ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'مىكردند' به 'میكردند') |
جز (جایگزینی متن - 'الاسلامی' به 'الاسلامي') |
||
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class= | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NUR01897.jpg|بندانگشتی| | [[پرونده:NUR01897.jpg|بندانگشتی|ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
|- | |- | ||
! نام!! data-type= | ! نام!! data-type="authorName" |ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی | ||
|- | |- | ||
|نامهای دیگر | |نامهای دیگر | ||
|data-type= | | data-type="authorOtherNames" | تبریزی، علی بن موسی | ||
خراسانی، علی بن موسی | خراسانی، علی بن موسی | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
|data-type= | | data-type="authorfatherName" |ميرزا موسى | ||
|- | |- | ||
|متولد | |متولد | ||
|data-type= | | data-type="authorbirthDate" |1277ق | ||
|- | |- | ||
|محل تولد | |محل تولد | ||
|data-type= | | data-type="authorBirthPlace" |تبريز | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
|data-type= | | data-type="authorDeathDate" |1290 ش یا 1330 ق | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
|data-type= | | data-type="authorTeachers" |[[اردکانی، محمدحسین|فاضل اردکانی]]، ميرزا زينالعابدين مازندرانى و [[رشتی، حبیبالله|ميرزا حيببالله رشتى]] | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
|data-type= | | data-type="authorWritings" |[[مرآة الکتب]] | ||
|-class= | |||
[[مجموعه آثار قلمى ثقةالاسلام شهید تبریزى]] | |||
|- class="articleCode" | |||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
|data-type= | | data-type="authorCode" |AUTHORCODE01897AUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''شهيد ميرزا على آقا، مشهور به | '''شهيد ميرزا على آقا، مشهور به ثقةالاسلام تبريزى''' (1277-1330ق)، معروف به ثقةالإسلام، از اكابر علماى اماميّه تبريز و روحانیان مشهور دوره مشروطه، رهبر شیخیه تبریز | ||
== ولادت == | |||
او كه فرزند ميرزا موسى بن ميرزا محمد شفيع است، در هفتم رجب سال 1277ق در تبريز ديده به جهان گشود و پس از 53 سال زندگى، سرانجام در عاشوراى سال 1330ق، توسط قشون متجاوز روسيه، در باغ شمال تبريز، به شهادت رسيد. گرچه وى در تبريز ديده به جهان گشود، ولى نياكان او در اصل از مردم خراسان محسوب مىشدند و به امور ديوانى مشغول بودند. يكى از نياكان وى كه ميرزا محمد جعفر نام داشت و به صدر مشهور بود، از خراسان به تبريز رفت و در اين شهر اقامت گزيد. | |||
پدر وى كه او نيز به ثقةالاسلام مشهور بود، در قيام تنباكو نقش بسزايى داشت و مردم تبريز را براى الغا قرارداد رژى تشويق و سازماندهى مىكرد. | |||
== تحصیلات == | |||
ميرزا على آقا مقدمات علوم دينى و ادبى را در زادگاهش (تبريز) فرا گرفت و آنگاه براى ادامه تحصيل رهسپار عتبات عراق شد. او در حوزههاى شيعى عراق نزد استادانى مثل [[اردکانی، محمدحسین|فاضل اردکانی]]، ميرزا زينالعابدين مازندرانى و [[رشتی، حبیبالله|ميرزا حيببالله رشتى]] به تحصيل فقه و دانش دينى پرداخت. وى پس از آنكه به درجه اجتهاد رسيد، در سال 1308ق به تبريز بازگشت و به تبليغ احكام و تعاليم دينى همت گماشت. | |||
پدر وى در سال 1319ق درگذشت. با درگذشت او، | == مقام ثقةالاسلامي == | ||
پدر وى در سال 1319ق درگذشت. با درگذشت او، ثقةالاسلام در امور دينى و اجتماعى جانشين پدرش شد و در سطح وسيعتر به ارشاد مردم پرداخت. هرگاه ثقةالاسلام برفراز منبر مىرفت، علاوه بر طرح احكام و موضوعات دينى، پيرامون مسائل اجتماعى و سياسى نيز بحثهايى ارائه مىداد و به روشن كردن افكار مردم همت مىگماشت. از آن جا كه وى سخنورى توانا بود و مسائل را به روشنى تفهيم مىكرد، به سرعت در ميان مردم شهرت يافت و محبوبيت ويژهاى پيدا كرد. | |||
وى مشروطهخواه متعادل و متينى بود كه از هيچ شخص و گروهى كارهاى تند و افراطى را نمىپذيرفت. به همان اندازه كه او به دشمنىهاى بىمورد با مشروطه حساسيت نشان مىداد، از مشروطهخواهان افراطى كه فكر میكردند كه همه چيز بايد در برابر مشروطه قربانى شود، انتقاد شديد به عمل مىآورد. او معتقد بود اقدامات حاد و ناسنجيده مشروطهخواهان، سبب مىشود كه عوام بىتميز و افراطيون جنجالآفرين، سررشته امور را از دست رهبران لايق بگيرند و جنبش مشروطه را به سمت و سويى ببرند كه بر خلاف اهداف اصلى آن است. | وى مشروطهخواه متعادل و متينى بود كه از هيچ شخص و گروهى كارهاى تند و افراطى را نمىپذيرفت. به همان اندازه كه او به دشمنىهاى بىمورد با مشروطه حساسيت نشان مىداد، از مشروطهخواهان افراطى كه فكر میكردند كه همه چيز بايد در برابر مشروطه قربانى شود، انتقاد شديد به عمل مىآورد. او معتقد بود اقدامات حاد و ناسنجيده مشروطهخواهان، سبب مىشود كه عوام بىتميز و افراطيون جنجالآفرين، سررشته امور را از دست رهبران لايق بگيرند و جنبش مشروطه را به سمت و سويى ببرند كه بر خلاف اهداف اصلى آن است. | ||
خط ۴۳: | خط ۵۲: | ||
خلاصه آن كه ايشان مشروطهاى را قبول داشت كه دينستيز، بيگانهگرا و مروج بىنظمى و نابسامانى نباشد و امور كشور در دست آشوبطلبان تندرو كه به هيچ قيد و بندى معتقد نيستند، نيفتند. | خلاصه آن كه ايشان مشروطهاى را قبول داشت كه دينستيز، بيگانهگرا و مروج بىنظمى و نابسامانى نباشد و امور كشور در دست آشوبطلبان تندرو كه به هيچ قيد و بندى معتقد نيستند، نيفتند. | ||
در ذيحجه سال 1329ق، روسها به ايران اتمام حجت دادند و آنگاه به بهانههاى مختلف، خاک ايران مورد هجوم و تجاوز آنها قرار گرفت. پس از آن كه روسها وارد شهر تبريز شدند، در اين شهر به غارت و كشتار مردم دست زدند. در جريان اين كشتار كه با مقاومت مردم شهر همراه بود، بسيارى از افرادى كه در شهر نام و شهرتى داشتند، ميدان را خالى كرده و از شهر گريختند. بنابراین، از بزرگان شهر كسى غير از شهيد | در ذيحجه سال 1329ق، روسها به ايران اتمام حجت دادند و آنگاه به بهانههاى مختلف، خاک ايران مورد هجوم و تجاوز آنها قرار گرفت. پس از آن كه روسها وارد شهر تبريز شدند، در اين شهر به غارت و كشتار مردم دست زدند. در جريان اين كشتار كه با مقاومت مردم شهر همراه بود، بسيارى از افرادى كه در شهر نام و شهرتى داشتند، ميدان را خالى كرده و از شهر گريختند. بنابراین، از بزرگان شهر كسى غير از شهيد ثقةالاسلام تبريزى باقى نماند. در اين روزها هر كس با ايشان درباره فرار از شهر سخن به ميان مىآورد، او با متانت خاصى مىگفت: شما اگر مىتوانيد براى حفظ جان خودتان از شهر بيرون برويد ولى من كارم را به خدا مىسپارم. | ||
هر قدر اوضاع تبريز بحرانىتر مىشد و كشتار و ستم روسها شدت بيشتر پيدا مىكرد، افراد بيشترى از ايشان درخواست میكردند كه از شهر خارج شود و جان خود را نجات دهد. حتى ماموران بلندپايه عثمانى كه در كنسولگرى عثمانى در تبريز بودند، از طريق فردى به ايشان چنين پيغام دادند: طبق اطلاعاتى كه ما به دست آوردهايم هدف روسها اين است كه شما را حتما دستگير كنند، پس فكرى به حال خود بكنيد. | هر قدر اوضاع تبريز بحرانىتر مىشد و كشتار و ستم روسها شدت بيشتر پيدا مىكرد، افراد بيشترى از ايشان درخواست میكردند كه از شهر خارج شود و جان خود را نجات دهد. حتى ماموران بلندپايه عثمانى كه در كنسولگرى عثمانى در تبريز بودند، از طريق فردى به ايشان چنين پيغام دادند: طبق اطلاعاتى كه ما به دست آوردهايم هدف روسها اين است كه شما را حتما دستگير كنند، پس فكرى به حال خود بكنيد. | ||
خط ۴۹: | خط ۵۸: | ||
ايشان در پاسخ به كسى كه پيغام آورده بود گفت: در جريان شكست عباس ميرزا از روسها، ميرزا آقاى ميرفتاح جلو افتاد و شهر تبريز را به دست روس سپرد. از آن زمان صد سال مىگذرد و هميشه نام آقا ميرفتاح به بدى ياد مىشود. شما چگونه راضى هستيد كه من در اين آخر زندگى از ترس مرگ، خود را به پناهگاهى بكشم و ديگران را در دست دشمن رها نمايم. بدين ترتيب، او تا آخرين لحظه حيات، مردم را رها نكرد و سرانجام در عصر روز نهم محرم 1330ق/ نهم دى 1290ش توسط نظاميان مسلح روس دستگير شد. كنسول روس در كنسولگرى اين كشور نسبت به ايشان اهانت كرد و وى را به خاطر اينكه عامل اصلى قيام مردم عليه روسها بود سرزنش كرد. ايشان با رشادت تمام پاسخ كنسول روس را داد و به او گفت: من به وظيفه اسلامیت و مليت خود عمل كردهام، زيرا نمىخواستم ملت مسلمان اسير بيگانگان باشد. در اين ماجرا كنسول روس نوشتهاى به دست ايشان داد واز وى خواست براى رهايى از مرگ گواهى دهد كه جنگ را ابتدا مردم تبريز آغاز كردند نه روسها. وى در پاسخ گفت: من حاضر نيستم چنين شهادتى بدهم، زيرا اينها كه شما مدعى هستيد، دروغ است و جنگ را شما آغاز كرديد. | ايشان در پاسخ به كسى كه پيغام آورده بود گفت: در جريان شكست عباس ميرزا از روسها، ميرزا آقاى ميرفتاح جلو افتاد و شهر تبريز را به دست روس سپرد. از آن زمان صد سال مىگذرد و هميشه نام آقا ميرفتاح به بدى ياد مىشود. شما چگونه راضى هستيد كه من در اين آخر زندگى از ترس مرگ، خود را به پناهگاهى بكشم و ديگران را در دست دشمن رها نمايم. بدين ترتيب، او تا آخرين لحظه حيات، مردم را رها نكرد و سرانجام در عصر روز نهم محرم 1330ق/ نهم دى 1290ش توسط نظاميان مسلح روس دستگير شد. كنسول روس در كنسولگرى اين كشور نسبت به ايشان اهانت كرد و وى را به خاطر اينكه عامل اصلى قيام مردم عليه روسها بود سرزنش كرد. ايشان با رشادت تمام پاسخ كنسول روس را داد و به او گفت: من به وظيفه اسلامیت و مليت خود عمل كردهام، زيرا نمىخواستم ملت مسلمان اسير بيگانگان باشد. در اين ماجرا كنسول روس نوشتهاى به دست ايشان داد واز وى خواست براى رهايى از مرگ گواهى دهد كه جنگ را ابتدا مردم تبريز آغاز كردند نه روسها. وى در پاسخ گفت: من حاضر نيستم چنين شهادتى بدهم، زيرا اينها كه شما مدعى هستيد، دروغ است و جنگ را شما آغاز كرديد. | ||
سپس كنسول روس از ايشان خواست گواهى كند كه دولت ايران قادر به حفظ امنيت آذربايجان نيست و توقف ارتش تزارى در آذربايجان ضرورت دارد. وى به اين درخواست نيز پاسخ مثبت نداد و به او گفت: شما آذربايجان را تخليه كنيد، من قول مىدهم امنيت كامل در اينجا برقرار شود. بالاخره پس از آن كه وى به هيچ يك از درخواست روسها پاسخ نداد، در بامداد روز دهم دى 1390ش برابر با دهم محرم 1330ق آن عالم بزرگ را در سربازخانه روسها به دار آويختند. | سپس كنسول روس از ايشان خواست گواهى كند كه دولت ايران قادر به حفظ امنيت آذربايجان نيست و توقف ارتش تزارى در آذربايجان ضرورت دارد. وى به اين درخواست نيز پاسخ مثبت نداد و به او گفت: شما آذربايجان را تخليه كنيد، من قول مىدهم امنيت كامل در اينجا برقرار شود. بالاخره پس از آن كه وى به هيچ يك از درخواست روسها پاسخ نداد، | ||
== وفات == | |||
در بامداد روز دهم دى 1390ش برابر با دهم محرم 1330ق آن عالم بزرگ را در سربازخانه روسها به دار آويختند. | |||
== آثار== | == آثار== | ||
خط ۵۶: | خط ۶۸: | ||
ايشان علاوه بر علوم دينى، در ادبيات فارسى و عربى نيز متبحر بود. وى تأليفاتى دارد كه حاكى از تبحر ادبى، تاريخى و دينى اين عالم مجاهد است. يكى از كتابهاى او «ايضاح الانبا فى مولد خاتم الانبيا» نام دارد. «مرات الكتب» از ديگر تأليفات وى است. وى در رساله «لالان» از سياست و اجتماعات بحث نموده و چگونگى افكارش را آشكار كرده است. وى دو رساله سياسى و اجتماعى ديگر نير دارد كه نام آنها «واگن ملت» و «اگر ما آذربايجانىها غفلت كنيم» مىباشد. «مقتل سيدالشهدا» و ترجمه «بث الشكوى» را نيز بايد از آثار ايشان برشمرد. | ايشان علاوه بر علوم دينى، در ادبيات فارسى و عربى نيز متبحر بود. وى تأليفاتى دارد كه حاكى از تبحر ادبى، تاريخى و دينى اين عالم مجاهد است. يكى از كتابهاى او «ايضاح الانبا فى مولد خاتم الانبيا» نام دارد. «مرات الكتب» از ديگر تأليفات وى است. وى در رساله «لالان» از سياست و اجتماعات بحث نموده و چگونگى افكارش را آشكار كرده است. وى دو رساله سياسى و اجتماعى ديگر نير دارد كه نام آنها «واگن ملت» و «اگر ما آذربايجانىها غفلت كنيم» مىباشد. «مقتل سيدالشهدا» و ترجمه «بث الشكوى» را نيز بايد از آثار ايشان برشمرد. | ||
==منابع مقاله== | |||
#[http://iec-md.org/monasebatha/digar/seghatuleslam_tabrizi.html مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی 10/10/1383] | |||
#[[:noormags:105786|عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم؛ شهدای روحانیان آذربایجان در نهضت مشروطیت، پاييز 1383 - شماره 5 (20 صفحه - از 395 تا 414)]]. | |||
#[[:noormags:96319|ابوالحسنی، جواد؛ از مشروطهخواه تا مشروطهچی: سیری در اندیشه سیاسی ثقه الاسلام تبریزی، مرداد و شهریور و مهر و آبان 1385 - شماره 227-230 (6 صفحه - از 174 تا 179)]]. | |||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
خط ۶۲: | خط ۷۸: | ||
[[مرآة الکتب]] | [[مرآة الکتب]] | ||
[[مجموعه آثار قلمى | [[مجموعه آثار قلمى ثقةالاسلام شهید تبریزى]] | ||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۶
نام | ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی |
---|---|
نامهای دیگر | تبریزی، علی بن موسی
خراسانی، علی بن موسی |
نام پدر | ميرزا موسى |
متولد | 1277ق |
محل تولد | تبريز |
رحلت | 1290 ش یا 1330 ق |
اساتید | فاضل اردکانی، ميرزا زينالعابدين مازندرانى و ميرزا حيببالله رشتى |
برخی آثار | مرآة الکتب |
کد مؤلف | AUTHORCODE01897AUTHORCODE |
شهيد ميرزا على آقا، مشهور به ثقةالاسلام تبريزى (1277-1330ق)، معروف به ثقةالإسلام، از اكابر علماى اماميّه تبريز و روحانیان مشهور دوره مشروطه، رهبر شیخیه تبریز
ولادت
او كه فرزند ميرزا موسى بن ميرزا محمد شفيع است، در هفتم رجب سال 1277ق در تبريز ديده به جهان گشود و پس از 53 سال زندگى، سرانجام در عاشوراى سال 1330ق، توسط قشون متجاوز روسيه، در باغ شمال تبريز، به شهادت رسيد. گرچه وى در تبريز ديده به جهان گشود، ولى نياكان او در اصل از مردم خراسان محسوب مىشدند و به امور ديوانى مشغول بودند. يكى از نياكان وى كه ميرزا محمد جعفر نام داشت و به صدر مشهور بود، از خراسان به تبريز رفت و در اين شهر اقامت گزيد.
پدر وى كه او نيز به ثقةالاسلام مشهور بود، در قيام تنباكو نقش بسزايى داشت و مردم تبريز را براى الغا قرارداد رژى تشويق و سازماندهى مىكرد.
تحصیلات
ميرزا على آقا مقدمات علوم دينى و ادبى را در زادگاهش (تبريز) فرا گرفت و آنگاه براى ادامه تحصيل رهسپار عتبات عراق شد. او در حوزههاى شيعى عراق نزد استادانى مثل فاضل اردکانی، ميرزا زينالعابدين مازندرانى و ميرزا حيببالله رشتى به تحصيل فقه و دانش دينى پرداخت. وى پس از آنكه به درجه اجتهاد رسيد، در سال 1308ق به تبريز بازگشت و به تبليغ احكام و تعاليم دينى همت گماشت.
مقام ثقةالاسلامي
پدر وى در سال 1319ق درگذشت. با درگذشت او، ثقةالاسلام در امور دينى و اجتماعى جانشين پدرش شد و در سطح وسيعتر به ارشاد مردم پرداخت. هرگاه ثقةالاسلام برفراز منبر مىرفت، علاوه بر طرح احكام و موضوعات دينى، پيرامون مسائل اجتماعى و سياسى نيز بحثهايى ارائه مىداد و به روشن كردن افكار مردم همت مىگماشت. از آن جا كه وى سخنورى توانا بود و مسائل را به روشنى تفهيم مىكرد، به سرعت در ميان مردم شهرت يافت و محبوبيت ويژهاى پيدا كرد.
وى مشروطهخواه متعادل و متينى بود كه از هيچ شخص و گروهى كارهاى تند و افراطى را نمىپذيرفت. به همان اندازه كه او به دشمنىهاى بىمورد با مشروطه حساسيت نشان مىداد، از مشروطهخواهان افراطى كه فكر میكردند كه همه چيز بايد در برابر مشروطه قربانى شود، انتقاد شديد به عمل مىآورد. او معتقد بود اقدامات حاد و ناسنجيده مشروطهخواهان، سبب مىشود كه عوام بىتميز و افراطيون جنجالآفرين، سررشته امور را از دست رهبران لايق بگيرند و جنبش مشروطه را به سمت و سويى ببرند كه بر خلاف اهداف اصلى آن است.
خلاصه آن كه ايشان مشروطهاى را قبول داشت كه دينستيز، بيگانهگرا و مروج بىنظمى و نابسامانى نباشد و امور كشور در دست آشوبطلبان تندرو كه به هيچ قيد و بندى معتقد نيستند، نيفتند.
در ذيحجه سال 1329ق، روسها به ايران اتمام حجت دادند و آنگاه به بهانههاى مختلف، خاک ايران مورد هجوم و تجاوز آنها قرار گرفت. پس از آن كه روسها وارد شهر تبريز شدند، در اين شهر به غارت و كشتار مردم دست زدند. در جريان اين كشتار كه با مقاومت مردم شهر همراه بود، بسيارى از افرادى كه در شهر نام و شهرتى داشتند، ميدان را خالى كرده و از شهر گريختند. بنابراین، از بزرگان شهر كسى غير از شهيد ثقةالاسلام تبريزى باقى نماند. در اين روزها هر كس با ايشان درباره فرار از شهر سخن به ميان مىآورد، او با متانت خاصى مىگفت: شما اگر مىتوانيد براى حفظ جان خودتان از شهر بيرون برويد ولى من كارم را به خدا مىسپارم.
هر قدر اوضاع تبريز بحرانىتر مىشد و كشتار و ستم روسها شدت بيشتر پيدا مىكرد، افراد بيشترى از ايشان درخواست میكردند كه از شهر خارج شود و جان خود را نجات دهد. حتى ماموران بلندپايه عثمانى كه در كنسولگرى عثمانى در تبريز بودند، از طريق فردى به ايشان چنين پيغام دادند: طبق اطلاعاتى كه ما به دست آوردهايم هدف روسها اين است كه شما را حتما دستگير كنند، پس فكرى به حال خود بكنيد.
ايشان در پاسخ به كسى كه پيغام آورده بود گفت: در جريان شكست عباس ميرزا از روسها، ميرزا آقاى ميرفتاح جلو افتاد و شهر تبريز را به دست روس سپرد. از آن زمان صد سال مىگذرد و هميشه نام آقا ميرفتاح به بدى ياد مىشود. شما چگونه راضى هستيد كه من در اين آخر زندگى از ترس مرگ، خود را به پناهگاهى بكشم و ديگران را در دست دشمن رها نمايم. بدين ترتيب، او تا آخرين لحظه حيات، مردم را رها نكرد و سرانجام در عصر روز نهم محرم 1330ق/ نهم دى 1290ش توسط نظاميان مسلح روس دستگير شد. كنسول روس در كنسولگرى اين كشور نسبت به ايشان اهانت كرد و وى را به خاطر اينكه عامل اصلى قيام مردم عليه روسها بود سرزنش كرد. ايشان با رشادت تمام پاسخ كنسول روس را داد و به او گفت: من به وظيفه اسلامیت و مليت خود عمل كردهام، زيرا نمىخواستم ملت مسلمان اسير بيگانگان باشد. در اين ماجرا كنسول روس نوشتهاى به دست ايشان داد واز وى خواست براى رهايى از مرگ گواهى دهد كه جنگ را ابتدا مردم تبريز آغاز كردند نه روسها. وى در پاسخ گفت: من حاضر نيستم چنين شهادتى بدهم، زيرا اينها كه شما مدعى هستيد، دروغ است و جنگ را شما آغاز كرديد.
سپس كنسول روس از ايشان خواست گواهى كند كه دولت ايران قادر به حفظ امنيت آذربايجان نيست و توقف ارتش تزارى در آذربايجان ضرورت دارد. وى به اين درخواست نيز پاسخ مثبت نداد و به او گفت: شما آذربايجان را تخليه كنيد، من قول مىدهم امنيت كامل در اينجا برقرار شود. بالاخره پس از آن كه وى به هيچ يك از درخواست روسها پاسخ نداد،
وفات
در بامداد روز دهم دى 1390ش برابر با دهم محرم 1330ق آن عالم بزرگ را در سربازخانه روسها به دار آويختند.
آثار
ايشان علاوه بر علوم دينى، در ادبيات فارسى و عربى نيز متبحر بود. وى تأليفاتى دارد كه حاكى از تبحر ادبى، تاريخى و دينى اين عالم مجاهد است. يكى از كتابهاى او «ايضاح الانبا فى مولد خاتم الانبيا» نام دارد. «مرات الكتب» از ديگر تأليفات وى است. وى در رساله «لالان» از سياست و اجتماعات بحث نموده و چگونگى افكارش را آشكار كرده است. وى دو رساله سياسى و اجتماعى ديگر نير دارد كه نام آنها «واگن ملت» و «اگر ما آذربايجانىها غفلت كنيم» مىباشد. «مقتل سيدالشهدا» و ترجمه «بث الشكوى» را نيز بايد از آثار ايشان برشمرد.
منابع مقاله
- مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی 10/10/1383
- عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم؛ شهدای روحانیان آذربایجان در نهضت مشروطیت، پاييز 1383 - شماره 5 (20 صفحه - از 395 تا 414).
- ابوالحسنی، جواد؛ از مشروطهخواه تا مشروطهچی: سیری در اندیشه سیاسی ثقه الاسلام تبریزی، مرداد و شهریور و مهر و آبان 1385 - شماره 227-230 (6 صفحه - از 174 تا 179).