سفرنامه مکه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'هس' به 'هس') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
| شابک =978-964-224-745-5 | | شابک =978-964-224-745-5 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =49755 | ||
| کتابخوان همراه نور =49755 | |||
| کد پدیدآور =33298 | | کد پدیدآور =33298 | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۲۶: | خط ۲۷: | ||
}} | }} | ||
'''سفرنامه مکه'''، اثر [[کيکاووس ميرزا قاجار| | '''سفرنامه مکه'''، اثر [[کيکاووس ميرزا قاجار|کیکاووس میرزا]] (متولد 1222)، نتیجه سفر او در سال 1253 در سن 31 سالگی به حج است که توسط [[جعفریان، رسول|رسول جعفریان]] مورد تحقیق قرار گرفته است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۶: | خط ۳۷: | ||
آغاز سفر [[کيکاووس ميرزا قاجار|کیکاووسمیرزا]] در سال 1253ق، بوده و در ماههای آغازین سال بعد به ایران بازگشته است. | آغاز سفر [[کيکاووس ميرزا قاجار|کیکاووسمیرزا]] در سال 1253ق، بوده و در ماههای آغازین سال بعد به ایران بازگشته است. | ||
وی در آغاز این سفرنامه به برادرزادهاش که سلطان ایران بود، یعنی محمد شاه دعا کرده است. | وی در آغاز این سفرنامه به برادرزادهاش که سلطان ایران بود، یعنی محمد شاه دعا کرده است. بااینحال، همچنان به پدرش خاقان مغفور، فتحعلی شاه، مفتخر بوده و بارها در جایجای کتابش از او و فعالیتهای وی یاد کرده است. | ||
صفحات نخستین کتاب درباره عتبات است و دلیل آن این است که وی راه عتبات به سمت شام را ترجیح داده و به این بهانه، بحثی هم درباره عتبات و گزارش سفری از آن ارائه کرده است. این در حالی است که گزارش سفر وی به حج، از طهران به کرج، از آنجا به قزوین و زنجان و سپس میانه و تبریز آنگاه رفتن به سمت عثمانی و ارزنةالروم تا حلب است و ربطی به رفتن به عتبات ندارد. ترجیحاً باید چنین فکر کنیم که وی شاید وقتی دیگر سفری هم به عتبات داشته و ترجیح داده که مباحث مربوط به آنجا را همراه با | صفحات نخستین کتاب درباره عتبات است و دلیل آن این است که وی راه عتبات به سمت شام را ترجیح داده و به این بهانه، بحثی هم درباره عتبات و گزارش سفری از آن ارائه کرده است. این در حالی است که گزارش سفر وی به حج، از طهران به کرج، از آنجا به قزوین و زنجان و سپس میانه و تبریز آنگاه رفتن به سمت عثمانی و ارزنةالروم تا حلب است و ربطی به رفتن به عتبات ندارد. ترجیحاً باید چنین فکر کنیم که وی شاید وقتی دیگر سفری هم به عتبات داشته و ترجیح داده که مباحث مربوط به آنجا را همراه با زیارتنامههای مفصل و فضائل آن شهرها در بخش اول کتاب بیاورد<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>. | ||
او در فصل اول با عنوان «در آداب و رسوم عتبات عالیات و نجف اشرف و کاظمین و سامرا و بغداد» طبق معمول از هرکدام از شهرها و مردمان آنها توصیفی به دست داده، از بنای کلی حرم و برخی از بناهای جزئی آن هم بهاختصار یاد کرده است<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. | او در فصل اول با عنوان «در آداب و رسوم عتبات عالیات و نجف اشرف و کاظمین و سامرا و بغداد» طبق معمول از هرکدام از شهرها و مردمان آنها توصیفی به دست داده، از بنای کلی حرم و برخی از بناهای جزئی آن هم بهاختصار یاد کرده است<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۹: | ||
سپس به مشهد رسیده و گزارشی از این شهر و حرم مطهر به دست داده است. از کتابخانه و کتابهای موجود در آن و مصاحف فراوان آنجا یاد کرده است. همچنین از خادمان حرم مطهر ستایش کرده و طعنه زیادی به خادمان قم زده که از آنها سخت متنفر بوده است. به عقیده او خادمان مشهد نسبت به حدیث [ساختگی] «أشرار قومنا خدام قبورنا»، یک استثنا هستند و به نظر وی «اگر شر خدام قم نمیبود، در عالم هیچ شری موجود نبود؛ چنانچه [چنانکه] اگر شیطان نمیبود، یک کافر وجود نداشت»<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. | سپس به مشهد رسیده و گزارشی از این شهر و حرم مطهر به دست داده است. از کتابخانه و کتابهای موجود در آن و مصاحف فراوان آنجا یاد کرده است. همچنین از خادمان حرم مطهر ستایش کرده و طعنه زیادی به خادمان قم زده که از آنها سخت متنفر بوده است. به عقیده او خادمان مشهد نسبت به حدیث [ساختگی] «أشرار قومنا خدام قبورنا»، یک استثنا هستند و به نظر وی «اگر شر خدام قم نمیبود، در عالم هیچ شری موجود نبود؛ چنانچه [چنانکه] اگر شیطان نمیبود، یک کافر وجود نداشت»<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. | ||
ایشان پس از [[امام رضا(ع)|حضرت رضا(ع)]]، سراغ حضرت معصومه(س) آمده و در اینجا درباره قم و حرم مطهر آنجا مطالبی نوشته است. او سالها حاکم قم بوده (حدود 1243 تا 1250) و در این مدت، | ایشان پس از [[امام رضا(ع)|حضرت رضا(ع)]]، سراغ حضرت معصومه(س) آمده و در اینجا درباره قم و حرم مطهر آنجا مطالبی نوشته است. او سالها حاکم قم بوده (حدود 1243 تا 1250) و در این مدت، درگیریهایی در این شهر با تولیت داشته، لذا آنچه توانسته در کلمات و نثر وی میگنجیده از او، خدام حرم، مردمان قم و بزرگان این شهر بد گفته است. در میان روایاتی که در فضیلت قم است با آنچه وی شاهد آن بوده، ترجیح میدهد که این وضعیت را یک استثناء بداند، اما حاضر نیست سر سوزنی از اتهاماتی که متوجه قمیها میکند، کوتاه بیاید<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. او بعد از این بدگوییها، شهریت قم و آبوهوا و زمین کشاورزی آن را ستایش کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
بعد از این به سراغ مزار شاه عبدالعظیم حسنی هم رفته و شرحی درباره آن داده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | بعد از این به سراغ مزار شاه عبدالعظیم حسنی هم رفته و شرحی درباره آن داده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۵: | ||
نویسنده در فصل چهارم کتاب با نام «در بیان دستورالعمل و رفتار حجاج»، گزارش راه حج از شام تا مدینه و مکه را بیان نموده است<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>. او در ابتدا از هزینههای سفر سخن به میان میآورد، سپس به بخش اصلی گزارشش میپردازد. او از منازل حج با عنوان «فهرست» یاد میکند و از فهرست اول تا فهرست صدم هرکدام اختصاص به شهر و دیاری در طول راه از طهران تا مکه دارد. صدمین فهرست در فواید بازگشت از راه شام است. | نویسنده در فصل چهارم کتاب با نام «در بیان دستورالعمل و رفتار حجاج»، گزارش راه حج از شام تا مدینه و مکه را بیان نموده است<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>. او در ابتدا از هزینههای سفر سخن به میان میآورد، سپس به بخش اصلی گزارشش میپردازد. او از منازل حج با عنوان «فهرست» یاد میکند و از فهرست اول تا فهرست صدم هرکدام اختصاص به شهر و دیاری در طول راه از طهران تا مکه دارد. صدمین فهرست در فواید بازگشت از راه شام است. | ||
ساختار نوشته در اینجا این است که او از هر شهری یا روستایی یاد کرده، درباره کلیات و دورنمای آن، که بین کوه است یا دشت، گل و سبزه دارد یا ندارد، آب و آبادی خوب است یا خیر، بحث کرده و آنگاه درباره خود آن آبادی با عبارت «اصل...» توضیحاتی داده است. سفر از تهران «که مقر چندین سلطان اعظم» بوده آغاز شده و به سلیمانیه، روستایی با کاخی از خاقان مغفور رسیده، سپس از گازر سنگ و امامزادهای... یاد شده و آنگاه به قزوین میرسد. در شهرهای ایرانی طول راه، منهای کلیاتی که درباره | ساختار نوشته در اینجا این است که او از هر شهری یا روستایی یاد کرده، درباره کلیات و دورنمای آن، که بین کوه است یا دشت، گل و سبزه دارد یا ندارد، آب و آبادی خوب است یا خیر، بحث کرده و آنگاه درباره خود آن آبادی با عبارت «اصل...» توضیحاتی داده است. سفر از تهران «که مقر چندین سلطان اعظم» بوده آغاز شده و به سلیمانیه، روستایی با کاخی از خاقان مغفور رسیده، سپس از گازر سنگ و امامزادهای... یاد شده و آنگاه به قزوین میرسد. در شهرهای ایرانی طول راه، منهای کلیاتی که درباره آبوهوا، باغات، آبادانی و غیره میدهد، اشاراتی هم به بناهای قاجارها دارد. اینکه برخی از بناهای جدید در عالیقاپوی قزوین است و البته این زمان ناقص بوده که وی امید میبرد به اتمام برسد... او بعد از قزوین، زنجان را که دست برادرش شاهزاده عبداللهمیرزا بوده میرسد، سپس روستاهای بعد تا شهر میانه را یاد میکند تا به تبریز میرسد و در معرفی تبریز تفصیل بیشتری به خرج داده است. وی بهتدریج از قریهها و روستاهای بزرگ و کوچکی که حد فاصل ایران و عثمانی است عبور میکند و اشارتی مهم به یکی از جنگهای ایران و عثمانی در «ولیبابا» دارد که در آن جنگ ایرانیان شکست سختی به عثمانیها دادهاند<ref>ر.ک: همان، ص35-36</ref>. | ||
وی پس از ورود به ارزنةالروم، در فهرست سیام، گزارشی از فرسنگ و ساعت و تفاوت محاسبه آن در دو طرف دارد. تا اینجا مبنا فرسنگ بود، اما | وی پس از ورود به ارزنةالروم، در فهرست سیام، گزارشی از فرسنگ و ساعت و تفاوت محاسبه آن در دو طرف دارد. تا اینجا مبنا فرسنگ بود، اما ازاینپس ساعت مبنا خواهد بود. ساعت هم دو قسم است: ساعت اسبی (یک فرسخ در ساعت) و ساعت شتری (نیم فرسخ در ساعت)<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. باید توجه داشت که او قریهها را بر اساس آنچه میشنیده، ثبت میکرده، لذا گاهی تفاوت با نام واقعی آنها دیده میشود<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
کیکاووس میرزا، عاشق سبزی، آبادی، باغ، چمن و گل است و در | کیکاووس میرزا، عاشق سبزی، آبادی، باغ، چمن و گل است و در اینباره، در کمتر شهری است که این چیزها را ببیند و به آنها نپردازد... او از دادن اطلاعات درباره برخی از اماکن مذهبی هم کوتاهی ندارد... برای ایرانیها فرات و شام یادآور کربلاست و وقتی وی برای اولین بار به فرات میرسد، به یاد کربلا و تشنگی اطفال امام حسین(ع) میافتد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در شهر انطاب به قرنطینه میرسد؛ جایی که نقطه مرزی دولت عثمانی و قلمرو سلطان محمدعلی پاشاست... وی وصفی جالب از قرنطینه ارائه داده و البته ناخشنودی خود را از آن بیان میکند<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>. | در شهر انطاب به قرنطینه میرسد؛ جایی که نقطه مرزی دولت عثمانی و قلمرو سلطان محمدعلی پاشاست... وی وصفی جالب از قرنطینه ارائه داده و البته ناخشنودی خود را از آن بیان میکند<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۵: | ||
شهر مهم بعدی شهر حلب است که در فهرست پنجاهویکم به آن اشاره شده است. نویسنده، درباره آن تفصیل بیشتری داده و از مسائل اقتصادی و جغرافیایی و اماکن دینی آن یاد کرده است. بیشتر ساکنان آن شهر را یهود و نصارا قلمداد میکند<ref>ر.ک: همان</ref>. | شهر مهم بعدی شهر حلب است که در فهرست پنجاهویکم به آن اشاره شده است. نویسنده، درباره آن تفصیل بیشتری داده و از مسائل اقتصادی و جغرافیایی و اماکن دینی آن یاد کرده است. بیشتر ساکنان آن شهر را یهود و نصارا قلمداد میکند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
او بعد از شام که برایش زیبا جلوه کرده و از مزارات آن سخن به میان آورده است، به «مزیرب» میرسد فاصله آن تا شام، با ساعت شتری، | او بعد از شام که برایش زیبا جلوه کرده و از مزارات آن سخن به میان آورده است، به «مزیرب» میرسد فاصله آن تا شام، با ساعت شتری، سیوپنج ساعت است. چون مسیر شام تا مکه را اسب بهسختی طی میکند، لذا با شتر جابهجا میشوند و از ساعت شتری استفاده میکنند<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>. | ||
فهرست هشتادوسوم اختصاص به مدینه طیبه دارد. او ابتدا از شهر و جمعیت آن و بناهای عالیه سخن گفته، اما از اهل و خدام آن بسیار بدگویی میکند و دلیل آن رفتار زشت آنان با | فهرست هشتادوسوم اختصاص به مدینه طیبه دارد. او ابتدا از شهر و جمعیت آن و بناهای عالیه سخن گفته، اما از اهل و خدام آن بسیار بدگویی میکند و دلیل آن رفتار زشت آنان با ایرانیهاست. او در مدینه کارهایی که لازم است یک زائر انجام دهد را بازگو میکند، سپس از مسجد شجره و محرم شدن و منازل تا مکه بهاجمال سخن گفته است<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>. | ||
فهرست نودوچهارم، مکه معظمه است و نویسنده در وهله اول، اقدامات لازم توسط یک زائر را بیان کرده است. شرحی هم از شهر مکه و خانههای آن آورده است. در این میان نگاهی به بازار بردهفروشان نیز دارد و از ممنوعیت فروش بردگان به ایرانیان سخن گفته است<ref>ر.ک: همان، ص43-44</ref>. | فهرست نودوچهارم، مکه معظمه است و نویسنده در وهله اول، اقدامات لازم توسط یک زائر را بیان کرده است. شرحی هم از شهر مکه و خانههای آن آورده است. در این میان نگاهی به بازار بردهفروشان نیز دارد و از ممنوعیت فروش بردگان به ایرانیان سخن گفته است<ref>ر.ک: همان، ص43-44</ref>. | ||
نویسنده، شرحی از مسجدالحرام ارائه داده که بیشتر کلیات است و وقتی درباره مقام ابراهیم سخن گفته، بهتفصیل از بحث ولایت یاد کرده است. علاوه بر این، او از محرابهای ائمه جماعت مذاهب چهارگانه با دقتی خاص سخن گفته و از اینکه در خانه کعبه هر شب باز است و مبلغی گرفته و مردم را راه میدهند و البته مانع ورود | نویسنده، شرحی از مسجدالحرام ارائه داده که بیشتر کلیات است و وقتی درباره مقام ابراهیم سخن گفته، بهتفصیل از بحث ولایت یاد کرده است. علاوه بر این، او از محرابهای ائمه جماعت مذاهب چهارگانه با دقتی خاص سخن گفته و از اینکه در خانه کعبه هر شب باز است و مبلغی گرفته و مردم را راه میدهند و البته مانع ورود ایرانیها میشوند، مطالبی را بیان نموده است<ref>ر.ک: همان، ص44</ref>. | ||
او بعد از رفتن به منی، عرفات و مشعر و رمی جمرات و پایان اعمال حج، به مستحبات این سفر اشاره میکند<ref>ر.ک: همان</ref>. | او بعد از رفتن به منی، عرفات و مشعر و رمی جمرات و پایان اعمال حج، به مستحبات این سفر اشاره میکند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
او در پایان سفر، درباره وداع خانه کعبه و مهمترین مسئلهای که حاجی باید بداند، یعنی از چه راهی بازگردد، مطالبی را بیان نموده است. وی از مسیر دریایی بسیار بد میگوید و اصرار دارد که کسی آن را انتخاب نکند و میگوید: انتخاب این راه جزما شغل بیخردان و بیدردان عالم است. | او در پایان سفر، درباره وداع خانه کعبه و مهمترین مسئلهای که حاجی باید بداند، یعنی از چه راهی بازگردد، مطالبی را بیان نموده است. وی از مسیر دریایی بسیار بد میگوید و اصرار دارد که کسی آن را انتخاب نکند و میگوید: انتخاب این راه جزما شغل بیخردان و بیدردان عالم است. | ||
درباره راه نجف و | درباره راه نجف و دشواریهای آن هم مطالبی بیان نموده و بهترین مسیر بازگشت را همان راه شام دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص45-46</ref>. | ||
دو فصل پایانی، یعنی پنجم و ششم، یکی درباره تدارک سفر از شام به مدینه است که جای آن در گزارش سفر خالی مانده بود و دیگری درباره مناسک حج است که نویسنده آن را از مناسک مرحوم شفتی گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص46-47</ref>. | دو فصل پایانی، یعنی پنجم و ششم، یکی درباره تدارک سفر از شام به مدینه است که جای آن در گزارش سفر خالی مانده بود و دیگری درباره مناسک حج است که نویسنده آن را از مناسک مرحوم شفتی گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص46-47</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
اندک | اندک پاورقیها به توضیح برخی از مطالب کتاب و بیان واژگانی که در نسخ خطی آمده، ولی محقق آنها را با واژگان دیگر جایگزین نموده، اختصاص یافته است. | ||
آدرس آیات در متن ذکر شده و شماره صفحه نسخه خطی در [] قرار گرفته است. | آدرس آیات در متن ذکر شده و شماره صفحه نسخه خطی در [] قرار گرفته است. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۸: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۰۹
سفرنامه مکه | |
---|---|
پدیدآوران | کيکاووس ميرزا قاجار (نویسنده) جعفریان، رسول (گردآورنده) |
عنوانهای دیگر | سفرنامه مکه 1253ق/1838م |
ناشر | نشر علم |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1394ش , |
شابک | 978-964-224-745-5 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
سفرنامه مکه، اثر کیکاووس میرزا (متولد 1222)، نتیجه سفر او در سال 1253 در سن 31 سالگی به حج است که توسط رسول جعفریان مورد تحقیق قرار گرفته است.
ساختار
در ابتدای کتاب مقدمه مصحح آمده که حاوی زندگینامه نویسنده و مطالبی درباره کتاب است.
کتاب دارای شش فصل است که برخی از این فصول مشتمل بر مقاصد و برخی از مقاصد دارای زیرمجموعههایی به نام مقاله است[۱].
گزارش محتوا
آغاز سفر کیکاووسمیرزا در سال 1253ق، بوده و در ماههای آغازین سال بعد به ایران بازگشته است.
وی در آغاز این سفرنامه به برادرزادهاش که سلطان ایران بود، یعنی محمد شاه دعا کرده است. بااینحال، همچنان به پدرش خاقان مغفور، فتحعلی شاه، مفتخر بوده و بارها در جایجای کتابش از او و فعالیتهای وی یاد کرده است.
صفحات نخستین کتاب درباره عتبات است و دلیل آن این است که وی راه عتبات به سمت شام را ترجیح داده و به این بهانه، بحثی هم درباره عتبات و گزارش سفری از آن ارائه کرده است. این در حالی است که گزارش سفر وی به حج، از طهران به کرج، از آنجا به قزوین و زنجان و سپس میانه و تبریز آنگاه رفتن به سمت عثمانی و ارزنةالروم تا حلب است و ربطی به رفتن به عتبات ندارد. ترجیحاً باید چنین فکر کنیم که وی شاید وقتی دیگر سفری هم به عتبات داشته و ترجیح داده که مباحث مربوط به آنجا را همراه با زیارتنامههای مفصل و فضائل آن شهرها در بخش اول کتاب بیاورد[۲].
او در فصل اول با عنوان «در آداب و رسوم عتبات عالیات و نجف اشرف و کاظمین و سامرا و بغداد» طبق معمول از هرکدام از شهرها و مردمان آنها توصیفی به دست داده، از بنای کلی حرم و برخی از بناهای جزئی آن هم بهاختصار یاد کرده است[۳].
وی از حضور عجم در شهرهای کربلا، نجف و کاظمین یاد کرده، چنانکه درباره کربلا گفته است: «خلق خوب و اکثر آن عجم و عرب اهل هستند»؛ اما شگفت که هیچ گزارشی از علمای وقت نجف و کربلا به دست نداده است[۴].
پس از گزارش از عتبات، درباره «راه رفتن به شام از بغداد» سخن گفته است. در اینجا، درباره آمادگی و تهیه تدارک این سفر یاد کرده و تمام تلاش وی آن است که خواننده را در جریان ملزومات این سفر قرار دهد و اطلاعات لازم را درباره مسائل مالی و تدارکاتی در اختیارش بگذارد... در واقع، در این بخش، هنوز گزارش سفرنامهای ننوشته، بلکه قصد دارد با ارائه کلیاتی درباره راه شام، خواننده را در جریان اقداماتی که باید در این سفر انجام شود، قرار دهد... او در این میان، به مناسبت رسیدن به زیارت علی بن موسی الرضا(ع) بحثی هم درباره مشهد نوشته است. ابتدا گزارشی از راه طهران تا مشهد به دست داده، از شهرهای طول راه یاد کرده و درباره هریک، توضیح و توصیف مختصری آورده است. در اینجا، از حملات ترکمانان که این سالها و تا سالها بعد همچنان یک خطر عمده برای ساکنان و مسافران شهرها و روستاهای میان سمنان تا مشهد بوده، یاد شده است[۵].
سپس به مشهد رسیده و گزارشی از این شهر و حرم مطهر به دست داده است. از کتابخانه و کتابهای موجود در آن و مصاحف فراوان آنجا یاد کرده است. همچنین از خادمان حرم مطهر ستایش کرده و طعنه زیادی به خادمان قم زده که از آنها سخت متنفر بوده است. به عقیده او خادمان مشهد نسبت به حدیث [ساختگی] «أشرار قومنا خدام قبورنا»، یک استثنا هستند و به نظر وی «اگر شر خدام قم نمیبود، در عالم هیچ شری موجود نبود؛ چنانچه [چنانکه] اگر شیطان نمیبود، یک کافر وجود نداشت»[۶].
ایشان پس از حضرت رضا(ع)، سراغ حضرت معصومه(س) آمده و در اینجا درباره قم و حرم مطهر آنجا مطالبی نوشته است. او سالها حاکم قم بوده (حدود 1243 تا 1250) و در این مدت، درگیریهایی در این شهر با تولیت داشته، لذا آنچه توانسته در کلمات و نثر وی میگنجیده از او، خدام حرم، مردمان قم و بزرگان این شهر بد گفته است. در میان روایاتی که در فضیلت قم است با آنچه وی شاهد آن بوده، ترجیح میدهد که این وضعیت را یک استثناء بداند، اما حاضر نیست سر سوزنی از اتهاماتی که متوجه قمیها میکند، کوتاه بیاید[۷]. او بعد از این بدگوییها، شهریت قم و آبوهوا و زمین کشاورزی آن را ستایش کرده است[۸].
بعد از این به سراغ مزار شاه عبدالعظیم حسنی هم رفته و شرحی درباره آن داده است[۹].
نویسنده در فصل چهارم کتاب با نام «در بیان دستورالعمل و رفتار حجاج»، گزارش راه حج از شام تا مدینه و مکه را بیان نموده است[۱۰]. او در ابتدا از هزینههای سفر سخن به میان میآورد، سپس به بخش اصلی گزارشش میپردازد. او از منازل حج با عنوان «فهرست» یاد میکند و از فهرست اول تا فهرست صدم هرکدام اختصاص به شهر و دیاری در طول راه از طهران تا مکه دارد. صدمین فهرست در فواید بازگشت از راه شام است.
ساختار نوشته در اینجا این است که او از هر شهری یا روستایی یاد کرده، درباره کلیات و دورنمای آن، که بین کوه است یا دشت، گل و سبزه دارد یا ندارد، آب و آبادی خوب است یا خیر، بحث کرده و آنگاه درباره خود آن آبادی با عبارت «اصل...» توضیحاتی داده است. سفر از تهران «که مقر چندین سلطان اعظم» بوده آغاز شده و به سلیمانیه، روستایی با کاخی از خاقان مغفور رسیده، سپس از گازر سنگ و امامزادهای... یاد شده و آنگاه به قزوین میرسد. در شهرهای ایرانی طول راه، منهای کلیاتی که درباره آبوهوا، باغات، آبادانی و غیره میدهد، اشاراتی هم به بناهای قاجارها دارد. اینکه برخی از بناهای جدید در عالیقاپوی قزوین است و البته این زمان ناقص بوده که وی امید میبرد به اتمام برسد... او بعد از قزوین، زنجان را که دست برادرش شاهزاده عبداللهمیرزا بوده میرسد، سپس روستاهای بعد تا شهر میانه را یاد میکند تا به تبریز میرسد و در معرفی تبریز تفصیل بیشتری به خرج داده است. وی بهتدریج از قریهها و روستاهای بزرگ و کوچکی که حد فاصل ایران و عثمانی است عبور میکند و اشارتی مهم به یکی از جنگهای ایران و عثمانی در «ولیبابا» دارد که در آن جنگ ایرانیان شکست سختی به عثمانیها دادهاند[۱۱].
وی پس از ورود به ارزنةالروم، در فهرست سیام، گزارشی از فرسنگ و ساعت و تفاوت محاسبه آن در دو طرف دارد. تا اینجا مبنا فرسنگ بود، اما ازاینپس ساعت مبنا خواهد بود. ساعت هم دو قسم است: ساعت اسبی (یک فرسخ در ساعت) و ساعت شتری (نیم فرسخ در ساعت)[۱۲]. باید توجه داشت که او قریهها را بر اساس آنچه میشنیده، ثبت میکرده، لذا گاهی تفاوت با نام واقعی آنها دیده میشود[۱۳].
کیکاووس میرزا، عاشق سبزی، آبادی، باغ، چمن و گل است و در اینباره، در کمتر شهری است که این چیزها را ببیند و به آنها نپردازد... او از دادن اطلاعات درباره برخی از اماکن مذهبی هم کوتاهی ندارد... برای ایرانیها فرات و شام یادآور کربلاست و وقتی وی برای اولین بار به فرات میرسد، به یاد کربلا و تشنگی اطفال امام حسین(ع) میافتد[۱۴].
در شهر انطاب به قرنطینه میرسد؛ جایی که نقطه مرزی دولت عثمانی و قلمرو سلطان محمدعلی پاشاست... وی وصفی جالب از قرنطینه ارائه داده و البته ناخشنودی خود را از آن بیان میکند[۱۵].
شهر مهم بعدی شهر حلب است که در فهرست پنجاهویکم به آن اشاره شده است. نویسنده، درباره آن تفصیل بیشتری داده و از مسائل اقتصادی و جغرافیایی و اماکن دینی آن یاد کرده است. بیشتر ساکنان آن شهر را یهود و نصارا قلمداد میکند[۱۶].
او بعد از شام که برایش زیبا جلوه کرده و از مزارات آن سخن به میان آورده است، به «مزیرب» میرسد فاصله آن تا شام، با ساعت شتری، سیوپنج ساعت است. چون مسیر شام تا مکه را اسب بهسختی طی میکند، لذا با شتر جابهجا میشوند و از ساعت شتری استفاده میکنند[۱۷].
فهرست هشتادوسوم اختصاص به مدینه طیبه دارد. او ابتدا از شهر و جمعیت آن و بناهای عالیه سخن گفته، اما از اهل و خدام آن بسیار بدگویی میکند و دلیل آن رفتار زشت آنان با ایرانیهاست. او در مدینه کارهایی که لازم است یک زائر انجام دهد را بازگو میکند، سپس از مسجد شجره و محرم شدن و منازل تا مکه بهاجمال سخن گفته است[۱۸].
فهرست نودوچهارم، مکه معظمه است و نویسنده در وهله اول، اقدامات لازم توسط یک زائر را بیان کرده است. شرحی هم از شهر مکه و خانههای آن آورده است. در این میان نگاهی به بازار بردهفروشان نیز دارد و از ممنوعیت فروش بردگان به ایرانیان سخن گفته است[۱۹].
نویسنده، شرحی از مسجدالحرام ارائه داده که بیشتر کلیات است و وقتی درباره مقام ابراهیم سخن گفته، بهتفصیل از بحث ولایت یاد کرده است. علاوه بر این، او از محرابهای ائمه جماعت مذاهب چهارگانه با دقتی خاص سخن گفته و از اینکه در خانه کعبه هر شب باز است و مبلغی گرفته و مردم را راه میدهند و البته مانع ورود ایرانیها میشوند، مطالبی را بیان نموده است[۲۰].
او بعد از رفتن به منی، عرفات و مشعر و رمی جمرات و پایان اعمال حج، به مستحبات این سفر اشاره میکند[۲۱].
او در پایان سفر، درباره وداع خانه کعبه و مهمترین مسئلهای که حاجی باید بداند، یعنی از چه راهی بازگردد، مطالبی را بیان نموده است. وی از مسیر دریایی بسیار بد میگوید و اصرار دارد که کسی آن را انتخاب نکند و میگوید: انتخاب این راه جزما شغل بیخردان و بیدردان عالم است. درباره راه نجف و دشواریهای آن هم مطالبی بیان نموده و بهترین مسیر بازگشت را همان راه شام دانسته است[۲۲].
دو فصل پایانی، یعنی پنجم و ششم، یکی درباره تدارک سفر از شام به مدینه است که جای آن در گزارش سفر خالی مانده بود و دیگری درباره مناسک حج است که نویسنده آن را از مناسک مرحوم شفتی گرفته است[۲۳].
وضعیت کتاب
اندک پاورقیها به توضیح برخی از مطالب کتاب و بیان واژگانی که در نسخ خطی آمده، ولی محقق آنها را با واژگان دیگر جایگزین نموده، اختصاص یافته است.
آدرس آیات در متن ذکر شده و شماره صفحه نسخه خطی در [] قرار گرفته است.
فهرست مطالب، در آغاز و فهرست راهنما در پایان کتاب قرار گرفته است.
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص26-27
- ↑ ر.ک: همان، ص29
- ↑ ر.ک: همان، ص30
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص31
- ↑ ر.ک: همان، ص32
- ↑ ر.ک: همان، ص32
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص33
- ↑ ر.ک: همان، ص35-36
- ↑ ر.ک: همان، ص37
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص39
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص41
- ↑ ر.ک: همان، ص43
- ↑ ر.ک: همان، ص43-44
- ↑ ر.ک: همان، ص44
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص45-46
- ↑ ر.ک: همان، ص46-47
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.