القاموس الطبي العربي: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'گي' به 'گی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'قاموس (ابهام زدایی)' به 'قاموس (ابهامزدایی)') |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|قاموس ( | {{کاربردهای دیگر|قاموس (ابهامزدایی)}} | ||
'''القاموس الطبي العربي'''، اثر [[لبدی، عبدالعزیز|عبدالعزيز لبدى]] است كه نویسنده در آن، شمارى از اصطلاحات پزشکى رايج در بين دانشمندان اسلامى را به زبان عربى بهصورت الفبايى شناسانده است. | '''القاموس الطبي العربي'''، اثر [[لبدی، عبدالعزیز|عبدالعزيز لبدى]] است كه نویسنده در آن، شمارى از اصطلاحات پزشکى رايج در بين دانشمندان اسلامى را به زبان عربى بهصورت الفبايى شناسانده است. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۵: | ||
مقدمه و متن كتاب. | مقدمه و متن كتاب. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۲۴
القاموس الطبي العربي | |
---|---|
پدیدآوران | لبدی، عبدالعزیز (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | القاموس الطبی العربی انگلیسی - عربی عربي - عربی |
ناشر | دار البشير |
مکان نشر | عمان - اردن |
سال نشر | 1425 ق یا 2005 م |
چاپ | 1 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
القاموس الطبي العربي، اثر عبدالعزيز لبدى است كه نویسنده در آن، شمارى از اصطلاحات پزشکى رايج در بين دانشمندان اسلامى را به زبان عربى بهصورت الفبايى شناسانده است.
دانستنى است كه نویسنده محترم متناسب با هر اصطلاح توضيح داده و در بسيارى از موارد از بحث تفصيلى درباره اصطلاحات طبى خوددارى ورزيده و به ارائه اطلاعاتى مختصر بسنده كرده است.
نویسنده، در بخش پایانى كتاب، معادل انگليسى اصطلاحات مطرحشده در بخش اول كتاب را نيز ذكر كرده است.
ساختار
اين كتاب از مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل دو بخش: 1. عربى - عربى؛ 2. انگليسى - عربى) تشكيل شده است.
نویسنده براى تولید اثر مفصل حاضر كه در مجموع 1710 صفحه دارد، از منابع قابل توجهى (25 كتاب به زبان عربى از آثار جديد) براى استناد استفاده كرده است.[۱]
گفتنى است كه نویسنده اصطلاحاتى را كه ذكر كرده، شمارهگذارى نكرده، ولیكن تعداد دقيق آن، 18122 عدد است كه با شمارش رايانهاى همه واژگان مطرحشده به دست آمده است.
نویسنده در مقدمهاش كه مكان و تاريخ نگارش آن را مشخص نكرده، تأكيد كرده است: «... شكر خدا را كه مرا موفق به اتمام اين اثر كرد، درحالىكه در آغازش مشكل مىنمود؛ ولیكن با مساعدت علمى و معنوى دوستان آسان گشت و... من مدتى سردبيرى مجله «بلسم» را برعهده داشتم و يكى از وظايفم، بررسى مقالات پزشکى بود كه در آن منتشر مىشد و چون پزشکى را در آلمان و به زبان آلمانى آموخته بودم عادت داشتم كه اصطلاحات پزشکى را در فرهنگنامهها جستجو كنم تا بتوانم كتابهاى علمى را بفهمم. از دوستان در مورد فرهنگنامههاى پزشکى پرسيدم، پس آنان، دوتا فرهنگ طبى را برایم آوردند كه آن دو، انگليسى - عربى، يا عربى - انگليسى است؛ ولى من به دنبال قاموس يك زبانه (عربى - عربى) بودم. به نظرم رسيد كه در دانشگاه دمشق كه در آن طب تدريس مىشود لابد چنين معجمى وجود دارد؛ ولیكن كوشش دوستان به نتيجه نرسيد و چنين فرهنگنامهاى پيدا نشد. پس شروع كردم به شرح مفردات طبى غربى به زبان عربى تاآنكه براى خوانندگان مفهوم باشد.
از خوانندگان نشريه در مورد موضوعات سودمند پرسيديم و برایم جالب بود كه ناگهان دانستم كه اين موضوع (نحو قاموس طبى: بهسوى يك فرهنگ پزشکى) بيشترين توجه را به خود جلب كرده است. پس شروع به كار كردم و مدتى طولانى صرف شد و تاكنون به طول انجاميد...
من افزون بر كتابهاى گوناگون پزشکى، قاموسهاى انگليسى، آلمانى و عربى را جمع كردم و شروع كردم به شرح كلمات موجود در «المعجم الطبي الموحد»...
و بر شرح عربى، يك ضميمه (اصطلاحات انگليسى همراه با معناى عربى) افزودم تا راهنماى كسانى باشد كه اصطلاحات عربى را نمىشناسند و طب را با اصطلاحات بيگانه آموختهاند... البته آگاه باش كه من اين موضوع را چنانكه شايد و بايد حقش را ادا نكردم و اثر حاضر، يك سرآغاز است... زيرا فرهنگنامه علمى امروزى بايد منعكسكننده پيشرفت فناورى و دانشى باشد كه انسانيت به آن رسيده است و كمترين چيزى كه مىتوان از آن ياد كرد عبارت است از تصاوير روشنگرى كه بدون آن موضوعات ناقص باقى مىمانند. ولیكن فعلا ترجيح دادم كه اين اثر را بدون تصوير منتشر كنم؛ چون تصاوير آماده نبود و آمادهسازى آن نيز فرصت فراوانى مىطلبيد...».[۲]
گزارش محتوا
براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به برخى از مطالب جالب آن كافى است:
- بابونج (بابهگونه): گیاهى است كه عمرى دراز دارد و اسم علمىاش اين است: «انثيميس نوبيليس». شكوفههایش شبيه اقحُوان (گیاه خوشبوى بهارى...) است و سفيد و زرد، عطرى، برگهایش پهن و ظريف است و شكوفههایش در چاى بهعنوان آرامبخش استفاده مىشود.[۳]
- شفاء: الف)- رفتن مرض و بازگشت سلامت؛ جمعش أشفية است؛ ب)- روشى معين از درمان كه براى بازگرداندن سلامت ذكر مىشود. شفاء: عمليات ترميم و رسيدن به سلامت و قوت و قدرت بعد از بيمارى و جلوگیرى از ادامه بيمارى با هر وسيله.[۴]
- يصف الدواء: عمليات نوشتن و ارائه اطلاعاتى درباره آمادهسازى و استعمال دارو بهصورت توصيفى پزشکى.[۵]
وضعيت كتاب
براى اثر حاضر، متأسفانه فهارس فنى، فهرست منابع و حتى فهرست اجمالى يا تفصيلى مطالب نيز فراهم نشده است. گويى نویسنده محترم به الفبايى بودن مطالب اكتفا كرده است؛ ولى البته اين موضوع جايگزين مناسبى براى فهرستهاى علمى گوناگون (نمايهها) نيست.
هرچند اثر حاضر مستند است، ولیكن استنادش كلى است و مأخذ توضيحات هر واژه و اصطلاح را بهصورت جزئى و مشخص، تعيين نكرده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.