فدک در فراز و نشیب: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'فدک (ابهام زدایی)' به 'فدک (ابهامزدایی)') |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|فدک (ابهامزدایی)}} | |||
{{کاربردهای دیگر|فدک ( | |||
'''فدک در فراز و نشیب'''، اثر [[حسینی میلانی، علی|سید على حسینى میلانى]] (متولد نجف، 1367ق) است که در آن، به چند پرسش و شبهه درباره ماجراى فدک و ارتباط حضرت فاطمه(س) و حضرت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین على(ع)]] با آن بهصورت مستند، تحلیلى و انتقادى پاسخ داده است. | '''فدک در فراز و نشیب'''، اثر [[حسینی میلانی، علی|سید على حسینى میلانى]] (متولد نجف، 1367ق) است که در آن، به چند پرسش و شبهه درباره ماجراى فدک و ارتباط حضرت فاطمه(س) و حضرت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین على(ع)]] با آن بهصورت مستند، تحلیلى و انتقادى پاسخ داده است. | ||
خط ۵۱: | خط ۴۷: | ||
#حدیث «لا نورث» تنها از سوى ابوبکر نقل شده است و نه هیچ صحابى دیگر: فقط ابوبکر گفته است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لانورث و ما ترکناه صدقة»؛ «ما پیامبران ارث نمىگذاریم و آنچه از ما مىماند صدقه است». | #حدیث «لا نورث» تنها از سوى ابوبکر نقل شده است و نه هیچ صحابى دیگر: فقط ابوبکر گفته است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لانورث و ما ترکناه صدقة»؛ «ما پیامبران ارث نمىگذاریم و آنچه از ما مىماند صدقه است». | ||
#:و تنها بودن ابوبکر را در نسبت دادن این کلام به رسولالله(ص)، حافظان و محدثان بزرگ اهل سنت تصریح نمودهاند؛ کسانى مانند: ابوالقاسم بغوى (متوفاى 317)، ابوبکر شافعى (متوفاى 354)، [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]] (متوفاى 571)، [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|جلالالدین سیوطى]] (متوفاى 911)، ابن حجر مکى (متوفاى 973) و متقى هندى (متوفاى 675)..<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17884/1/69 ر.ک: متن کتاب، ص69]</ref> | #:و تنها بودن ابوبکر را در نسبت دادن این کلام به رسولالله(ص)، حافظان و محدثان بزرگ اهل سنت تصریح نمودهاند؛ کسانى مانند: ابوالقاسم بغوى (متوفاى 317)، ابوبکر شافعى (متوفاى 354)، [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]] (متوفاى 571)، [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|جلالالدین سیوطى]] (متوفاى 911)، ابن حجر مکى (متوفاى 973) و متقى هندى (متوفاى 675)..<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17884/1/69 ر.ک: متن کتاب، ص69]</ref> | ||
#ابوبکر از پیامبر(ص) نقل مىکند که حضرتش فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لا نورث»؛ درحالىکه قرآن مجید مىفرماید: '''«وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ»'''<ref>نمل: 16</ref>؛ «و سلیمان وارث داوود شد». همچنین قرآن از زبان زکریا(ع) اینگونه نقل مىنماید: '''«وَ إِنِّی خِفْتُ اَلْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ اِمْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اِجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا»'''<ref>مریم: 5-6</ref>؛ «و من پس از خود از بستگانم بیمناکم و درحالىکه زنم نازا و عقیم است؛ پس تو از جانب خود ولى و جانشینى به من ببخش، که از من ارث برد و از خاندان یعقوب نیز ارث برده و او را اى پروردگار من مورد پسند و رضایت خود گردان». بدیهى است که هرچه برخلاف کتاب خدا باشد، بهطور حتم و ضرورت مردود است؛ زیرا حقیقتِ معناى میراث در لغت و در شرع عبارت است از انتقال آنچه که از ارثگذارنده برجاى مانده است به وارثان او بعد از فوتش - چه مِلک باشد چه حق - آنهم مطابق با حکم الهى که در فقه بیان شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17884/1/84 ر.ک: همان، ص84-85]</ref> | #ابوبکر از پیامبر(ص) نقل مىکند که حضرتش فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لا نورث»؛ درحالىکه قرآن مجید مىفرماید:'''«وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ»'''<ref>نمل: 16</ref>؛ «و سلیمان وارث داوود شد». همچنین قرآن از زبان زکریا(ع) اینگونه نقل مىنماید:'''«وَ إِنِّی خِفْتُ اَلْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ اِمْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اِجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا»'''<ref>مریم: 5-6</ref>؛ «و من پس از خود از بستگانم بیمناکم و درحالىکه زنم نازا و عقیم است؛ پس تو از جانب خود ولى و جانشینى به من ببخش، که از من ارث برد و از خاندان یعقوب نیز ارث برده و او را اى پروردگار من مورد پسند و رضایت خود گردان». بدیهى است که هرچه برخلاف کتاب خدا باشد، بهطور حتم و ضرورت مردود است؛ زیرا حقیقتِ معناى میراث در لغت و در شرع عبارت است از انتقال آنچه که از ارثگذارنده برجاى مانده است به وارثان او بعد از فوتش - چه مِلک باشد چه حق - آنهم مطابق با حکم الهى که در فقه بیان شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17884/1/84 ر.ک: همان، ص84-85]</ref> | ||
#چرا على(ع) در دوران حکومتش فدک را پس نگرفت؟... در پاسخ مىگوییم که [[امام على(ع)|امیرمؤمنان على(ع)]] در نامهاى که به سهل بن حنیف نوشته فرمودهاند: «بلى، کانت فی أیدینا فدک من کل ما أظلته السماء، فشحت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرین و نعم الحکم الله و ما أصنع بفدک و غیر فدک و النفس مظانها فی غدٍ جدث...»؛ «آرى، از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در دست ما بود؛ پس عدهاى به همان نیز حرص ورزیدند و عدهاى دیگر سخاوتمندانه از آن گذشتند. البته خداوند بهترین حکمکننده است. من با فدک و غیر آن چه کارى دارم که جایگاه فرداى هر کس قبر است...». همچنین محمد بن بابویه معروف به [[شیخ صدوق]](ره) با سند خود روایت نموده که ابوبصیر مىگوید: به [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] گفتم: چرا [[امام على(ع)|امیرمؤمنان على(ع)]] هنگامى که حکومت بر مردم را در دست داشت فدک را باز پس نگرفت؟ براى چه آن را رها کرد؟ آن حضرت فرمود: «لأن الظالم و المظلوم کانا قدما على الله عز و جل و أثاب الله المظلوم و عاقب الظالم، فکره أن یسترجع شیئاً قد عاقب الله علیه غاصبه و أثاب علیه المغصوب»؛ «زیرا ظالم و مظلوم هر دو در پیشگاه خداوند عز و جل قرار گرفتند و خداوند به مظلوم پاداش داد و ظالم را عقاب نمود؛ او خوش نداشت چیزى را بازستاند که خداوند غاصبش را به سبب آن کیفر کرد و آن را که حقش غصب شده، جزا داد...»<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17884/1/136 ر.ک: همان، ص136-138]</ref> | #چرا على(ع) در دوران حکومتش فدک را پس نگرفت؟... در پاسخ مىگوییم که [[امام على(ع)|امیرمؤمنان على(ع)]] در نامهاى که به سهل بن حنیف نوشته فرمودهاند: «بلى، کانت فی أیدینا فدک من کل ما أظلته السماء، فشحت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرین و نعم الحکم الله و ما أصنع بفدک و غیر فدک و النفس مظانها فی غدٍ جدث...»؛ «آرى، از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در دست ما بود؛ پس عدهاى به همان نیز حرص ورزیدند و عدهاى دیگر سخاوتمندانه از آن گذشتند. البته خداوند بهترین حکمکننده است. من با فدک و غیر آن چه کارى دارم که جایگاه فرداى هر کس قبر است...». همچنین محمد بن بابویه معروف به [[شیخ صدوق]](ره) با سند خود روایت نموده که ابوبصیر مىگوید: به [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] گفتم: چرا [[امام على(ع)|امیرمؤمنان على(ع)]] هنگامى که حکومت بر مردم را در دست داشت فدک را باز پس نگرفت؟ براى چه آن را رها کرد؟ آن حضرت فرمود: «لأن الظالم و المظلوم کانا قدما على الله عز و جل و أثاب الله المظلوم و عاقب الظالم، فکره أن یسترجع شیئاً قد عاقب الله علیه غاصبه و أثاب علیه المغصوب»؛ «زیرا ظالم و مظلوم هر دو در پیشگاه خداوند عز و جل قرار گرفتند و خداوند به مظلوم پاداش داد و ظالم را عقاب نمود؛ او خوش نداشت چیزى را بازستاند که خداوند غاصبش را به سبب آن کیفر کرد و آن را که حقش غصب شده، جزا داد...»<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17884/1/136 ر.ک: همان، ص136-138]</ref> | ||
نسخهٔ کنونی تا ۸ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۴۴
فدک در فراز و نشیب | |
---|---|
پدیدآوران | حسینی میلانی، علی (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | مسأله فدک و حدیث انا معاشر الانبیاء لانورث پژوهشی در مورد فدک در پاسخ به یک دانشور سنی |
ناشر | الحقائق |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1386 ش |
چاپ | 3 |
شابک | 978-964-2501-82-3 |
موضوع | فاطمه زهرا(س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. فدک |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 27/25 /ح5م5041* |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
فدک در فراز و نشیب، اثر سید على حسینى میلانى (متولد نجف، 1367ق) است که در آن، به چند پرسش و شبهه درباره ماجراى فدک و ارتباط حضرت فاطمه(س) و حضرت امیرالمؤمنین على(ع) با آن بهصورت مستند، تحلیلى و انتقادى پاسخ داده است.
نام کامل این اثر عبارت است از: «فدک در فراز و نشیب: پژوهشى در مورد فدک در پاسخ به یک دانشور سنى». نویسنده، اثرش را به زبان عربى نوشته و کتاب حاضر ترجمه فارسى آن است که توسط هیئت تحریریه مرکز حقایق اسلامى صورت گرفته است.
ساختار
کتاب حاضر، از مقدمه مرکز حقایق اسلامى، مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل 4 بخش) تشکیل شده است.
روش نویسنده در این اثر، عالمانه، انتقادى و تاریخى - کلامى است و از کتاب، سنت، تاریخ و عقل استفاده کرده است.
نویسنده براى تولید اثر حاضر از منابع معتبر و متعددى از اندیشمندان قدیم و جدید (71 کتاب) بهره برده است.
گزارش محتوا
براى آشنایى با ویژگىها و محتواى این اثر، توجه به نکات زیر مفید است:
- در مقدمه ناشر چنین آمده است: «... در دوران ما، یکى از دانشمندان و اندیشمندانى که با قلمى شیوا و بیانى رَسا به تبیین حقایق تابناک دین مبین اسلام و دفاع عالمانه از حریم امامت و ولایت امیرمؤمنان على(ع) پرداخته است، پژوهشگر والامقام حضرت آیتالله سید على حسینى میلانى، مىباشد... کتابى که در پیش رو دارید، ترجمه یکى از آثار ایشان است که اینک «فارسىزبانان» را با حقایق اسلامى آشنا مىسازد[۱]
- در مقدمه نویسنده چنین آمده است: «... چندى پیش، از طریق اینترنت، نامهاى از یک دانشور اهل سنت را دریافت کردم که در ضمن آن نامه از اینجانب درباره ماجراى فدک درخواست گفتگو کرده بود... این دانشور سنى در بخشى از نامه خود، 9 پرسش مطرح کرده بود... در پاسخ به موارد مطرحشده، اینگونه نوشتم: بر هر پژوهشگر آزاداندیش و منصف، روشن و آشکار است که علماى شیعه دوازدهامامى همواره با شرح صدر از هر پرسش و پژوهشى در مورد اندیشه و اعتقاد شیعه، که در وراى آن دست یازیدن به حق و پرده افکندن از چهره حقیقت بوده است، استقبال نمودهاند. آنان پیوسته در گفتگوها و مناظرهها خود را به حفظ شئون و آداب بحث و مناظره متعهد دانستهاند و جز با استناد به شواهد روشن و استوار و برگرفته از دلایل مورد اتفاق دو طرف و یا اخبار موجود در مصادر و منابع قرون نخست و مورد اعتماد طرف مقابل سخن نراندهاند. بدیهى است که در این بحث نیز با وجود حساسیت و اهمیت بسیارش، همین شیوه و سیره، آشکار و هویدا خواهد بود..[۲]
- حدیث «لا نورث» تنها از سوى ابوبکر نقل شده است و نه هیچ صحابى دیگر: فقط ابوبکر گفته است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لانورث و ما ترکناه صدقة»؛ «ما پیامبران ارث نمىگذاریم و آنچه از ما مىماند صدقه است».
- و تنها بودن ابوبکر را در نسبت دادن این کلام به رسولالله(ص)، حافظان و محدثان بزرگ اهل سنت تصریح نمودهاند؛ کسانى مانند: ابوالقاسم بغوى (متوفاى 317)، ابوبکر شافعى (متوفاى 354)، ابن عساکر (متوفاى 571)، جلالالدین سیوطى (متوفاى 911)، ابن حجر مکى (متوفاى 973) و متقى هندى (متوفاى 675)..[۳]
- ابوبکر از پیامبر(ص) نقل مىکند که حضرتش فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لا نورث»؛ درحالىکه قرآن مجید مىفرماید:«وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ»[۴]؛ «و سلیمان وارث داوود شد». همچنین قرآن از زبان زکریا(ع) اینگونه نقل مىنماید:«وَ إِنِّی خِفْتُ اَلْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ اِمْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اِجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا»[۵]؛ «و من پس از خود از بستگانم بیمناکم و درحالىکه زنم نازا و عقیم است؛ پس تو از جانب خود ولى و جانشینى به من ببخش، که از من ارث برد و از خاندان یعقوب نیز ارث برده و او را اى پروردگار من مورد پسند و رضایت خود گردان». بدیهى است که هرچه برخلاف کتاب خدا باشد، بهطور حتم و ضرورت مردود است؛ زیرا حقیقتِ معناى میراث در لغت و در شرع عبارت است از انتقال آنچه که از ارثگذارنده برجاى مانده است به وارثان او بعد از فوتش - چه مِلک باشد چه حق - آنهم مطابق با حکم الهى که در فقه بیان شده است[۶]
- چرا على(ع) در دوران حکومتش فدک را پس نگرفت؟... در پاسخ مىگوییم که امیرمؤمنان على(ع) در نامهاى که به سهل بن حنیف نوشته فرمودهاند: «بلى، کانت فی أیدینا فدک من کل ما أظلته السماء، فشحت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرین و نعم الحکم الله و ما أصنع بفدک و غیر فدک و النفس مظانها فی غدٍ جدث...»؛ «آرى، از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در دست ما بود؛ پس عدهاى به همان نیز حرص ورزیدند و عدهاى دیگر سخاوتمندانه از آن گذشتند. البته خداوند بهترین حکمکننده است. من با فدک و غیر آن چه کارى دارم که جایگاه فرداى هر کس قبر است...». همچنین محمد بن بابویه معروف به شیخ صدوق(ره) با سند خود روایت نموده که ابوبصیر مىگوید: به امام صادق(ع) گفتم: چرا امیرمؤمنان على(ع) هنگامى که حکومت بر مردم را در دست داشت فدک را باز پس نگرفت؟ براى چه آن را رها کرد؟ آن حضرت فرمود: «لأن الظالم و المظلوم کانا قدما على الله عز و جل و أثاب الله المظلوم و عاقب الظالم، فکره أن یسترجع شیئاً قد عاقب الله علیه غاصبه و أثاب علیه المغصوب»؛ «زیرا ظالم و مظلوم هر دو در پیشگاه خداوند عز و جل قرار گرفتند و خداوند به مظلوم پاداش داد و ظالم را عقاب نمود؛ او خوش نداشت چیزى را بازستاند که خداوند غاصبش را به سبب آن کیفر کرد و آن را که حقش غصب شده، جزا داد...»[۷]
وضعیت کتاب
کتاب حاضر، مستند است و نویسنده ارجاعات و توضیحاتش را بهصورت پاورقى آورده است.
براى کتاب حاضر، فهرست تفصیلى مطالب در آغاز آن و فهرست منابع در پایان آن تنظیم شده، ولى فهرستهاى فنى آماده نشده است.
گرچه تصریح شده که ترجمه کتاب به همت هیئت تحریریه مرکز حقائق اسلامى، صورت رگرفته، ولى متأسفانه نام مترجم یا مترجمان مشخص نشده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه کتاب، ص11
- ↑ ر.ک: مقدمه کتاب، ص15-20
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص69
- ↑ نمل: 16
- ↑ مریم: 5-6
- ↑ ر.ک: همان، ص84-85
- ↑ ر.ک: همان، ص136-138
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.