رازی، یحیی بن معاذ: تفاوت میان نسخهها
(←ولادت) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
[[جواهر التصوف]] | [[جواهر التصوف]] | ||
[[جواهر التصوف (ترجمه)]] | |||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
[[رده:شهریور(1400)]] | [[رده:شهریور(1400)]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۰۵
نام | رازی، یحیی بن معاذ |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | معاذ |
متولد | |
محل تولد | رى |
رحلت | دوشنبه 16 جمادىالاولى سال 258ق/ 872م |
اساتید | |
برخی آثار | جواهر التصوف |
کد مؤلف | AUTHORCODE04557AUTHORCODE |
یحیى بن معاذ رازى (متوفای 258ق)، کنیه او یحیى، ابوزکریا و لقب وى واعظ بود، عطار او را با القاب «چشمه روضه رضا، نقطه کعبه رجا، ناطق حقایق و واعظ خلایق» توصیف مىکند، از طبقه نخستین عرفاست. معاصر بایزید بسطامى، شاه بن شجاع کرمانى
ولادت
ابوزکریا یحیی بن معاذ بن جعفر رازی واعظ، در رى متولد شد. از سال تولد او اطلاعى در دست نیست. از حوادث و مراحل زندگى او نیز اطلاعات جامعى نداریم و آگاهى ما در مورد این عارف و واعظ محدود به توصیفها و اشارههایى است که تذکرهنویسان و دیگر نویسندگان آثار عرفانى و اسلامى در مورد یحیى مطرح کردهاند. در این آثار مطالبى در مورد مهارت وى در سخنورى، سخنان، سفرها و حکایاتى از زندگى او در ارتباط با عرفاى دیگر، یاران و نزدیکانش آمده است.
ویژگیها
یحیى پس از فراگرفتن مقدمات علوم، به ریاضت و سیر و سلوک پرداخت و عارف و سخنورى مشهور شد؛ چنانکه ذهبى از او با عنوان «حکیم اهل زمانه و از بزرگان مشایخ» یاد مىکند و در جاى دیگر او را «یگانه روزگار مىداند». ابوالقاسم قشیرى درباره او مىنویسد: «بىهمتا بود اندر زمانه خویش. خوى و زبانى داشت اندر رجا بدان مخصوص و به سخن معرفت» و...
مسلم است که یحیى از حکما و عرفا و زهاد یگانه عصر خویش بود. او را از نخستین سرایندگان شعر عرفانى نیز دانستهاند. یحیى پس از چندى که به ریاضت و سیر و سلوک باطنى مىپردازد و در سخنورى و عرفان و زهد دستى پیدا مىکند، راهى سفر مىشود و به سیر در آفاق مىپردازد.
چنین مىنماید که یحیى وقتى راهى سفر شد آوازه عرفان و زهد و قدرت سخنورى او در تمامى بلاد اسلامى پیچیده بود؛ بهگونهاى که به هر شهرى که وارد مىشد همه به استقال او مىشتافتند و توده مردم و حتى عرفا و علماى بزرگ، به سخن او گوش مىدادند...
یحیى کلامى مؤثر و دلنشین داشت و سخن خود را به امثال، اشعار عربى و فارسى و جملات آمیخته به حکمت و دانش مىآراست. چنانکه ابن خلکان در مورد کلام وى مىنویسد: یحیى اشارات و عباراتى نیکو و زیبا دارد. مؤلف «الأعلام» او را صاحب «کلمات سائر» مىداند...
سفرها
یحیى سفرهاى زیادى به بلاد اسلامى داشته است. او به هر شهرى که وارد مىشد براى مردم آن شهر موعظه و سخنرانى مىکرد. این امر سبب شد که او را به فرقه کرامیه منسوب کنند.
یحیى بن معاذ به شیوه کرامیان وعظ مىکرد و احوال وى در توکل و مسافرتهاى او در بادیه که لازمه ترک کسب و میل به عزلت و انزواى وى بوده است تا حدى از ارتباط وى با تعلیم کرامیان حکایت دارد.
از سفرهاى یحیى به شیراز، بغداد، نیشابور، بلخ و دیگر شهرهاى خراسان حکایاتى نقل کردهاند. ذهبى در مورد سفر یحیى به شیراز مىنویسد:
یحیى به شیراز وارد شد، درحالىکه ریش سفید زیبایى داشت و لباسى سیاه پوشیده بود. پس از منبر بالا رفت، درحالىکه مردم بسیارى براى شنیدن سخنان وى گرد آمده بودند... پس از آن دلهاى اهل شیراز را تسخیر کرد، بهگونهاى که هرگاه مىخواست آنان را مىخنداند و هرگاه اراده مىکرد آنها را مىگریاند.
مؤلف تاریخ بغداد درباره سفر یحیى به بغداد مىنویسد: یحیى به بغداد آمد. زهاد گرد او جمع شدند. سپس تختى براى او گذاشتند و او را بر آن نشاندند و همه در حضور او نشستند. در این میانه جنید سخنى بر زبان آورد. یحیى به او گفت: خاموش باش هنگامى که انسانها سخن مىگویند تو را چه به صحبت کردن.
ابن جوزى نیز درباره سفر یحیى به بلخ حکایتى آورده است: یحیى در شهر بلخ مهمان یک نفر علوى شد. علوى از یحیى پرسید: خداوند تو را تأیید کند درباره ما اهلبیت چه عقیدهاى دارى؟ یحیى گفت: چه گویم درباره گلى که به آب وحى سرشته شده و با آب رسالت کاشته و آبیارى شده؟ آیا جز بوى خوش مشک رستگارى و عنبر پرهیزگارى چیزى از آن به مشام مىرسد؟ علوى دهان یحیى را پر از مروارید کرد. پس، فردا به دیدار او رفت. یحیى گفت: اگر تو به دیدار ما آمدى این کار تو بهخاطر فضل و ارجمندى تو است و اگر ما به دیدار تو بیاییم، بهخاطر فضل و بزرگوارى تو است. بنابراین بزرگى و عزت از آن تو است؛ چه تو به دیدار دیگران بروى و چه دیگران به دیدار تو بیایند. مهمترین نکته که از خلال این حکایات دریافته مىشود این است که یحیى در سخنورى مهارت زیادى داشته، بهگونهاى که خیلى راحت مىتوانسته بر شنونده تأثیر بگذارد و کلام خود را در ذهن و ضمیر او جاى دهد.
علاوه بر مطالبى که در مورد سفرهاى یحیى نقل شد، عطار حکایات مفصلى در مورد سفر او به نیشابور و دیگر شهرهاى خراسان در کتاب تذکره اولیاء آورده است.
یحیى با عرفاى بزرگ عصر خود مراوداتى داشته است. عارفانى که با یحیى همنشینى و ارتباط مرادى و مریدى داشتهاند، عبارتند از:
- شاه بن شجاع کرمانى؛
- ابوعثمان حیرى؛
- محمد بن على ترمذى؛
- ابویعقوب یوسف بن حسین رازى؛
- بایزید بسطامى؛
- ابراهیم خواص.
یحیى را از سلسله راویان حدیث نیز دانستهاند، هرچند که گفتهاند «أحادیث مسنده قلیلة».
وفات
در مورد سال وفات یحیى، تذکرهنویسان و تمامى کسانى که به شرح زندگى وى پرداختهاند، اتفاق نظر دارند که او در روز دوشنبه 16 جمادىالاولى سال 258ق در نیشابور وفات یافته است.
آثار
- مراد (المریدین)؛
- فواید شیخ یحیى معاذ؛
- جواهر التصوف. [۱].
پانویس
- ↑ ر.ك: فروزنده، مسعود، ص145-149