سر الفصاحة: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ابن اثير' به 'ابن اثير') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر =NUR22185J1.jpg | |||
| عنوان =سر الفصاحة | |||
| عنوانهای دیگر = | |||
| پدیدآوران = | |||
[[شوابکه، داود غطاشه]] (مصحح) | |||
| | |||
| | |||
[[ | [[خفاجی، عبدالله بن محمد]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | |||
|زبان | | کد کنگره = | ||
| موضوع = | |||
|کد کنگره | |||
|موضوع | |||
| ناشر = | |||
دار الفکر | |||
| مکان نشر =عمان - اردن | |||
| سال نشر = 1427 ق | |||
== | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE22185AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =1 | |||
| شابک =9957-07-444-x | |||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =22185 | |||
| کتابخوان همراه نور =22185 | |||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
'''سر الفصاحة'''، اثر عربى [[خفاجی، عبدالله بن محمد|عبدالله بن محمد بن سنان خفاجى]] مىباشد كه آن را در سال 454ق، به عالم ادب، عرضه نموده و موضوع آن، تفسير و توصيف فصاحت و بلاغت و بحث پيرامون مباحث علم بيان و بديع است<ref>صادقيان، محمدعلى، ص 247</ref> | |||
[[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] در مقدمه كتاب «المثل السائر» از اين كتاب، اينگونه ياد كرده است: «من از ميان كتب بلاغى، جز كتاب «موازنه» ابوالقاسم حسن بن بشر آمدى و «سر الفصاحة» خفاجى، كتابى را مفيد نيافتم»<ref>همان، ص 248</ref> | |||
[[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] در مقدمه كتاب «المثل السائر» از اين كتاب، اينگونه ياد كرده است: «من از ميان كتب بلاغى، جز كتاب «موازنه» ابوالقاسم حسن بن بشر آمدى و «سر الفصاحة» خفاجى، كتابى را مفيد نيافتم» | |||
كتاب با تصحيح داود غطاشه شوابكه عرضه شده است. | كتاب با تصحيح داود غطاشه شوابكه عرضه شده است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
كتاب با دو مقدمه از مصحح و مؤلف آغاز و مطالب در هفت فصل تنظيم شده است. | كتاب با دو مقدمه از مصحح و مؤلف آغاز و مطالب در هفت فصل تنظيم شده است. | ||
مشهورترين دانشمندى كه در نقد، به پيروى از شيوه | مشهورترين دانشمندى كه در نقد، به پيروى از شيوه نویسنده برخاسته، [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]، صاحب كتاب معروف «المثل السائر» مىباشد كه به حد زيادى از وى و كتابش، متأثر گرديده و به نقد آراء او نشسته است<ref>صادقيان، محمدعلى، ص 248</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
مقدمه مصحح، به معرفى كتاب و نویسنده آن، اختصاص يافته است. | |||
آنچه اين كتاب را از ديگر كتب بلاغى ممتاز مىسازد، جنبه نقد آن است؛ بدين معنى كه مصنف تنها به توصيف و تعريف مباحث علوم بلاغى اكتفا نكرده، بلكه شعر شاعران بزرگى چون متنبى و ابوتمام و امثال آنان را به محك نقد كشيده و حسن و قبح آن را آشكارا باز نموده است<ref>صادقيان، محمدعلى، ص 248</ref> | |||
مؤلف بعد از ذكر مقدمهاى، ابتدا در حقيقت صوت و چگونگى ايجاد آن سخن گفته، پس از آن، فصلى در حروف و اقسام آن چون مهمل و مستعمل، مهجور و مهموس و... گشوده است. آنگاه درباره كلمه و كلام سخن رانده و بطلان عقيده مجبره را كه قائل به قدمت الفاظ قرآن كريم بودند، به اثبات رسانيده است. نویسنده در اين مبحث ثابت كرده كه الفاظ قرآن كريم، همان الفاظ معمول و متداول عرب است، با اين تفاوت كه از فصيحترين آنها انتخاب شده است<ref>همان</ref> | |||
مؤلف بعد از ذكر مقدمهاى، ابتدا در حقيقت صوت و چگونگى ايجاد آن سخن گفته، پس از آن، فصلى در حروف و اقسام آن چون مهمل و مستعمل، مهجور و مهموس و... گشوده است. آنگاه | |||
وى پس از بيان اين مطالب، فصلى | وى پس از بيان اين مطالب، فصلى درباره زبان گشوده و در انواع آن، سخن گفته است. اين مباحث كه بخش وسيعى از كتاب را در بر گرفته، بهعنوان مقدمه است و پس از اين مقدمه مبسوط، به اصل موضوع؛ يعنى فصاحت و بلاغت و چگونگى شيوه بيان سخن گفته است<ref>همان</ref> | ||
نكات دقيقى كه خفاجى در شيوه بيان سخن بدانها اشاره كرده و به نظر جالب و تازه مىآيد، بدين قرار است: | نكات دقيقى كه خفاجى در شيوه بيان سخن بدانها اشاره كرده و به نظر جالب و تازه مىآيد، بدين قرار است: | ||
الف) چگونگى كاربرد الفاظ: | الف) چگونگى كاربرد الفاظ: نویسنده، معتقد است كه شاعر بايد در انتخاب الفاظ و كلمات شعر خود، نهايت دقت و مراقبت را بنمايد و موارد استعمال آنها را بهدرستى بداند؛ مثلاًكلماتى را كه در ذم و قدح به كار مىروند، در مقام مدح به كار نگيرد و همچنين واژههايى كه در مدح استعمال دارند، در ذم و قدح نياورد<ref>همان، ص 249</ref> | ||
ب) فصاحت و بلاغت: شايد ابن سنان نخستين دانشمند بلاغى باشد كه تعريف كاملى از فصاحت و بلاغت به دست داده و تفاوت آن دو را آشكار ساخته است. او معتقد است فصاحت تنها وصف الفاظ است و بلاغت، وصف الفاظ است با معانى؛ | ب) فصاحت و بلاغت: شايد ابن سنان نخستين دانشمند بلاغى باشد كه تعريف كاملى از فصاحت و بلاغت به دست داده و تفاوت آن دو را آشكار ساخته است. او معتقد است فصاحت تنها وصف الفاظ است و بلاغت، وصف الفاظ است با معانى؛ بنابراین، هر بليغى فصيح است، ولى هر فصيحى بليغ نيست<ref>همان</ref> | ||
وى بر اين عقيده است كه كلمه وقتى فصيح است كه از هشت عيب خالى باشد. او كلماتى كه داراى ابهامى قبيح هستند و همچنين الفاظ عامى مبتذل را عارى از فصاحت مىشمارد و نيز معتقد است كه لفظ فصيح نبايد از حروف زياد ساخته شده باشد و در اين مورد كلمه «مغناطيسهن» را كه در شعر ابونصر بن نباته آمده است، بهعنوان مثال ذكر مىكند | وى بر اين عقيده است كه كلمه وقتى فصيح است كه از هشت عيب خالى باشد. او كلماتى كه داراى ابهامى قبيح هستند و همچنين الفاظ عامى مبتذل را عارى از فصاحت مىشمارد و نيز معتقد است كه لفظ فصيح نبايد از حروف زياد ساخته شده باشد و در اين مورد كلمه «مغناطيسهن» را كه در شعر ابونصر بن نباته آمده است، بهعنوان مثال ذكر مىكند<ref>همان، ص 250</ref> | ||
ج) استعاره برگزيده و مطرود: خفاجى در مبحث استعاره، سخن را به درازا كشانده و صفحات زيادى از كتاب را به اين مبحث اختصاص داده است. او بر اين عقيده است كه استعاره به علت تشبيهى كه در آن است، بر رونق كلام مىافزايد و آيه كريمه ''' «و اشتعل الرأس شيبا» ''' را كه در قرآن كريم، بهصورت استعاره آمده است، بهعنوان شاهد ذكر كرده است | ج) استعاره برگزيده و مطرود: خفاجى در مبحث استعاره، سخن را به درازا كشانده و صفحات زيادى از كتاب را به اين مبحث اختصاص داده است. او بر اين عقيده است كه استعاره به علت تشبيهى كه در آن است، بر رونق كلام مىافزايد و آيه كريمه''' «و اشتعل الرأس شيبا»''' را كه در قرآن كريم، بهصورت استعاره آمده است، بهعنوان شاهد ذكر كرده است<ref>همان</ref> | ||
بااينحال، معتقد است اگر وجه شبه (جامع) در استعاره ضعيف باشد، يا استعارهاى بر استعاره ديگر قرار گيرد، نه تنها به كلام رونقى نمىبخشد، بلكه آن را به ابتذال مىكشاند | بااينحال، معتقد است اگر وجه شبه (جامع) در استعاره ضعيف باشد، يا استعارهاى بر استعاره ديگر قرار گيرد، نه تنها به كلام رونقى نمىبخشد، بلكه آن را به ابتذال مىكشاند<ref>همان</ref> | ||
د) استعاره بر استعاره: ابن سنان بر اين عقيده است كه هرگاه استعارهاى بر استعاره ديگر قرار گيرد، از معنى اصل دور و در نتيجه مطرود و ناپسند مىگردد؛ | د) استعاره بر استعاره: ابن سنان بر اين عقيده است كه هرگاه استعارهاى بر استعاره ديگر قرار گيرد، از معنى اصل دور و در نتيجه مطرود و ناپسند مىگردد؛ مثلاًابوتمام در يكى از اشعار خويش تركيب «رگ گردن روزگار» را به كار گرفته كه بسيار ناپسند است<ref>همان</ref> | ||
ه) هماهنگى الفاظ: خفاجى براى موسيقى و آهنگ الفاظ، اهميت خاصى قائل بوده و معتقد است شاعر بايد الفاظ شعر خود را طورى انتخاب كند كه ميان آنها نوعى هماهنگى وجود داشته باشد و تناسب ميان الفاظ را از شرايط فصاحت و بلاغت مىداند | ه) هماهنگى الفاظ: خفاجى براى موسيقى و آهنگ الفاظ، اهميت خاصى قائل بوده و معتقد است شاعر بايد الفاظ شعر خود را طورى انتخاب كند كه ميان آنها نوعى هماهنگى وجود داشته باشد و تناسب ميان الفاظ را از شرايط فصاحت و بلاغت مىداند<ref>همان، ص 251</ref> | ||
و) كنايه و تصريح: ابن سنان معتقد است كه يكى از شرايط بلاغت اين است كه در هر مقام، كلامى مناسب آن انتخاب شود و چون گاه ايجاب مىكند كه سخن در پرده و به طريق ابهام و گاه بهصورت تصريح بيان شود، پس اديب بايد به همه رموز و دقايق كلام، وقوف و آگاهى كامل داشته باشد و بداند كه هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد؛ | و) كنايه و تصريح: ابن سنان معتقد است كه يكى از شرايط بلاغت اين است كه در هر مقام، كلامى مناسب آن انتخاب شود و چون گاه ايجاب مىكند كه سخن در پرده و به طريق ابهام و گاه بهصورت تصريح بيان شود، پس اديب بايد به همه رموز و دقايق كلام، وقوف و آگاهى كامل داشته باشد و بداند كه هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد؛ مثلاًدر مقام هزل و بيان نوادر، كنايه مناسبتر از تصريح است<ref>همان، ص 252</ref> | ||
ز) تكرار: خفاجى تكرار را در كلام روا نمىداند و معتقد است كه اديب و شاعر بايد از آوردن كلمات و جملات تكرارى پرهيز كند، اما اگر معناى كلامى مبتنى بر اعاده لفظ باشد، در آن صورت تكرار لفظ رواست | ز) تكرار: خفاجى تكرار را در كلام روا نمىداند و معتقد است كه اديب و شاعر بايد از آوردن كلمات و جملات تكرارى پرهيز كند، اما اگر معناى كلامى مبتنى بر اعاده لفظ باشد، در آن صورت تكرار لفظ رواست<ref>همان، ص 253</ref> | ||
ح) ايجاز و تطويل: ابن سنان ايجاز را مايه فصاحت و بلاغت مىداند و بسيارى از آيات قرآن كريم را كه در نهايت ايجاز و اختصار است، بهعنوان شاهد بيان مىكند، اما معتقد است وقتى روى سخن با عامه مردم و قشرهاى وسيع اجتماع است، بايد سخن بهگونه تطويل بيان شود تا درخور فهم همگان باشد | ح) ايجاز و تطويل: ابن سنان ايجاز را مايه فصاحت و بلاغت مىداند و بسيارى از آيات قرآن كريم را كه در نهايت ايجاز و اختصار است، بهعنوان شاهد بيان مىكند، اما معتقد است وقتى روى سخن با عامه مردم و قشرهاى وسيع اجتماع است، بايد سخن بهگونه تطويل بيان شود تا درخور فهم همگان باشد<ref>همان</ref> | ||
وى تمثيل را نيز مايه بلاغت و روشنگرى كلام مىداند؛ زيرا تجسم معنى را سبب مىشود و شخص را در فهم مطلب، يارى مىدهد | وى تمثيل را نيز مايه بلاغت و روشنگرى كلام مىداند؛ زيرا تجسم معنى را سبب مىشود و شخص را در فهم مطلب، يارى مىدهد<ref>همان</ref> | ||
ط) صنايع بديعى: شايد ابن سنان نخستين كسى باشد كه صنايع بديعى را به صنايع لفظى و معنوى تقسيم كرده است و محسنات بديعى را به دو قسم، تقسيم نموده است: | ط) صنايع بديعى: شايد ابن سنان نخستين كسى باشد كه صنايع بديعى را به صنايع لفظى و معنوى تقسيم كرده است و محسنات بديعى را به دو قسم، تقسيم نموده است: | ||
#انواع صنايع بديعى لفظى كه به نظر او عبارتند از: حسن استعاره، توشيح، تسهيم، حسن كنايه، سجع، ازدواج، ترصيع، لف و نشر و جناس كه آنها را تحت عنوان «قرار گرفتن لفظ در جاى خود» بررسى نموده است<ref>همان</ref> | |||
#انواع صنايع بديعى معنوى كه عبارتند از: طباق، تبديل، ايجاز و اختصار، تمثيل، صحة التفسير، مبالغه، صحة التشبيه و صحة التناسق كه آن را نيز تحت عنوان «مناسبت الفاظ با معانى» بيان كرده است<ref>همان</ref> | |||
ى) افراط در صنايع بديعى: | ى) افراط در صنايع بديعى: نویسنده در مورد صنايع بديعى و شيوه كاربرد آن، معتقد است در اينكه استعمال صنايع بديعى بر لطف و رونق كلام مىافزايد، جاى ترديدى نيست؛ چه، اين صنايع، به سخن غرابت و تازگى مىبخشد و آن را از ابتذال، بهدور مىسازد، ولى هرگاه اين صنايع، متكلف جلوه كند، بهطورىكه آثار تصنع و تكلف در آن ظاهر گردد و خواننده يا شنونده تشخيص دهد كه هدف گوينده تنها آوردن صنعت بوده است، چنين صنعتى نه تنها مقبول و مطلوب نيست، بلكه كلام را از فصاحت و بلاغت دور مىسازد. به نظر وى، بايد صنايع بديعى در كلام طبيعى جلوه كند و چنين به نظر آيد كه شاعر يا اديب، در به كار گرفتن آن زحمتى به خود نداده و معنى آن را طلب كرده است<ref>همان</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
خط ۱۰۴: | خط ۸۵: | ||
در پاورقىها علاوه بر ذكر منابع، توضيحات مفيد و جامعى توسط مصحح، پيرامون برخى از كلمات و عبارات متن آمده است. | در پاورقىها علاوه بر ذكر منابع، توضيحات مفيد و جامعى توسط مصحح، پيرامون برخى از كلمات و عبارات متن آمده است. | ||
==پانويس == | |||
<references/> | |||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
#مقدمه و متن كتاب. | |||
#صادقيان، محمدعلى، «نوآورىهاى بلاغى ابن سنان»، پايگاه مجلات تخصصى نور، نشريه: ادبيات و زبانها «وحيد»، خرداد 1353، شماره 126 (8 صفحه، از 247 تا 254). | |||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۱۹
سر الفصاحة | |
---|---|
پدیدآوران | شوابکه، داود غطاشه (مصحح) خفاجی، عبدالله بن محمد (نویسنده) |
ناشر | دار الفکر |
مکان نشر | عمان - اردن |
سال نشر | 1427 ق |
چاپ | 1 |
شابک | 9957-07-444-x |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
سر الفصاحة، اثر عربى عبدالله بن محمد بن سنان خفاجى مىباشد كه آن را در سال 454ق، به عالم ادب، عرضه نموده و موضوع آن، تفسير و توصيف فصاحت و بلاغت و بحث پيرامون مباحث علم بيان و بديع است[۱]
ابن اثير در مقدمه كتاب «المثل السائر» از اين كتاب، اينگونه ياد كرده است: «من از ميان كتب بلاغى، جز كتاب «موازنه» ابوالقاسم حسن بن بشر آمدى و «سر الفصاحة» خفاجى، كتابى را مفيد نيافتم»[۲]
كتاب با تصحيح داود غطاشه شوابكه عرضه شده است.
ساختار
كتاب با دو مقدمه از مصحح و مؤلف آغاز و مطالب در هفت فصل تنظيم شده است.
مشهورترين دانشمندى كه در نقد، به پيروى از شيوه نویسنده برخاسته، ابن اثير، صاحب كتاب معروف «المثل السائر» مىباشد كه به حد زيادى از وى و كتابش، متأثر گرديده و به نقد آراء او نشسته است[۳]
گزارش محتوا
مقدمه مصحح، به معرفى كتاب و نویسنده آن، اختصاص يافته است.
آنچه اين كتاب را از ديگر كتب بلاغى ممتاز مىسازد، جنبه نقد آن است؛ بدين معنى كه مصنف تنها به توصيف و تعريف مباحث علوم بلاغى اكتفا نكرده، بلكه شعر شاعران بزرگى چون متنبى و ابوتمام و امثال آنان را به محك نقد كشيده و حسن و قبح آن را آشكارا باز نموده است[۴]
مؤلف بعد از ذكر مقدمهاى، ابتدا در حقيقت صوت و چگونگى ايجاد آن سخن گفته، پس از آن، فصلى در حروف و اقسام آن چون مهمل و مستعمل، مهجور و مهموس و... گشوده است. آنگاه درباره كلمه و كلام سخن رانده و بطلان عقيده مجبره را كه قائل به قدمت الفاظ قرآن كريم بودند، به اثبات رسانيده است. نویسنده در اين مبحث ثابت كرده كه الفاظ قرآن كريم، همان الفاظ معمول و متداول عرب است، با اين تفاوت كه از فصيحترين آنها انتخاب شده است[۵]
وى پس از بيان اين مطالب، فصلى درباره زبان گشوده و در انواع آن، سخن گفته است. اين مباحث كه بخش وسيعى از كتاب را در بر گرفته، بهعنوان مقدمه است و پس از اين مقدمه مبسوط، به اصل موضوع؛ يعنى فصاحت و بلاغت و چگونگى شيوه بيان سخن گفته است[۶]
نكات دقيقى كه خفاجى در شيوه بيان سخن بدانها اشاره كرده و به نظر جالب و تازه مىآيد، بدين قرار است:
الف) چگونگى كاربرد الفاظ: نویسنده، معتقد است كه شاعر بايد در انتخاب الفاظ و كلمات شعر خود، نهايت دقت و مراقبت را بنمايد و موارد استعمال آنها را بهدرستى بداند؛ مثلاًكلماتى را كه در ذم و قدح به كار مىروند، در مقام مدح به كار نگيرد و همچنين واژههايى كه در مدح استعمال دارند، در ذم و قدح نياورد[۷]
ب) فصاحت و بلاغت: شايد ابن سنان نخستين دانشمند بلاغى باشد كه تعريف كاملى از فصاحت و بلاغت به دست داده و تفاوت آن دو را آشكار ساخته است. او معتقد است فصاحت تنها وصف الفاظ است و بلاغت، وصف الفاظ است با معانى؛ بنابراین، هر بليغى فصيح است، ولى هر فصيحى بليغ نيست[۸]
وى بر اين عقيده است كه كلمه وقتى فصيح است كه از هشت عيب خالى باشد. او كلماتى كه داراى ابهامى قبيح هستند و همچنين الفاظ عامى مبتذل را عارى از فصاحت مىشمارد و نيز معتقد است كه لفظ فصيح نبايد از حروف زياد ساخته شده باشد و در اين مورد كلمه «مغناطيسهن» را كه در شعر ابونصر بن نباته آمده است، بهعنوان مثال ذكر مىكند[۹]
ج) استعاره برگزيده و مطرود: خفاجى در مبحث استعاره، سخن را به درازا كشانده و صفحات زيادى از كتاب را به اين مبحث اختصاص داده است. او بر اين عقيده است كه استعاره به علت تشبيهى كه در آن است، بر رونق كلام مىافزايد و آيه كريمه «و اشتعل الرأس شيبا» را كه در قرآن كريم، بهصورت استعاره آمده است، بهعنوان شاهد ذكر كرده است[۱۰]
بااينحال، معتقد است اگر وجه شبه (جامع) در استعاره ضعيف باشد، يا استعارهاى بر استعاره ديگر قرار گيرد، نه تنها به كلام رونقى نمىبخشد، بلكه آن را به ابتذال مىكشاند[۱۱]
د) استعاره بر استعاره: ابن سنان بر اين عقيده است كه هرگاه استعارهاى بر استعاره ديگر قرار گيرد، از معنى اصل دور و در نتيجه مطرود و ناپسند مىگردد؛ مثلاًابوتمام در يكى از اشعار خويش تركيب «رگ گردن روزگار» را به كار گرفته كه بسيار ناپسند است[۱۲]
ه) هماهنگى الفاظ: خفاجى براى موسيقى و آهنگ الفاظ، اهميت خاصى قائل بوده و معتقد است شاعر بايد الفاظ شعر خود را طورى انتخاب كند كه ميان آنها نوعى هماهنگى وجود داشته باشد و تناسب ميان الفاظ را از شرايط فصاحت و بلاغت مىداند[۱۳]
و) كنايه و تصريح: ابن سنان معتقد است كه يكى از شرايط بلاغت اين است كه در هر مقام، كلامى مناسب آن انتخاب شود و چون گاه ايجاب مىكند كه سخن در پرده و به طريق ابهام و گاه بهصورت تصريح بيان شود، پس اديب بايد به همه رموز و دقايق كلام، وقوف و آگاهى كامل داشته باشد و بداند كه هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد؛ مثلاًدر مقام هزل و بيان نوادر، كنايه مناسبتر از تصريح است[۱۴]
ز) تكرار: خفاجى تكرار را در كلام روا نمىداند و معتقد است كه اديب و شاعر بايد از آوردن كلمات و جملات تكرارى پرهيز كند، اما اگر معناى كلامى مبتنى بر اعاده لفظ باشد، در آن صورت تكرار لفظ رواست[۱۵]
ح) ايجاز و تطويل: ابن سنان ايجاز را مايه فصاحت و بلاغت مىداند و بسيارى از آيات قرآن كريم را كه در نهايت ايجاز و اختصار است، بهعنوان شاهد بيان مىكند، اما معتقد است وقتى روى سخن با عامه مردم و قشرهاى وسيع اجتماع است، بايد سخن بهگونه تطويل بيان شود تا درخور فهم همگان باشد[۱۶]
وى تمثيل را نيز مايه بلاغت و روشنگرى كلام مىداند؛ زيرا تجسم معنى را سبب مىشود و شخص را در فهم مطلب، يارى مىدهد[۱۷]
ط) صنايع بديعى: شايد ابن سنان نخستين كسى باشد كه صنايع بديعى را به صنايع لفظى و معنوى تقسيم كرده است و محسنات بديعى را به دو قسم، تقسيم نموده است:
- انواع صنايع بديعى لفظى كه به نظر او عبارتند از: حسن استعاره، توشيح، تسهيم، حسن كنايه، سجع، ازدواج، ترصيع، لف و نشر و جناس كه آنها را تحت عنوان «قرار گرفتن لفظ در جاى خود» بررسى نموده است[۱۸]
- انواع صنايع بديعى معنوى كه عبارتند از: طباق، تبديل، ايجاز و اختصار، تمثيل، صحة التفسير، مبالغه، صحة التشبيه و صحة التناسق كه آن را نيز تحت عنوان «مناسبت الفاظ با معانى» بيان كرده است[۱۹]
ى) افراط در صنايع بديعى: نویسنده در مورد صنايع بديعى و شيوه كاربرد آن، معتقد است در اينكه استعمال صنايع بديعى بر لطف و رونق كلام مىافزايد، جاى ترديدى نيست؛ چه، اين صنايع، به سخن غرابت و تازگى مىبخشد و آن را از ابتذال، بهدور مىسازد، ولى هرگاه اين صنايع، متكلف جلوه كند، بهطورىكه آثار تصنع و تكلف در آن ظاهر گردد و خواننده يا شنونده تشخيص دهد كه هدف گوينده تنها آوردن صنعت بوده است، چنين صنعتى نه تنها مقبول و مطلوب نيست، بلكه كلام را از فصاحت و بلاغت دور مىسازد. به نظر وى، بايد صنايع بديعى در كلام طبيعى جلوه كند و چنين به نظر آيد كه شاعر يا اديب، در به كار گرفتن آن زحمتى به خود نداده و معنى آن را طلب كرده است[۲۰]
وضعيت كتاب
فهرست آيات، روايات، اعلام و اشعار مذكور در متن، به همراه فهرست مطالب، در انتهاى كتاب جا گرفته است.
در پاورقىها علاوه بر ذكر منابع، توضيحات مفيد و جامعى توسط مصحح، پيرامون برخى از كلمات و عبارات متن آمده است.
پانويس
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب.
- صادقيان، محمدعلى، «نوآورىهاى بلاغى ابن سنان»، پايگاه مجلات تخصصى نور، نشريه: ادبيات و زبانها «وحيد»، خرداد 1353، شماره 126 (8 صفحه، از 247 تا 254).