سفر فرنگ: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'پاك' به 'پاک')
    جز (جایگزینی متن - '== منابع مقاله == مقدمه و متن کتاب. رده:کتاب‌شناسی' به '== منابع مقاله == مقدمه و متن کتاب. ==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} رده:کتاب‌شناسی')
     
    (یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱۷: خط ۱۷:
    | چاپ =1
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =18949
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =03816
    | کتابخوان همراه نور =03816
    | کتابخوان همراه نور =03816
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    خط ۲۳: خط ۲۳:
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}
    }}
    '''سفر فرنگ''' تألیف [[آل احمد، جلال|جلال آل‌احمد]] به زبان فارسى گزارش سفر نویسنده، به چند كشور اروپايى است. «سفر فرنگ»، يكى از همان نوشته‌هاى چاپ نشده [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]] است، كه با گذر بيش از بيست و هشت سال از مرگ او، عرضه گرديده است.
    '''سفر فرنگ''' تألیف [[آل احمد، جلال|جلال آل‌احمد]] به زبان فارسى گزارش سفر نویسنده، به چند کشور اروپایى است. «سفر فرنگ»، یکى از همان نوشته‌هاى چاپ نشده [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]] است، که با گذر بیش از بیست و هشت سال از مرگ او، عرضه گردیده است.


    == ساختار ==
    == ساختار ==
    كتاب داراى ديباچه، متن، فهرست اعلام و فرهنگ نامه مى‌باشد. كتاب با نثرى ادبى به خاطرات چهل روزه مؤلف، در سفر به پاريس و سوييس مى‌پردازد.
    کتاب داراى دیباچه، متن، فهرست اعلام و فرهنگ نامه مى‌باشد. کتاب با نثرى ادبى به خاطرات چهل روزه مؤلف، در سفر به پاریس و سوییس مى‌پردازد.


    == گزارش محتوا ==
    == گزارش محتوا ==
    ديباچه آقاى زمانى‌نژاد بر كتاب به گزارش مختصرى از محتواى سفر فرنگ مى‌پردازد.
    دیباچه آقاى زمانى‌نژاد بر کتاب به گزارش مختصرى از محتواى سفر فرنگ مى‌پردازد.


    متن با گزارش روز جمعه 6 مهر 1341 در هواپيماى ارفرانس آغاز مى‌شود، [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]] اين گونه روايت مى‌كند: «با يك ساعت تأخير راه افتاديم. قرار بود شش و نيم راه بيفتد و حالا هشت و نيم است. شام هم خورده‌ايم. از پذيرايى ظريفشان فهميدم كه ارفرانس است...».
    متن با گزارش روز جمعه 6 مهر 1341 در هواپیماى ارفرانس آغاز مى‌شود، [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]] این گونه روایت مى‌کند: «با یک ساعت تأخیر راه افتادیم. قرار بود شش و نیم راه بیفتد و حالا هشت و نیم است. شام هم خورده‌ایم. از پذیرایى ظریفشان فهمیدم که ارفرانس است...».


    «سفر فرنگ»، شامل يادداشت‌هاى روزانه [[آل احمد، جلال|جلال آل‌احمد]]، از سفر او به كشورهاى اروپايى است. يادداشت‌هاى مزبور، فقط حدود پنج هفته را در برمى‌گيرند و پيوستگى‌شان، پس از ترك فرانسه و ورود به سوييس، به طرز غافل‌گير كننده‌اى، گسيخته مى‌شود. بر مبناى روايت [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]]، گفتگوهاى مقدّماتى سفر او، از چند ماه قبل از عزيمتش آغاز مى‌شود: «در اوايل سال چهل، پيش‌نهادش آمد.» در آن زمان، محمّد درخشش، كه عضو هيأت دولت وقت بوده، براى استفاده از «بورس يونسكو»، [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]] را در نظر مى‌گيرد تا «براى مطالعه در روش‌هاى مختلف نوشتن كتاب‌هاى درسى»، «در ممالك اروپا»، عازم سفر شود.
    «سفر فرنگ»، شامل یادداشت‌هاى روزانه [[آل احمد، جلال|جلال آل‌احمد]]، از سفر او به کشورهاى اروپایى است. یادداشت‌هاى مزبور، فقط حدود پنج هفته را در برمى‌گیرند و پیوستگى‌شان، پس از ترک فرانسه و ورود به سوییس، به طرز غافل‌گیر کننده‌اى، گسیخته مى‌شود. بر مبناى روایت [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]]، گفتگوهاى مقدّماتى سفر او، از چند ماه قبل از عزیمتش آغاز مى‌شود: «در اوایل سال چهل، پیش‌نهادش آمد.» در آن زمان، محمّد درخشش، که عضو هیأت دولت وقت بوده، براى استفاده از «بورس یونسکو»، [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]] را در نظر مى‌گیرد تا «براى مطالعه در روش‌هاى مختلف نوشتن کتاب‌هاى درسى»، «در ممالک اروپا»، عازم سفر شود.


    جلال پيش خود حدس مى‌زند كه درخشش، «به جبران سگ دوى‌هاى» او در چاپ و نشر مجلّه «مهرگان»- كه صاحب امتيازش درخشش بوده- وى را سزاوار استفاده از چنان بورسى دانسته است. اندكى بعد، به علّت آن كه تداركات و مقدّمات سفر به درازا مى‌انجامد، با روى كار آمدن هيأت دولت جديد، درخشش از مقام وزارت بر كنار مى‌گردد و به جاى او [[خانلری، پرویز|پرويز ناتل خانلرى]] به قدرت مى‌رسد: «قرار بود در ظرف دو هفته راه بيفتيم؛ ولى نيفتاديم تا درخشش افتاد و خانلرى آمد.» در اين جا [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]] دچار ترديد مى‌شود و مى‌پندارد خانلرى، به تقاص نقارى كه بينشان حاكم بوده است، بورس او را لغو خواهد كرد؛ امّا خانلرى، تنها به كاستن روزان سفر جلال، بسنده مى‌كند:
    جلال پیش خود حدس مى‌زند که درخشش، «به جبران سگ دوى‌هاى» او در چاپ و نشر مجلّه «مهرگان»- که صاحب امتیازش درخشش بوده- وى را سزاوار استفاده از چنان بورسى دانسته است. اندکى بعد، به علّت آن که تدارکات و مقدّمات سفر به درازا مى‌انجامد، با روى کار آمدن هیأت دولت جدید، درخشش از مقام وزارت بر کنار مى‌گردد و به جاى او [[خانلری، پرویز|پرویز ناتل خانلرى]] به قدرت مى‌رسد: «قرار بود در ظرف دو هفته راه بیفتیم؛ ولى نیفتادیم تا درخشش افتاد و خانلرى آمد.» در این جا [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]] دچار تردید مى‌شود و مى‌پندارد خانلرى، به تقاص نقارى که بینشان حاکم بوده است، بورس او را لغو خواهد کرد؛ امّا خانلرى، تنها به کاستن روزان سفر جلال، بسنده مى‌کند:


    «خيال مى‌كردم، اسمم را قلم خواهد زد، كه نزد؛ امّا بورس نه ماهه، شد چهار ماهه.» سفر [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]]، از تاريخ «جمعه/ /6 مهر/ 1341» شروع مى‌شود و او اوّلين يادداشتش را «در هواپيماى ارفرانس»، «روى آسمان مرز تركيه» مى‌نگارد و تقريبا هر روز، و گاهى در نوبت‌هاى مختلف، گزارش سفرش را ادامه مى‌دهد، تا اين كه رشته تسلسل آنها، در تاريخ «چهارشنبه/ /16 آبان/ [1341]»، پس از شرح ملاقاتش با محمّد على جمال‌زاده، گسسته مى‌شود. با يك حساب سرانگشتى، در مى‌يابيم كه يادداشت‌هاى جلال، به جاى چهار ماه (صد و بيست روز)، چهل روز را در برمى‌گيرد و ما از ما وقع هشتاد روز بعدى، بى‌خبر مى‌مانيم.
    «خیال مى‌کردم، اسمم را قلم خواهد زد، که نزد؛ امّا بورس نه ماهه، شد چهار ماهه.» سفر [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]]، از تاریخ «جمعه/ /6 مهر/ 1341» شروع مى‌شود و او اوّلین یادداشتش را «در هواپیماى ارفرانس»، «روى آسمان مرز ترکیه» مى‌نگارد و تقریبا هر روز، و گاهى در نوبت‌هاى مختلف، گزارش سفرش را ادامه مى‌دهد، تا این که رشته تسلسل آنها، در تاریخ «چهارشنبه/ /16 آبان/ [1341]»، پس از شرح ملاقاتش با [[جمال‌زاده، سید محمدعلی|محمّدعلى جمال‌زاده]]، گسسته مى‌شود. با یک حساب سرانگشتى، در مى‌یابیم که یادداشت‌هاى جلال، به جاى چهار ماه (صد و بیست روز)، چهل روز را در برمى‌گیرد و ما از ما وقع هشتاد روز بعدى، بى‌خبر مى‌مانیم.


    معلوم نيست به چه دليلى [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]] در بقيّه ايّام سفرش، همان جور منظّم و دقيق، يادداشت‌هايش را ادامه نداده و يا به عللى كه بر كسى پوشيده است - فرضا آسيب‌هاى ناشى از يورش مأموران ساواک، يا گزند حوادث غير مترقّبه روزگاران - آن‌ها نابود شده‌اند.
    معلوم نیست به چه دلیلى [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]] در بقیّه ایّام سفرش، همان جور منظّم و دقیق، یادداشت‌هایش را ادامه نداده و یا به عللى که بر کسى پوشیده است - فرضا آسیب‌هاى ناشى از یورش مأموران ساواک، یا گزند حوادث غیر مترقّبه روزگاران - آن‌ها نابود شده‌اند.


    روز ورود [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]]، به سوييس، مصادف با «دوشنبه 14 آبان 13 41 بوده است و بر اساس يادداشت روز «سه‌شنبه 15 آبان 1341»، مى‌توان گفت كه پس از ده روز ماندن در سوييس، آن جا را به مقصد آلمان ترك كرده: «ديگر اين كه ديروز عصر رفتم سراغ يك شركت هواپيمايى، به اسم كوك، براى رزرو كردن جا در هواپيماى زوريخ- كلن. براى شش نفر و در 15 نوامبر.»
    روز ورود [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]]، به سوییس، مصادف با «دوشنبه 14 آبان 13 41 بوده است و بر اساس یادداشت روز «سه‌شنبه 15 آبان 1341»، مى‌توان گفت که پس از ده روز ماندن در سوییس، آن جا را به مقصد آلمان ترک کرده: «دیگر این که دیروز عصر رفتم سراغ یک شرکت هواپیمایى، به اسم کوک، براى رزرو کردن جا در هواپیماى زوریخ- کلن. براى شش نفر و در 15 نوامبر.»


    سرگشتگى و تلاطم روحى جلال، از خلال نوشته‌هايش، رخ مى‌نمايد و ترديدها و يقين‌هاى او را، به خوبى هويدا مى‌كند.
    سرگشتگى و تلاطم روحى جلال، از خلال نوشته‌هایش، رخ مى‌نماید و تردیدها و یقین‌هاى او را، به خوبى هویدا مى‌کند.


    هشت روز پس از ورود به فرانسه، ترجيح مى‌دهد برنامه سفر پژوهشى‌اش تغيير كند و به جاى آلمان و هلند، روزهاى بيش‌ترى در فرانسه بماند: «ديگر اين كه، با حضرات يونسكو، گپى زده‌ام كه چه طور است، آلمان و هلند را از سر راهم بردارند. كه زبانشان را نمى‌دانم. و به جايش پاريس بمانم... و الخ.
    هشت روز پس از ورود به فرانسه، ترجیح مى‌دهد برنامه سفر پژوهشى‌اش تغییر کند و به جاى آلمان و هلند، روزهاى بیش‌ترى در فرانسه بماند: «دیگر این که، با حضرات یونسکو، گپى زده‌ام که چه طور است، آلمان و هلند را از سر راهم بردارند. که زبانشان را نمى‌دانم. و به جایش پاریس بمانم... و الخ.


    ولى گمان نمى‌كنم آن چه از عرش اعلاى كاغذبازى يونسكو صادر شده، عوض كردنى باشد.»
    ولى گمان نمى‌کنم آن چه از عرش اعلاى کاغذبازى یونسکو صادر شده، عوض کردنى باشد.»


    در حالى كه شانزده روز بعد، «دوشنبه 30 مهر 1341»، به نشانى دوستانش - كه مقيم آلمان هستند - دو نامه مى‌فرستد و ورود زود هنگامش به آلمان را، به آگاهى‌شان مى‌رساند: «ديگر اين كه امروز كاغذى فرستادم براى فرشيد. برلن شرقى. در جواب كاغذى كه فرستاده بود، تهران و عيال پست كرده بود اين جا. و يكى هم براى آرامش دوستدار - كلن - كه مواظب دختر داريوش باشد كه آمده آلمان، به درس خواندن. و در حقيقت براى اين كه خبر بد بهشان بدهم كه به زودى خراب خواهم شد سرشان و از اين قبيل. كلن، يك گوتيك حسابى دارد كه از جنگ سالم در رفته. بايد ديدش
    در حالى که شانزده روز بعد، «دوشنبه 30 مهر 1341»، به نشانى دوستانش - که مقیم آلمان هستند - دو نامه مى‌فرستد و ورود زود هنگامش به آلمان را، به آگاهى‌شان مى‌رساند: «دیگر این که امروز کاغذى فرستادم براى فرشید. برلن شرقى. در جواب کاغذى که فرستاده بود، تهران و عیال پست کرده بود این جا. و یکى هم براى آرامش دوستدار - کلن - که مواظب دختر داریوش باشد که آمده آلمان، به درس خواندن. و در حقیقت براى این که خبر بد بهشان بدهم که به زودى خراب خواهم شد سرشان و از این قبیل. کلن، یک گوتیک حسابى دارد که از جنگ سالم در رفته. باید دیدش


    هم چنين در واپسين روز اقامت در فرانسه، وقتى كه با پاک‌دامن «به ديدن نمايشى از" برشت"، «در تئاتر ملّى عوامانه، T. N. P، كه توى قصر "شايو" است» مى‌رود،... به اين فكر مى‌افتد كه در آلمان، درباره استنباط آلمانى‌ها از نمايش‌نامه‌هاى برشت، پرس و جو كند و در صورت امكان، به ملاقات هم سر برشت هم برود:
    هم چنین در واپسین روز اقامت در فرانسه، وقتى که با پاک‌دامن «به دیدن نمایشى از" برشت"، «در تئاتر ملّى عوامانه، T. N. P، که توى قصر "شایو" است» مى‌رود،... به این فکر مى‌افتد که در آلمان، درباره استنباط آلمانى‌ها از نمایش‌نامه‌هاى برشت، پرس و جو کند و در صورت امکان، به ملاقات هم سر برشت هم برود:


    «به نظر من، "برشت" را بيش‌تر فرانسوى‌ها علم كرده‌اند. وقتى "كتاب ماه" داير بود، ورقى به كارش زده‌ام. دوره‌اش را فرّخ غفّارى بهم قرض داد؛ امّا چنگى به دلم نزد. مايه شعرش بيش‌تر است تا نمايش. و تنها اصالتش، توجّه به چين و ماچين است. و آن نمايشى كه لنين و استالين و مائو و ديگران را تحريف مى‌كند. اسمش چه بود؟ يادم نيست. تا ببينيم در خود آلمان ازش چه برداشتى دارند. كه هر پيغمبرى را در زادگاهش كه شناختند، كارش سكّه است. شنيده‌ام زنش، در برلن شرقى، تئاترى را اداره مى‌كند. اگر شد، سرى خواهم زد.»
    «به نظر من، "برشت" را بیش‌تر فرانسوى‌ها علم کرده‌اند. وقتى "کتاب ماه" دایر بود، ورقى به کارش زده‌ام. دوره‌اش را فرّخ غفّارى بهم قرض داد؛ امّا چنگى به دلم نزد. مایه شعرش بیش‌تر است تا نمایش. و تنها اصالتش، توجّه به چین و ماچین است. و آن نمایشى که لنین و استالین و مائو و دیگران را تحریف مى‌کند. اسمش چه بود؟ یادم نیست. تا ببینیم در خود آلمان ازش چه برداشتى دارند. که هر پیغمبرى را در زادگاهش که شناختند، کارش سکّه است. شنیده‌ام زنش، در برلن شرقى، تئاترى را اداره مى‌کند. اگر شد، سرى خواهم زد.»


    جلال در ژنو، به ديدار محمّدعلى جمال‌زاده مى‌شتابد و در انتهاى سفرنامه‌اش، شرحى جذّاب و خواندنى، از ملاقاتشان ارائه مى‌دهد: «با جهانبگلو ناهار خوردم و راه افتادم سراغ جمال‌زاده. صبح، از كافه‌اى كه اباطيل قبلى را در آن يادداشت كردم، تلفنى زده بودم به حضرت و سلام و عليك و كه:" مى‌خواهم خدمت برسم."»
    جلال در ژنو، به دیدار [[جمال‌زاده، سید محمدعلی|محمّدعلى جمال‌زاده]] مى‌شتابد و در انتهاى سفرنامه‌اش، شرحى جذّاب و خواندنى، از ملاقاتشان ارائه مى‌دهد: «با جهانبگلو ناهار خوردم و راه افتادم سراغ [[جمال‌زاده، سید محمدعلی|جمال‌زاده]]. صبح، از کافه‌اى که اباطیل قبلى را در آن یادداشت کردم، تلفنى زده بودم به حضرت و سلام و علیک و که:" مى‌خواهم خدمت برسم."»


    در حين مطالعه كتاب، به اسامى گروه كثيرى از نقّاشان، فيلم سازان، سياستمداران، نويسندگان،... و هنرمندان فرانسوى، انگليسى، آلمانى، امريكايى، روسى،... و ايتاليايى، با نام‌هاى انبوهى از اماكن تاريخى، تفريح‌گاه‌ها، رستوران‌ها، موزه‌ها، خيابان‌ها،... و كوچه‌ها و پس كوچه‌هاى فرانسه، به خصوص پاريس، مواجه خواهيم شد كه اگر دانش اجتماعى وسيعى نداشته باشيم، و اگر جغرافياى فرانسه و نقشه عمومى پاريس را نشناسیم،... مسلّما ارتباط معنوى و فكرى چندان مناسبى، با اثر [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]]، و با خود او، برقرار نخواهيم كرد.
    در حین مطالعه کتاب، به اسامى گروه کثیرى از نقّاشان، فیلم سازان، سیاستمداران، نویسندگان،... و هنرمندان فرانسوى، انگلیسى، آلمانى، امریکایى، روسى،... و ایتالیایى، با نام‌هاى انبوهى از اماکن تاریخى، تفریح‌گاه‌ها، رستوران‌ها، موزه‌ها، خیابان‌ها،... و کوچه‌ها و پس کوچه‌هاى فرانسه، به خصوص پاریس، مواجه خواهیم شد که اگر دانش اجتماعى وسیعى نداشته باشیم، و اگر جغرافیاى فرانسه و نقشه عمومى پاریس را نشناسیم،... مسلّما ارتباط معنوى و فکرى چندان مناسبى، با اثر [[آل احمد، جلال|آل‌احمد]]، و با خود او، برقرار نخواهیم کرد.


    == وضعيت كتاب ==
    == وضعیت کتاب ==




    فهرست اعلام كتاب در پيان كتاب قرار گرفته و بعد از آن نيز فرهنگ نامه اصطلاحات قرار گرفته است. كتاب بدون پاورقى و توضيحات مى‌باشد.
    فهرست اعلام کتاب در پیان کتاب قرار گرفته و بعد از آن نیز فرهنگ نامه اصطلاحات قرار گرفته است. کتاب بدون پاورقى و توضیحات مى‌باشد.


    == منابع مقاله ==
    == منابع مقاله ==




    مقدمه و متن كتاب.
    مقدمه و متن کتاب.
     
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
     


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۴ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۶

    سفر فرنگ
    سفر فرنگ
    پدیدآورانآل‌احمد، جلال (نویسنده)
    ناشرسيامک
    مکان نشرتهران - ایران
    چاپ1
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    سفر فرنگ تألیف جلال آل‌احمد به زبان فارسى گزارش سفر نویسنده، به چند کشور اروپایى است. «سفر فرنگ»، یکى از همان نوشته‌هاى چاپ نشده آل‌احمد است، که با گذر بیش از بیست و هشت سال از مرگ او، عرضه گردیده است.

    ساختار

    کتاب داراى دیباچه، متن، فهرست اعلام و فرهنگ نامه مى‌باشد. کتاب با نثرى ادبى به خاطرات چهل روزه مؤلف، در سفر به پاریس و سوییس مى‌پردازد.

    گزارش محتوا

    دیباچه آقاى زمانى‌نژاد بر کتاب به گزارش مختصرى از محتواى سفر فرنگ مى‌پردازد.

    متن با گزارش روز جمعه 6 مهر 1341 در هواپیماى ارفرانس آغاز مى‌شود، آل‌احمد این گونه روایت مى‌کند: «با یک ساعت تأخیر راه افتادیم. قرار بود شش و نیم راه بیفتد و حالا هشت و نیم است. شام هم خورده‌ایم. از پذیرایى ظریفشان فهمیدم که ارفرانس است...».

    «سفر فرنگ»، شامل یادداشت‌هاى روزانه جلال آل‌احمد، از سفر او به کشورهاى اروپایى است. یادداشت‌هاى مزبور، فقط حدود پنج هفته را در برمى‌گیرند و پیوستگى‌شان، پس از ترک فرانسه و ورود به سوییس، به طرز غافل‌گیر کننده‌اى، گسیخته مى‌شود. بر مبناى روایت آل‌احمد، گفتگوهاى مقدّماتى سفر او، از چند ماه قبل از عزیمتش آغاز مى‌شود: «در اوایل سال چهل، پیش‌نهادش آمد.» در آن زمان، محمّد درخشش، که عضو هیأت دولت وقت بوده، براى استفاده از «بورس یونسکو»، آل‌احمد را در نظر مى‌گیرد تا «براى مطالعه در روش‌هاى مختلف نوشتن کتاب‌هاى درسى»، «در ممالک اروپا»، عازم سفر شود.

    جلال پیش خود حدس مى‌زند که درخشش، «به جبران سگ دوى‌هاى» او در چاپ و نشر مجلّه «مهرگان»- که صاحب امتیازش درخشش بوده- وى را سزاوار استفاده از چنان بورسى دانسته است. اندکى بعد، به علّت آن که تدارکات و مقدّمات سفر به درازا مى‌انجامد، با روى کار آمدن هیأت دولت جدید، درخشش از مقام وزارت بر کنار مى‌گردد و به جاى او پرویز ناتل خانلرى به قدرت مى‌رسد: «قرار بود در ظرف دو هفته راه بیفتیم؛ ولى نیفتادیم تا درخشش افتاد و خانلرى آمد.» در این جا آل‌احمد دچار تردید مى‌شود و مى‌پندارد خانلرى، به تقاص نقارى که بینشان حاکم بوده است، بورس او را لغو خواهد کرد؛ امّا خانلرى، تنها به کاستن روزان سفر جلال، بسنده مى‌کند:

    «خیال مى‌کردم، اسمم را قلم خواهد زد، که نزد؛ امّا بورس نه ماهه، شد چهار ماهه.» سفر آل‌احمد، از تاریخ «جمعه/ /6 مهر/ 1341» شروع مى‌شود و او اوّلین یادداشتش را «در هواپیماى ارفرانس»، «روى آسمان مرز ترکیه» مى‌نگارد و تقریبا هر روز، و گاهى در نوبت‌هاى مختلف، گزارش سفرش را ادامه مى‌دهد، تا این که رشته تسلسل آنها، در تاریخ «چهارشنبه/ /16 آبان/ [1341]»، پس از شرح ملاقاتش با محمّدعلى جمال‌زاده، گسسته مى‌شود. با یک حساب سرانگشتى، در مى‌یابیم که یادداشت‌هاى جلال، به جاى چهار ماه (صد و بیست روز)، چهل روز را در برمى‌گیرد و ما از ما وقع هشتاد روز بعدى، بى‌خبر مى‌مانیم.

    معلوم نیست به چه دلیلى آل‌احمد در بقیّه ایّام سفرش، همان جور منظّم و دقیق، یادداشت‌هایش را ادامه نداده و یا به عللى که بر کسى پوشیده است - فرضا آسیب‌هاى ناشى از یورش مأموران ساواک، یا گزند حوادث غیر مترقّبه روزگاران - آن‌ها نابود شده‌اند.

    روز ورود آل‌احمد، به سوییس، مصادف با «دوشنبه 14 آبان 13 41 بوده است و بر اساس یادداشت روز «سه‌شنبه 15 آبان 1341»، مى‌توان گفت که پس از ده روز ماندن در سوییس، آن جا را به مقصد آلمان ترک کرده: «دیگر این که دیروز عصر رفتم سراغ یک شرکت هواپیمایى، به اسم کوک، براى رزرو کردن جا در هواپیماى زوریخ- کلن. براى شش نفر و در 15 نوامبر.»

    سرگشتگى و تلاطم روحى جلال، از خلال نوشته‌هایش، رخ مى‌نماید و تردیدها و یقین‌هاى او را، به خوبى هویدا مى‌کند.

    هشت روز پس از ورود به فرانسه، ترجیح مى‌دهد برنامه سفر پژوهشى‌اش تغییر کند و به جاى آلمان و هلند، روزهاى بیش‌ترى در فرانسه بماند: «دیگر این که، با حضرات یونسکو، گپى زده‌ام که چه طور است، آلمان و هلند را از سر راهم بردارند. که زبانشان را نمى‌دانم. و به جایش پاریس بمانم... و الخ.

    ولى گمان نمى‌کنم آن چه از عرش اعلاى کاغذبازى یونسکو صادر شده، عوض کردنى باشد.»

    در حالى که شانزده روز بعد، «دوشنبه 30 مهر 1341»، به نشانى دوستانش - که مقیم آلمان هستند - دو نامه مى‌فرستد و ورود زود هنگامش به آلمان را، به آگاهى‌شان مى‌رساند: «دیگر این که امروز کاغذى فرستادم براى فرشید. برلن شرقى. در جواب کاغذى که فرستاده بود، تهران و عیال پست کرده بود این جا. و یکى هم براى آرامش دوستدار - کلن - که مواظب دختر داریوش باشد که آمده آلمان، به درس خواندن. و در حقیقت براى این که خبر بد بهشان بدهم که به زودى خراب خواهم شد سرشان و از این قبیل. کلن، یک گوتیک حسابى دارد که از جنگ سالم در رفته. باید دیدش.»

    هم چنین در واپسین روز اقامت در فرانسه، وقتى که با پاک‌دامن «به دیدن نمایشى از" برشت"، «در تئاتر ملّى عوامانه، T. N. P، که توى قصر "شایو" است» مى‌رود،... به این فکر مى‌افتد که در آلمان، درباره استنباط آلمانى‌ها از نمایش‌نامه‌هاى برشت، پرس و جو کند و در صورت امکان، به ملاقات هم سر برشت هم برود:

    «به نظر من، "برشت" را بیش‌تر فرانسوى‌ها علم کرده‌اند. وقتى "کتاب ماه" دایر بود، ورقى به کارش زده‌ام. دوره‌اش را فرّخ غفّارى بهم قرض داد؛ امّا چنگى به دلم نزد. مایه شعرش بیش‌تر است تا نمایش. و تنها اصالتش، توجّه به چین و ماچین است. و آن نمایشى که لنین و استالین و مائو و دیگران را تحریف مى‌کند. اسمش چه بود؟ یادم نیست. تا ببینیم در خود آلمان ازش چه برداشتى دارند. که هر پیغمبرى را در زادگاهش که شناختند، کارش سکّه است. شنیده‌ام زنش، در برلن شرقى، تئاترى را اداره مى‌کند. اگر شد، سرى خواهم زد.»

    جلال در ژنو، به دیدار محمّدعلى جمال‌زاده مى‌شتابد و در انتهاى سفرنامه‌اش، شرحى جذّاب و خواندنى، از ملاقاتشان ارائه مى‌دهد: «با جهانبگلو ناهار خوردم و راه افتادم سراغ جمال‌زاده. صبح، از کافه‌اى که اباطیل قبلى را در آن یادداشت کردم، تلفنى زده بودم به حضرت و سلام و علیک و که:" مى‌خواهم خدمت برسم."»

    در حین مطالعه کتاب، به اسامى گروه کثیرى از نقّاشان، فیلم سازان، سیاستمداران، نویسندگان،... و هنرمندان فرانسوى، انگلیسى، آلمانى، امریکایى، روسى،... و ایتالیایى، با نام‌هاى انبوهى از اماکن تاریخى، تفریح‌گاه‌ها، رستوران‌ها، موزه‌ها، خیابان‌ها،... و کوچه‌ها و پس کوچه‌هاى فرانسه، به خصوص پاریس، مواجه خواهیم شد که اگر دانش اجتماعى وسیعى نداشته باشیم، و اگر جغرافیاى فرانسه و نقشه عمومى پاریس را نشناسیم،... مسلّما ارتباط معنوى و فکرى چندان مناسبى، با اثر آل‌احمد، و با خود او، برقرار نخواهیم کرد.

    وضعیت کتاب

    فهرست اعلام کتاب در پیان کتاب قرار گرفته و بعد از آن نیز فرهنگ نامه اصطلاحات قرار گرفته است. کتاب بدون پاورقى و توضیحات مى‌باشد.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها