تفسیر سورة الماعون: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =11664 | ||
| کتابخوان همراه نور =11664 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۳۳: | خط ۳۴: | ||
اين اثر، سرشار از نكتههاى تربيتى، اخلاقى و اجتماعى است و در آن نكتههاى جالب و سودمندى درباره مباحث اين سوره مطرح شده است. برخى از آن موارد به اين شرح است: | اين اثر، سرشار از نكتههاى تربيتى، اخلاقى و اجتماعى است و در آن نكتههاى جالب و سودمندى درباره مباحث اين سوره مطرح شده است. برخى از آن موارد به اين شرح است: | ||
#نویسنده در مورد ''' «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» '''، يادآور شده كه چون در تفسير سوره حمد در اين موضوع بحث شده، مطلب ديگرى در اينجا نيست و هركس كه نظر مؤلف را در اين زمينه مىخواهد، مىتواند به آنجا مراجعه كند..<ref>متن كتاب، ص17</ref>اين مطلب، نشانگر آن است كه در نظر اين نویسنده، معناى آيه ''' «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» '''، در همه سورهها يكسان است؛ درحالىكه برخى از مفسرين بر آن هستند كه ''' «بسم الله» ''' در هر سورهاى معنايى جداگانه دارد. | #نویسنده در مورد''' «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»'''، يادآور شده كه چون در تفسير سوره حمد در اين موضوع بحث شده، مطلب ديگرى در اينجا نيست و هركس كه نظر مؤلف را در اين زمينه مىخواهد، مىتواند به آنجا مراجعه كند..<ref>متن كتاب، ص17</ref>اين مطلب، نشانگر آن است كه در نظر اين نویسنده، معناى آيه''' «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»'''، در همه سورهها يكسان است؛ درحالىكه برخى از مفسرين بر آن هستند كه''' «بسم الله»''' در هر سورهاى معنايى جداگانه دارد. | ||
#مؤلف در تفسير آيه ''' «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ» '''، نوشته است كه اگر كسى از ما چنين بپرسد كه منظور از تكذيبكننده دين كيست؟ در پاسخش مىگوييم كه مقصود همين انسان جاهل و متكبر و گمراه و مغرور است؛ درحالىكه به ذهن نمىرسد كه صِرف دفع كردن يتيمان و تشويق نكردن بر اطعام مساكين، براى صدق عنوان تكذيب دين، كفايت كند و بلكه اين دو، هيچ ارتباطى با هم ندارند، ولى در اين آيه چنين مطلبى آمده است و اين نكته نشان مىدهد كه گاه ما پندارى داريم، ولى آن پنداشته، صحيح نيست و همان چيزى كه ما گمان مىكنيم چندان ارزشى ندارد، داراى كمال اهميت است..<ref>همان، ص17-18</ref> | #مؤلف در تفسير آيه''' «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ»'''، نوشته است كه اگر كسى از ما چنين بپرسد كه منظور از تكذيبكننده دين كيست؟ در پاسخش مىگوييم كه مقصود همين انسان جاهل و متكبر و گمراه و مغرور است؛ درحالىكه به ذهن نمىرسد كه صِرف دفع كردن يتيمان و تشويق نكردن بر اطعام مساكين، براى صدق عنوان تكذيب دين، كفايت كند و بلكه اين دو، هيچ ارتباطى با هم ندارند، ولى در اين آيه چنين مطلبى آمده است و اين نكته نشان مىدهد كه گاه ما پندارى داريم، ولى آن پنداشته، صحيح نيست و همان چيزى كه ما گمان مىكنيم چندان ارزشى ندارد، داراى كمال اهميت است..<ref>همان، ص17-18</ref> | ||
#نویسنده با بيان اين نكته كه اساسا داستان ديندارى، به معناى عبوديت و خضوع در برابر ذات خداى تعالى و تسليم در مقابل اوامر و نواهى اوست، افزوده است كه تديّن نيازمند آمادگى روحى است و تسليم ظاهرى و بدنى كافى نيست. ديندار كسى است كه با اراده و اختيار خودش عبادت مىكند؛ پس بهعنوان مثال، فرعون و همچنين ابليس چون روحشان تسليم نبود، هرچند عارف و آگاه فرض شوند باز هم در واقع گمراه بودند؛ زيرا دچار انحراف عملى و اخلاقى گشتند و در برابر خداى تعالى استكبار ورزيدند و او را نپرستيدند..<ref>ر.ک: همان، ص18-22</ref> | #نویسنده با بيان اين نكته كه اساسا داستان ديندارى، به معناى عبوديت و خضوع در برابر ذات خداى تعالى و تسليم در مقابل اوامر و نواهى اوست، افزوده است كه تديّن نيازمند آمادگى روحى است و تسليم ظاهرى و بدنى كافى نيست. ديندار كسى است كه با اراده و اختيار خودش عبادت مىكند؛ پس بهعنوان مثال، فرعون و همچنين ابليس چون روحشان تسليم نبود، هرچند عارف و آگاه فرض شوند باز هم در واقع گمراه بودند؛ زيرا دچار انحراف عملى و اخلاقى گشتند و در برابر خداى تعالى استكبار ورزيدند و او را نپرستيدند..<ref>ر.ک: همان، ص18-22</ref> | ||
#نویسنده در تفسير آيه ''' «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّين» '''، باتوجه به معناى دين اين پرسش را مطرح كرده است كه مقصود از دين در اينجا چيست؟ او بعد از بيان چند احتمال، خودش ترجيح داده است كه منظور روز جزاست؛ زيرا آنچه مردم، بهخصوص از آن ترس دارند، عبارت از روز حساب است و هركسى كه به روز قيامت ايمان داشته باشد، زندگىاش تغيير مىكند؛ چون مقيد مىشود و بايد فقط در محدوده قوانين الهى حركت كند..<ref>همان، ص34</ref> | #نویسنده در تفسير آيه''' «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّين»'''، باتوجه به معناى دين اين پرسش را مطرح كرده است كه مقصود از دين در اينجا چيست؟ او بعد از بيان چند احتمال، خودش ترجيح داده است كه منظور روز جزاست؛ زيرا آنچه مردم، بهخصوص از آن ترس دارند، عبارت از روز حساب است و هركسى كه به روز قيامت ايمان داشته باشد، زندگىاش تغيير مىكند؛ چون مقيد مىشود و بايد فقط در محدوده قوانين الهى حركت كند..<ref>همان، ص34</ref> | ||
#نویسنده پرسيده است كه آيا «فاء» در آيه ''' «فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيم» '''، براى سببيت است يا فصاحت؟ اگر براى سببيت باشد، معنايش چنين مىشود كه تكذيب روز جزا، سبب دفع يتيم مىشود و اگر براى فصاحت باشد، دلالت پنهانى بر سببيت دارد؛ زيرا فاى فصيحه، شرط مقدر را نشان مىدهد؛ گويى كه چنين گفته است: خبر بده كه آيا ديدى كسى را كه روز جزا را تكذيب مىكند؟! اگر نديدهاى پس ما به تو نشان مىدهيم؛ او كسى است كه يتيم را مىراند و ديگران را بر كمك به يتيم و بر غذاى او تشويق نمىكند. در اين مطلب، اشارهاى هست به اين مطلب كه اينگونه رفتار، مطابق با عقل سليم و فطرت | #نویسنده پرسيده است كه آيا «فاء» در آيه''' «فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيم»'''، براى سببيت است يا فصاحت؟ اگر براى سببيت باشد، معنايش چنين مىشود كه تكذيب روز جزا، سبب دفع يتيم مىشود و اگر براى فصاحت باشد، دلالت پنهانى بر سببيت دارد؛ زيرا فاى فصيحه، شرط مقدر را نشان مىدهد؛ گويى كه چنين گفته است: خبر بده كه آيا ديدى كسى را كه روز جزا را تكذيب مىكند؟! اگر نديدهاى پس ما به تو نشان مىدهيم؛ او كسى است كه يتيم را مىراند و ديگران را بر كمك به يتيم و بر غذاى او تشويق نمىكند. در اين مطلب، اشارهاى هست به اين مطلب كه اينگونه رفتار، مطابق با عقل سليم و فطرت پاک نيست و مردم آن را معروف نمىشمارند، بلكه منكرش مىدانند. در اينجا از «ذلك» كه براى اشاره به دور است، استفاده شده تا بر دورى او از ساحت الهى دلالت كند..<ref>ر.ک: همان، ص44-46</ref> | ||
#نویسنده در بحث از آيه ''' «وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِين» '''، يادآور شده است كه اين آيه به پايينترين درجهاى كه انسان در معاشرت با يتيم ممكن است به آن گرفتار شود، اشاره دارد. گاه كسى به جهتى - مثل فقر - نمىتواند به يتيم كمكى كند و يا غذايى بدهد، ولى احساسات انسانى دارد و دلش مىسوزد و ما از چنين شخصى انتظار داريم كه ديگران را براى يارى يتيمان تشويق كند؛ اما مورد بحث اين آيه عبارت از كسى است كه چنان سقوط كرده كه انسانيتش را نيز از دست داده و ديگر عاطفهاى برایش نمانده كه مردم را براى كمك به فقيران ترغيب كند..<ref>همان، ص50-51</ref> | #نویسنده در بحث از آيه''' «وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِين»'''، يادآور شده است كه اين آيه به پايينترين درجهاى كه انسان در معاشرت با يتيم ممكن است به آن گرفتار شود، اشاره دارد. گاه كسى به جهتى - مثل فقر - نمىتواند به يتيم كمكى كند و يا غذايى بدهد، ولى احساسات انسانى دارد و دلش مىسوزد و ما از چنين شخصى انتظار داريم كه ديگران را براى يارى يتيمان تشويق كند؛ اما مورد بحث اين آيه عبارت از كسى است كه چنان سقوط كرده كه انسانيتش را نيز از دست داده و ديگر عاطفهاى برایش نمانده كه مردم را براى كمك به فقيران ترغيب كند..<ref>همان، ص50-51</ref> | ||
#مؤلف پرسيده است كه در اين آيه ''' «وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِين» ''' چرا فعل بهصورت فعل ماضى (حضّ) نيامده و به شكل مضارع (يحضّ) آمده؟ او خودش پاسخ داده است كه چون فعل مضارع دلالت بر استمرار دارد و اين آيه مىخواهد سيره جارى و مستمرّ را بيان كند كه در اين انسان بهصورت ملكه سوء درآمده است..<ref>همان، ص53</ref> | #مؤلف پرسيده است كه در اين آيه''' «وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِين»''' چرا فعل بهصورت فعل ماضى (حضّ) نيامده و به شكل مضارع (يحضّ) آمده؟ او خودش پاسخ داده است كه چون فعل مضارع دلالت بر استمرار دارد و اين آيه مىخواهد سيره جارى و مستمرّ را بيان كند كه در اين انسان بهصورت ملكه سوء درآمده است..<ref>همان، ص53</ref> | ||
#نویسنده پرسيده است كه چرا در اين آيه ''' «وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِين» '''، تعبير «طعام» آمده، نه «اطعام»؟ و خودش چنين جواب داده است: اين بدان جهت است كه به ما بفهماند: اين طعام، طعام خود اوست كه خداوند به او تمليك نموده؛ بنابراین، آن، دينى است كه او بر گردن ما دارد و وقتى آن را مىگيرد، در واقع حقّ و مال خودش را گرفته است، نه مال هيچيك از مردمان را..<ref>همان، ص59</ref> | #نویسنده پرسيده است كه چرا در اين آيه''' «وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِين»'''، تعبير «طعام» آمده، نه «اطعام»؟ و خودش چنين جواب داده است: اين بدان جهت است كه به ما بفهماند: اين طعام، طعام خود اوست كه خداوند به او تمليك نموده؛ بنابراین، آن، دينى است كه او بر گردن ما دارد و وقتى آن را مىگيرد، در واقع حقّ و مال خودش را گرفته است، نه مال هيچيك از مردمان را..<ref>همان، ص59</ref> | ||
#نویسنده در تفسير آيه ''' «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ» '''، پرسيده است كه اين «فاء» براى سببيت است يا تفريع؟ اگر براى سببيت باشد معنايش اين مىشود كه كسى كه چنين كارهايى انجام مىدهد، چنان انسان بدى مىشود كه حسناتش به سيئات تبديل مىشود؛ حتى نمازش كه انتظار مىرود باعث تقرب او شود، در خدمت رذائلش قرار مىگيرد و در نمازش هم ريا مىكند. | #نویسنده در تفسير آيه''' «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ»'''، پرسيده است كه اين «فاء» براى سببيت است يا تفريع؟ اگر براى سببيت باشد معنايش اين مىشود كه كسى كه چنين كارهايى انجام مىدهد، چنان انسان بدى مىشود كه حسناتش به سيئات تبديل مىشود؛ حتى نمازش كه انتظار مىرود باعث تقرب او شود، در خدمت رذائلش قرار مىگيرد و در نمازش هم ريا مىكند. | ||
#:و اگر براى تفريع باشد، معنايش اين است كه كسى كه يتيم را دفع مىكند، معلوم است كه در نمازش گرفتار ريا مىگردد. همچنين او تأكيد كرده است كه سبب دفع كردن يتيمان و ترغيب نكردن بر اطعام مساكين، عبارت از حبّ دنيا و غلبه شهوات و هواى نفس و ضعف يا عدم ايمان به دين و روز جزاست..<ref>همان، ص65-67</ref> | #:و اگر براى تفريع باشد، معنايش اين است كه كسى كه يتيم را دفع مىكند، معلوم است كه در نمازش گرفتار ريا مىگردد. همچنين او تأكيد كرده است كه سبب دفع كردن يتيمان و ترغيب نكردن بر اطعام مساكين، عبارت از حبّ دنيا و غلبه شهوات و هواى نفس و ضعف يا عدم ايمان به دين و روز جزاست..<ref>همان، ص65-67</ref> | ||
#نویسنده در تفسير ''' «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» '''، بر اين نكته تأكيد كرده است كه اين آيه، بهصورت «فويل للذين يصلون» نيامده؛ چون غفلت آنان از نمازشان دائمى است و همچنين اينكه از نماز بهصورت مفرد (صلاة) تعبير كرده و جمع (صلوات) نياورده، شايد به اين جهت است كه مىخواهد بفرمايد: مشكل آنان با اصل و ماهيت نماز است، نه با افراد و مصاديق آن و بنابراین از حقيقت نماز غفلت كردهاند و البته باطن غفلت از حقيقت نماز، همان غفلت از افراد است؛ زيرا در صورت تجسد خارجى با آن منطبق است..<ref>همان، ص71-72</ref> | #نویسنده در تفسير''' «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»'''، بر اين نكته تأكيد كرده است كه اين آيه، بهصورت «فويل للذين يصلون» نيامده؛ چون غفلت آنان از نمازشان دائمى است و همچنين اينكه از نماز بهصورت مفرد (صلاة) تعبير كرده و جمع (صلوات) نياورده، شايد به اين جهت است كه مىخواهد بفرمايد: مشكل آنان با اصل و ماهيت نماز است، نه با افراد و مصاديق آن و بنابراین از حقيقت نماز غفلت كردهاند و البته باطن غفلت از حقيقت نماز، همان غفلت از افراد است؛ زيرا در صورت تجسد خارجى با آن منطبق است..<ref>همان، ص71-72</ref> | ||
#نویسنده با نگرشى به آنچه در آغاز تفسيرش مطرح كرده، نوشته است كه آيه «يمنعون الماعون»، از جمله همان آياتى است كه به ما يادآورى مىكند كهاى بسا انسان درباره امورى مىپندارد كه ارزشى و نقشى در زندگى او ندارد؛ درحالىكه در واقع تأثيرى اساسى در روح و زندگى او برجا مىگذارد..<ref>همان، ص88-89</ref> | #نویسنده با نگرشى به آنچه در آغاز تفسيرش مطرح كرده، نوشته است كه آيه «يمنعون الماعون»، از جمله همان آياتى است كه به ما يادآورى مىكند كهاى بسا انسان درباره امورى مىپندارد كه ارزشى و نقشى در زندگى او ندارد؛ درحالىكه در واقع تأثيرى اساسى در روح و زندگى او برجا مىگذارد..<ref>همان، ص88-89</ref> | ||
خط ۵۲: | خط ۵۳: | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references/> | ||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
مقدمه و متن كتاب. | مقدمه و متن كتاب. | ||
خط ۵۹: | خط ۶۰: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۳
تفسیر سورة الماعون | |
---|---|
پدیدآوران | عاملی، جعفر مرتضی (نویسنده) |
ناشر | المرکز الإسلامي للدراسات |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1419 ق یا 1999 م |
چاپ | 1 |
موضوع | تفاسیر (سوره ماعون) تفاسیر شیعه - قرن ۱۴ |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 102/977 /ع2ت7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تفسير سورة الماعون، صورت مكتوب درسهاى هفتگى علامه سيد جعفر مرتضى عاملى (متولد 1364ق)، درباره تفسير سوره ماعون است كه از تاريخ 11 جماديالأولى تا 30 جماديالثانية سال 1419ق برگزار شده است.
ساختار
اين كتاب، تفسير ترتيبى است و در آن به ترتيب، معانى و پيامهاى يكايك آيات هفتگانه سوره ماعون توضيح داده مىشود. روش تفسيرى نویسنده در اين كتاب، بنا بر تعبير خودش «استنطاقى» است. در اين روش با بهرهگيرى از دقتهاى لغوى و ادبى در هريك از كلمات و بررسى سياق هر آيه، مطالبى استنباط و بيان مىشود و البته با روايات تفسيرى اهلبيت(ع) نيز تطبيق داده مىشود، بدون آنكه از سياق عمومى آيات و اسباب نزول غفلت شود.
گزارش محتوا
اين اثر، سرشار از نكتههاى تربيتى، اخلاقى و اجتماعى است و در آن نكتههاى جالب و سودمندى درباره مباحث اين سوره مطرح شده است. برخى از آن موارد به اين شرح است:
- نویسنده در مورد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»، يادآور شده كه چون در تفسير سوره حمد در اين موضوع بحث شده، مطلب ديگرى در اينجا نيست و هركس كه نظر مؤلف را در اين زمينه مىخواهد، مىتواند به آنجا مراجعه كند..[۱]اين مطلب، نشانگر آن است كه در نظر اين نویسنده، معناى آيه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»، در همه سورهها يكسان است؛ درحالىكه برخى از مفسرين بر آن هستند كه «بسم الله» در هر سورهاى معنايى جداگانه دارد.
- مؤلف در تفسير آيه «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ»، نوشته است كه اگر كسى از ما چنين بپرسد كه منظور از تكذيبكننده دين كيست؟ در پاسخش مىگوييم كه مقصود همين انسان جاهل و متكبر و گمراه و مغرور است؛ درحالىكه به ذهن نمىرسد كه صِرف دفع كردن يتيمان و تشويق نكردن بر اطعام مساكين، براى صدق عنوان تكذيب دين، كفايت كند و بلكه اين دو، هيچ ارتباطى با هم ندارند، ولى در اين آيه چنين مطلبى آمده است و اين نكته نشان مىدهد كه گاه ما پندارى داريم، ولى آن پنداشته، صحيح نيست و همان چيزى كه ما گمان مىكنيم چندان ارزشى ندارد، داراى كمال اهميت است..[۲]
- نویسنده با بيان اين نكته كه اساسا داستان ديندارى، به معناى عبوديت و خضوع در برابر ذات خداى تعالى و تسليم در مقابل اوامر و نواهى اوست، افزوده است كه تديّن نيازمند آمادگى روحى است و تسليم ظاهرى و بدنى كافى نيست. ديندار كسى است كه با اراده و اختيار خودش عبادت مىكند؛ پس بهعنوان مثال، فرعون و همچنين ابليس چون روحشان تسليم نبود، هرچند عارف و آگاه فرض شوند باز هم در واقع گمراه بودند؛ زيرا دچار انحراف عملى و اخلاقى گشتند و در برابر خداى تعالى استكبار ورزيدند و او را نپرستيدند..[۳]
- نویسنده در تفسير آيه «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّين»، باتوجه به معناى دين اين پرسش را مطرح كرده است كه مقصود از دين در اينجا چيست؟ او بعد از بيان چند احتمال، خودش ترجيح داده است كه منظور روز جزاست؛ زيرا آنچه مردم، بهخصوص از آن ترس دارند، عبارت از روز حساب است و هركسى كه به روز قيامت ايمان داشته باشد، زندگىاش تغيير مىكند؛ چون مقيد مىشود و بايد فقط در محدوده قوانين الهى حركت كند..[۴]
- نویسنده پرسيده است كه آيا «فاء» در آيه «فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيم»، براى سببيت است يا فصاحت؟ اگر براى سببيت باشد، معنايش چنين مىشود كه تكذيب روز جزا، سبب دفع يتيم مىشود و اگر براى فصاحت باشد، دلالت پنهانى بر سببيت دارد؛ زيرا فاى فصيحه، شرط مقدر را نشان مىدهد؛ گويى كه چنين گفته است: خبر بده كه آيا ديدى كسى را كه روز جزا را تكذيب مىكند؟! اگر نديدهاى پس ما به تو نشان مىدهيم؛ او كسى است كه يتيم را مىراند و ديگران را بر كمك به يتيم و بر غذاى او تشويق نمىكند. در اين مطلب، اشارهاى هست به اين مطلب كه اينگونه رفتار، مطابق با عقل سليم و فطرت پاک نيست و مردم آن را معروف نمىشمارند، بلكه منكرش مىدانند. در اينجا از «ذلك» كه براى اشاره به دور است، استفاده شده تا بر دورى او از ساحت الهى دلالت كند..[۵]
- نویسنده در بحث از آيه «وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِين»، يادآور شده است كه اين آيه به پايينترين درجهاى كه انسان در معاشرت با يتيم ممكن است به آن گرفتار شود، اشاره دارد. گاه كسى به جهتى - مثل فقر - نمىتواند به يتيم كمكى كند و يا غذايى بدهد، ولى احساسات انسانى دارد و دلش مىسوزد و ما از چنين شخصى انتظار داريم كه ديگران را براى يارى يتيمان تشويق كند؛ اما مورد بحث اين آيه عبارت از كسى است كه چنان سقوط كرده كه انسانيتش را نيز از دست داده و ديگر عاطفهاى برایش نمانده كه مردم را براى كمك به فقيران ترغيب كند..[۶]
- مؤلف پرسيده است كه در اين آيه «وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِين» چرا فعل بهصورت فعل ماضى (حضّ) نيامده و به شكل مضارع (يحضّ) آمده؟ او خودش پاسخ داده است كه چون فعل مضارع دلالت بر استمرار دارد و اين آيه مىخواهد سيره جارى و مستمرّ را بيان كند كه در اين انسان بهصورت ملكه سوء درآمده است..[۷]
- نویسنده پرسيده است كه چرا در اين آيه «وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِين»، تعبير «طعام» آمده، نه «اطعام»؟ و خودش چنين جواب داده است: اين بدان جهت است كه به ما بفهماند: اين طعام، طعام خود اوست كه خداوند به او تمليك نموده؛ بنابراین، آن، دينى است كه او بر گردن ما دارد و وقتى آن را مىگيرد، در واقع حقّ و مال خودش را گرفته است، نه مال هيچيك از مردمان را..[۸]
- نویسنده در تفسير آيه «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ»، پرسيده است كه اين «فاء» براى سببيت است يا تفريع؟ اگر براى سببيت باشد معنايش اين مىشود كه كسى كه چنين كارهايى انجام مىدهد، چنان انسان بدى مىشود كه حسناتش به سيئات تبديل مىشود؛ حتى نمازش كه انتظار مىرود باعث تقرب او شود، در خدمت رذائلش قرار مىگيرد و در نمازش هم ريا مىكند.
- و اگر براى تفريع باشد، معنايش اين است كه كسى كه يتيم را دفع مىكند، معلوم است كه در نمازش گرفتار ريا مىگردد. همچنين او تأكيد كرده است كه سبب دفع كردن يتيمان و ترغيب نكردن بر اطعام مساكين، عبارت از حبّ دنيا و غلبه شهوات و هواى نفس و ضعف يا عدم ايمان به دين و روز جزاست..[۹]
- نویسنده در تفسير «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»، بر اين نكته تأكيد كرده است كه اين آيه، بهصورت «فويل للذين يصلون» نيامده؛ چون غفلت آنان از نمازشان دائمى است و همچنين اينكه از نماز بهصورت مفرد (صلاة) تعبير كرده و جمع (صلوات) نياورده، شايد به اين جهت است كه مىخواهد بفرمايد: مشكل آنان با اصل و ماهيت نماز است، نه با افراد و مصاديق آن و بنابراین از حقيقت نماز غفلت كردهاند و البته باطن غفلت از حقيقت نماز، همان غفلت از افراد است؛ زيرا در صورت تجسد خارجى با آن منطبق است..[۱۰]
- نویسنده با نگرشى به آنچه در آغاز تفسيرش مطرح كرده، نوشته است كه آيه «يمنعون الماعون»، از جمله همان آياتى است كه به ما يادآورى مىكند كهاى بسا انسان درباره امورى مىپندارد كه ارزشى و نقشى در زندگى او ندارد؛ درحالىكه در واقع تأثيرى اساسى در روح و زندگى او برجا مىگذارد..[۱۱]
وضعيت كتاب
فهرست محتويات، در پايان كتاب ذكر شده است.
در پاورقىهاى اندك كتاب، آدرس آيات، منابع برخى از مطالب و توضيح پارهاى از الفاظ دشوار ذكر شده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.