الإحكام في أصول الأحكام: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR56813J1.jpg | عنوان =الإحكام في أصول الأحكام | عنوانه...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'الإحكام في أصول الأحكام (ابهام زدایی)' به 'الإحكام في أصول الأحكام (ابهامزدایی)') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
| موضوع = اصول فقه اهل سنت | | موضوع = اصول فقه اهل سنت | ||
|ناشر | |ناشر | ||
| ناشر =دار الآفاق الجديدة | | ناشر =دار الآفاق الجديدة | ||
| مکان نشر =لبنان - بيروت | | مکان نشر =لبنان - بيروت | ||
| سال نشر = | | سال نشر = | ||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE56813AUTOMATIONCODE | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE56813AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =چاپ | | چاپ =چاپ اول | ||
| شابک = | | شابک = | ||
| تعداد جلد =8 | | تعداد جلد =8 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =56813 | ||
| کتابخوان همراه نور = | | کتابخوان همراه نور = | ||
| کد پدیدآور =00725 | | کد پدیدآور =00725 | ||
خط ۲۹: | خط ۲۸: | ||
}} | }} | ||
'''الإحكام في أصول الأحكام'''، تألیف ابن حزم ابومحمد علی بن احمد اندلسی (متوفی 456ق) در موضوع اصول فقه اهل سنت به رشته تحریر درآمده است. این اثر در هشت جلد با تحقیق احمد محمد شاکر و مقدمه احسان عباس منتشر شده است. | {{کاربردهای دیگر|الإحكام في أصول الأحكام (ابهامزدایی)}} | ||
'''الإحكام في أصول الأحكام'''، تألیف [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم ابومحمد علی بن احمد اندلسی]] (متوفی 456ق) در موضوع اصول فقه اهل سنت به رشته تحریر درآمده است. این اثر در هشت جلد با تحقیق [[شاکر، احمد محمد|احمد محمد شاکر]] و مقدمه [[عباس، احسان|احسان عباس]] منتشر شده است. | |||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب، مشتمل بر مقدمه احسان عباس و متن کتاب در چهل باب است. | کتاب، مشتمل بر مقدمه [[عباس، احسان|احسان عباس]] و متن کتاب در چهل باب است. | ||
مباحث کتاب با استناد به دیدگاه مذاهب فقهی اهل سنت مطرح شده است. در ابتدای پاراگرافها عبارات «قال علي» یا «قال علي بن أحمد» یا «قال أبومحمد» ذکر شده که منظور از همگی، ابن حزم است. | مباحث کتاب با استناد به دیدگاه مذاهب فقهی اهل سنت مطرح شده است. در ابتدای پاراگرافها عبارات «قال علي» یا «قال علي بن أحمد» یا «قال أبومحمد» ذکر شده که منظور از همگی، [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
احسان عباس در مقدمهاش بر کتاب، از خلاقیت ذاتی ابن حزم سخن گفته و او را پایهگذار تفکر ظاهریه دانسته است<ref>ر.ک: مقدمه، ج1، صفحه ج</ref>. | [[عباس، احسان|احسان عباس]] در مقدمهاش بر کتاب، از خلاقیت ذاتی [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] سخن گفته و او را پایهگذار تفکر ظاهریه دانسته است<ref>ر.ک: مقدمه، ج1، صفحه ج</ref>. | ||
ابن حزم در باب اول کتاب از برخی از آثار خود چون | [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] در باب اول کتاب از برخی از آثار خود چون «[[التقريب لحد المنطق والمدخل إليه]]» و «[[الفصل في الملل و الأهواء و النحل|الفصل في الملل والأهواء والنحل]]» یاد کرده است. وی هدف از نگارش الإحكام را تبیین خلاصه مقصود خداوند متعال از عباداتی که ما را مکلف به آنها نموده و حکم بین مردم، با براهینی که وی در کتاب «[[الفصل في الملل و الأهواء و النحل|الفصل في الملل والأهواء والنحل]]» ثابت کرده، دانسته است. وی کتابش را کامل، محققانه، بدون مباحث اضافی و دارای فصلهای استوار توصیف کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، همان، ص8</ref>. | ||
در باب دوم نیز ترتیب و عنوان ابواب کتابش را ذکر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص13-11</ref>. | در باب دوم نیز ترتیب و عنوان ابواب کتابش را ذکر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص13-11</ref>. | ||
باب سوم، آغاز مباحث کتاب با اثبات حجیت عقل است. ابن حزم این مبحث را با این عبارت آغاز کرده است: گروهی میگویند: هیچ چیزی معلوم نمیشود جز با الهام و گروهی دیگر میگویند: هیچ چیزی دانسته نمیشود جز با قول امام...، گروهی به خبر و گروهی به تقلید معتقدند و در ابطال حجیت عقل چنین احتجاج میکنند: گاه آدمی به چیزی معتقد میشود و از آن دفاع مینماید و تردیدی ندارد که حق است؛ سپس به غیر آن چیز اعتقاد پیدا میکند؛ اگر حجج عقلی صادق میبود، هرگز ادله آن تغییر نمیکرد. | باب سوم، آغاز مباحث کتاب با اثبات حجیت عقل است. [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] این مبحث را با این عبارت آغاز کرده است: گروهی میگویند: هیچ چیزی معلوم نمیشود جز با الهام و گروهی دیگر میگویند: هیچ چیزی دانسته نمیشود جز با قول امام...، گروهی به خبر و گروهی به تقلید معتقدند و در ابطال حجیت عقل چنین احتجاج میکنند: گاه آدمی به چیزی معتقد میشود و از آن دفاع مینماید و تردیدی ندارد که حق است؛ سپس به غیر آن چیز اعتقاد پیدا میکند؛ اگر حجج عقلی صادق میبود، هرگز ادله آن تغییر نمیکرد. [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] در ادامه به نقد این احتجاج میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص14-13</ref>. | ||
ابن حزم در ادامه به نقد این احتجاج میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص14-13</ref>. | |||
وی از دو گروه افراطکننده و تفریطکننده در مورد حکم عقل یاد میکند و حد و مرز حکم عقل را مشخص میسازد<ref>ر.ک: همان، ص27-29</ref>. | وی از دو گروه افراطکننده و تفریطکننده در مورد حکم عقل یاد میکند و حد و مرز حکم عقل را مشخص میسازد<ref>ر.ک: همان، ص27-29</ref>. | ||
ابن حزم، در مورد صحابی پیامبر معتقد است: هرکس که نبی(ص) را درک کرده و او را دیده، صحابی نیست؛ اگر اینگونه باشد ابوجهل نیز از صحابه است؛ چراکه او پیامبر(ص) را دیده و با او سخن گفته و در محضرش نشسته و از او حدیث شنیده است. همچنین کسی که آن حضرت را درک کرده، ولی ملاقات ننموده، سپس بعد از رحلت آن حضرت یا در زمان حیاتش اسلام آورده - اما آن حضرت را ندیده - از صحابه شمرده نمیشود و اگر اینگونه باشد تمامی کسانی که در عصر آن حضرت زندگی میکردهاند، صحابی شمرده میشوند؛ چه، علقمه [بن قیس نخعی کوفی (متوفی 62ق)] و اسود [بن یزید نخعی (متوفی 75ق)] بیهیچ خلافی از جمله صحابه بشمار نمیآیند، درحالیکه از جهت فضل و علم و نیکی سرآمد بودند و دو عالم جلیلالقدر در زمان عمر بودند و در زمان نبی(ص) اسلام آوردند... | [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]]، در مورد صحابی پیامبر معتقد است: هرکس که نبی(ص) را درک کرده و او را دیده، صحابی نیست؛ اگر اینگونه باشد ابوجهل نیز از صحابه است؛ چراکه او پیامبر(ص) را دیده و با او سخن گفته و در محضرش نشسته و از او حدیث شنیده است. همچنین کسی که آن حضرت را درک کرده، ولی ملاقات ننموده، سپس بعد از رحلت آن حضرت یا در زمان حیاتش اسلام آورده - اما آن حضرت را ندیده - از صحابه شمرده نمیشود و اگر اینگونه باشد تمامی کسانی که در عصر آن حضرت زندگی میکردهاند، صحابی شمرده میشوند؛ چه، علقمه [بن قیس نخعی کوفی (متوفی 62ق)] و اسود [بن یزید نخعی (متوفی 75ق)] بیهیچ خلافی از جمله صحابه بشمار نمیآیند، درحالیکه از جهت فضل و علم و نیکی سرآمد بودند و دو عالم جلیلالقدر در زمان عمر بودند و در زمان نبی(ص) اسلام آوردند... | ||
اصحاب پیامبر تنها آنهایی هستند که خداوند در مورد آنها فرموده: '''مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ... ''' ﴿الفتح: 29﴾<ref>ر.ک: همان، ج2، ص83-82</ref>. | اصحاب پیامبر تنها آنهایی هستند که خداوند در مورد آنها فرموده:'''مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ...''' ﴿الفتح: 29﴾<ref>ر.ک: همان، ج2، ص83-82</ref>. | ||
ابن حزم معتقد است که برخی امور بر انبیای پیشین واجب بوده و در دین اسلام واجب نیست؛ بهعنوان مثال مطابق آیه '''اخلع نعليك إنك بالوادی المقدس طوی'''، درآوردن کفش در مکانهای مقدس در شریعت موسی واجب بوده، اما در دین اسلام، مسلمانان کفشهایشان را در مکانهای مقدس درنمیآورند<ref>ر.ک: همان، ج3، ص167</ref>. یا اینکه مریم(ع) روزه سکوت نذر کرد، اما در اسلام جایز نیست<ref>ر.ک: همان، ص172</ref>. | [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] معتقد است که برخی امور بر انبیای پیشین واجب بوده و در دین اسلام واجب نیست؛ بهعنوان مثال مطابق آیه'''اخلع نعليك إنك بالوادی المقدس طوی'''، درآوردن کفش در مکانهای مقدس در شریعت موسی واجب بوده، اما در دین اسلام، مسلمانان کفشهایشان را در مکانهای مقدس درنمیآورند<ref>ر.ک: همان، ج3، ص167</ref>. یا اینکه مریم(ع) روزه سکوت نذر کرد، اما در اسلام جایز نیست<ref>ر.ک: همان، ص172</ref>. | ||
نویسنده در باب سیویکم به موضوع اجتهاد و وجوب تفقه در دین پرداخته است. وی با استناد به آیه نفر مینویسد: نفر و رجوع تنها با مسافرت امکان دارد. البته کسی که در محله خود فقیه در علوم مختلف را بیابد، به اجماع علمای دین نیاز نیست مسافرت کند؛ تنها لازم است که قصد رفتن به مسجد یا منزل فقیه کند؛ آنگونه که صحابه به خدمت نبی(ص) میرفتند... و لازم است بر همه مسلمانان که در هر روستا یا شهر یا دژی فردی باشد که همه قرآن را حفظ کند و به مردم بیاموزد و بر ایشان قرائت کند؛ چراکه رسولالله(ص) امر به قرائت قرآن نمود. پس بنا بر آنچه گفته شد نفار و رحلت مذکور بر همه مردم لازم است تا اینکه گروهی از ایشان این کار را انجام دهند، پس از عهده باقی مردم ساقط میشود<ref>ر.ک: همان، ج5، ص123</ref>. | نویسنده در باب سیویکم به موضوع اجتهاد و وجوب تفقه در دین پرداخته است. وی با استناد به آیه نفر مینویسد: نفر و رجوع تنها با مسافرت امکان دارد. البته کسی که در محله خود فقیه در علوم مختلف را بیابد، به اجماع علمای دین نیاز نیست مسافرت کند؛ تنها لازم است که قصد رفتن به مسجد یا منزل فقیه کند؛ آنگونه که صحابه به خدمت نبی(ص) میرفتند... و لازم است بر همه مسلمانان که در هر روستا یا شهر یا دژی فردی باشد که همه قرآن را حفظ کند و به مردم بیاموزد و بر ایشان قرائت کند؛ چراکه رسولالله(ص) امر به قرائت قرآن نمود. پس بنا بر آنچه گفته شد نفار و رحلت مذکور بر همه مردم لازم است تا اینکه گروهی از ایشان این کار را انجام دهند، پس از عهده باقی مردم ساقط میشود<ref>ر.ک: همان، ج5، ص123</ref>. | ||
ابن حزم از بزرگترین اصولیون مخالف قیاس است که بابی را به این موضوع اختصاص داده است<ref>ر.ک: الصلاحات، سامي، ص416</ref>؛ او در باب سیوهشتم با عنوان ابطال قیاس در احکام دین، «جمیع اصحاب شافعی و طوائفی از حنفیها و مالکیها» را اصحاب قیاس دانسته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج7، ص53</ref>. وی تصریح میکند که قائلین به قیاس با مطالبی که حقیقت را پوشانده غوغا و سروصدا راه انداختهاند و ما به یاری خداوند متعال تمام آنچه را که به آن احتجاج کردهاند، باطل و براهین روشن بدیهی بر ابطال قیاس اقامه میکنیم<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>. | [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] از بزرگترین اصولیون مخالف قیاس است که بابی را به این موضوع اختصاص داده است<ref>ر.ک: الصلاحات، سامي، ص416</ref>؛ او در باب سیوهشتم با عنوان ابطال قیاس در احکام دین، «جمیع اصحاب شافعی و طوائفی از حنفیها و مالکیها» را اصحاب قیاس دانسته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج7، ص53</ref>. وی تصریح میکند که قائلین به قیاس با مطالبی که حقیقت را پوشانده غوغا و سروصدا راه انداختهاند و ما به یاری خداوند متعال تمام آنچه را که به آن احتجاج کردهاند، باطل و براهین روشن بدیهی بر ابطال قیاس اقامه میکنیم<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>. | ||
او پیش از آن، در باب سیوپنچم نیز پس از استدلالی متقن در رد استحسان مینویسد: «حق، حق است، اگرچه مردم آن را قبیح بدانند و باطل، باطل است، اگرچه مردم آن را بپسندند؛ لذا استحسان خواسته دل و پیروی از هوای نفس و گمراهی است»<ref>ر.ک: همان، ج6، ص17</ref>. همچنین مینویسد: «و ما به کسی که قائل به استحسان است میگوییم: چه فرقی است بین آنچه تو میپسندی و دیگری قبیح میداند و آنچه دیگری میپسندد و تو قبیح میدانی؟ چه چیز یکی از این دو راه را بر دیگری اولویت میدهد؟<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>. | او پیش از آن، در باب سیوپنچم نیز پس از استدلالی متقن در رد استحسان مینویسد: «حق، حق است، اگرچه مردم آن را قبیح بدانند و باطل، باطل است، اگرچه مردم آن را بپسندند؛ لذا استحسان خواسته دل و پیروی از هوای نفس و گمراهی است»<ref>ر.ک: همان، ج6، ص17</ref>. همچنین مینویسد: «و ما به کسی که قائل به استحسان است میگوییم: چه فرقی است بین آنچه تو میپسندی و دیگری قبیح میداند و آنچه دیگری میپسندد و تو قبیح میدانی؟ چه چیز یکی از این دو راه را بر دیگری اولویت میدهد؟<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۱: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# مقدمه و متن کتاب. | # مقدمه و متن کتاب. | ||
# الصلاحات، سامي، «القياس القطعي بين ابن حزم وابن تيمية: دراسة مقارنة بين القياسين المنطقي والفقهي»، پایگاه مجلات تخصصی نور، الحكمة، رجب 1422، العدد 23، ص399 تا | #[[:noormags:362859|الصلاحات، سامي، «القياس القطعي بين ابن حزم وابن تيمية: دراسة مقارنة بين القياسين المنطقي والفقهي»، پایگاه مجلات تخصصی نور، الحكمة، رجب 1422، العدد 23، ص399 تا 441]]. | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
خط ۷۵: | خط ۷۲: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: | [[رده:اسلام، عرفان، غیره]] | ||
[[رده: فقه و اصول]] | |||
[[رده:اصول فقه (آثارکلی)]] | |||
[[رده:اصول فقه اهل سنت]] | |||
[[رده:شهریور(1400)]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۳
الإحكام في أصول الأحكام، تألیف ابن حزم ابومحمد علی بن احمد اندلسی (متوفی 456ق) در موضوع اصول فقه اهل سنت به رشته تحریر درآمده است. این اثر در هشت جلد با تحقیق احمد محمد شاکر و مقدمه احسان عباس منتشر شده است.
الإحكام في أصول الأحكام | |
---|---|
پدیدآوران | شاکر، احمد محمد (محقق)
عباس، احسان (مقدمهنویس) ابن حزم، علی بن احمد (نویسنده) |
ناشر | دار الآفاق الجديدة |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
چاپ | چاپ اول |
موضوع | اصول فقه اهل سنت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 8 |
کد کنگره | الف23 الف3 / 155/6 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب، مشتمل بر مقدمه احسان عباس و متن کتاب در چهل باب است. مباحث کتاب با استناد به دیدگاه مذاهب فقهی اهل سنت مطرح شده است. در ابتدای پاراگرافها عبارات «قال علي» یا «قال علي بن أحمد» یا «قال أبومحمد» ذکر شده که منظور از همگی، ابن حزم است.
گزارش محتوا
احسان عباس در مقدمهاش بر کتاب، از خلاقیت ذاتی ابن حزم سخن گفته و او را پایهگذار تفکر ظاهریه دانسته است[۱].
ابن حزم در باب اول کتاب از برخی از آثار خود چون «التقريب لحد المنطق والمدخل إليه» و «الفصل في الملل والأهواء والنحل» یاد کرده است. وی هدف از نگارش الإحكام را تبیین خلاصه مقصود خداوند متعال از عباداتی که ما را مکلف به آنها نموده و حکم بین مردم، با براهینی که وی در کتاب «الفصل في الملل والأهواء والنحل» ثابت کرده، دانسته است. وی کتابش را کامل، محققانه، بدون مباحث اضافی و دارای فصلهای استوار توصیف کرده است[۲].
در باب دوم نیز ترتیب و عنوان ابواب کتابش را ذکر کرده است[۳].
باب سوم، آغاز مباحث کتاب با اثبات حجیت عقل است. ابن حزم این مبحث را با این عبارت آغاز کرده است: گروهی میگویند: هیچ چیزی معلوم نمیشود جز با الهام و گروهی دیگر میگویند: هیچ چیزی دانسته نمیشود جز با قول امام...، گروهی به خبر و گروهی به تقلید معتقدند و در ابطال حجیت عقل چنین احتجاج میکنند: گاه آدمی به چیزی معتقد میشود و از آن دفاع مینماید و تردیدی ندارد که حق است؛ سپس به غیر آن چیز اعتقاد پیدا میکند؛ اگر حجج عقلی صادق میبود، هرگز ادله آن تغییر نمیکرد. ابن حزم در ادامه به نقد این احتجاج میپردازد[۴].
وی از دو گروه افراطکننده و تفریطکننده در مورد حکم عقل یاد میکند و حد و مرز حکم عقل را مشخص میسازد[۵].
ابن حزم، در مورد صحابی پیامبر معتقد است: هرکس که نبی(ص) را درک کرده و او را دیده، صحابی نیست؛ اگر اینگونه باشد ابوجهل نیز از صحابه است؛ چراکه او پیامبر(ص) را دیده و با او سخن گفته و در محضرش نشسته و از او حدیث شنیده است. همچنین کسی که آن حضرت را درک کرده، ولی ملاقات ننموده، سپس بعد از رحلت آن حضرت یا در زمان حیاتش اسلام آورده - اما آن حضرت را ندیده - از صحابه شمرده نمیشود و اگر اینگونه باشد تمامی کسانی که در عصر آن حضرت زندگی میکردهاند، صحابی شمرده میشوند؛ چه، علقمه [بن قیس نخعی کوفی (متوفی 62ق)] و اسود [بن یزید نخعی (متوفی 75ق)] بیهیچ خلافی از جمله صحابه بشمار نمیآیند، درحالیکه از جهت فضل و علم و نیکی سرآمد بودند و دو عالم جلیلالقدر در زمان عمر بودند و در زمان نبی(ص) اسلام آوردند... اصحاب پیامبر تنها آنهایی هستند که خداوند در مورد آنها فرموده:مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ... ﴿الفتح: 29﴾[۶].
ابن حزم معتقد است که برخی امور بر انبیای پیشین واجب بوده و در دین اسلام واجب نیست؛ بهعنوان مثال مطابق آیهاخلع نعليك إنك بالوادی المقدس طوی، درآوردن کفش در مکانهای مقدس در شریعت موسی واجب بوده، اما در دین اسلام، مسلمانان کفشهایشان را در مکانهای مقدس درنمیآورند[۷]. یا اینکه مریم(ع) روزه سکوت نذر کرد، اما در اسلام جایز نیست[۸].
نویسنده در باب سیویکم به موضوع اجتهاد و وجوب تفقه در دین پرداخته است. وی با استناد به آیه نفر مینویسد: نفر و رجوع تنها با مسافرت امکان دارد. البته کسی که در محله خود فقیه در علوم مختلف را بیابد، به اجماع علمای دین نیاز نیست مسافرت کند؛ تنها لازم است که قصد رفتن به مسجد یا منزل فقیه کند؛ آنگونه که صحابه به خدمت نبی(ص) میرفتند... و لازم است بر همه مسلمانان که در هر روستا یا شهر یا دژی فردی باشد که همه قرآن را حفظ کند و به مردم بیاموزد و بر ایشان قرائت کند؛ چراکه رسولالله(ص) امر به قرائت قرآن نمود. پس بنا بر آنچه گفته شد نفار و رحلت مذکور بر همه مردم لازم است تا اینکه گروهی از ایشان این کار را انجام دهند، پس از عهده باقی مردم ساقط میشود[۹].
ابن حزم از بزرگترین اصولیون مخالف قیاس است که بابی را به این موضوع اختصاص داده است[۱۰]؛ او در باب سیوهشتم با عنوان ابطال قیاس در احکام دین، «جمیع اصحاب شافعی و طوائفی از حنفیها و مالکیها» را اصحاب قیاس دانسته است[۱۱]. وی تصریح میکند که قائلین به قیاس با مطالبی که حقیقت را پوشانده غوغا و سروصدا راه انداختهاند و ما به یاری خداوند متعال تمام آنچه را که به آن احتجاج کردهاند، باطل و براهین روشن بدیهی بر ابطال قیاس اقامه میکنیم[۱۲]. او پیش از آن، در باب سیوپنچم نیز پس از استدلالی متقن در رد استحسان مینویسد: «حق، حق است، اگرچه مردم آن را قبیح بدانند و باطل، باطل است، اگرچه مردم آن را بپسندند؛ لذا استحسان خواسته دل و پیروی از هوای نفس و گمراهی است»[۱۳]. همچنین مینویسد: «و ما به کسی که قائل به استحسان است میگوییم: چه فرقی است بین آنچه تو میپسندی و دیگری قبیح میداند و آنچه دیگری میپسندد و تو قبیح میدانی؟ چه چیز یکی از این دو راه را بر دیگری اولویت میدهد؟[۱۴].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر جلد در انتهای آن ذکر شده است. در پاورقیهای کتاب، شرح و توضیح برخی الفاظ و عبارات و معرفی مختصر برخی اعلام ذکر شده و برخی الفاظ و عبارات نیز با منابع و اصل مقابله شده است. تصحیح برخی الفاظ نیز مصحح را با مشکل مواجه کرده است؛ چنانکه در معنای «نحزأ» اعتراف کرده: «معنای آن را نفهمیدم و معنایی که با رسم این کلمه موافق باشد را نیافتم»[۱۵].
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه، ج1، صفحه ج
- ↑ ر.ک: متن کتاب، همان، ص8
- ↑ ر.ک: همان، ص13-11
- ↑ ر.ک: همان، ص14-13
- ↑ ر.ک: همان، ص27-29
- ↑ ر.ک: همان، ج2، ص83-82
- ↑ ر.ک: همان، ج3، ص167
- ↑ ر.ک: همان، ص172
- ↑ ر.ک: همان، ج5، ص123
- ↑ ر.ک: الصلاحات، سامي، ص416
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ج7، ص53
- ↑ ر.ک: همان، ص56
- ↑ ر.ک: همان، ج6، ص17
- ↑ ر.ک: همان، ص21
- ↑ ر.ک: همان، ص123