تاريخ الأدب العربي (عمر فروخ): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر = NUR11689J1.jpg | عنوان = تاريخ الأدب العربي | عنوانهای...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'تاريخ الأدب العربي (ابهام زدایی)' به 'تاريخ الأدب العربي (ابهامزدایی)') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۸: | خط ۸: | ||
| زبان = عربی | | زبان = عربی | ||
| کد کنگره = 1385 /ف4ت2 2053 PJA | | کد کنگره = 1385 /ف4ت2 2053 PJA | ||
| موضوع = ادبيات عربی - تاريخ و نقد، شاعران عرب - | | موضوع = ادبيات عربی - تاريخ و نقد، شاعران عرب - سرگذشتنامه، نويسندگان عرب - سرگذشتنامه | ||
| ناشر = دار العلم للملايين | | ناشر = دار العلم للملايين | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
| شابک = | | شابک = | ||
| تعداد جلد = 6 | | تعداد جلد = 6 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =11689 | ||
| کتابخوان همراه نور =11689 | |||
| کد پدیدآور = 454 | | کد پدیدآور = 454 | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''تاريخ الأدب العربي'''، از آثار مهم تاریخپژوه لبنانی، عمر فروخ (متوفی 1987م) در موضوع تاریخ ادبیات عرب از زمان جاهلیت تا اواسط قرن دهم هجری است. | {{کاربردهای دیگر|تاريخ الأدب العربي (ابهامزدایی)}} | ||
'''تاريخ الأدب العربي'''، از آثار مهم تاریخپژوه لبنانی، [[فروخ، عمر|عمر فروخ]] (متوفی 1987م) در موضوع تاریخ ادبیات عرب از زمان جاهلیت تا اواسط قرن دهم هجری است. | |||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۷: | خط ۴۱: | ||
از ویژگیهای کتاب، بحث از بلاد عرب و ویژگیهای طبیعی و اجتماعی آن، زندگی قبیلهای و جایگاه زن، حیات روحی و حیات سیاسی و نفوذ اجنبی پیش از ورد به مباحث اصلی است. | از ویژگیهای کتاب، بحث از بلاد عرب و ویژگیهای طبیعی و اجتماعی آن، زندگی قبیلهای و جایگاه زن، حیات روحی و حیات سیاسی و نفوذ اجنبی پیش از ورد به مباحث اصلی است. | ||
نویسنده نام امام علی بن ابیطالب(ع) را در ضمن نام شعرا و خطبای صدر اسلام ذکر کرده است. وی در شرححالی کوتاه به پذیرش سرپرستی ایشان توسط پسرعمویش محمد(ص) در زمان تنگدستی ابوطالب اشاره کرده است. علی از اولین کسانی بود که دعوت عمومی رسولالله(ص) را در سال 610م پذیرفت. وی نزد رسولالله(ص) به جایگاهی رسید که دخترش فاطمه(س) را به او تزویج نمود و در امور فراوانی مورد اعتماد آنحضرت واقع گردید: به هنگام هجرت آنحضرت به مدینه علی را بهجای خویش در مکه گذاشت که امانتهای مکیان نزد رسولالله(ص) را به آنها باز گرداند و... . علی باآنکه معتقد بود خلفای سهگانه بین او و خلافت مدت طولانی فاصله انداختند اما این موضوع بر تکالیفش در خدمت به اسلام و مسلمین تأثیر نگذارد<ref>ر.ک: جلد1، متن کتاب، ص 307 </ref>. | نویسنده نام [[امام على(ع)|امام علی بن ابیطالب(ع)]] را در ضمن نام شعرا و خطبای صدر اسلام ذکر کرده است. وی در شرححالی کوتاه به پذیرش سرپرستی ایشان توسط پسرعمویش محمد(ص) در زمان تنگدستی ابوطالب اشاره کرده است. علی از اولین کسانی بود که دعوت عمومی رسولالله(ص) را در سال 610م پذیرفت. وی نزد رسولالله(ص) به جایگاهی رسید که دخترش فاطمه(س) را به او تزویج نمود و در امور فراوانی مورد اعتماد آنحضرت واقع گردید: به هنگام هجرت آنحضرت به مدینه علی را بهجای خویش در مکه گذاشت که امانتهای مکیان نزد رسولالله(ص) را به آنها باز گرداند و.... علی باآنکه معتقد بود خلفای سهگانه بین او و خلافت مدت طولانی فاصله انداختند اما این موضوع بر تکالیفش در خدمت به اسلام و مسلمین تأثیر نگذارد<ref>ر.ک: جلد1، متن کتاب، ص 307 </ref>. | ||
مشهور است که امام علی(ع) دیوانی دارد که قریب به 1400 بیت در آن است. بیشتر ابیات این دیوان با بلاغتی که علی بن ابیطالب(ع) به آن مشهور است مطابقت ندارد. صحیح آن است که علی(ع) بر شعر توانا بوده، اما اکثر اشعاری که بهدست ما رسیده منسوب به اوست و بیشترش بهدروغ نسبت داده شده است. البته بدون شک علی(ع) خطیبی توانا و از مشاهیر خطبا بوده است؛ خطبههای پراکنده آنحضرت در کتب ادبی و خطبههای گردآمده در نهجالبلاغه دلیل بر این مطلب است. اکثر خطبههای علی بن ابیطالب(ع) قصار و کوتاه، موجز، دارای جملههای کوتاه، ترکیب محکم، جامع وجوه بلاغت، با نیات و اغراض روشن و حکمتهای فراوان است. حکمتهایی که در خلال خطبههای امام علی(ع) ذکر شده جداً فصیح و بلیغ است. کلام جاحظ در این رابطه تو را کفایت میکند: امام علی بن ابیطالب(ع) میگوید: «قیمة کل انسان ما یحسن»: ارزش هرکسی همان است که میداند. در همه کتاب ما، اگر جز این یک جمله نبود کافی و قانعکننده بود<ref>ر.ک: همان، ص309</ref>. | مشهور است که [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] دیوانی دارد که قریب به 1400 بیت در آن است. بیشتر ابیات این دیوان با بلاغتی که [[امام على(ع)|علی بن ابیطالب(ع)]] به آن مشهور است مطابقت ندارد. صحیح آن است که [[امام على(ع)|علی(ع)]] بر شعر توانا بوده، اما اکثر اشعاری که بهدست ما رسیده منسوب به اوست و بیشترش بهدروغ نسبت داده شده است. البته بدون شک [[امام على(ع)|علی(ع)]] خطیبی توانا و از مشاهیر خطبا بوده است؛ خطبههای پراکنده آنحضرت در کتب ادبی و خطبههای گردآمده در نهجالبلاغه دلیل بر این مطلب است. اکثر خطبههای [[امام على(ع)|علی بن ابیطالب(ع)]] قصار و کوتاه، موجز، دارای جملههای کوتاه، ترکیب محکم، جامع وجوه بلاغت، با نیات و اغراض روشن و حکمتهای فراوان است. حکمتهایی که در خلال خطبههای [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] ذکر شده جداً فصیح و بلیغ است. کلام [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] در این رابطه تو را کفایت میکند: [[امام على(ع)|امام علی بن ابیطالب(ع)]] میگوید: «قیمة کل انسان ما یحسن»: ارزش هرکسی همان است که میداند. در همه کتاب ما، اگر جز این یک جمله نبود کافی و قانعکننده بود<ref>ر.ک: همان، ص309</ref>. | ||
در مقدمه جلد سوم کتاب به عصر انحطاط اشاره شده است: «این جزء فاصله طولانی از تاریخ ادب عربی را یعنی از ابتدای قرن پنجم تا اواخر ثلث اول از قرن دهم هجری (1009-1525م) را دربر میگیرد. این فاصله زمانی حقیقتاً غنی از انواع ادب و گونههای آن و محصولات زندگی فرهنگی است؛ اگرچه ادب عربی در خلال این مدت مقادیر متفاوتی از ناتوانی را تحمل کرده است و بهدنبال این مدت تکلف در بلاغت بهطور عام و در صناعت لفظی بهطور خاص –و در کنایه و توریه بهطور ویژه- به حد کمال رسید». نویسنده نامگذاری این مدت را به «عصر انحطاط» خالی را حقیقت و ثواب دانسته و لذا در مقدمات فصول مختلف این جزء به تشریح جوانب این نامگذاری پرداخته است<ref>ر.ک: جلد3، مقدمه، ص5</ref>. | در مقدمه جلد سوم کتاب به عصر انحطاط اشاره شده است: «این جزء فاصله طولانی از تاریخ ادب عربی را یعنی از ابتدای قرن پنجم تا اواخر ثلث اول از قرن دهم هجری (1009-1525م) را دربر میگیرد. این فاصله زمانی حقیقتاً غنی از انواع ادب و گونههای آن و محصولات زندگی فرهنگی است؛ اگرچه ادب عربی در خلال این مدت مقادیر متفاوتی از ناتوانی را تحمل کرده است و بهدنبال این مدت تکلف در بلاغت بهطور عام و در صناعت لفظی بهطور خاص –و در کنایه و توریه بهطور ویژه- به حد کمال رسید». نویسنده نامگذاری این مدت را به «عصر انحطاط» خالی را حقیقت و ثواب دانسته و لذا در مقدمات فصول مختلف این جزء به تشریح جوانب این نامگذاری پرداخته است<ref>ر.ک: جلد3، مقدمه، ص5</ref>. | ||
در جلد چهارم، تاریخ ادب عربی در مغرب (شمال غربی قاره آفریقا) و اندلس (جنوب غربی قاره اروپا) بررسی شده است. این دوره شامل فتح اسلامی (قرن اول هجری: اواخر قرن هفتم میلادی) تا انتهای عصر دولتهای ملوکالطوایف در اندلس و سپس تا انتهای قرن پنجم هجری (ابتدای قرن دوازدهم میلادی) استمرار یافته است<ref>ر.ک: جلد4، الکلمة الاولی، ص5</ref>. عجیب نیست اگر بگوییم که ادب اندلسی (خصوصاً در نثر) تقلید روشنی از ادب مشرقی است؛ چراکه ادب مشرقی سرمشقی است که مغربیها در نوشتن ادبیات خود از آن پیروی کردهاند. مغرب، ادبایی بزرگتر از بحتری، جاحظ، متنبی، ابوالعلاء معری و امثال ایشان نداشته است. با اینکه نمیتوانیم ابن هانی اندلسی و ابن دراج قسطلی و ابن زیدون را از جایگاه صدارت در شعر دور کنیم اما تحسینکنندگان این شعرا به آنها القابی چون بحتری غرب و متنبی غرب دادهاند<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>. | در جلد چهارم، تاریخ ادب عربی در مغرب (شمال غربی قاره آفریقا) و اندلس (جنوب غربی قاره اروپا) بررسی شده است. این دوره شامل فتح اسلامی (قرن اول هجری: اواخر قرن هفتم میلادی) تا انتهای عصر دولتهای ملوکالطوایف در اندلس و سپس تا انتهای قرن پنجم هجری (ابتدای قرن دوازدهم میلادی) استمرار یافته است<ref>ر.ک: جلد4، الکلمة الاولی، ص5</ref>. عجیب نیست اگر بگوییم که ادب اندلسی (خصوصاً در نثر) تقلید روشنی از ادب مشرقی است؛ چراکه ادب مشرقی سرمشقی است که مغربیها در نوشتن ادبیات خود از آن پیروی کردهاند. مغرب، ادبایی بزرگتر از بحتری، [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، متنبی، [[ابوالعلاء معری]] و امثال ایشان نداشته است. با اینکه نمیتوانیم ابن هانی اندلسی و ابن دراج قسطلی و ابن زیدون را از جایگاه صدارت در شعر دور کنیم اما تحسینکنندگان این شعرا به آنها القابی چون بحتری غرب و متنبی غرب دادهاند<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>. | ||
در جلد پنجم، تاریخ ادب عربی در مغرب (از قاره افریقا) و در اندلس و صقلیه یا سیسیل (از قاره اروپا) ذکر شده است. نویسنده با توجه به اینکه ادبیات شرقی منفصل و جدای از ادبیات غربی است، ادبیات شرقی را ابتدا تاریخنگاری کرده است. وی معتقد است که این جدایی تحقیق و بررسی موضوع را بر وی آسانتر کرده است<ref>ر.ک: جلد5، الکلمة الاولی، ص5</ref>. برخی از ادبا و شعرا آثار ارزندهای داشتهاند، لکن تاریخ وفات آنها را نمیدانیم و چهبسا عصر ایشان را هم ندانیم، پس نویسنده چارهای جز ذکر تاریخ ادبیات به شیوه سالنگاری نداشته است<ref>ر.ک: همان، مقدمه، ص15</ref>. | در جلد پنجم، تاریخ ادب عربی در مغرب (از قاره افریقا) و در اندلس و صقلیه یا سیسیل (از قاره اروپا) ذکر شده است. نویسنده با توجه به اینکه ادبیات شرقی منفصل و جدای از ادبیات غربی است، ادبیات شرقی را ابتدا تاریخنگاری کرده است. وی معتقد است که این جدایی تحقیق و بررسی موضوع را بر وی آسانتر کرده است<ref>ر.ک: جلد5، الکلمة الاولی، ص5</ref>. برخی از ادبا و شعرا آثار ارزندهای داشتهاند، لکن تاریخ وفات آنها را نمیدانیم و چهبسا عصر ایشان را هم ندانیم، پس نویسنده چارهای جز ذکر تاریخ ادبیات به شیوه سالنگاری نداشته است<ref>ر.ک: همان، مقدمه، ص15</ref>. | ||
خط ۴۹: | خط ۵۳: | ||
شیوه نویسنده در پذیرش یک ادیب یا شاعر یا عالم در گروه تراجم این کتاب بر سه پایه استوار است: شخص انتخاب شده نصوصی در سطحی مرغوب داشته باشد؛ تاریخ وفات دقیق یا نزدیک به دقیق داشته باشد؛ یا اینکه اثری فرهنگی یا حرکتی ماهرانه داشته باشد<ref>ر.ک: جلد6، مقدمه، ص15</ref>. | شیوه نویسنده در پذیرش یک ادیب یا شاعر یا عالم در گروه تراجم این کتاب بر سه پایه استوار است: شخص انتخاب شده نصوصی در سطحی مرغوب داشته باشد؛ تاریخ وفات دقیق یا نزدیک به دقیق داشته باشد؛ یا اینکه اثری فرهنگی یا حرکتی ماهرانه داشته باشد<ref>ر.ک: جلد6، مقدمه، ص15</ref>. | ||
علی جواد الطاهر در مقالهای تاریخ الادب العربی عمر فروخ را مورد نقد و بررسی قرار داده است؛ بهعنوان نمونه مینویسد: نویسنده در منابع ادبیات اسلامی و اموی، کتاب «عصر القرآن» محمد مهدی بصیر را ذکر نکرده است؛ با اینکه منابع کماهمیتتر را ذکر کرده است<ref>ر.ک: الطاهر، علی جواد، ص421</ref>. | علی جواد الطاهر در مقالهای تاریخ الادب العربی [[فروخ، عمر|عمر فروخ]] را مورد نقد و بررسی قرار داده است؛ بهعنوان نمونه مینویسد: نویسنده در منابع ادبیات اسلامی و اموی، کتاب «عصر القرآن» محمد مهدی بصیر را ذکر نکرده است؛ با اینکه منابع کماهمیتتر را ذکر کرده است<ref>ر.ک: الطاهر، علی جواد، ص421</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۶۱: | خط ۶۵: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# مقدمه و متن کتاب. | # مقدمه و متن کتاب. | ||
# الکندی، عارف، | #[[:noormags:495189|الکندی، عارف، «التعریف و النقد تاریخ الأدب العربی (صنعه الدکتور عمر فرّوخ البیروتی)»، پایگاه مجلات تخصصی نور: المجمع اللغة العربیة بدمشق، المجلد الأربعون، جمادی الآخرة 1385، الجزء 4، صفحه 869 تا 874]]. | ||
#[[:noormags:776366|الطاهر، علی جواد، «المراجعات و النقد: تاریخ الادب العربی لعمر فروخ»، پایگاه مجلات تخصصی نور، عالم الکتب، المجلد العاشر، محرم1410، العدد3، ص 420 تا 429]]. | |||
== وابستهها == | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: | [[رده:زبانشناسی، علم زبان]] | ||
[[رده: | [[رده:زبان و ادبیات شرقی (آسیایی)]] | ||
[[رده: | [[رده:زبان و ادبیات عربی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۴
تاريخ الأدب العربي | |
---|---|
پدیدآوران | فروخ، عمر (نويسنده) |
ناشر | دار العلم للملايين |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | 2006م |
چاپ | 8 |
موضوع | ادبيات عربی - تاريخ و نقد، شاعران عرب - سرگذشتنامه، نويسندگان عرب - سرگذشتنامه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 6 |
کد کنگره | 1385 /ف4ت2 2053 PJA |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تاريخ الأدب العربي، از آثار مهم تاریخپژوه لبنانی، عمر فروخ (متوفی 1987م) در موضوع تاریخ ادبیات عرب از زمان جاهلیت تا اواسط قرن دهم هجری است.
ساختار
مطالب این کتاب ششجلدی، به ترتیب زمانی و اعصار سیاسی، با معرفی شاعران زمان جاهلیت آغاز شده و پسازآن شاعران و خطیبان صدر اسلام، عصر اموی، عصر عباسی، شاعران ابتدای قرن پنجم هجری تا فتح عثمانی، شاعران فتح اسلامی در مغرب و اندلس تا عصر ملوک الطوائفی، شاعران عصر مرابطین و موحدین تا اواسط قرن دهم هجری معرفی شدهاند.
نویسنده خلاصه کاملی از شرححال آنها و مجموعهای از سخنان و اشعار درخور آنها را به همراه توضیح مختصر الفاظ و شرح روشن معانی ابیات آورده است[۱].
گزارش محتوا
نویسنده معتقد است آثاری که در موضوع تاریخ ادب عربی نوشته شده کم نیستند؛ لکن اعصار بر همه آنها گذشته است و روزگاری یکی از آنها را برگزیده و از آن سخن گفته است[۲]. تاریخ ادب عربی بسیار قدیمی است و لکن قدیمیترین متون ادب عربی که بهدست ما رسیده است بیش از 1600 سال سن ندارد. این مدت در تاریخ ادب به سه دوره تقسیم میشود: ادب قدیم از قدیمیترین عصرهای جاهلی تا آخر عصر اموی (قریب به 300 سال)، ادب مُحدَث (تازه و نو) از سقوط دولت اموی و قیام دولت عباسی در سال 132ق (750م) تا ابتدای قرن نوزدهم میلادی و ادب حدیث (زمان نزدیک): از ابتدای قرن نوزدهم تا امروز. با توجه به اینکه این دوره بسیار طولانی است مورخین ادب عربی آن را به دورههای کوتاهی هماهنگ با اعصار سیاسی در تاریخ اسلام تقسیم کردهاند؛ و مورخین پس از او نیز همین تقسیم را پیروی کردهاند: 1. عصر جاهلی، 2. عصر مخضرمین، 3 عصر اموی، 4 عصر عباسی، 5. عصر اندلسی، 6. عصر مغولی، 7. عصر عثمانی. 8. عصر جدید[۳].
از ویژگیهای کتاب، بحث از بلاد عرب و ویژگیهای طبیعی و اجتماعی آن، زندگی قبیلهای و جایگاه زن، حیات روحی و حیات سیاسی و نفوذ اجنبی پیش از ورد به مباحث اصلی است.
نویسنده نام امام علی بن ابیطالب(ع) را در ضمن نام شعرا و خطبای صدر اسلام ذکر کرده است. وی در شرححالی کوتاه به پذیرش سرپرستی ایشان توسط پسرعمویش محمد(ص) در زمان تنگدستی ابوطالب اشاره کرده است. علی از اولین کسانی بود که دعوت عمومی رسولالله(ص) را در سال 610م پذیرفت. وی نزد رسولالله(ص) به جایگاهی رسید که دخترش فاطمه(س) را به او تزویج نمود و در امور فراوانی مورد اعتماد آنحضرت واقع گردید: به هنگام هجرت آنحضرت به مدینه علی را بهجای خویش در مکه گذاشت که امانتهای مکیان نزد رسولالله(ص) را به آنها باز گرداند و.... علی باآنکه معتقد بود خلفای سهگانه بین او و خلافت مدت طولانی فاصله انداختند اما این موضوع بر تکالیفش در خدمت به اسلام و مسلمین تأثیر نگذارد[۴].
مشهور است که امام علی(ع) دیوانی دارد که قریب به 1400 بیت در آن است. بیشتر ابیات این دیوان با بلاغتی که علی بن ابیطالب(ع) به آن مشهور است مطابقت ندارد. صحیح آن است که علی(ع) بر شعر توانا بوده، اما اکثر اشعاری که بهدست ما رسیده منسوب به اوست و بیشترش بهدروغ نسبت داده شده است. البته بدون شک علی(ع) خطیبی توانا و از مشاهیر خطبا بوده است؛ خطبههای پراکنده آنحضرت در کتب ادبی و خطبههای گردآمده در نهجالبلاغه دلیل بر این مطلب است. اکثر خطبههای علی بن ابیطالب(ع) قصار و کوتاه، موجز، دارای جملههای کوتاه، ترکیب محکم، جامع وجوه بلاغت، با نیات و اغراض روشن و حکمتهای فراوان است. حکمتهایی که در خلال خطبههای امام علی(ع) ذکر شده جداً فصیح و بلیغ است. کلام جاحظ در این رابطه تو را کفایت میکند: امام علی بن ابیطالب(ع) میگوید: «قیمة کل انسان ما یحسن»: ارزش هرکسی همان است که میداند. در همه کتاب ما، اگر جز این یک جمله نبود کافی و قانعکننده بود[۵].
در مقدمه جلد سوم کتاب به عصر انحطاط اشاره شده است: «این جزء فاصله طولانی از تاریخ ادب عربی را یعنی از ابتدای قرن پنجم تا اواخر ثلث اول از قرن دهم هجری (1009-1525م) را دربر میگیرد. این فاصله زمانی حقیقتاً غنی از انواع ادب و گونههای آن و محصولات زندگی فرهنگی است؛ اگرچه ادب عربی در خلال این مدت مقادیر متفاوتی از ناتوانی را تحمل کرده است و بهدنبال این مدت تکلف در بلاغت بهطور عام و در صناعت لفظی بهطور خاص –و در کنایه و توریه بهطور ویژه- به حد کمال رسید». نویسنده نامگذاری این مدت را به «عصر انحطاط» خالی را حقیقت و ثواب دانسته و لذا در مقدمات فصول مختلف این جزء به تشریح جوانب این نامگذاری پرداخته است[۶].
در جلد چهارم، تاریخ ادب عربی در مغرب (شمال غربی قاره آفریقا) و اندلس (جنوب غربی قاره اروپا) بررسی شده است. این دوره شامل فتح اسلامی (قرن اول هجری: اواخر قرن هفتم میلادی) تا انتهای عصر دولتهای ملوکالطوایف در اندلس و سپس تا انتهای قرن پنجم هجری (ابتدای قرن دوازدهم میلادی) استمرار یافته است[۷]. عجیب نیست اگر بگوییم که ادب اندلسی (خصوصاً در نثر) تقلید روشنی از ادب مشرقی است؛ چراکه ادب مشرقی سرمشقی است که مغربیها در نوشتن ادبیات خود از آن پیروی کردهاند. مغرب، ادبایی بزرگتر از بحتری، جاحظ، متنبی، ابوالعلاء معری و امثال ایشان نداشته است. با اینکه نمیتوانیم ابن هانی اندلسی و ابن دراج قسطلی و ابن زیدون را از جایگاه صدارت در شعر دور کنیم اما تحسینکنندگان این شعرا به آنها القابی چون بحتری غرب و متنبی غرب دادهاند[۸].
در جلد پنجم، تاریخ ادب عربی در مغرب (از قاره افریقا) و در اندلس و صقلیه یا سیسیل (از قاره اروپا) ذکر شده است. نویسنده با توجه به اینکه ادبیات شرقی منفصل و جدای از ادبیات غربی است، ادبیات شرقی را ابتدا تاریخنگاری کرده است. وی معتقد است که این جدایی تحقیق و بررسی موضوع را بر وی آسانتر کرده است[۹]. برخی از ادبا و شعرا آثار ارزندهای داشتهاند، لکن تاریخ وفات آنها را نمیدانیم و چهبسا عصر ایشان را هم ندانیم، پس نویسنده چارهای جز ذکر تاریخ ادبیات به شیوه سالنگاری نداشته است[۱۰].
شیوه نویسنده در پذیرش یک ادیب یا شاعر یا عالم در گروه تراجم این کتاب بر سه پایه استوار است: شخص انتخاب شده نصوصی در سطحی مرغوب داشته باشد؛ تاریخ وفات دقیق یا نزدیک به دقیق داشته باشد؛ یا اینکه اثری فرهنگی یا حرکتی ماهرانه داشته باشد[۱۱].
علی جواد الطاهر در مقالهای تاریخ الادب العربی عمر فروخ را مورد نقد و بررسی قرار داده است؛ بهعنوان نمونه مینویسد: نویسنده در منابع ادبیات اسلامی و اموی، کتاب «عصر القرآن» محمد مهدی بصیر را ذکر نکرده است؛ با اینکه منابع کماهمیتتر را ذکر کرده است[۱۲].
وضعیت کتاب
در پاورقیهای کتاب معانی برخی الفاظ و اشعار، ارجاعات و توضیحات مفیدی ذکر شده است.
فهرست مطالب هر جلد در ابتدای آن و در انتهای آن فهرست اعلام اشخاص و کتب ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- الکندی، عارف، «التعریف و النقد تاریخ الأدب العربی (صنعه الدکتور عمر فرّوخ البیروتی)»، پایگاه مجلات تخصصی نور: المجمع اللغة العربیة بدمشق، المجلد الأربعون، جمادی الآخرة 1385، الجزء 4، صفحه 869 تا 874.
- الطاهر، علی جواد، «المراجعات و النقد: تاریخ الادب العربی لعمر فروخ»، پایگاه مجلات تخصصی نور، عالم الکتب، المجلد العاشر، محرم1410، العدد3، ص 420 تا 429.