كشف الحقایق (نسفی): تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ى‎ا' به 'ی‌ا')
    جز (جایگزینی متن - 'ابن‌س' به 'ابن‌ س')
     
    (۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۶: خط ۶:
    [[نسفی، عزیزالدین بن محمد]] (نويسنده)
    [[نسفی، عزیزالدین بن محمد]] (نويسنده)


    [[مهدوی دامغانی، احمد]] ( اهتمام)
    [[مهدوی دامغانی، احمد]] (اهتمام)
    | زبان =فارسی   
    | زبان =فارسی   
    | کد کنگره =‏‏BP‎‏ ‎‏286‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏5‎‏ک‎‏5  
    | کد کنگره =‏‏BP‎‏ ‎‏286‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏5‎‏ک‎‏5  
    خط ۱۵: خط ۱۵:
    نثر فارسی - قرن 7ق.  
    نثر فارسی - قرن 7ق.  


    | ناشر =شرکت انتشارات علمي و فرهنگي  
    | ناشر =شرکت انتشارات علمي و فرهنگی  


    | مکان نشر =ايران - تهران  
    | مکان نشر =ايران - تهران  
    خط ۲۴: خط ۲۴:
    | شابک =978-964-445-658-9  
    | شابک =978-964-445-658-9  
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =10267
    | کتابخوان همراه نور =10267
    | کد پدیدآور =00814
    | کد پدیدآور =00814
    | پس از =
    | پس از =
    خط ۳۰: خط ۳۱:
    }}  
    }}  


    '''كشف الحقایق'''، اثر [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|عزیزالدین بن محمد نسفی]] (قرن هفتم) کتابی است یک‎جلدی به زبان فارسی با موضوع تصوف و عرفان. این کتاب به اهتمام [[مهدوی دامغانی، احمد|احمد مهدوی دامغانی (معاصر)]] به چاپ رسیده و همو مقدمه و تعلیقاتی بر آن نگاشته است.
    '''كشف الحقایق'''، اثر [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|عزیزالدین بن محمد نسفی]] (قرن هفتم) کتابی است یک‌جلدی به زبان فارسی با موضوع تصوف و عرفان. این کتاب به اهتمام [[مهدوی دامغانی، احمد|احمد مهدوی دامغانی (معاصر)]] به چاپ رسیده و همو مقدمه و تعلیقاتی بر آن نگاشته است.


    ظاهراً مهم‎ترین تألیف «[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]]» کشف الحقایق است. وی در مقدمه کتاب مى‎گوید این کتاب را به خواهش «جمعى از دوستان یکدل و درویشان کامل» تألیف کرده است تا به سؤال‎های آنان «بیان شافى» و «جواب کافى» گفته باشد. <ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه نه</ref>
    ظاهراً مهم‎ترین تألیف «[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]]» کشف الحقایق است. وی در مقدمه کتاب مى‌گوید این کتاب را به خواهش «جمعى از دوستان یکدل و درویشان کامل» تألیف کرده است تا به سؤال‎های آنان «بیان شافى» و «جواب کافى» گفته باشد.<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه نه</ref>


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    کتاب دربردارنده سرآغاز، مقدمه مصحح، مقدمه مؤلف، محتوای مطالب در ده رساله و خاتمه است. بى‎شک [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] در تهیه مباحث کتابش به کتب برخى از حکما و عرفاى متقدم نظر داشته و در بسیارى از موارد از مندرجات کتب ایشان نقل و یا اقتباس کرده است. برخى از آن مراجع و مآخذ عبارتند از:
    کتاب دربردارنده سرآغاز، مقدمه مصحح، مقدمه مؤلف، محتوای مطالب در ده رساله و خاتمه است. بی‌شک [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] در تهیه مباحث کتابش به کتب برخى از حکما و عرفاى متقدم نظر داشته و در بسیارى از موارد از مندرجات کتب ایشان نقل و یا اقتباس کرده است. برخى از آن مراجع و مآخذ عبارتند از:


    آثار و تألیفات ابن‌سینا بخصوص شفا و اشارات؛ تألیفات [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] بخصوص إحیاء العلوم و مشكاة الأنوار و «المستظهري یا فضائح الباطنية»؛ تألیفات عین القضاه میانجی، خصوصاً زبدة الحقائق و یزدان شناخت و تمهیدات؛ تألیفات سهروردى بالأخص حكمة الإشراق؛ تألیفات ابن عربى، خصوصاً فصوص الحكم و فتوحات مكیة؛ عوارف المعارف سهروردى؛ منقولاتى که نویسنده مُسنداً از شیخ و مراد خود سعدالدین حمویه نقل می‌کند؛ احتمالاً کتاب «مرصاد العباد» نجم‌الدین رازى؛ آثار سنایی غزنوى بخصوص حديقة الحقيقة و دیوانش؛ آثار ابوبکر بیهقى بخصوص «الأسماء و الصفات».<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحات ده و یازده</ref>
    آثار و تألیفات ابن‌ سینا بخصوص شفا و اشارات؛ تألیفات [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] بخصوص إحیاء العلوم و مشكاة الأنوار و «المستظهري یا فضائح الباطنية»؛ تألیفات عین القضاه میانجی، خصوصاً زبدة الحقائق و یزدان شناخت و تمهیدات؛ تألیفات سهروردى بالأخص حكمة الإشراق؛ تألیفات ابن عربى، خصوصاً فصوص الحكم و فتوحات مكیة؛ عوارف المعارف سهروردى؛ منقولاتى که نویسنده مُسنداً از شیخ و مراد خود سعدالدین حمویه نقل می‌کند؛ احتمالاً کتاب «مرصاد العباد» نجم‌الدین رازى؛ آثار سنایی غزنوى بخصوص حديقة الحقيقة و دیوانش؛ آثار ابوبکر بیهقى بخصوص «الأسماء و الصفات».<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحات ده و یازده</ref>


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    از اواخر قرن ششم به بعد فلسفه و کلام در تألیفات صوفیه نفوذ کرد و اصطلاحات حکما و متکلمان در کتاب‌هایشان راه یافت و مسائل فلسفى و کلامى از قبیل وجود و حقیقت آن و ذات بارى‎تعالى و صفات و افعال او و حقیقت عالم و مبدأ و معاد و حدوث و قدم کلام حق و جبر و اختیار و غیره در مباحث و کلمات صوفیه نیز وارد شد و تصوف تا حدى اساس علمى و فلسفى یافت و زمینه این مطالب که در قرن ششم آماده شده بود به قرن هفتم کشید. این مباحث در این قرن با ظهور محیی‌الدین بن العربى تکمیل و ترتیب یافت. در حقیقت باید او را نقطه تحول تصوف عملى به تصوف نظرى و فلسفى شمرد؛ زیرا فقط پس از انتشار عقاید و آثار او بود که صوفیه عموماً روش خود را در تألیف و تصنیف بر روش او منطبق ساختند و هرکس از صوفیه چیزى نگاشت خواه در تأیید و خواه در رد عقاید محیی‌الدین به شیوه خود محیی‌الدین نگاشت و عده‌اى نیز منحصراً به نقل و نقد یا شرح و تبیین و تفسیر عقاید او پرداختند و این شرح و تفسیر در بعضى موارد توأم با احتیاط و ملاحظه‌کارى و گاهى هم تعقید بود یعنى به تکلف تمام سعى مى‎شد تا پاره‌اى از عقاید محیی‌الدین که به‎ظاهر و در بادى امر بر ظواهر شرع و مبانى اعتقادى انطباق نداشت مانند مسائل: وحدت وجود، ولایت، معاد، نبوت... و غیره بر ظواهر شرع و نصوص کتاب و سنت منطبق شود؛ و بخصوص شاگردان و مریدان بى‎واسطه و به‌واسطه او همت و جدیت خود را بر نشر و تبلیغ آراء محیی‌الدین مصروف داشتند.
    از اواخر قرن ششم به بعد فلسفه و کلام در تألیفات صوفیه نفوذ کرد و اصطلاحات حکما و متکلمان در کتاب‌هایشان راه یافت و مسائل فلسفى و کلامى از قبیل وجود و حقیقت آن و ذات بارى‎تعالى و صفات و افعال او و حقیقت عالم و مبدأ و معاد و حدوث و قدم کلام حق و جبر و اختیار و غیره در مباحث و کلمات صوفیه نیز وارد شد و تصوف تا حدى اساس علمى و فلسفى یافت و زمینه این مطالب که در قرن ششم آماده شده بود به قرن هفتم کشید. این مباحث در این قرن با ظهور محیی‌الدین بن العربى تکمیل و ترتیب یافت. در حقیقت باید او را نقطه تحول تصوف عملى به تصوف نظرى و فلسفى شمرد؛ زیرا فقط پس از انتشار عقاید و آثار او بود که صوفیه عموماً روش خود را در تألیف و تصنیف بر روش او منطبق ساختند و هرکس از صوفیه چیزى نگاشت خواه در تأیید و خواه در رد عقاید محیی‌الدین به شیوه خود محیی‌الدین نگاشت و عده‌اى نیز منحصراً به نقل و نقد یا شرح و تبیین و تفسیر عقاید او پرداختند و این شرح و تفسیر در بعضى موارد توأم با احتیاط و ملاحظه‌کارى و گاهى هم تعقید بود یعنى به تکلف تمام سعى می‌شد تا پاره‌اى از عقاید محیی‌الدین که به‎ظاهر و در بادى امر بر ظواهر شرع و مبانى اعتقادى انطباق نداشت مانند مسائل: وحدت وجود، ولایت، معاد، نبوت... و غیره بر ظواهر شرع و نصوص کتاب و سنت منطبق شود؛ و بخصوص شاگردان و مریدان بى‎واسطه و به‌واسطه او همت و جدیت خود را بر نشر و تبلیغ آراء محیی‌الدین مصروف داشتند.


    [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|شیخ عزیز بن محمد نسفى]] همین شارحان و پیروان آراء و عقاید محیی‌الدین است. گرچه وی ظاهراً «کشف الحقایق» را به ادعاى خود و به ترتیبی که مقرر داشته است براى بیان سخن اهل شریعت و اهل حکمت و اهل وحدت ترتیب و تألیف کرده است اما روشن است که کتاب بر محور عقاید و آراء محیی‌الدین مى‎گردد و قصد اولى و واقعى عزیز نسفی متوجه توضیح و توجیه عقاید محیی‌الدین است؛ نسفی از او و پیروانش به اصحاب نور وحدت تعبیر می‌کند و اساساً اقوال صوفیه را منحصر به اقوال محیی‌الدین معرفى مى‌نماید و آراء محیی‌الدین را به‌صورت آراء صوفیه جلوه مى‎دهد و تقریباً به‌طور مستمر و مرتب هر مسئله‌اى را که بحث می‌کند در پایان بحث و پس از نقل اقوال اهل شریعت و اهل حکمت، عقیده محیی‌الدین را در آن مسئله به‌عنوان فصل الخطاب مى‎آورد. گرچه از نقل اقوال کسانى چون «ابن سبعین» که در برخى مسائل با محیی‌الدین موافقتى ندارد نیز خوددارى نمی‌کند ولى پیداست که نقل اقوال دیگر مشایخ متصوفه، استطرادى است‎.<ref>ر.ک: سرآغاز کتاب، صفحه هشت</ref>
    [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|شیخ عزیز بن محمد نسفى]] همین شارحان و پیروان آراء و عقاید محیی‌الدین است. گرچه وی ظاهراً «کشف الحقایق» را به ادعاى خود و به ترتیبی که مقرر داشته است براى بیان سخن اهل شریعت و اهل حکمت و اهل وحدت ترتیب و تألیف کرده است اما روشن است که کتاب بر محور عقاید و آراء محیی‌الدین مى‌گردد و قصد اولى و واقعى عزیز نسفی متوجه توضیح و توجیه عقاید محیی‌الدین است؛ نسفی از او و پیروانش به اصحاب نور وحدت تعبیر می‌کند و اساساً اقوال صوفیه را منحصر به اقوال محیی‌الدین معرفى مى‌نماید و آراء محیی‌الدین را به‌صورت آراء صوفیه جلوه مى‎دهد و تقریباً به‌طور مستمر و مرتب هر مسئله‌اى را که بحث می‌کند در پایان بحث و پس از نقل اقوال اهل شریعت و اهل حکمت، عقیده محیی‌الدین را در آن مسئله به‌عنوان فصل الخطاب می‌آورد. گرچه از نقل اقوال کسانى چون «ابن سبعین» که در برخى مسائل با محیی‌الدین موافقتى ندارد نیز خوددارى نمی‌کند ولى پیداست که نقل اقوال دیگر مشایخ متصوفه، استطرادى است‎.<ref>ر.ک: سرآغاز کتاب، صفحه هشت</ref>


    در این کتاب، مباحث مربوط به علت پیدایش مذاهب مختلف در امت محمد(ص) و تعیین مذهب مستقیم و در بیان (وجود) و (انسان) و (سلوک) و (توحید) و (معاد) و (دنیا و آخرت) و (هفت آسمان و هفت زمین) و (کتاب الله و کلام الله) و (حقیقت اسلام و ایمان و حقیقت صوم و صلاة) و (صاحب شریعت و قائم قیامت) و (ختم نبوت و ولایت) و متعلقات و متفرعات این مباحث به‌طور تفصیل تتبع و بررسى شده است.
    در این کتاب، مباحث مربوط به علت پیدایش مذاهب مختلف در امت محمد(ص) و تعیین مذهب مستقیم و در بیان (وجود) و (انسان) و (سلوک) و (توحید) و (معاد) و (دنیا و آخرت) و (هفت آسمان و هفت زمین) و (کتاب الله و کلام الله) و (حقیقت اسلام و ایمان و حقیقت صوم و صلاة) و (صاحب شریعت و قائم قیامت) و (ختم نبوت و ولایت) و متعلقات و متفرعات این مباحث به‌طور تفصیل تتبع و بررسى شده است.


    «[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]]» مدعی است که در این کتاب نقل اقوال دیگران را نموده است و نسبت به مطالب این کتاب ناقل است نه قائل و آنچه در این کتاب آمده است عقیده شخصى او نیست؛ بلکه عقاید شخصى خود را در کتاب «مقصد الاقصى» بیان کرده است و شاید آنچه کتاب کشف الحقایق را قابل‎توجه مى‎سازد نیز همین مطلب است زیرا که هرکس بخواهد از نظر فلسفى به اصول تصوف یا تصوف نظرى آشنا شود و درعین‎حال میان عقاید صوفیان با عقاید حکماى مشائى و اشراقى و متکلمان و فقیهان نیز مقایسه و موازنه به عمل آورد این کتاب براى او مرجعى مغتنم و وثیق و مستندى مستحکم و دقیق است.
    «[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]]» مدعی است که در این کتاب نقل اقوال دیگران را نموده است و نسبت به مطالب این کتاب ناقل است نه قائل و آنچه در این کتاب آمده است عقیده شخصى او نیست؛ بلکه عقاید شخصى خود را در کتاب «مقصد الاقصى» بیان کرده است و شاید آنچه کتاب کشف الحقایق را قابل‌توجه مى‎سازد نیز همین مطلب است زیرا که هرکس بخواهد از نظر فلسفى به اصول تصوف یا تصوف نظرى آشنا شود و درعین‌حال میان عقاید صوفیان با عقاید حکماى مشائى و اشراقى و متکلمان و فقیهان نیز مقایسه و موازنه به عمل آورد این کتاب براى او مرجعى مغتنم و وثیق و مستندى مستحکم و دقیق است.


    از مطالعه این کتاب برمى‎آید که [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] علاوه بر آنکه در تصوف مقامى شامخ دارد از حکمت و فلسفه و کلام و دیگر علوم عقلى متداول عصر خویش نیز اطلاع وافى دارد.
    از مطالعه این کتاب برمی‌آید که [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] علاوه بر آنکه در تصوف مقامى شامخ دارد از حکمت و فلسفه و کلام و دیگر علوم عقلى متداول عصر خویش نیز اطلاع وافى دارد.


    [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] در بحث راجع به امور عامه و الهیات و طبیعیات پس‌ازآنکه با رعایت کمال امانت اقوال فلاسفه را نقل می‌کند بدون اظهارنظر و رد یا قبول آن اقوال از آن مى‎گذرد و سپس به نقل اقوال و عقاید متصوفه مى‎پردازد و معمولاً قول متصوفه و بخصوص متصوفه اهل وحدت (قائلین به وحدت وجود- پیروان محیی‌الدین و دیگر قائلین به وحدت وجود) را در آخر کار و به‌عنوان «قول فصل» مى‎آورد.
    [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] در بحث راجع به امور عامه و الهیات و طبیعیات پس‌ازآنکه با رعایت کمال امانت اقوال فلاسفه را نقل می‌کند بدون اظهارنظر و رد یا قبول آن اقوال از آن مى‌گذرد و سپس به نقل اقوال و عقاید متصوفه مى‎پردازد و معمولاً قول متصوفه و بخصوص متصوفه اهل وحدت (قائلین به وحدت وجود- پیروان محیی‌الدین و دیگر قائلین به وحدت وجود) را در آخر کار و به‌عنوان «قول فصل» می‌آورد.


    سواى آن قسمت از متن حاضر که صحت انتساب آن به «[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]]» و ارتباط آن با «کشف الحقایق» مورد تردید است (یعنى از صفحات 93 الى 96 نسخه حاضر) و همان مطالب نیز در قدیم به‌عنوان اصول مسلم شناخته مى‎شده است مابقى کتاب مشتمل بر مباحث و مطالبی است که در باب خود تاکنون نیز به اعتبار و قوت باقی است و در نزد اهل‎فن (اعم از فلسفه و کلام و تصوف) مقبول است و [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] در کتاب خود هیچ قول مردود یا ضعیف و شاذى را نیاورده است و این معنى مؤید آن است که به‍‌هرحال، [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] مردى بصیر و مطلع و جامع بوده و در اقوال حکما و متکلمین و عرفا تتبع کافى داشته است.
    سواى آن قسمت از متن حاضر که صحت انتساب آن به «[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]]» و ارتباط آن با «کشف الحقایق» مورد تردید است (یعنى از صفحات 93 الى 96 نسخه حاضر) و همان مطالب نیز در قدیم به‌عنوان اصول مسلم شناخته می‌شده است مابقى کتاب مشتمل بر مباحث و مطالبی است که در باب خود تاکنون نیز به اعتبار و قوت باقی است و در نزد اهل‎فن (اعم از فلسفه و کلام و تصوف) مقبول است و [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] در کتاب خود هیچ قول مردود یا ضعیف و شاذى را نیاورده است و این معنى مؤید آن است که به‍‌هرحال، [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] مردى بصیر و مطلع و جامع بوده و در اقوال حکما و متکلمین و عرفا تتبع کافى داشته است.


    ازاین‎روست که کتاب «کشف الحقایق» به لحاظ اشتمال بر گلچینى از اهم عقاید فلاسفه و متکلمین و صوفیه (بالأخص در آراء و مباحث مربوط به مبدأ و معاد) در نوع خود فردى ممتاز و گران‎بهاست و شاید اگر جهات دیگرى (از قبیل فارسى بودن این متن و این‌که از جمله اولین متون فارسى است که به نقل و شرح عقاید محیی‌الدین مشتمل است و غیره.) در نظر گرفته شود این کتاب در نوع خود منحصربه‎فرد خواهد بود.<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحات نه و ده</ref>
    ازاین‌روست که کتاب «کشف الحقایق» به لحاظ اشتمال بر گلچینى از اهم عقاید فلاسفه و متکلمین و صوفیه (بالأخص در آراء و مباحث مربوط به مبدأ و معاد) در نوع خود فردى ممتاز و گران‌بهاست و شاید اگر جهات دیگرى (از قبیل فارسى بودن این متن و این‌که از جمله اولین متون فارسى است که به نقل و شرح عقاید محیی‌الدین مشتمل است و غیره.) در نظر گرفته شود این کتاب در نوع خود منحصربه‎فرد خواهد بود.<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحات نه و ده</ref>


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    صفحه چهارده، شانزده و هفده کتاب حاوی رونوشت نسخه خطی اثر است و صفحه بیست‌ویک آن حاوی نقشه استان‌های جیحون و سیحون است. در صفحه سی‎ویک کتاب نوشته شده: «اضافات نسخه آستانه مقدسه با حروف ریزتر در محل خود به متن حاضر افزوده شده و نسخه‌بدل‎ها در پاورقی ضبط شده است.»
    صفحه چهارده، شانزده و هفده کتاب حاوی رونوشت نسخه خطی اثر است و صفحه بیست‌ویک آن حاوی نقشه استان‌های جیحون و سیحون است. در صفحه سی‌ویک کتاب نوشته شده: «اضافات نسخه آستانه مقدسه با حروف ریزتر در محل خود به متن حاضر افزوده شده و نسخه‌بدل‎ها در پاورقی ضبط شده است.»


    از «کشف الحقایق» نسخه‌هاى متعددى در کتابخانه‌هاى عالم هست که نشان برخى از آن نسخه‌ها را «ماریژان موله» در مقدمه کتاب «انسان الکامل» داده است. اهم نسخه‌هاى مذکور عبارتست از:
    از «کشف الحقایق» نسخه‌هاى متعددى در کتابخانه‌هاى عالم هست که نشان برخى از آن نسخه‌ها را «ماریژان موله» در مقدمه کتاب «انسان الکامل» داده است. اهم نسخه‌هاى مذکور عبارتست از:
    خط ۶۹: خط ۷۰:
    بر این نسخه‌ها بایستى نسخه اساس این کتاب که متعلق به [[مهدوی دامغانی، احمد|احمد مهدوی دامغانی]] است و دو نسخه ناقص و جدیدالتحریر دیگر متعلق به کتابخانه ملى ملک را نیز افزود.<ref>ر.ک: همان، صفحه سیزده</ref>
    بر این نسخه‌ها بایستى نسخه اساس این کتاب که متعلق به [[مهدوی دامغانی، احمد|احمد مهدوی دامغانی]] است و دو نسخه ناقص و جدیدالتحریر دیگر متعلق به کتابخانه ملى ملک را نیز افزود.<ref>ر.ک: همان، صفحه سیزده</ref>


    نسخه اساس متن حاضر در سال هزار و سی‎وسه هجرى قمرى به قطع رقعى به درخواست کسى که کاتب به کنایه از او با عبارت «خداوند مستنسخ» یاد می‌کند توسط «محمدصادق ناظم تبریزى» به خط نستعلیق متوسطى در «تعز» از شهرهای معروف «یمن» تحریر شده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه پانزده</ref> با آنکه نسخه در بلاد عرب‎زبان نوشته شده ولى به‌خوبی پیداست که کاتب از عربیت فصیحى و حتى از قرائت و یا کتابت صحیح آیات شریفه عارى و بى‌بهره بوده است؛ زیرا مستمراً عبارات عربى را به صور ناصواب و غلط نوشته و ظاهراً بدون آنکه معانى آن را بفهمد آن را از نسخه مرجع و مستند خود به نحو نقاشى بر این نسخه منتقل کرده است و عند الاقتضاء به‎زعم خویش از اصلاح بعضى کلمات که به نظر او غلط مى‎آمده دریغ نورزیده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه هجده</ref>
    نسخه اساس متن حاضر در سال هزار و سی‌وسه هجرى قمرى به قطع رقعى به درخواست کسى که کاتب به کنایه از او با عبارت «خداوند مستنسخ» یاد می‌کند توسط «محمدصادق ناظم تبریزى» به خط نستعلیق متوسطى در «تعز» از شهرهای معروف «یمن» تحریر شده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه پانزده</ref> با آنکه نسخه در بلاد عرب‎زبان نوشته شده ولى به‌خوبی پیداست که کاتب از عربیت فصیحى و حتى از قرائت و یا کتابت صحیح آیات شریفه عارى و بى‌بهره بوده است؛ زیرا مستمراً عبارات عربى را به صور ناصواب و غلط نوشته و ظاهراً بدون آنکه معانى آن را بفهمد آن را از نسخه مرجع و مستند خود به نحو نقاشى بر این نسخه منتقل کرده است و عند الاقتضاء به‌زعم خویش از اصلاح بعضى کلمات که به نظر او غلط می‌آمده دریغ نورزیده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه هجده</ref>


    ==پانویس==
    ==پانویس==
    <references />
    <references/>


    ==منبع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    سرآغاز و مقدمه مصحح کتاب.
    سرآغاز و مقدمه مصحح کتاب.


    == وابسته‌ها ==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    خط ۸۶: خط ۸۸:
       
       
    [[رده:مباحث خاص تصوف و عرفان]]
    [[رده:مباحث خاص تصوف و عرفان]]
    [[رده:شهریور(98)]]
    [[رده:25 تیر الی 24 مرداد (98)]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۰۹

    كشف الحقایق‏
    كشف الحقایق (نسفی)
    پدیدآوراننسفی، عزیزالدین بن محمد (نويسنده) مهدوی دامغانی، احمد (اهتمام)
    ناشرشرکت انتشارات علمي و فرهنگی
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1386ش ,
    شابک978-964-445-658-9
    موضوعتصوف

    عرفان

    نثر فارسی - قرن 7ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏BP‎‏ ‎‏286‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏5‎‏ک‎‏5
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    كشف الحقایق، اثر عزیزالدین بن محمد نسفی (قرن هفتم) کتابی است یک‌جلدی به زبان فارسی با موضوع تصوف و عرفان. این کتاب به اهتمام احمد مهدوی دامغانی (معاصر) به چاپ رسیده و همو مقدمه و تعلیقاتی بر آن نگاشته است.

    ظاهراً مهم‎ترین تألیف «نسفى» کشف الحقایق است. وی در مقدمه کتاب مى‌گوید این کتاب را به خواهش «جمعى از دوستان یکدل و درویشان کامل» تألیف کرده است تا به سؤال‎های آنان «بیان شافى» و «جواب کافى» گفته باشد.[۱]

    ساختار

    کتاب دربردارنده سرآغاز، مقدمه مصحح، مقدمه مؤلف، محتوای مطالب در ده رساله و خاتمه است. بی‌شک نسفى در تهیه مباحث کتابش به کتب برخى از حکما و عرفاى متقدم نظر داشته و در بسیارى از موارد از مندرجات کتب ایشان نقل و یا اقتباس کرده است. برخى از آن مراجع و مآخذ عبارتند از:

    آثار و تألیفات ابن‌ سینا بخصوص شفا و اشارات؛ تألیفات غزالى بخصوص إحیاء العلوم و مشكاة الأنوار و «المستظهري یا فضائح الباطنية»؛ تألیفات عین القضاه میانجی، خصوصاً زبدة الحقائق و یزدان شناخت و تمهیدات؛ تألیفات سهروردى بالأخص حكمة الإشراق؛ تألیفات ابن عربى، خصوصاً فصوص الحكم و فتوحات مكیة؛ عوارف المعارف سهروردى؛ منقولاتى که نویسنده مُسنداً از شیخ و مراد خود سعدالدین حمویه نقل می‌کند؛ احتمالاً کتاب «مرصاد العباد» نجم‌الدین رازى؛ آثار سنایی غزنوى بخصوص حديقة الحقيقة و دیوانش؛ آثار ابوبکر بیهقى بخصوص «الأسماء و الصفات».[۲]

    گزارش محتوا

    از اواخر قرن ششم به بعد فلسفه و کلام در تألیفات صوفیه نفوذ کرد و اصطلاحات حکما و متکلمان در کتاب‌هایشان راه یافت و مسائل فلسفى و کلامى از قبیل وجود و حقیقت آن و ذات بارى‎تعالى و صفات و افعال او و حقیقت عالم و مبدأ و معاد و حدوث و قدم کلام حق و جبر و اختیار و غیره در مباحث و کلمات صوفیه نیز وارد شد و تصوف تا حدى اساس علمى و فلسفى یافت و زمینه این مطالب که در قرن ششم آماده شده بود به قرن هفتم کشید. این مباحث در این قرن با ظهور محیی‌الدین بن العربى تکمیل و ترتیب یافت. در حقیقت باید او را نقطه تحول تصوف عملى به تصوف نظرى و فلسفى شمرد؛ زیرا فقط پس از انتشار عقاید و آثار او بود که صوفیه عموماً روش خود را در تألیف و تصنیف بر روش او منطبق ساختند و هرکس از صوفیه چیزى نگاشت خواه در تأیید و خواه در رد عقاید محیی‌الدین به شیوه خود محیی‌الدین نگاشت و عده‌اى نیز منحصراً به نقل و نقد یا شرح و تبیین و تفسیر عقاید او پرداختند و این شرح و تفسیر در بعضى موارد توأم با احتیاط و ملاحظه‌کارى و گاهى هم تعقید بود یعنى به تکلف تمام سعى می‌شد تا پاره‌اى از عقاید محیی‌الدین که به‎ظاهر و در بادى امر بر ظواهر شرع و مبانى اعتقادى انطباق نداشت مانند مسائل: وحدت وجود، ولایت، معاد، نبوت... و غیره بر ظواهر شرع و نصوص کتاب و سنت منطبق شود؛ و بخصوص شاگردان و مریدان بى‎واسطه و به‌واسطه او همت و جدیت خود را بر نشر و تبلیغ آراء محیی‌الدین مصروف داشتند.

    شیخ عزیز بن محمد نسفى همین شارحان و پیروان آراء و عقاید محیی‌الدین است. گرچه وی ظاهراً «کشف الحقایق» را به ادعاى خود و به ترتیبی که مقرر داشته است براى بیان سخن اهل شریعت و اهل حکمت و اهل وحدت ترتیب و تألیف کرده است اما روشن است که کتاب بر محور عقاید و آراء محیی‌الدین مى‌گردد و قصد اولى و واقعى عزیز نسفی متوجه توضیح و توجیه عقاید محیی‌الدین است؛ نسفی از او و پیروانش به اصحاب نور وحدت تعبیر می‌کند و اساساً اقوال صوفیه را منحصر به اقوال محیی‌الدین معرفى مى‌نماید و آراء محیی‌الدین را به‌صورت آراء صوفیه جلوه مى‎دهد و تقریباً به‌طور مستمر و مرتب هر مسئله‌اى را که بحث می‌کند در پایان بحث و پس از نقل اقوال اهل شریعت و اهل حکمت، عقیده محیی‌الدین را در آن مسئله به‌عنوان فصل الخطاب می‌آورد. گرچه از نقل اقوال کسانى چون «ابن سبعین» که در برخى مسائل با محیی‌الدین موافقتى ندارد نیز خوددارى نمی‌کند ولى پیداست که نقل اقوال دیگر مشایخ متصوفه، استطرادى است‎.[۳]

    در این کتاب، مباحث مربوط به علت پیدایش مذاهب مختلف در امت محمد(ص) و تعیین مذهب مستقیم و در بیان (وجود) و (انسان) و (سلوک) و (توحید) و (معاد) و (دنیا و آخرت) و (هفت آسمان و هفت زمین) و (کتاب الله و کلام الله) و (حقیقت اسلام و ایمان و حقیقت صوم و صلاة) و (صاحب شریعت و قائم قیامت) و (ختم نبوت و ولایت) و متعلقات و متفرعات این مباحث به‌طور تفصیل تتبع و بررسى شده است.

    «نسفى» مدعی است که در این کتاب نقل اقوال دیگران را نموده است و نسبت به مطالب این کتاب ناقل است نه قائل و آنچه در این کتاب آمده است عقیده شخصى او نیست؛ بلکه عقاید شخصى خود را در کتاب «مقصد الاقصى» بیان کرده است و شاید آنچه کتاب کشف الحقایق را قابل‌توجه مى‎سازد نیز همین مطلب است زیرا که هرکس بخواهد از نظر فلسفى به اصول تصوف یا تصوف نظرى آشنا شود و درعین‌حال میان عقاید صوفیان با عقاید حکماى مشائى و اشراقى و متکلمان و فقیهان نیز مقایسه و موازنه به عمل آورد این کتاب براى او مرجعى مغتنم و وثیق و مستندى مستحکم و دقیق است.

    از مطالعه این کتاب برمی‌آید که نسفى علاوه بر آنکه در تصوف مقامى شامخ دارد از حکمت و فلسفه و کلام و دیگر علوم عقلى متداول عصر خویش نیز اطلاع وافى دارد.

    نسفى در بحث راجع به امور عامه و الهیات و طبیعیات پس‌ازآنکه با رعایت کمال امانت اقوال فلاسفه را نقل می‌کند بدون اظهارنظر و رد یا قبول آن اقوال از آن مى‌گذرد و سپس به نقل اقوال و عقاید متصوفه مى‎پردازد و معمولاً قول متصوفه و بخصوص متصوفه اهل وحدت (قائلین به وحدت وجود- پیروان محیی‌الدین و دیگر قائلین به وحدت وجود) را در آخر کار و به‌عنوان «قول فصل» می‌آورد.

    سواى آن قسمت از متن حاضر که صحت انتساب آن به «نسفى» و ارتباط آن با «کشف الحقایق» مورد تردید است (یعنى از صفحات 93 الى 96 نسخه حاضر) و همان مطالب نیز در قدیم به‌عنوان اصول مسلم شناخته می‌شده است مابقى کتاب مشتمل بر مباحث و مطالبی است که در باب خود تاکنون نیز به اعتبار و قوت باقی است و در نزد اهل‎فن (اعم از فلسفه و کلام و تصوف) مقبول است و نسفى در کتاب خود هیچ قول مردود یا ضعیف و شاذى را نیاورده است و این معنى مؤید آن است که به‍‌هرحال، نسفى مردى بصیر و مطلع و جامع بوده و در اقوال حکما و متکلمین و عرفا تتبع کافى داشته است.

    ازاین‌روست که کتاب «کشف الحقایق» به لحاظ اشتمال بر گلچینى از اهم عقاید فلاسفه و متکلمین و صوفیه (بالأخص در آراء و مباحث مربوط به مبدأ و معاد) در نوع خود فردى ممتاز و گران‌بهاست و شاید اگر جهات دیگرى (از قبیل فارسى بودن این متن و این‌که از جمله اولین متون فارسى است که به نقل و شرح عقاید محیی‌الدین مشتمل است و غیره.) در نظر گرفته شود این کتاب در نوع خود منحصربه‎فرد خواهد بود.[۴]

    وضعیت کتاب

    صفحه چهارده، شانزده و هفده کتاب حاوی رونوشت نسخه خطی اثر است و صفحه بیست‌ویک آن حاوی نقشه استان‌های جیحون و سیحون است. در صفحه سی‌ویک کتاب نوشته شده: «اضافات نسخه آستانه مقدسه با حروف ریزتر در محل خود به متن حاضر افزوده شده و نسخه‌بدل‎ها در پاورقی ضبط شده است.»

    از «کشف الحقایق» نسخه‌هاى متعددى در کتابخانه‌هاى عالم هست که نشان برخى از آن نسخه‌ها را «ماریژان موله» در مقدمه کتاب «انسان الکامل» داده است. اهم نسخه‌هاى مذکور عبارتست از:

    1. نسخه کتابخانه «ولی‌الدین افندى» در استانبول به شماره1767؛
    2. نسخه کتابخانه «کوپرولو حافظ احمد پاشا» در استانبول به شماره 125؛
    3. نسخه کتابخانه «نور عثمانیه» در استانبول به شماره 4899؛
    4. نسخه کتابخانه ملى «ملک» در تهران به شماره 4188؛
    5. نسخه ناقص و جدید التحریر کتابخانه «سعید نفیسى» در تهران؛
    6. نسخه جدید التحریر کتابخانه «آستان قدس رضوى» در مشهد که «موله» آن را ندیده است.

    بر این نسخه‌ها بایستى نسخه اساس این کتاب که متعلق به احمد مهدوی دامغانی است و دو نسخه ناقص و جدیدالتحریر دیگر متعلق به کتابخانه ملى ملک را نیز افزود.[۵]

    نسخه اساس متن حاضر در سال هزار و سی‌وسه هجرى قمرى به قطع رقعى به درخواست کسى که کاتب به کنایه از او با عبارت «خداوند مستنسخ» یاد می‌کند توسط «محمدصادق ناظم تبریزى» به خط نستعلیق متوسطى در «تعز» از شهرهای معروف «یمن» تحریر شده است.[۶] با آنکه نسخه در بلاد عرب‎زبان نوشته شده ولى به‌خوبی پیداست که کاتب از عربیت فصیحى و حتى از قرائت و یا کتابت صحیح آیات شریفه عارى و بى‌بهره بوده است؛ زیرا مستمراً عبارات عربى را به صور ناصواب و غلط نوشته و ظاهراً بدون آنکه معانى آن را بفهمد آن را از نسخه مرجع و مستند خود به نحو نقاشى بر این نسخه منتقل کرده است و عند الاقتضاء به‌زعم خویش از اصلاح بعضى کلمات که به نظر او غلط می‌آمده دریغ نورزیده است.[۷]

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه نه
    2. ر.ک: مقدمه مصحح، صفحات ده و یازده
    3. ر.ک: سرآغاز کتاب، صفحه هشت
    4. ر.ک: مقدمه مصحح، صفحات نه و ده
    5. ر.ک: همان، صفحه سیزده
    6. ر.ک: همان، صفحه پانزده
    7. ر.ک: همان، صفحه هجده

    منابع مقاله

    سرآغاز و مقدمه مصحح کتاب.

    وابسته‌ها