موسوعة علوم الحديث و فنونه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها ==' به '==وابستهها==') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'اصطلاحات (ابهام زدایی)' به 'اصطلاحات (ابهامزدایی)') |
||
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[ | [[غوری، سید عبدالماجد]] (نویسنده) | ||
|- | |- | ||
|data-type='language'| فارسی عربی | |data-type='language'| فارسی عربی | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =3 | | تعداد جلد =3 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =20801 | |||
| کتابخوان همراه نور =20801 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|اصطلاحات (ابهامزدایی)}} | |||
'''موسوعة علوم الحديث و فنونه'''، مجموعهای سه جلدی به زبان عربی، از آثار آقای سید عبدالماجد غَوری است که نویسنده در آن واژگان و اصطلاحات و عبارات مهمّ علوم حدیث را بهصورت الفبایی شرح کرده و در ابتدای آن توضیحاتی عالمانه، مفصل، تحلیلی و مستند در مورد تاریخ علوم حدیث و اصطلاحات آن و تغییر و تطوراتش آورده است. | '''موسوعة علوم الحديث و فنونه'''، مجموعهای سه جلدی به زبان عربی، از آثار آقای [[غوری، سید عبدالماجد|سید عبدالماجد غَوری]] است که نویسنده در آن واژگان و اصطلاحات و عبارات مهمّ علوم حدیث را بهصورت الفبایی شرح کرده و در ابتدای آن توضیحاتی عالمانه، مفصل، تحلیلی و مستند در مورد تاریخ علوم حدیث و اصطلاحات آن و تغییر و تطوراتش آورده است. | ||
نویسنده کوشیده که تمامی اصطلاحات مهمّ علوم حدیث را فراهم آورد و توضیح دهد و حتی مصطلحات ویژه هریکی از پیشوایان حدیثپژوهی را نیز ذکر و همچنین الفاظ مشهور یا شاذّی را که برای جرح و تعدیل استعمال شده، معنا کرده است. | نویسنده کوشیده که تمامی اصطلاحات مهمّ علوم حدیث را فراهم آورد و توضیح دهد و حتی مصطلحات ویژه هریکی از پیشوایان حدیثپژوهی را نیز ذکر و همچنین الفاظ مشهور یا شاذّی را که برای جرح و تعدیل استعمال شده، معنا کرده است. | ||
نویسنده که برای نگارش این اثر مدت شش سال زمان در دوران دانشجویی در هند و دمشق صرف کرده و هرگاه در هنگام مطالعه علوم حدیث، نکته جالبی یافته یا معنای اصطلاحی را خوانده و یا شرح جدیدی دیده، یادداشت کرده<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص9</ref>، سرانجام آن را در تاریخ اول محرم 1427ق، در دمشق به پایان رسانده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج3، ص644</ref>. | نویسنده که برای نگارش این اثر مدت شش سال زمان در دوران دانشجویی در هند و دمشق صرف کرده و هرگاه در هنگام مطالعه علوم حدیث، نکته جالبی یافته یا معنای اصطلاحی را خوانده و یا شرح جدیدی دیده، یادداشت کرده<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/9 ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص9]</ref>، سرانجام آن را در تاریخ اول محرم 1427ق، در دمشق به پایان رسانده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/644 ر.ک: متن کتاب، ج3، ص644]</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۵: | خط ۳۹: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
نویسنده بعد از مقدمهای مختصر در معرفی کتابش، مقدمهای مفصل در مورد چگونگی آغاز علوم حدیث و تغییر و تحولات آن و اصطلاحات آن و نقش دانشمندان هندی در پیشرفت این علم بهصورت تحلیلی و مستند نوشته است<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص11-102</ref>. | نویسنده بعد از مقدمهای مختصر در معرفی کتابش، مقدمهای مفصل در مورد چگونگی آغاز علوم حدیث و تغییر و تحولات آن و اصطلاحات آن و نقش دانشمندان هندی در پیشرفت این علم بهصورت تحلیلی و مستند نوشته است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/11 ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص11-102]</ref>. | ||
درباره محتوای این اثر سودمند گفتنیها فراوان است و به جهت ضیق مجال و محدودیتهای موجود و برای آشنایی با نمونههایی از شرح و توضیحات کوتاه، متوسط و بلند نویسنده به چند مثال اکتفا میشود: | درباره محتوای این اثر سودمند گفتنیها فراوان است و به جهت ضیق مجال و محدودیتهای موجود و برای آشنایی با نمونههایی از شرح و توضیحات کوتاه، متوسط و بلند نویسنده به چند مثال اکتفا میشود: | ||
# نویسنده، «تعدیل مبهم» را اینگونه معنا کرده است: موثق شمردن راوی بدون بیان اسباب عدالتش<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص552</ref>. | # نویسنده، «تعدیل مبهم» را اینگونه معنا کرده است: موثق شمردن راوی بدون بیان اسباب عدالتش<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/552 ر.ک: متن کتاب، ج1، ص552]</ref>. | ||
# نویسنده، در توضیح عبارت «أخبرني من لا أَتَّهِمُ من أهل العلم» چنین نوشته است: این عبارت امام مالک در کتاب الموطأ است و ابن وهب در مورد مقصود مالک از آن گفته است: هر موردی که در کتاب مالک عبارت مزبور آمده، مقصود از آن لیث بن سعد است<ref>ر.ک: همان، ص167</ref>. | # نویسنده، در توضیح عبارت «أخبرني من لا أَتَّهِمُ من أهل العلم» چنین نوشته است: این عبارت امام مالک در کتاب الموطأ است و ابن وهب در مورد مقصود مالک از آن گفته است: هر موردی که در کتاب مالک عبارت مزبور آمده، مقصود از آن لیث بن سعد است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/167 ر.ک: همان، ص167]</ref>. | ||
# نویسنده عبارت «أسأل اللهَ السلامةَ» را اینگونه معنا و شرح کرده است: هنگامی که از محدث توانا درباره یک راوی پرسیده شود و او این عبارت را استعمال کند، پس این عبارت از جانب او توهین و تضعیف آن راوی است و مثالش آن است که در شرح حال هارون بن حاتم کوفی متوفای 249ق، آمده که حافظ ذهبی گفته: ابوزرعه و ابوحاتم از او روایت شنیده، ولی از روایت کردن از او امتناع کردهاند؛ وقتی از او درباره ابوحاتم سؤال شد، گفت: از خدا سلامت میخواهم<ref>ر.ک: همان، ص210</ref>. | # نویسنده عبارت «أسأل اللهَ السلامةَ» را اینگونه معنا و شرح کرده است: هنگامی که از محدث توانا درباره یک راوی پرسیده شود و او این عبارت را استعمال کند، پس این عبارت از جانب او توهین و تضعیف آن راوی است و مثالش آن است که در شرح حال هارون بن حاتم کوفی متوفای 249ق، آمده که حافظ ذهبی گفته: ابوزرعه و ابوحاتم از او روایت شنیده، ولی از روایت کردن از او امتناع کردهاند؛ وقتی از او درباره ابوحاتم سؤال شد، گفت: از خدا سلامت میخواهم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/210 ر.ک: همان، ص210]</ref>. | ||
# نویسنده در توضیح «دجال» نوشته است: این لفظ از بالاترین الفاظ جرح است و از الفاظ درجه یک جرح در نزد حافظ ذهبی، عراقی و سیوطی شمرده میشود و از الفاظ درجه دوم جرح در نزد ابن | # نویسنده در توضیح «دجال» نوشته است: این لفظ از بالاترین الفاظ جرح است و از الفاظ درجه یک جرح در نزد حافظ ذهبی، عراقی و [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطی]] شمرده میشود و از الفاظ درجه دوم جرح در نزد [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]]، سخاوی و سندی. حکم این کلمه این است: هرکسی که این صفت را داشته باشد، حدیثش شایسته احتجاج نیست و اعتباری ندارد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40922/1/97 ر.ک: همان، ج2، ص97]</ref>. | ||
# نویسنده، «طالب» را اینگونه معنا کرده است: طالب از مراتب اهل حدیث است و او مبتدی در جستجوی حدیث است که شروع به تحصیلش کرده است<ref>ر.ک: همان، ص399</ref>. | # نویسنده، «طالب» را اینگونه معنا کرده است: طالب از مراتب اهل حدیث است و او مبتدی در جستجوی حدیث است که شروع به تحصیلش کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40922/1/399 ر.ک: همان، ص399]</ref>. | ||
# نویسنده، در توضیح «لا يُسألُ عنه» نوشته است: این، از الفاظ مرتبه اول از مراتب تعدیل در نزد حافظ سیوطی است و از مرتبه دوم در نزد حافظ سخاوی و سندی. حکمش این است: کسی که این صفت را داشته باشد، به حدیثش احتجاج میشود<ref>ر.ک: همان، ج3، ص28</ref>. | # نویسنده، در توضیح «لا يُسألُ عنه» نوشته است: این، از الفاظ مرتبه اول از مراتب تعدیل در نزد حافظ سیوطی است و از مرتبه دوم در نزد حافظ سخاوی و سندی. حکمش این است: کسی که این صفت را داشته باشد، به حدیثش احتجاج میشود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/28 ر.ک: همان، ج3، ص28]</ref>. | ||
# نویسنده، عبارت «ينکر مرّةً و يعرف أخری» را چنین معنا کرده است: یعنی گاهی روایات معروف را روایت میکند و گاهی روایات منکر را؛ پس احادیثش نیازمند سنجش با احادیث ثقات است<ref>ر.ک: همان، ص642</ref>. | # نویسنده، عبارت «ينکر مرّةً و يعرف أخری» را چنین معنا کرده است: یعنی گاهی روایات معروف را روایت میکند و گاهی روایات منکر را؛ پس احادیثش نیازمند سنجش با احادیث ثقات است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/642 ر.ک: همان، ص642]</ref>. | ||
# نویسنده، کتابش را با شرح معنای «یَهِمُ» به پایان برده است: این لفظ برای کسی گفته میشود که لغزش و اوهام اندکی دارد، همراه با سعه علم و این وصف، کسی را که موصوف به آن است از درجه ثقه پایین نمیآورد؛ چون عصمت از خطا و سهو مخصوص پیامبران است و دیگران چنین ویژگی ندارند. درهرحال یقینی است که وهم – کم یا زیادش - به راوی ضرری نمیزند؛ زیرا هیچکسی از آن خالی نیست. پس اگر گفته شود که در این صورت فایده این جرح چیست؟ جواب این است: فایدهاش در ترجیح در هنگام تعارض به کار میآید و برای مقایسه مفید است و ثقهای که موصوف به وهم نشده، سخنش مقدم بر ثقهای است که موصوف به وهم شده است. مثالهایش: حافظ ذهبی در کتاب «ميزان الاعتدال» نظر عقیلی را که علی بن مدینی را در ضعفا داخل کرده، ردّ کرده و چنین گفته است: «أ فما لك يا عقيلي عقل؟! أ تدري في من تتكلّم؟! و أنا أشتهي أن تعرّفني من هو الثقة الثبت الذي ما غلط و لا انفرد بما لا يتابع عليه»؛ یعنی: «ای عقیلی آیا عقل نداری؟! آیا میدانی در مورد چه کسی سخن میگویی؟! و من دوست دارم که به من بشناسانی کسی را که ثقه قابل اعتمادی باشد و هیچ خطایی نکرده باشد و هیچ استثنای غیر قابل پیروی، مرتکب نشده باشد»<ref>ر.ک: همان، ص643</ref>. | # نویسنده، کتابش را با شرح معنای «یَهِمُ» به پایان برده است: این لفظ برای کسی گفته میشود که لغزش و اوهام اندکی دارد، همراه با سعه علم و این وصف، کسی را که موصوف به آن است از درجه ثقه پایین نمیآورد؛ چون عصمت از خطا و سهو مخصوص پیامبران است و دیگران چنین ویژگی ندارند. درهرحال یقینی است که وهم – کم یا زیادش - به راوی ضرری نمیزند؛ زیرا هیچکسی از آن خالی نیست. پس اگر گفته شود که در این صورت فایده این جرح چیست؟ جواب این است: فایدهاش در ترجیح در هنگام تعارض به کار میآید و برای مقایسه مفید است و ثقهای که موصوف به وهم نشده، سخنش مقدم بر ثقهای است که موصوف به وهم شده است. مثالهایش: حافظ ذهبی در کتاب «ميزان الاعتدال» نظر عقیلی را که علی بن مدینی را در ضعفا داخل کرده، ردّ کرده و چنین گفته است: «أ فما لك يا عقيلي عقل؟! أ تدري في من تتكلّم؟! و أنا أشتهي أن تعرّفني من هو الثقة الثبت الذي ما غلط و لا انفرد بما لا يتابع عليه»؛ یعنی: «ای عقیلی آیا عقل نداری؟! آیا میدانی در مورد چه کسی سخن میگویی؟! و من دوست دارم که به من بشناسانی کسی را که ثقه قابل اعتمادی باشد و هیچ خطایی نکرده باشد و هیچ استثنای غیر قابل پیروی، مرتکب نشده باشد»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/643 ر.ک: همان، ص643]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
نویسنده برای کتاب حاضر، فقط فهرست مطالب<ref>ر.ک: همان، ج1، ص653- | نویسنده برای کتاب حاضر، فقط فهرست مطالب<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/653 ر.ک: همان، ج1، ص653-686]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40922/1/737 ج2، ص737-768] و ج3، ص667-691</ref> و فهرست منابع<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/647 ر.ک: همان، ج3، ص647-666]</ref> و فهرست عامّ اصطلاحات جلدهای سهگانه<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/693 ر.ک: همان، ج3، ص693-740]</ref> را آورده است. | ||
کتاب حاضر، مستند است و نوسنده ارجاعاتش را بهصورت درونمتنی آورده است<ref>ر.ک: همان، ج1، ص105 و...؛ ج2، ص41 و... و ج3، ص12 و...</ref>. همچنین ارجاعات نویسنده در بخش مقدمه بهصورت پاورقی – استنادی و گاه توضیحی - است<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص50، پاورقی 1 و 2 و...</ref>. | کتاب حاضر، مستند است و نوسنده ارجاعاتش را بهصورت درونمتنی آورده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/105 ر.ک: همان، ج1، ص105 و...]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40922/1/41 ج2، ص41] و... و [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/12 ج3، ص12] و...</ref>. همچنین ارجاعات نویسنده در بخش مقدمه بهصورت پاورقی – استنادی و گاه توضیحی - است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40919/1/50 ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص50، پاورقی 1 و 2 و...]</ref>. | ||
نویسنده بعد از شرح معنای اصطلاحی معاجم، فهرستی از نام مشهورترین معجمها را همراه با نام پدیدآورندگانش و توضیح مختصری در مورد کتاب و زندگی نویسندهاش ذکر کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج3، ص353</ref>. | نویسنده بعد از شرح معنای اصطلاحی معاجم، فهرستی از نام مشهورترین معجمها را همراه با نام پدیدآورندگانش و توضیح مختصری در مورد کتاب و زندگی نویسندهاش ذکر کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40925/1/353 ر.ک: متن کتاب، ج3، ص353]</ref>. | ||
==پانویس == | ==پانویس== | ||
<references /> | <references/> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
مقدمه و متن کتاب. | مقدمه و متن کتاب. | ||
{{فرهنگ اصطلاحات}} | |||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[علوم الحديث و مصطلحه]] | [[علوم الحديث و مصطلحه]] | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
خط ۷۷: | خط ۸۲: | ||
[[رده:علم الحدیث قرن 14]] | [[رده:علم الحدیث قرن 14]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۹
موسوعة علوم الحديث و فنونه | |
---|---|
پدیدآوران | غوری، سید عبدالماجد (نویسنده) |
ناشر | دار ابن کثير |
مکان نشر | سوريه - دمشق |
سال نشر | مجلد1: 2007م , 1428ق , |
چاپ | 1 |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | BP 109 /غ9م8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
موسوعة علوم الحديث و فنونه، مجموعهای سه جلدی به زبان عربی، از آثار آقای سید عبدالماجد غَوری است که نویسنده در آن واژگان و اصطلاحات و عبارات مهمّ علوم حدیث را بهصورت الفبایی شرح کرده و در ابتدای آن توضیحاتی عالمانه، مفصل، تحلیلی و مستند در مورد تاریخ علوم حدیث و اصطلاحات آن و تغییر و تطوراتش آورده است.
نویسنده کوشیده که تمامی اصطلاحات مهمّ علوم حدیث را فراهم آورد و توضیح دهد و حتی مصطلحات ویژه هریکی از پیشوایان حدیثپژوهی را نیز ذکر و همچنین الفاظ مشهور یا شاذّی را که برای جرح و تعدیل استعمال شده، معنا کرده است.
نویسنده که برای نگارش این اثر مدت شش سال زمان در دوران دانشجویی در هند و دمشق صرف کرده و هرگاه در هنگام مطالعه علوم حدیث، نکته جالبی یافته یا معنای اصطلاحی را خوانده و یا شرح جدیدی دیده، یادداشت کرده[۱]، سرانجام آن را در تاریخ اول محرم 1427ق، در دمشق به پایان رسانده است[۲].
ساختار
کتاب حاضر از مقدمه نویسنده و نظری به تاریخ علم مصطلح الحديث (شامل سه فصل: پیدایش و تطور علم مصطلح الحديث؛ علم مصطلح الحديث در روزگار نو و کوشش دانشوران هند در خدمت حدیث و علوم آن) و متن اصلی – به ترتیب از الف تا یای اصطلاحات - (در سه جلد: «الف تا ج»، «ح تا ک» و «ل تا ی») تشکیل شده است.
شیوه نویسنده در این اثر، توضیحی و آموزشی است. نویسنده برای تولید اثر حاضر از منابع متعدد عربی – قدیم و جدید - (236 منبع) استفاده کرده است.
گزارش محتوا
نویسنده بعد از مقدمهای مختصر در معرفی کتابش، مقدمهای مفصل در مورد چگونگی آغاز علوم حدیث و تغییر و تحولات آن و اصطلاحات آن و نقش دانشمندان هندی در پیشرفت این علم بهصورت تحلیلی و مستند نوشته است[۳].
درباره محتوای این اثر سودمند گفتنیها فراوان است و به جهت ضیق مجال و محدودیتهای موجود و برای آشنایی با نمونههایی از شرح و توضیحات کوتاه، متوسط و بلند نویسنده به چند مثال اکتفا میشود:
- نویسنده، «تعدیل مبهم» را اینگونه معنا کرده است: موثق شمردن راوی بدون بیان اسباب عدالتش[۴].
- نویسنده، در توضیح عبارت «أخبرني من لا أَتَّهِمُ من أهل العلم» چنین نوشته است: این عبارت امام مالک در کتاب الموطأ است و ابن وهب در مورد مقصود مالک از آن گفته است: هر موردی که در کتاب مالک عبارت مزبور آمده، مقصود از آن لیث بن سعد است[۵].
- نویسنده عبارت «أسأل اللهَ السلامةَ» را اینگونه معنا و شرح کرده است: هنگامی که از محدث توانا درباره یک راوی پرسیده شود و او این عبارت را استعمال کند، پس این عبارت از جانب او توهین و تضعیف آن راوی است و مثالش آن است که در شرح حال هارون بن حاتم کوفی متوفای 249ق، آمده که حافظ ذهبی گفته: ابوزرعه و ابوحاتم از او روایت شنیده، ولی از روایت کردن از او امتناع کردهاند؛ وقتی از او درباره ابوحاتم سؤال شد، گفت: از خدا سلامت میخواهم[۶].
- نویسنده در توضیح «دجال» نوشته است: این لفظ از بالاترین الفاظ جرح است و از الفاظ درجه یک جرح در نزد حافظ ذهبی، عراقی و سیوطی شمرده میشود و از الفاظ درجه دوم جرح در نزد ابن حجر، سخاوی و سندی. حکم این کلمه این است: هرکسی که این صفت را داشته باشد، حدیثش شایسته احتجاج نیست و اعتباری ندارد[۷].
- نویسنده، «طالب» را اینگونه معنا کرده است: طالب از مراتب اهل حدیث است و او مبتدی در جستجوی حدیث است که شروع به تحصیلش کرده است[۸].
- نویسنده، در توضیح «لا يُسألُ عنه» نوشته است: این، از الفاظ مرتبه اول از مراتب تعدیل در نزد حافظ سیوطی است و از مرتبه دوم در نزد حافظ سخاوی و سندی. حکمش این است: کسی که این صفت را داشته باشد، به حدیثش احتجاج میشود[۹].
- نویسنده، عبارت «ينکر مرّةً و يعرف أخری» را چنین معنا کرده است: یعنی گاهی روایات معروف را روایت میکند و گاهی روایات منکر را؛ پس احادیثش نیازمند سنجش با احادیث ثقات است[۱۰].
- نویسنده، کتابش را با شرح معنای «یَهِمُ» به پایان برده است: این لفظ برای کسی گفته میشود که لغزش و اوهام اندکی دارد، همراه با سعه علم و این وصف، کسی را که موصوف به آن است از درجه ثقه پایین نمیآورد؛ چون عصمت از خطا و سهو مخصوص پیامبران است و دیگران چنین ویژگی ندارند. درهرحال یقینی است که وهم – کم یا زیادش - به راوی ضرری نمیزند؛ زیرا هیچکسی از آن خالی نیست. پس اگر گفته شود که در این صورت فایده این جرح چیست؟ جواب این است: فایدهاش در ترجیح در هنگام تعارض به کار میآید و برای مقایسه مفید است و ثقهای که موصوف به وهم نشده، سخنش مقدم بر ثقهای است که موصوف به وهم شده است. مثالهایش: حافظ ذهبی در کتاب «ميزان الاعتدال» نظر عقیلی را که علی بن مدینی را در ضعفا داخل کرده، ردّ کرده و چنین گفته است: «أ فما لك يا عقيلي عقل؟! أ تدري في من تتكلّم؟! و أنا أشتهي أن تعرّفني من هو الثقة الثبت الذي ما غلط و لا انفرد بما لا يتابع عليه»؛ یعنی: «ای عقیلی آیا عقل نداری؟! آیا میدانی در مورد چه کسی سخن میگویی؟! و من دوست دارم که به من بشناسانی کسی را که ثقه قابل اعتمادی باشد و هیچ خطایی نکرده باشد و هیچ استثنای غیر قابل پیروی، مرتکب نشده باشد»[۱۱].
وضعیت کتاب
نویسنده برای کتاب حاضر، فقط فهرست مطالب[۱۲] و فهرست منابع[۱۳] و فهرست عامّ اصطلاحات جلدهای سهگانه[۱۴] را آورده است.
کتاب حاضر، مستند است و نوسنده ارجاعاتش را بهصورت درونمتنی آورده است[۱۵]. همچنین ارجاعات نویسنده در بخش مقدمه بهصورت پاورقی – استنادی و گاه توضیحی - است[۱۶].
نویسنده بعد از شرح معنای اصطلاحی معاجم، فهرستی از نام مشهورترین معجمها را همراه با نام پدیدآورندگانش و توضیح مختصری در مورد کتاب و زندگی نویسندهاش ذکر کرده است[۱۷].
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص9
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ج3، ص644
- ↑ ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص11-102
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ج1، ص552
- ↑ ر.ک: همان، ص167
- ↑ ر.ک: همان، ص210
- ↑ ر.ک: همان، ج2، ص97
- ↑ ر.ک: همان، ص399
- ↑ ر.ک: همان، ج3، ص28
- ↑ ر.ک: همان، ص642
- ↑ ر.ک: همان، ص643
- ↑ ر.ک: همان، ج1، ص653-686؛ ج2، ص737-768 و ج3، ص667-691
- ↑ ر.ک: همان، ج3، ص647-666
- ↑ ر.ک: همان، ج3، ص693-740
- ↑ ر.ک: همان، ج1، ص105 و...؛ ج2، ص41 و... و ج3، ص12 و...
- ↑ ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص50، پاورقی 1 و 2 و...
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ج3، ص353
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.