربیت غربى از قرن سیزدهم تا نیمۀ قرن بیستم، آنها را با پارهاى از | در باب پنجم، نخست به حقایقى از تربیت اسلامى و تربیت غربى مىپردازد و آراى برخى از غربیان را دربارۀ جنبههاى گوناگون اسلام بازمىگوید و تربیت اسلامى را با تربیت غربى از لحاظ، اصالت، آبشخور، فلسفه، اصول، مبانى، روش و هدف مقایسه مىکند و با دستهبندى ویژگیهاى زیرساختى تربیت غربى از قرن سیزدهم تا نیمۀ قرن بیستم، آنها را با پارهاى از دیدگاههاى صریح مربیان مسلمان مقایسه مىکند و بر پیشدستى مسلمانان تأکید مىورزد و با برشماردن پارهاى از نگاشتههاى اسلامى در تعلیم و تربیت باب را پایان مىبرد. | ||
در باب ششم به پارهاى از همایشهاى جهانى که براى معرفى زوایاى گوناگون تربیت اسلامى برگذار شده است، اشاره مىکند و پیشنهادهاى تصویب شده در این همایشها و بازخوردهاى آنها را برمىشمارد. | در باب ششم به پارهاى از همایشهاى جهانى که براى معرفى زوایاى گوناگون تربیت اسلامى برگذار شده است، اشاره مىکند و پیشنهادهاى تصویب شده در این همایشها و بازخوردهاى آنها را برمىشمارد. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۵: | ||
از لزوم بررسى در سیر اندیشۀ اسلامى و تطور و تحول آن در طول زمان یاد مىکند. به گوشههایى از نوآوریهاى مسلمانان در دانشهاى گوناگون اشاره مىکند. از زیانهاى اندیشههاى فروید، مارکس، مارکوزه و سارتر مىگوید. دیدگاه مثبت کسانى را چون: | از لزوم بررسى در سیر اندیشۀ اسلامى و تطور و تحول آن در طول زمان یاد مىکند. به گوشههایى از نوآوریهاى مسلمانان در دانشهاى گوناگون اشاره مىکند. از زیانهاى اندیشههاى فروید، مارکس، مارکوزه و سارتر مىگوید. دیدگاه مثبت کسانى را چون: | ||
برنارد شو، گوته و ژاک استرى نسبت به اسلام یادآور مىشود. از پیوند دین با سیاست مىگوید. آنگاه بر لزوم بهرهورى از هنرهاى نمایشى براى ارائۀ مفاهیم اسلامى تأکید مىکند و از تئاتر اسلامى و عربى مىگوید و به وسایل ارتباط جمعى در جهان اسلام و عرب مىپردازد و پیشنهادهایى در اینباره دارد. سپس از داستانهاى اسلامى براى | برنارد شو، گوته و ژاک استرى نسبت به اسلام یادآور مىشود. از پیوند دین با سیاست مىگوید. آنگاه بر لزوم بهرهورى از هنرهاى نمایشى براى ارائۀ مفاهیم اسلامى تأکید مىکند و از تئاتر اسلامى و عربى مىگوید و به وسایل ارتباط جمعى در جهان اسلام و عرب مىپردازد و پیشنهادهایى در اینباره دارد. سپس از داستانهاى اسلامى براى گروههاى سنى مختلف یاد مىکند و به موضوعاتى که در داستانهاى قرآنى بدانها پرداخته مىشود اشاره دارد. پس از این به شخصیتهاى برجسته اسلامى در جاىجاى جهان اسلام در گذشته نظر مىکند و برخى از آنها را نام مىبرد و با یادکرد همبستگى اسلامى میان کشورهاى مسلمان و اهمیت آن و نیز جنبههاى گوناگونش باب را مىبندد<ref>رفیعی، بهروز، ص144-148</ref>. | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
خط ۶۳: | خط ۶۱: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات | رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بینالمللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
خط ۷۱: | خط ۶۹: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:فاقد اتوماسیون]] | [[رده:فاقد اتوماسیون]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۵۹
التربیة الاسلامیة، دراسة مقارنة | |
---|---|
پدیدآوران | محمد احمد جاد صبح (نویسنده) |
ناشر | دار الجیل |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1993م/ 1413ق |
چاپ | یکم |
موضوع | تعلیم و تربیت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | |
التربیة الاسلامیة، دراسة مقارنة، تألیف محمد احمد جاد صبح، کوششی است جهت معرفى ویژگیهاى کلى تربیت اسلامى و تربیت غربى، و مقایسه این دو نظام تربیتی تا معلوم آید که تربیت اسلامى از هر جهت به از تربیت غربى است و شایستگى دارد تربیتى جهانى باشد.
این مجموعه گذشته از مقدمه، داراى هشت باب است که سه باب آن در جلد نخست و پنج باب دیگرش در جلد دوم آمده است. اینک آشنایى با جلد نخست:
باب اول. تربیت اسلامى: در این باب از نیاز انسان به تربیت اسلامى مىگوید و به ماهیت آن اشاره مىکند و آن را پویا و بالنده، با صلابت اما انعطافپذیر و نیز سازگار با روح زمان مىخواند. قرآن، حدیث و سیرۀ بزرگان را منابع آن مىشمارد و مىگوید انسان محور تربیت اسلامى است. به اصالت تربیت اسلامى مىپردازد و آن را با تربیت یونانى، رومى، یهودى، مسیحى و عرب جاهلى مىسنجد و از فلسفه تربیتى اسلام یاد مىکند و از دیدگاه آن نسبت به انسان، هستى، زندگى و حیات اخروى مىگوید و با شرح مبانى تربیت اسلامى(توحید، نبوت پیامبر اکرم(ص)، نماز، روزه، زکات، حج)به زمینهها و انواع تربیت اسلامى مىرسد و از تربیت جسمى، عقلى، اخلاقى، روحى، اجتماعى، نفسى، عملى و هنرى بشرح مىگوید. آنگاه از اصول تربیتى اسلام یاد مىکند و موارد زیر را بازمىشکافد: ایمان کامل به اسلام، همراه کردن ایمان با عمل، توجه به رابطه میان خالق و مخلوق، حرمت انسان، تربیت باطن، توجه به اسوۀ حسنه، اسلام داراى نظام اخلاقى است، مردم همگى فرزند آدماند، همه انسانها حق روزى دارند، آزادى در کردار و گفتار در چهارچوب ارزشهاى اسلامى، برابرى میان مردم و عدالت اجتماعى. پس از این روشهاى تربیت اسلامى(روش عمل و تکرار، پرسش و پاسخ، تشبیه و تمثیل، داستانسرایى، علمى و منطقى، الگویى، پند و موعظه، تشویق و تنبیه، توبه) را شرح و شماره مىکند. ویژگیهاى تربیت اسلامى؛ یعنى، یگانگى معبود، توجه به جسم و جان، توازن، روش متکامل، روش علمى، عدالت و توجه به ارزشها، فراز دیگر این باب است که بدان مىپردازد و پس از آن از عوامل تربیت در اسلام(خانه، مدرسه، مسجد، جامعه) یاد مىکند و به هدفهاى تربیت اسلامى(پرورش انسان فرهیخته، پرورش مبلغان دینى، تربیت امت اسلامى، تثبیت عقاید اسلامى در ذهن متربى)مىپردازد و از غایات(دینى، روحى، اجتماعى، علمى و اقتصادى)آن مىگوید و به مراکز آموزشى چون: مسجد، مدرسه، مکتبخانه، منازل، مجالس، سفرهاى علمى، صحرا، کتابخانه و برخى ابزار آموزشى اشاره مىکند. سپس به آموزگار در تربیت اسلامى مىرسد از آموزگار کودکان، مؤدبان که فرزندان اشراف را آموزش مىدادند و علما مىگوید و به متعلم در تربیت اسلامى نظر مىکند و از تربیت پیش از مدرسه(در خانه)، و تربیت مدرسهاى مىگوید و یادآور مىشود که فرصت و امکان آموزش همگانى بوده است و اصل تفرد رعایت مىشده است و به کودکان تهىدست هم مىپرداختهاند و عقبماندگان ذهنى را هم از نظر دور نمىداشتهاند. پس از این به آموزش زنان مىپردازد و برخى از زنان دانشآموختۀ بنام را معرفى مىکند و به محتوا و برنامۀ آموزشى مدرسههاى ابتدایى مىپردازد و آن را در مغرب، اندلس و مشرق اسلامى با هم مىسنجد. پس از آن به مواد درسى در آموزش متوسطه و آموزش عالى مىپردازد.
در باب دوم، نخست یادآور مىشود که تربیت غربى نمىتواند انسان را به ساحل نجات برد و حقوق انسان را پاس دارد بنابراین نمىتواند تربیتى جهانى باشد. آنگاه به جهانى بودن تربیت اسلامى اشاره مىکند و دلایل آن را مىآورد و مىافزاید تربیت اسلامى براى تحقق هدفهاى تربیتى خود لازم مىداند پیش از ولادت کودک محیط خانوادگى مناسبى براى او پیشبینى شود و حقوق کودک پیش از زادن و پس از آن بکمال رعایت شود. پس از این به محتواى تربیت اشاره و آن را سه بخش مىکند: برنامه درسى کسانى که علم را از روى وظیفه مىآموزند؛ آنها که علم را براى خود علم مىآموزند و برنامه آنها که در پى آموزشهاى فنى و حرفهاى مىروند. آنگاه به پارهاى از پیشگامیهاى تربیت اسلامى نسبت به تربیت غربى مىپردازد و از توجه پدران به تربیت فرزندان در تربیت اسلامى یاد مىکند و نمونهاى از آن را مىآورد.
در باب سوم، از آرا و دیدگاههاى تربیتى شمارى از مربیان بزرگ مسلمان یاد مىکند (ص 369)؛ یعنى: ابن سحنون(178-236 ق)، زرنوجى(متوفى 591 ه)، قابسى(324 -403 ق)، ابن عبد البر(370-463 ق)، فارابى(259-339 ق)، ابن سینا(370-428 ق)، ابن مسکویه(متوفى 421 ق)، اخوان الصفا(قرن نیمۀ چهارم هجرى)، غزالى(450 -505 ق)، ابن خلدون(732-808 ق)، ابن حجر هیثمى(908-974 ق)، العز بن عبد السلام (577-660 ق)، ابن تیمیة(661-728 ق)، محمد بن عبد الوهاب(1115-1206 ق)، محمد عبده(1266-1323 ق)، حسن البنا(1324-1369 ق).
در جلد دوم، پنج باب دیگر از این مجموعه دو جلدى آمده است. در باب چهارم به تربیت نوین در غرب مىپردازد و از اعتراف غربیها به تأثر غرب از عرب(مسلمان)یاد مىکند و نتیجه مىگیرد که تعلیم و تربیت غرب بسیارى از مبادى، اصول، ویژگیها، هدفها و نگرشهاى خود را از تربیت اسلامى دارد. سپس به روند تحول در آموزش غرب از قرن سیزدهم تاکنون مىپردازد و با برشماردن ویژگیهاى اصلى تربیت غربى در این دوران، آنها را با مفاهیم آمده در تربیت اسلامى مىسنجد تا فضل تقدم مسلمانان را نشان دهد.
در شرح فلسفه تربیتى غرب از نگرش آن به انسان، هستى و حیات مىگوید و حق آموزش، آزادى، همکارى خانه و مدرسه و برابرى را از اصول تربیت غربى مىخواند و براى تبیین مبانى آن از تقدم تربیت بر تعلیم، محوریت کودک در تربیت و جدایىناپذیرى تربیت از روانشناسى مىگوید و موضع غرب نسبت به رشد انسان را مىآورد و به هدفهاى تربیت غربى اشاره مىکند و گاه آنها را با تربیت اسلامى به کوتاهى مقایسه مىکند.
سپس به مربیان بزرگ غرب مىپردازد و نگرشهاى تربیتى آنها را بسیار کوتاه مىآورد؛ کسانى چون: مارتین لوتر، فرانسیس بیکن، جان میلتون، جان لاک، ولتر، روسو، پستالوزى، هربارت، فروبل، اسپنسر، کریشن اشتاینر، دکرولى، منتسورى و دیوئى. آنگاه پارهاى از دیدگاههاى آنها را با نگرشهاى تربیتى اسلام مىسنجد.
در باب پنجم، نخست به حقایقى از تربیت اسلامى و تربیت غربى مىپردازد و آراى برخى از غربیان را دربارۀ جنبههاى گوناگون اسلام بازمىگوید و تربیت اسلامى را با تربیت غربى از لحاظ، اصالت، آبشخور، فلسفه، اصول، مبانى، روش و هدف مقایسه مىکند و با دستهبندى ویژگیهاى زیرساختى تربیت غربى از قرن سیزدهم تا نیمۀ قرن بیستم، آنها را با پارهاى از دیدگاههاى صریح مربیان مسلمان مقایسه مىکند و بر پیشدستى مسلمانان تأکید مىورزد و با برشماردن پارهاى از نگاشتههاى اسلامى در تعلیم و تربیت باب را پایان مىبرد.
در باب ششم به پارهاى از همایشهاى جهانى که براى معرفى زوایاى گوناگون تربیت اسلامى برگذار شده است، اشاره مىکند و پیشنهادهاى تصویب شده در این همایشها و بازخوردهاى آنها را برمىشمارد.
در باب هفتم، با اشاره به آیاتى از سورههاى: علق، قلم، مزمل و مدثر، ارزشها و نکتههاى تربیتى آنها را بشرح مىآورد و پس از آن به احادیث نبوى روى مىکند و از نیکى و بدى، بهترین روش در روابط انسانى، قانونى براى زندگى، خوددارى در اخلاق، آداب خوردن و آداب اجتماعى در گفتههاى آن حضرت(ص)یاد مىکند.
در باب هشتم، با توجه به آنچه در باب هفتم از همایشهاى تربیت اسلامى و نیز ارزشهایى که از آیات قرآنى و روایات نبوى برشمارد، پیشنهادهایى دارد؛ بمثل، مىگوید تراث اسلامى در زمینههاى گوناگون باید احیا شود و منابع احیاى تراث را برمىشمارد.
از لزوم بررسى در سیر اندیشۀ اسلامى و تطور و تحول آن در طول زمان یاد مىکند. به گوشههایى از نوآوریهاى مسلمانان در دانشهاى گوناگون اشاره مىکند. از زیانهاى اندیشههاى فروید، مارکس، مارکوزه و سارتر مىگوید. دیدگاه مثبت کسانى را چون:
برنارد شو، گوته و ژاک استرى نسبت به اسلام یادآور مىشود. از پیوند دین با سیاست مىگوید. آنگاه بر لزوم بهرهورى از هنرهاى نمایشى براى ارائۀ مفاهیم اسلامى تأکید مىکند و از تئاتر اسلامى و عربى مىگوید و به وسایل ارتباط جمعى در جهان اسلام و عرب مىپردازد و پیشنهادهایى در اینباره دارد. سپس از داستانهاى اسلامى براى گروههاى سنى مختلف یاد مىکند و به موضوعاتى که در داستانهاى قرآنى بدانها پرداخته مىشود اشاره دارد. پس از این به شخصیتهاى برجسته اسلامى در جاىجاى جهان اسلام در گذشته نظر مىکند و برخى از آنها را نام مىبرد و با یادکرد همبستگى اسلامى میان کشورهاى مسلمان و اهمیت آن و نیز جنبههاى گوناگونش باب را مىبندد[۱].
پانویس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص144-148
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بینالمللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش