مجالس المؤمنين: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'نر' به 'نر') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مجالس (ابهام زدایی)' به 'مجالس (ابهامزدایی)') |
||
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر =کتاب مجالس المومنين | | عنوانهای دیگر =کتاب مجالس المومنين | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[شوشتری، نورالله بن شریفالدین]] (نویسنده) | [[شوشتری، سید نورالله بن شریفالدین]] (نویسنده) | ||
[[ | [[عبدمنافی، سید احمد]] (مصحح) | ||
| زبان = فارسی | | زبان = فارسی | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
شيعه - دفاعيهها و رديهها | شيعه - دفاعيهها و رديهها | ||
شيعه - | شيعه - سرگذشتنامه | ||
| ناشر = | | ناشر = | ||
اسلامىه | |||
| مکان نشر = ايران - تهران | | مکان نشر = ايران - تهران | ||
| سال نشر = |مجلد1: 1377ش , | | سال نشر = |مجلد1: 1377ش , | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| شابک =964-481-096-1 | | شابک =964-481-096-1 | ||
| تعداد جلد =2 | | تعداد جلد =2 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =11313 | ||
| کتابخوان همراه نور =11313 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر| مجالس (ابهامزدایی)}} | |||
'''مجالس المؤمنين'''، تألیف [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|علامه شهید قاضی نورالله شوشتری]]، دربردارنده تاریخ تشیع و پیروان [[امام على(ع)|حضرت امام علی بن ابیطالب(ع)]] است که با قلمی شیوا به رشته تحریر درآمده است. این کتاب به زبان فارسى است و توسط استاد [[ | |||
'''مجالس المؤمنين'''، تألیف [[شوشتری، سید نورالله بن شریفالدین|علامه شهید قاضی نورالله شوشتری]]، دربردارنده تاریخ تشیع و پیروان [[امام على(ع)|حضرت امام علی بن ابیطالب(ع)]] است که با قلمی شیوا به رشته تحریر درآمده است. این کتاب به زبان فارسى است و توسط استاد [[عبدمنافی، سید احمد|سید احمد عبدمنافی]] تصحیح شده است. | |||
نویسنده در پاسخ به مخالفان که شیعه را ساخته و پرداخته دولت صفوی میدانستند، به تألیف این کتاب ارزشمند پرداخت و ثابت نمود که مذهب تشیع، برخاسته از زمان رسولالله(ص) بوده است. ازاینرو، این کتاب مرجع مهمی برای محققان و پژوهشگران است. | نویسنده در پاسخ به مخالفان که شیعه را ساخته و پرداخته دولت صفوی میدانستند، به تألیف این کتاب ارزشمند پرداخت و ثابت نمود که مذهب تشیع، برخاسته از زمان رسولالله(ص) بوده است. ازاینرو، این کتاب مرجع مهمی برای محققان و پژوهشگران است. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۵: | ||
نویسنده، در مقدمه، مباحثی همچون: تحقیق تعریف مطلق شیعه، القای خلاف (اختلاف صحابه) در کنار بستر رسول(ص)، عدد امامان دوازدهگانه و علت اینکه امامان دوازده فرد هستند را مطرح کرده است<ref>ر.ک: مقدمه، ج1، ص3-22</ref>. | نویسنده، در مقدمه، مباحثی همچون: تحقیق تعریف مطلق شیعه، القای خلاف (اختلاف صحابه) در کنار بستر رسول(ص)، عدد امامان دوازدهگانه و علت اینکه امامان دوازده فرد هستند را مطرح کرده است<ref>ر.ک: مقدمه، ج1، ص3-22</ref>. | ||
[[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|مرحوم شهید قاضی نورالله شوشتری]]، مجلس اول کتاب خود را با ذکر بعضی اماکن و سرزمینهایی که به ائمه هدى(ع) اختصاص دارد، شروع مینماید که از جمله آن اماکن، عرش مجید، قبرستان دارالسلام، اعراف، مدینه طیبه، غدیر خم، فدک و حدود آن و... است. | [[شوشتری، سید نورالله بن شریفالدین|مرحوم شهید قاضی نورالله شوشتری]]، مجلس اول کتاب خود را با ذکر بعضی اماکن و سرزمینهایی که به ائمه هدى(ع) اختصاص دارد، شروع مینماید که از جمله آن اماکن، عرش مجید، قبرستان دارالسلام، اعراف، مدینه طیبه، غدیر خم، فدک و حدود آن و... است. | ||
وی در مورد فدک | وی در مورد فدک اینگونه مینویسد: | ||
«[[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|صاحب معجم البلدان]] نوشته است: فدک قریهای است میان حجاز. در میان او و مدینه دو روز راه است و آن قریه از کفار خیبر بود که به طریق مصالحه در تحت تصرف آن حضرت درآمده بود و به موجب دین الهی، خاصه حضرت | «[[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|صاحب معجم البلدان]] نوشته است: فدک قریهای است میان حجاز. در میان او و مدینه دو روز راه است و آن قریه از کفار خیبر بود که به طریق مصالحه در تحت تصرف آن حضرت درآمده بود و به موجب دین الهی، خاصه حضرت رسالتپناهی شده بود که حضرت پیغمبر(ص) در وقت نزول آیه '''وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ''' ﴿الإسراء: 26﴾، آن را به حضرت فاطمه(ع) بخشیده بود و نزد وفات حضرت رسالتپناه(ص) در تصرف او بود. چون ابوبکر را خلیفه ساختند، وکیل حضرت فاطمه را از آنجا اخراج نمود و چون آن حضرت اظهار نمود که حضرت رسالت آن را به من بخشیده بود، ابوبکر بهخلاف قانون شریعت از او گواه طلبید و باآنکه او حضرت امیر(ع) و امسلمه را به گواهی برد، ابوبکر تصدیق ایشان نکرد... و غرض ابوبکر و عمر از بازگرفتن فدک آن بود که اهلبیت رسالت درویش شوند تا مردم گرد ایشان نگردند و جمعیت ایشان پریشان و ازهمپاشیده گردد؛ چنانکه پیش از آن به موجب نص قرآن که: '''هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لاَ تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِاللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا''' ﴿المنافقون: 7﴾، نظیر آن تدبیر را درباره حضرت رسول(ص) نیز بهجا آوردند»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص48</ref>. | ||
سپس [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی نورالله]] به اتفاقاتی همانند وفات آن حضرت و غصب خلافت که بعد از این ماجرا رخ داد، اشاره مینماید. | سپس [[شوشتری، سید نورالله بن شریفالدین|قاضی نورالله]] به اتفاقاتی همانند وفات آن حضرت و غصب خلافت که بعد از این ماجرا رخ داد، اشاره مینماید. | ||
از جمله اماکنی که ائمه هدى(ع) در مورد آن سخنی فرمودهاند، منطقه طالقان است که ایشان در مورد این سرزمین | از جمله اماکنی که ائمه هدى(ع) در مورد آن سخنی فرمودهاند، منطقه طالقان است که ایشان در مورد این سرزمین اینگونه مینویسد: | ||
طالقان نام دو بلده است یکی در خراسان و دیگری در میان قزوین و ابهر. از افراد نامدار و مشهور این سرزمین، صاحب بن عباد است و مخفی نماند که اهالی ولایت طالقان قزوین همیشه از محبان شاه ولایت بودهاند و از ائمه اهلالبیت(ع) احادیث بسیار در فضیلت این طالقان و اهالی آنجا وارد شده و در بیان احوال صاحبالزمان(ع) از کتاب «[[كشف الغمة في معرفة الأئمة (اربلی)|كشف الغمة]]» مسطور است که: «روى ابن أعثم الكوفي في كتاب الفتوح عن [[امام على(ع)|أميرالمؤمنين(ع)]] أنه قال: ويحا للطالقان؛ فإن لله تعالى بها كنوزا ليست من ذهب و لافضة و لكن بها رجال مؤمنون عرفوا الله حق معرفته و هم أنصار المهدي في آخر الزمان»<ref>ر.ک: همان، ص96</ref>. | طالقان نام دو بلده است یکی در خراسان و دیگری در میان قزوین و ابهر. از افراد نامدار و مشهور این سرزمین، صاحب بن عباد است و مخفی نماند که اهالی ولایت طالقان قزوین همیشه از محبان شاه ولایت بودهاند و از ائمه اهلالبیت(ع) احادیث بسیار در فضیلت این طالقان و اهالی آنجا وارد شده و در بیان احوال صاحبالزمان(ع) از کتاب «[[كشف الغمة في معرفة الأئمة (اربلی)|كشف الغمة]]» مسطور است که: «روى ابن أعثم الكوفي في كتاب الفتوح عن [[امام على(ع)|أميرالمؤمنين(ع)]] أنه قال: ويحا للطالقان؛ فإن لله تعالى بها كنوزا ليست من ذهب و لافضة و لكن بها رجال مؤمنون عرفوا الله حق معرفته و هم أنصار المهدي في آخر الزمان»<ref>ر.ک: همان، ص96</ref>. | ||
نویسنده، مجلس دوم کتاب را به ذکر طوایفى که به مذهب تشیع گرویده و به آن مشهورند، اختصاص داده است که از جمله آنها طوایفى همچون: مذحج و ربیعه، وایل و خزاعه، ضمیریه و نادریه، بنوحنیف، قبیله همدان و دیگران میباشند. [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضى نورالله]] در مورد قبیله همدان و یارى رساندن ایشان به [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)]] | نویسنده، مجلس دوم کتاب را به ذکر طوایفى که به مذهب تشیع گرویده و به آن مشهورند، اختصاص داده است که از جمله آنها طوایفى همچون: مذحج و ربیعه، وایل و خزاعه، ضمیریه و نادریه، بنوحنیف، قبیله همدان و دیگران میباشند. [[شوشتری، سید نورالله بن شریفالدین|قاضى نورالله]] در مورد قبیله همدان و یارى رساندن ایشان به [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)]] اینگونه مىنویسد: | ||
قبیلهاى از یمن که در کوفه نزول نموده بودند و بسیارى از آنها اهل علم و زهد و ورع مىباشند و در کتاب سفر السعادة که از تصانیف شیخ مجدالدین فیروزآبادی شافعى است مسطور است که روایت نموده بیهقی به اسناد صحیح که چون کتابت [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)]] از یمن به خدمت حضرت رسالت(ص) رسید که قبیله همدان در دست او مسلمان شدند، حضرت رسالت(ص) از غایت سرور، فی الحال سر به سجده شکر نهادند و مکرر فرمودند: «السلام على همدان» و در کتابهای حدیثى، اشعار فراوانى از زبان [[امام على(ع)|حضرت على(ع)]] – در جنگ صفین - در مدح ایشان آمده است که مضامین بخشی از آنها چنین است: چون دیدم اسبسواران ارتش معاویه را درحالىکه چشمان آنها از شدت خشم و کینه سرخ بود و با شدت نیزههاى خود را میکوفتند و گرد و غبار کارزار همچون ابری در آسمان پدیدار گردید و پسر هند، قبیلههاى ذوالکلاع، یحصب، کنده و حزام را به میدان جنگ فرستاد، من نیز قبیله همدان را که در دلاورى مانندى ندارند، بهسوى آنها گسیل داشتم؛ چراکه همدان در کارهاى سخت بهمانند سپرى براى من میباشند... و اگر دربان بهشت باشم، به قبیله همدان میگویم که بهسلامت وارد بهشت شوید<ref>ر.ک: همان، ص129-131</ref>. | قبیلهاى از یمن که در کوفه نزول نموده بودند و بسیارى از آنها اهل علم و زهد و ورع مىباشند و در کتاب سفر السعادة که از تصانیف شیخ مجدالدین فیروزآبادی شافعى است مسطور است که روایت نموده بیهقی به اسناد صحیح که چون کتابت [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)]] از یمن به خدمت حضرت رسالت(ص) رسید که قبیله همدان در دست او مسلمان شدند، حضرت رسالت(ص) از غایت سرور، فی الحال سر به سجده شکر نهادند و مکرر فرمودند: «السلام على همدان» و در کتابهای حدیثى، اشعار فراوانى از زبان [[امام على(ع)|حضرت على(ع)]] – در جنگ صفین - در مدح ایشان آمده است که مضامین بخشی از آنها چنین است: چون دیدم اسبسواران ارتش معاویه را درحالىکه چشمان آنها از شدت خشم و کینه سرخ بود و با شدت نیزههاى خود را میکوفتند و گرد و غبار کارزار همچون ابری در آسمان پدیدار گردید و پسر هند، قبیلههاى ذوالکلاع، یحصب، کنده و حزام را به میدان جنگ فرستاد، من نیز قبیله همدان را که در دلاورى مانندى ندارند، بهسوى آنها گسیل داشتم؛ چراکه همدان در کارهاى سخت بهمانند سپرى براى من میباشند... و اگر دربان بهشت باشم، به قبیله همدان میگویم که بهسلامت وارد بهشت شوید<ref>ر.ک: همان، ص129-131</ref>. | ||
مجلس سوم کتاب درباره بزرگان مذهب تشیع و عالمان آن است که در این مجلس، نویسنده کتاب از افراد زیادى نام مىبرد؛ مثلاًاز مشاهیر | مجلس سوم کتاب درباره بزرگان مذهب تشیع و عالمان آن است که در این مجلس، نویسنده کتاب از افراد زیادى نام مىبرد؛ مثلاًاز مشاهیر بنیهاشم، به حضرت ابوطالب(ع) و اثبات ایمان ایشان، سیدالشهداء حمزة بن عبدالمطلب و حالات او، جعفر بن ابىطالب، عبدالله بن عباس و... اشاره میکند<ref>ر.ک: همان، ص162-187</ref>. | ||
در همین بخش، نامه معاویه به شهرها و تحریک مردم به قتل دوستان [[امام على(ع)]] را نقل میکند: «و كتب معاوية إلى جميع البلدان: أن انظروا من قامت عليه البينة أنه يحب عليا و | در همین بخش، نامه معاویه به شهرها و تحریک مردم به قتل دوستان [[امام على(ع)]] را نقل میکند: «و كتب معاوية إلى جميع البلدان: أن انظروا من قامت عليه البينة أنه يحب عليا و أهلبيته فامحوه من الديوان و كتب كتابا آخر: انظروا من قبلكم من شيعة علي و اتهموه بحبه فاقتلوه...» (معاویه به کارگزاران خود در همه بلاد نوشت که اگر کسى را یافتید که دوستدار [[امام على(ع)|على(ع)]] و خاندان او باشد، نام او را از دفتر بیتالمال محو کنید و در نامهای دیگر نوشت: شیعیان [[امام على(ع)|على(ع)]] را به اتهام محبت و دوستى با او بکشید)<ref>ر.ک: همان، ص188</ref>. | ||
[[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضى نورالله شوشترى]] مجلس چهارم را به ذکر تابعین اختصاص مىدهد و تعدادى از آنها را که داراى نقش مهمى در تاریخ اسلام بودهاند، برمیشمارد که از آن جملهاند: مالک اشتر نخعى، اویس قرنى، صعصعة بن صوحان، محمد بن ابىحذیفة، سعید بن قیس همدانى، رشید هجرى، حبیب بن مظاهر اسدى و..<ref>ر.ک: همان، ص283-309</ref>. | [[شوشتری، سید نورالله بن شریفالدین|قاضى نورالله شوشترى]] مجلس چهارم را به ذکر تابعین اختصاص مىدهد و تعدادى از آنها را که داراى نقش مهمى در تاریخ اسلام بودهاند، برمیشمارد که از آن جملهاند: مالک اشتر نخعى، اویس قرنى، صعصعة بن صوحان، محمد بن ابىحذیفة، سعید بن قیس همدانى، رشید هجرى، حبیب بن مظاهر اسدى و..<ref>ر.ک: همان، ص283-309</ref>. | ||
ایشان در مورد جناب محمد بن ابىبکر و برائت او از پدرش | ایشان در مورد جناب محمد بن ابىبکر و برائت او از پدرش اینگونه مىنویسد: مادر او اسماء بنت عمیس است که در اصل زوجه حمزة بن عبدالمطلب بود و چون حمزه شهید شد، ابوبکر او را به عقد خود درآورد و محمد در سال حجةالوداع از او در وجود آمد و چون ابوبکر بمرد، [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین(ع)]] او را عقد نمود و محمد، ربیب و پرورده آن حضرت بود و شیخ ابوعمرو کشى روایت نموده که در مجلس شریف حضرت امام جعفر صادق(ع)، ذکر محمد بن ابیبکر میگذشت، آن حضرت بر او صلوات و رحمت میفرستادند و نیز از آن حضرت روایت نموده که میفرمودهاند که نجابت محمد بن ابىبکر از جانب مادرش اسماء بنت عمیس است، نه از جانب پدر و در روایتى دیگر فرمودهاند که در هر اهلبیتى یک کس میباشد که به ذات خود نجیب است و انجب نجبا از اهلبیت سوء، محمد بن ابىبکر است و ایضا از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت نموده که محمد بن ابیبکر با [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین(ع)]] بر برائت از شیخین بیعت نمود<ref>ر.ک: همان، ص277</ref>. | ||
نویسنده در مجلس پنجم، از نام و سیره بعضى از متکلمین و محدثین و فقهاء ومجتهدین و اعیان قراء و نحاة و لغویین، یاد میکند. | نویسنده در مجلس پنجم، از نام و سیره بعضى از متکلمین و محدثین و فقهاء ومجتهدین و اعیان قراء و نحاة و لغویین، یاد میکند. | ||
خط ۷۸: | خط ۸۲: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
خط ۹۰: | خط ۹۴: | ||
[[رده:علماء و ائمه]] | [[رده:علماء و ائمه]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۰۲
مجالس المؤمنين | |
---|---|
پدیدآوران | شوشتری، سید نورالله بن شریفالدین (نویسنده) عبدمنافی، سید احمد (مصحح) |
عنوانهای دیگر | کتاب مجالس المومنين |
ناشر | اسلامىه |
مکان نشر | ايران - تهران |
چاپ | 4 |
شابک | 964-481-096-1 |
موضوع | شيعه - تاريخ
شيعه - دفاعيهها و رديهها شيعه - سرگذشتنامه |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | BP 55/2 /ش9م3 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مجالس المؤمنين، تألیف علامه شهید قاضی نورالله شوشتری، دربردارنده تاریخ تشیع و پیروان حضرت امام علی بن ابیطالب(ع) است که با قلمی شیوا به رشته تحریر درآمده است. این کتاب به زبان فارسى است و توسط استاد سید احمد عبدمنافی تصحیح شده است.
نویسنده در پاسخ به مخالفان که شیعه را ساخته و پرداخته دولت صفوی میدانستند، به تألیف این کتاب ارزشمند پرداخت و ثابت نمود که مذهب تشیع، برخاسته از زمان رسولالله(ص) بوده است. ازاینرو، این کتاب مرجع مهمی برای محققان و پژوهشگران است.
ساختار
کتاب شامل یک مقدمه و دوازده مجلس و یک خاتمه میباشد.
گزارش محتوا
نویسنده، در مقدمه، مباحثی همچون: تحقیق تعریف مطلق شیعه، القای خلاف (اختلاف صحابه) در کنار بستر رسول(ص)، عدد امامان دوازدهگانه و علت اینکه امامان دوازده فرد هستند را مطرح کرده است[۱].
مرحوم شهید قاضی نورالله شوشتری، مجلس اول کتاب خود را با ذکر بعضی اماکن و سرزمینهایی که به ائمه هدى(ع) اختصاص دارد، شروع مینماید که از جمله آن اماکن، عرش مجید، قبرستان دارالسلام، اعراف، مدینه طیبه، غدیر خم، فدک و حدود آن و... است. وی در مورد فدک اینگونه مینویسد:
«صاحب معجم البلدان نوشته است: فدک قریهای است میان حجاز. در میان او و مدینه دو روز راه است و آن قریه از کفار خیبر بود که به طریق مصالحه در تحت تصرف آن حضرت درآمده بود و به موجب دین الهی، خاصه حضرت رسالتپناهی شده بود که حضرت پیغمبر(ص) در وقت نزول آیه وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ ﴿الإسراء: 26﴾، آن را به حضرت فاطمه(ع) بخشیده بود و نزد وفات حضرت رسالتپناه(ص) در تصرف او بود. چون ابوبکر را خلیفه ساختند، وکیل حضرت فاطمه را از آنجا اخراج نمود و چون آن حضرت اظهار نمود که حضرت رسالت آن را به من بخشیده بود، ابوبکر بهخلاف قانون شریعت از او گواه طلبید و باآنکه او حضرت امیر(ع) و امسلمه را به گواهی برد، ابوبکر تصدیق ایشان نکرد... و غرض ابوبکر و عمر از بازگرفتن فدک آن بود که اهلبیت رسالت درویش شوند تا مردم گرد ایشان نگردند و جمعیت ایشان پریشان و ازهمپاشیده گردد؛ چنانکه پیش از آن به موجب نص قرآن که: هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لاَ تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِاللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا ﴿المنافقون: 7﴾، نظیر آن تدبیر را درباره حضرت رسول(ص) نیز بهجا آوردند»[۲].
سپس قاضی نورالله به اتفاقاتی همانند وفات آن حضرت و غصب خلافت که بعد از این ماجرا رخ داد، اشاره مینماید. از جمله اماکنی که ائمه هدى(ع) در مورد آن سخنی فرمودهاند، منطقه طالقان است که ایشان در مورد این سرزمین اینگونه مینویسد:
طالقان نام دو بلده است یکی در خراسان و دیگری در میان قزوین و ابهر. از افراد نامدار و مشهور این سرزمین، صاحب بن عباد است و مخفی نماند که اهالی ولایت طالقان قزوین همیشه از محبان شاه ولایت بودهاند و از ائمه اهلالبیت(ع) احادیث بسیار در فضیلت این طالقان و اهالی آنجا وارد شده و در بیان احوال صاحبالزمان(ع) از کتاب «كشف الغمة» مسطور است که: «روى ابن أعثم الكوفي في كتاب الفتوح عن أميرالمؤمنين(ع) أنه قال: ويحا للطالقان؛ فإن لله تعالى بها كنوزا ليست من ذهب و لافضة و لكن بها رجال مؤمنون عرفوا الله حق معرفته و هم أنصار المهدي في آخر الزمان»[۳].
نویسنده، مجلس دوم کتاب را به ذکر طوایفى که به مذهب تشیع گرویده و به آن مشهورند، اختصاص داده است که از جمله آنها طوایفى همچون: مذحج و ربیعه، وایل و خزاعه، ضمیریه و نادریه، بنوحنیف، قبیله همدان و دیگران میباشند. قاضى نورالله در مورد قبیله همدان و یارى رساندن ایشان به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) اینگونه مىنویسد:
قبیلهاى از یمن که در کوفه نزول نموده بودند و بسیارى از آنها اهل علم و زهد و ورع مىباشند و در کتاب سفر السعادة که از تصانیف شیخ مجدالدین فیروزآبادی شافعى است مسطور است که روایت نموده بیهقی به اسناد صحیح که چون کتابت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) از یمن به خدمت حضرت رسالت(ص) رسید که قبیله همدان در دست او مسلمان شدند، حضرت رسالت(ص) از غایت سرور، فی الحال سر به سجده شکر نهادند و مکرر فرمودند: «السلام على همدان» و در کتابهای حدیثى، اشعار فراوانى از زبان حضرت على(ع) – در جنگ صفین - در مدح ایشان آمده است که مضامین بخشی از آنها چنین است: چون دیدم اسبسواران ارتش معاویه را درحالىکه چشمان آنها از شدت خشم و کینه سرخ بود و با شدت نیزههاى خود را میکوفتند و گرد و غبار کارزار همچون ابری در آسمان پدیدار گردید و پسر هند، قبیلههاى ذوالکلاع، یحصب، کنده و حزام را به میدان جنگ فرستاد، من نیز قبیله همدان را که در دلاورى مانندى ندارند، بهسوى آنها گسیل داشتم؛ چراکه همدان در کارهاى سخت بهمانند سپرى براى من میباشند... و اگر دربان بهشت باشم، به قبیله همدان میگویم که بهسلامت وارد بهشت شوید[۴].
مجلس سوم کتاب درباره بزرگان مذهب تشیع و عالمان آن است که در این مجلس، نویسنده کتاب از افراد زیادى نام مىبرد؛ مثلاًاز مشاهیر بنیهاشم، به حضرت ابوطالب(ع) و اثبات ایمان ایشان، سیدالشهداء حمزة بن عبدالمطلب و حالات او، جعفر بن ابىطالب، عبدالله بن عباس و... اشاره میکند[۵].
در همین بخش، نامه معاویه به شهرها و تحریک مردم به قتل دوستان امام على(ع) را نقل میکند: «و كتب معاوية إلى جميع البلدان: أن انظروا من قامت عليه البينة أنه يحب عليا و أهلبيته فامحوه من الديوان و كتب كتابا آخر: انظروا من قبلكم من شيعة علي و اتهموه بحبه فاقتلوه...» (معاویه به کارگزاران خود در همه بلاد نوشت که اگر کسى را یافتید که دوستدار على(ع) و خاندان او باشد، نام او را از دفتر بیتالمال محو کنید و در نامهای دیگر نوشت: شیعیان على(ع) را به اتهام محبت و دوستى با او بکشید)[۶].
قاضى نورالله شوشترى مجلس چهارم را به ذکر تابعین اختصاص مىدهد و تعدادى از آنها را که داراى نقش مهمى در تاریخ اسلام بودهاند، برمیشمارد که از آن جملهاند: مالک اشتر نخعى، اویس قرنى، صعصعة بن صوحان، محمد بن ابىحذیفة، سعید بن قیس همدانى، رشید هجرى، حبیب بن مظاهر اسدى و..[۷].
ایشان در مورد جناب محمد بن ابىبکر و برائت او از پدرش اینگونه مىنویسد: مادر او اسماء بنت عمیس است که در اصل زوجه حمزة بن عبدالمطلب بود و چون حمزه شهید شد، ابوبکر او را به عقد خود درآورد و محمد در سال حجةالوداع از او در وجود آمد و چون ابوبکر بمرد، حضرت امیرالمؤمنین(ع) او را عقد نمود و محمد، ربیب و پرورده آن حضرت بود و شیخ ابوعمرو کشى روایت نموده که در مجلس شریف حضرت امام جعفر صادق(ع)، ذکر محمد بن ابیبکر میگذشت، آن حضرت بر او صلوات و رحمت میفرستادند و نیز از آن حضرت روایت نموده که میفرمودهاند که نجابت محمد بن ابىبکر از جانب مادرش اسماء بنت عمیس است، نه از جانب پدر و در روایتى دیگر فرمودهاند که در هر اهلبیتى یک کس میباشد که به ذات خود نجیب است و انجب نجبا از اهلبیت سوء، محمد بن ابىبکر است و ایضا از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت نموده که محمد بن ابیبکر با حضرت امیرالمؤمنین(ع) بر برائت از شیخین بیعت نمود[۸].
نویسنده در مجلس پنجم، از نام و سیره بعضى از متکلمین و محدثین و فقهاء ومجتهدین و اعیان قراء و نحاة و لغویین، یاد میکند.
وی در جلد دوم، مجالس ششم تا دوازدم را (با موضوعات: ذکر جمعی از بزرگان صوفیه، مشاهیر حکمای اسلام و متکلمان اعلام، ذکر ملوک و سلاطین، امرا و سپهسالاران، وزرای عظام، شعرای عرب و شعرای عجم) گنجانده است.
وضعیت کتاب
فهرست محتویات هر جلد، در آغاز آن ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.