نثاری بخاری، حسن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
[[رده:آبان(1400)]] |
نسخهٔ کنونی تا ۷ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۶
نام | نثاری بخاری، حسن |
---|---|
نامهای دیگر | بخاری، سیدحسن
بخاری، حسن خواجه نقیبالاشراف |
نام پدر | سيد پادشاه خواجه |
متولد | |
محل تولد | بخارا |
رحلت | زنده در 974ق |
اساتید | سلطانعلى اوبهى |
برخی آثار | مذکر احباب (ادب و فرهنگ فارسی در قرن دهم هجری) |
کد مؤلف | AUTHORCODE00678AUTHORCODE |
سيد حسن خواجه نقيب الاشراف بخارى (زنده در 974ق)، متخلص به نثارى، ملقب به نقیب الاشراف، از شاعران ماوراءالنهر، از سرسپردگان سلسله نقشبندیه، صاحب كتاب «مذكر احباب»، از اهالى بخارا در سده دهم هجرى مىزيسته است.
خاندان
با همه فضل و دانشى كه داشته، نام و نشانش از حوزه زندگىاش فراتر نرفته و بيرون از قلمرو ماوراءالنهر سده دهم، نامى از وى در عرصه فرهنگ و ادب ديده نمىشود.
با وجود اين، نثارى خود در خاتمه «مذكر احباب»، سرگذشت خاندانش را مطرح كرده است. او جدّ اعلاى خود را ارسلان باب ناميده است و او را از جمله اصحاب رسول اكرم(ص) برشمرده است. پدربزرگ وى، سيد عبدالوهاب، نام داشته و از صوفيان سدههاى 8 و 9ق، بوده است، اما پدر نثارى از برجستگان سده 10ق، محسوب مىشده و به نام سيد پادشاه خواجه، شهرت داشته است. وى در زمره پيروان نقشبندیه نيز به شمار مىرفته است.
چنانكه ذكر شد نام و نشان نثارى در تذكرههايى كه پس از سده 10ق، در بيرون از حوزه زندگى او تأليف كردهاند، جز بهندرت ديده نمىشود. فقط همشهرى او، محمد عارف بقايى اندجانى، هنگام تأليف «تذكره مجمع الفضلاء» در شبه قاره هند، نام و نشان او را ثبت كرده است. گزارشى كه بقايى از احوال نثارى ارائه مىكند، بسيار دقيق و سنجيده است و ظاهرا بقايى اندجانى، ترجمه مذكور را بر مبناى «مذكر احباب»، استخراج و استنباط كرده است، زيرا نثارى، اولا خاتمه تذكرهاش را بهصورت تذكره خانوادگى فراهم آورده و در آن از عموها، اجداد، بستگان و پيوستگان خويش ياد كرده است كه به لحاظ شناخت وى بسيار مفيد و ارزشمند مىنمايد و ثانيا در لابهلاى تراجم احوال سخنوران در «مذكر احباب»، به مناسبتهايى از تحصيلات، پسندها و علايق ادبى خويش سخن گفته است.
اساتید
او در نزد حافظ، سلطانعلى اوبهى و صفىالدين مصطفى رومى، حديث آموخته و از همين صفىالدين رومى، اجازه روايت حديث دريافت نموده است. در سفرى كه به شهر كَش داشته، مدتى مانده و نزد معصوم خواجه عشقى، قرائت قرآن را فراگرفته و از مولانا شيدا، نجوم و هيئت آموخته و بر استخراج تقويم مسلط شده است.
ظاهرا نزد امير مهدى الحسينى، رياضى را فراگرفته و از جغرافى و طب و طبابت هم آگاهى داشته و نزد مولانا محمد طبيب، قواعد و مبادى طب را مطالعه كرده بوده است. نزد ميرمحمود بچقى نيز موسيقى را فراگرفته است.
مذهب
نثارى با همه اندوختهها و فضيلتهاى مذكور، يكى از سرسپردگان سلسله نقشبندیه بود. با فراگير شدن طريقه نقشبندیه در سده 9ق، در ماوراءالنهر و كوچيدن بسيارى از طريقههاى ديگر از آن نواحى، صرفا نقشبندیه از اعتبار اجتماعى و سياسى برخوردار بودند و اهل فضل و دانش هم اگر اعتبار اجتماعى و سياسى مىطلبيدند، بههرحال، مىبايست به طريقه مذكور مىپيوستند. نثارى نيز همانند پدر خود به اين طريقه پيوست و خود را نقشبندى مىخواند. البته خلق و خوى درويشانه و اديبانه نثارى، او را به سلطنت معنوى نرساند؛ او چونان پدر، پيوسته و وابسته دربار ازبكان شيبانى بوده و در اين موقعيت، سخت سرسپرده و حتى متملق بوده است. همچنين او از ستايشگران عبدالقدوس سلطان بوده است و او را به لحاظ سلوك درويشانهاش مدح مىگفته است. سواى سلاطين شيبانى، رابطه نثارى با دربارهاى هند نيز برقراربوده و او پادشاهان را مدح مىگفته است.
سلطان محمّد مطربى سمرقندى (966 - 1040ق)، يكى از شاگردان نثارى بخارى است و به تقليد از «مذكر احباب»، در 1013ق، «تذكرة الشعراء» را تأليف كرده است و در آن، شرح حال نثارى را نيز آورده است.