شفاء القلوب في مناقب بني‌أيوب: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شـ' به 'ش')
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
| عنوان‌های دیگر =  
| عنوان‌های دیگر =  
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[             ]] (       )
[[عسقلاني، احمد بن ابراهيم]] (نويسنده)


| زبان =
[[شرقاوي، مديحه]]  (محقق)
| کد کنگره = ‏‎
| موضوع =


| ناشر =
| زبان =  عربي 
 
| کد کنگره = ‎‏/‎‏ع‎‏5‎‏ش‎‏7‎‏ 95/8 ‏DT‎‏ ‏‎
| مکان نشر =  
| موضوع = ايوبيان
| سال نشر =  
| ناشر =مکتبة الثقافة الدينية
| مکان نشر = مصر - قاهره
| سال نشر = 1996م , 1415ق


| کد اتوماسیون = AUTOMATIONCODE14335AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون = AUTOMATIONCODE14335AUTOMATIONCODE
| چاپ =  
| چاپ = 1
| شابک =  
| شابک =  
| تعداد جلد =  
| تعداد جلد = 1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =  
| کتابخانۀ دیجیتال نور =14335
| کتابخوان همراه نور = 14335
| کد پدیدآور =  
| کد پدیدآور =  
| پس از =  
| پس از =  
خط ۲۵: خط ۲۶:
}}  
}}  
   
   
'''شفاء القلوب في مناقب بني‌أيوب'''، تألیف احمد بن ابراهیم حنبلی (متوفی 876ق/1471م)، در موضوع معرفی و شرح حال حاکمان ایوبی مصر، شام و یمن در طول قرون ششم و هفتم هجری است. این اثر با مقدمه و تحقیق مدیحه شرقاوی منتشر شده است.  
'''شفاء القلوب في مناقب بني‌أيوب'''، تألیف [[عسقلاني، احمد بن ابراهيم|احمد بن ابراهیم حنبلی]] (متوفی 876ق/1471م)، در موضوع معرفی و شرح حال حاکمان ایوبی مصر، شام و یمن در طول قرون ششم و هفتم هجری است. این اثر با مقدمه و تحقیق [[شرقاوي، مديحه|مدیحه شرقاوی]] منتشر شده است.  


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۴: خط ۳۵:


اصل ایوبیان به نجم‌الدین ایوب بازمی‌گردد که اصالتاً کرد بوده است. پدرش «شادی» از قبیله هذبانیه، یکی از قبایل مستقر در شهر دوین در اطراف ارمینیه بوده است. شادی به شخصی به نام بهروز پیوست. بخت، بهروز را یار شد و به پستی‌ از پست‌های مهم دولتی رسید؛ یعنی پست فرمانروایی بغداد در سنه 502ق/1108م، تحت حکومت سلاجقه، بعد از آنکه مربی فرزندان مسعود سلطان سلجوقی بود. بهروز نزد سلطان سلجوقی جایگاه والایی یافت، تا جایی که سلطان، قلعه تکریت را قطیعه او قرار داد و بهروز به‌خاطر دوستی ریشه‌داری که با شادی داشت، حراست قلعه مزبور را به نجم‌الدین ایوب سپرد (برخی گفته‌اند به خود شادی سپرد و پس از وفات وی به فرزندش نجم‌الدین رسید). نجم‌الدین ایوب چندین سال بر تکریت حاکم بود. در طول این مدت، در اداره امور خبره شد و محبت اهالی را به‌ دست آورد، ولی بعدا بر اثر کمکی که ایوب، به عمادالدین زنگی (که علیه خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی شوریده بود) کرد، میان او و بهروز دشمنی شدیدی پیدا شد و سرانجام بهروز او را از تکریت راند.
اصل ایوبیان به نجم‌الدین ایوب بازمی‌گردد که اصالتاً کرد بوده است. پدرش «شادی» از قبیله هذبانیه، یکی از قبایل مستقر در شهر دوین در اطراف ارمینیه بوده است. شادی به شخصی به نام بهروز پیوست. بخت، بهروز را یار شد و به پستی‌ از پست‌های مهم دولتی رسید؛ یعنی پست فرمانروایی بغداد در سنه 502ق/1108م، تحت حکومت سلاجقه، بعد از آنکه مربی فرزندان مسعود سلطان سلجوقی بود. بهروز نزد سلطان سلجوقی جایگاه والایی یافت، تا جایی که سلطان، قلعه تکریت را قطیعه او قرار داد و بهروز به‌خاطر دوستی ریشه‌داری که با شادی داشت، حراست قلعه مزبور را به نجم‌الدین ایوب سپرد (برخی گفته‌اند به خود شادی سپرد و پس از وفات وی به فرزندش نجم‌الدین رسید). نجم‌الدین ایوب چندین سال بر تکریت حاکم بود. در طول این مدت، در اداره امور خبره شد و محبت اهالی را به‌ دست آورد، ولی بعدا بر اثر کمکی که ایوب، به عمادالدین زنگی (که علیه خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی شوریده بود) کرد، میان او و بهروز دشمنی شدیدی پیدا شد و سرانجام بهروز او را از تکریت راند.
خانواده ایوب در سال 532ق، از تکریت به موصل مهاجرت رفتند. عماد‌الدین زنگی از آنها به گرمی استقبال نمود... نجم‌الدین در همین سال، صاحب فرزندی شد و او را یوسف نامید که بعدها به نام صلاح‌الدین معروف شد...
خانواده ایوب در سال 532ق، از تکریت به موصل مهاجرت رفتند. عماد‌الدین زنگی از آنها به گرمی استقبال نمود... نجم‌الدین در همین سال، صاحب فرزندی شد و او را یوسف نامید که بعدها به نام صلاح‌الدین معروف شد...  
 
یوسف، کودکی‌اش را در بعلبک زیر سایه پدر گذراند و مهارت در سیاست و شجاعت در جنگ را از وی آموخت. علوم و مهارت‌های عصر خویش را نیز فراگرفت؛ قرآن را حفظ کرد و فقه و حدیث را آموخت. صلاح‌الدین پس از مرگ عمادالدین با پدرش به دمشق مهاجرت کرد و به خدمت نورالدین، سلطان حلب برادر عمادالدین، درآمد. نورالدین، به کمک شیرکوه (عموی صلاح‌الدین) و صلاح‌الدین، توانست مصر را به املاک خویش ضمیمه نماید<ref>ر.ک: همان، ص8-6</ref>‏.  
یوسف، کودکی‌اش را در بعلبک زیر سایه پدر گذراند و مهارت در سیاست و شجاعت در جنگ را از وی آموخت. علوم و مهارت‌های عصر خویش را نیز فراگرفت؛ قرآن را حفظ کرد و فقه و حدیث را آموخت. صلاح‌الدین پس از مرگ عمادالدین با پدرش به دمشق مهاجرت کرد و به خدمت نورالدین، سلطان حلب برادر عمادالدین، درآمد. نورالدین، به کمک شیرکوه (عموی صلاح‌الدین) و صلاح‌الدین، توانست مصر را به املاک خویش ضمیمه نماید<ref>ر.ک: همان، ص8-6</ref>‏.  


خط ۴۰: خط ۴۲:
نورالدین، لشکر خود را به فرماندهی شیرکوه فرستاد؛ درحالی‌که صلاح‌الدین نیز با او بود. سرانجام پیروزی نصیب سپاه نورالدین شد<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>‏.  
نورالدین، لشکر خود را به فرماندهی شیرکوه فرستاد؛ درحالی‌که صلاح‌الدین نیز با او بود. سرانجام پیروزی نصیب سپاه نورالدین شد<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>‏.  


در همین درگیری‌ها بود که صلاح‌الدین ایـوبی، بـا شجاعت و درایـت‌ نظامی خود (که می‌توان گفت ویژگی خاندان ایوبی بود)، توانست به‌تدریج خود‌ را به‌عـنوان سربازی‌ باکفایت‌ و فرماندهی لایق، به جامعه معرفی کند. موقعیت سیاسی پدر و عموی وی، باعث شـد تا او راه رشد و ترقی را آسـان و سـریع‌تر طی کند<ref>ر.ک: ایوبی، مهدی، ص3</ref>.  
در همین درگیری‌ها بود که صلاح‌الدین ایوبی، با شجاعت و درایت‌ نظامی خود (که می‌توان گفت ویژگی خاندان ایوبی بود)، توانست به‌تدریج خود‌ را به‌عنوان سربازی‌ باکفایت‌ و فرماندهی لایق، به جامعه معرفی کند. موقعیت سیاسی پدر و عموی وی، باعث شد تا او راه رشد و ترقی را آسان و سریع‌تر طی کند<ref>ر.ک: ایوبی، مهدی، ص3</ref>.  


پس از پیروزی سپاه نورالدین و با کشته شدن «شاور»، شیرکوه به کرسی وزارت دست یافت، اما پس از اندکی وفات یافت و صلاح‌الدین در سال 565ق (1169م)، در سی‌ودو سالگی وزیر شد. او از آن تاریخ، موقعیتش را در مصر محکم نمود و به تأسیس دولتی به‌جای دولت منحله فاطمی اقدام نمود و با وفات خلیفه فاطمی، العاضد، آنچه که صلاح‌الدین می‌خواست، تکمیل شد<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص9</ref>‏.  
پس از پیروزی سپاه نورالدین و با کشته شدن «شاور»، شیرکوه به کرسی وزارت دست یافت، اما پس از اندکی وفات یافت و صلاح‌الدین در سال 565ق (1169م)، در سی‌ودو سالگی وزیر شد. او از آن تاریخ، موقعیتش را در مصر محکم نمود و به تأسیس دولتی به‌جای دولت منحله فاطمی اقدام نمود و با وفات خلیفه فاطمی، العاضد، آنچه که صلاح‌الدین می‌خواست، تکمیل شد<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص9</ref>‏.  
خط ۵۱: خط ۵۳:


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
محقق اثر در پاورقی‌های کتاب، مستندات مطالب و برخی اعلام را معرفی کرده و به برخی از منابع ارجاع داده است.  
محقق اثر در پاورقی‌های کتاب، مستندات مطالب و برخی اعلام را معرفی کرده و به برخی از منابع ارجاع داده است.
 
فهرستی از حاکمان ایوبی در شهرهای مختلف، مراجع تحقیق و فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است.  
فهرستی از حاکمان ایوبی در شهرهای مختلف، مراجع تحقیق و فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است.  


خط ۵۹: خط ۶۲:
==منابع مقاله==
==منابع مقاله==
# مقدمه تحقیق و متن کتاب.  
# مقدمه تحقیق و متن کتاب.  
# ایوبی، مهدی، «تأملی در چگونگی تعامل صلاح‌الدین ایوبی با اسماعیلیان»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: سخن تاریخ، پاییز 1389، شماره 10، صفحه 3 تا 27، به آدرس اینترنتی:
#[[:noormags:790845|ایوبی، مهدی، «تأملی در چگونگی تعامل صلاح‌الدین ایوبی با اسماعیلیان»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: سخن تاریخ، پاییز 1389، شماره 10، صفحه 3 تا 27]].
http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/790845
 
== وابسته‌ها ==
[[رده:کتاب‌شناسی]]


[[رده:کتاب‌شناسی]]
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:تاریخ]]


[[رده:مقالات جدید]]
[[رده:تاریخ آفریقا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۵۸

شفاء القلوب في مناقب بني‌أيوب، تألیف احمد بن ابراهیم حنبلی (متوفی 876ق/1471م)، در موضوع معرفی و شرح حال حاکمان ایوبی مصر، شام و یمن در طول قرون ششم و هفتم هجری است. این اثر با مقدمه و تحقیق مدیحه شرقاوی منتشر شده است.

شفاء القلوب في مناقب بني‌أيوب
شفاء القلوب في مناقب بني‌أيوب
پدیدآورانعسقلاني، احمد بن ابراهيم (نويسنده) شرقاوي، مديحه (محقق)
ناشرمکتبة الثقافة الدينية
مکان نشرمصر - قاهره
سال نشر1996م , 1415ق
چاپ1
موضوعايوبيان
زبانعربي
تعداد جلد1
کد کنگره
‎‏/‎‏ع‎‏5‎‏ش‎‏7‎‏ 95/8 ‏DT‎‏ ‏‎
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

کتاب، مشتمل بر مقدمه محقق و متن اثر است که با ذکر حاکمان ایوبی در مصر، دمشق، حلب و... به‌صورت سال‌نگار ارائه شده است.

گزارش محتوا

دولت ایوبی - آن‌گونه که در ابتدای مقدمه محقق در جدولی اشاره شده - ‌در سال 567ق/1171م، با حکومت الناصر صلاح‌الدین یوسف بن ایوب آغاز و در سال 648ق/1250م، با حکومت عصمة‌الدین ام‌خلیل شجرة‌الدر، به پایان آمده است[۱]‏.

اصل ایوبیان به نجم‌الدین ایوب بازمی‌گردد که اصالتاً کرد بوده است. پدرش «شادی» از قبیله هذبانیه، یکی از قبایل مستقر در شهر دوین در اطراف ارمینیه بوده است. شادی به شخصی به نام بهروز پیوست. بخت، بهروز را یار شد و به پستی‌ از پست‌های مهم دولتی رسید؛ یعنی پست فرمانروایی بغداد در سنه 502ق/1108م، تحت حکومت سلاجقه، بعد از آنکه مربی فرزندان مسعود سلطان سلجوقی بود. بهروز نزد سلطان سلجوقی جایگاه والایی یافت، تا جایی که سلطان، قلعه تکریت را قطیعه او قرار داد و بهروز به‌خاطر دوستی ریشه‌داری که با شادی داشت، حراست قلعه مزبور را به نجم‌الدین ایوب سپرد (برخی گفته‌اند به خود شادی سپرد و پس از وفات وی به فرزندش نجم‌الدین رسید). نجم‌الدین ایوب چندین سال بر تکریت حاکم بود. در طول این مدت، در اداره امور خبره شد و محبت اهالی را به‌ دست آورد، ولی بعدا بر اثر کمکی که ایوب، به عمادالدین زنگی (که علیه خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی شوریده بود) کرد، میان او و بهروز دشمنی شدیدی پیدا شد و سرانجام بهروز او را از تکریت راند. خانواده ایوب در سال 532ق، از تکریت به موصل مهاجرت رفتند. عماد‌الدین زنگی از آنها به گرمی استقبال نمود... نجم‌الدین در همین سال، صاحب فرزندی شد و او را یوسف نامید که بعدها به نام صلاح‌الدین معروف شد...

یوسف، کودکی‌اش را در بعلبک زیر سایه پدر گذراند و مهارت در سیاست و شجاعت در جنگ را از وی آموخت. علوم و مهارت‌های عصر خویش را نیز فراگرفت؛ قرآن را حفظ کرد و فقه و حدیث را آموخت. صلاح‌الدین پس از مرگ عمادالدین با پدرش به دمشق مهاجرت کرد و به خدمت نورالدین، سلطان حلب برادر عمادالدین، درآمد. نورالدین، به کمک شیرکوه (عموی صلاح‌الدین) و صلاح‌الدین، توانست مصر را به املاک خویش ضمیمه نماید[۲]‏.

برپایی دولت ایوبیان در مصر، نتیجه رقابت بین «شاور» و «ضرغام» بر سر پست وزارت، در اواخر دوران فاطمیان بود. در این رقابت، «شاور» از نورالدین سلطان حلب، کمک خواست و «ضرغام»، از حاکم بیت‌المقدس یاری طلبید. هریک از آن دو نیز فرصت را غنیمت شمرده و لشکریان خود را برای تحقق مطامع خویش در استیلای بر مصر به بهانه دفاع از کسی که از او یاری طلبیده، فرستاد. نورالدین، لشکر خود را به فرماندهی شیرکوه فرستاد؛ درحالی‌که صلاح‌الدین نیز با او بود. سرانجام پیروزی نصیب سپاه نورالدین شد[۳]‏.

در همین درگیری‌ها بود که صلاح‌الدین ایوبی، با شجاعت و درایت‌ نظامی خود (که می‌توان گفت ویژگی خاندان ایوبی بود)، توانست به‌تدریج خود‌ را به‌عنوان سربازی‌ باکفایت‌ و فرماندهی لایق، به جامعه معرفی کند. موقعیت سیاسی پدر و عموی وی، باعث شد تا او راه رشد و ترقی را آسان و سریع‌تر طی کند[۴].

پس از پیروزی سپاه نورالدین و با کشته شدن «شاور»، شیرکوه به کرسی وزارت دست یافت، اما پس از اندکی وفات یافت و صلاح‌الدین در سال 565ق (1169م)، در سی‌ودو سالگی وزیر شد. او از آن تاریخ، موقعیتش را در مصر محکم نمود و به تأسیس دولتی به‌جای دولت منحله فاطمی اقدام نمود و با وفات خلیفه فاطمی، العاضد، آنچه که صلاح‌الدین می‌خواست، تکمیل شد[۵]‏.

صلاح‌الدین از بارزترین شخصیت‌های عالم اسلامی است. عصر او از درخشان‌ترین عصرهاست. این عصر مملو از شخصیت‌های صاحب رأی بوده است. پدرش نجم‌الدین ایوب اولین مستشار و بزرگ‌ترین کمک او بود...[۶]‏.

پس از مرگ صلاح‌الدین، حکومت ایوبیان بین فرزندان سه‌گانه او و برادر و برخی نزدیکانش تقسیم شده است. فرزندانش: عزیز در مصر، افضل در دمشق و سوریه وسطی و ظاهر در حلب و برادرش عادل در عراق و سرزمین بکر و پسرعموهایش در حمص و بعلبک و یمن و... حاکم شدند و هریک در حکومت خود مستقل بودند[۷]‏.

توران شاه بن یوسف بن ایوب بن شادی، از دیگر حاکمان ایوبی است که درباره او چنین می‌خوانیم: «در سال 77 در مصر متولد شد. او آخرین از برادرانش بود. در دمشق از محیی ثقفی حدیث شنید و ابن بری به او اجازه روایت داد و در دمشق و حلب به بیان حدیث پرداخت. دمیاطی از وی روایت نموده است. او بسیار شجاع و عاقل بود و برای زمانی طولانی فرمانده لشکر حلب بود... در 27 ربیع‌ا‌لاول سال 648، در حلب وفات یافت و در دهلیز خانه‌اش دفن شد[۸]‏.

وضعیت کتاب

محقق اثر در پاورقی‌های کتاب، مستندات مطالب و برخی اعلام را معرفی کرده و به برخی از منابع ارجاع داده است.

فهرستی از حاکمان ایوبی در شهرهای مختلف، مراجع تحقیق و فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است.

پانویس

  1. ر.ک: مقدمه محقق، ص5
  2. ر.ک: همان، ص8-6
  3. ر.ک: همان، ص9
  4. ر.ک: ایوبی، مهدی، ص3
  5. ر.ک: مقدمه محقق، ص9
  6. ر.ک: همان، ص20
  7. ر.ک: همان، ص21
  8. ر.ک: متن کتاب، ص235

منابع مقاله

  1. مقدمه تحقیق و متن کتاب.
  2. ایوبی، مهدی، «تأملی در چگونگی تعامل صلاح‌الدین ایوبی با اسماعیلیان»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: سخن تاریخ، پاییز 1389، شماره 10، صفحه 3 تا 27.

وابسته‌ها