اختيار معرفة الرجال (تحقیق رجایی): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'رده:25 آبان الی 24 آذر(97)' به '') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'رجایی، سید مهدی' به 'رجایی، مهدی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
[[طوسی، محمد بن حسن]] (خلاصه کننده) | [[طوسی، محمد بن حسن]] (خلاصه کننده) | ||
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد]] (مصحح) | [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد]] (مصحح) | ||
[[رجایی، مهدی]] (محقق) | [[رجایی، مهدی]] (محقق) | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| مکان نشر =قم - ایران | | مکان نشر =قم - ایران | ||
| سال نشر = 1404 ق | | سال نشر = 1404 ق | ||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE00636AUTOMATIONCODE | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE00636AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =2 | | تعداد جلد =2 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =00636 | ||
| کتابخوان همراه نور =00636 | | کتابخوان همراه نور =00636 | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
خط ۳۵: | خط ۳۴: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''اختيار معرفة الرجال'''، همانگونه كه از نامش پيداست، شرح يا تعليقهاى است از [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد |سيّد محمّدباقر حسینى استرآبادى]]، معروف به [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|میرداماد]]، بر کتاب رجالى معروف كشى. این کتاب در قرن دهم هجرى و به زبان عربى نوشته شده و جامعيّت شخصيت [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|میرداماد]] باعث قدر و قيمت مضاعف آن مىباشد. با اينكه [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|میرداماد]] بيشتر به یک فيلسوف و حكيم اشراقى شهرت دارد تا یک فقيه يا رجالى، امّا جامعيّت وى بيش از این حرفها بوده و باعث بر جاى ماندن آثار مختلفى از وى در علوم و فنون گوناگون شده است كه کتاب حاضر یکى از دهها مورد مذكور است. | |||
'''اختيار معرفة الرجال'''، همانگونه كه از نامش پيداست، شرح يا تعليقهاى است از [[میرداماد، محمدباقر بن محمد |سيّد محمّدباقر حسینى استرآبادى]]، معروف به [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]]، بر کتاب رجالى معروف كشى. این کتاب در قرن دهم هجرى و به زبان عربى نوشته شده و جامعيّت شخصيت [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] باعث قدر و قيمت مضاعف آن مىباشد. با اينكه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] بيشتر به یک فيلسوف و حكيم اشراقى شهرت دارد تا یک فقيه يا رجالى، امّا جامعيّت وى بيش از این حرفها بوده و باعث بر جاى ماندن آثار مختلفى از وى در علوم و فنون گوناگون شده است كه کتاب حاضر یکى از دهها مورد مذكور است. | |||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۸: | خط ۴۶: | ||
محمّد بن سنان، به عنوان یکى از روات حديث مذكور، ديگر نكتهاى است كه شارح در موردش قلمفرسايى نموده است. الختلى، سليمان الخطابى كه شيخ آن را در کتاب الرجال در میان اصحاب امام كاظم(ع) آورده و سوید نسائى، ديگر اشخاص مورد بحث شارح در این قسمت مىباشند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/6 همان، ص 6]</ref> | محمّد بن سنان، به عنوان یکى از روات حديث مذكور، ديگر نكتهاى است كه شارح در موردش قلمفرسايى نموده است. الختلى، سليمان الخطابى كه شيخ آن را در کتاب الرجال در میان اصحاب امام كاظم(ع) آورده و سوید نسائى، ديگر اشخاص مورد بحث شارح در این قسمت مىباشند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/6 همان، ص 6]</ref> | ||
روايت چهارم كشى كه از على بن سوید النسائى است، به این شرح مىباشد: «قال كتب إلى ابوالحسن الاول و هو في السجن و امّا ما ذكرت يا على ممن تأخذ معالم دينك: لا تأخذن معالم دينك عن غير شيعتنا فانك إن تعديتهم أخذت دينك عن الخائنين الذين خانوا الله و رسوله و خانوا أماناتهم انهم اؤتمنوا على کتاب الله جل و علا فحرفوه و بدلوه فعليهم لعنةالله و لعنة رسوله و لعنة ملائكته و لعنة آبائى الكرام البررة و لعنتى و لعنة شيعتى إلى يوم القيامة».<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/7 همان، ص7]</ref> این حديث هم كه نوعى برحذر داشتن از اخذ روايت از خائنين و افراد غير معتمد است به لحاظ لفظ خانوا مورد بحث شارح قرار گرفته است. او مىگوید: شايد لفظ خوّنوا بوده است از باب تفعيل، امّا خانوا أماناتهم همانگونه كه در بسيارى از نسخهها آمده، از خيانت در مقابل امانت مىباشد. او تعبير صاحب كشاف را در این مورد آورده و به چندين آيه از قرآن كريم دربارهى آن استناد مىنمايد؛ از جمله آيهى 27 سورهى انفال كه مىگوید: '''لا تخونوا الله و الرّسول و تخونوا أماناتكم'''.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/8 همان، ص8]</ref> | روايت چهارم كشى كه از على بن سوید النسائى است، به این شرح مىباشد: «قال كتب إلى ابوالحسن الاول و هو في السجن و امّا ما ذكرت يا على ممن تأخذ معالم دينك: لا تأخذن معالم دينك عن غير شيعتنا فانك إن تعديتهم أخذت دينك عن الخائنين الذين خانوا الله و رسوله و خانوا أماناتهم انهم اؤتمنوا على کتاب الله جل و علا فحرفوه و بدلوه فعليهم لعنةالله و لعنة رسوله و لعنة ملائكته و لعنة آبائى الكرام البررة و لعنتى و لعنة شيعتى إلى يوم القيامة».<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/7 همان، ص7]</ref> این حديث هم كه نوعى برحذر داشتن از اخذ روايت از خائنين و افراد غير معتمد است به لحاظ لفظ خانوا مورد بحث شارح قرار گرفته است. او مىگوید: شايد لفظ خوّنوا بوده است از باب تفعيل، امّا خانوا أماناتهم همانگونه كه در بسيارى از نسخهها آمده، از خيانت در مقابل امانت مىباشد. او تعبير صاحب كشاف را در این مورد آورده و به چندين آيه از قرآن كريم دربارهى آن استناد مىنمايد؛ از جمله آيهى 27 سورهى انفال كه مىگوید:'''لا تخونوا الله و الرّسول و تخونوا أماناتكم'''.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/8 همان، ص8]</ref> | ||
«أؤتمنوا»، ديگر لفظ مورد توجه شارح است كه مىگوید: از باب افتعال و از امانت مىباشد و صيغهى مجهول است. آيهى 11 سورهى يوسف هم شاهدى بر این لفظ مىباشد. | «أؤتمنوا»، ديگر لفظ مورد توجه شارح است كه مىگوید: از باب افتعال و از امانت مىباشد و صيغهى مجهول است. آيهى 11 سورهى يوسف هم شاهدى بر این لفظ مىباشد. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۲: | ||
روايت پنجمى كه كشى آورده، نقل [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] از پيامبر(ص) مىباشد كه فرمود: «يَحْمل هذاالدين في كل قرن عدول ينفون عنه تأویل المبطلين».<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/10 همان، ص10]</ref> ششمین روايت كشى از محمّد بن مسعود است كه در موردش شارح از عياشى نقل مىكند كه شخصى جليل القدر، واسع العلم و ثقه از اهل سمرقند و كش مىباشد. احمد بن محمّد البرقى نيز شناسايى شده است. | روايت پنجمى كه كشى آورده، نقل [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] از پيامبر(ص) مىباشد كه فرمود: «يَحْمل هذاالدين في كل قرن عدول ينفون عنه تأویل المبطلين».<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/10 همان، ص10]</ref> ششمین روايت كشى از محمّد بن مسعود است كه در موردش شارح از عياشى نقل مىكند كه شخصى جليل القدر، واسع العلم و ثقه از اهل سمرقند و كش مىباشد. احمد بن محمّد البرقى نيز شناسايى شده است. | ||
در حديث هفتم اسم حاتم بن ماهویه به عنوان یکى از روات حديث است كه مورد نظر شارح است. هشتمین روايت كشّى دربارهى شرطة الخمیس است، كه یکى از مباحث مهم دربارهى اصحاب امیرالمؤمنين(ع) مىباشد. ما به خاطر اهمیّت آن، عين حديث را آورده و توضيحاتى در مورد این گروه بيان مىكنيم، سپس مىپردازيم به توضيحات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]]: «نَصْر بن الصباح البلغى، قال: حدثنا احمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسين بن سعيد عن اسماعيل بن بزيع عن أبى الجارود، قال قلت للاصبغ بن نباتة ما كان منزلة هذا الرجل فیکم؟ قال: ما أدرى ما تقول الا أن سيوفنا كانت على عواتقنا فمن اومى اليه ضربناه بها و كان يقول لنا تشرطوا فو الله ما اشتراطكم لذهب و لا لفضة و ما اشتراطكم الّا للموت انّ قوماً من قبلكم من بنى اسرائيل تشارطوا بينهم فما مات أحدٌ منهم حتى كان نبىّ قومه او نبىّ قريته او نبىّ نفسه و انّكم بمنزلتهم غير انّكم لستم بأنبياء». روايت مذكور همانگونه كه ملاحظه شد سؤالى است از اصبغ بن نباتة به عنوان یکى از افراد معاهدهى شرطة الخمیس. | در حديث هفتم اسم حاتم بن ماهویه به عنوان یکى از روات حديث است كه مورد نظر شارح است. هشتمین روايت كشّى دربارهى شرطة الخمیس است، كه یکى از مباحث مهم دربارهى اصحاب امیرالمؤمنين(ع) مىباشد. ما به خاطر اهمیّت آن، عين حديث را آورده و توضيحاتى در مورد این گروه بيان مىكنيم، سپس مىپردازيم به توضيحات [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|میرداماد]]: «نَصْر بن الصباح البلغى، قال: حدثنا احمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسين بن سعيد عن اسماعيل بن بزيع عن أبى الجارود، قال قلت للاصبغ بن نباتة ما كان منزلة هذا الرجل فیکم؟ قال: ما أدرى ما تقول الا أن سيوفنا كانت على عواتقنا فمن اومى اليه ضربناه بها و كان يقول لنا تشرطوا فو الله ما اشتراطكم لذهب و لا لفضة و ما اشتراطكم الّا للموت انّ قوماً من قبلكم من بنى اسرائيل تشارطوا بينهم فما مات أحدٌ منهم حتى كان نبىّ قومه او نبىّ قريته او نبىّ نفسه و انّكم بمنزلتهم غير انّكم لستم بأنبياء». روايت مذكور همانگونه كه ملاحظه شد سؤالى است از اصبغ بن نباتة به عنوان یکى از افراد معاهدهى شرطة الخمیس. | ||
شرطة الخمیس نام پيمانى بود كه گروهى از اصحاب كه تعدادشان را تا چهل هزار نفر هم نوشتهاند، پيمان بسته بودند كه تا پاى جان در كنار [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] مانده و تا آخرين قطرهى خون مدافع حضرت بوده و به فرامین حضرت عمل كنند. اصبغ بن نباتة، در این روايت مىگوید: جايگاه [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] در نزد ما به گونهاى است كه همواره شمشيرهایمان در كنارمان بوده و به هر سو كه او اشاره كند، حملهور مىشویم. شارح، الفاظ«الا ان سيوفنا، تشرطوا و من تشارطوا» را مورد بررسى قرار داده و به عبارت ديگرى كه در نسخهى ديگر از روايت آمده اشاره مىنمايد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/24 | شرطة الخمیس نام پيمانى بود كه گروهى از اصحاب كه تعدادشان را تا چهل هزار نفر هم نوشتهاند، پيمان بسته بودند كه تا پاى جان در كنار [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] مانده و تا آخرين قطرهى خون مدافع حضرت بوده و به فرامین حضرت عمل كنند. اصبغ بن نباتة، در این روايت مىگوید: جايگاه [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] در نزد ما به گونهاى است كه همواره شمشيرهایمان در كنارمان بوده و به هر سو كه او اشاره كند، حملهور مىشویم. شارح، الفاظ«الا ان سيوفنا، تشرطوا و من تشارطوا» را مورد بررسى قرار داده و به عبارت ديگرى كه در نسخهى ديگر از روايت آمده اشاره مىنمايد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/24 همان، ص24-ص25]</ref> | ||
سلمان فارسی، اوّلين نفرى است كه كشى در مورد او رواياتى را آورده و از وثاقت و جلالت قدر وى پرده برداشته است. اوّلين روايت از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] است كه فرموده: «كان الناس اهل ردة بعد النبى صلىاللهعليهوآله الا ثلاثة فقلت: و من الثلاثة؟ فقال: المقداد بن الاسود و أبو ذر الغفارى و سلمان الفارسی، ثم عرف النّاس بعد يسير، قال: هؤلاء الذين دارت عليهم الرحا». شارح، چند لفظ از جمله ابوذر غفارى را تشريح كرده و در مورد الفاظ مطرح شده در حديث این چنين مىگوید: ثم عرف النّاس بعد يسير؛ يعنى كسانى كه متنبه شدند، شناختند و يقين كرده و از حق تبعيت كردند و به سوى امیرالمؤمنين(ع) برگشتند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/26 | سلمان فارسی، اوّلين نفرى است كه كشى در مورد او رواياتى را آورده و از وثاقت و جلالت قدر وى پرده برداشته است. اوّلين روايت از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] است كه فرموده: «كان الناس اهل ردة بعد النبى صلىاللهعليهوآله الا ثلاثة فقلت: و من الثلاثة؟ فقال: المقداد بن الاسود و أبو ذر الغفارى و سلمان الفارسی، ثم عرف النّاس بعد يسير، قال: هؤلاء الذين دارت عليهم الرحا». شارح، چند لفظ از جمله ابوذر غفارى را تشريح كرده و در مورد الفاظ مطرح شده در حديث این چنين مىگوید: ثم عرف النّاس بعد يسير؛ يعنى كسانى كه متنبه شدند، شناختند و يقين كرده و از حق تبعيت كردند و به سوى امیرالمؤمنين(ع) برگشتند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/26 همان، ص26-27]</ref> | ||
در مورد سلمان فارسی، چندين روايت ديگر هم هست. بعد از وى به ترتيب ابوذر غفارى، عمار، حذيفه، سهل بن حنيف، ابوايّوب انصارى و عبدالله بن مسعود ديگر افرادى هستند كه رواياتى در موردشان آمده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/27 | در مورد سلمان فارسی، چندين روايت ديگر هم هست. بعد از وى به ترتيب ابوذر غفارى، عمار، حذيفه، سهل بن حنيف، ابوايّوب انصارى و عبدالله بن مسعود ديگر افرادى هستند كه رواياتى در موردشان آمده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/27 همان، ص27]</ref> | ||
در مورد این عبارت كشى درباره ابوالهيثم بن التيهان كه گفته او از سابقين بوده كه به سوى [[امام على(ع)|امیرالمؤمنين(ع)]] برگشتند،<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/181 | در مورد این عبارت كشى درباره ابوالهيثم بن التيهان كه گفته او از سابقين بوده كه به سوى [[امام على(ع)|امیرالمؤمنين(ع)]] برگشتند،<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/181 همان، ص181]</ref> شارح مىگوید: این افراد، پانزده نفر بودند كه یکى از آنها ابوالهيثم مىباشد. بلال و صهيب مولیان، اسامة بن يزيد، ابوسعيد الخدرى، جابر بن عبدالله الانصارى، ديگر افراد مطرح شده در رجال كشى هستند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/182 همان، ص182-183]</ref> | ||
از تابعين و اصحاب امیرالمؤمنين(ع) نيز زيد بن صوحان، صعصعة بن صوحان، جندب بن زهير، عبدالله بن بديل، محمّد بن ابى حذيفة، قنبر و حبيب بن مظاهر و میثم تمّار نامشان به چشم مىخورد. | از تابعين و اصحاب امیرالمؤمنين(ع) نيز زيد بن صوحان، صعصعة بن صوحان، جندب بن زهير، عبدالله بن بديل، محمّد بن ابى حذيفة، قنبر و حبيب بن مظاهر و میثم تمّار نامشان به چشم مىخورد. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۱: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[اختيار معرفة الرجال (تصحیح مصطفوی)]] | [[اختيار معرفة الرجال (تصحیح مصطفوی)]] | ||
[[شرح رجال الكشي]] | |||
[[رجال کشی (ترجمه مبینی)]] | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۵
اختیار معرفة الرجال | |
---|---|
پدیدآوران | کشی، محمد بن عمر (نویسنده)
طوسی، محمد بن حسن (خلاصه کننده) میرداماد، سید محمدباقر بن محمد (مصحح) رجایی، مهدی (محقق) |
عنوانهای دیگر | التعلیقة علی اختیار معرفة الرجال
رجال الکشي معرفة الناقلین عن الائمة الصادقین. برگزیده |
ناشر | مؤسسة آل البیت علیهمالسلام لإحیاء التراث |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1404 ق |
چاپ | 1 |
موضوع | حدیث - علم الرجال محدثان شیعه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | BP 115 /ک5 م6016 1363 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
اختيار معرفة الرجال، همانگونه كه از نامش پيداست، شرح يا تعليقهاى است از سيّد محمّدباقر حسینى استرآبادى، معروف به میرداماد، بر کتاب رجالى معروف كشى. این کتاب در قرن دهم هجرى و به زبان عربى نوشته شده و جامعيّت شخصيت میرداماد باعث قدر و قيمت مضاعف آن مىباشد. با اينكه میرداماد بيشتر به یک فيلسوف و حكيم اشراقى شهرت دارد تا یک فقيه يا رجالى، امّا جامعيّت وى بيش از این حرفها بوده و باعث بر جاى ماندن آثار مختلفى از وى در علوم و فنون گوناگون شده است كه کتاب حاضر یکى از دهها مورد مذكور است.
ساختار
کتاب، در دو جلد مىباشد كه با ذكر چند روايت آغاز شده و با بررسى چند نفر از بزرگان صحابه ادامه يافته، به ذكر اوصاف روات مىپردازد. شارح نيز در ذيل مجلات قابل ملاحظهى كشى در پاورقى کتاب توضيحات لازم را ارائه نموده است.
گزارش محتوا
اوّلين عبارت كشى، در سرآغاز کتابش با این جمله شروع مىشود كه: «حمدویه بن نصير الكشى، قال: حدثنا محمّد بن الحسين بن على بن أبى الخطاب عن محمّد بن سنان عن حذيفة بن منصور عن ابى عبدالله(ع) قال: اعرفوا منازل الرّجال منّا على قدر رواياتهم عنّا»، همانگونه كه ملاحظه مىگردد روايتى است از امام صادق(ع) راجع به شناخت روات حديث كه كمیّت روايات نقل شده از محضر اهلبيت(ع) را یکى از راههاى شناخت راوى قرار داده است.[۱]
شارح، بعد از بيان خطبه، نظر خود را راجع به كشى، این چنين بيان مىكند: «قول الشيخ الحديث الحافظ الناقد الرواية أبى عمرو محمّد بن عبدالعزيز الكشى رحمهالله في ما أورده شيخ الطائفة في الکتاب الاختيار من کتابه».[۲] لفظ حمدویه، اوّلين نكتهاى است كه شارح به تفصيل آن را مورد بررسى قرار داده و به لحاظ لغوى و از ديدگاه لغوىها به دنبال تبيين آن مىباشد. وى سپس لفظ كشى را بررسى كرده و شهر كش را به نقل از فاضل مهندس بيرجندى در کتاب «المعمول في مساحة الارض و بلدان الاقاليم»، از بلاد ما وراء النهر كه شهر بزرگى در ابعاد سه فرسخ در سه فرسخ مىباشد، معرفى كرده است كه كشى نير منسوب به این شهر است[۳]
محمّد بن سنان، به عنوان یکى از روات حديث مذكور، ديگر نكتهاى است كه شارح در موردش قلمفرسايى نموده است. الختلى، سليمان الخطابى كه شيخ آن را در کتاب الرجال در میان اصحاب امام كاظم(ع) آورده و سوید نسائى، ديگر اشخاص مورد بحث شارح در این قسمت مىباشند.[۴]
روايت چهارم كشى كه از على بن سوید النسائى است، به این شرح مىباشد: «قال كتب إلى ابوالحسن الاول و هو في السجن و امّا ما ذكرت يا على ممن تأخذ معالم دينك: لا تأخذن معالم دينك عن غير شيعتنا فانك إن تعديتهم أخذت دينك عن الخائنين الذين خانوا الله و رسوله و خانوا أماناتهم انهم اؤتمنوا على کتاب الله جل و علا فحرفوه و بدلوه فعليهم لعنةالله و لعنة رسوله و لعنة ملائكته و لعنة آبائى الكرام البررة و لعنتى و لعنة شيعتى إلى يوم القيامة».[۵] این حديث هم كه نوعى برحذر داشتن از اخذ روايت از خائنين و افراد غير معتمد است به لحاظ لفظ خانوا مورد بحث شارح قرار گرفته است. او مىگوید: شايد لفظ خوّنوا بوده است از باب تفعيل، امّا خانوا أماناتهم همانگونه كه در بسيارى از نسخهها آمده، از خيانت در مقابل امانت مىباشد. او تعبير صاحب كشاف را در این مورد آورده و به چندين آيه از قرآن كريم دربارهى آن استناد مىنمايد؛ از جمله آيهى 27 سورهى انفال كه مىگوید:لا تخونوا الله و الرّسول و تخونوا أماناتكم.[۶]
«أؤتمنوا»، ديگر لفظ مورد توجه شارح است كه مىگوید: از باب افتعال و از امانت مىباشد و صيغهى مجهول است. آيهى 11 سورهى يوسف هم شاهدى بر این لفظ مىباشد.
روايت پنجمى كه كشى آورده، نقل امام صادق(ع) از پيامبر(ص) مىباشد كه فرمود: «يَحْمل هذاالدين في كل قرن عدول ينفون عنه تأویل المبطلين».[۷] ششمین روايت كشى از محمّد بن مسعود است كه در موردش شارح از عياشى نقل مىكند كه شخصى جليل القدر، واسع العلم و ثقه از اهل سمرقند و كش مىباشد. احمد بن محمّد البرقى نيز شناسايى شده است.
در حديث هفتم اسم حاتم بن ماهویه به عنوان یکى از روات حديث است كه مورد نظر شارح است. هشتمین روايت كشّى دربارهى شرطة الخمیس است، كه یکى از مباحث مهم دربارهى اصحاب امیرالمؤمنين(ع) مىباشد. ما به خاطر اهمیّت آن، عين حديث را آورده و توضيحاتى در مورد این گروه بيان مىكنيم، سپس مىپردازيم به توضيحات میرداماد: «نَصْر بن الصباح البلغى، قال: حدثنا احمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسين بن سعيد عن اسماعيل بن بزيع عن أبى الجارود، قال قلت للاصبغ بن نباتة ما كان منزلة هذا الرجل فیکم؟ قال: ما أدرى ما تقول الا أن سيوفنا كانت على عواتقنا فمن اومى اليه ضربناه بها و كان يقول لنا تشرطوا فو الله ما اشتراطكم لذهب و لا لفضة و ما اشتراطكم الّا للموت انّ قوماً من قبلكم من بنى اسرائيل تشارطوا بينهم فما مات أحدٌ منهم حتى كان نبىّ قومه او نبىّ قريته او نبىّ نفسه و انّكم بمنزلتهم غير انّكم لستم بأنبياء». روايت مذكور همانگونه كه ملاحظه شد سؤالى است از اصبغ بن نباتة به عنوان یکى از افراد معاهدهى شرطة الخمیس.
شرطة الخمیس نام پيمانى بود كه گروهى از اصحاب كه تعدادشان را تا چهل هزار نفر هم نوشتهاند، پيمان بسته بودند كه تا پاى جان در كنار حضرت على(ع) مانده و تا آخرين قطرهى خون مدافع حضرت بوده و به فرامین حضرت عمل كنند. اصبغ بن نباتة، در این روايت مىگوید: جايگاه حضرت على(ع) در نزد ما به گونهاى است كه همواره شمشيرهایمان در كنارمان بوده و به هر سو كه او اشاره كند، حملهور مىشویم. شارح، الفاظ«الا ان سيوفنا، تشرطوا و من تشارطوا» را مورد بررسى قرار داده و به عبارت ديگرى كه در نسخهى ديگر از روايت آمده اشاره مىنمايد.[۸]
سلمان فارسی، اوّلين نفرى است كه كشى در مورد او رواياتى را آورده و از وثاقت و جلالت قدر وى پرده برداشته است. اوّلين روايت از امام صادق(ع) است كه فرموده: «كان الناس اهل ردة بعد النبى صلىاللهعليهوآله الا ثلاثة فقلت: و من الثلاثة؟ فقال: المقداد بن الاسود و أبو ذر الغفارى و سلمان الفارسی، ثم عرف النّاس بعد يسير، قال: هؤلاء الذين دارت عليهم الرحا». شارح، چند لفظ از جمله ابوذر غفارى را تشريح كرده و در مورد الفاظ مطرح شده در حديث این چنين مىگوید: ثم عرف النّاس بعد يسير؛ يعنى كسانى كه متنبه شدند، شناختند و يقين كرده و از حق تبعيت كردند و به سوى امیرالمؤمنين(ع) برگشتند.[۹]
در مورد سلمان فارسی، چندين روايت ديگر هم هست. بعد از وى به ترتيب ابوذر غفارى، عمار، حذيفه، سهل بن حنيف، ابوايّوب انصارى و عبدالله بن مسعود ديگر افرادى هستند كه رواياتى در موردشان آمده است.[۱۰]
در مورد این عبارت كشى درباره ابوالهيثم بن التيهان كه گفته او از سابقين بوده كه به سوى امیرالمؤمنين(ع) برگشتند،[۱۱] شارح مىگوید: این افراد، پانزده نفر بودند كه یکى از آنها ابوالهيثم مىباشد. بلال و صهيب مولیان، اسامة بن يزيد، ابوسعيد الخدرى، جابر بن عبدالله الانصارى، ديگر افراد مطرح شده در رجال كشى هستند.[۱۲]
از تابعين و اصحاب امیرالمؤمنين(ع) نيز زيد بن صوحان، صعصعة بن صوحان، جندب بن زهير، عبدالله بن بديل، محمّد بن ابى حذيفة، قنبر و حبيب بن مظاهر و میثم تمّار نامشان به چشم مىخورد.
جلد دوّم کتاب، از بكير بن اعين شروع مىشود[۱۳] كه شارح توضيحات لازم را در مورد وى مانند بقيّه افرادى كه نامشان در کتاب آمده ذكر كرده است. ابى الصلت عبدالسلام بن صالح الهروى[۱۴]، على بن جعفر بن العباس الخزاعى المروزى[۱۵] و... آخرين افرادى هستند كه این رجالى بزرگ بدانها اشاره نموده است و توضيحاتى از شارح در موردشان ذكر نشده است.
پانویس