عقائد الشيخية: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'مید' به 'مید') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۳۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۵: | خط ۵: | ||
[[قزوینی، علاءالدین]] (نویسنده) | [[قزوینی، علاءالدین]] (نویسنده) | ||
| زبان = | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره =BP 213 /م8ع7 | | کد کنگره =BP 213 /م8ع7 | ||
| موضوع = | | موضوع = | ||
شيخيه - | شيخيه - دفاعيهها و رديهها | ||
شيخيه - عقايد | شيخيه - عقايد | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =27730 | ||
| کتابخوان همراه نور =27730 | |||
| کد پدیدآور =10583 | | کد پدیدآور =10583 | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۲۵: | خط ۲۶: | ||
}} | }} | ||
'''عقائد الشيخية'''، تألیف [[قزويني، علاءالدين|علاءالدین قزوینی]]، کتابی است در رد عقاید غالیان، | '''عقائد الشيخية'''، تألیف [[قزويني، علاءالدين|علاءالدین قزوینی]]، کتابی است در رد عقاید غالیان، بهخصوص رد عقاید فرقه غالی شیخیه که به زبان عربی نوشته شده است. | ||
بنیان فرقه شیخیه توسط [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] (1166-1241ق) نهاده شد. پس از مرگ [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]]، پیروان او، پیرامون سید کاظم رشتی (1212-1259ق) گرد آمدند و با مرگ سید کاظم رشتی، بر سر جانشینی او اختلاف شد و این فرقه به | بنیان فرقه شیخیه توسط [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] (1166-1241ق) نهاده شد. پس از مرگ [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]]، پیروان او، پیرامون سید کاظم رشتی (1212-1259ق) گرد آمدند و با مرگ سید کاظم رشتی، بر سر جانشینی او اختلاف شد و این فرقه به گروههایی مانند کریمخانیه و باقریه تقسیم شد<ref>ر.ک: باقری، علیاکبر، ص36</ref>. | ||
طرفداران | طرفداران شیخیه، درعینحالی که همواره کوشیدهاند خود را شیعه امامی معرفی کنند، عقایدی دارند که مشکل بتوان آنها را با عقاید شیعه امامی یکی دانست. شیخیه در عقاید خویش در مواردی چند دچار انحرافاتی شدهاند. از آن جمله میتوان به بحث معاد جسمانی و غلو در مورد جایگاه پیامبر(ص) و امامان(ع)، رکن رابع، حیات جسمانی امام عصر(عج) اشاره کرد<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. | ||
نویسنده درباره انگیزه نوشتن کتابش | نویسنده درباره انگیزه نوشتن کتابش میگوید: برخی از برادران ایمانی در شهر خراسان درخواست کردند که کتابی درباره عقاید غالیان و عملکرد ائمه نسبت به آنان را برایشان بنویسم؛ لذا دعوت آنان را اجابت نموده و دست به قلم شدم<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص7</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۷: | خط ۳۸: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
غلو در لغت به معنای بالا بردن و از حد گذشتن است؛ | غلو در لغت به معنای بالا بردن و از حد گذشتن است؛ بهعبارتدیگر، غلو تجاوز کردن از حد و اندازه است و در اصطلاح به معنای بالا بردن چیز یا کسی از جایگاه عبودیت و رساندن او به جایگاه ربوبیت است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص9</ref>. | ||
غلات کسانی هستند که پیامبر(ص) و ائمه(ع) را به مقام خدایی | غلات کسانی هستند که پیامبر(ص) و ائمه(ع) را به مقام خدایی میرسانند. اینان کسانی هستند که امیرالمؤمنین علی(ع)، حکم قتل برایشان صادر نمود و ائمه آنان را مسلمان نمیدانند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
تفویض دارای معانی متعددی است که یکی از | تفویض دارای معانی متعددی است که یکی از آنها به معنای غلو است؛ به این معنا که خداوند برخی از امور اداره جهان را بهصورت کلی یا بخشی از آن را به پیامبر(ص) و ائمه(ع) واگذار نموده است؛ بهگونهای که آن بزرگواران عهدهدار آفرینش موجودات، روزی دادن و مرگومیر آنان بهصورت مستقل یا با همکاری و شراکت خدای متعال هستند<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>. | ||
شیخیه و تابعین [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] کسانی هستند که به غلو مبتلا شدند و | شیخیه و تابعین [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] کسانی هستند که به غلو مبتلا شدند و آل محمد(ص) را به مقام خدایی رساندند؛ بدین منظور میرزا موسی احقاقی اسکوئی که یکی از شاگردان سید رشتی و از شیوخ شیخیه است، میگوید: «من وقتی بهدقت به اخبار و روایات نگاه میکنم، بیتردید درمییابم که خداوند بسیاری از امور خود را به آنها تفویض نموده است؛ اموری چون خالقیت، رازقیت، مرگومیر. وقتی به مردم میگویی: میکائیل مسئول ارزاق، عزرائیل مسئول مرگ و جبرئیل عهدهدار خلق است بهراحتی این مسئله را میپذیرند؛ درصورتیکه اینها همگی خدمتگزار و نوکران ائمه(ع) هستند و زمانی که گفته میشود: [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]]، ولی خداوند است؛ اوست که عهدهدار اموری چون آفرینش، زنده کردن و میراندن موجودات به اذن خداوند است، به آسمان میپرند و پا به زمین میکوبند؛ بهگونهای که فکر میکنی عقلشان پریشان و زایل شده است...»<ref>ر.ک: همان، ص15-16</ref>. | ||
نویسنده | نویسنده مینویسد: وقتی به میرزا گفته میشود: چگونه جبرئیل، میکائیل و عزرائیل عهدهدار چنین مسئولیتهایی هستند؟ درحالیکه خداوند خود در آیه چهلم از سوره روم میفرماید:'''اَللّٰهُ اَلَّذِي خَلَقَكمْ ثُمَّ رَزَقَكمْ ثُمَّ يمِيتُكمْ ثُمَّ يحْييكمْ هَلْ مِنْ شُرَكٰائِكمْ مَنْ يفْعَلُ مِنْ ذٰلِكمْ مِنْ شَيءٍ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالىٰ عَمّٰا يشْرِكونَ''' (خداست که شما را آفرید، آنگاه به شما روزی داد، سپس شما را میمیراند و پس از آن شما را زنده میکند؛ آیا از معبودان شما کسی هست که چیزی از این [کارها] را انجام دهد؟ او منزّه و برتر است از اینکه به او شرک ورزند) و امثال این آیه که خلق و رزق و احیاء و اماته را منحصر به خدا میدانند، وی از این آیات روی برمیتابد و متمسک به روایات ضعیفی که غالیان در کتب خود نقل کردهاند، میشود<ref>ر.ک: همان، ص28</ref>. | ||
سید کاظم رشتی که دومین شخصیت بعد از احسائی در فرقه شیخیه است، | سید کاظم رشتی که دومین شخصیت بعد از احسائی در فرقه شیخیه است، میگوید: [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] خود فرموده: «... أنا ولي الله في أرضه و المفوض إليه أمره و الحاكم في عباده... أنا أحيي و أميت و أنا أخلق و أرزق...» (من ولی و جانشین خداوند در زمینش هستم. من آنکسی هستم که خداوند امرش را به من تفویض نموده است. من حاکم در میان بندگانش هستم... من زندگانی میبخشم و میمیرانم. من میآفرینم و روزی میدهم...»<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. او میگوید: این عباراتی که از زبان [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] صادر شده، صریح در این است که این افعال بر وجه حقیقت به آن حضرت منسوب است، نه بر وجه مجاز، آنچنانکه برخی تصور نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص21</ref> | ||
نویسنده بعد از این نظریه شیخیه، به نظر شیعه در | نویسنده بعد از این نظریه شیخیه، به نظر شیعه در اینباره اشاره نموده است. | ||
بسیاری از ائمه دیگر نسبت به غلات و مفوضه علمکرد بسیار | بسیاری از ائمه دیگر نسبت به غلات و مفوضه علمکرد بسیار سختگیرانه داشته؛ بهگونهای که آنان را در سلک کفار و مشرکین جای دادهاند. [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] در اینباره میفرماید: ما بنده خدا هستیم. او ما را خلق کرد و برگزید. سوگند به خدا ما هیچ حجتی بر خدا نداریم و هیچ برائتی از ناحیه خدا با ما نیست. ما مىمیریم و در مقابل خدا برپای داشته شده و مورد سؤال واقع میشویم. کسی که غلات را دوست بدارد، دشمن ماست و کسى که غلات را دشمن بدارد دوست ماست. غلات کافرند و مفوضه مشرکند. لعنت خداوند بر غلات باد<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. | ||
شیخیه، در حق رسول خدا و ائمّه اطهار(ع)، بسیار غلو کرده و ایشان را علل اربعه برای مخلوقات دانستهاند. [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] در | شیخیه، در حق رسول خدا و ائمّه اطهار(ع)، بسیار غلو کرده و ایشان را علل اربعه برای مخلوقات دانستهاند. [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] در اینباره مینویسد: علت فاعلیه و مادیه ایشانند... علت صوری نیز ایشانن... و علت غایی هم ایشانند؛ زیرا که همه اشیای عالم بهخاطر ایشان خلق شده است<ref>ر.ک: همان، ص39؛ باقری، علیاکبر، ص47</ref>. | ||
نویسنده در جواب از مطالب فوق | نویسنده در جواب از مطالب فوق میگوید: با مراجعه به قرآن عظیم یقین حاصل میشود که فاعل این عالم و خالق و مدبر آن فقط خداوند است. روایات نیز این را تأیید میکنند. علاوه بر آن [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و دیگر ائمه فرمودهاند: هرکس بگوید که ائمه به امر خداوند میآفرینند، یقیناً کافر شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص45</ref>. | ||
[[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] معتقد است | [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] معتقد است آل محمد(ص) معانی صفات الهی و وجهاللهی هستند که اولیای الهی به آن متوجه میشوند؛ بنابراین معنای تسبیح، تحمید، تکبیر و تهلیل، اهلبیت(ع) هستند<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>. شاگرد او سید رشتی میگوید: «الله» به پیامبر و «رحمان» به وصی او اختصاص یافته است. او معتقد است وقتی «یا الله» گفته میشود در واقع «یا محمد» گفته شده است و وقتی «یا محمد» گفته میشود به معنای «یا الله» است..<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>. بهطور خلاصه آنان معتقدند که جایز نیست برای خداوند لفظ و صفتی باشد؛ بنابراین ضمیر «هاء» در تمام مواضع قرآنی، به پیامبر و ائمه بازمیگردد؛ زیرا شأن خداوند بزرگتر از این است که با عبارت یا اشارهای از او تعبیر و به او اشاره شود<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | ||
آنان | آنان میگویند: ملائکه و پیامبران علم خود را از [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] آموختهاند. این اعتقاد نهتنها مخالف ضروریات دین است، بلکه در روایات فریقین نیز آمده که ملائکه علم خود را از خداوند و وصی علمش را از نبی(ص) میگیرد<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. خداوند در اینباره میفرماید:'''وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ كلَّهٰا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلاٰئِكةِ فَقٰالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمٰاءِ هٰؤُلاٰءِ إِنْ كنْتُمْ صٰادِقِينَ قٰالُوا سُبْحٰانَك لاٰ عِلْمَ لَنٰا إِلاّٰ مٰا عَلَّمْتَنٰا إِنَّك أَنْتَ اَلْعَلِيمُ اَلْحَكيمُ''' (بقره: 31-32) (و خدا همه نامها [یِ موجودات] را به آدم آموخت؛ سپس [هویت و حقایق ذات موجودات را] به فرشتگان ارائه کرد و گفت: مرا از نامهای ایشان خبر دهید، اگر [در ادعای سزاوار بودنتان به جانشینی] راستگویید. گفتند: تو از هر عیب و نقصی منزّهی، ما را دانشی جز آنچه خودت به ما آموختهای نیست، یقیناً تویی که بسیار دانا و حکیمی)<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>. | ||
یکی دیگر از عقاید فرقه غالی شیخیه این است که | یکی دیگر از عقاید فرقه غالی شیخیه این است که آنها میگویند: نزول وحی بر پیامبر(ص) با اذن و امر [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بوده است. سید رشتی در اینباره میگوید: هیچوقت جبرئیل بر پیامبر(ص) وارد نشد، مگر اینکه از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اجازه گرفت و همواره او به اذن [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بر پیامبر وارد میشد<ref>همان، ص66</ref>. نویسنده، این عقیده غالیان و عقاید دیگر آنان را درباره پیامبر(ص) و ائمه(ع)، مفصلا نقد میکند. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
پاورقیها به ذکر منابع مطالب کتاب و نیز توضیح برخی از ابهامات آن اختصاص یافته است. | |||
روش نویسنده در | روش نویسنده در پاورقیها چنین است که ابتدا نام نویسنده آن منبع را ذکر کرده و به دنبال آن نام کتاب را آورده است. | ||
فهرست محتویات در انتهای کتاب ذکر شده است. | فهرست محتویات در انتهای کتاب ذکر شده است. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۶: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# مقدمه و متن کتاب. | # مقدمه و متن کتاب. | ||
#[[:noormags:835878|باقری، | #[[:noormags:835878|باقری، علیاکبر، آرای کلامی شیخیه، مجله معرفت کلامی، زمستان 1389، شماره 4، درج در پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز)]]. | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
خط ۹۰: | خط ۹۱: | ||
[[رده:آثار کلامی شیخیه]] | [[رده:آثار کلامی شیخیه]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۳۴
عقائد الشيخية | |
---|---|
پدیدآوران | قزوینی، علاءالدین (نویسنده) |
ناشر | دار التوحيد |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
چاپ | 1 |
موضوع | شيخيه - دفاعيهها و رديهها شيخيه - عقايد |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 213 /م8ع7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
عقائد الشيخية، تألیف علاءالدین قزوینی، کتابی است در رد عقاید غالیان، بهخصوص رد عقاید فرقه غالی شیخیه که به زبان عربی نوشته شده است.
بنیان فرقه شیخیه توسط شیخ احمد احسائی (1166-1241ق) نهاده شد. پس از مرگ شیخ احمد احسائی، پیروان او، پیرامون سید کاظم رشتی (1212-1259ق) گرد آمدند و با مرگ سید کاظم رشتی، بر سر جانشینی او اختلاف شد و این فرقه به گروههایی مانند کریمخانیه و باقریه تقسیم شد[۱].
طرفداران شیخیه، درعینحالی که همواره کوشیدهاند خود را شیعه امامی معرفی کنند، عقایدی دارند که مشکل بتوان آنها را با عقاید شیعه امامی یکی دانست. شیخیه در عقاید خویش در مواردی چند دچار انحرافاتی شدهاند. از آن جمله میتوان به بحث معاد جسمانی و غلو در مورد جایگاه پیامبر(ص) و امامان(ع)، رکن رابع، حیات جسمانی امام عصر(عج) اشاره کرد[۲].
نویسنده درباره انگیزه نوشتن کتابش میگوید: برخی از برادران ایمانی در شهر خراسان درخواست کردند که کتابی درباره عقاید غالیان و عملکرد ائمه نسبت به آنان را برایشان بنویسم؛ لذا دعوت آنان را اجابت نموده و دست به قلم شدم[۳].
ساختار
کتاب با مقدمهای مختصر از مؤلف آغاز شده و به دنبال آن محتویات کتاب در شانزده مسئله مطرح شده است.
گزارش محتوا
غلو در لغت به معنای بالا بردن و از حد گذشتن است؛ بهعبارتدیگر، غلو تجاوز کردن از حد و اندازه است و در اصطلاح به معنای بالا بردن چیز یا کسی از جایگاه عبودیت و رساندن او به جایگاه ربوبیت است[۴].
غلات کسانی هستند که پیامبر(ص) و ائمه(ع) را به مقام خدایی میرسانند. اینان کسانی هستند که امیرالمؤمنین علی(ع)، حکم قتل برایشان صادر نمود و ائمه آنان را مسلمان نمیدانند[۵].
تفویض دارای معانی متعددی است که یکی از آنها به معنای غلو است؛ به این معنا که خداوند برخی از امور اداره جهان را بهصورت کلی یا بخشی از آن را به پیامبر(ص) و ائمه(ع) واگذار نموده است؛ بهگونهای که آن بزرگواران عهدهدار آفرینش موجودات، روزی دادن و مرگومیر آنان بهصورت مستقل یا با همکاری و شراکت خدای متعال هستند[۶].
شیخیه و تابعین شیخ احمد احسائی کسانی هستند که به غلو مبتلا شدند و آل محمد(ص) را به مقام خدایی رساندند؛ بدین منظور میرزا موسی احقاقی اسکوئی که یکی از شاگردان سید رشتی و از شیوخ شیخیه است، میگوید: «من وقتی بهدقت به اخبار و روایات نگاه میکنم، بیتردید درمییابم که خداوند بسیاری از امور خود را به آنها تفویض نموده است؛ اموری چون خالقیت، رازقیت، مرگومیر. وقتی به مردم میگویی: میکائیل مسئول ارزاق، عزرائیل مسئول مرگ و جبرئیل عهدهدار خلق است بهراحتی این مسئله را میپذیرند؛ درصورتیکه اینها همگی خدمتگزار و نوکران ائمه(ع) هستند و زمانی که گفته میشود: امیرالمؤمنین(ع)، ولی خداوند است؛ اوست که عهدهدار اموری چون آفرینش، زنده کردن و میراندن موجودات به اذن خداوند است، به آسمان میپرند و پا به زمین میکوبند؛ بهگونهای که فکر میکنی عقلشان پریشان و زایل شده است...»[۷].
نویسنده مینویسد: وقتی به میرزا گفته میشود: چگونه جبرئیل، میکائیل و عزرائیل عهدهدار چنین مسئولیتهایی هستند؟ درحالیکه خداوند خود در آیه چهلم از سوره روم میفرماید:اَللّٰهُ اَلَّذِي خَلَقَكمْ ثُمَّ رَزَقَكمْ ثُمَّ يمِيتُكمْ ثُمَّ يحْييكمْ هَلْ مِنْ شُرَكٰائِكمْ مَنْ يفْعَلُ مِنْ ذٰلِكمْ مِنْ شَيءٍ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالىٰ عَمّٰا يشْرِكونَ (خداست که شما را آفرید، آنگاه به شما روزی داد، سپس شما را میمیراند و پس از آن شما را زنده میکند؛ آیا از معبودان شما کسی هست که چیزی از این [کارها] را انجام دهد؟ او منزّه و برتر است از اینکه به او شرک ورزند) و امثال این آیه که خلق و رزق و احیاء و اماته را منحصر به خدا میدانند، وی از این آیات روی برمیتابد و متمسک به روایات ضعیفی که غالیان در کتب خود نقل کردهاند، میشود[۸].
سید کاظم رشتی که دومین شخصیت بعد از احسائی در فرقه شیخیه است، میگوید: حضرت علی(ع) خود فرموده: «... أنا ولي الله في أرضه و المفوض إليه أمره و الحاكم في عباده... أنا أحيي و أميت و أنا أخلق و أرزق...» (من ولی و جانشین خداوند در زمینش هستم. من آنکسی هستم که خداوند امرش را به من تفویض نموده است. من حاکم در میان بندگانش هستم... من زندگانی میبخشم و میمیرانم. من میآفرینم و روزی میدهم...»[۹]. او میگوید: این عباراتی که از زبان حضرت علی(ع) صادر شده، صریح در این است که این افعال بر وجه حقیقت به آن حضرت منسوب است، نه بر وجه مجاز، آنچنانکه برخی تصور نمودهاند[۱۰]
نویسنده بعد از این نظریه شیخیه، به نظر شیعه در اینباره اشاره نموده است.
بسیاری از ائمه دیگر نسبت به غلات و مفوضه علمکرد بسیار سختگیرانه داشته؛ بهگونهای که آنان را در سلک کفار و مشرکین جای دادهاند. امام صادق(ع) در اینباره میفرماید: ما بنده خدا هستیم. او ما را خلق کرد و برگزید. سوگند به خدا ما هیچ حجتی بر خدا نداریم و هیچ برائتی از ناحیه خدا با ما نیست. ما مىمیریم و در مقابل خدا برپای داشته شده و مورد سؤال واقع میشویم. کسی که غلات را دوست بدارد، دشمن ماست و کسى که غلات را دشمن بدارد دوست ماست. غلات کافرند و مفوضه مشرکند. لعنت خداوند بر غلات باد[۱۱].
شیخیه، در حق رسول خدا و ائمّه اطهار(ع)، بسیار غلو کرده و ایشان را علل اربعه برای مخلوقات دانستهاند. شیخ احمد احسائی در اینباره مینویسد: علت فاعلیه و مادیه ایشانند... علت صوری نیز ایشانن... و علت غایی هم ایشانند؛ زیرا که همه اشیای عالم بهخاطر ایشان خلق شده است[۱۲].
نویسنده در جواب از مطالب فوق میگوید: با مراجعه به قرآن عظیم یقین حاصل میشود که فاعل این عالم و خالق و مدبر آن فقط خداوند است. روایات نیز این را تأیید میکنند. علاوه بر آن امام صادق(ع) و دیگر ائمه فرمودهاند: هرکس بگوید که ائمه به امر خداوند میآفرینند، یقیناً کافر شده است[۱۳].
شیخ احمد احسائی معتقد است آل محمد(ص) معانی صفات الهی و وجهاللهی هستند که اولیای الهی به آن متوجه میشوند؛ بنابراین معنای تسبیح، تحمید، تکبیر و تهلیل، اهلبیت(ع) هستند[۱۴]. شاگرد او سید رشتی میگوید: «الله» به پیامبر و «رحمان» به وصی او اختصاص یافته است. او معتقد است وقتی «یا الله» گفته میشود در واقع «یا محمد» گفته شده است و وقتی «یا محمد» گفته میشود به معنای «یا الله» است..[۱۵]. بهطور خلاصه آنان معتقدند که جایز نیست برای خداوند لفظ و صفتی باشد؛ بنابراین ضمیر «هاء» در تمام مواضع قرآنی، به پیامبر و ائمه بازمیگردد؛ زیرا شأن خداوند بزرگتر از این است که با عبارت یا اشارهای از او تعبیر و به او اشاره شود[۱۶].
آنان میگویند: ملائکه و پیامبران علم خود را از امام علی(ع) آموختهاند. این اعتقاد نهتنها مخالف ضروریات دین است، بلکه در روایات فریقین نیز آمده که ملائکه علم خود را از خداوند و وصی علمش را از نبی(ص) میگیرد[۱۷]. خداوند در اینباره میفرماید:وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ كلَّهٰا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلاٰئِكةِ فَقٰالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمٰاءِ هٰؤُلاٰءِ إِنْ كنْتُمْ صٰادِقِينَ قٰالُوا سُبْحٰانَك لاٰ عِلْمَ لَنٰا إِلاّٰ مٰا عَلَّمْتَنٰا إِنَّك أَنْتَ اَلْعَلِيمُ اَلْحَكيمُ (بقره: 31-32) (و خدا همه نامها [یِ موجودات] را به آدم آموخت؛ سپس [هویت و حقایق ذات موجودات را] به فرشتگان ارائه کرد و گفت: مرا از نامهای ایشان خبر دهید، اگر [در ادعای سزاوار بودنتان به جانشینی] راستگویید. گفتند: تو از هر عیب و نقصی منزّهی، ما را دانشی جز آنچه خودت به ما آموختهای نیست، یقیناً تویی که بسیار دانا و حکیمی)[۱۸].
یکی دیگر از عقاید فرقه غالی شیخیه این است که آنها میگویند: نزول وحی بر پیامبر(ص) با اذن و امر حضرت علی(ع) بوده است. سید رشتی در اینباره میگوید: هیچوقت جبرئیل بر پیامبر(ص) وارد نشد، مگر اینکه از حضرت علی(ع) اجازه گرفت و همواره او به اذن حضرت علی(ع) بر پیامبر وارد میشد[۱۹]. نویسنده، این عقیده غالیان و عقاید دیگر آنان را درباره پیامبر(ص) و ائمه(ع)، مفصلا نقد میکند.
وضعیت کتاب
پاورقیها به ذکر منابع مطالب کتاب و نیز توضیح برخی از ابهامات آن اختصاص یافته است.
روش نویسنده در پاورقیها چنین است که ابتدا نام نویسنده آن منبع را ذکر کرده و به دنبال آن نام کتاب را آورده است.
فهرست محتویات در انتهای کتاب ذکر شده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: باقری، علیاکبر، ص36
- ↑ ر.ک: همان، ص35
- ↑ ر.ک: مقدمه مؤلف، ص7
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص9
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص12
- ↑ ر.ک: همان، ص15-16
- ↑ ر.ک: همان، ص28
- ↑ ر.ک: همان، ص17
- ↑ ر.ک: همان، ص21
- ↑ ر.ک: همان، ص36
- ↑ ر.ک: همان، ص39؛ باقری، علیاکبر، ص47
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص45
- ↑ ر.ک: همان، ص51
- ↑ ر.ک: همان، ص52
- ↑ ر.ک: همان، ص57
- ↑ ر.ک: همان، ص58
- ↑ ر.ک: همان، ص61
- ↑ همان، ص66
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- باقری، علیاکبر، آرای کلامی شیخیه، مجله معرفت کلامی، زمستان 1389، شماره 4، درج در پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز).