کاشانی، حبیب‌الله بن علی‌مدد: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
     
    (۶۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    <div class="wikiInfo">
    [[پرونده:NUR00050.jpg|بندانگشتی|کاشانی، حبیب‌الله بن علی‌مدد]]
    [[پرونده:NUR00050.jpg|بندانگشتی|کاشانی، حبیب‌الله بن علی‌مدد]]
    {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
    {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
    |-
    |-
    ! نام!! data-type='authorName'|کاشانی، حبیب‌الله بن علی‌مدد
    ! نام!! data-type="authorName" |کاشانی، حبیب‌الله بن علی‌مدد
    |-
    |-
    |نام های دیگر  
    |نام‌های دیگر  
    |data-type='authorOtherNames'| ح‍ب‍ی‍ب‌ ک‍اش‍ان‍ی‌
    | data-type="authorOtherNames" | ح‍ب‍ی‍ب‌ ک‍اش‍ان‍ی‌


    س‍ال‍ک‌ ک‍اش‍ان‍ی‌، ح‍ب‍ی‍ب‌ال‍ل‍ه‌
    س‍ال‍ک‌ ک‍اش‍ان‍ی‌، ح‍ب‍ی‍ب‌ال‍ل‍ه‌
    خط ۱۹: خط ۱۹:
    |-
    |-
    |نام پدر  
    |نام پدر  
    |data-type='authorfatherName'|
    | data-type="authorfatherName" |ملا على مدد ساوجى
    |-
    |-
    |متولد  
    |متولد  
    |data-type='authorbirthDate'|
    | data-type="authorbirthDate" |1260ق
    |-
    |-
    |محل تولد
    |محل تولد
    |data-type='authorBirthPlace'|
    | data-type="authorBirthPlace" |کاشان
    |-
    |-
    |رحلت  
    |رحلت  
    |data-type='authorDeathDate'|1340 هـ.ق
    | data-type="authorDeathDate" |سه شنبه 23 جمادى الاخر سال 1340ق  برابر با ۲ اسفند ۱۳۰۰ش
    |-
    |-
    |اساتید
    |اساتید
    |data-type='authorTeachers'|
    | data-type="authorTeachers" |حاج مولى ابوالقاسم معروف به کلانتر
     
    شیخ محمد اصفهانى
     
    سیّدعلى شرف‌الدین حسینى مرعشى
    |-
    |-
    |برخی آثار
    |برخی آثار
    |data-type='authorWritings'|[[تسهیل المسالک الی مدارک فی رووس القواعد الفقهیه]] / نوع اثر: کتاب  / نقش: نويسنده
    | data-type="authorWritings" |[[تسهیل المسالک الی مدارک فی رووس القواعد الفقهیه]]


    [[توضیح البیان فی تسهیل الاوزان]] / نوع اثر: کتاب  / نقش: نويسنده
    [[توضیح البیان فی تسهیل الاوزان]]


    [[أسماء الله الحسنی: معانیها و خواصها]] / نوع اثر: کتاب  / نقش: نويسنده
    [[اسماءالله الحسنی، معانیها و خواصها]]
    |-class='articleCode'
    |- class="articleCode"
    |کد مولف
    |کد مؤلف
    |data-type='authorCode'|50
    | data-type="authorCode" |AUTHORCODE00050AUTHORCODE
    |}
    |}
    </div>
    </div>


    {{کاربردهای دیگر|کاشانی (ابهام زدایی)}}


    و هو العالم الرّبانى و العارف الصمداني خرّيت الفقه و الاصول و سائر العلوم الاسلامية المؤلف المكثر المتبحّر فى جلّ العلوم و شتّى الفنون كه در جامعيت و معنويت بين علماء متاخرين قليل النظير بلكه مى‌توان گفت كه آن جناب از نوادر زمان و انفس ذخائر اوان بلكه درياى مواجى بوده كه خداوند منّان از ايام  صباوت و كودكى به او علم و حكمت عنايت فرموده.
    '''ملا حبیب‌الله شریف کاشانی''' (1260-1340ق)، فقیه، اصولی، مجتهد، شاعر، متخلص به «سالک»، از کتاب‌های او می‌توان به ایضاح الریاض (تعلیقات بر ریاض المسائل) و دیوان سالک کاشانی نام برد.
     
    والد ماجدش علامه كبير فقيه بلا نظير آيت اللّٰه مرحوم ملا على مدد ساوجى متوفى سنه 1270 هجرى در ساوه و مدفون در قم در جوار ابن بابويه ره و ملا مهدى نراقى ره است. والده ماجده‌اش علويه شريفه كريمه جليله بنت علامه جليل القدر مرحوم آقاى سيد حسين كاشانى است.
     
    ==ولادت و تحصيلات==
     
     
    مولد آن جناب در دار المؤمنين كاشان حوالى يك هزار و دويست و شصت هجرى قمرى واقع گرديد.
     
    چون به سن پنج سالگى رسيد والد بزرگوارش به اصرار بزرگان اهل ساوه بدان بلد عزيمت جست لذا به سرپرستى مادرش و به تشويق مرحوم خلد مقام علامه كبير آيت  اللّٰه العظمى آقاى حاج سيد حسين مجتهد كاشانى متوفى 1296 قمرى(جد امجد مرحوم  علامه مجاهد و زعيم اعظم آيت اللّٰه العظمى آقاى حاج سيد ابو القاسم كاشانى  متوفى شهر شوال 1381 قمرى)كه از اكابر تلامذه مرحوم ملا على مدد مذكور بود به تحصيل علوم دينيه اشتغال يافت.
     
    چون داراى هوش و ذوقى سرشار و فطانت و ذهنى حديد و همتى عالى بود در اندك  زمانى فارغ التحصيل از نحو و صرف و لغت و منطق و معانى و بيان و غيره شد.
     
    در نه سالگى والدش در ساوه به مرض وبا وفات يافت جنازه او را به شهر قم بردند و به طورى كه ذكر شد در صحن مقبره ابن بابويه به خاك سپردند.
     
    در سن چهارده سالگى از علما و مدرسين نامى كاشان بشمار رفته با اين كه فقها و مجتهدين بسيار در آن عصر در كاشان وجود داشتند آن جناب مشارا بالبنان بين  الاقران گرديد، تأليفات و تصنيفات ارزنده‌يى در آن وقت از خود نشان داد كه  موجب حيرت گرديد.
     
    براى تكميل فقه و اصول و حلّ غوامض آنها نزد آيت اللّٰه آقاى حاج سيد حسين  سابق الذكر و آية اللّٰه آقاى حاج مير سيد محمد على كاشانى ابو الزوجه‌اش متوفى سنه 1294 قمرى كه او نيز جامع بين معقول و منقول بود و از نوابغ عصر خود بشمار مى‌آمد تردّد فرمود تا اين كه مورد تصديق اجتهاد و اجازه روايت از آنها شد. به اين‌ها اكتفا نكرد بلكه براى ملاقات و ادراك محاضر دروس ساير اعلام و مراجع آن عصر به برخى از بلاد ايران بلكه به عتبات عاليات مسافرت فرمود و از ابحاث و دروس آنها استفاده نمود.
     
    ==اساتيد او==
     
     
    اسامى جمعى از آنها را در اين وجيزه ذكر مى‌نماييم:
     
    1-علامه محقق كبير متخصص در بيشتر علوم حاج مولى محمد اندرمانى تهرانى


    2-علامه فقيه اصولى حاج مولى ابو القاسم معروف به كلانتر شاگرد شيخ انصارى
    == ولادت ==
    حبیب‌الله شریف کاشانی در حوالی سال 1260ق در شهر کاشان دیده به جهان گشود. والد ماجدش علامه کبیر فقیه بلا نظیر آیت‌اللّٰه مرحوم ملا على مدد ساوجى متوفى سنه 1270 هجرى در ساوه و مدفون در قم در جوار ابن بابویه ره و [[نراقی، مهدی بن ابی‌ذر|ملا مهدى نراقى]] ره است. والده ماجده‌اش علویه شریفه کریمه جلیله بنت علامه جلیل القدر مرحوم آقاى سید حسین کاشانى است.


    3-علامه بزرگ و فقيه متبحر شيخ محمد اصفهانى خواهر زاده صاحب فصول
    ==تحصیلات==


    4-علامه حكيم رياضيدان سيّد على شرف الدين حسينى مرعشى معروف به سيد اطباء متوفاى سال 1316. وى جد مرجع دينى جهان تشيع حضرت آيت اللّٰه العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى قدس سره مى باشد.
    چون به سن پنج سالگى رسید، والد بزرگوارش به اصرار بزرگان اهل ساوه بدان بلد عزیمت جست لذا به سرپرستى مادرش و به تشویق مرحوم خلد مقام علامه کبیر آیت‌اللّٰه آقاى حاج سید حسین مجتهد کاشانى متوفى 1296 قمرى(جد امجد مرحوم علامه مجاهد و زعیم اعظم آیت‌اللّٰه آقاى حاج سید ابوالقاسم کاشانى متوفى شهر شوال 1381 قمرى) که از اکابر تلامذه مرحوم ملا على مدد مذکور بود به تحصیل علوم دینیه اشتغال یافت.


    5-علامة محقق مولى عبد الهادى مدرس تهرانى صاحب «التعليقة على القوانين»
    چون داراى هوش و ذوقى سرشار و فطانت و ذهنى حدید و همتى عالى بود در اندک زمانى فارغ التحصیل از نحو و صرف و لغت و منطق و معانى و بیان و غیره شد.


    6-حكيم متأله ربانى حاج مولى هادى سبزوارى
    در نه سالگى والدش در ساوه به مرض وبا وفات یافت جنازه او را به شهر قم بردند و به طورى که ذکر شد در صحن مقبره ابن بابویه به خاک سپردند.


    و چون اراده داشت در مسافرت به عتبات عاليات علاوه بر زيارات مشاهد مقدسه ادراك دروس و ابحاث اعلم و ازهد زمان يعنى آيت اللّٰه العظمى شيخ انصارى عليه رحمة البارى را فرموده باشد چون به كربلا رسيد خبر فوت شيخ را شنيد مدتى در كربلا اقامت جسته شبها به مجلس درس علاّمه كبير محقق بلا نظير مولى محمد حسين معروف به فاضل اردكانى حاضر شد سپس به نجف اشرف حركت كرد با علما و فقهاى آنجا ملاقات كرده به كاشان مراجعت فرمود.
    در سن چهارده سالگى از علما و مدرسین نامى کاشان بشمار رفته با این که فقها و مجتهدین بسیار در آن عصر در کاشان وجود داشتند آن جناب مشارا بالبنان بین الاقران گردید، تألیفات و تصنیفات ارزنده‌یى در آن وقت از خود نشان داد که موجب حیرت گردید.


    باز براى مرتبه ديگر به خيال تشرف محضر مقدّس مولاى جليل سترگ عارف ربانى فقيه صمدانى مرحوم ملا زين العابدين گلپايگانى ملقب به حجت الاسلام به گلپايگان رهسپار شد و به ملاقات آن بزرگوار موفّق گرديد به طورى كه خود در كتاب لباب الالقاب مرقوم داشته‌اند مرحوم مولانا زين العابدين گلپايگانى اعلم و ازهد و اورع علماى عصر خويش بوده.
    براى تکمیل فقه و اصول و حلّ غوامض آنها نزد آیت‌اللّٰه آقاى حاج سید حسین سابق الذکر و آیت‌الله آقاى حاج میر سید محمد على کاشانى ابوالزوجه‌اش متوفى سنه 1294 قمرى که او نیز جامع بین معقول و منقول بود و از نوابغ عصر خود بشمار مى‌آمد تردّد فرمود تا این که مورد تصدیق اجتهاد و اجازه روایت از آنها شد. به این‌ها اکتفا نکرد بلکه براى ملاقات و ادراک محاضر دروس سایر اعلام و مراجع آن عصر به برخى از بلاد ایران بلکه به عتبات عالیات مسافرت فرمود و از ابحاث و دروس آنها استفاده نمود.


    «و كان فقيرا قليل المال مجتنبا عن معاشرة ارباب القيل و القال.و قد كتب اليه بعد وفاة الشيخ المرتضى جماعة من اكابر تلامذته منهم الحاج الميرزا حسن الشيرازي و الحاج السيد حسن الترك يلتمسون منه الذهاب من گلپايگان إلى النجف الرفيع الشأن ليستفيدوا من افاداته فلم ينجح سؤلهم معتذرا بانه شيخ كبير لا يساعده الحال على القيل و القال و انه يحبّ فى آخر العمر الاعتزال».
    ==اساتید او==


    خلاصه مرحوم آقاى ملا حبيب اللّٰه مدتى نزد آن بزرگوار در گلپايگان توقف فرموده و از او استفاده كرده و فوائد بى‌شمارى از علم و دانش و معارف ربانيه را از آن بحر موّاج فرا گرفت.
    اسامى جمعى از آنها را در این وجیزه ذکر مى‌نماییم:


    پس از آن به كاشان مراجعت فرموده به تدريس علوم و تأليف كتب و رسائل و ارشاد مردم اشتغال يافت و رياست روحانيت و مرجعيت تامه و تقليد شهرستان كاشان و حوالى آن و بعضى از شهرستانهاى ديگر را حائز گشت. رجال علمى و دانشمندان از هر طرف براى استفاده و استفاضه از محضرش به جانبش رهسپار شدند. هر يك به اندازه استعداد خود از انواع و اقسام علوم حتى علوم غريبه و رياضيات از آن بحر ذخّار بهره‌مند شدند و به مدارج عاليه كمال و اجتهاد نائل گرديدند و علما و مجتهدين بزرگ از اطراف بلاد حتى نجف اشرف از جنابش استجازه كردند.
    #علامه محقق کبیر متخصص در بیشتر علوم حاج مولى محمد اندرمانى تهرانى
    #علامه فقیه اصولى حاج مولى ابوالقاسم معروف به کلانتر شاگرد [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ انصارى]]
    #علامه بزرگ و فقیه متبحر شیخ محمد اصفهانى خواهر زاده [[حائری اصفهانی، محمدحسین|صاحب فصول]]
    #علامه حکیم ریاضیدان سیّدعلى شرف‌الدین حسینى مرعشى معروف به سید اطباء متوفاى سال 1316. وى جد مرجع دینى جهان تشیع حضرت آیت‌اللّٰه [[مرعشی، سید شهاب‌الدین|سید شهاب‌الدین مرعشى نجفى]] قدس‌سره می‌باشد.
    #علامة محقق مولى عبدالهادى مدرس تهرانى صاحب «التعلیقة على القوانین»
    #[[سبزواری، هادی|حکیم متأله ربانى حاج مولى هادى سبزوارى]]


    ==تأليفات ==
    و چون اراده داشت در مسافرت به عتبات عالیات علاوه بر زیارات مشاهد مقدسه ادراک دروس و ابحاث اعلم و ازهد زمان یعنى آیت‌اللّٰه [[شيخ انصارى|شیخ انصارى]] علیه رحمة البارى را فرموده باشد چون به کربلا رسید خبر فوت شیخ را شنید مدتى در کربلا اقامت جسته شبها به مجلس درس علاّمه کبیر محقق بلا نظیر مولى محمدحسین معروف به [[اردکانی، محمدحسین|فاضل اردکانى]] حاضر شد سپس به نجف اشرف حرکت کرد با علما و فقهاى آنجا ملاقات کرده به کاشان مراجعت فرمود.


    باز براى مرتبه دیگر به خیال تشرف محضر مقدّس مولاى جلیل سترگ عارف ربانى فقیه صمدانى مرحوم ملا زین‌العابدین گلپایگانى ملقب به حجت‌الاسلام به گلپایگان رهسپار شد و به ملاقات آن بزرگوار موفّق گردید به طورى که خود در کتاب لباب الالقاب مرقوم داشته‌اند مرحوم مولانا زین‌العابدین گلپایگانى اعلم و ازهد و اورع علماى عصر خویش بوده.


    آن جناب داراى تأليفات و تصنيفات رشيقه در علوم مختلفه و فنون متنوعه مى‌باشد كه بالغ بر دويست جلد مى‌شود كه اسامى 134 جلد آن را در آخر كتاب لباب الالقاب ذكر فرموده.
    «و کان فقیرا قلیل المال مجتنبا عن معاشرة ارباب القیل و القال.و قد کتب الیه بعد وفاة الشیخ المرتضى جماعة من اکابر تلامذته منهم الحاج المیرزا حسن الشیرازی و الحاج السید حسن الترک یلتمسون منه الذهاب من گلپایگان إلى النجف الرفیع الشأن لیستفیدوا من افاداته فلم ینجح سؤلهم معتذرا بانه شیخ کبیر لا یساعده الحال على القیل و القال و انه یحبّ فى آخر العمر الاعتزال».


    و چون تاريخ تأليف كتاب لباب القاب 1319 قمرى است كه بيست و يك سال قبل از وفات آن جناب مى‌شود تأليفات ديگرى پس از آن تاريخ هم داشته كه تا حدود 200 جلد مى رسد.
    خلاصه مرحوم آقاى ملا حبیب اللّٰه مدتى نزد آن بزرگوار در گلپایگان توقف فرموده و از او استفاده کرده و فوائد بى‌شمارى از علم و دانش و معارف ربانیه را از آن بحر موّاج فرا گرفت.


    پاره‌اى از تاليفاتش قبل از بلوغ مى‌باشد مانند شرح قسمتى از مفاتيح مولانا فيض كاشانى و تفسير سوره حمد و رساله‌اى در جفر و العشرة الكاملة فى التجويد و منظومه‌اى در اصول مشتمل بر بيشتر از يك هزار و دويست بيت و مصابيح الظلام و مصابيح الدجى و التذكرة و حديقة الجمل و حقائق النحو و الوجيزة و المنظومة اين هفت جلد هر يك كتاب مستقلى است در نحو و ادبيات عرب.
    پس از آن به کاشان مراجعت فرموده به تدریس علوم و تألیف کتب و رسائل و ارشاد مردم اشتغال یافت و ریاست روحانیت و مرجعیت تامه و تقلید شهرستان کاشان و حوالى آن و بعضى از شهرستانهاى دیگر را حائز گشت. رجال علمى و دانشمندان از هر طرف براى استفاده و استفاضه از محضرش به جانبش رهسپار شدند. هر یک به اندازه استعداد خود از انواع و اقسام علوم حتى علوم غریبه و ریاضیات از آن بحر ذخّار بهره‌مند شدند و به مدارج عالیه کمال و اجتهاد نائل گردیدند و علما و مجتهدین بزرگ از اطراف بلاد حتى نجف اشرف از جنابش استجازه کردند.
     
    و همچنين منظومة منية الوصول فى الاصول. اينها تأليفاتى است كه قبل از بلوغ تاليف فرموده است.


    ==شعر و ادب او==
    ==شعر و ادب او==


    ایشان داراى قریحه نقاده بوده در نظم عربى و فارسى اشعار بسیارى در سنین دوازده سیزده سالگى سروده داراى دیوان اشعاریست که مکرر به طبع رسیده براى نمونه مقدارى از آن را نقل مى‌کنیم:


    ايشان داراى قريحه نقاده بوده در نظم عربى و فارسى اشعار بسيارى در سنين دوازده سيزده سالگى سروده داراى ديوان اشعاريست كه مكرر به طبع رسيده براى نمونه مقدارى از آن را نقل مى‌كنيم:
    {{شعر}}
     
    {|''يك شب در حق مرا گشودند''|2=''يك نور چه آفتاب ديدم''}}
    {| class="wikitable poem"
    {{ب|''نورى كه دلم حيات بخشيد''|2=''پس پاک شدم ز بد رهيدم''}}
    |-
    {{ب|''آن نور كه در درخت توحيد''|2=''ظاهر شد و گفت من وحيدم''}}
    !يك شب در حق مرا گشودند!!يك نور چه آفتاب ديدم
    {{ب|''آن نور كه جلوه خدا بود''|2=''نورى كه به آن نهان پديدم''}}
    |-
    {{ب|''نورى كه محبت على بود''|2=''در سينه خويشتن بديدم''}}
    !
    {{ب|''گفتم كه شناختم خدا را''|2=''بى‌شك به وصال حق رسيدم''}}
     
    {{ب|''ناگاه ز عالم مجرّد''|2=''اين بانگ ز هاتفى شنيدم''}}
    نورى كه دلم حيات بخشيد!!پس پاك شدم ز بد رهيدم
    {{ب|''چندان كه خرابها دويدم''|2=''آن خانه خراب را نديدم''}}
    |-
    {{پایان شعر}}
    !
     
    آن نور كه در درخت توحيد!!ظاهر شد و گفت من وحيدم
    |-
    !
     
    آن نور كه جلوه خدا بود!!نورى كه به آن نهان پديدم
    |-
    !
     
    نورى كه محبت على بود!!در سينه خويشتن بديدم
    |-
    !
     
    گفتم كه شناختم خدا را!!بى‌شك به وصال حق رسيدم
    |-
    !
     
    ناگاه ز عالم مجرّد!!اين بانگ ز هاتفى شنيدم
    |-
    !
     
    چندان كه خرابها دويدم!!آن خانه خراب را نديدم
    |}
     
    و همچنين:
     
    {|  class="wikitable poem"
    |-
    !اى يار ز من چرا بريدى!!آخر تو بگو ز من چه ديدى
    |}
     
    {|  class="wikitable poem"
    |-
    !آن عهد كه دى مرا نمودى!!امروز بگو چرا بريدى
    |}
     
    {|  class="wikitable poem"
    |-
    !(آيا تو ز من بدى شنيدى)!!
    |}
     
    و نيز:
     
    {|  class="wikitable poem"
    |-
    !من اين عمر گرانمايه تلف كردم به نادانى!!ندانستم من از اول كه روحانيست اين عنقا
    |-
    !
     
    دلم تاريك چون شب شد ز قيل و قال بى‌حاصل!!الا يا أيها الساقى ادر كأسا و ناولها
    |-
    !
     
    چه راه عشق مى‌پويى مقام امن كى جوئى!!كه سالك اندرين وادى چه پروانه است بى‌پروا
    |-
    !
     
    بسى اين راه پيمودم ولى ز اول ندانستم!!كه عشق آسان نمود اول ولى افتاد مشكلها
    |-
    !
     
    اگر آن مرشد كامل كه باشد حل هر مشكل!!دليل ره شود ما را شود دل آگه و بينا
    |-
    !
     
    اگر خواهى برايمان ببر اميد از اين و آن!!فنا شو در ره جانان فناى قطره در دريا
    |-
    !
     
    تو را گر دامن مردى بدست افتد ز هر دردى!!شفا يابى و هم بردى غنيمت در ره عقبى
    |-
    !
     
    اگر چه نيست در دنيا مجال عافيت اما!!اگر آسودگى خواهى برو تنها شو از تنها
    |-
    !
     
    نديدم حاصلى هر گز ز صحبتهاى اين مردم!!مرا حاصل كجا باشد در اين الفاظ بى‌معنى
    |-
    !
     
    لباس فقر و درويشى ز تاج سلطنت بهتر!!اگر روزى رسد سالك به آن سر منزل سلمى
    |}


    و همچنين:


    {|  class="wikitable poem"
    و همچنین:
    |-
    !فقد غاب عنّا شمس آل محمّد!!فبنا حيارى فى غياهب حندس
    |-
    !


    فكم من اصول اعضلت و فروعها!!و كم من حدود عطّلت بتدلّس
    {{شعر}}
    |-
    {{ب|''اى يار ز من چرا بريدى''|2=''آخر تو بگو ز من چه ديدى''}}
    !
    {{ب|''آن عهد كه دى مرا نمودى''|2=''امروز بگو چرا بريدى(آيا تو ز من بدى شنيدى)''}}


    فيا ربّ عجّل نصرنا بظهوره!!ظهور نجوم فى السماء و اشمس
    |-
    !


    لقد ضلّ اقوام عن الدّين و الهدى!!و ابدع قوم آخرون كهطلس
    |-
    !


    و هزّت قلوب فى هزاهز فتنة!!يشيب بها شبّان كلّ معرس
    {{پایان شعر}}
    |-
    !


    فيا ربّ اكرمنى بنور هداية!!فانت رجائي فى معادى و مرمسى
    |-
    !


    و أنت معينى فى النّوائب كلّها!!و أنت مغيثى من وساوس مهجسى
    و نیز:
    |}


    و نيز:
    {{شعر}}
    {{ب|''من اين عمر گرانمايه تلف كردم به نادانى''|2=''ندانستم من از اول كه روحانیست اين عنقا''}}
    {{ب|''دلم تاريك چون شب شد ز قيل و قال بى‌حاصل''|2=''الا يا أيها الساقى ادر كأسا و ناولها''}}
    {{ب|''چه راه عشق مى‌پويى مقام امن كى جوئى''|2=''كه سالك اندرين وادى چه پروانه است بى‌پروا''}}
    {{ب|''بسى اين راه پيمودم ولى ز اول ندانستم''|2=''كه عشق آسان نمود اول ولى افتاد مشكلها''}}
    {{ب|''اگر آن مرشد كامل كه باشد حل هر مشكل''|2=''دليل ره شود ما را شود دل آگه و بينا''}}
    {{ب|''اگر خواهى برایمان ببر اميد از اين و آن''|2=''فنا شو در ره جانان فناى قطره در دريا''}}
    {{ب|''تو را گر دامن مردى بدست افتد ز هر دردى''|2=''شفا يابى و هم بردى غنيمت در ره عقبى''}}
    {{ب|''اگر چه نيست در دنيا مجال عافيت اما''|2=''اگر آسودگى خواهى برو تنها شو از تنها''}}
    {{ب|''نديدم حاصلى هر گز ز صحبتهاى اين مردم''|2=''مرا حاصل كجا باشد در اين الفاظ بى‌معنى''}}
    {{ب|''لباس فقر و درويشى ز تاج سلطنت بهتر''|2=''اگر روزى رسد سالك به آن سر منزل سلمى''}}
    {{پایان شعر}}


    {|  class="wikitable poem"
    |-
    !ساقى بده آن جام مى لم يزلى را!!آن جام مصفّاى شراب ازلى را
    |-
    !


    آن مى كه ز معشوق مرا جذبه روح است!!يعنى دل مجروح مرا روح و فتوح است
    و همچنین:
    |-
    !


    آن مى كه ز ميخانه لاهوت عيان شد!!پس در صدف طينت ناسوت نهان شد
    {{شعر}}
    |-
    {{ب|''فقد غاب عنّا شمس آل محمّد''|2=''فبنا حيارى فى غياهب حندس''}}
    !
    {{ب|''فكم من اصول اعضلت و فروعها''|2=''و كم من حدود عطّلت بتدلّس''}}
    {{ب|''فيا ربّ عجّل نصرنا بظهوره''|2=''ظهور نجوم فى السماء و اشمس''}}
    {{ب|''لقد ضلّ اقوام عن الدّين و الهدى''|2=''و ابدع قوم آخرون كهطلس''}}
    {{ب|''و هزّت قلوب فى هزاهز فتنة''|2=''يشيب بها شبّان كلّ معرس''}}
    {{ب|''فيا ربّ اكرمنى بنور هداية''|2=''فانت رجائي فى معادى و مرمسى''}}
    {{ب|''و أنت معينى فى النّوائب كلّها''|2=''و أنت مغيثى من وساوس مهجسى''}}
    {{پایان شعر}}


    ابليس ندانست كه اين مرحله چون شد!!از جهل مركب ز سماوات برون شد
    |-
    !


    آن نور على بود كه در خاك عيان شد!!اين سجده كه كردند ملايك ز همان شد
    و نیز:
    |-
    !
     
    يعنى كه على كاشف اسرار نهان شد!!از صورت او سرّ خداوند عيان شد
    |-
    !
     
    ساقى بده آن جام كه لبريز مدام است!!عيشم همه ايام ز لطف تو به كام است
    |-
    !
     
    شبهاى من از شعشعه جام تو روز است!!اسرار تو اندر فيضانست و بروز است
    |-
    !


    نامم به جهان گشته به سوداى تو مشهور!!چشمم به تجلى جمالت شده پر نور
    {{شعر}}
    |-
    {{ب|''ساقى بده آن جام مى لم يزلى را''|2=''آن جام مصفّاى شراب ازلى را''}}
    !
    {{ب|''آن مى كه ز معشوق مرا جذبه روح است''|2=''يعنى دل مجروح مرا روح و فتوح است''}}
     
    {{ب|''آن مى كه ز ميخانه لاهوت عيان شد''|2=''پس در صدف طينت ناسوت نهان شد''}}
    نوشيدن مى از كف تو واجب عين است!!بى باده تو جان مرا شيون و شين است
    {{ب|''ابليس ندانست كه اين مرحله چون شد''|2=''از جهل مركب ز سماوات برون شد''}}
    |-
    {{ب|''آن نور على بود كه در خاک عيان شد''|2=''اين سجده كه كردند ملايك ز همان شد''}}
    !
    {{ب|''ساقى بده آن جام كه لبريز مدام است''|2=''عيشم همه ايام ز لطف تو به كام است''}}
     
    {{ب|''شبهاى من از شعشعه جام تو روز است''|2=''اسرار تو اندر فيضانست و بروز است''}}
    مدح على و آل مرا ورد زبانست!!زيرا كه على قاسم نيران و جنان است
    {{ب|''نامم به جهان گشته به سوداى تو مشهور''|2=''چشمم به تجلى جمالت شده پر نور''}}
    |-
    {{ب|''نوشيدن مى از كف تو واجب عين است''|2=''بى باده تو جان مرا شيون و شين است''}}
    !
    {{ب|''مدح على و آل مرا ورد زبانست''|2=''زيرا كه على قاسم نيران و جنان است''}}
     
    {{ب|''يعنى كه على كاشف اسرار نهان شد''|2=''از صورت او سرّ خداوند عيان شد''}}
    يعنى كه على كاشف اسرار نهان شد!!از صورت او سرّ خداوند عيان شد
    {{پایان شعر}}
    |}


    ==وفات==
    ==وفات==


    اما تاریخ وفات و مدفن آن جناب صبح روز سه شنبه بیست و سوم شهر جمادى الآخر سال 1340ق  برابر با ۲ اسفند ۱۳۰۰ش در حدود سن هشتاد سالگى در کاشان داعى حق را لبیک گفت.


    اما تاريخ وفات و مدفن آن جناب صبح روز سه شنبه بيست و سوم شهر جمادى الاخر  سال 1340 ه‍ در حدود سن هشتاد سالگى داعى حق را لبيك گفت.
    در آن روز تعطیل عمومى اعلام شد و تمام اهالى کاشان بلکه نواحى آن تا آنجا که خبر رسید اجتماع و ازدحام کردند و در بقعه مخصوصه مرحوم آقا سید محمد بن علامة حاج میر محمد على کاشانى واقع در دشت افروز کاشان حسب وصیتش مدفون ساختند. مقبره‌اش فعلا معروف و مشهور، زیارتگاه عمومى، کرامات و خوارق عادات از آن مزار با برکات نقل مى‌نمایند هم چنان که از زمانى حیات آن بزرگوار نیز کرامات زیاد متواتر است.
     
    در آن روز تعطيل عمومى اعلام شد و تمام اهالى كاشان بلكه نواحى آن تا آنجا كه خبر رسيد اجتماع و ازدحام كردند و در بقعه مخصوصه مرحوم آقا سيد محمد بن علامة حاج مير محمد على كاشانى واقع در دشت افروز كاشان حسب وصيتش مدفون ساختند. مقبره‌اش فعلا معروف و مشهور، زيارتگاه عمومى، كرامات و خوارق عادات از آن مزار با بركات نقل مى‌نمايند هم چنان كه از زمانى حيات آن بزرگوار نيز كرامات زياد متواتر است.


    شعرا و ادبا در وفات وى مراثى و قصائد مشجيه بسيارى سرودند كه از آن جمله آنچه داماد او آيت اللّٰه العظمى سيد فخر الدين حسينى ملقب به امامت قدس اللّٰه نفسه درباره او سروده است:
    شعرا و ادبا در وفات وى مراثى و قصائد مشجیه بسیارى سرودند که از آن جمله آنچه داماد او آیت‌اللّٰه سید فخرالدین حسینى ملقب به امامت قدس اللّٰه نفسه درباره او سروده است:


    {|  class="wikitable poem"
    {{شعر}}
    |-
    {{ب|''آمدم شرحى دگر از غم كنم''|2=''شرح غم در عالم از ماتم كنم''}}
    !آمدم شرحى دگر از غم كنم!!شرح غم در عالم از ماتم كنم
    {{ب|''ماتم آن كس كه خون گشتى روان''|2=''در غم او از زمين و آسمان''}}
    |-
    {{ب|''آن كه آيت آمد و آيت برفت''|2=''و از مماتش رونق از ملت برفت''}}
    !
    {{ب|''آن كه او عالم بعلم راز بود''|2=''آن كه با علمش عمل دمساز بود''}}
    {{ب|''آن كه از تصنيف خود معمور كرد''|2=''عالمى را زين عمل پر نور كرد''}}
    {{ب|''آن كه او آب حيات آمد مرا''|2=''آن كه او راه نجات آمد مرا''}}
    {{ب|''من نجات خود به او دانم همى''|2=''و مرا شد كاشف هر مبهمى''}}
    {{ب|''و مرا از لطف خود دانا نمود''|2=''و ز شعاع نور خود بينا نمود''}}
    {{ب|''من به بوى علم او دانا شدم''|2=''و ز صفاى نطق او گويا شدم''}}
    {{ب|''در طريقت مرشد كامل بد او''|2=''در شريعت عالم و عامل بد او''}}
    {{ب|''او بهر علمى بسى دمساز بود''|2=''راز دار دين و اهل راز بود''}}
    {{ب|''ثانى سلمان و بوذر آمد او''|2=''ناصر دين پيمبر آمد او''}}
    {{ب|''در حقيقت او حبيب اللّٰه بود''|2=''حافظ شرع رسول اللّٰه بود''}}
    {{ب|''گر بخواهم طى اوصافش كنم''|2=''ذكر يك عشرى ز اعشارش كنم''}}
    {{ب|''اين لسان ظاهرى فاتر شود''|2=''از اداى وصف او قاصر شود''}}
    {{ب|''ليك مى‌خواهم من از بهر فلاح''|2=''در دعا كوشم بهر شام و صباح''}}
    {{ب|''بارالها مرقدش پر نور كن''|2=''با سميش مصطفى محشور كن''}}
    {{ب|''در بر حور و قصورش شاد كن''|2=''و از نعيم جنتش آباد كن''}}
    {{ب|''تو بده انعام بى‌پايان خود''|2=''بر همه احباب و بر ياران خود''}}
    {{ب|''صهر سالك كن دعا و دم مزن''|2=''جمله‌ى اوراق را بر هم مزن''}}
    {{پایان شعر}}


    ماتم آن كس كه خون گشتى روان!!در غم او از زمين و آسمان
    نظر به این که تخلّص مرحوم آیت‌اللّٰه آقاى ملا حبیب اللّٰه سالک است لذا تخلص داماد ایشان صهر سالک است.
    |-
    !


    آن كه آيت آمد و آيت برفت!!و از مماتش رونق از ملت برفت
    ==آثار ==
    |-
    !


    آن كه او عالم بعلم راز بود!!آن كه با علمش عمل دمساز بود
    آن جناب داراى تألیفات و تصنیفات رشیقه در علوم مختلفه و فنون متنوعه مى‌باشد که بالغ بر دویست جلد مى‌شود که اسامى 134 جلد آن را در آخر کتاب لباب الالقاب ذکر فرموده.
    |-
    !


    آن كه از تصنيف خود معمور كرد!!عالمى را زين عمل پر نور كرد
    و چون تاریخ تألیف کتاب لباب القاب 1319 قمرى است که بیست و یک سال قبل از وفات آن جناب مى‌شود تألیفات دیگرى پس از آن تاریخ هم داشته که تا حدود 200 جلد مى رسد.
    |-
    !


    آن كه او آب حيات آمد مرا!!آن كه او راه نجات آمد مرا
    پاره‌اى از تألیفاتش قبل از بلوغ مى‌باشد مانند شرح قسمتى از مفاتیح مولانا [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|فیض کاشانى]] و تفسیر سوره حمد و رساله‌اى در جفر و العشرة الکاملة فى التجوید و منظومه‌اى در اصول مشتمل بر بیشتر از یک هزار و دویست بیت و مصابیح الظلام و مصابیح الدجى و التذکرة و حدیقة الجمل و حقائق النحو و الوجیزة و المنظومة این هفت جلد هر یک کتاب مستقلى است در نحو و ادبیات عرب.
    |-
    !


    من نجات خود به او دانم همى!!او مرا شد كاشف هر مبهمى
    و همچنین منظومة منیة الوصول فى الاصول. اینها تألیفاتى است که قبل از بلوغ تألیف فرموده است.
    |-
    !


    او مرا از لطف خود دانا نمود!!و ز شعاع نور خود بينا نمود
    ==منابع مقاله==
    |-
    کاشانی، حبیب‌الله، أحسن التراتیب فی نظم درر المكاتیب،  قم، انتشارات خویی، چاپ یکم، 1390ش
    !


    من به بوى علم او دانا شدم!!و ز صفاى نطق او گويا شدم
    |-
    !


    او مرا از علم خود سرشار كرد!!او مرا آسوده از اغيار كرد
    == وابسته‌ها ==
    |-
    {{وابسته‌ها}}
    !


    در طريقت مرشد كامل بد او!!در شريعت عالم و عامل بد او
    [[تسهیل المسالک الی مدارک فی رووس القواعد الفقهیه]]
    |-
    !


    او بهر علمى بسى دمساز بود!!راز دار دين و اهل راز بود
    [[توضیح البیان فی تسهیل الاوزان]]
    |-
    !


    ثانى سلمان و بوذر آمد او!!ناصر دين پيمبر آمد او
    [[اسماءالله الحسنی، معانیها و خواصها]]
    |-
    !


    در حقيقت او حبيب اللّٰه بود!!حافظ شرع رسول اللّٰه بود
    [[ذریعه الاستغناء فی تحقیق مسألة الغناء]]
    |-
    !


    گر بخواهم طى اوصافش كنم!!ذكر يك عشرى ز اعشارش كنم
    [[منتقد المنافع فی شرح المختصر النافع (کتاب الخمس)]]
    |-
    !
     
    اين لسان ظاهرى فاتر شود!!از اداى وصف او قاصر شود
    |-
    !
     
    ليك مى‌خواهم من از بهر فلاح!!در دعا كوشم بهر شام و صباح
    |-
    !
     
    بارالها مرقدش پر نور كن!!با سميش مصطفى محشور كن
    |-
    !


    در بر حور و قصورش شاد كن!!و از نعيم جنتش آباد كن
    [[مستقصی مدارک القواعد و منتهی ضوابط الفواید]]
    |-
    !


    تو بده انعام بى‌پايان خود!!بر همه احباب و بر ياران خود
    [[الدرة الفاخرة]]
    |-
    !
     
    صهر سالك كن دعا و دم مزن!!جمله‌ى اوراق را بر هم مزن
    |}
     
    نظر به اين كه تخلّص مرحوم آيت اللّٰه آقاى ملا حبيب اللّٰه سالك است لذا تخلص داماد ايشان صهر سالك است.
     
     
    == وابسته‌ها ==
    [[ تسهیل المسالک الی مدارک فی رووس القواعد الفقهیه]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده


    [[توضیح البیان فی تسهیل الاوزان]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[شرح دعای سحر (شریف کاشانی)]]


    [[ذریعه الاستغناء فی تحقیق مسألة الغناء]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[أحسن التراتیب فی نظم درر المكاتیب]]


    [[منتقد المنافع فی شرح المختصر النافع (کتاب الخمس)]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[منتقد المنافع فی شرح المختصر النافع - کتاب الطهاره]]


    [[مستقصی مدارک القواعد و منتهی ضوابط الفواید]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[مرثية الامام الحسين عليه‌السلام]]


    [[منتقد المنافع فی شرح المختصر النافع - کتاب الطهاره]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[بوارق القهر فی تفسیر سوره الدهر]]


    [[بوارق القهر فی تفسیر سوره الدهر]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[تفسیر ست سور من القرآن الکریم]]


    [[تفسیر ست سور من القرآن الکریم]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[منتقد المنافع]]  


    [[منتقد المنافع]] / نوع اثر: کتاب / نقش: شارح
    [[شرح زيارة عاشوراء]]


    [[شرح زيارة عاشوراء]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[تذکرة الشهداء]]


    [[ تذکره الشهداء]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[جنة الحوادث في شرح زيارة وارث]]


    [[جنة الحوادث في شرح زيارة وارث]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده


    [[أسماء الله الحسنی: معانیها و خواصها]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده


    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:مفسران شیعه]]
    [[رده:شاعران]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۱۶

    کاشانی، حبیب‌الله بن علی‌مدد
    نام کاشانی، حبیب‌الله بن علی‌مدد
    نام‌های دیگر ح‍ب‍ی‍ب‌ ک‍اش‍ان‍ی‌

    س‍ال‍ک‌ ک‍اش‍ان‍ی‌، ح‍ب‍ی‍ب‌ال‍ل‍ه‌

    س‍اوج‍ی‌ ک‍اش‍ان‍ی‌، ح‍ب‍ی‍ب‌ال‍ل‍ه‌ ب‍ن‌ ع‍ل‍ی‌م‍دد

    ش‍ری‍ف‌ س‍اوج‍ی‌ ک‍اش‍ان‍ی‌، ح‍ب‍ی‍ب‌ال‍ل‍ه‌ ب‍ن‌ ع‍ل‍ی‌م‍دد

    ش‍ری‍ف‌ ک‍اش‍ان‍ی‌، ح‍ب‍ی‍ب ال‍ل‍ه‌ ب‍ن‌ ع‍ل‍ی‌م‍دد

    کاشانی، ح‍اج‌ م‍ی‍رزا ح‍ب‍ی‍ب‌ال‍ل‍ه‌ طب‍ی‍ب‌ بن‌ ع‍ل‍ی‌‌اک‍ب‍ر

    نام پدر ملا على مدد ساوجى
    متولد 1260ق
    محل تولد کاشان
    رحلت سه شنبه 23 جمادى الاخر سال 1340ق برابر با ۲ اسفند ۱۳۰۰ش
    اساتید حاج مولى ابوالقاسم معروف به کلانتر

    شیخ محمد اصفهانى

    سیّدعلى شرف‌الدین حسینى مرعشى

    برخی آثار تسهیل المسالک الی مدارک فی رووس القواعد الفقهیه

    توضیح البیان فی تسهیل الاوزان

    اسماءالله الحسنی، معانیها و خواصها

    کد مؤلف AUTHORCODE00050AUTHORCODE

    ملا حبیب‌الله شریف کاشانی (1260-1340ق)، فقیه، اصولی، مجتهد، شاعر، متخلص به «سالک»، از کتاب‌های او می‌توان به ایضاح الریاض (تعلیقات بر ریاض المسائل) و دیوان سالک کاشانی نام برد.

    ولادت

    حبیب‌الله شریف کاشانی در حوالی سال 1260ق در شهر کاشان دیده به جهان گشود. والد ماجدش علامه کبیر فقیه بلا نظیر آیت‌اللّٰه مرحوم ملا على مدد ساوجى متوفى سنه 1270 هجرى در ساوه و مدفون در قم در جوار ابن بابویه ره و ملا مهدى نراقى ره است. والده ماجده‌اش علویه شریفه کریمه جلیله بنت علامه جلیل القدر مرحوم آقاى سید حسین کاشانى است.

    تحصیلات

    چون به سن پنج سالگى رسید، والد بزرگوارش به اصرار بزرگان اهل ساوه بدان بلد عزیمت جست لذا به سرپرستى مادرش و به تشویق مرحوم خلد مقام علامه کبیر آیت‌اللّٰه آقاى حاج سید حسین مجتهد کاشانى متوفى 1296 قمرى(جد امجد مرحوم علامه مجاهد و زعیم اعظم آیت‌اللّٰه آقاى حاج سید ابوالقاسم کاشانى متوفى شهر شوال 1381 قمرى) که از اکابر تلامذه مرحوم ملا على مدد مذکور بود به تحصیل علوم دینیه اشتغال یافت.

    چون داراى هوش و ذوقى سرشار و فطانت و ذهنى حدید و همتى عالى بود در اندک زمانى فارغ التحصیل از نحو و صرف و لغت و منطق و معانى و بیان و غیره شد.

    در نه سالگى والدش در ساوه به مرض وبا وفات یافت جنازه او را به شهر قم بردند و به طورى که ذکر شد در صحن مقبره ابن بابویه به خاک سپردند.

    در سن چهارده سالگى از علما و مدرسین نامى کاشان بشمار رفته با این که فقها و مجتهدین بسیار در آن عصر در کاشان وجود داشتند آن جناب مشارا بالبنان بین الاقران گردید، تألیفات و تصنیفات ارزنده‌یى در آن وقت از خود نشان داد که موجب حیرت گردید.

    براى تکمیل فقه و اصول و حلّ غوامض آنها نزد آیت‌اللّٰه آقاى حاج سید حسین سابق الذکر و آیت‌الله آقاى حاج میر سید محمد على کاشانى ابوالزوجه‌اش متوفى سنه 1294 قمرى که او نیز جامع بین معقول و منقول بود و از نوابغ عصر خود بشمار مى‌آمد تردّد فرمود تا این که مورد تصدیق اجتهاد و اجازه روایت از آنها شد. به این‌ها اکتفا نکرد بلکه براى ملاقات و ادراک محاضر دروس سایر اعلام و مراجع آن عصر به برخى از بلاد ایران بلکه به عتبات عالیات مسافرت فرمود و از ابحاث و دروس آنها استفاده نمود.

    اساتید او

    اسامى جمعى از آنها را در این وجیزه ذکر مى‌نماییم:

    1. علامه محقق کبیر متخصص در بیشتر علوم حاج مولى محمد اندرمانى تهرانى
    2. علامه فقیه اصولى حاج مولى ابوالقاسم معروف به کلانتر شاگرد شیخ انصارى
    3. علامه بزرگ و فقیه متبحر شیخ محمد اصفهانى خواهر زاده صاحب فصول
    4. علامه حکیم ریاضیدان سیّدعلى شرف‌الدین حسینى مرعشى معروف به سید اطباء متوفاى سال 1316. وى جد مرجع دینى جهان تشیع حضرت آیت‌اللّٰه سید شهاب‌الدین مرعشى نجفى قدس‌سره می‌باشد.
    5. علامة محقق مولى عبدالهادى مدرس تهرانى صاحب «التعلیقة على القوانین»
    6. حکیم متأله ربانى حاج مولى هادى سبزوارى

    و چون اراده داشت در مسافرت به عتبات عالیات علاوه بر زیارات مشاهد مقدسه ادراک دروس و ابحاث اعلم و ازهد زمان یعنى آیت‌اللّٰه شیخ انصارى علیه رحمة البارى را فرموده باشد چون به کربلا رسید خبر فوت شیخ را شنید مدتى در کربلا اقامت جسته شبها به مجلس درس علاّمه کبیر محقق بلا نظیر مولى محمدحسین معروف به فاضل اردکانى حاضر شد سپس به نجف اشرف حرکت کرد با علما و فقهاى آنجا ملاقات کرده به کاشان مراجعت فرمود.

    باز براى مرتبه دیگر به خیال تشرف محضر مقدّس مولاى جلیل سترگ عارف ربانى فقیه صمدانى مرحوم ملا زین‌العابدین گلپایگانى ملقب به حجت‌الاسلام به گلپایگان رهسپار شد و به ملاقات آن بزرگوار موفّق گردید به طورى که خود در کتاب لباب الالقاب مرقوم داشته‌اند مرحوم مولانا زین‌العابدین گلپایگانى اعلم و ازهد و اورع علماى عصر خویش بوده.

    «و کان فقیرا قلیل المال مجتنبا عن معاشرة ارباب القیل و القال.و قد کتب الیه بعد وفاة الشیخ المرتضى جماعة من اکابر تلامذته منهم الحاج المیرزا حسن الشیرازی و الحاج السید حسن الترک یلتمسون منه الذهاب من گلپایگان إلى النجف الرفیع الشأن لیستفیدوا من افاداته فلم ینجح سؤلهم معتذرا بانه شیخ کبیر لا یساعده الحال على القیل و القال و انه یحبّ فى آخر العمر الاعتزال».

    خلاصه مرحوم آقاى ملا حبیب اللّٰه مدتى نزد آن بزرگوار در گلپایگان توقف فرموده و از او استفاده کرده و فوائد بى‌شمارى از علم و دانش و معارف ربانیه را از آن بحر موّاج فرا گرفت.

    پس از آن به کاشان مراجعت فرموده به تدریس علوم و تألیف کتب و رسائل و ارشاد مردم اشتغال یافت و ریاست روحانیت و مرجعیت تامه و تقلید شهرستان کاشان و حوالى آن و بعضى از شهرستانهاى دیگر را حائز گشت. رجال علمى و دانشمندان از هر طرف براى استفاده و استفاضه از محضرش به جانبش رهسپار شدند. هر یک به اندازه استعداد خود از انواع و اقسام علوم حتى علوم غریبه و ریاضیات از آن بحر ذخّار بهره‌مند شدند و به مدارج عالیه کمال و اجتهاد نائل گردیدند و علما و مجتهدین بزرگ از اطراف بلاد حتى نجف اشرف از جنابش استجازه کردند.

    شعر و ادب او

    ایشان داراى قریحه نقاده بوده در نظم عربى و فارسى اشعار بسیارى در سنین دوازده سیزده سالگى سروده داراى دیوان اشعاریست که مکرر به طبع رسیده براى نمونه مقدارى از آن را نقل مى‌کنیم:

    يك شب در حق مرا گشودنديك نور چه آفتاب ديدم
    نورى كه دلم حيات بخشيدپس پاک شدم ز بد رهيدم
    آن نور كه در درخت توحيدظاهر شد و گفت من وحيدم
    آن نور كه جلوه خدا بودنورى كه به آن نهان پديدم
    نورى كه محبت على بوددر سينه خويشتن بديدم
    گفتم كه شناختم خدا رابى‌شك به وصال حق رسيدم
    ناگاه ز عالم مجرّداين بانگ ز هاتفى شنيدم
    چندان كه خرابها دويدمآن خانه خراب را نديدم


    و همچنین:


    اى يار ز من چرا بريدىآخر تو بگو ز من چه ديدى
    آن عهد كه دى مرا نمودىامروز بگو چرا بريدى(آيا تو ز من بدى شنيدى)


    و نیز:

    من اين عمر گرانمايه تلف كردم به نادانىندانستم من از اول كه روحانیست اين عنقا
    دلم تاريك چون شب شد ز قيل و قال بى‌حاصلالا يا أيها الساقى ادر كأسا و ناولها
    چه راه عشق مى‌پويى مقام امن كى جوئىكه سالك اندرين وادى چه پروانه است بى‌پروا
    بسى اين راه پيمودم ولى ز اول ندانستمكه عشق آسان نمود اول ولى افتاد مشكلها
    اگر آن مرشد كامل كه باشد حل هر مشكلدليل ره شود ما را شود دل آگه و بينا
    اگر خواهى برایمان ببر اميد از اين و آنفنا شو در ره جانان فناى قطره در دريا
    تو را گر دامن مردى بدست افتد ز هر دردىشفا يابى و هم بردى غنيمت در ره عقبى
    اگر چه نيست در دنيا مجال عافيت امااگر آسودگى خواهى برو تنها شو از تنها
    نديدم حاصلى هر گز ز صحبتهاى اين مردممرا حاصل كجا باشد در اين الفاظ بى‌معنى
    لباس فقر و درويشى ز تاج سلطنت بهتراگر روزى رسد سالك به آن سر منزل سلمى


    و همچنین:

    فقد غاب عنّا شمس آل محمّدفبنا حيارى فى غياهب حندس
    فكم من اصول اعضلت و فروعهاو كم من حدود عطّلت بتدلّس
    فيا ربّ عجّل نصرنا بظهورهظهور نجوم فى السماء و اشمس
    لقد ضلّ اقوام عن الدّين و الهدىو ابدع قوم آخرون كهطلس
    و هزّت قلوب فى هزاهز فتنةيشيب بها شبّان كلّ معرس
    فيا ربّ اكرمنى بنور هدايةفانت رجائي فى معادى و مرمسى
    و أنت معينى فى النّوائب كلّهاو أنت مغيثى من وساوس مهجسى


    و نیز:

    ساقى بده آن جام مى لم يزلى راآن جام مصفّاى شراب ازلى را
    آن مى كه ز معشوق مرا جذبه روح استيعنى دل مجروح مرا روح و فتوح است
    آن مى كه ز ميخانه لاهوت عيان شدپس در صدف طينت ناسوت نهان شد
    ابليس ندانست كه اين مرحله چون شداز جهل مركب ز سماوات برون شد
    آن نور على بود كه در خاک عيان شداين سجده كه كردند ملايك ز همان شد
    ساقى بده آن جام كه لبريز مدام استعيشم همه ايام ز لطف تو به كام است
    شبهاى من از شعشعه جام تو روز استاسرار تو اندر فيضانست و بروز است
    نامم به جهان گشته به سوداى تو مشهورچشمم به تجلى جمالت شده پر نور
    نوشيدن مى از كف تو واجب عين استبى باده تو جان مرا شيون و شين است
    مدح على و آل مرا ورد زبانستزيرا كه على قاسم نيران و جنان است
    يعنى كه على كاشف اسرار نهان شداز صورت او سرّ خداوند عيان شد

    وفات

    اما تاریخ وفات و مدفن آن جناب صبح روز سه شنبه بیست و سوم شهر جمادى الآخر سال 1340ق برابر با ۲ اسفند ۱۳۰۰ش در حدود سن هشتاد سالگى در کاشان داعى حق را لبیک گفت.

    در آن روز تعطیل عمومى اعلام شد و تمام اهالى کاشان بلکه نواحى آن تا آنجا که خبر رسید اجتماع و ازدحام کردند و در بقعه مخصوصه مرحوم آقا سید محمد بن علامة حاج میر محمد على کاشانى واقع در دشت افروز کاشان حسب وصیتش مدفون ساختند. مقبره‌اش فعلا معروف و مشهور، زیارتگاه عمومى، کرامات و خوارق عادات از آن مزار با برکات نقل مى‌نمایند هم چنان که از زمانى حیات آن بزرگوار نیز کرامات زیاد متواتر است.

    شعرا و ادبا در وفات وى مراثى و قصائد مشجیه بسیارى سرودند که از آن جمله آنچه داماد او آیت‌اللّٰه سید فخرالدین حسینى ملقب به امامت قدس اللّٰه نفسه درباره او سروده است:

    آمدم شرحى دگر از غم كنمشرح غم در عالم از ماتم كنم
    ماتم آن كس كه خون گشتى رواندر غم او از زمين و آسمان
    آن كه آيت آمد و آيت برفتو از مماتش رونق از ملت برفت
    آن كه او عالم بعلم راز بودآن كه با علمش عمل دمساز بود
    آن كه از تصنيف خود معمور كردعالمى را زين عمل پر نور كرد
    آن كه او آب حيات آمد مراآن كه او راه نجات آمد مرا
    من نجات خود به او دانم همىو مرا شد كاشف هر مبهمى
    و مرا از لطف خود دانا نمودو ز شعاع نور خود بينا نمود
    من به بوى علم او دانا شدمو ز صفاى نطق او گويا شدم
    در طريقت مرشد كامل بد اودر شريعت عالم و عامل بد او
    او بهر علمى بسى دمساز بودراز دار دين و اهل راز بود
    ثانى سلمان و بوذر آمد اوناصر دين پيمبر آمد او
    در حقيقت او حبيب اللّٰه بودحافظ شرع رسول اللّٰه بود
    گر بخواهم طى اوصافش كنمذكر يك عشرى ز اعشارش كنم
    اين لسان ظاهرى فاتر شوداز اداى وصف او قاصر شود
    ليك مى‌خواهم من از بهر فلاحدر دعا كوشم بهر شام و صباح
    بارالها مرقدش پر نور كنبا سميش مصطفى محشور كن
    در بر حور و قصورش شاد كنو از نعيم جنتش آباد كن
    تو بده انعام بى‌پايان خودبر همه احباب و بر ياران خود
    صهر سالك كن دعا و دم مزنجمله‌ى اوراق را بر هم مزن

    نظر به این که تخلّص مرحوم آیت‌اللّٰه آقاى ملا حبیب اللّٰه سالک است لذا تخلص داماد ایشان صهر سالک است.

    آثار

    آن جناب داراى تألیفات و تصنیفات رشیقه در علوم مختلفه و فنون متنوعه مى‌باشد که بالغ بر دویست جلد مى‌شود که اسامى 134 جلد آن را در آخر کتاب لباب الالقاب ذکر فرموده.

    و چون تاریخ تألیف کتاب لباب القاب 1319 قمرى است که بیست و یک سال قبل از وفات آن جناب مى‌شود تألیفات دیگرى پس از آن تاریخ هم داشته که تا حدود 200 جلد مى رسد.

    پاره‌اى از تألیفاتش قبل از بلوغ مى‌باشد مانند شرح قسمتى از مفاتیح مولانا فیض کاشانى و تفسیر سوره حمد و رساله‌اى در جفر و العشرة الکاملة فى التجوید و منظومه‌اى در اصول مشتمل بر بیشتر از یک هزار و دویست بیت و مصابیح الظلام و مصابیح الدجى و التذکرة و حدیقة الجمل و حقائق النحو و الوجیزة و المنظومة این هفت جلد هر یک کتاب مستقلى است در نحو و ادبیات عرب.

    و همچنین منظومة منیة الوصول فى الاصول. اینها تألیفاتى است که قبل از بلوغ تألیف فرموده است.

    منابع مقاله

    کاشانی، حبیب‌الله، أحسن التراتیب فی نظم درر المكاتیب، قم، انتشارات خویی، چاپ یکم، 1390ش


    وابسته‌ها