زمزم یاد؛ اشعار مسابقه بزرگ شعر حج: تفاوت میان نسخهها
جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ زمزم یاد : اشعار مسابقه بزرگ شعر حج را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به زمزم یاد؛ اشعار مسابقه بزرگ شعر حج منتقل کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'شعر (ابهام زدایی)' به 'شعر (ابهامزدایی)') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۴۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر =NUR03841J1.jpg | |||
| عنوان =زمزم یاد: اشعار مسابقه بزرگ شعر حج | |||
| عنوانهای دیگر =مجموعه اشعار مسابقه بزرگ شعر حج | |||
| پدیدآوران = | |||
[[مرکز تحقیقات حج]] (تهيه و تنظيم) | |||
| | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره =PIR 4053 /ح3م5 | |||
| موضوع = | |||
| | حج - شعر - مجموعهها | ||
|زبان | |||
|کد کنگره | |||
|موضوع | |||
شعر فارسی - قرن 14 - | شعر فارسی - قرن 14 - مجموعهها | ||
شعر مذهبی - قرن 14 - مجموعهها | شعر مذهبی - قرن 14 - مجموعهها | ||
| ناشر = | |||
|ناشر | مشعر | ||
| مکان نشر =تهران - ایران | |||
| سال نشر = 1384 ش | |||
|مکان نشر | |||
|سال نشر | |||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE03841AUTOMATIONCODE | |||
| چاپ =1 | |||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =03841 | |||
| کتابخوان همراه نور =03841 | |||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
{{کاربردهای دیگر| شعر (ابهامزدایی)}} | |||
{{کاربردهای دیگر|حج (ابهامزدایی)}} | |||
'''زمزم ياد: اشعار مسابقه بزرگ شعر حج'''، اثر مركز تحقيقات حج است كه در آن، مجموعهاى از اشعار شاعران سراسر كشور درباره حج گردآورى شده است. | |||
در اين مجموعه هنرى، افزون بر آموزش مناسك حج، ولايت و محبت پيامبر اكرم(ص) و اهلبيت پاکش(ع) با زبان لطيف شاعرانه مطرح شده و ياد خدا و ياد اولياى او زنده شده است. | |||
در اين مجموعه هنرى، افزون بر آموزش مناسك حج، ولايت و محبت پيامبر اكرم(ص) و | |||
== ساختار == | == ساختار == | ||
كتاب حاضر، از مقدمه ناشر و بيانيه داوران و متن اصلى (شامل اشعار شاعران به ترتيب حروف الفبا) تشكيل شده است. | كتاب حاضر، از مقدمه ناشر و بيانيه داوران و متن اصلى (شامل اشعار شاعران به ترتيب حروف الفبا) تشكيل شده است. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
برخى از نكات جالب و آموزنده اين اثر عبارت است از: | برخى از نكات جالب و آموزنده اين اثر عبارت است از: | ||
#در مقدمه ناشر (معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظم رهبرى) چنين آمده است: «... انبوهى عظيم از سرودههاى شاعران فارسى، بر محور خدا و دين و كعبه و قبله و مدايح نبوى و فضايل اهلبيت و مفاهيم اخلاقى و ارزشهاى اسلامى شكل گرفته و پديد آمده است... آيين توحيدى و مراسم ابراهيمى حج و دلربايى كعبه و شكوه و قداست آن و حرمتِ حرمين شريفين، همواره براى شاعران، شوقانگيز و انگيزهساز بوده است... | |||
#: «زمزم ياد»، مجموعه اشعار واصله به دبيرخانه «مسابقه بزرگ و سراسرى شعر حج» است كه در سال 1382ش، از سوى معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظم رهبرى برگزار شد، تعدادى از اين اشعار امتياز لازم را به دست آورده و برخى نيز مورد تشويق و تقدير قرار گرفت..<ref>مقدمه كتاب، ص11-12</ref> | |||
«زمزم ياد»، مجموعه اشعار واصله به دبيرخانه «مسابقه بزرگ و سراسرى شعر حج» است كه در سال 1382ش، از سوى معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظم رهبرى برگزار شد، تعدادى از اين اشعار امتياز لازم را به دست آورده و برخى نيز مورد تشويق و تقدير قرار گرفت | #در بيانيه هيئت داوران مسابقه سراسرى شعر حج (دكتر قيصر امينپور، مهندس محمدرضا عبدالملكيان و ساعد باقرى)، نتايج نهايى مسابقه سراسرى شعر حج اعلام شده و اشعار تعداد دوازده تن از شاعران شايسته تقدير شمرده شده و... | ||
#:و در رده پيشكسوتان و نامآشنايان: | |||
#:الف)- رتبه يكم: مشتركاً آقاى سهيل محمودى از تهران براى غزل «زمزم ياد» و آقاى حسين اسرافيلى از تهران براى غزل «بقيع غريب»، هر دو نفر برنده سفر حج تمتع؛ | |||
#:ب)- رتبه دوم: آقاى افشين علاء از تهران، براى غزل «مهر بقيع»، برنده سفر عمره مفرده؛ | |||
و در رده پيشكسوتان و نامآشنايان: | #:ج)- رتبه سوم: آقاى جعفر رسولزاده (آشفته)، از اصفهان براى غزل «بقيع»، برنده چهار سكه تمام بهار آزادى<ref>ر.ک: همان، ص15-18</ref> | ||
#غزل آقاى حسين اسرافيلى تحت عنوان بقيعِ غريب:<ref>ر.ک: همان، ص19</ref>{{شعر}} | |||
الف)- رتبه يكم: مشتركاً آقاى سهيل محمودى از تهران براى غزل «زمزم ياد» و آقاى حسين اسرافيلى از تهران براى غزل «بقيع غريب»، هر دو نفر برنده سفر حج تمتع؛ | #:{{ب|''مىگرددم دو ديده پريشان و جان، غريب''|2=''در منظرى كه نيست به هفت آسمان، غريب''}} | ||
#:{{ب|''يا رب بقيع، قطعهاى از آسمان توست''|2=''پيچيده در غبار زمين و زمان، غريب''}} | |||
ب)- رتبه دوم: آقاى افشين علاء از تهران، براى غزل «مهر بقيع»، برنده سفر عمره مفرده؛ | #:{{ب|''آن گوهرى كه بود مَلك خادم درش''|2=''خفته است در كنار حَرَم، بىنشان، غريب''}} | ||
#:{{ب|''اين خاک، ميزبان پريشان كربلاست''|2=''مانده است در حضور تو، اى آسمان، غريب''}} | |||
ج)- رتبه سوم: آقاى جعفر رسولزاده (آشفته)، از اصفهان براى غزل «بقيع»، برنده چهار سكه تمام بهار آزادى <ref>ر. | #:{{ب|''اينجا مزار صادق آل محمد(ص) است''|2=''تنها ميان گردش چشم جهان، غريب''}} | ||
#:{{ب|''در خلوت است بارگه باقرالعلوم(ع)''|2=''همچون مزار مادر زخمى، جوان، غريب''}} | |||
#:{{ب|''اينسوى ميله، مرقد اولاد مصطفاست''|2=''و آنسو، نگاه غمزده زائران، غريب''}} | |||
{{شعر}} | #:{{ب|''اين محرمان پردگى عرش ذوالجلال''|2=''اينسان فتادهاند در اين خاکدان، غريب''}} | ||
{{ب|''مىگرددم دو ديده پريشان و جان، غريب''|2=''در منظرى كه نيست به هفت آسمان، غريب''}} | #:{{ب|''اشك است اينكه مىچكد از آستين ابر''|2=''مِهر است اينكه مانده در اين آستان، غريب''}} | ||
{{ب|''يا رب بقيع، قطعهاى از آسمان توست''|2=''پيچيده در غبار زمين و زمان، غريب''}} | #:{{ب|''مىگردد آسمان، به طوافى هميشگى''|2=''بر اين مدار غربت و بر اين مكان، غريب''}} | ||
{{ب|''آن گوهرى كه بود مَلك خادم درش''|2=''خفته است در كنار حَرَم، بىنشان، غريب''}} | #:{{ب|''يا رب چه حكمتى است در اين قطعه شريف''|2=''مهمان غريب و بارگه ميزبان، غريب''}} | ||
{{ب|''اين | #:{{ب|''يا رب كرامتى كه زنم بوسه بر بقيع''|2=''سر را نهم به خاک و بگريم بر آن غريب''}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|''اينجا مزار صادق آل محمد(ص) است''|2=''تنها ميان گردش چشم جهان، غريب''}} | #غزل آقاى سهيل محمودى تحت عنوان «زمزم ياد»:<ref>همان، ص20</ref>{{شعر}} | ||
{{ب|''در خلوت است بارگه باقرالعلوم(ع)''|2=''همچون مزار مادر زخمى، جوان، غريب''}} | #:{{ب|''نام تو، پژواك عمرى نعرههاى بىامانم بود''|2=''كام تو، كاملترين يك روزِ عمرِ بىنشانم بود''}} | ||
{{ب|''اينسوى ميله، مرقد اولاد مصطفاست''|2=''و آنسو، نگاه غمزده زائران، غريب''}} | #:{{ب|''من خودم را مثل موجى در كنارِ ساحلت ديدم''|2=''آن زمان كه خسته از توفان و دريا جسم و جانم بود''}} | ||
{{ب|''اين محرمان پردگى عرش ذوالجلال''|2=''اينسان فتادهاند در اين | #:{{ب|''دستهايم را گرفتى دورِ خود گرداندى و انگار''|2=''گردبادى بودم و هوهوىِ نامت بر زبانم بود''}} | ||
{{ب|''اشك است اينكه مىچكد از آستين ابر''|2=''مِهر است اينكه مانده در اين آستان، غريب''}} | #:{{ب|''با تو يك شب قلوهسنگ و سنگريزه جمع مىكردم''|2=''كودكى و شيطنت بود و صفاى دوستانم بود''}} | ||
{{ب|''مىگردد آسمان، به طوافى هميشگى''|2=''بر اين مدار غربت و بر اين مكان، غريب''}} | #:{{ب|''ناگهان ديدم كه نيلوفر شدم، گردِ تو پيچيدم''|2=''شانههاى تا هميشه مهربانت، آسمانم بود''}} | ||
{{ب|''يا رب چه حكمتى است در اين قطعه شريف''|2=''مهمان غريب و بارگه ميزبان، غريب''}} | #:{{ب|''زمزم ياد تو در چشمانِ من سر رفت و مىديدم''|2=''هفت درياى جهان، در يك زمان همداستانم بود''}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|''يا رب كرامتى | #غزل آقاى جعفر رسولزاده (آشفته) تحت عنوان «بقيع»:<ref>همان، ص29</ref>{{شعر}} | ||
{{پایان شعر}} | #:{{ب|''غربت آباد ديارآشنايىها، بقيع''|2=''همدم ديرينه غمهاى ناپيدا، بقيع''}} | ||
#:{{ب|''در تو حتى لحظهها هم بىقرارى مىكنند''|2=''اى تمام واژههاى اشك را معنى بقيع''}} | |||
#:{{ب|''در تو، خون ديدهها دريا شد و صاحبدلان''|2=''جرعهجرعه عشق نوشيدند از اين دريا بقيع''}} | |||
#:{{ب|''سنگفرش كوچههايت داغهاى سينهسوز''|2=''شمع فانوس نگاهت چشم خونپالا بقيع''}} | |||
{{شعر}} | #:{{ب|''تو بلور روشنايىهاى شهر يثربى''|2=''چون نگينى مانده در انگشتر بطحا بقيع''}} | ||
{{ب|''نام تو، پژواك عمرى نعرههاى بىامانم بود''|2=''كام تو، كاملترين يك روزِ عمرِ بىنشانم بود''}} | #:{{ب|''همصدا با قرنها مظلومى آل رسول''|2=''حنجرى كو؟ تا در اين غربت كند آوا بقيع''}} | ||
{{ب|''من خودم را مثل موجى در كنارِ ساحلت ديدم''|2=''آن زمان كه خسته از توفان و دريا جسم و جانم بود''}} | #:{{ب|''وسعت تنهايىات دلهاى ما را مىبرد''|2=''تا خدا تا عشق تا تنهايى مولا بقيع''}} | ||
{{ب|''دستهايم را گرفتى دورِ خود گرداندى و انگار''|2=''گردبادى بودم و هوهوىِ نامت بر زبانم بود''}} | #:{{ب|''قصه مظلومىاش را با تو گفت آن شب كه داشت''|2=''در گلو، بُغضِ غريب ماتم زهرا بقيع''}} | ||
{{ب|''با تو يك شب قلوهسنگ و سنگريزه جمع مىكردم''|2=''كودكى و شيطنت بود و صفاى دوستانم بود''}} | #:{{ب|''در هجوم تيرگىها، در شب سرد سكوت''|2=''حسرتى مىبُرد خورشيد جهانآرا بقيع''}} | ||
{{ب|''ناگهان ديدم كه نيلوفر شدم، گردِ تو پيچيدم''|2=''شانههاى تا هميشه مهربانت، آسمانم بود''}} | #:{{ب|''اى مزار هرچه خورشيد از ديار روشنى''|2=''اى شكوه نور در آئينه غبرا بقيع''}} | ||
{{ب|''زمزم ياد تو در چشمانِ من سر رفت و مىديدم''|2=''هفت درياى جهان، در يك زمان همداستانم بود''}} | #:{{ب|''كاش چشمى بود و اشكى، اشتياق مويهاى''|2=''با تو مىمانديم تا موعود تا فردا بقيع''}} | ||
{{پایان شعر}} | #:{{ب|''اى بهشت آرزو، گمكرده دلهاى پاک''|2=''اى زيارتگاه يك عالم دل شيدا بقيع''}} | ||
#:{{ب|''سيل اشك عاشقان بگذار تا دريا شود''|2=''چشمهاى از چشم جان بىدلان بگشا بقيع''}} | |||
#:{{ب|''دارم اميد آنكه در محشر پناهم مىدهد''|2=''سايه ديوار اين «آشفته» حالىها بقيع''}}{{پایان شعر}} | |||
#شعر آقاى هادى سلطانى شيرازى تحت عنوان «احرام عشق»:<ref>همان، ص95</ref>{{شعر}} | |||
{{شعر}} | #:{{ب|''اى مروه و صفاى دلم روى و موى تو''|2=''زمزم مدام تشنه جام سبوى تو''}} | ||
{{ب|'' | #:{{ب|''خال لبت چو ركن حَجَر مبدأ و ختام''|2=''باشد طواف دل ز ازل گِردِ روى تو''}} | ||
{{ب|''در تو حتى لحظهها هم بىقرارى مىكنند''|2=''اى تمام واژههاى اشك را معنى بقيع''}} | #:{{ب|''روى مطاف و كعبه و سعى و صفا تويى''|2=''جان مىرسد به معرفت از گفتگوى تو''}} | ||
{{ب|''در تو، خون ديدهها دريا شد و صاحبدلان''|2=''جرعهجرعه عشق نوشيدند از اين دريا بقيع''}} | #:{{ب|''هر عارفى كه جامه احرام عشق بست''|2=''دائم به دور خانه كند جستجوى تو''}} | ||
{{ب|''سنگفرش كوچههايت داغهاى سينهسوز''|2=''شمع فانوس نگاهت چشم خونپالا بقيع''}} | #:{{ب|''آن كس كه راهى عرفات وجود توست''|2=''بايد كه خويش ذبح كند پيش روى تو''}} | ||
{{ب|''تو بلور روشنايىهاى شهر يثربى''|2=''چون نگينى مانده در انگشتر بطحا بقيع''}} | #:{{ب|''آنگه رسد به مشعر جانان و بگذرد''|2=''و اندر مناى عشق زند بر عدوى تو''}} | ||
{{ب|''همصدا با قرنها مظلومى آل رسول''|2=''حنجرى كو؟ تا در اين غربت كند آوا بقيع''}} | #:{{ب|''منت خداى را كه ز يُمن عطاى او''|2=''باشد نواى من همه درهاى و هوى تو''}} | ||
{{ب|''وسعت تنهايىات دلهاى ما را مىبرد''|2=''تا خدا تا عشق تا تنهايى مولا بقيع''}} | #:{{ب|''هادى مقيم شو تو در اين كوى كز وفا''|2=''آن گلعذار در بگشايد به روى تو''}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|''قصه مظلومىاش را با تو گفت آن شب كه داشت''|2=''در گلو، بُغضِ غريب ماتم زهرا بقيع''}} | #شعر آقاى [[محدثی، جواد|جواد محدثى]] تحت عنوان «خسى در ميقات»: | ||
{{ب|''در هجوم تيرگىها، در شب سرد سكوت''|2=''حسرتى مىبُرد خورشيد جهانآرا بقيع''}} | #:من از اين شهرِ اميد؛ | ||
{{ب|''اى مزار هرچه خورشيد از ديار روشنى''|2=''اى شكوه نور در آئينه غبرا بقيع''}} | #:شهر توحيد كه نامش «مكه» است؛ | ||
{{ب|''كاش چشمى بود و اشكى، اشتياق مويهاى''|2=''با تو مىمانديم تا موعود تا فردا بقيع''}} | #:و غنوده است ميان صدفش «كعبه» پاک؛ | ||
{{ب|''اى بهشت آرزو، گمكرده دلهاى | #:قصهها مىدانم. | ||
{{ب|''سيل اشك عاشقان بگذار تا دريا شود''|2=''چشمهاى از چشم جان بىدلان بگشا بقيع''}} | #:دست در دست من اينك بگذار؛ | ||
{{ب|''دارم اميد آنكه در محشر پناهم مىدهد''|2=''سايه ديوار اين | #: تا از اين شهر پر از خاطره ديدار كنيم؛ | ||
{{پایان شعر}} | #:هر كجا گام نهى در اين شهر؛ | ||
#:و به هر سوى و به هر چشمانداز؛ | |||
#:كه نظر كرده و چشماندازى؛ | |||
#:مىشود زنده، در انديشه، بسى خاطرهها؛ | |||
{{شعر}} | #:يادى از «هاجر» و اسماعيلش؛ | ||
{{ب|''اى مروه و صفاى دلم روى و موى تو''|2=''زمزم مدام تشنه جام سبوى تو''}} | #:مظهر سعى و تكاپو و تلاش؛ | ||
{{ب|''خال لبت چو ركن حَجَر مبدأ و ختام''|2=''باشد طواف دل ز ازل گِردِ روى تو''}} | #:يادى از «ابراهيم»؛ | ||
{{ب|''روى مطاف و كعبه و سعى و صفا تويى''|2=''جان مىرسد به معرفت از گفتگوى تو''}} | #:آنكه شالوده اين خانه بريخت؛ | ||
{{ب|''هر عارفى كه جامه احرام عشق بست''|2=''دائم به دور خانه كند جستجوى تو''}} | #:آنكه بتهاى كهن را بشكست؛ | ||
{{ب|''آن كس كه راهى عرفات وجود توست''|2=''بايد كه خويش ذبح كند پيش روى تو''}} | #:آنكه بر درگه دوست؛ | ||
{{ب|''آنگه رسد به مشعر جانان و بگذرد''|2=''و اندر مناى عشق زند بر عدوى تو''}} | #:پسرش را كه جوان بود به قربانى برد..<ref>همان، ص201-202</ref> | ||
{{ب|''منت خداى را كه ز يُمن عطاى او''|2=''باشد نواى من همه | |||
{{ب|''هادى مقيم شو تو در اين كوى كز وفا''|2=''آن گلعذار در بگشايد به روى تو''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
من از اين شهرِ اميد؛ | |||
شهر توحيد كه نامش «مكه» است؛ | |||
و غنوده است ميان صدفش «كعبه» | |||
قصهها مىدانم. | |||
دست در دست من اينك بگذار؛ | |||
تا از اين شهر پر از خاطره ديدار كنيم؛ | |||
هر كجا گام نهى در اين شهر؛ | |||
و به هر سوى و به هر چشمانداز؛ | |||
كه نظر كرده و چشماندازى؛ | |||
مىشود زنده، در انديشه، بسى خاطرهها؛ | |||
يادى از «هاجر» و اسماعيلش؛ | |||
مظهر سعى و تكاپو و تلاش؛ | |||
يادى از «ابراهيم»؛ | |||
آنكه شالوده اين خانه بريخت؛ | |||
آنكه بتهاى كهن را بشكست؛ | |||
آنكه بر درگه دوست؛ | |||
پسرش را كه جوان بود به قربانى برد | |||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۱۶: | ||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
مقدمه و متن كتاب. | |||
==پانویس== | |||
<references/> | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:زبان و ادبیات فارسی]] | [[رده:زبان و ادبیات فارسی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۱۶
زمزم یاد: اشعار مسابقه بزرگ شعر حج | |
---|---|
پدیدآوران | مرکز تحقیقات حج (تهيه و تنظيم) |
عنوانهای دیگر | مجموعه اشعار مسابقه بزرگ شعر حج |
ناشر | مشعر |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1384 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | حج - شعر - مجموعهها
شعر فارسی - قرن 14 - مجموعهها شعر مذهبی - قرن 14 - مجموعهها |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 4053 /ح3م5 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
برای دیگر کاربردها، شعر (ابهامزدایی) را ببینید.
برای دیگر کاربردها، حج (ابهامزدایی) را ببینید.
زمزم ياد: اشعار مسابقه بزرگ شعر حج، اثر مركز تحقيقات حج است كه در آن، مجموعهاى از اشعار شاعران سراسر كشور درباره حج گردآورى شده است.
در اين مجموعه هنرى، افزون بر آموزش مناسك حج، ولايت و محبت پيامبر اكرم(ص) و اهلبيت پاکش(ع) با زبان لطيف شاعرانه مطرح شده و ياد خدا و ياد اولياى او زنده شده است.
ساختار
كتاب حاضر، از مقدمه ناشر و بيانيه داوران و متن اصلى (شامل اشعار شاعران به ترتيب حروف الفبا) تشكيل شده است.
گزارش محتوا
برخى از نكات جالب و آموزنده اين اثر عبارت است از:
- در مقدمه ناشر (معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظم رهبرى) چنين آمده است: «... انبوهى عظيم از سرودههاى شاعران فارسى، بر محور خدا و دين و كعبه و قبله و مدايح نبوى و فضايل اهلبيت و مفاهيم اخلاقى و ارزشهاى اسلامى شكل گرفته و پديد آمده است... آيين توحيدى و مراسم ابراهيمى حج و دلربايى كعبه و شكوه و قداست آن و حرمتِ حرمين شريفين، همواره براى شاعران، شوقانگيز و انگيزهساز بوده است...
- «زمزم ياد»، مجموعه اشعار واصله به دبيرخانه «مسابقه بزرگ و سراسرى شعر حج» است كه در سال 1382ش، از سوى معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظم رهبرى برگزار شد، تعدادى از اين اشعار امتياز لازم را به دست آورده و برخى نيز مورد تشويق و تقدير قرار گرفت..[۱]
- در بيانيه هيئت داوران مسابقه سراسرى شعر حج (دكتر قيصر امينپور، مهندس محمدرضا عبدالملكيان و ساعد باقرى)، نتايج نهايى مسابقه سراسرى شعر حج اعلام شده و اشعار تعداد دوازده تن از شاعران شايسته تقدير شمرده شده و...
- و در رده پيشكسوتان و نامآشنايان:
- الف)- رتبه يكم: مشتركاً آقاى سهيل محمودى از تهران براى غزل «زمزم ياد» و آقاى حسين اسرافيلى از تهران براى غزل «بقيع غريب»، هر دو نفر برنده سفر حج تمتع؛
- ب)- رتبه دوم: آقاى افشين علاء از تهران، براى غزل «مهر بقيع»، برنده سفر عمره مفرده؛
- ج)- رتبه سوم: آقاى جعفر رسولزاده (آشفته)، از اصفهان براى غزل «بقيع»، برنده چهار سكه تمام بهار آزادى[۲]
- غزل آقاى حسين اسرافيلى تحت عنوان بقيعِ غريب:[۳]
مىگرددم دو ديده پريشان و جان، غريب در منظرى كه نيست به هفت آسمان، غريب يا رب بقيع، قطعهاى از آسمان توست پيچيده در غبار زمين و زمان، غريب آن گوهرى كه بود مَلك خادم درش خفته است در كنار حَرَم، بىنشان، غريب اين خاک، ميزبان پريشان كربلاست مانده است در حضور تو، اى آسمان، غريب اينجا مزار صادق آل محمد(ص) است تنها ميان گردش چشم جهان، غريب در خلوت است بارگه باقرالعلوم(ع) همچون مزار مادر زخمى، جوان، غريب اينسوى ميله، مرقد اولاد مصطفاست و آنسو، نگاه غمزده زائران، غريب اين محرمان پردگى عرش ذوالجلال اينسان فتادهاند در اين خاکدان، غريب اشك است اينكه مىچكد از آستين ابر مِهر است اينكه مانده در اين آستان، غريب مىگردد آسمان، به طوافى هميشگى بر اين مدار غربت و بر اين مكان، غريب يا رب چه حكمتى است در اين قطعه شريف مهمان غريب و بارگه ميزبان، غريب يا رب كرامتى كه زنم بوسه بر بقيع سر را نهم به خاک و بگريم بر آن غريب - غزل آقاى سهيل محمودى تحت عنوان «زمزم ياد»:[۴]
نام تو، پژواك عمرى نعرههاى بىامانم بود كام تو، كاملترين يك روزِ عمرِ بىنشانم بود من خودم را مثل موجى در كنارِ ساحلت ديدم آن زمان كه خسته از توفان و دريا جسم و جانم بود دستهايم را گرفتى دورِ خود گرداندى و انگار گردبادى بودم و هوهوىِ نامت بر زبانم بود با تو يك شب قلوهسنگ و سنگريزه جمع مىكردم كودكى و شيطنت بود و صفاى دوستانم بود ناگهان ديدم كه نيلوفر شدم، گردِ تو پيچيدم شانههاى تا هميشه مهربانت، آسمانم بود زمزم ياد تو در چشمانِ من سر رفت و مىديدم هفت درياى جهان، در يك زمان همداستانم بود - غزل آقاى جعفر رسولزاده (آشفته) تحت عنوان «بقيع»:[۵]
غربت آباد ديارآشنايىها، بقيع همدم ديرينه غمهاى ناپيدا، بقيع در تو حتى لحظهها هم بىقرارى مىكنند اى تمام واژههاى اشك را معنى بقيع در تو، خون ديدهها دريا شد و صاحبدلان جرعهجرعه عشق نوشيدند از اين دريا بقيع سنگفرش كوچههايت داغهاى سينهسوز شمع فانوس نگاهت چشم خونپالا بقيع تو بلور روشنايىهاى شهر يثربى چون نگينى مانده در انگشتر بطحا بقيع همصدا با قرنها مظلومى آل رسول حنجرى كو؟ تا در اين غربت كند آوا بقيع وسعت تنهايىات دلهاى ما را مىبرد تا خدا تا عشق تا تنهايى مولا بقيع قصه مظلومىاش را با تو گفت آن شب كه داشت در گلو، بُغضِ غريب ماتم زهرا بقيع در هجوم تيرگىها، در شب سرد سكوت حسرتى مىبُرد خورشيد جهانآرا بقيع اى مزار هرچه خورشيد از ديار روشنى اى شكوه نور در آئينه غبرا بقيع كاش چشمى بود و اشكى، اشتياق مويهاى با تو مىمانديم تا موعود تا فردا بقيع اى بهشت آرزو، گمكرده دلهاى پاک اى زيارتگاه يك عالم دل شيدا بقيع سيل اشك عاشقان بگذار تا دريا شود چشمهاى از چشم جان بىدلان بگشا بقيع دارم اميد آنكه در محشر پناهم مىدهد سايه ديوار اين «آشفته» حالىها بقيع - شعر آقاى هادى سلطانى شيرازى تحت عنوان «احرام عشق»:[۶]
اى مروه و صفاى دلم روى و موى تو زمزم مدام تشنه جام سبوى تو خال لبت چو ركن حَجَر مبدأ و ختام باشد طواف دل ز ازل گِردِ روى تو روى مطاف و كعبه و سعى و صفا تويى جان مىرسد به معرفت از گفتگوى تو هر عارفى كه جامه احرام عشق بست دائم به دور خانه كند جستجوى تو آن كس كه راهى عرفات وجود توست بايد كه خويش ذبح كند پيش روى تو آنگه رسد به مشعر جانان و بگذرد و اندر مناى عشق زند بر عدوى تو منت خداى را كه ز يُمن عطاى او باشد نواى من همه درهاى و هوى تو هادى مقيم شو تو در اين كوى كز وفا آن گلعذار در بگشايد به روى تو - شعر آقاى جواد محدثى تحت عنوان «خسى در ميقات»:
- من از اين شهرِ اميد؛
- شهر توحيد كه نامش «مكه» است؛
- و غنوده است ميان صدفش «كعبه» پاک؛
- قصهها مىدانم.
- دست در دست من اينك بگذار؛
- تا از اين شهر پر از خاطره ديدار كنيم؛
- هر كجا گام نهى در اين شهر؛
- و به هر سوى و به هر چشمانداز؛
- كه نظر كرده و چشماندازى؛
- مىشود زنده، در انديشه، بسى خاطرهها؛
- يادى از «هاجر» و اسماعيلش؛
- مظهر سعى و تكاپو و تلاش؛
- يادى از «ابراهيم»؛
- آنكه شالوده اين خانه بريخت؛
- آنكه بتهاى كهن را بشكست؛
- آنكه بر درگه دوست؛
- پسرش را كه جوان بود به قربانى برد..[۷]
وضعيت كتاب
براى كتاب حاضر فقط فهرست تفصيلى مطالب در آغاز اين اثر آمده و متأسفانه فهرستهاى فنى تنظيم نشده است.
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.