دیوان فانی خویی (موسوم به گنج‌الله): تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ت‎آ' به 'ت‌آ')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    جز (جایگزینی متن - 'پژوهشي' به 'پژوهشی')
     
    (۹ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱۵: خط ۱۵:
    | موضوع =شعر فارسی - قرن 12ق.
    | موضوع =شعر فارسی - قرن 12ق.


    | ناشر =مرکز پژوهشي ميراث مکتوب
    | ناشر =مرکز پژوهشی ميراث مکتوب


    | مکان نشر =ايران - تهران  
    | مکان نشر =ايران - تهران  
    خط ۲۴: خط ۲۴:
    | شابک =978-600-203-023-8
    | شابک =978-600-203-023-8
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =34883
    | کتابخوان همراه نور =34883
    | کتابخوان همراه نور =34883
    | کد پدیدآور =4191
    | کد پدیدآور =4191
    خط ۵۹: خط ۵۹:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|'' چیست درویشی ز خود وارستگی''|2='' از خودی رستن به حق پیوستگی''}}
    {{ب|'' چیست درویشی ز خود وارستگی''|2='' از خودی رستن به حق پیوستگی''}}


    {{ب|'' وارهیدن از وجود خویشتن''|2='' وز غم بود و نبود خویشتن''}}{{پایان شعر}}
    {{ب|'' وارهیدن از وجود خویشتن''|2='' وز غم بود و نبود خویشتن''}}{{پایان شعر}}
    خط ۶۶: خط ۶۸:
    {{ب|'' ز هندستان یکی آورد فیلی''|2='' ز مردم خاست هر سو قال و قیلی''}}
    {{ب|'' ز هندستان یکی آورد فیلی''|2='' ز مردم خاست هر سو قال و قیلی''}}
    {{ب|'' به جستجوی رو هر سو نهادند''|2='' نشان در خانه تاریک دادند''}}
    {{ب|'' به جستجوی رو هر سو نهادند''|2='' نشان در خانه تاریک دادند''}}


    {{ب|'' به عضوی هر یکی دستی نهادند''|2='' نشان هریک به‌قدر دیده دادند''<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎سی‌ونه – چهل‌ودو</ref>}}{{پایان شعر}}.
    {{ب|'' به عضوی هر یکی دستی نهادند''|2='' نشان هریک به‌قدر دیده دادند''<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎سی‌ونه – چهل‌ودو</ref>}}{{پایان شعر}}.
    خط ۷۳: خط ۷۷:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|'' شنیدستم که مجنون دل‌افکار''|2='' چو شد در عشق لیلی کارش از کار''}}
    {{ب|'' شنیدستم که مجنون دل‌افکار''|2='' چو شد در عشق لیلی کارش از کار''}}


    {{ب|''غم عشقش چنان در دل وطن کرد''|2='' که بیزارش ز جان خویشتن کرد''}}
    {{ب|''غم عشقش چنان در دل وطن کرد''|2='' که بیزارش ز جان خویشتن کرد''}}


    {{ب|'' به هامون روز و شب حیران همی گشت''|2='' به پای شوق سرگردان همی گشت''}}{{پایان شعر}}
    {{ب|'' به هامون روز و شب حیران همی گشت''|2='' به پای شوق سرگردان همی گشت''}}{{پایان شعر}}
    خط ۸۵: خط ۹۳:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|'' ای یار شکردهان عطا کن''|2='' از شکر خود نبات ما را''}}
    {{ب|'' ای یار شکردهان عطا کن''|2='' از شکر خود نبات ما را''}}


    {{ب|'' سرچشمه زندگی لب توست''|2='' زان چشمه بده حیات ما را''<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎چهل‌ودو – چهل‌وچهار</ref>}}{{پایان شعر}}.
    {{ب|'' سرچشمه زندگی لب توست''|2='' زان چشمه بده حیات ما را''<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎چهل‌ودو – چهل‌وچهار</ref>}}{{پایان شعر}}.
    خط ۹۲: خط ۱۰۲:
    {{ب|'' برو زاهد تو دانی زهد و طامات''|2='' من و رسوایی کوی خرابات''}}
    {{ب|'' برو زاهد تو دانی زهد و طامات''|2='' من و رسوایی کوی خرابات''}}
    {{ب|'' برو ای شیخ بر من جلوه مفروش ''|2='' که من بیزارم از کشف و کرامات''}}
    {{ب|'' برو ای شیخ بر من جلوه مفروش ''|2='' که من بیزارم از کشف و کرامات''}}


    {{ب|'' نگشت از خانقاهم هیچ حاصل''|2='' عبث شد روزگارم صرف طاعات''}}
    {{ب|'' نگشت از خانقاهم هیچ حاصل''|2='' عبث شد روزگارم صرف طاعات''}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}
    اعتقادات و باورداشت‎های دینی [[فانی زنوزی، محمدحسن|میرزا حسن زنوزی خویی]] با جلوه زرین عرفان آن در دوستداری [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] ریشه دوانیده است و چون مریدی حیران در تماشای نورانیت آن قاف عشق به انتظار فیض نشسته و معتکف گشته است. [[فانی زنوزی، محمدحسن|فانی خویی]] با ایمان راسخ، [[امام على(ع)|علی(ع)]] را دست‎پرورده دامان حضرت محمد(ص) دانسته و او را علم و معرفت‌آموز مکتب آسمانی پیامبر خدا معرفی می‌کند؛ پیامبری که چون کوهساری چشمه‌های علم ازلی خویش را به سرزمین وجودی [[امام على(ع)|علی(ع)]] جاری و ساری ساخته و جانشین خود کرده است:
    اعتقادات و باورداشت‎های دینی [[فانی زنوزی، محمدحسن|میرزا حسن زنوزی خویی]] با جلوه زرین عرفان آن در دوستداری [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] ریشه دوانیده است و چون مریدی حیران در تماشای نورانیت آن قاف عشق به انتظار فیض نشسته و معتکف گشته است. [[فانی زنوزی، محمدحسن|فانی خویی]] با ایمان راسخ، [[امام على(ع)|علی(ع)]] را دست‌پرورده دامان حضرت محمد(ص) دانسته و او را علم و معرفت‌آموز مکتب آسمانی پیامبر خدا معرفی می‌کند؛ پیامبری که چون کوهساری چشمه‌های علم ازلی خویش را به سرزمین وجودی [[امام على(ع)|علی(ع)]] جاری و ساری ساخته و جانشین خود کرده است:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|'' مرتضی آن جانشین مصطفی''|2='' آن ولی خاص درگاه خدا''}}
    {{ب|'' مرتضی آن جانشین مصطفی''|2='' آن ولی خاص درگاه خدا''}}
    خط ۱۰۳: خط ۱۱۵:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|'' ختم می‌فرمود قرآن مجید''|2='' در زمان از ابتدا تا انتها''}}
    {{ب|'' ختم می‌فرمود قرآن مجید''|2='' در زمان از ابتدا تا انتها''}}


    {{ب|'' سر معراج نبی گردد عیان''|2='' اولیا را در فنا و در بقا''}}
    {{ب|'' سر معراج نبی گردد عیان''|2='' اولیا را در فنا و در بقا''}}
    {{ب|'' در مقام جمع چون فرقی نماند''|2='' تیغ إلا زد علی بر فرق لا''}}
    {{ب|'' در مقام جمع چون فرقی نماند''|2='' تیغ إلا زد علی بر فرق لا''}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}
    [[فانی زنوزی، محمدحسن|فانی خویی]]، [[امام على(ع)|علی(ع)]] را محرم اسرار الهی و قافله‌سالار سیر الی الله می‌نامد و او را پاسخی برای هر سؤال می‌بیند. دنیای اندیشه فانی چلچراغی زیبا از صفات جمالی و باطنی [[امام على(ع)|علی(ع)]] در شجاعت، ولایت، عزت، علم، شرف، عظمت، کرامت و عدالت به تصویر می‌کشد و او را گوهر دردانه فلک در بحر نجف می‌یابد. عشق و علاقه قلبی میرزا حسن به [[امام على(ع)|علی(ع)]] پایان‌پذیر نیست و در یک ترجیع‌بند زیباترین و دلنوازترین نجوای شاعرانه از عشق ولایی را به تصویر کشیده است:
    [[فانی زنوزی، محمدحسن|فانی خویی]]، [[امام على(ع)|علی(ع)]] را محرم اسرار الهی و قافله‌سالار سیر الی الله می‌نامد و او را پاسخی برای هر سؤال می‌بیند. دنیای اندیشه فانی چلچراغی زیبا از صفات جمالی و باطنی [[امام على(ع)|علی(ع)]] در شجاعت، ولایت، عزت، علم، شرف، عظمت، کرامت و عدالت به تصویر می‌کشد و او را گوهر دردانه فلک در بحر نجف می‌یابد. عشق و علاقه قلبی میرزا حسن به [[امام على(ع)|علی(ع)]] پایان‌پذیر نیست و در یک ترجیع‌بند زیباترین و دلنوازترین نجوای شاعرانه از عشق ولایی را به تصویر کشیده است:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|'' یا علی سر کاینات تویی''|2='' ذات را مظهر صفات تویی''}}
    {{ب|'' یا علی سر کاینات تویی''|2='' ذات را مظهر صفات تویی''}}


    {{ب|'' دو جهان روشن از جمال تو شد''|2='' نور حقی صفات و ذات تویی''<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎چهل‌وپنج – چهل‌ونه</ref>}}.
    {{ب|'' دو جهان روشن از جمال تو شد''|2='' نور حقی صفات و ذات تویی''<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎چهل‌وپنج – چهل‌ونه</ref>}}.
    خط ۱۲۴: خط ۱۴۱:
    مقدمه و متن کتاب.
    مقدمه و متن کتاب.
       
       
    == وابسته‌ها ==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
     
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    خط ۱۳۵: خط ۱۵۴:
       
       
    [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
    [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
    [[رده: 25 شهریور الی 24 مهر]]
    [[رده:سال97-25شهریور الی24 مهر]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۲۲

    ‏دیوان فانی خویی (موسوم به گنج‌الله)
    دیوان فانی خویی (موسوم به گنج‌الله)
    پدیدآورانفانی زنوزی، محمدحسن (شاعر)

    حسن زاده،‌ شهريار (محقق و معلق)

    اميري، مصطفي (مصحح)
    عنوان‌های دیگرديوان فاني خويي (موسوم به گنج الله) ديوان
    ناشرمرکز پژوهشی ميراث مکتوب
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1390ش,
    شابک978-600-203-023-8
    موضوعشعر فارسی - قرن 12ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏PIR‎‏ ‎‏6754‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏9*
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    ‏دیوان فانی خویی (موسوم به گنج‌الله) مجموعه سروده‌های میرزا حسن زنوزی خویی در قالب غزل، قصیده، مخمس، رباعی، ترجیع‌بند، قطعه و... است.

    کتاب توسط شهریار حسن زاده تصحیح و تحقیق شده و مقدمه آن توسط مصطفی امیری به زبان انگلیسی ترجمه گردیده است.

    ساختار

    کتاب، مشتمل است بر مقدمه مدیرعامل مرکز پژوهشی میراث مکتوب، پیشگفتار شهریار حسن‌زاده، مقدمه مصحح و محتوای اصلی که در چند بخش ارائه گردیده است. مجموع اشعار دیوان، شامل 253 غزل، 3 ترجیع‌بند، یک قصیده، 19 قطعه، 53 مثنوی، یک مخمس و 96 رباعی و روی‌هم‌رفته 5564 بیت است.[۱].

    گزارش محتوا

    زنوزی، فقیه و ادیب بوده و به زبان‌های فارسی، ترکی و عربی شعر سروده و «فانی» تخلص می‌کرده است.

    این دیوان که آن را گنج‌الله نام نهاده‌اند، چنین آغاز می‌شود:

    ای ذات تو ز ادراک خیالات مبرا وز وهم و خرد فهم کمالات تو اعلا
    مرآت عدم گشت به رویت چو مقابل یک جلوه نمودی و جهان گشت هویدا

    طبع آرایشگر و باریک‌اندیش میرزا حسن در آرایش کلمات و احساس بخشیدن به واژه‌ها و مهارت وی در به‌هم‌پیوستن آن‌ها، کاخ سخنی به وجود آورده که در اوج جلال و حد کمال در باغ بدیع سخن از تابش آفتاب و گزند باد و باران در امان خواهد ماند[۲].

    بسیاری از غزل‎های فانی در پرتو حالات روحی از کشف و سیر معنوی الهام گرفته و به آنها مفاهیم افلاکی بخشیده است؛ زیرا این اندیشه بلند عرفانی گاه از محدوده جهان خاکی فراتر می‌رود.

    اشعار فانی خویی گل‌نوای دلاویز و گلبانگ شورانگیزی است که از یک دل پاک سوخته و دردمند بیرون می‌آید. این عالم قرن سیزدهم روح عاشق‎پیشه خویش را تا پایان زندگی به دست مایه عشق، در سرای سپنجی، آیینه تمام‌نمای صنع و تجلیات معشوق و معبود خود گردانیده و با صدهزار دیده تماشا نموده است.

    شعر شگفتی‌ساز این شاعر، نهاد آرمان‌گرایی در نقش‌بند وجودی است که خود هم فقیه و هم شاعر است و چون قاضی ارجانی و ابوحنیفه اسکافی اجتماع دو جنبه روحانی و شاعری در وجود وی می‌باشد و نتیجه‌اش آزادگی و وارستگی است. باید گفت صفا و پاکی و همچنین شیرین‎ترین موضوعات شعری در جنبه‌های ظاهری و معنوی بر تار و پود این دیوان سایه انداخته است که نشانه‌های آن را در سخن عشق و وجود عاشقانه میرزا حسن زنوزی خویی می‌توان یافت و لمس کرد:

    دل‌نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی آری آری سخن عشق نشانی دارد[۳]

    .

    هنر والای شعر فانی که احساسات و عواطف درونی را به گفتار درمی‌آورد، مبیّن غم‎ها و شادی‌ها و سایر بازتاب‌های روانی در قالب و اشعار است که با دمیدن شور عرفانی، دنیای دیگری را در زاویه نگاه خود خلق می‌کند و با برداشتی از «خلاف‌آمد عادت» و بهره‌گیری از مظاهر ناهمگون، دنیای درونی خود را در ایمان و اعتقاد و درک از واقعیت‎ها و رسالت خلقت درمی‌آمیزد و از دهلیز ظاهر به شبستان انس خیمه می‌زند. اشعار و رسایل ارغنون در دیوان فانی نمود و عرصه چنین اندیشه باریک و مایه شاعری اوست:


    چیست درویشی ز خود وارستگی از خودی رستن به حق پیوستگی
    وارهیدن از وجود خویشتن وز غم بود و نبود خویشتن

    در دیوان فانی خویی یازده حکایت با بن‌مایه کهن، به‌مانند بوستان سعدی و کلیله و دمنه و مثنوی مولانا دیده می‌شود. حکایات فیل و نهان‌خانه تاریک، لیلی و مجنون، شکایت پشه از باد در درگاه سلیمان(ع)، علل تفاوت خلقت انسان، طواف کعبه دل و ماهی و دریا از حکایت‎های عرفانی دیوان این شاعر فقیه است که با پرورش متن به‌صورت عرفان شهودی، به تقویت اندیشه و افکار خداجویانه پرداخته و ناپایداری دنیا و ضعف انسان و عظمت پرودگار را با روح معنوی متذکر گردیده است؛ چنان‌که در حکایت فیل می‌گوید:


    ز هندستان یکی آورد فیلی ز مردم خاست هر سو قال و قیلی
    به جستجوی رو هر سو نهادند نشان در خانه تاریک دادند
    به عضوی هر یکی دستی نهادند نشان هریک به‌قدر دیده دادند[۴]

    .

    حکایت مجنون و لیلی و دلدادگی آنان در دیوان میرزا حسن، مبیّن دیدگاه عرفانی شاعر در چشم‌دوزی از دنیا و عقبی می‌باشد که در ورای آن دو شور عشق معشوق را به سر دارد:



    شنیدستم که مجنون دل‌افکار چو شد در عشق لیلی کارش از کار
    غم عشقش چنان در دل وطن کرد که بیزارش ز جان خویشتن کرد
    به هامون روز و شب حیران همی گشت به پای شوق سرگردان همی گشت

    در حکایات فانی خویی، به‌مناسبت هر موضوعی که زمینه اصلی آن را عرفان تشکیل می‌دهد، حاصل عمر و تجارب پنجاه‌وسه سال زندگی و سیر و سفر و نشست و برخاست با مردم گوناگون، به‌خصوص عالمان علم و دین و استماع سخن جان‌سوختگان و قدرت قوی تحلیل داستان‌های متون ادب فارسی و برداشت تازه از آن‌ها به‌وضوح مشهود است تا چون پیری آگاه، راهی روشن در سر راه سالکان و مریدان و انسان‌های صادق قرار دهد و به رسالت خود عمل نماید.

    محسوس‎ترین ویژگی زبان فانی عرفانی بودن آن است؛ چنان‌که غزل یا قطعه و مثنوی و حکایتی نمی‌توان یافت که از رنگ و لعاب اندیشه عرفانی خالی و عاری باشد. ریزش رشحات معانی بلند عرفانی که از وسعت دنیای ایمان و آگاهی او سرچشمه می‌گیرد با توسل به تصویرسازی‌های بدیع و تشبیهات محسوس و ریختن مضمون‌های بکر در قالب تعبیر‎های تازه عرفان و معنویت سبک گفتاری وی را نشان می‌دهد.

    پایبندی فانی به شریعت با مناعت و آزادگی و بلندی روح و زیبایی و وارستگی همراه است و این همراهی و همگامی در اعتقاد محض به ذات حضرت باری تعالی، تفسیر تجلی صفات آن خورشید عالم‎تاب در مظاهر طبیعی، عشق و دلباختگی به خداوند، رجا به هدایت و جذبه، بدرقه و مشایعت علم الیقین تا عین و حق الیقین و همین‎طور نگرش بلند عارفانه به جایگاه آسمانی، بهشتی و عاشق بودن انسان به عشق لایزال، منصفانه راه خلود را در گذر از هفت شهر عشق می‌نمایاند.


    ای یار شکردهان عطا کن از شکر خود نبات ما را
    سرچشمه زندگی لب توست زان چشمه بده حیات ما را[۵]

    .

    آشنایی کامل و عمیق فانی با رموز و اصطلاحات عرفانی و طرز استدراک و کیفیت انتزاع و دخل و تصرف ذهنی، که باید آن را مکتب فانی نامید، نگاه ژرف او را در ورای ظاهر مسائل و معانی لغات آشکار می‌سازد:


    برو زاهد تو دانی زهد و طامات من و رسوایی کوی خرابات
    برو ای شیخ بر من جلوه مفروش که من بیزارم از کشف و کرامات
    نگشت از خانقاهم هیچ حاصل عبث شد روزگارم صرف طاعات

    اعتقادات و باورداشت‎های دینی میرزا حسن زنوزی خویی با جلوه زرین عرفان آن در دوستداری حضرت علی(ع) ریشه دوانیده است و چون مریدی حیران در تماشای نورانیت آن قاف عشق به انتظار فیض نشسته و معتکف گشته است. فانی خویی با ایمان راسخ، علی(ع) را دست‌پرورده دامان حضرت محمد(ص) دانسته و او را علم و معرفت‌آموز مکتب آسمانی پیامبر خدا معرفی می‌کند؛ پیامبری که چون کوهساری چشمه‌های علم ازلی خویش را به سرزمین وجودی علی(ع) جاری و ساری ساخته و جانشین خود کرده است:

    مرتضی آن جانشین مصطفی آن ولی خاص درگاه خدا
    بود یک پای شریفش در رکاب پای دیگر در مقام کبریا

    شخصیت حقیقی امام علی(ع) در زبان شعر فانی شکوه زیبایی‌ها و فخامت ایستادگی‌ها در سختی‌هاست. فانی، علی(ع) را سر معراج می‌داند و می‌گوید: او در مقام جمع الجمع است که کرانه‌ها را درمی‌نوردد و از قید زمان و زمین آزاد می‌شود.


    ختم می‌فرمود قرآن مجید در زمان از ابتدا تا انتها
    سر معراج نبی گردد عیان اولیا را در فنا و در بقا
    در مقام جمع چون فرقی نماند تیغ إلا زد علی بر فرق لا

    فانی خویی، علی(ع) را محرم اسرار الهی و قافله‌سالار سیر الی الله می‌نامد و او را پاسخی برای هر سؤال می‌بیند. دنیای اندیشه فانی چلچراغی زیبا از صفات جمالی و باطنی علی(ع) در شجاعت، ولایت، عزت، علم، شرف، عظمت، کرامت و عدالت به تصویر می‌کشد و او را گوهر دردانه فلک در بحر نجف می‌یابد. عشق و علاقه قلبی میرزا حسن به علی(ع) پایان‌پذیر نیست و در یک ترجیع‌بند زیباترین و دلنوازترین نجوای شاعرانه از عشق ولایی را به تصویر کشیده است:


    .
    یا علی سر کاینات تویی ذات را مظهر صفات تویی
    دو جهان روشن از جمال تو شد نور حقی صفات و ذات تویی[۶]

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدای کتاب و فهارس فنی در انتهای آن ذکر گردیده است. در پاورقی‌ها آدرس و توضیح برخی مطالب ذکر شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه ‎سی‌وشش
    2. ر.ک: همان
    3. ر.ک: همان، صفحه ‎سی‌وهفت – سی‌ونه
    4. ر.ک: همان، صفحه ‎سی‌ونه – چهل‌ودو
    5. ر.ک: همان، صفحه ‎چهل‌ودو – چهل‌وچهار
    6. ر.ک: همان، صفحه ‎چهل‌وپنج – چهل‌ونه

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها