جستارهایی در سخن و سکوت: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - 'ه ایم' به 'ه‌ایم')
     
    (۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۵: خط ۵:
    | پدیدآوران =  
    | پدیدآوران =  
    [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده)
    [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده)
    | زبان =فارسي
    | زبان =فارسی
    | کد کنگره =‏ 5ج3م/5305 PIR
    | کد کنگره =‏ 5ج3م/5305 PIR
    | موضوع = مولوی. سخنوری. شعر فارسی. تاریخ و نقد.  
    | موضوع = مولوی. سخنوری. شعر فارسی. تاریخ و نقد.  
    خط ۱۷: خط ۱۷:
    | شابک =6-67-2905-964-978
    | شابک =6-67-2905-964-978
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =0000
    | کتابخوان همراه نور =
    | کتابخوان همراه نور =
    | کد پدیدآور =  
    | کد پدیدآور =  
    خط ۲۴: خط ۲۴:
    }}  
    }}  


    ''' جستارهایی در سخن و سکوت ''' نوشته‌ی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است فلسفی ـ عرفانی که اختصاصاً به مفاهیم سخن و سخنوری و سکوت و خاموشی از منظر [[مولانا]] می‌پردازد. طرح جلد که مزیّن به تصویری از مولاناست به خودیِ خود گویای مطلب است. و چنانکه از ظواهر امر پیداست این کتاب نیز در ذیل مجموعه آثار مولوی شناسی و مثنوی پژوهی انتشارت نجم کبری واقع شده است که پیش از آن شاید بیش از بیست عنوان را در موضوعات مختلف منتشر ساخته و در راستای شناخت هر چه بهتر مولانا گام زده است.
    ''' جستارهایی در سخن و سکوت''' نوشته‌ی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است فلسفی ـ عرفانی که اختصاصاً به مفاهیم سخن و سخنوری و سکوت و خاموشی از منظر [[مولانا]] می‌پردازد. طرح جلد که مزیّن به تصویری از مولاناست به خودیِ خود گویای مطلب است. و چنانکه از ظواهر امر پیداست این کتاب نیز در ذیل مجموعه آثار مولوی شناسی و مثنوی پژوهی انتشارت نجم کبری واقع شده است که پیش از آن شاید بیش از بیست عنوان را در موضوعات مختلف منتشر ساخته و در راستای شناخت هر چه بهتر مولانا گام زده است.


    بدیهی است که مولانا در زمان خود از بابت واعظ بودن سخنوری کم نظیر بوده است با این حال خود و دیگران را در اکثر مواقع به سکوت و خاموشی فرا می‌خواند و د راغلب زمانها سکوت را بر سخن ترجیح می‌دهد مگر آنکه حقّی را باید بگوید و یا حقّی را با سخن بستاند. خموشی پیشه کردن و کم گفتن هم یکی از آداب و ادب صوفیّه و عارفان است که دین نیز در برخی مواضع با ایشان موافقت دارد و دعوت به سکوت و یا سخن گفتن با تأمّل و اندیشه دارد. به هر جهت کتاب جستارهایی در سخن و سکوت ما را با موضع یا مواضع مولانا در خصوص سخن گفتن و سکوت کردن آشنا می‌سازد.
    بدیهی است که مولانا در زمان خود از بابت واعظ بودن سخنوری کم نظیر بوده است با این حال خود و دیگران را در اکثر مواقع به سکوت و خاموشی فرا می‌خواند و د راغلب زمانها سکوت را بر سخن ترجیح می‌دهد مگر آنکه حقّی را باید بگوید و یا حقّی را با سخن بستاند. خموشی پیشه کردن و کم گفتن هم یکی از آداب و ادب صوفیّه و عارفان است که دین نیز در برخی مواضع با ایشان موافقت دارد و دعوت به سکوت و یا سخن گفتن با تأمّل و اندیشه دارد. به هر جهت کتاب جستارهایی در سخن و سکوت ما را با موضع یا مواضع مولانا در خصوص سخن گفتن و سکوت کردن آشنا می‌سازد.
    خط ۳۳: خط ۳۳:
    کتاب جستارهایی در سخن و سکوت، اثری است نقدی ـ تحلیلی در تفسیر سخنوری و خاموشی از منظر مولانا که در یک جلد با بیانی روان به زبان فارسی و در 356 صفحه. طرح جلد گویای آن است که مولانا در محور بحث قرار گرفته و این که این کتاب نیز در مجموعه آثار مثنوی پژوهی و مولوی شناسی واقع شده این محوریّت را تقویّت و تأیید می‌کند و نهایتاً تفسیری معقول و عالمانه از متن اشعار مولانا در رابطه با سخن گفتن و یا سکوت کردن به دست می‌دهد.
    کتاب جستارهایی در سخن و سکوت، اثری است نقدی ـ تحلیلی در تفسیر سخنوری و خاموشی از منظر مولانا که در یک جلد با بیانی روان به زبان فارسی و در 356 صفحه. طرح جلد گویای آن است که مولانا در محور بحث قرار گرفته و این که این کتاب نیز در مجموعه آثار مثنوی پژوهی و مولوی شناسی واقع شده این محوریّت را تقویّت و تأیید می‌کند و نهایتاً تفسیری معقول و عالمانه از متن اشعار مولانا در رابطه با سخن گفتن و یا سکوت کردن به دست می‌دهد.


    از فهرست کتاب چنین مفهوم می‌شود که غیر از مقدّمه به 154 نکته توجّه شده است. بدین معنا که هر فصلی با یک شماره و هر شماره‌ای اشاره به یک یا چند بیت از مثنوی و یا دیوان کبیر دارد که با ذکر اشعار شرحی عرفانی یا فلسفی در ذیل آن ایجاد شده که خواننده را در فضای فکری مولانا قرار می‌دهد. این فصول 154 گانه با مصراع نخست شعری که مورد نظر است ترتیب شده است و غیر از این عنوانی دیگر ندارد. و لذا یا باید از طریق مراع نخست ابیات و یا تحت شماره ی فصل به دنبال مطلبی خاص گشت.
    از فهرست کتاب چنین مفهوم می‌شود که غیر از مقدّمه به 154 نکته توجّه شده است. بدین معنا که هر فصلی با یک شماره و هر شماره‌ای اشاره به یک یا چند بیت از مثنوی و یا دیوان کبیر دارد که با ذکر اشعار شرحی عرفانی یا فلسفی در ذیل آن ایجاد شده که خواننده را در فضای فکری مولانا قرار می‌دهد. این فصول 154 گانه با مصراع نخست شعری که مورد نظر است ترتیب شده است و غیر از این عنوانی دیگر ندارد. و لذا یا باید از طریق مراع نخست ابیات و یا تحت شماره‌ی فصل به دنبال مطلبی خاص گشت.


    برخی از فصول به طور پراکنده چنین است: 1- خمش خمش که سخن آفرین معنی بخش 2- نیمه‌ای گفتیم و باقی نیم کاران بو برند 3- کم سخن گوییم وگر گوییم کم کس پی برد 6- سخن کشتی و معنی همچو دریا 20- سخن باد است ای بنده کند دل را پراکنده 40- دهان پر است سخن لیک گفت امکان نیست 46- بس کنم این گفتن و خامش کنم 52- خاموش که گفت و گو حجابند 98- بده زبان و همه گوش شو در این حضرت 113- باقیِّ غزل به سر بگویم 133- رو به گورستان دمی‌خامش نشین و مواردی مانند این. چنان که از این نمونه ها پیداست سیری منطقی در ظاهر کار دیده نمی‌شود هر چند که این روال بی منطق هم نیست زیرا همه ی فصول در صدد تحلیل و تفسیر آن چیزی است که ذیل سخن و سکوت جمع شده است و لذا عنوان غیر معقول و غیر منطقی و یا پریشانی در اینجا راه ندارد ضمن این که نویسنده آگاهانه و کاملاً عامدانه چنین روشی را در تحلیل اشعار مولانا بر گزیده و با در نظر داشتن این که وی در این رسته استادی تمام و صاحب نظر است این شیوه نیز از ابداعات او خود می‌تواند روشی نو و خاص محسوب شود.
    برخی از فصول به طور پراکنده چنین است: 1- خمش خمش که سخن آفرین معنی بخش 2- نیمه‌ای گفتیم و باقی نیم کاران بو برند 3- کم سخن گوییم وگر گوییم کم کس پی برد 6- سخن کشتی و معنی همچو دریا 20- سخن باد است ای بنده کند دل را پراکنده 40- دهان پر است سخن لیک گفت امکان نیست 46- بس کنم این گفتن و خامش کنم 52- خاموش که گفت و گو حجابند 98- بده زبان و همه گوش شو در این حضرت 113- باقیِّ غزل به سر بگویم 133- رو به گورستان دمی‌خامش نشین و مواردی مانند این. چنان که از این نمونه‌ها پیداست سیری منطقی در ظاهر کار دیده نمی‌شود هر چند که این روال بی منطق هم نیست زیرا همه‌ی فصول در صدد تحلیل و تفسیر آن چیزی است که ذیل سخن و سکوت جمع شده است و لذا عنوان غیر معقول و غیر منطقی و یا پریشانی در اینجا راه ندارد ضمن این که نویسنده آگاهانه و کاملاً عامدانه چنین روشی را در تحلیل اشعار مولانا بر گزیده و با در نظر داشتن این که وی در این رسته استادی تمام و صاحب نظر است این شیوه نیز از ابداعات او خود می‌تواند روشی نو و خاص محسوب شود.


    در واقع این شیوه که شاید برای نخستین بار توسّط نویسنده ابداع شده نیز راهی برای شروح بعدی و البتّه با تمهید و مقدّمه‌ای عالمانه باشد، چنانکه در این اثر چنین جیزی به تمامی‌قابل رؤیت است، زیرا کسی به تفسیر و شرح اقدام نموده که خود مجرّب عرفان و سلوک و دانای اندیشه‌های [[مولانا]]ست. وجود ده ها پژوهش عمیق و برجسته نشان از همین مطلب دارد. و لذا با موضوع سخن و سکوت که این نویسنده بر آن محور به شرح برخی از ابیات [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] اهتمام کرده است می‌تواند تفسیری نوین بر اندیشه‌های مولانا در موضوعی واحد تلقّی شود. از سویی نویسنده ی این اثر هیچ اعتقادی به تفسیر دیوان کبیر و غزلیّات مولانا ندارد و نوشتن چنین کتابی را با مولوی نشناسی برابر می‌داند. چه بر این است که مگر می‌شود امواج خروشان را معنا کرد، مگر می‌شود حالات درونی و هیجانات روانی کسی را به معنا در آورد، مگر می‌شود جنون را تفسیر کرد. این است که [[دیوان کبیر]] بر خلاف [[مثنوی]] تفسیر پذیر نیست، هر چند که حسّ کردنی و فهمیدنی است، آن هم در شرایطی خاص و کاملاً ویژه.
    در واقع این شیوه که شاید برای نخستین بار توسّط نویسنده ابداع شده نیز راهی برای شروح بعدی و البتّه با تمهید و مقدّمه‌ای عالمانه باشد، چنانکه در این اثر چنین جیزی به تمامی‌قابل رؤیت است، زیرا کسی به تفسیر و شرح اقدام نموده که خود مجرّب عرفان و سلوک و دانای اندیشه‌های [[مولانا]]ست. وجود ده‌ها پژوهش عمیق و برجسته نشان از همین مطلب دارد. و لذا با موضوع سخن و سکوت که این نویسنده بر آن محور به شرح برخی از ابیات [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] اهتمام کرده است می‌تواند تفسیری نوین بر اندیشه‌های مولانا در موضوعی واحد تلقّی شود. از سویی نویسنده‌ی این اثر هیچ اعتقادی به تفسیر دیوان کبیر و غزلیّات مولانا ندارد و نوشتن چنین کتابی را با مولوی نشناسی برابر می‌داند. چه بر این است که مگر می‌شود امواج خروشان را معنا کرد، مگر می‌شود حالات درونی و هیجانات روانی کسی را به معنا در آورد، مگر می‌شود جنون را تفسیر کرد. این است که [[دیوان کبیر]] بر خلاف [[مثنوی]] تفسیر پذیر نیست، هر چند که حسّ کردنی و فهمیدنی است، آن هم در شرایطی خاص و کاملاً ویژه.




    خط ۴۴: خط ۴۴:
    کتاب جستارهایی در سخن و سکوت اثری است فلسفی ـ عرفانی با رویکردی تحلیلی ـ نقدی که به مسئله‌ی فهم مولانا و سخن مولانا از سخن و سکوت می‌پردازد. در واقع نگرشی بر نگرش مولانا در خصوص این دو مقوله است که هر دو از سویی با زبان و از دیگر سو با فهم و عقل وفکر و اراده سر و کار دارد. مثنوی و دیوان کبیر و دیگر آثار مولانا از نوع سخنها و سکوتهایی است که از سوی مولانا پدیدار شده است. کسی نمی‌تواند بگوید مولانا در این آثار سخن نگفته است، چنانکه در درون همین آثار سکوتها و خموشیهای مولانا نیز به خوبی قابل دریافت است. در این کتاب کسی از سخن و سکوت مولانا سخن می‌گوید که خود با این هر دو مقوله به خوبی آشناست و در کار سلوکی او نیز این تجربت قهراً حضوری فعّالانه داشته است. انتخاب این موضوع برای بحث نیز نشان از آشنایی و همباوری با مولاناست و در واقع تأیید آن است که آدمی‌را از سخن و سکوت چاره‌ای نیست، منتها باید جایگاه هر کدام را نیک دانست و چنانکه عقلانی و درست است همان را به کار بست، چنانکه مولانا خود گاهی سخنوری چیره دست است و گاه در خموشی و سکوت سخت فرو می‌رود و دیگران را در این سکوت به سختی و قبض می‌افکند.
    کتاب جستارهایی در سخن و سکوت اثری است فلسفی ـ عرفانی با رویکردی تحلیلی ـ نقدی که به مسئله‌ی فهم مولانا و سخن مولانا از سخن و سکوت می‌پردازد. در واقع نگرشی بر نگرش مولانا در خصوص این دو مقوله است که هر دو از سویی با زبان و از دیگر سو با فهم و عقل وفکر و اراده سر و کار دارد. مثنوی و دیوان کبیر و دیگر آثار مولانا از نوع سخنها و سکوتهایی است که از سوی مولانا پدیدار شده است. کسی نمی‌تواند بگوید مولانا در این آثار سخن نگفته است، چنانکه در درون همین آثار سکوتها و خموشیهای مولانا نیز به خوبی قابل دریافت است. در این کتاب کسی از سخن و سکوت مولانا سخن می‌گوید که خود با این هر دو مقوله به خوبی آشناست و در کار سلوکی او نیز این تجربت قهراً حضوری فعّالانه داشته است. انتخاب این موضوع برای بحث نیز نشان از آشنایی و همباوری با مولاناست و در واقع تأیید آن است که آدمی‌را از سخن و سکوت چاره‌ای نیست، منتها باید جایگاه هر کدام را نیک دانست و چنانکه عقلانی و درست است همان را به کار بست، چنانکه مولانا خود گاهی سخنوری چیره دست است و گاه در خموشی و سکوت سخت فرو می‌رود و دیگران را در این سکوت به سختی و قبض می‌افکند.


    نویسنده متنی روان را در این اثر به مانند دیگر آثار خود ارائه دارد و پیچ و تابهای غیر ضرور را در کار نوشتن مقرّر نداشته است با این حال برخی از سخنان او از بابت فهم و معنا اندکی مشکل به نظر می‌رسد، هر چند وی سعی کرده ابیات مولانا را که از این دو حالت روحی سخن می‌گوید برای خواننده ی مشتاق سهل و ساده کند ولی نشان دادن امواج خروشا برای کسانی که دریا و موج و ساحل را ندیده باشند به واقع دشوار است. نویسنده مقدّمه را با سخنانی نغز از شیخ [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|عزیزالدین نسفی]] عارف بزرگ مکتب کبرویه آغاز می‌کند، وی در کتاب [[مقصد اقصی]] از صحبت و اثر و خاصیت صحبت سخن می‌گوید و از خوب شنیدن و خاصه کم گفتن. وی همه ی ریاضات و سلوک را تمهیدی می‌دارند برای رسیدن به صحبت دانا، و در این راستا هر که به صحبت دانایی رسید و این قابلیّت را یافت سیر او به پایان نزدیک می‌شود که رسیدن به دانا خود رسیدن به قلّه است.
    نویسنده متنی روان را در این اثر به مانند دیگر آثار خود ارائه دارد و پیچ و تابهای غیر ضرور را در کار نوشتن مقرّر نداشته است با این حال برخی از سخنان او از بابت فهم و معنا اندکی مشکل به نظر می‌رسد، هر چند وی سعی کرده ابیات مولانا را که از این دو حالت روحی سخن می‌گوید برای خواننده‌ی مشتاق سهل و ساده کند ولی نشان دادن امواج خروشا برای کسانی که دریا و موج و ساحل را ندیده باشند به واقع دشوار است. نویسنده مقدّمه را با سخنانی نغز از شیخ [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|عزیزالدین نسفی]] عارف بزرگ مکتب کبرویه آغاز می‌کند، وی در کتاب [[مقصد اقصی]] از صحبت و اثر و خاصیت صحبت سخن می‌گوید و از خوب شنیدن و خاصه کم گفتن. وی همه‌ی ریاضات و سلوک را تمهیدی می‌دارند برای رسیدن به صحبت دانا، و در این راستا هر که به صحبت دانایی رسید و این قابلیّت را یافت سیر او به پایان نزدیک می‌شود که رسیدن به دانا خود رسیدن به قلّه است.


    نویسنده در مقدّمه ی کتاب در بخشی می‌نویسد: قول و کلام و سخن بسی ارزشمند و دارای اعتبار است و به‌ سادگی نمی‌توان از کنار آن گذشت، امّا باید دانست که سخن گفتن به یک نوع نیست و آنرا انواع است و باید بهترین آنرا جست و به آن مقیّد ماند. از طرفی قول و سخن است و از طرفی گوش و شنیدن و هر دو قابل توجّه و مهمّ و از مهمترین مقولات آنکه در کتاب آسمانی ما قرآن کریم به این هر دو عنایتی خاص مبذول گشته و به هر دو اشاراتی بس نیکو داشته است. خداوند در این کتاب هم قائل است و هم سامع، هم گوینده و هم شنونده. وی با بندگان و مخلوقات خود،  هم‌ سخن می‌گوید و هم از ایشان استماع سخن می‌کند؛ و همین مطلب ارزش سخن گفتن و سخن شنیدن را تأیید و تأکید می‌کند. پیامبران نیز بابی مفتوح و عالی را در گفت وگو برقرار نموده‌اند و گفتمان را به حدّ اعلی مراعات کرده‌اند، به بهترین نحو ممکن سخن گفته‌اند و به بهترین وجه ممکن سخن مخاطب خود را تام و تمام شنیده‌اند و لذا از بابت زبان و گوش بودن نیز اسوه‌ای تمام و کمال‌اند و به‌ تمامی ‌قابل‌ستایش و پیروی؛ و چه کم هستند کسانی که از این الگوهای زیبا پیروی می‌کنند. در کتاب زیبای قرآن نیز برای اعتباربخشی به این امر بیش از یک هزار و هفتصد بار از قول و گفتار در اشکال گوناگون آن استفاده کرده است و این غیر از مواردی است که از پیامبر در موارد گوناگون پرسش می‌شد و پیامبر نیز به ایشان در اوج صبوری و دقّت و ادب پاسخ می‌داد؛ و اگر مواردی که از «جدال» استفاده ‌شده و امر شده که جدالتان نیز باید «احسن» باشد نیز افزوده و محاسبه گردد، بیش از اینها خواهد بود<ref>مقدّمه، صص 21-20</ref>.
    نویسنده در مقدّمه‌ی کتاب در بخشی می‌نویسد: قول و کلام و سخن بسی ارزشمند و دارای اعتبار است و به‌ سادگی نمی‌توان از کنار آن گذشت، امّا باید دانست که سخن گفتن به یک نوع نیست و آنرا انواع است و باید بهترین آنرا جست و به آن مقیّد ماند. از طرفی قول و سخن است و از طرفی گوش و شنیدن و هر دو قابل توجّه و مهمّ و از مهمترین مقولات آنکه در کتاب آسمانی ما قرآن کریم به این هر دو عنایتی خاص مبذول گشته و به هر دو اشاراتی بس نیکو داشته است. خداوند در این کتاب هم قائل است و هم سامع، هم گوینده و هم شنونده. وی با بندگان و مخلوقات خود،  هم‌ سخن می‌گوید و هم از ایشان استماع سخن می‌کند؛ و همین مطلب ارزش سخن گفتن و سخن شنیدن را تأیید و تأکید می‌کند. پیامبران نیز بابی مفتوح و عالی را در گفت وگو برقرار نموده‌اند و گفتمان را به حدّ اعلی مراعات کرده‌اند، به بهترین نحو ممکن سخن گفته‌اند و به بهترین وجه ممکن سخن مخاطب خود را تام و تمام شنیده‌اند و لذا از بابت زبان و گوش بودن نیز اسوه‌ای تمام و کمال‌اند و به‌ تمامی ‌قابل‌ستایش و پیروی؛ و چه کم هستند کسانی که از این الگوهای زیبا پیروی می‌کنند. در کتاب زیبای قرآن نیز برای اعتباربخشی به این امر بیش از یک هزار و هفتصد بار از قول و گفتار در اشکال گوناگون آن استفاده کرده است و این غیر از مواردی است که از پیامبر در موارد گوناگون پرسش می‌شد و پیامبر نیز به ایشان در اوج صبوری و دقّت و ادب پاسخ می‌داد؛ و اگر مواردی که از «جدال» استفاده ‌شده و امر شده که جدالتان نیز باید «احسن» باشد نیز افزوده و محاسبه گردد، بیش از اینها خواهد بود<ref>مقدّمه، صص 21-20</ref>.


    در مقدّمه ی کتاب که به اهمّیّت زبان و سکوت اشاره کرده است سخنان خود را به آیاتی از قرآن و روایاتی از قول پیامبر (ص) مستند کرده است و برای کسی که در سلوک عرفانی گام می‌زند سند دادن از این دو مرجع اصلی و قدسی بسنده است، در عین حال از آنجا که سخن در سخن و سکوت [[مولانا]]ست استناداتی هم به خود [[مولانا]] داشته تا برای خواننده خط مشی اثر کاملاً واضح و مفهوم شود که از متن مقدّمه چنین به نظر می‌رسد کاری مفهومی‌و دقیق ارائه شده است.
    در مقدّمه‌ی کتاب که به اهمّیّت زبان و سکوت اشاره کرده است سخنان خود را به آیاتی از قرآن و روایاتی از قول پیامبر(ص) مستند کرده است و برای کسی که در سلوک عرفانی گام می‌زند سند دادن از این دو مرجع اصلی و قدسی بسنده است، در عین حال از آنجا که سخن در سخن و سکوت [[مولانا]]ست استناداتی هم به خود [[مولانا]] داشته تا برای خواننده خط مشی اثر کاملاً واضح و مفهوم شود که از متن مقدّمه چنین به نظر می‌رسد کاری مفهومی‌و دقیق ارائه شده است.


    امّا در فهرستی که از 154 فصل کتاب در دست است هر شماره‌ای اشاره به آغاز شعری در [[مثنوی]] و یا [[دیوان کبیر]] است، در واضع مصراع نخست بیت یا ابیاتی است که قرار است مورد شرح و تفسیر قرار داده شود و همین نوع فهرست نویسی نیز کاری ابتکاری و قابل توجّه است که تا پیش از این در یک کتاب پژوهشی و مستقل چنین چینشی وجود نداشته است. در عین حال نشان از آن دارد که ما حد اقل شاهد تفسیر و تحلیل عرفانی ـ فلسفیِ 154 بیت و یا اندکی بیشتر با موضوعیّت سخن و سکوت و با محوریّت [[مولانا]] خواهیم بود. بدیهی است که این ابیات انتخابی و گزینشی است، ورنه در [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] تعداد ابیاتی که ناظر به این بحث باشد ده ها برابر چیزی است که ما در اینجا با آن مواجه هستیم.
    امّا در فهرستی که از 154 فصل کتاب در دست است هر شماره‌ای اشاره به آغاز شعری در [[مثنوی]] و یا [[دیوان کبیر]] است، در واضع مصراع نخست بیت یا ابیاتی است که قرار است مورد شرح و تفسیر قرار داده شود و همین نوع فهرست‌نویسی نیز کاری ابتکاری و قابل توجّه است که تا پیش از این در یک کتاب پژوهشی و مستقل چنین چینشی وجود نداشته است. در عین حال نشان از آن دارد که ما حد اقل شاهد تفسیر و تحلیل عرفانی ـ فلسفیِ 154 بیت و یا اندکی بیشتر با موضوعیّت سخن و سکوت و با محوریّت [[مولانا]] خواهیم بود. بدیهی است که این ابیات انتخابی و گزینشی است، ورنه در [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] تعداد ابیاتی که ناظر به این بحث باشد ده‌ها برابر چیزی است که ما در اینجا با آن مواجه هستیم.


    استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] نخستین بیتی را که مورد نظر قرار داده از سخن آفرین یاد کرده است و این که خداوند زبان و سخن آفرین غیر از طریقه ی «گفت» انواع دیگری از سخنها را دارد که معمولاً مردم با آنها خو و آشنایی ندارند، وحی و الهام بخشی از آنهاست و قهراً چیزهای دیگری هست که در این سخن نمی‌گنجد. چنانکه نویسنده در شرح این مورد بیان می‌کند: این خامی‌است که گمان کنیم گفت ‌وگو منحصر شده در آنچه که ما داریم، یعنی ارتباط کلامی‌و رابطه داشتن زبان و گوش؛ که شاید در این مرحله ماندن دوری جستن از اسرار ژرف الهی است که در بی  زبانی و در بی زمانی نهفته است و لذا به ‌زعم [[مولانا]] که بسیار هم دقیق و به ‌جاست: «برون گفت، سخنهای جانفزا دارد». خداوند حکیم در بیکرانه‌ی آفرینش خود ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین را برای بشر قرار داده و آن ‌هم ارتباط کلامی‌از طریق زبان و گوش است و حال آنکه بارها متذکّر شده ایم عالم ارواح و جهان فرشتگان مقیّد و محدود به این زبان مادی و گوش حسّی نیست. اگر عالم ارواح و عالم فرشتگان و نیز عالم عقول را ملاحظه کنیم خواهیم دانست که در آن عوالم هیچ یک از این زبان محدود و ناقص زبانی استفاده نمی‌کنند. برای موجودات مادی همین ابزار مادی کارساز است، خاصّه اگر مخاطب ما گوش جسمانی و مادّی باشد<ref>متن، صص 31-30</ref>.
    استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] نخستین بیتی را که مورد نظر قرار داده از سخن آفرین یاد کرده است و این که خداوند زبان و سخن آفرین غیر از طریقه‌ی «گفت» انواع دیگری از سخنها را دارد که معمولاً مردم با آنها خو و آشنایی ندارند، وحی و الهام بخشی از آنهاست و قهراً چیزهای دیگری هست که در این سخن نمی‌گنجد. چنانکه نویسنده در شرح این مورد بیان می‌کند: این خامی‌است که گمان کنیم گفت ‌وگو منحصر شده در آنچه که ما داریم، یعنی ارتباط کلامی‌و رابطه داشتن زبان و گوش؛ که شاید در این مرحله ماندن دوری جستن از اسرار ژرف الهی است که در بی  زبانی و در بی زمانی نهفته است و لذا به ‌زعم [[مولانا]] که بسیار هم دقیق و به ‌جاست: «برون گفت، سخنهای جانفزا دارد». خداوند حکیم در بیکرانه‌ی آفرینش خود ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین را برای بشر قرار داده و آن ‌هم ارتباط کلامی‌از طریق زبان و گوش است و حال آنکه بارها متذکّر شده‌ایم عالم ارواح و جهان فرشتگان مقیّد و محدود به این زبان مادی و گوش حسّی نیست. اگر عالم ارواح و عالم فرشتگان و نیز عالم عقول را ملاحظه کنیم خواهیم دانست که در آن عوالم هیچ یک از این زبان محدود و ناقص زبانی استفاده نمی‌کنند. برای موجودات مادی همین ابزار مادی کارساز است، خاصّه اگر مخاطب ما گوش جسمانی و مادّی باشد<ref>متن، صص 31-30</ref>.


    در مجموع هر چه که در خصوص سخن و سکوت در دین و عرفان قابل ذکر بوده در این اثر دیده می‌شود و تمام زمینه ها و شروط آن مورد نظر واقع شده است. انواع گفتن، نقش زبان، مثبت و منفی بودن آنچه که از زبان بر می‌آید، محلّ سخن و جایگاه سکوت. اینکه در کجا باید سخن گفت و در چه جایی سکوت کرد. اینکه در چه خصوص و چگونه و برای چه باید سخن گفت. اینکه در هرجایی نباید سخن گفت. برای هر کسی نباید سخن گفت. سخن را از هرکسی نباید شنید. این که باید رازداری پیشه کرد. اینکه گاهی باید در قالب راز و رمز سخن گفت تا نامحرمان از اصل ماجرا سر در نیاورند. این که گاهی سخن بر کسی الزام می‌شود و از سخن گفتن ناچار است. اینکه در برابر ستم نباید خاموش بود، این که در برابر عالمان راستین باید گوش بود نه زبان. این که تمام ماهیّت و هویّت آدمی‌در زیر زبان او نهفته است. اینکه با باز کردن زبان و سخن گفت تمام حقیقت فرد نمایان می‌شود و بسیاری دیگر از امور که به آن در این کتاب ارزشمند پرداخته شده است.
    در مجموع هر چه که در خصوص سخن و سکوت در دین و عرفان قابل ذکر بوده در این اثر دیده می‌شود و تمام زمینه‌ها و شروط آن مورد نظر واقع شده است. انواع گفتن، نقش زبان، مثبت و منفی بودن آنچه که از زبان بر می‌آید، محلّ سخن و جایگاه سکوت. اینکه در کجا باید سخن گفت و در چه جایی سکوت کرد. اینکه در چه خصوص و چگونه و برای چه باید سخن گفت. اینکه در هرجایی نباید سخن گفت. برای هر کسی نباید سخن گفت. سخن را از هرکسی نباید شنید. این که باید رازداری پیشه کرد. اینکه گاهی باید در قالب راز و رمز سخن گفت تا نامحرمان از اصل ماجرا سر در نیاورند. این که گاهی سخن بر کسی الزام می‌شود و از سخن گفتن ناچار است. اینکه در برابر ستم نباید خاموش بود، این که در برابر عالمان راستین باید گوش بود نه زبان. این که تمام ماهیّت و هویّت آدمی‌در زیر زبان او نهفته است. اینکه با باز کردن زبان و سخن گفت تمام حقیقت فرد نمایان می‌شود و بسیاری دیگر از امور که به آن در این کتاب ارزشمند پرداخته شده است.


    استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در فصل 128 با توجّه به بیت مولانا در دفتر اوّل مثنوی، شماره ی 1902 آمده، سخنانی را که از انبیاء و اولیاء است که در مقام عقل کُلّند به منبعی سماوی اشاره می‌کند که از آن دیار بر جان و زبان ایشان وارد و جاری شده است، می‌نویسد: آنچه اولیای الهی و عالمان ربّانی بر زبان جاری می‌کنند بخشی از حقایق عالم بالاست که در قالب گفت بر زبان ایشان جاری ‌شده است. عارفی که ضمیرش پاک و آینه ‌ی دلش شفّاف و صاف و بی غبار گشته محلّ تجلّی حضرت حق شده و آنچه بایسته‌ی حال ایشان است از عالم بالا برایشان اشراق می‌شود و لذا چون سینه‌ای سینا و دلی بی کینه دارند آنچه بیان می‌دارند همانی است که بر ایشان افاضه می‌گردد و بی تردید همچنان که ایشان را به کمال برده مخاطب ایشان مستعدّ باشد نیز از این طریق به حال خوش و کمال مطلوب نایل می‌آید. سـخنان هر عارف راستینی و به ویژه سخنان خود مولانا رشحه‌ای از رشحات بیکران بحار عقل کلّ است و عقل کلّ در عبارت اهل معرفت همان صادر نخستین و آینه ی تمام نمای حق است که هر لحظه خداوند بر او تجلّی می‌کند و او این تجلّیات را برای چشمان بینای عارفان به تماشا می‌گذارد و لذا سخنان اولیاء و عرفای راستین بوی حق می‌دهد و آنان که مشام جانشان پاک باشد و به هواجس نفسانی آلوده نشده باشد از همین کلمات بوی حق را استشمام می‌کنند و به حقیقت می‌رسند. برای آن افرادی که مستقیماً از عقل کلّ مشرق نمی‌گردند همین اندازه که خود را در معرض نسیم کلمات عرفای راستین قرار دهند خنکای آن به جانشان می‌رسد و به آسایش و آرامش بایسته راه می‌یابند<ref>متن، صص 273-272</ref>.  
    استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در فصل 128 با توجّه به بیت مولانا در دفتر اوّل مثنوی، شماره‌ی 1902 آمده، سخنانی را که از انبیاء و اولیاء است که در مقام عقل کُلّند به منبعی سماوی اشاره می‌کند که از آن دیار بر جان و زبان ایشان وارد و جاری شده است، می‌نویسد: آنچه اولیای الهی و عالمان ربّانی بر زبان جاری می‌کنند بخشی از حقایق عالم بالاست که در قالب گفت بر زبان ایشان جاری ‌شده است. عارفی که ضمیرش پاک و آینه ‌ی دلش شفّاف و صاف و بی غبار گشته محلّ تجلّی حضرت حق شده و آنچه بایسته‌ی حال ایشان است از عالم بالا برایشان اشراق می‌شود و لذا چون سینه‌ای سینا و دلی بی کینه دارند آنچه بیان می‌دارند همانی است که بر ایشان افاضه می‌گردد و بی تردید همچنان که ایشان را به کمال برده مخاطب ایشان مستعدّ باشد نیز از این طریق به حال خوش و کمال مطلوب نایل می‌آید. سخنان هر عارف راستینی و به ویژه سخنان خود مولانا رشحه‌ای از رشحات بیکران بحار عقل کلّ است و عقل کلّ در عبارت اهل معرفت همان صادر نخستین و آینه‌ی تمام نمای حق است که هر لحظه خداوند بر او تجلّی می‌کند و او این تجلّیات را برای چشمان بینای عارفان به تماشا می‌گذارد و لذا سخنان اولیاء و عرفای راستین بوی حق می‌دهد و آنان که مشام جانشان پاک باشد و به هواجس نفسانی آلوده نشده باشد از همین کلمات بوی حق را استشمام می‌کنند و به حقیقت می‌رسند. برای آن افرادی که مستقیماً از عقل کلّ مشرق نمی‌گردند همین اندازه که خود را در معرض نسیم کلمات عرفای راستین قرار دهند خنکای آن به جانشان می‌رسد و به آسایش و آرامش بایسته راه می‌یابند<ref>متن، صص 273-272</ref>.  




    خط ۶۶: خط ۶۶:
    # کتاب از بابت تحلیلی و انتقادی بودن از امتیازات خاصی دارد.
    # کتاب از بابت تحلیلی و انتقادی بودن از امتیازات خاصی دارد.
    # نویسنده در این اثر به مانند دیگر آثار خود صراحتی در گفتار دارد و نقدهایی مهم و کارساز را برای خواننده ارائه می‌دهد. خاصه که در برخی موارد.
    # نویسنده در این اثر به مانند دیگر آثار خود صراحتی در گفتار دارد و نقدهایی مهم و کارساز را برای خواننده ارائه می‌دهد. خاصه که در برخی موارد.
    # استفاده از آیات و روایت متعدّد و نیز بهره گیری از منابع صوفیانه و عرفانی برای تفسیر ماهیّت سخن و سکوت نیز از امتیازات ویژه ی این کتاب است.
    # استفاده از آیات و روایت متعدّد و نیز بهره‌گیری از منابع صوفیانه و عرفانی برای تفسیر ماهیّت سخن و سکوت نیز از امتیازات ویژه‌ی این کتاب است.




    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    جستارهایی در سخن و سکوت ، تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]
    جستارهایی در سخن و سکوت، تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]


    کتاب در یک جلد با مقدّمه‌ای مهم و نسبتاً بلند نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 356 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب با تمام که برگرفته از ابیات مورد شرح است قرار داده شده، و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و همینطور نمایه‌ی کامل وجود دارد.
    کتاب در یک جلد با مقدّمه‌ای مهم و نسبتاً بلند نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 356 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب با تمام که برگرفته از ابیات مورد شرح است قرار داده شده، و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و همینطور نمایه‌ی کامل وجود دارد.
    خط ۹۱: خط ۹۱:
    [[مولانا و شنیدن]]
    [[مولانا و شنیدن]]


    [[مثنوی معنوی، تصحیح کاظم محمّدی]]
    [[مثنوی معنوی (مصحح محمدی)]]


    [[مولانا و شعر]]
    [[مولانا و شعر]]
    خط ۹۹: خط ۹۹:


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:زبان و ادبیات فارسی]]
    [[رده: تفسیر]]
    [[رده:نویسندگان و آثار انفرادی]]
    [[رده:قرآن و مباحث دیگر]]
    [[رده:شهریور(1400)]]
    [[رده:مرداد(1400)]]
    [[رده:مقالات کاربران]]
    [[رده:مقالات کاربران]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۴۸

    جستارهایی در سخن و سکوت
    جستارهایی در سخن و سکوت
    پدیدآورانکاظم محمّدی (نویسنده)
    ناشرانتشارات نجم کبری
    مکان نشرایران ـ کرج
    سال نشر1395 ش
    چاپ1
    شابک6-67-2905-964-978
    موضوعمولوی. سخنوری. شعر فارسی. تاریخ و نقد.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏ 5ج3م/5305 PIR
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    جستارهایی در سخن و سکوت نوشته‌ی استاد کاظم محمّدی کتابی است فلسفی ـ عرفانی که اختصاصاً به مفاهیم سخن و سخنوری و سکوت و خاموشی از منظر مولانا می‌پردازد. طرح جلد که مزیّن به تصویری از مولاناست به خودیِ خود گویای مطلب است. و چنانکه از ظواهر امر پیداست این کتاب نیز در ذیل مجموعه آثار مولوی شناسی و مثنوی پژوهی انتشارت نجم کبری واقع شده است که پیش از آن شاید بیش از بیست عنوان را در موضوعات مختلف منتشر ساخته و در راستای شناخت هر چه بهتر مولانا گام زده است.

    بدیهی است که مولانا در زمان خود از بابت واعظ بودن سخنوری کم نظیر بوده است با این حال خود و دیگران را در اکثر مواقع به سکوت و خاموشی فرا می‌خواند و د راغلب زمانها سکوت را بر سخن ترجیح می‌دهد مگر آنکه حقّی را باید بگوید و یا حقّی را با سخن بستاند. خموشی پیشه کردن و کم گفتن هم یکی از آداب و ادب صوفیّه و عارفان است که دین نیز در برخی مواضع با ایشان موافقت دارد و دعوت به سکوت و یا سخن گفتن با تأمّل و اندیشه دارد. به هر جهت کتاب جستارهایی در سخن و سکوت ما را با موضع یا مواضع مولانا در خصوص سخن گفتن و سکوت کردن آشنا می‌سازد.


    ساختار

    کتاب جستارهایی در سخن و سکوت، اثری است نقدی ـ تحلیلی در تفسیر سخنوری و خاموشی از منظر مولانا که در یک جلد با بیانی روان به زبان فارسی و در 356 صفحه. طرح جلد گویای آن است که مولانا در محور بحث قرار گرفته و این که این کتاب نیز در مجموعه آثار مثنوی پژوهی و مولوی شناسی واقع شده این محوریّت را تقویّت و تأیید می‌کند و نهایتاً تفسیری معقول و عالمانه از متن اشعار مولانا در رابطه با سخن گفتن و یا سکوت کردن به دست می‌دهد.

    از فهرست کتاب چنین مفهوم می‌شود که غیر از مقدّمه به 154 نکته توجّه شده است. بدین معنا که هر فصلی با یک شماره و هر شماره‌ای اشاره به یک یا چند بیت از مثنوی و یا دیوان کبیر دارد که با ذکر اشعار شرحی عرفانی یا فلسفی در ذیل آن ایجاد شده که خواننده را در فضای فکری مولانا قرار می‌دهد. این فصول 154 گانه با مصراع نخست شعری که مورد نظر است ترتیب شده است و غیر از این عنوانی دیگر ندارد. و لذا یا باید از طریق مراع نخست ابیات و یا تحت شماره‌ی فصل به دنبال مطلبی خاص گشت.

    برخی از فصول به طور پراکنده چنین است: 1- خمش خمش که سخن آفرین معنی بخش 2- نیمه‌ای گفتیم و باقی نیم کاران بو برند 3- کم سخن گوییم وگر گوییم کم کس پی برد 6- سخن کشتی و معنی همچو دریا 20- سخن باد است ای بنده کند دل را پراکنده 40- دهان پر است سخن لیک گفت امکان نیست 46- بس کنم این گفتن و خامش کنم 52- خاموش که گفت و گو حجابند 98- بده زبان و همه گوش شو در این حضرت 113- باقیِّ غزل به سر بگویم 133- رو به گورستان دمی‌خامش نشین و مواردی مانند این. چنان که از این نمونه‌ها پیداست سیری منطقی در ظاهر کار دیده نمی‌شود هر چند که این روال بی منطق هم نیست زیرا همه‌ی فصول در صدد تحلیل و تفسیر آن چیزی است که ذیل سخن و سکوت جمع شده است و لذا عنوان غیر معقول و غیر منطقی و یا پریشانی در اینجا راه ندارد ضمن این که نویسنده آگاهانه و کاملاً عامدانه چنین روشی را در تحلیل اشعار مولانا بر گزیده و با در نظر داشتن این که وی در این رسته استادی تمام و صاحب نظر است این شیوه نیز از ابداعات او خود می‌تواند روشی نو و خاص محسوب شود.

    در واقع این شیوه که شاید برای نخستین بار توسّط نویسنده ابداع شده نیز راهی برای شروح بعدی و البتّه با تمهید و مقدّمه‌ای عالمانه باشد، چنانکه در این اثر چنین جیزی به تمامی‌قابل رؤیت است، زیرا کسی به تفسیر و شرح اقدام نموده که خود مجرّب عرفان و سلوک و دانای اندیشه‌های مولاناست. وجود ده‌ها پژوهش عمیق و برجسته نشان از همین مطلب دارد. و لذا با موضوع سخن و سکوت که این نویسنده بر آن محور به شرح برخی از ابیات مثنوی و دیوان کبیر اهتمام کرده است می‌تواند تفسیری نوین بر اندیشه‌های مولانا در موضوعی واحد تلقّی شود. از سویی نویسنده‌ی این اثر هیچ اعتقادی به تفسیر دیوان کبیر و غزلیّات مولانا ندارد و نوشتن چنین کتابی را با مولوی نشناسی برابر می‌داند. چه بر این است که مگر می‌شود امواج خروشان را معنا کرد، مگر می‌شود حالات درونی و هیجانات روانی کسی را به معنا در آورد، مگر می‌شود جنون را تفسیر کرد. این است که دیوان کبیر بر خلاف مثنوی تفسیر پذیر نیست، هر چند که حسّ کردنی و فهمیدنی است، آن هم در شرایطی خاص و کاملاً ویژه.


    گزارش محتوا

    کتاب جستارهایی در سخن و سکوت اثری است فلسفی ـ عرفانی با رویکردی تحلیلی ـ نقدی که به مسئله‌ی فهم مولانا و سخن مولانا از سخن و سکوت می‌پردازد. در واقع نگرشی بر نگرش مولانا در خصوص این دو مقوله است که هر دو از سویی با زبان و از دیگر سو با فهم و عقل وفکر و اراده سر و کار دارد. مثنوی و دیوان کبیر و دیگر آثار مولانا از نوع سخنها و سکوتهایی است که از سوی مولانا پدیدار شده است. کسی نمی‌تواند بگوید مولانا در این آثار سخن نگفته است، چنانکه در درون همین آثار سکوتها و خموشیهای مولانا نیز به خوبی قابل دریافت است. در این کتاب کسی از سخن و سکوت مولانا سخن می‌گوید که خود با این هر دو مقوله به خوبی آشناست و در کار سلوکی او نیز این تجربت قهراً حضوری فعّالانه داشته است. انتخاب این موضوع برای بحث نیز نشان از آشنایی و همباوری با مولاناست و در واقع تأیید آن است که آدمی‌را از سخن و سکوت چاره‌ای نیست، منتها باید جایگاه هر کدام را نیک دانست و چنانکه عقلانی و درست است همان را به کار بست، چنانکه مولانا خود گاهی سخنوری چیره دست است و گاه در خموشی و سکوت سخت فرو می‌رود و دیگران را در این سکوت به سختی و قبض می‌افکند.

    نویسنده متنی روان را در این اثر به مانند دیگر آثار خود ارائه دارد و پیچ و تابهای غیر ضرور را در کار نوشتن مقرّر نداشته است با این حال برخی از سخنان او از بابت فهم و معنا اندکی مشکل به نظر می‌رسد، هر چند وی سعی کرده ابیات مولانا را که از این دو حالت روحی سخن می‌گوید برای خواننده‌ی مشتاق سهل و ساده کند ولی نشان دادن امواج خروشا برای کسانی که دریا و موج و ساحل را ندیده باشند به واقع دشوار است. نویسنده مقدّمه را با سخنانی نغز از شیخ عزیزالدین نسفی عارف بزرگ مکتب کبرویه آغاز می‌کند، وی در کتاب مقصد اقصی از صحبت و اثر و خاصیت صحبت سخن می‌گوید و از خوب شنیدن و خاصه کم گفتن. وی همه‌ی ریاضات و سلوک را تمهیدی می‌دارند برای رسیدن به صحبت دانا، و در این راستا هر که به صحبت دانایی رسید و این قابلیّت را یافت سیر او به پایان نزدیک می‌شود که رسیدن به دانا خود رسیدن به قلّه است.

    نویسنده در مقدّمه‌ی کتاب در بخشی می‌نویسد: قول و کلام و سخن بسی ارزشمند و دارای اعتبار است و به‌ سادگی نمی‌توان از کنار آن گذشت، امّا باید دانست که سخن گفتن به یک نوع نیست و آنرا انواع است و باید بهترین آنرا جست و به آن مقیّد ماند. از طرفی قول و سخن است و از طرفی گوش و شنیدن و هر دو قابل توجّه و مهمّ و از مهمترین مقولات آنکه در کتاب آسمانی ما قرآن کریم به این هر دو عنایتی خاص مبذول گشته و به هر دو اشاراتی بس نیکو داشته است. خداوند در این کتاب هم قائل است و هم سامع، هم گوینده و هم شنونده. وی با بندگان و مخلوقات خود، هم‌ سخن می‌گوید و هم از ایشان استماع سخن می‌کند؛ و همین مطلب ارزش سخن گفتن و سخن شنیدن را تأیید و تأکید می‌کند. پیامبران نیز بابی مفتوح و عالی را در گفت وگو برقرار نموده‌اند و گفتمان را به حدّ اعلی مراعات کرده‌اند، به بهترین نحو ممکن سخن گفته‌اند و به بهترین وجه ممکن سخن مخاطب خود را تام و تمام شنیده‌اند و لذا از بابت زبان و گوش بودن نیز اسوه‌ای تمام و کمال‌اند و به‌ تمامی ‌قابل‌ستایش و پیروی؛ و چه کم هستند کسانی که از این الگوهای زیبا پیروی می‌کنند. در کتاب زیبای قرآن نیز برای اعتباربخشی به این امر بیش از یک هزار و هفتصد بار از قول و گفتار در اشکال گوناگون آن استفاده کرده است و این غیر از مواردی است که از پیامبر در موارد گوناگون پرسش می‌شد و پیامبر نیز به ایشان در اوج صبوری و دقّت و ادب پاسخ می‌داد؛ و اگر مواردی که از «جدال» استفاده ‌شده و امر شده که جدالتان نیز باید «احسن» باشد نیز افزوده و محاسبه گردد، بیش از اینها خواهد بود[۱].

    در مقدّمه‌ی کتاب که به اهمّیّت زبان و سکوت اشاره کرده است سخنان خود را به آیاتی از قرآن و روایاتی از قول پیامبر(ص) مستند کرده است و برای کسی که در سلوک عرفانی گام می‌زند سند دادن از این دو مرجع اصلی و قدسی بسنده است، در عین حال از آنجا که سخن در سخن و سکوت مولاناست استناداتی هم به خود مولانا داشته تا برای خواننده خط مشی اثر کاملاً واضح و مفهوم شود که از متن مقدّمه چنین به نظر می‌رسد کاری مفهومی‌و دقیق ارائه شده است.

    امّا در فهرستی که از 154 فصل کتاب در دست است هر شماره‌ای اشاره به آغاز شعری در مثنوی و یا دیوان کبیر است، در واضع مصراع نخست بیت یا ابیاتی است که قرار است مورد شرح و تفسیر قرار داده شود و همین نوع فهرست‌نویسی نیز کاری ابتکاری و قابل توجّه است که تا پیش از این در یک کتاب پژوهشی و مستقل چنین چینشی وجود نداشته است. در عین حال نشان از آن دارد که ما حد اقل شاهد تفسیر و تحلیل عرفانی ـ فلسفیِ 154 بیت و یا اندکی بیشتر با موضوعیّت سخن و سکوت و با محوریّت مولانا خواهیم بود. بدیهی است که این ابیات انتخابی و گزینشی است، ورنه در مثنوی و دیوان کبیر تعداد ابیاتی که ناظر به این بحث باشد ده‌ها برابر چیزی است که ما در اینجا با آن مواجه هستیم.

    استاد کاظم محمّدی نخستین بیتی را که مورد نظر قرار داده از سخن آفرین یاد کرده است و این که خداوند زبان و سخن آفرین غیر از طریقه‌ی «گفت» انواع دیگری از سخنها را دارد که معمولاً مردم با آنها خو و آشنایی ندارند، وحی و الهام بخشی از آنهاست و قهراً چیزهای دیگری هست که در این سخن نمی‌گنجد. چنانکه نویسنده در شرح این مورد بیان می‌کند: این خامی‌است که گمان کنیم گفت ‌وگو منحصر شده در آنچه که ما داریم، یعنی ارتباط کلامی‌و رابطه داشتن زبان و گوش؛ که شاید در این مرحله ماندن دوری جستن از اسرار ژرف الهی است که در بی زبانی و در بی زمانی نهفته است و لذا به ‌زعم مولانا که بسیار هم دقیق و به ‌جاست: «برون گفت، سخنهای جانفزا دارد». خداوند حکیم در بیکرانه‌ی آفرینش خود ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین را برای بشر قرار داده و آن ‌هم ارتباط کلامی‌از طریق زبان و گوش است و حال آنکه بارها متذکّر شده‌ایم عالم ارواح و جهان فرشتگان مقیّد و محدود به این زبان مادی و گوش حسّی نیست. اگر عالم ارواح و عالم فرشتگان و نیز عالم عقول را ملاحظه کنیم خواهیم دانست که در آن عوالم هیچ یک از این زبان محدود و ناقص زبانی استفاده نمی‌کنند. برای موجودات مادی همین ابزار مادی کارساز است، خاصّه اگر مخاطب ما گوش جسمانی و مادّی باشد[۲].

    در مجموع هر چه که در خصوص سخن و سکوت در دین و عرفان قابل ذکر بوده در این اثر دیده می‌شود و تمام زمینه‌ها و شروط آن مورد نظر واقع شده است. انواع گفتن، نقش زبان، مثبت و منفی بودن آنچه که از زبان بر می‌آید، محلّ سخن و جایگاه سکوت. اینکه در کجا باید سخن گفت و در چه جایی سکوت کرد. اینکه در چه خصوص و چگونه و برای چه باید سخن گفت. اینکه در هرجایی نباید سخن گفت. برای هر کسی نباید سخن گفت. سخن را از هرکسی نباید شنید. این که باید رازداری پیشه کرد. اینکه گاهی باید در قالب راز و رمز سخن گفت تا نامحرمان از اصل ماجرا سر در نیاورند. این که گاهی سخن بر کسی الزام می‌شود و از سخن گفتن ناچار است. اینکه در برابر ستم نباید خاموش بود، این که در برابر عالمان راستین باید گوش بود نه زبان. این که تمام ماهیّت و هویّت آدمی‌در زیر زبان او نهفته است. اینکه با باز کردن زبان و سخن گفت تمام حقیقت فرد نمایان می‌شود و بسیاری دیگر از امور که به آن در این کتاب ارزشمند پرداخته شده است.

    استاد کاظم محمّدی در فصل 128 با توجّه به بیت مولانا در دفتر اوّل مثنوی، شماره‌ی 1902 آمده، سخنانی را که از انبیاء و اولیاء است که در مقام عقل کُلّند به منبعی سماوی اشاره می‌کند که از آن دیار بر جان و زبان ایشان وارد و جاری شده است، می‌نویسد: آنچه اولیای الهی و عالمان ربّانی بر زبان جاری می‌کنند بخشی از حقایق عالم بالاست که در قالب گفت بر زبان ایشان جاری ‌شده است. عارفی که ضمیرش پاک و آینه ‌ی دلش شفّاف و صاف و بی غبار گشته محلّ تجلّی حضرت حق شده و آنچه بایسته‌ی حال ایشان است از عالم بالا برایشان اشراق می‌شود و لذا چون سینه‌ای سینا و دلی بی کینه دارند آنچه بیان می‌دارند همانی است که بر ایشان افاضه می‌گردد و بی تردید همچنان که ایشان را به کمال برده مخاطب ایشان مستعدّ باشد نیز از این طریق به حال خوش و کمال مطلوب نایل می‌آید. سخنان هر عارف راستینی و به ویژه سخنان خود مولانا رشحه‌ای از رشحات بیکران بحار عقل کلّ است و عقل کلّ در عبارت اهل معرفت همان صادر نخستین و آینه‌ی تمام نمای حق است که هر لحظه خداوند بر او تجلّی می‌کند و او این تجلّیات را برای چشمان بینای عارفان به تماشا می‌گذارد و لذا سخنان اولیاء و عرفای راستین بوی حق می‌دهد و آنان که مشام جانشان پاک باشد و به هواجس نفسانی آلوده نشده باشد از همین کلمات بوی حق را استشمام می‌کنند و به حقیقت می‌رسند. برای آن افرادی که مستقیماً از عقل کلّ مشرق نمی‌گردند همین اندازه که خود را در معرض نسیم کلمات عرفای راستین قرار دهند خنکای آن به جانشان می‌رسد و به آسایش و آرامش بایسته راه می‌یابند[۳].


    ویژگیها

    کتاب جستارهایی در سخن و سکوت به مانند دیگر آثاری که از استادکاظم محمّدی به انتشار رسیده در راستای دین، عرفان و فلسفه است که می‌توان برای آن نکاتی را متذکّر شد:

    1. با آنکه مطالب زیادی در خصوص سخن و سکوت وجود دارد، این که از موضعی خاص به این موضوع و با محوریّت مولانا تحقّق یافته است امری مستقل و خاص و مبتکرانه محسوب می‌شود.
    2. کتاب در نوع خود از بابت شرح و تفسیر کم نظیر است.
    3. این که تفسیری عارفانه و عالمانه از سخنان مولانا با این موضوعیّت شکل گرفته کاری قابل توجّه است.
    4. کتاب از بابت تحلیلی و انتقادی بودن از امتیازات خاصی دارد.
    5. نویسنده در این اثر به مانند دیگر آثار خود صراحتی در گفتار دارد و نقدهایی مهم و کارساز را برای خواننده ارائه می‌دهد. خاصه که در برخی موارد.
    6. استفاده از آیات و روایت متعدّد و نیز بهره‌گیری از منابع صوفیانه و عرفانی برای تفسیر ماهیّت سخن و سکوت نیز از امتیازات ویژه‌ی این کتاب است.


    وضعیت کتاب

    جستارهایی در سخن و سکوت، تألیف کاظم محمّدی

    کتاب در یک جلد با مقدّمه‌ای مهم و نسبتاً بلند نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 356 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب با تمام که برگرفته از ابیات مورد شرح است قرار داده شده، و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و همینطور نمایه‌ی کامل وجود دارد.

    پانویس

    1. مقدّمه، صص 21-20
    2. متن، صص 31-30
    3. متن، صص 273-272

    منابع مقاله

    مقدّمه و متن کتاب

    وابسته‌ها